خدمات تلفن همراه

قرآن تبيان- جزء 20 - حزب 39 - سوره نمل - صفحه 382


فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ
56 - 1- مجرمان، چون منطق ندارند، در برابر انبيا به زور متوسّل مى‌شوند. (اَخرجوا)
2- در محيط آلوده، پاكدامنى‌ جرم است. (اَخرجوا آل لوط... انّهم اُناس يتطهّرون)
3- نهى‌ از منكر، گاهى‌ تاوان تبعيد شدن دارد. (اَخرجوا آل لوط)
4- در برابر گناه، سكوت ممنوع است، لااقل فضا را بر گناهكار تنگ كنيم.
(اَخرجوا آل لوط)
5- آزادى‌ براى‌ گناه، تفكّر قوم لوط است. (اَخرجوا آل لوط)
6- سابقه‌ى تبعيد مردان خدا، به زمان ابراهيم و لوط باز مى‌گردد. (اَخرجوا)
7- چون فطرت گناهكار پاك است، لذا خود را مجرم و ديگران را پاك مى‌بيند.
(انّهم اُناس يتطهّرون)
8- محيط، انسان را به گناه مجبور نمى‌كند زيرا در زمان شيوع فحشا نيز گروهى‌
پاك زندگى‌ مى‌كنند. (اُناس يتطهّرون)

فَأَنجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِینَ
57 - كلمه‌ى «غابرين» به معناى‌ بازماندگان و هلاك شدگان است، اين كلمه هفت بار در قرآن
به كار رفته و تمام هفت مورد درباره‌ى همسر لوط است.
مراد از باران، گِل سخت است، به دليل آيه‌ى (و اَمطرنا عليهم حجاره من سِجّيل) <67>
خداوند بارها نجات مؤمنان و خوش عاقبتى‌ متّقين را وعده داده و تحقّق آن را در تاريخ
انبيا و امّت ها بيان كرده است، از جمله:
الف: (انّا لننصر رسلنا والّذين آمنوا) <68> ما قطعاً پيامبران و كسانى‌ را كه ايمان آورده‌اند
يارى‌ خواهيم كرد.
ب: (حقّاً علينا ننج المؤمنين) <69> بر ما لازم است كه اهل ايمان را نجات دهيم. 1- ثمره‌ى تقوا و پاكدامنى‌ در دنيا، نجات از قهر الهى‌ است. (فانجيناه)
2- نجات الهى‌ از طريق اسباب طبيعى‌ است. (لوط به امر خدا از منطقه خارج شد
تا نجات پيدا كند). (فانجيناه)
3- رهبران الهي، تحت حمايت خداوند هستند. (فانجيناه)
4- زن در انتخاب عقيده، مستقلّ است ونظام خانوادگي، محيط زندگى‌ و
وابستگى‌ اقتصادى‌ به شوهر، او را در انتخاب عقيده و عمل مجبور نمى‌كند.
(الاّامراته)
5- وابستگي، عامل نجات نيست ؛ شايستگى‌ لازم است. (الاّامراته)
6- در كيفر و مجازات متخلفان، تحت تأثير روابط قرار نگيريد. (الاّامراته)
7- در برخوردها، حساب هر كسى‌ را جداگانه بررسى‌ كنيم ؛ انحراف همسر، به
پاكى‌ شوهر ضررى‌ نمى‌زند. (فانجيناه... الاّامراته) (همسر پيامبر مى‌تواند
دوزخى‌ باشد)
8- گاهى‌ همسر، عامل نفوذى‌ مخالفان است. (هرگاه زمينه‌اى‌ براى‌ لواط پيدا
مى‌شد، مثلاً اگر مهمانان زيبا صورتى‌ به خانه‌ى حضرت لوط مى‌آمدند، اين
زن مردم را خبر مى‌كرد و به گناه ديگران راضى‌ بود). (الاّامراته)
9- مقدرات الهي، به عملكرد خود انسان بستگى‌ دارد. (قدّرناها)
10- كسانى‌ كه با لواط توليد نسل را قطع مى‌كنند، با سنگباران شدن، نسل
خودشان قطع مى‌شود. (امطرنا)
11- تغيير مسير ازدواج، به هم جنس بازي، و تغيير قانون خلقت، سبب تغيير
باران رحمت به باران عذاب مى‌شود. (فساء مطر المنذرين)
12- عقاب هاى‌ الهي، بعد از اتمام حجّت است. (مطر المنذرين)

وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِینَ
58 - كلمه‌ى «غابرين» به معناى‌ بازماندگان و هلاك شدگان است، اين كلمه هفت بار در قرآن
به كار رفته و تمام هفت مورد درباره‌ى همسر لوط است.
مراد از باران، گِل سخت است، به دليل آيه‌ى (و اَمطرنا عليهم حجاره من سِجّيل) <67>
خداوند بارها نجات مؤمنان و خوش عاقبتى‌ متّقين را وعده داده و تحقّق آن را در تاريخ
انبيا و امّت ها بيان كرده است، از جمله:
الف: (انّا لننصر رسلنا والّذين آمنوا) <68> ما قطعاً پيامبران و كسانى‌ را كه ايمان آورده‌اند
يارى‌ خواهيم كرد.
ب: (حقّاً علينا ننج المؤمنين) <69> بر ما لازم است كه اهل ايمان را نجات دهيم. 1- ثمره‌ى تقوا و پاكدامنى‌ در دنيا، نجات از قهر الهى‌ است. (فانجيناه)
2- نجات الهى‌ از طريق اسباب طبيعى‌ است. (لوط به امر خدا از منطقه خارج شد
تا نجات پيدا كند). (فانجيناه)
3- رهبران الهي، تحت حمايت خداوند هستند. (فانجيناه)
4- زن در انتخاب عقيده، مستقلّ است ونظام خانوادگي، محيط زندگى‌ و
وابستگى‌ اقتصادى‌ به شوهر، او را در انتخاب عقيده و عمل مجبور نمى‌كند.
(الاّامراته)
5- وابستگي، عامل نجات نيست ؛ شايستگى‌ لازم است. (الاّامراته)
6- در كيفر و مجازات متخلفان، تحت تأثير روابط قرار نگيريد. (الاّامراته)
7- در برخوردها، حساب هر كسى‌ را جداگانه بررسى‌ كنيم ؛ انحراف همسر، به
پاكى‌ شوهر ضررى‌ نمى‌زند. (فانجيناه... الاّامراته) (همسر پيامبر مى‌تواند
دوزخى‌ باشد)
8- گاهى‌ همسر، عامل نفوذى‌ مخالفان است. (هرگاه زمينه‌اى‌ براى‌ لواط پيدا
مى‌شد، مثلاً اگر مهمانان زيبا صورتى‌ به خانه‌ى حضرت لوط مى‌آمدند، اين
زن مردم را خبر مى‌كرد و به گناه ديگران راضى‌ بود). (الاّامراته)
9- مقدرات الهي، به عملكرد خود انسان بستگى‌ دارد. (قدّرناها)
10- كسانى‌ كه با لواط توليد نسل را قطع مى‌كنند، با سنگباران شدن، نسل
خودشان قطع مى‌شود. (امطرنا)
11- تغيير مسير ازدواج، به هم جنس بازي، و تغيير قانون خلقت، سبب تغيير
باران رحمت به باران عذاب مى‌شود. (فساء مطر المنذرين)
12- عقاب هاى‌ الهي، بعد از اتمام حجّت است. (مطر المنذرين)

قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ
59 - 1- مجازات مجرمان و نجات مؤمنان، از الطاف الهى‌ است و بايد شكر آن را به
جاى‌ آورد. (فساء مطر المنذرين قل الحمدلله)
2- شيوه‌ى شكر را بايد از خدا بياموزيم. (قل الحمدلله)
3- ستايش بندگان خدا و سلام بر آنان، در كنار ستايش خدا مطرح است.
(الحمدلله و سلام على‌ عباده)
4- به ياد خدا باشيم، (قل الحمدلله) تا خدا هم ياد ما را زنده بدارد. (سلام على‌
عباده)
5- ياد اولياى‌ خدا را فراموش نكنيد. (سلام على‌ عباده)
6- اولياى‌ خدا زنده‌اند و سلام ما را دريافت مى‌كنند. (سلام على‌ عباده)
7- دل به خدا بسپاريم و بنده‌ى او شويم تا سلام خدا و رسول را دريافت كنيم.
(سلام على‌ عباده)
8- بندگى‌ انسان، معيار گزينش الهى‌ است. (عباده الّذين اصطفي)
9- با سؤال، وجدان ها را بيدار كنيد. (ءالله خير امّا يشركون)

أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا کَانَ لَکُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ
60 - «حدائق»، جمع «حديقه»، به معناى‌ باغى‌ است كه ديوار داشته باشد، نظير حدقه‌ى چشم. 1- تفكّر در آفرينش، بهترين راه وصول به خداست. (أمّن خلق)
2- هر درخت و گياهى‌ كه مى‌رويد، زير نظر خداوند و با اراده‌ى اوست. (اَنبتنا)
3- اِعمال قدرت الهي، از طريق اسباب عادّى‌ است. (اَنبتنا به)
4- زيبايى‌ دل انگيز، يك ارزش است. (ذات بهجهٍ)
5- طورى‌ سخن بگوييم كه همه بفهمند. (خواصّ و اسرار گياهان را همه
نمى‌فهمند، ولى‌ شادابى‌ وزيبايى‌ سبزه وگل ها را همه درك مى‌كنند. (حدائق
ذات بهجهٍ)
6- وقتى‌ به قدرت خدا پى‌ مى‌بريم كه به ناتوانى‌ خود حتّى‌ براى‌ روياندن يك
درخت پى‌ ببريم. (ما كان لكم ان تنبتوا)
7- با سؤال هاى‌ پيام دار، وجدان ها را بيدار كنيم. (أمّن خلق...ءالهٌ مع الله)
8- جلوى‌ شبهات را بگيريد. آفرينش آسمان ها و زمين، مدعى‌ ندارد، ولى‌ كشت
و زرع، مدعى‌ دارد. بعضى‌ مى‌گويند: ما منطقه را سبز و آباد كرديم. و لذا
خداوند مى‌فرمايد: (ما كان لكم ان تنبتوا شجرها) و در جاى‌ ديگر مى‌فرمايد:
(ءانتم تَزرعونه ام نحن الزّارعون) <70> آيا شما كشت و زراعت مى‌كنيد يا ما؟
9- توحيد، راه مستقيم و شرك، راه انحرافى‌ است. (يعدلون)

أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ
61 - در روايات و تفاسير نديدم كه درباره‌ى تلاوت آيه‌ى 62 براى‌ استجابت دعا نقشى‌ باشد،
لكن مردم به خاطر تناسب محتواى‌ آيه تبّركاً آن را مى‌خوانند و مانعى‌ ندارد.
مناجات با خداى‌ سبحان و راز ونياز با او كارى‌ پسنديده و لازم است، دعا به درگاه او و
درخواست حل مشكلات خصوصاً هنگام درماندگي، براى‌ همگان ضرورى‌ است.
اين نياز مريمى‌ بوده است و درد
كان چنان طفلى‌ سخن آغاز كرد
هر كجا دردى‌ دوا آن جا بود
هر كجا فقرى‌ نوا آن جا بود
هر كجا مشكل جواب آن جا رود
هر كجا پستى‌ است آب آن جا رود
پيش حقّ يك ناله از روى‌ نياز
به كه عمرى‌ در سجود و در نماز
زور را بگذار زارى‌ را بگيررحم سوى‌ زارى‌ آيد اى‌ فقير <71>
در روايات مى‌خوانيم: نمونه‌ى مضطرّ واقعي، امام زمان (عجّل الله تعالى‌ فرجه الشريف)
است و بدترين سوء «و يكشف السوء»، سلطه‌ى كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف
مى‌شود و نمونه‌ى «يجعلكم خلفاء» حكومت صالحان در آن زمان است. <72>
هر جا كه دعاى‌ ما مستجاب نشود، دليلى‌ دارد، همچون:
الف: دعاى‌ ما، طلبِ خير نبوده وما گمان مى‌كرديم خير است. (زيرا دعا، يعنى‌ طلبِ خير)
ب: نحوه‌ى درخواست، جدّى‌ و همراه با درماندگى‌ نبوده است.
ج: در دعا اخلاص نداشته‌ايم، يعنى‌ اگر به درگاه خداوند رو كرده‌ايم، به ديگران نيز چشم
اميد داشته‌ايم.
البتّه گاهى‌ به جاى‌ استجابتِ آنچه مى‌خواهيم، خداوند حكيم مشابه آن را به ما مى‌دهد و
گاهى‌ به جاى‌ خواسته‌ى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نيست، خداوند بلائى‌ از ما دور
مى‌كند و گاهى‌ به جاى‌ برآوردن حاجت در دنيا، در قيامت جبران مى‌كند و گاهى‌ به جاى‌
لطف به ما، به نسل ما لطف مى‌كند كه همه‌ى اين مطالب در روايات آمده است.
اجابتِ مضطرّ، كارى‌ الهى‌ است ولى‌ سنّت الهى‌ را تغيير نمى‌دهد. مثلاً سنّت خداوند آن
است كه مردم به نحوى‌ بايد از دنيا بروند و همه‌ى انسان ها در لحظه‌ى احتضار، مضطرّند و
اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، بايد قانون مرگ را لغو كند.
ريشه‌ى ايمان به خدا
ريشه‌ى ايمان به خدا، عقل و فطرت است ؛ لكن مادّيون مى‌گويند: ريشه‌ى ايمان به خدا
ترس است. يعنى‌ انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مى‌بيند، هنگام بروز حادثه‌اى‌
تلخ، قدرتى‌ را در ذهن خود تصوّر مى‌كند و به آن پناه مى‌برد.
مادّيون با اين محاسبه، ايمان را زاييده‌ى ترس مى‌دانند؛ امّا اشتباه آنان اين است كه تفاوت
رفتن به سوى‌ خدا را با اصل ايمان به خدا نمى‌فهمند. مثلاً ما هنگام ديدن سگ و احساس
خطر، سراغ سنگ مى‌رويم. امّا آيا مى‌توان گفت: پيدايش سنگ به خاطر سگ است؟
همچنين ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مى‌رويم، آيا مى‌توان گفت: اصل ايمان به خدا
زاييده‌ى ترس است؟
علاوه بر آنكه اگر سرچشمه‌ى ايمان ترس باشد، بايد هر كس ترسوتر است، مؤمن تر باشد.
در حالى‌ كه مؤمنان واقعي، شجاعترين افراد زمان خود بوده‌اند و بايد انسان در لحظاتى‌ كه
احساس ترس ندارد، ايمانى‌ هم نداشته باشد، در حالى‌ كه ما در لحظه هايى‌ كه ترس نداريم
خدا را به دليل عقل و فطرت قبول داريم. در حقيقت ترس و اضطرار، پرده‌ى غفلت را كنار
مى‌زند و مارا متوجّه خدا مى‌كند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپيما يا كشتى‌ نشسته باشند و
خبر سقوط يا غرق شدن را بشنوند و يقين كنند كه هيچ قدرتى‌ به فريادشان نمى‌رسد؛ از
عمق جان به يك قدرت نجاتبخش اميد دارند. آنها در آن هنگام به يك نقطه و به يك
قدرت غيبى‌ دل مى‌بندند كه آن نقطه، همان خداى‌ متعال است. 1- از راه هاى‌ شناخت خدا و يكتايى‌ او، توجّه به يك قدرت نجاتبخش و بريدن
از قدرت ها ووسايل ديگر در هنگام اضطرار است. (أمّن يجيب)
2- شرط استجابت دعا، قطع اميد از ديگران واخلاص در دعاست. (يجيب المضطر)
3- آنان كه با سكوت، از خداوند حاجتى‌ مى‌خواهند، خداوند از حالشان با خبر
است ولى‌ دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. (اذا دعاه)
4- انسان بر طبيعت حكومت دارد. (يجعلكم خلفاء الارض)
5- آيا در حال اضطرار، به قدرت هاى‌ مادّى‌ توجّه مى‌كنيد!؟ (ءاله مع الله)

أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ
62 - در روايات و تفاسير نديدم كه درباره‌ى تلاوت آيه‌ى 62 براى‌ استجابت دعا نقشى‌ باشد،
لكن مردم به خاطر تناسب محتواى‌ آيه تبّركاً آن را مى‌خوانند و مانعى‌ ندارد.
مناجات با خداى‌ سبحان و راز ونياز با او كارى‌ پسنديده و لازم است، دعا به درگاه او و
درخواست حل مشكلات خصوصاً هنگام درماندگي، براى‌ همگان ضرورى‌ است.
اين نياز مريمى‌ بوده است و درد
كان چنان طفلى‌ سخن آغاز كرد
هر كجا دردى‌ دوا آن جا بود
هر كجا فقرى‌ نوا آن جا بود
هر كجا مشكل جواب آن جا رود
هر كجا پستى‌ است آب آن جا رود
پيش حقّ يك ناله از روى‌ نياز
به كه عمرى‌ در سجود و در نماز
زور را بگذار زارى‌ را بگيررحم سوى‌ زارى‌ آيد اى‌ فقير <71>
در روايات مى‌خوانيم: نمونه‌ى مضطرّ واقعي، امام زمان (عجّل الله تعالى‌ فرجه الشريف)
است و بدترين سوء «و يكشف السوء»، سلطه‌ى كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف
مى‌شود و نمونه‌ى «يجعلكم خلفاء» حكومت صالحان در آن زمان است. <72>
هر جا كه دعاى‌ ما مستجاب نشود، دليلى‌ دارد، همچون:
الف: دعاى‌ ما، طلبِ خير نبوده وما گمان مى‌كرديم خير است. (زيرا دعا، يعنى‌ طلبِ خير)
ب: نحوه‌ى درخواست، جدّى‌ و همراه با درماندگى‌ نبوده است.
ج: در دعا اخلاص نداشته‌ايم، يعنى‌ اگر به درگاه خداوند رو كرده‌ايم، به ديگران نيز چشم
اميد داشته‌ايم.
البتّه گاهى‌ به جاى‌ استجابتِ آنچه مى‌خواهيم، خداوند حكيم مشابه آن را به ما مى‌دهد و
گاهى‌ به جاى‌ خواسته‌ى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نيست، خداوند بلائى‌ از ما دور
مى‌كند و گاهى‌ به جاى‌ برآوردن حاجت در دنيا، در قيامت جبران مى‌كند و گاهى‌ به جاى‌
لطف به ما، به نسل ما لطف مى‌كند كه همه‌ى اين مطالب در روايات آمده است.
اجابتِ مضطرّ، كارى‌ الهى‌ است ولى‌ سنّت الهى‌ را تغيير نمى‌دهد. مثلاً سنّت خداوند آن
است كه مردم به نحوى‌ بايد از دنيا بروند و همه‌ى انسان ها در لحظه‌ى احتضار، مضطرّند و
اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، بايد قانون مرگ را لغو كند.
ريشه‌ى ايمان به خدا
ريشه‌ى ايمان به خدا، عقل و فطرت است ؛ لكن مادّيون مى‌گويند: ريشه‌ى ايمان به خدا
ترس است. يعنى‌ انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مى‌بيند، هنگام بروز حادثه‌اى‌
تلخ، قدرتى‌ را در ذهن خود تصوّر مى‌كند و به آن پناه مى‌برد.
مادّيون با اين محاسبه، ايمان را زاييده‌ى ترس مى‌دانند؛ امّا اشتباه آنان اين است كه تفاوت
رفتن به سوى‌ خدا را با اصل ايمان به خدا نمى‌فهمند. مثلاً ما هنگام ديدن سگ و احساس
خطر، سراغ سنگ مى‌رويم. امّا آيا مى‌توان گفت: پيدايش سنگ به خاطر سگ است؟
همچنين ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مى‌رويم، آيا مى‌توان گفت: اصل ايمان به خدا
زاييده‌ى ترس است؟
علاوه بر آنكه اگر سرچشمه‌ى ايمان ترس باشد، بايد هر كس ترسوتر است، مؤمن تر باشد.
در حالى‌ كه مؤمنان واقعي، شجاعترين افراد زمان خود بوده‌اند و بايد انسان در لحظاتى‌ كه
احساس ترس ندارد، ايمانى‌ هم نداشته باشد، در حالى‌ كه ما در لحظه هايى‌ كه ترس نداريم
خدا را به دليل عقل و فطرت قبول داريم. در حقيقت ترس و اضطرار، پرده‌ى غفلت را كنار
مى‌زند و مارا متوجّه خدا مى‌كند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپيما يا كشتى‌ نشسته باشند و
خبر سقوط يا غرق شدن را بشنوند و يقين كنند كه هيچ قدرتى‌ به فريادشان نمى‌رسد؛ از
عمق جان به يك قدرت نجاتبخش اميد دارند. آنها در آن هنگام به يك نقطه و به يك
قدرت غيبى‌ دل مى‌بندند كه آن نقطه، همان خداى‌ متعال است. 1- از راه هاى‌ شناخت خدا و يكتايى‌ او، توجّه به يك قدرت نجاتبخش و بريدن
از قدرت ها ووسايل ديگر در هنگام اضطرار است. (أمّن يجيب)
2- شرط استجابت دعا، قطع اميد از ديگران واخلاص در دعاست. (يجيب المضطر)
3- آنان كه با سكوت، از خداوند حاجتى‌ مى‌خواهند، خداوند از حالشان با خبر
است ولى‌ دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. (اذا دعاه)
4- انسان بر طبيعت حكومت دارد. (يجعلكم خلفاء الارض)
5- آيا در حال اضطرار، به قدرت هاى‌ مادّى‌ توجّه مى‌كنيد!؟ (ءاله مع الله)

أَمَّن یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ
63 - شايد مراد از هدايت در تاريكى‌ هاى‌ دريا و خشكي، هدايت از طريق ستارگان باشد. زيرا در
جاى‌ ديگر مى‌خوانيم: (و بالنّجم هم يهتدون) <73> 1- بهترين راه خداشناسي، توجّه كردن به مشكلات و بن بست هاى‌ زندگى‌ و پيدا
شدن راه حل وروزنه هاى‌ اميد به لطف خداوند است. (أمّن يهديكم من يرسل)
2- حركت بادها با تدبير اوست. (يرسل الرياح)
3- اگر وجدان خود را قاضى‌ كنيم، در مى‌يابيم كه جز او خدايى‌ نيست. (ءالهٌ مع الله)
4- هرگونه شرك، محكوم است. (عمّا)
5- قرار دادن شريك براى‌ خداوند، توهين به مقام اوست. (تعالى‌ الله عمّايشركون)


صفحه : 382
بزرگتر  کوچکتر  بدون ترجمه  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
قرآن  عثمان طه با کیفیت بالا صفحه 382
تصویر  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 

56 - 1- مجرمان، چون منطق ندارند، در برابر انبيا به زور متوسّل مى‌شوند. (اَخرجوا) 2- در محيط آلوده، پاكدامنى‌ جرم است. (اَخرجوا آل لوط... انّهم اُناس يتطهّرون) 3- نهى‌ از منكر، گاهى‌ تاوان تبعيد شدن دارد. (اَخرجوا آل لوط) 4- در برابر گناه، سكوت ممنوع است، لااقل فضا را بر گناهكار تنگ كنيم. (اَخرجوا آل لوط) 5- آزادى‌ براى‌ گناه، تفكّر قوم لوط است. (اَخرجوا آل لوط) 6- سابقه‌ى تبعيد مردان خدا، به زمان ابراهيم و لوط باز مى‌گردد. (اَخرجوا) 7- چون فطرت گناهكار پاك است، لذا خود را مجرم و ديگران را پاك مى‌بيند. (انّهم اُناس يتطهّرون) 8- محيط، انسان را به گناه مجبور نمى‌كند زيرا در زمان شيوع فحشا نيز گروهى‌ پاك زندگى‌ مى‌كنند. (اُناس يتطهّرون)

57 - كلمه‌ى «غابرين» به معناى‌ بازماندگان و هلاك شدگان است، اين كلمه هفت بار در قرآن به كار رفته و تمام هفت مورد درباره‌ى همسر لوط است. مراد از باران، گِل سخت است، به دليل آيه‌ى (و اَمطرنا عليهم حجاره من سِجّيل) <67> خداوند بارها نجات مؤمنان و خوش عاقبتى‌ متّقين را وعده داده و تحقّق آن را در تاريخ انبيا و امّت ها بيان كرده است، از جمله: الف: (انّا لننصر رسلنا والّذين آمنوا) <68> ما قطعاً پيامبران و كسانى‌ را كه ايمان آورده‌اند يارى‌ خواهيم كرد. ب: (حقّاً علينا ننج المؤمنين) <69> بر ما لازم است كه اهل ايمان را نجات دهيم. 1- ثمره‌ى تقوا و پاكدامنى‌ در دنيا، نجات از قهر الهى‌ است. (فانجيناه) 2- نجات الهى‌ از طريق اسباب طبيعى‌ است. (لوط به امر خدا از منطقه خارج شد تا نجات پيدا كند). (فانجيناه) 3- رهبران الهي، تحت حمايت خداوند هستند. (فانجيناه) 4- زن در انتخاب عقيده، مستقلّ است ونظام خانوادگي، محيط زندگى‌ و وابستگى‌ اقتصادى‌ به شوهر، او را در انتخاب عقيده و عمل مجبور نمى‌كند. (الاّامراته) 5- وابستگي، عامل نجات نيست ؛ شايستگى‌ لازم است. (الاّامراته) 6- در كيفر و مجازات متخلفان، تحت تأثير روابط قرار نگيريد. (الاّامراته) 7- در برخوردها، حساب هر كسى‌ را جداگانه بررسى‌ كنيم ؛ انحراف همسر، به پاكى‌ شوهر ضررى‌ نمى‌زند. (فانجيناه... الاّامراته) (همسر پيامبر مى‌تواند دوزخى‌ باشد) 8- گاهى‌ همسر، عامل نفوذى‌ مخالفان است. (هرگاه زمينه‌اى‌ براى‌ لواط پيدا مى‌شد، مثلاً اگر مهمانان زيبا صورتى‌ به خانه‌ى حضرت لوط مى‌آمدند، اين زن مردم را خبر مى‌كرد و به گناه ديگران راضى‌ بود). (الاّامراته) 9- مقدرات الهي، به عملكرد خود انسان بستگى‌ دارد. (قدّرناها) 10- كسانى‌ كه با لواط توليد نسل را قطع مى‌كنند، با سنگباران شدن، نسل خودشان قطع مى‌شود. (امطرنا) 11- تغيير مسير ازدواج، به هم جنس بازي، و تغيير قانون خلقت، سبب تغيير باران رحمت به باران عذاب مى‌شود. (فساء مطر المنذرين) 12- عقاب هاى‌ الهي، بعد از اتمام حجّت است. (مطر المنذرين)

58 - كلمه‌ى «غابرين» به معناى‌ بازماندگان و هلاك شدگان است، اين كلمه هفت بار در قرآن به كار رفته و تمام هفت مورد درباره‌ى همسر لوط است. مراد از باران، گِل سخت است، به دليل آيه‌ى (و اَمطرنا عليهم حجاره من سِجّيل) <67> خداوند بارها نجات مؤمنان و خوش عاقبتى‌ متّقين را وعده داده و تحقّق آن را در تاريخ انبيا و امّت ها بيان كرده است، از جمله: الف: (انّا لننصر رسلنا والّذين آمنوا) <68> ما قطعاً پيامبران و كسانى‌ را كه ايمان آورده‌اند يارى‌ خواهيم كرد. ب: (حقّاً علينا ننج المؤمنين) <69> بر ما لازم است كه اهل ايمان را نجات دهيم. 1- ثمره‌ى تقوا و پاكدامنى‌ در دنيا، نجات از قهر الهى‌ است. (فانجيناه) 2- نجات الهى‌ از طريق اسباب طبيعى‌ است. (لوط به امر خدا از منطقه خارج شد تا نجات پيدا كند). (فانجيناه) 3- رهبران الهي، تحت حمايت خداوند هستند. (فانجيناه) 4- زن در انتخاب عقيده، مستقلّ است ونظام خانوادگي، محيط زندگى‌ و وابستگى‌ اقتصادى‌ به شوهر، او را در انتخاب عقيده و عمل مجبور نمى‌كند. (الاّامراته) 5- وابستگي، عامل نجات نيست ؛ شايستگى‌ لازم است. (الاّامراته) 6- در كيفر و مجازات متخلفان، تحت تأثير روابط قرار نگيريد. (الاّامراته) 7- در برخوردها، حساب هر كسى‌ را جداگانه بررسى‌ كنيم ؛ انحراف همسر، به پاكى‌ شوهر ضررى‌ نمى‌زند. (فانجيناه... الاّامراته) (همسر پيامبر مى‌تواند دوزخى‌ باشد) 8- گاهى‌ همسر، عامل نفوذى‌ مخالفان است. (هرگاه زمينه‌اى‌ براى‌ لواط پيدا مى‌شد، مثلاً اگر مهمانان زيبا صورتى‌ به خانه‌ى حضرت لوط مى‌آمدند، اين زن مردم را خبر مى‌كرد و به گناه ديگران راضى‌ بود). (الاّامراته) 9- مقدرات الهي، به عملكرد خود انسان بستگى‌ دارد. (قدّرناها) 10- كسانى‌ كه با لواط توليد نسل را قطع مى‌كنند، با سنگباران شدن، نسل خودشان قطع مى‌شود. (امطرنا) 11- تغيير مسير ازدواج، به هم جنس بازي، و تغيير قانون خلقت، سبب تغيير باران رحمت به باران عذاب مى‌شود. (فساء مطر المنذرين) 12- عقاب هاى‌ الهي، بعد از اتمام حجّت است. (مطر المنذرين)

59 - 1- مجازات مجرمان و نجات مؤمنان، از الطاف الهى‌ است و بايد شكر آن را به جاى‌ آورد. (فساء مطر المنذرين قل الحمدلله) 2- شيوه‌ى شكر را بايد از خدا بياموزيم. (قل الحمدلله) 3- ستايش بندگان خدا و سلام بر آنان، در كنار ستايش خدا مطرح است. (الحمدلله و سلام على‌ عباده) 4- به ياد خدا باشيم، (قل الحمدلله) تا خدا هم ياد ما را زنده بدارد. (سلام على‌ عباده) 5- ياد اولياى‌ خدا را فراموش نكنيد. (سلام على‌ عباده) 6- اولياى‌ خدا زنده‌اند و سلام ما را دريافت مى‌كنند. (سلام على‌ عباده) 7- دل به خدا بسپاريم و بنده‌ى او شويم تا سلام خدا و رسول را دريافت كنيم. (سلام على‌ عباده) 8- بندگى‌ انسان، معيار گزينش الهى‌ است. (عباده الّذين اصطفي) 9- با سؤال، وجدان ها را بيدار كنيد. (ءالله خير امّا يشركون)

60 - «حدائق»، جمع «حديقه»، به معناى‌ باغى‌ است كه ديوار داشته باشد، نظير حدقه‌ى چشم. 1- تفكّر در آفرينش، بهترين راه وصول به خداست. (أمّن خلق) 2- هر درخت و گياهى‌ كه مى‌رويد، زير نظر خداوند و با اراده‌ى اوست. (اَنبتنا) 3- اِعمال قدرت الهي، از طريق اسباب عادّى‌ است. (اَنبتنا به) 4- زيبايى‌ دل انگيز، يك ارزش است. (ذات بهجهٍ) 5- طورى‌ سخن بگوييم كه همه بفهمند. (خواصّ و اسرار گياهان را همه نمى‌فهمند، ولى‌ شادابى‌ وزيبايى‌ سبزه وگل ها را همه درك مى‌كنند. (حدائق ذات بهجهٍ) 6- وقتى‌ به قدرت خدا پى‌ مى‌بريم كه به ناتوانى‌ خود حتّى‌ براى‌ روياندن يك درخت پى‌ ببريم. (ما كان لكم ان تنبتوا) 7- با سؤال هاى‌ پيام دار، وجدان ها را بيدار كنيم. (أمّن خلق...ءالهٌ مع الله) 8- جلوى‌ شبهات را بگيريد. آفرينش آسمان ها و زمين، مدعى‌ ندارد، ولى‌ كشت و زرع، مدعى‌ دارد. بعضى‌ مى‌گويند: ما منطقه را سبز و آباد كرديم. و لذا خداوند مى‌فرمايد: (ما كان لكم ان تنبتوا شجرها) و در جاى‌ ديگر مى‌فرمايد: (ءانتم تَزرعونه ام نحن الزّارعون) <70> آيا شما كشت و زراعت مى‌كنيد يا ما؟ 9- توحيد، راه مستقيم و شرك، راه انحرافى‌ است. (يعدلون)

61 - در روايات و تفاسير نديدم كه درباره‌ى تلاوت آيه‌ى 62 براى‌ استجابت دعا نقشى‌ باشد، لكن مردم به خاطر تناسب محتواى‌ آيه تبّركاً آن را مى‌خوانند و مانعى‌ ندارد. مناجات با خداى‌ سبحان و راز ونياز با او كارى‌ پسنديده و لازم است، دعا به درگاه او و درخواست حل مشكلات خصوصاً هنگام درماندگي، براى‌ همگان ضرورى‌ است. اين نياز مريمى‌ بوده است و درد كان چنان طفلى‌ سخن آغاز كرد هر كجا دردى‌ دوا آن جا بود هر كجا فقرى‌ نوا آن جا بود هر كجا مشكل جواب آن جا رود هر كجا پستى‌ است آب آن جا رود پيش حقّ يك ناله از روى‌ نياز به كه عمرى‌ در سجود و در نماز زور را بگذار زارى‌ را بگيررحم سوى‌ زارى‌ آيد اى‌ فقير <71> در روايات مى‌خوانيم: نمونه‌ى مضطرّ واقعي، امام زمان (عجّل الله تعالى‌ فرجه الشريف) است و بدترين سوء «و يكشف السوء»، سلطه‌ى كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف مى‌شود و نمونه‌ى «يجعلكم خلفاء» حكومت صالحان در آن زمان است. <72> هر جا كه دعاى‌ ما مستجاب نشود، دليلى‌ دارد، همچون: الف: دعاى‌ ما، طلبِ خير نبوده وما گمان مى‌كرديم خير است. (زيرا دعا، يعنى‌ طلبِ خير) ب: نحوه‌ى درخواست، جدّى‌ و همراه با درماندگى‌ نبوده است. ج: در دعا اخلاص نداشته‌ايم، يعنى‌ اگر به درگاه خداوند رو كرده‌ايم، به ديگران نيز چشم اميد داشته‌ايم. البتّه گاهى‌ به جاى‌ استجابتِ آنچه مى‌خواهيم، خداوند حكيم مشابه آن را به ما مى‌دهد و گاهى‌ به جاى‌ خواسته‌ى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نيست، خداوند بلائى‌ از ما دور مى‌كند و گاهى‌ به جاى‌ برآوردن حاجت در دنيا، در قيامت جبران مى‌كند و گاهى‌ به جاى‌ لطف به ما، به نسل ما لطف مى‌كند كه همه‌ى اين مطالب در روايات آمده است. اجابتِ مضطرّ، كارى‌ الهى‌ است ولى‌ سنّت الهى‌ را تغيير نمى‌دهد. مثلاً سنّت خداوند آن است كه مردم به نحوى‌ بايد از دنيا بروند و همه‌ى انسان ها در لحظه‌ى احتضار، مضطرّند و اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، بايد قانون مرگ را لغو كند. ريشه‌ى ايمان به خدا ريشه‌ى ايمان به خدا، عقل و فطرت است ؛ لكن مادّيون مى‌گويند: ريشه‌ى ايمان به خدا ترس است. يعنى‌ انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مى‌بيند، هنگام بروز حادثه‌اى‌ تلخ، قدرتى‌ را در ذهن خود تصوّر مى‌كند و به آن پناه مى‌برد. مادّيون با اين محاسبه، ايمان را زاييده‌ى ترس مى‌دانند؛ امّا اشتباه آنان اين است كه تفاوت رفتن به سوى‌ خدا را با اصل ايمان به خدا نمى‌فهمند. مثلاً ما هنگام ديدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ مى‌رويم. امّا آيا مى‌توان گفت: پيدايش سنگ به خاطر سگ است؟ همچنين ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مى‌رويم، آيا مى‌توان گفت: اصل ايمان به خدا زاييده‌ى ترس است؟ علاوه بر آنكه اگر سرچشمه‌ى ايمان ترس باشد، بايد هر كس ترسوتر است، مؤمن تر باشد. در حالى‌ كه مؤمنان واقعي، شجاعترين افراد زمان خود بوده‌اند و بايد انسان در لحظاتى‌ كه احساس ترس ندارد، ايمانى‌ هم نداشته باشد، در حالى‌ كه ما در لحظه هايى‌ كه ترس نداريم خدا را به دليل عقل و فطرت قبول داريم. در حقيقت ترس و اضطرار، پرده‌ى غفلت را كنار مى‌زند و مارا متوجّه خدا مى‌كند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپيما يا كشتى‌ نشسته باشند و خبر سقوط يا غرق شدن را بشنوند و يقين كنند كه هيچ قدرتى‌ به فريادشان نمى‌رسد؛ از عمق جان به يك قدرت نجاتبخش اميد دارند. آنها در آن هنگام به يك نقطه و به يك قدرت غيبى‌ دل مى‌بندند كه آن نقطه، همان خداى‌ متعال است. 1- از راه هاى‌ شناخت خدا و يكتايى‌ او، توجّه به يك قدرت نجاتبخش و بريدن از قدرت ها ووسايل ديگر در هنگام اضطرار است. (أمّن يجيب) 2- شرط استجابت دعا، قطع اميد از ديگران واخلاص در دعاست. (يجيب المضطر) 3- آنان كه با سكوت، از خداوند حاجتى‌ مى‌خواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولى‌ دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. (اذا دعاه) 4- انسان بر طبيعت حكومت دارد. (يجعلكم خلفاء الارض) 5- آيا در حال اضطرار، به قدرت هاى‌ مادّى‌ توجّه مى‌كنيد!؟ (ءاله مع الله)

62 - در روايات و تفاسير نديدم كه درباره‌ى تلاوت آيه‌ى 62 براى‌ استجابت دعا نقشى‌ باشد، لكن مردم به خاطر تناسب محتواى‌ آيه تبّركاً آن را مى‌خوانند و مانعى‌ ندارد. مناجات با خداى‌ سبحان و راز ونياز با او كارى‌ پسنديده و لازم است، دعا به درگاه او و درخواست حل مشكلات خصوصاً هنگام درماندگي، براى‌ همگان ضرورى‌ است. اين نياز مريمى‌ بوده است و درد كان چنان طفلى‌ سخن آغاز كرد هر كجا دردى‌ دوا آن جا بود هر كجا فقرى‌ نوا آن جا بود هر كجا مشكل جواب آن جا رود هر كجا پستى‌ است آب آن جا رود پيش حقّ يك ناله از روى‌ نياز به كه عمرى‌ در سجود و در نماز زور را بگذار زارى‌ را بگيررحم سوى‌ زارى‌ آيد اى‌ فقير <71> در روايات مى‌خوانيم: نمونه‌ى مضطرّ واقعي، امام زمان (عجّل الله تعالى‌ فرجه الشريف) است و بدترين سوء «و يكشف السوء»، سلطه‌ى كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف مى‌شود و نمونه‌ى «يجعلكم خلفاء» حكومت صالحان در آن زمان است. <72> هر جا كه دعاى‌ ما مستجاب نشود، دليلى‌ دارد، همچون: الف: دعاى‌ ما، طلبِ خير نبوده وما گمان مى‌كرديم خير است. (زيرا دعا، يعنى‌ طلبِ خير) ب: نحوه‌ى درخواست، جدّى‌ و همراه با درماندگى‌ نبوده است. ج: در دعا اخلاص نداشته‌ايم، يعنى‌ اگر به درگاه خداوند رو كرده‌ايم، به ديگران نيز چشم اميد داشته‌ايم. البتّه گاهى‌ به جاى‌ استجابتِ آنچه مى‌خواهيم، خداوند حكيم مشابه آن را به ما مى‌دهد و گاهى‌ به جاى‌ خواسته‌ى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نيست، خداوند بلائى‌ از ما دور مى‌كند و گاهى‌ به جاى‌ برآوردن حاجت در دنيا، در قيامت جبران مى‌كند و گاهى‌ به جاى‌ لطف به ما، به نسل ما لطف مى‌كند كه همه‌ى اين مطالب در روايات آمده است. اجابتِ مضطرّ، كارى‌ الهى‌ است ولى‌ سنّت الهى‌ را تغيير نمى‌دهد. مثلاً سنّت خداوند آن است كه مردم به نحوى‌ بايد از دنيا بروند و همه‌ى انسان ها در لحظه‌ى احتضار، مضطرّند و اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، بايد قانون مرگ را لغو كند. ريشه‌ى ايمان به خدا ريشه‌ى ايمان به خدا، عقل و فطرت است ؛ لكن مادّيون مى‌گويند: ريشه‌ى ايمان به خدا ترس است. يعنى‌ انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مى‌بيند، هنگام بروز حادثه‌اى‌ تلخ، قدرتى‌ را در ذهن خود تصوّر مى‌كند و به آن پناه مى‌برد. مادّيون با اين محاسبه، ايمان را زاييده‌ى ترس مى‌دانند؛ امّا اشتباه آنان اين است كه تفاوت رفتن به سوى‌ خدا را با اصل ايمان به خدا نمى‌فهمند. مثلاً ما هنگام ديدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ مى‌رويم. امّا آيا مى‌توان گفت: پيدايش سنگ به خاطر سگ است؟ همچنين ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مى‌رويم، آيا مى‌توان گفت: اصل ايمان به خدا زاييده‌ى ترس است؟ علاوه بر آنكه اگر سرچشمه‌ى ايمان ترس باشد، بايد هر كس ترسوتر است، مؤمن تر باشد. در حالى‌ كه مؤمنان واقعي، شجاعترين افراد زمان خود بوده‌اند و بايد انسان در لحظاتى‌ كه احساس ترس ندارد، ايمانى‌ هم نداشته باشد، در حالى‌ كه ما در لحظه هايى‌ كه ترس نداريم خدا را به دليل عقل و فطرت قبول داريم. در حقيقت ترس و اضطرار، پرده‌ى غفلت را كنار مى‌زند و مارا متوجّه خدا مى‌كند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپيما يا كشتى‌ نشسته باشند و خبر سقوط يا غرق شدن را بشنوند و يقين كنند كه هيچ قدرتى‌ به فريادشان نمى‌رسد؛ از عمق جان به يك قدرت نجاتبخش اميد دارند. آنها در آن هنگام به يك نقطه و به يك قدرت غيبى‌ دل مى‌بندند كه آن نقطه، همان خداى‌ متعال است. 1- از راه هاى‌ شناخت خدا و يكتايى‌ او، توجّه به يك قدرت نجاتبخش و بريدن از قدرت ها ووسايل ديگر در هنگام اضطرار است. (أمّن يجيب) 2- شرط استجابت دعا، قطع اميد از ديگران واخلاص در دعاست. (يجيب المضطر) 3- آنان كه با سكوت، از خداوند حاجتى‌ مى‌خواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولى‌ دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. (اذا دعاه) 4- انسان بر طبيعت حكومت دارد. (يجعلكم خلفاء الارض) 5- آيا در حال اضطرار، به قدرت هاى‌ مادّى‌ توجّه مى‌كنيد!؟ (ءاله مع الله)

63 - شايد مراد از هدايت در تاريكى‌ هاى‌ دريا و خشكي، هدايت از طريق ستارگان باشد. زيرا در جاى‌ ديگر مى‌خوانيم: (و بالنّجم هم يهتدون) <73> 1- بهترين راه خداشناسي، توجّه كردن به مشكلات و بن بست هاى‌ زندگى‌ و پيدا شدن راه حل وروزنه هاى‌ اميد به لطف خداوند است. (أمّن يهديكم من يرسل) 2- حركت بادها با تدبير اوست. (يرسل الرياح) 3- اگر وجدان خود را قاضى‌ كنيم، در مى‌يابيم كه جز او خدايى‌ نيست. (ءالهٌ مع الله) 4- هرگونه شرك، محكوم است. (عمّا) 5- قرار دادن شريك براى‌ خداوند، توهين به مقام اوست. (تعالى‌ الله عمّايشركون)

مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 20 - حزب 39 - سوره نمل - صفحه 382
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا

مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 105,867,687