خدمات تلفن همراه
قرآن تبيان- جزء 18 - حزب 35 - سوره مؤمنون - صفحه 342
نرم افزارهای رایگان تلفن همراه
بازی و سرگرمی
قرآن
مفاتیح
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
اوقات شرعی
مسائل شرعی
گنجینه معنوی
آشپزی
مناسبت ها
الحان قرآن
صحیفه نور امام خمینی ره
پنل عضویت
شروع جزء 18و حزب 35
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
1 - سيماى سورهى مؤمنون
اين سوره كه يكصد وهجده آيه دارد، در مكّه نازل شده است.
با توجّه به بيان سيماى مؤمنان و آثار و نشانه هاى ايمان در آيات ابتدايى اين
سوره، نام «مؤمنون» براى آن انتخاب گرديده است. البتّه سرگذشت پيامبرانى
چون حضرت نوح، هود، موسى و عيسي: و پاسخ اقوام مختلف به دعوت
آنان در ادامه آمده است.
در فضيلت تلاوت اين سوره، امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: تداوم بر تلاوت اين
سوره خصوصاً در روزهاى جمعه، مايهى سعادت دنيا و آخرت و همنشينى با
پيامبران الهى در فردوس برين مىگردد. <1>
در قرآن، يازده مورد كلمهى فلاح (رستگاري) با كلمهى «لعلّ» (شايد) همراه است: «لعلّكم
تفلحون» لكن در سه مورد بدون اين كلمه و به طور حتمى مطرح شده است، يكى در همين
سوره و يكى در سورهى شمس: (قد أَفلح مَن زكّاها) وديگرى در سورهى اعلي: (قد اَفلح
مَن تَزكّي). از مقايسه اين سه مورد با يكديگر، روشن مىشود كه ايمان و تزكيه داراى
جوهر واحدى هستند.
برترين و آخرين هدف تمام برنامه هاى اسلام، فلاح و رستگارى است. در بسيارى از آيات
قرآن از تقوا سخن گفته شده و هدف از احكام دين هم رسيدن به تقواست: (لعلّكم
تتّقون) <2> و آخرين هدف تقوا نيز فلاح است: (واتّقوا الله لعلّكم تفلحون) <3> جالب است
كه مهم ترين و آخرين هدف دين اسلام در اوّلين شعار آن آمده است: «قولوا لا اله الاّ الله
تفلحوا» به يگانگى خداوند ايمان آوريد و «لا اله الاّ الله» بگوييد تا رستگار شويد.
هر شبانه روز، در اذان و اقامهى نمازهاى يوميّه جملهى «حَيّ على الفَلاح» را بيست بار بر
زبان مىآوريم و هدف نهائى را با فرياد رسا اعلام مىكنيم، تا راه را گم نكنيم.
اسلام مىگويد: (قد أفلح المؤمنون)، (قد أفلَح مَن تَزكّي) <4> كسانى رستگارند كه ايمان و
تزكيهى نفس داشته باشند، ولى كفر مىگويد: (قد أفلح اليوم مَنِ استعلي) <5> فرعون
مىگفت: امروز هر كس زور و برترى دارد رستگار است.
كلمهى «فَلاح» به معناى رستن است، شايد دليل اينكه به كشاورز، «فَلاّح» مىگويند آن
باشد كه وسيلهى رستن دانه را فراهم مىكند. دانه كه در خاك قرار مىگيرد با سه عمل خود
را نجات مىدهد و به فضاى باز مىرسد: اوّل آنكه ريشهى خود را به عمق زمين بند مىكند.
دوّم اينكه مواد غذايى زمين را جذب مىكند. سوّم آنكه خاك هاى مزاحم را دفع مىكند.
آري، انسان هم براى رهايى خود و رسيدن به فضاى باز توحيد و نجات از تاريكى هاى
مادّيات و هوسها و طاغوت ها بايد مثل دانه همان سه عمل را انجام دهد: اوّل ريشهى
عقايد خود را از طريق استدلال محكم كند. دوّم از امكانات خدادادى آنچه را براى تكامل و
رشد معنوى اوست جذب كند. سوّم تمام دشمنان و مزاحمان را كنار زند و هر معبودى جز
خدا را با كلمه «لا اله» دفع كند تا به فضاى باز توحيدى برسد.
شخصى در حال نماز با ريش خود بازى مىكرد، پيامبراكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) فرمود: اگر او در دل خشوع
داشت، در عمل اين گونه نماز نمىخواند. <6>
امام صادق (عليه السلام) فرمود: مراد از خشوع در نماز، فرونهادن چشم است. <7>
چه كسانى رستگارند؟
1- عابدان. (واعبدوا ربّكم وافعلوا الخير لعلّكم تفلحون) <8> پروردگارتان را پرستش كنيد،
شايد رستگار شويد.
2- آنان كه اعمالشان ارزشمند وسنگين است. (فَمَن ثَقُلت مَوازينه فاولئک هم المفلِحون) <9>
3- دورى كنندگان از بخل. (و مَن يُوقَ شُحَّ نفسه فاولئک هم المفلِحون) <10>
4- حزب الله. (اَلا اِنّ حزب الله هم المفلِحون) <11> حزب خدا رستگارند.
5- اهل ذكركثير. (واذكروا الله كثيرا لعلّكم تفلحون) <12> خدارا بسيار يادكنيد تا رستگار شويد.
6- تقوا پيشگان. (فاتّقوا الله يا اولى الالباب لعلّكم تُفلِحون) <13> اى خردمندان ! تقوا پيشه كنيد
تا رستگار شويد.
7- مجاهدان. (و جاهدوا فى سَبيله لعلّكم تُفلحون) <14> در راه خدا جهاد كنيد تا رستگار شويد.
8- توبه كنندگان. (تُوبوا الى الله جميعاً ايّها المؤمنون لعلّكم تُفلحون) <15> اى اهل ايمان ! همگى
توبه كنيد تا رستگار شويد. 1- رستگارى مؤمنان حتمى است. (قد أفلح)
2- ايمان، شرايط و نشانه هايى دارد. (المؤمنون الّذين...)
3- نماز، در رأس برنامه هاى اسلامى است. (فى صلاتهم)
4- در نماز، حالت وكيفيّت مهم است. (خاشعون)
الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ
2 - سيماى سورهى مؤمنون
اين سوره كه يكصد وهجده آيه دارد، در مكّه نازل شده است.
با توجّه به بيان سيماى مؤمنان و آثار و نشانه هاى ايمان در آيات ابتدايى اين
سوره، نام «مؤمنون» براى آن انتخاب گرديده است. البتّه سرگذشت پيامبرانى
چون حضرت نوح، هود، موسى و عيسي: و پاسخ اقوام مختلف به دعوت
آنان در ادامه آمده است.
در فضيلت تلاوت اين سوره، امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: تداوم بر تلاوت اين
سوره خصوصاً در روزهاى جمعه، مايهى سعادت دنيا و آخرت و همنشينى با
پيامبران الهى در فردوس برين مىگردد. <1>
در قرآن، يازده مورد كلمهى فلاح (رستگاري) با كلمهى «لعلّ» (شايد) همراه است: «لعلّكم
تفلحون» لكن در سه مورد بدون اين كلمه و به طور حتمى مطرح شده است، يكى در همين
سوره و يكى در سورهى شمس: (قد أَفلح مَن زكّاها) وديگرى در سورهى اعلي: (قد اَفلح
مَن تَزكّي). از مقايسه اين سه مورد با يكديگر، روشن مىشود كه ايمان و تزكيه داراى
جوهر واحدى هستند.
برترين و آخرين هدف تمام برنامه هاى اسلام، فلاح و رستگارى است. در بسيارى از آيات
قرآن از تقوا سخن گفته شده و هدف از احكام دين هم رسيدن به تقواست: (لعلّكم
تتّقون) <2> و آخرين هدف تقوا نيز فلاح است: (واتّقوا الله لعلّكم تفلحون) <3> جالب است
كه مهم ترين و آخرين هدف دين اسلام در اوّلين شعار آن آمده است: «قولوا لا اله الاّ الله
تفلحوا» به يگانگى خداوند ايمان آوريد و «لا اله الاّ الله» بگوييد تا رستگار شويد.
هر شبانه روز، در اذان و اقامهى نمازهاى يوميّه جملهى «حَيّ على الفَلاح» را بيست بار بر
زبان مىآوريم و هدف نهائى را با فرياد رسا اعلام مىكنيم، تا راه را گم نكنيم.
اسلام مىگويد: (قد أفلح المؤمنون)، (قد أفلَح مَن تَزكّي) <4> كسانى رستگارند كه ايمان و
تزكيهى نفس داشته باشند، ولى كفر مىگويد: (قد أفلح اليوم مَنِ استعلي) <5> فرعون
مىگفت: امروز هر كس زور و برترى دارد رستگار است.
كلمهى «فَلاح» به معناى رستن است، شايد دليل اينكه به كشاورز، «فَلاّح» مىگويند آن
باشد كه وسيلهى رستن دانه را فراهم مىكند. دانه كه در خاك قرار مىگيرد با سه عمل خود
را نجات مىدهد و به فضاى باز مىرسد: اوّل آنكه ريشهى خود را به عمق زمين بند مىكند.
دوّم اينكه مواد غذايى زمين را جذب مىكند. سوّم آنكه خاك هاى مزاحم را دفع مىكند.
آري، انسان هم براى رهايى خود و رسيدن به فضاى باز توحيد و نجات از تاريكى هاى
مادّيات و هوسها و طاغوت ها بايد مثل دانه همان سه عمل را انجام دهد: اوّل ريشهى
عقايد خود را از طريق استدلال محكم كند. دوّم از امكانات خدادادى آنچه را براى تكامل و
رشد معنوى اوست جذب كند. سوّم تمام دشمنان و مزاحمان را كنار زند و هر معبودى جز
خدا را با كلمه «لا اله» دفع كند تا به فضاى باز توحيدى برسد.
شخصى در حال نماز با ريش خود بازى مىكرد، پيامبراكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) فرمود: اگر او در دل خشوع
داشت، در عمل اين گونه نماز نمىخواند. <6>
امام صادق (عليه السلام) فرمود: مراد از خشوع در نماز، فرونهادن چشم است. <7>
چه كسانى رستگارند؟
1- عابدان. (واعبدوا ربّكم وافعلوا الخير لعلّكم تفلحون) <8> پروردگارتان را پرستش كنيد،
شايد رستگار شويد.
2- آنان كه اعمالشان ارزشمند وسنگين است. (فَمَن ثَقُلت مَوازينه فاولئک هم المفلِحون) <9>
3- دورى كنندگان از بخل. (و مَن يُوقَ شُحَّ نفسه فاولئک هم المفلِحون) <10>
4- حزب الله. (اَلا اِنّ حزب الله هم المفلِحون) <11> حزب خدا رستگارند.
5- اهل ذكركثير. (واذكروا الله كثيرا لعلّكم تفلحون) <12> خدارا بسيار يادكنيد تا رستگار شويد.
6- تقوا پيشگان. (فاتّقوا الله يا اولى الالباب لعلّكم تُفلِحون) <13> اى خردمندان ! تقوا پيشه كنيد
تا رستگار شويد.
7- مجاهدان. (و جاهدوا فى سَبيله لعلّكم تُفلحون) <14> در راه خدا جهاد كنيد تا رستگار شويد.
8- توبه كنندگان. (تُوبوا الى الله جميعاً ايّها المؤمنون لعلّكم تُفلحون) <15> اى اهل ايمان ! همگى
توبه كنيد تا رستگار شويد. 1- رستگارى مؤمنان حتمى است. (قد أفلح)
2- ايمان، شرايط و نشانه هايى دارد. (المؤمنون الّذين...)
3- نماز، در رأس برنامه هاى اسلامى است. (فى صلاتهم)
4- در نماز، حالت وكيفيّت مهم است. (خاشعون)
وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
3 - «لغو»، به كار و سخن بيهوده مىگويند.
دورى و پرهيز از لغو، مخصوص مسلمانان نيست، قرآن دربارهى خوبان اهل كتاب نيز
مىفرمايد: (و اذا سَمعوا اللغو اعرضوا عنه...) <16> اهل كتاب با ايمان، از لغو گريزانند.
«زكات» در لغت، به معناى رشد و نموّ و پاكيزگى است و در اصطلاح، يك نوع ماليات
شرعى و از اركان و واجبات دين است.
در جامعه اسلامي، پاسدارى از نماز وناموس، بسيار مهم است. در همين چند آيه، نسبت به
ناموس با تعبير (حافظون) و درباره نماز با جمله (على صلوتهم يحافظون) ياد شده است.
دورى از لغو در دنيا، بهرهاش، محفوظ ماندن از لغو در قيامت است. (عن اللغو معرضون)،
(لا تسمع فيها لاغيه) <17>
اعراض از لغو، نبايد با بدگويى و تندخويى همراه باشد، زيرا در آيهى ديگر مىفرمايد: (و
اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما) <18>
در روايات براى لغو، نمونه هايى آمده است از جمله: سخنى كه در آن ياد خدا نباشد و يا غنا
و لهويّات باشد. <19>
در روايات مىخوانيم: جز با زن عفيفه ازدواج نكنيد و با كسى كه در مال خود او را امين
نمىدانيد، هم بستر نشويد. <20>
اهميّت زكات
زكات، يكى از پنج چيزى است كه بناى اسلام بر آن استوار است.
در قرآن 32بار كلمه «زكات» و 32بار واژه «بَرَک» آمده، گويا زكات مساوى با بركت است.
پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) افرادى را كه زكات نمىدادند، از مسجد بيرون كرد.
حضرت مهدى (عليه السلام) در انقلاب بزرگ خود، با تاركين زكات مىجنگد.
كسى كه زكات ندهد، هنگام مرگش به او گفته مىشود: يهودى بمير يا مسيحي.
تارك زكات در لحظهى مرگ از خداوند مىخواهد كه او را به دنيا باز گرداند تا كار نيك انجام
دهد، امّا مهلت او پايان يافته است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر مردم زكات بدهند، هيچ فقيرى در زمين باقى نمىماند. 1- نشانهى ايمان، دورى از لغو است. (والّذينهم عن اللغو معرضون) (مؤمن بايد در
تمام كارها و سخنان خود هدف صحيح داشته باشد)
2- دورى از لغو، به اندازهاى مهم است كه بين نماز و زكات ذكر شده است.
(خاشعون معرضون للزّكوه فاعلون)
3- اهميّت زكات مانند اهميّت نماز است. (در 28 آيه، نماز و زكات در كنار هم
آمده است) (فى صلوتهم خاشعون، للزّكوه فاعلون)
4- اعتقاد به تنهايى كافى نيست، عمل هم لازم است. (المؤمنون... فاعلون)
5- حيا شرط ايمان است. (لفروجهم حافظون) (آلودگى جنسى نشانهى ضعف
ايمان است)
6- شهوت، طغيانگر است و به كنترل و حفاظت نياز دارد. (حافظون)
7- در ارضاى غريزهى جنسي، محدوديّت لازم است ولى ممنوعيّت خلاف
فطرت است. (الاّ على ازواجهم)
8- حياى نابجا ممنوع. همين كه اسلام، انجام كارى را اجازه داد، همهى سنّت ها
و عادت ها و سليقه هاى شخصى و مخالف دين، محكوم است. (غير ملومين)
وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ
4 - «لغو»، به كار و سخن بيهوده مىگويند.
دورى و پرهيز از لغو، مخصوص مسلمانان نيست، قرآن دربارهى خوبان اهل كتاب نيز
مىفرمايد: (و اذا سَمعوا اللغو اعرضوا عنه...) <16> اهل كتاب با ايمان، از لغو گريزانند.
«زكات» در لغت، به معناى رشد و نموّ و پاكيزگى است و در اصطلاح، يك نوع ماليات
شرعى و از اركان و واجبات دين است.
در جامعه اسلامي، پاسدارى از نماز وناموس، بسيار مهم است. در همين چند آيه، نسبت به
ناموس با تعبير (حافظون) و درباره نماز با جمله (على صلوتهم يحافظون) ياد شده است.
دورى از لغو در دنيا، بهرهاش، محفوظ ماندن از لغو در قيامت است. (عن اللغو معرضون)،
(لا تسمع فيها لاغيه) <17>
اعراض از لغو، نبايد با بدگويى و تندخويى همراه باشد، زيرا در آيهى ديگر مىفرمايد: (و
اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما) <18>
در روايات براى لغو، نمونه هايى آمده است از جمله: سخنى كه در آن ياد خدا نباشد و يا غنا
و لهويّات باشد. <19>
در روايات مىخوانيم: جز با زن عفيفه ازدواج نكنيد و با كسى كه در مال خود او را امين
نمىدانيد، هم بستر نشويد. <20>
اهميّت زكات
زكات، يكى از پنج چيزى است كه بناى اسلام بر آن استوار است.
در قرآن 32بار كلمه «زكات» و 32بار واژه «بَرَک» آمده، گويا زكات مساوى با بركت است.
پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) افرادى را كه زكات نمىدادند، از مسجد بيرون كرد.
حضرت مهدى (عليه السلام) در انقلاب بزرگ خود، با تاركين زكات مىجنگد.
كسى كه زكات ندهد، هنگام مرگش به او گفته مىشود: يهودى بمير يا مسيحي.
تارك زكات در لحظهى مرگ از خداوند مىخواهد كه او را به دنيا باز گرداند تا كار نيك انجام
دهد، امّا مهلت او پايان يافته است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر مردم زكات بدهند، هيچ فقيرى در زمين باقى نمىماند. 1- نشانهى ايمان، دورى از لغو است. (والّذينهم عن اللغو معرضون) (مؤمن بايد در
تمام كارها و سخنان خود هدف صحيح داشته باشد)
2- دورى از لغو، به اندازهاى مهم است كه بين نماز و زكات ذكر شده است.
(خاشعون معرضون للزّكوه فاعلون)
3- اهميّت زكات مانند اهميّت نماز است. (در 28 آيه، نماز و زكات در كنار هم
آمده است) (فى صلوتهم خاشعون، للزّكوه فاعلون)
4- اعتقاد به تنهايى كافى نيست، عمل هم لازم است. (المؤمنون... فاعلون)
5- حيا شرط ايمان است. (لفروجهم حافظون) (آلودگى جنسى نشانهى ضعف
ايمان است)
6- شهوت، طغيانگر است و به كنترل و حفاظت نياز دارد. (حافظون)
7- در ارضاى غريزهى جنسي، محدوديّت لازم است ولى ممنوعيّت خلاف
فطرت است. (الاّ على ازواجهم)
8- حياى نابجا ممنوع. همين كه اسلام، انجام كارى را اجازه داد، همهى سنّت ها
و عادت ها و سليقه هاى شخصى و مخالف دين، محكوم است. (غير ملومين)
وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ
5 - «لغو»، به كار و سخن بيهوده مىگويند.
دورى و پرهيز از لغو، مخصوص مسلمانان نيست، قرآن دربارهى خوبان اهل كتاب نيز
مىفرمايد: (و اذا سَمعوا اللغو اعرضوا عنه...) <16> اهل كتاب با ايمان، از لغو گريزانند.
«زكات» در لغت، به معناى رشد و نموّ و پاكيزگى است و در اصطلاح، يك نوع ماليات
شرعى و از اركان و واجبات دين است.
در جامعه اسلامي، پاسدارى از نماز وناموس، بسيار مهم است. در همين چند آيه، نسبت به
ناموس با تعبير (حافظون) و درباره نماز با جمله (على صلوتهم يحافظون) ياد شده است.
دورى از لغو در دنيا، بهرهاش، محفوظ ماندن از لغو در قيامت است. (عن اللغو معرضون)،
(لا تسمع فيها لاغيه) <17>
اعراض از لغو، نبايد با بدگويى و تندخويى همراه باشد، زيرا در آيهى ديگر مىفرمايد: (و
اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما) <18>
در روايات براى لغو، نمونه هايى آمده است از جمله: سخنى كه در آن ياد خدا نباشد و يا غنا
و لهويّات باشد. <19>
در روايات مىخوانيم: جز با زن عفيفه ازدواج نكنيد و با كسى كه در مال خود او را امين
نمىدانيد، هم بستر نشويد. <20>
اهميّت زكات
زكات، يكى از پنج چيزى است كه بناى اسلام بر آن استوار است.
در قرآن 32بار كلمه «زكات» و 32بار واژه «بَرَک» آمده، گويا زكات مساوى با بركت است.
پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) افرادى را كه زكات نمىدادند، از مسجد بيرون كرد.
حضرت مهدى (عليه السلام) در انقلاب بزرگ خود، با تاركين زكات مىجنگد.
كسى كه زكات ندهد، هنگام مرگش به او گفته مىشود: يهودى بمير يا مسيحي.
تارك زكات در لحظهى مرگ از خداوند مىخواهد كه او را به دنيا باز گرداند تا كار نيك انجام
دهد، امّا مهلت او پايان يافته است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر مردم زكات بدهند، هيچ فقيرى در زمين باقى نمىماند. 1- نشانهى ايمان، دورى از لغو است. (والّذينهم عن اللغو معرضون) (مؤمن بايد در
تمام كارها و سخنان خود هدف صحيح داشته باشد)
2- دورى از لغو، به اندازهاى مهم است كه بين نماز و زكات ذكر شده است.
(خاشعون معرضون للزّكوه فاعلون)
3- اهميّت زكات مانند اهميّت نماز است. (در 28 آيه، نماز و زكات در كنار هم
آمده است) (فى صلوتهم خاشعون، للزّكوه فاعلون)
4- اعتقاد به تنهايى كافى نيست، عمل هم لازم است. (المؤمنون... فاعلون)
5- حيا شرط ايمان است. (لفروجهم حافظون) (آلودگى جنسى نشانهى ضعف
ايمان است)
6- شهوت، طغيانگر است و به كنترل و حفاظت نياز دارد. (حافظون)
7- در ارضاى غريزهى جنسي، محدوديّت لازم است ولى ممنوعيّت خلاف
فطرت است. (الاّ على ازواجهم)
8- حياى نابجا ممنوع. همين كه اسلام، انجام كارى را اجازه داد، همهى سنّت ها
و عادت ها و سليقه هاى شخصى و مخالف دين، محكوم است. (غير ملومين)
إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ
6 - «لغو»، به كار و سخن بيهوده مىگويند.
دورى و پرهيز از لغو، مخصوص مسلمانان نيست، قرآن دربارهى خوبان اهل كتاب نيز
مىفرمايد: (و اذا سَمعوا اللغو اعرضوا عنه...) <16> اهل كتاب با ايمان، از لغو گريزانند.
«زكات» در لغت، به معناى رشد و نموّ و پاكيزگى است و در اصطلاح، يك نوع ماليات
شرعى و از اركان و واجبات دين است.
در جامعه اسلامي، پاسدارى از نماز وناموس، بسيار مهم است. در همين چند آيه، نسبت به
ناموس با تعبير (حافظون) و درباره نماز با جمله (على صلوتهم يحافظون) ياد شده است.
دورى از لغو در دنيا، بهرهاش، محفوظ ماندن از لغو در قيامت است. (عن اللغو معرضون)،
(لا تسمع فيها لاغيه) <17>
اعراض از لغو، نبايد با بدگويى و تندخويى همراه باشد، زيرا در آيهى ديگر مىفرمايد: (و
اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما) <18>
در روايات براى لغو، نمونه هايى آمده است از جمله: سخنى كه در آن ياد خدا نباشد و يا غنا
و لهويّات باشد. <19>
در روايات مىخوانيم: جز با زن عفيفه ازدواج نكنيد و با كسى كه در مال خود او را امين
نمىدانيد، هم بستر نشويد. <20>
اهميّت زكات
زكات، يكى از پنج چيزى است كه بناى اسلام بر آن استوار است.
در قرآن 32بار كلمه «زكات» و 32بار واژه «بَرَک» آمده، گويا زكات مساوى با بركت است.
پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) افرادى را كه زكات نمىدادند، از مسجد بيرون كرد.
حضرت مهدى (عليه السلام) در انقلاب بزرگ خود، با تاركين زكات مىجنگد.
كسى كه زكات ندهد، هنگام مرگش به او گفته مىشود: يهودى بمير يا مسيحي.
تارك زكات در لحظهى مرگ از خداوند مىخواهد كه او را به دنيا باز گرداند تا كار نيك انجام
دهد، امّا مهلت او پايان يافته است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر مردم زكات بدهند، هيچ فقيرى در زمين باقى نمىماند. 1- نشانهى ايمان، دورى از لغو است. (والّذينهم عن اللغو معرضون) (مؤمن بايد در
تمام كارها و سخنان خود هدف صحيح داشته باشد)
2- دورى از لغو، به اندازهاى مهم است كه بين نماز و زكات ذكر شده است.
(خاشعون معرضون للزّكوه فاعلون)
3- اهميّت زكات مانند اهميّت نماز است. (در 28 آيه، نماز و زكات در كنار هم
آمده است) (فى صلوتهم خاشعون، للزّكوه فاعلون)
4- اعتقاد به تنهايى كافى نيست، عمل هم لازم است. (المؤمنون... فاعلون)
5- حيا شرط ايمان است. (لفروجهم حافظون) (آلودگى جنسى نشانهى ضعف
ايمان است)
6- شهوت، طغيانگر است و به كنترل و حفاظت نياز دارد. (حافظون)
7- در ارضاى غريزهى جنسي، محدوديّت لازم است ولى ممنوعيّت خلاف
فطرت است. (الاّ على ازواجهم)
8- حياى نابجا ممنوع. همين كه اسلام، انجام كارى را اجازه داد، همهى سنّت ها
و عادت ها و سليقه هاى شخصى و مخالف دين، محكوم است. (غير ملومين)
فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ
7 - كلمهى «فردوس» به معناى بوستان، برترين جاى بهشت مىباشد. <21> و چون به جاى
جنّت بكار رفته، براى آن ضمير موّنث آمده است.
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ از حكم استمناء، آيهى 7 را تلاوت فرمودند. <22>
اهمّيت امانت در روايات
به نماز و روزه و حجّ مردم ننگريد، به صداقت و امانتدارى آنان بنگريد. <23>
پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) در آخرين لحظه هاى عمر خود به حضرت على (عليه السلام) فرمود: «ادّ الامانه الى
البّر و الفاجر فيما قلّ و جلّ حتّى الخيط و الَمخيط» امانت را به صاحبش برگردان، چه نيكوكار
باشد و چه گناهكار، ارزشمند باشد يا ناچيز، اگر چه مقدارى نخ باشد و يا پارچه و لباسى
دوخته شده. <24>
همهى نعمت هاى مادّي، معنوى و سياسي، امانت الهى هستند. (امام خمينى قدس سّرُه فرمود:
جمهورى اسلامى امانت الهى است)
قرآن كريم برخى از اهل كتاب را كه امانتدار هستند، ستوده است. (و من اهل الكتاب من ان
تأمنه بِقنطار يُؤدّه اليک) <25> اگر به برخى از اهل كتاب، مال فراوانى به امانت بسپاري، آن را
به تو برمىگرداند. 1- قانون شكني، تجاوز به حدودى كه خداوند تعيين نموده مىباشد. (العادون)
2- به سراغ گناه رفتن نيز گناه است. (ابتغى عادون)
3- مؤمن، متعهّد است. (عهدهم راعون) خلف وعده، نشانهى ضعف ايمان است.
4- مراعات عهد وپيمان لازم است، گرچه در عمل نتوانيم وفا كنيم. (راعون) نه
«موفون»
5- در معرّفى سيماى مؤمنان، نماز هم در ابتدا مطرح شد: (فى صلوتهم خاشعون) و
هم در پايان (على صلوتهم يحافظون) اين تكرار وتأكيد، نشان اهميّت نماز است.
وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ
8 - كلمهى «فردوس» به معناى بوستان، برترين جاى بهشت مىباشد. <21> و چون به جاى
جنّت بكار رفته، براى آن ضمير موّنث آمده است.
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ از حكم استمناء، آيهى 7 را تلاوت فرمودند. <22>
اهمّيت امانت در روايات
به نماز و روزه و حجّ مردم ننگريد، به صداقت و امانتدارى آنان بنگريد. <23>
پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) در آخرين لحظه هاى عمر خود به حضرت على (عليه السلام) فرمود: «ادّ الامانه الى
البّر و الفاجر فيما قلّ و جلّ حتّى الخيط و الَمخيط» امانت را به صاحبش برگردان، چه نيكوكار
باشد و چه گناهكار، ارزشمند باشد يا ناچيز، اگر چه مقدارى نخ باشد و يا پارچه و لباسى
دوخته شده. <24>
همهى نعمت هاى مادّي، معنوى و سياسي، امانت الهى هستند. (امام خمينى قدس سّرُه فرمود:
جمهورى اسلامى امانت الهى است)
قرآن كريم برخى از اهل كتاب را كه امانتدار هستند، ستوده است. (و من اهل الكتاب من ان
تأمنه بِقنطار يُؤدّه اليک) <25> اگر به برخى از اهل كتاب، مال فراوانى به امانت بسپاري، آن را
به تو برمىگرداند. 1- قانون شكني، تجاوز به حدودى كه خداوند تعيين نموده مىباشد. (العادون)
2- به سراغ گناه رفتن نيز گناه است. (ابتغى عادون)
3- مؤمن، متعهّد است. (عهدهم راعون) خلف وعده، نشانهى ضعف ايمان است.
4- مراعات عهد وپيمان لازم است، گرچه در عمل نتوانيم وفا كنيم. (راعون) نه
«موفون»
5- در معرّفى سيماى مؤمنان، نماز هم در ابتدا مطرح شد: (فى صلوتهم خاشعون) و
هم در پايان (على صلوتهم يحافظون) اين تكرار وتأكيد، نشان اهميّت نماز است.
وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ
9 - كلمهى «فردوس» به معناى بوستان، برترين جاى بهشت مىباشد. <21> و چون به جاى
جنّت بكار رفته، براى آن ضمير موّنث آمده است.
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ از حكم استمناء، آيهى 7 را تلاوت فرمودند. <22>
اهمّيت امانت در روايات
به نماز و روزه و حجّ مردم ننگريد، به صداقت و امانتدارى آنان بنگريد. <23>
پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) در آخرين لحظه هاى عمر خود به حضرت على (عليه السلام) فرمود: «ادّ الامانه الى
البّر و الفاجر فيما قلّ و جلّ حتّى الخيط و الَمخيط» امانت را به صاحبش برگردان، چه نيكوكار
باشد و چه گناهكار، ارزشمند باشد يا ناچيز، اگر چه مقدارى نخ باشد و يا پارچه و لباسى
دوخته شده. <24>
همهى نعمت هاى مادّي، معنوى و سياسي، امانت الهى هستند. (امام خمينى قدس سّرُه فرمود:
جمهورى اسلامى امانت الهى است)
قرآن كريم برخى از اهل كتاب را كه امانتدار هستند، ستوده است. (و من اهل الكتاب من ان
تأمنه بِقنطار يُؤدّه اليک) <25> اگر به برخى از اهل كتاب، مال فراوانى به امانت بسپاري، آن را
به تو برمىگرداند. 1- قانون شكني، تجاوز به حدودى كه خداوند تعيين نموده مىباشد. (العادون)
2- به سراغ گناه رفتن نيز گناه است. (ابتغى عادون)
3- مؤمن، متعهّد است. (عهدهم راعون) خلف وعده، نشانهى ضعف ايمان است.
4- مراعات عهد وپيمان لازم است، گرچه در عمل نتوانيم وفا كنيم. (راعون) نه
«موفون»
5- در معرّفى سيماى مؤمنان، نماز هم در ابتدا مطرح شد: (فى صلوتهم خاشعون) و
هم در پايان (على صلوتهم يحافظون) اين تكرار وتأكيد، نشان اهميّت نماز است.
أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ
10 - كلمهى «فردوس» به معناى بوستان، برترين جاى بهشت مىباشد. <21> و چون به جاى
جنّت بكار رفته، براى آن ضمير موّنث آمده است.
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ از حكم استمناء، آيهى 7 را تلاوت فرمودند. <22>
اهمّيت امانت در روايات
به نماز و روزه و حجّ مردم ننگريد، به صداقت و امانتدارى آنان بنگريد. <23>
پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) در آخرين لحظه هاى عمر خود به حضرت على (عليه السلام) فرمود: «ادّ الامانه الى
البّر و الفاجر فيما قلّ و جلّ حتّى الخيط و الَمخيط» امانت را به صاحبش برگردان، چه نيكوكار
باشد و چه گناهكار، ارزشمند باشد يا ناچيز، اگر چه مقدارى نخ باشد و يا پارچه و لباسى
دوخته شده. <24>
همهى نعمت هاى مادّي، معنوى و سياسي، امانت الهى هستند. (امام خمينى قدس سّرُه فرمود:
جمهورى اسلامى امانت الهى است)
قرآن كريم برخى از اهل كتاب را كه امانتدار هستند، ستوده است. (و من اهل الكتاب من ان
تأمنه بِقنطار يُؤدّه اليک) <25> اگر به برخى از اهل كتاب، مال فراوانى به امانت بسپاري، آن را
به تو برمىگرداند. 1- قانون شكني، تجاوز به حدودى كه خداوند تعيين نموده مىباشد. (العادون)
2- به سراغ گناه رفتن نيز گناه است. (ابتغى عادون)
3- مؤمن، متعهّد است. (عهدهم راعون) خلف وعده، نشانهى ضعف ايمان است.
4- مراعات عهد وپيمان لازم است، گرچه در عمل نتوانيم وفا كنيم. (راعون) نه
«موفون»
5- در معرّفى سيماى مؤمنان، نماز هم در ابتدا مطرح شد: (فى صلوتهم خاشعون) و
هم در پايان (على صلوتهم يحافظون) اين تكرار وتأكيد، نشان اهميّت نماز است.
الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
11 - كلمهى «فردوس» به معناى بوستان، برترين جاى بهشت مىباشد. <21> و چون به جاى
جنّت بكار رفته، براى آن ضمير موّنث آمده است.
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ از حكم استمناء، آيهى 7 را تلاوت فرمودند. <22>
اهمّيت امانت در روايات
به نماز و روزه و حجّ مردم ننگريد، به صداقت و امانتدارى آنان بنگريد. <23>
پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) در آخرين لحظه هاى عمر خود به حضرت على (عليه السلام) فرمود: «ادّ الامانه الى
البّر و الفاجر فيما قلّ و جلّ حتّى الخيط و الَمخيط» امانت را به صاحبش برگردان، چه نيكوكار
باشد و چه گناهكار، ارزشمند باشد يا ناچيز، اگر چه مقدارى نخ باشد و يا پارچه و لباسى
دوخته شده. <24>
همهى نعمت هاى مادّي، معنوى و سياسي، امانت الهى هستند. (امام خمينى قدس سّرُه فرمود:
جمهورى اسلامى امانت الهى است)
قرآن كريم برخى از اهل كتاب را كه امانتدار هستند، ستوده است. (و من اهل الكتاب من ان
تأمنه بِقنطار يُؤدّه اليک) <25> اگر به برخى از اهل كتاب، مال فراوانى به امانت بسپاري، آن را
به تو برمىگرداند. 1- قانون شكني، تجاوز به حدودى كه خداوند تعيين نموده مىباشد. (العادون)
2- به سراغ گناه رفتن نيز گناه است. (ابتغى عادون)
3- مؤمن، متعهّد است. (عهدهم راعون) خلف وعده، نشانهى ضعف ايمان است.
4- مراعات عهد وپيمان لازم است، گرچه در عمل نتوانيم وفا كنيم. (راعون) نه
«موفون»
5- در معرّفى سيماى مؤمنان، نماز هم در ابتدا مطرح شد: (فى صلوتهم خاشعون) و
هم در پايان (على صلوتهم يحافظون) اين تكرار وتأكيد، نشان اهميّت نماز است.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ
12 - كلمهى «سُلاله» به معناى عصاره و كلمه «عَلَقه»به معناى خون غليظ وبسته شده و كلمه
«مُضغه» به معناى پاره گوشت بدون استخوان است.
امام باقر(عليه السلام) فرمودند: مراد از (خلقاً آخر) دميده شدن روح در بدن است. <26>
مراد از (احسن الخالقين) به فرموده امام رضا (عليه السلام) آن است كه قدرت آفريدن را خدا به
ديگران نيز داده، مثلاً حضرت عيسى از طرف خداوند مىآفريند. <27> (أخلق لكم من الطين
كهيئه الطّير) <28>
دلائل بهترين خالق بودن خداوند بسيار است از جمله:
الف: خالقيّت او دائمى است.
ب: محدوديّت به اشياى خاصّى ندارد.
ج: تنوّع در آن نامحدود است.
د: از ساده ترين چيز مهم ترين را مىسازد.
ه: مواد اوّليهاش از خودش مىباشد.
و: در ساختن تقليد نمىكند.
ز: پشيمانى و ترديد در او راه ندارد.
ح: بر اساس رحمت مىآفريند، و تمام ساخته هايش هدفدار است.
ط: ساخته او با نظام هستى هماهنگ است. 1- ياد گذشته ها و ضعف هاى انسان و توجّه به قدرت و لطف خداوند، زمينهاى
است براى تقويت ايمان و عبادت بيشتر. (لقد خلقنا)
2- آفرينش انسان در چند مرحله انجام گرفته است. (طين نطفه علقه...)
3- با اين كه مادر انواع حركت ها را دارد، ولى رحم او براى فرزند، جايگاهى
مطمئن است. (قرار مَكين)
4- تمام مراحل آفرينش، زير نظر خداوند است. (خلقنا كسونا انشأنا)
5- ارزش انسان به روح اوست. (خلقاً آخر)
6- خودشناسي، مقدّمهى خداشناسى است. (نطفه، علقه، مضغه فتبارک الله احسن
الخالقين)
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ
13 - كلمهى «سُلاله» به معناى عصاره و كلمه «عَلَقه»به معناى خون غليظ وبسته شده و كلمه
«مُضغه» به معناى پاره گوشت بدون استخوان است.
امام باقر(عليه السلام) فرمودند: مراد از (خلقاً آخر) دميده شدن روح در بدن است. <26>
مراد از (احسن الخالقين) به فرموده امام رضا (عليه السلام) آن است كه قدرت آفريدن را خدا به
ديگران نيز داده، مثلاً حضرت عيسى از طرف خداوند مىآفريند. <27> (أخلق لكم من الطين
كهيئه الطّير) <28>
دلائل بهترين خالق بودن خداوند بسيار است از جمله:
الف: خالقيّت او دائمى است.
ب: محدوديّت به اشياى خاصّى ندارد.
ج: تنوّع در آن نامحدود است.
د: از ساده ترين چيز مهم ترين را مىسازد.
ه: مواد اوّليهاش از خودش مىباشد.
و: در ساختن تقليد نمىكند.
ز: پشيمانى و ترديد در او راه ندارد.
ح: بر اساس رحمت مىآفريند، و تمام ساخته هايش هدفدار است.
ط: ساخته او با نظام هستى هماهنگ است. 1- ياد گذشته ها و ضعف هاى انسان و توجّه به قدرت و لطف خداوند، زمينهاى
است براى تقويت ايمان و عبادت بيشتر. (لقد خلقنا)
2- آفرينش انسان در چند مرحله انجام گرفته است. (طين نطفه علقه...)
3- با اين كه مادر انواع حركت ها را دارد، ولى رحم او براى فرزند، جايگاهى
مطمئن است. (قرار مَكين)
4- تمام مراحل آفرينش، زير نظر خداوند است. (خلقنا كسونا انشأنا)
5- ارزش انسان به روح اوست. (خلقاً آخر)
6- خودشناسي، مقدّمهى خداشناسى است. (نطفه، علقه، مضغه فتبارک الله احسن
الخالقين)
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ
14 - كلمهى «سُلاله» به معناى عصاره و كلمه «عَلَقه»به معناى خون غليظ وبسته شده و كلمه
«مُضغه» به معناى پاره گوشت بدون استخوان است.
امام باقر(عليه السلام) فرمودند: مراد از (خلقاً آخر) دميده شدن روح در بدن است. <26>
مراد از (احسن الخالقين) به فرموده امام رضا (عليه السلام) آن است كه قدرت آفريدن را خدا به
ديگران نيز داده، مثلاً حضرت عيسى از طرف خداوند مىآفريند. <27> (أخلق لكم من الطين
كهيئه الطّير) <28>
دلائل بهترين خالق بودن خداوند بسيار است از جمله:
الف: خالقيّت او دائمى است.
ب: محدوديّت به اشياى خاصّى ندارد.
ج: تنوّع در آن نامحدود است.
د: از ساده ترين چيز مهم ترين را مىسازد.
ه: مواد اوّليهاش از خودش مىباشد.
و: در ساختن تقليد نمىكند.
ز: پشيمانى و ترديد در او راه ندارد.
ح: بر اساس رحمت مىآفريند، و تمام ساخته هايش هدفدار است.
ط: ساخته او با نظام هستى هماهنگ است. 1- ياد گذشته ها و ضعف هاى انسان و توجّه به قدرت و لطف خداوند، زمينهاى
است براى تقويت ايمان و عبادت بيشتر. (لقد خلقنا)
2- آفرينش انسان در چند مرحله انجام گرفته است. (طين نطفه علقه...)
3- با اين كه مادر انواع حركت ها را دارد، ولى رحم او براى فرزند، جايگاهى
مطمئن است. (قرار مَكين)
4- تمام مراحل آفرينش، زير نظر خداوند است. (خلقنا كسونا انشأنا)
5- ارزش انسان به روح اوست. (خلقاً آخر)
6- خودشناسي، مقدّمهى خداشناسى است. (نطفه، علقه، مضغه فتبارک الله احسن
الخالقين)
ثُمَّ إِنَّکُم بَعْدَ ذَلِکَ لَمَیِّتُونَ
15 - خداوند در اين آيات، مردن را قطعى و حتمى شمرده است، در اين جا ذكر كلامى از
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مناسب است:
«فلو أنّ احداً يجد الى البقاء سُلّماً او لدفع الموت سبيلاً لكان ذلک سليمان بن داوود (عليه السلام) الّذى
سُخّر له ملک الجنّ و الانس، مع النبوّه و عظيم الزلفه... رمته قسى الفناء بنبال الموت». <29>
حضرت فرمود: اگر كسى براى ماندن هميشگى در دنيا چارهاى مىانديشيد يا براى برطرف
كردن مرگ راهى مىيافت، او سليمان پسر داود (عليه السلام) بود كه بر جن و انس حكومت داشت،
علاوه بر آن كه پيامبر بود و مقام و منزلتى بزرگ داشت... (با اين حال) كمان هاى نيستى با
تيرهاى مرگ، او را از پاى درآوردند (و از جهان هستى رخت بربست).
آيهى قبل سير تكامل خلقت انسان را بيان و خداوند به خود تبريك گفت، اين دو آيه نيز
مراحل نهائى تكامل را پس از مرگ بيان مىكند. 1- مرگ نابود شدن نيست، مرحلهاى از تكامل است. (ثمّ انّكم بعد ذلک لميّتون)
2- مرگ، سرنوشت قطعى انسان است. (ثمّ انّكم... لميّتون) «(انّ» و حرف «لام» و
جملهى اسميّه همه نشانهى تأكيد است)
3- آفرينش انسان، هدفدار است. (ثمّ انّكم يوم القيامه تبعثون)
4- ميان مرگ ورستاخيز فاصله طولانى است. «(ثمّ» نشان فاصلهى طولانى است)
ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تُبْعَثُونَ
16 - خداوند در اين آيات، مردن را قطعى و حتمى شمرده است، در اين جا ذكر كلامى از
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مناسب است:
«فلو أنّ احداً يجد الى البقاء سُلّماً او لدفع الموت سبيلاً لكان ذلک سليمان بن داوود (عليه السلام) الّذى
سُخّر له ملک الجنّ و الانس، مع النبوّه و عظيم الزلفه... رمته قسى الفناء بنبال الموت». <29>
حضرت فرمود: اگر كسى براى ماندن هميشگى در دنيا چارهاى مىانديشيد يا براى برطرف
كردن مرگ راهى مىيافت، او سليمان پسر داود (عليه السلام) بود كه بر جن و انس حكومت داشت،
علاوه بر آن كه پيامبر بود و مقام و منزلتى بزرگ داشت... (با اين حال) كمان هاى نيستى با
تيرهاى مرگ، او را از پاى درآوردند (و از جهان هستى رخت بربست).
آيهى قبل سير تكامل خلقت انسان را بيان و خداوند به خود تبريك گفت، اين دو آيه نيز
مراحل نهائى تكامل را پس از مرگ بيان مىكند. 1- مرگ نابود شدن نيست، مرحلهاى از تكامل است. (ثمّ انّكم بعد ذلک لميّتون)
2- مرگ، سرنوشت قطعى انسان است. (ثمّ انّكم... لميّتون) «(انّ» و حرف «لام» و
جملهى اسميّه همه نشانهى تأكيد است)
3- آفرينش انسان، هدفدار است. (ثمّ انّكم يوم القيامه تبعثون)
4- ميان مرگ ورستاخيز فاصله طولانى است. «(ثمّ» نشان فاصلهى طولانى است)
وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ
17 - شايد مراد از كلمه «طرائق»، راه عبور فرشتگان و يا راه و مدار حركت كرات باشد و ممكن
است منظور، هفت آسمان باشد كه به يكديگر راه دارند.
آيات قبل، آفرينش انسان را طرح كرد و اين آيه آفرينش آسمان ها را. 1- خداوند، هم خالق است و هم ناظر. (عالم محضر خداست) (وما كنّا عن الخلق
غافلين)
2- آفريدن وتدبير جهان هستي، مديريّت دائمى لازم دارد. (ماكنّاعن الخلق غافلين)
صفحه : 342
بزرگتر
کوچکتر
بدون ترجمه
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تصویر
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
1 - سيماى سورهى مؤمنون اين سوره كه يكصد وهجده آيه دارد، در مكّه نازل شده است. با توجّه به بيان سيماى مؤمنان و آثار و نشانه هاى ايمان در آيات ابتدايى اين سوره، نام «مؤمنون» براى آن انتخاب گرديده است. البتّه سرگذشت پيامبرانى چون حضرت نوح، هود، موسى و عيسي: و پاسخ اقوام مختلف به دعوت آنان در ادامه آمده است. در فضيلت تلاوت اين سوره، امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: تداوم بر تلاوت اين سوره خصوصاً در روزهاى جمعه، مايهى سعادت دنيا و آخرت و همنشينى با پيامبران الهى در فردوس برين مىگردد. <1> در قرآن، يازده مورد كلمهى فلاح (رستگاري) با كلمهى «لعلّ» (شايد) همراه است: «لعلّكم تفلحون» لكن در سه مورد بدون اين كلمه و به طور حتمى مطرح شده است، يكى در همين سوره و يكى در سورهى شمس: (قد أَفلح مَن زكّاها) وديگرى در سورهى اعلي: (قد اَفلح مَن تَزكّي). از مقايسه اين سه مورد با يكديگر، روشن مىشود كه ايمان و تزكيه داراى جوهر واحدى هستند. برترين و آخرين هدف تمام برنامه هاى اسلام، فلاح و رستگارى است. در بسيارى از آيات قرآن از تقوا سخن گفته شده و هدف از احكام دين هم رسيدن به تقواست: (لعلّكم تتّقون) <2> و آخرين هدف تقوا نيز فلاح است: (واتّقوا الله لعلّكم تفلحون) <3> جالب است كه مهم ترين و آخرين هدف دين اسلام در اوّلين شعار آن آمده است: «قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا» به يگانگى خداوند ايمان آوريد و «لا اله الاّ الله» بگوييد تا رستگار شويد. هر شبانه روز، در اذان و اقامهى نمازهاى يوميّه جملهى «حَيّ على الفَلاح» را بيست بار بر زبان مىآوريم و هدف نهائى را با فرياد رسا اعلام مىكنيم، تا راه را گم نكنيم. اسلام مىگويد: (قد أفلح المؤمنون)، (قد أفلَح مَن تَزكّي) <4> كسانى رستگارند كه ايمان و تزكيهى نفس داشته باشند، ولى كفر مىگويد: (قد أفلح اليوم مَنِ استعلي) <5> فرعون مىگفت: امروز هر كس زور و برترى دارد رستگار است. كلمهى «فَلاح» به معناى رستن است، شايد دليل اينكه به كشاورز، «فَلاّح» مىگويند آن باشد كه وسيلهى رستن دانه را فراهم مىكند. دانه كه در خاك قرار مىگيرد با سه عمل خود را نجات مىدهد و به فضاى باز مىرسد: اوّل آنكه ريشهى خود را به عمق زمين بند مىكند. دوّم اينكه مواد غذايى زمين را جذب مىكند. سوّم آنكه خاك هاى مزاحم را دفع مىكند. آري، انسان هم براى رهايى خود و رسيدن به فضاى باز توحيد و نجات از تاريكى هاى مادّيات و هوسها و طاغوت ها بايد مثل دانه همان سه عمل را انجام دهد: اوّل ريشهى عقايد خود را از طريق استدلال محكم كند. دوّم از امكانات خدادادى آنچه را براى تكامل و رشد معنوى اوست جذب كند. سوّم تمام دشمنان و مزاحمان را كنار زند و هر معبودى جز خدا را با كلمه «لا اله» دفع كند تا به فضاى باز توحيدى برسد. شخصى در حال نماز با ريش خود بازى مىكرد، پيامبراكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) فرمود: اگر او در دل خشوع داشت، در عمل اين گونه نماز نمىخواند. <6> امام صادق (عليه السلام) فرمود: مراد از خشوع در نماز، فرونهادن چشم است. <7> چه كسانى رستگارند؟ 1- عابدان. (واعبدوا ربّكم وافعلوا الخير لعلّكم تفلحون) <8> پروردگارتان را پرستش كنيد، شايد رستگار شويد. 2- آنان كه اعمالشان ارزشمند وسنگين است. (فَمَن ثَقُلت مَوازينه فاولئک هم المفلِحون) <9> 3- دورى كنندگان از بخل. (و مَن يُوقَ شُحَّ نفسه فاولئک هم المفلِحون) <10> 4- حزب الله. (اَلا اِنّ حزب الله هم المفلِحون) <11> حزب خدا رستگارند. 5- اهل ذكركثير. (واذكروا الله كثيرا لعلّكم تفلحون) <12> خدارا بسيار يادكنيد تا رستگار شويد. 6- تقوا پيشگان. (فاتّقوا الله يا اولى الالباب لعلّكم تُفلِحون) <13> اى خردمندان ! تقوا پيشه كنيد تا رستگار شويد. 7- مجاهدان. (و جاهدوا فى سَبيله لعلّكم تُفلحون) <14> در راه خدا جهاد كنيد تا رستگار شويد. 8- توبه كنندگان. (تُوبوا الى الله جميعاً ايّها المؤمنون لعلّكم تُفلحون) <15> اى اهل ايمان ! همگى توبه كنيد تا رستگار شويد. 1- رستگارى مؤمنان حتمى است. (قد أفلح) 2- ايمان، شرايط و نشانه هايى دارد. (المؤمنون الّذين...) 3- نماز، در رأس برنامه هاى اسلامى است. (فى صلاتهم) 4- در نماز، حالت وكيفيّت مهم است. (خاشعون)
2 - سيماى سورهى مؤمنون اين سوره كه يكصد وهجده آيه دارد، در مكّه نازل شده است. با توجّه به بيان سيماى مؤمنان و آثار و نشانه هاى ايمان در آيات ابتدايى اين سوره، نام «مؤمنون» براى آن انتخاب گرديده است. البتّه سرگذشت پيامبرانى چون حضرت نوح، هود، موسى و عيسي: و پاسخ اقوام مختلف به دعوت آنان در ادامه آمده است. در فضيلت تلاوت اين سوره، امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: تداوم بر تلاوت اين سوره خصوصاً در روزهاى جمعه، مايهى سعادت دنيا و آخرت و همنشينى با پيامبران الهى در فردوس برين مىگردد. <1> در قرآن، يازده مورد كلمهى فلاح (رستگاري) با كلمهى «لعلّ» (شايد) همراه است: «لعلّكم تفلحون» لكن در سه مورد بدون اين كلمه و به طور حتمى مطرح شده است، يكى در همين سوره و يكى در سورهى شمس: (قد أَفلح مَن زكّاها) وديگرى در سورهى اعلي: (قد اَفلح مَن تَزكّي). از مقايسه اين سه مورد با يكديگر، روشن مىشود كه ايمان و تزكيه داراى جوهر واحدى هستند. برترين و آخرين هدف تمام برنامه هاى اسلام، فلاح و رستگارى است. در بسيارى از آيات قرآن از تقوا سخن گفته شده و هدف از احكام دين هم رسيدن به تقواست: (لعلّكم تتّقون) <2> و آخرين هدف تقوا نيز فلاح است: (واتّقوا الله لعلّكم تفلحون) <3> جالب است كه مهم ترين و آخرين هدف دين اسلام در اوّلين شعار آن آمده است: «قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا» به يگانگى خداوند ايمان آوريد و «لا اله الاّ الله» بگوييد تا رستگار شويد. هر شبانه روز، در اذان و اقامهى نمازهاى يوميّه جملهى «حَيّ على الفَلاح» را بيست بار بر زبان مىآوريم و هدف نهائى را با فرياد رسا اعلام مىكنيم، تا راه را گم نكنيم. اسلام مىگويد: (قد أفلح المؤمنون)، (قد أفلَح مَن تَزكّي) <4> كسانى رستگارند كه ايمان و تزكيهى نفس داشته باشند، ولى كفر مىگويد: (قد أفلح اليوم مَنِ استعلي) <5> فرعون مىگفت: امروز هر كس زور و برترى دارد رستگار است. كلمهى «فَلاح» به معناى رستن است، شايد دليل اينكه به كشاورز، «فَلاّح» مىگويند آن باشد كه وسيلهى رستن دانه را فراهم مىكند. دانه كه در خاك قرار مىگيرد با سه عمل خود را نجات مىدهد و به فضاى باز مىرسد: اوّل آنكه ريشهى خود را به عمق زمين بند مىكند. دوّم اينكه مواد غذايى زمين را جذب مىكند. سوّم آنكه خاك هاى مزاحم را دفع مىكند. آري، انسان هم براى رهايى خود و رسيدن به فضاى باز توحيد و نجات از تاريكى هاى مادّيات و هوسها و طاغوت ها بايد مثل دانه همان سه عمل را انجام دهد: اوّل ريشهى عقايد خود را از طريق استدلال محكم كند. دوّم از امكانات خدادادى آنچه را براى تكامل و رشد معنوى اوست جذب كند. سوّم تمام دشمنان و مزاحمان را كنار زند و هر معبودى جز خدا را با كلمه «لا اله» دفع كند تا به فضاى باز توحيدى برسد. شخصى در حال نماز با ريش خود بازى مىكرد، پيامبراكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) فرمود: اگر او در دل خشوع داشت، در عمل اين گونه نماز نمىخواند. <6> امام صادق (عليه السلام) فرمود: مراد از خشوع در نماز، فرونهادن چشم است. <7> چه كسانى رستگارند؟ 1- عابدان. (واعبدوا ربّكم وافعلوا الخير لعلّكم تفلحون) <8> پروردگارتان را پرستش كنيد، شايد رستگار شويد. 2- آنان كه اعمالشان ارزشمند وسنگين است. (فَمَن ثَقُلت مَوازينه فاولئک هم المفلِحون) <9> 3- دورى كنندگان از بخل. (و مَن يُوقَ شُحَّ نفسه فاولئک هم المفلِحون) <10> 4- حزب الله. (اَلا اِنّ حزب الله هم المفلِحون) <11> حزب خدا رستگارند. 5- اهل ذكركثير. (واذكروا الله كثيرا لعلّكم تفلحون) <12> خدارا بسيار يادكنيد تا رستگار شويد. 6- تقوا پيشگان. (فاتّقوا الله يا اولى الالباب لعلّكم تُفلِحون) <13> اى خردمندان ! تقوا پيشه كنيد تا رستگار شويد. 7- مجاهدان. (و جاهدوا فى سَبيله لعلّكم تُفلحون) <14> در راه خدا جهاد كنيد تا رستگار شويد. 8- توبه كنندگان. (تُوبوا الى الله جميعاً ايّها المؤمنون لعلّكم تُفلحون) <15> اى اهل ايمان ! همگى توبه كنيد تا رستگار شويد. 1- رستگارى مؤمنان حتمى است. (قد أفلح) 2- ايمان، شرايط و نشانه هايى دارد. (المؤمنون الّذين...) 3- نماز، در رأس برنامه هاى اسلامى است. (فى صلاتهم) 4- در نماز، حالت وكيفيّت مهم است. (خاشعون)
3 - «لغو»، به كار و سخن بيهوده مىگويند. دورى و پرهيز از لغو، مخصوص مسلمانان نيست، قرآن دربارهى خوبان اهل كتاب نيز مىفرمايد: (و اذا سَمعوا اللغو اعرضوا عنه...) <16> اهل كتاب با ايمان، از لغو گريزانند. «زكات» در لغت، به معناى رشد و نموّ و پاكيزگى است و در اصطلاح، يك نوع ماليات شرعى و از اركان و واجبات دين است. در جامعه اسلامي، پاسدارى از نماز وناموس، بسيار مهم است. در همين چند آيه، نسبت به ناموس با تعبير (حافظون) و درباره نماز با جمله (على صلوتهم يحافظون) ياد شده است. دورى از لغو در دنيا، بهرهاش، محفوظ ماندن از لغو در قيامت است. (عن اللغو معرضون)، (لا تسمع فيها لاغيه) <17> اعراض از لغو، نبايد با بدگويى و تندخويى همراه باشد، زيرا در آيهى ديگر مىفرمايد: (و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما) <18> در روايات براى لغو، نمونه هايى آمده است از جمله: سخنى كه در آن ياد خدا نباشد و يا غنا و لهويّات باشد. <19> در روايات مىخوانيم: جز با زن عفيفه ازدواج نكنيد و با كسى كه در مال خود او را امين نمىدانيد، هم بستر نشويد. <20> اهميّت زكات زكات، يكى از پنج چيزى است كه بناى اسلام بر آن استوار است. در قرآن 32بار كلمه «زكات» و 32بار واژه «بَرَک» آمده، گويا زكات مساوى با بركت است. پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) افرادى را كه زكات نمىدادند، از مسجد بيرون كرد. حضرت مهدى (عليه السلام) در انقلاب بزرگ خود، با تاركين زكات مىجنگد. كسى كه زكات ندهد، هنگام مرگش به او گفته مىشود: يهودى بمير يا مسيحي. تارك زكات در لحظهى مرگ از خداوند مىخواهد كه او را به دنيا باز گرداند تا كار نيك انجام دهد، امّا مهلت او پايان يافته است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر مردم زكات بدهند، هيچ فقيرى در زمين باقى نمىماند. 1- نشانهى ايمان، دورى از لغو است. (والّذينهم عن اللغو معرضون) (مؤمن بايد در تمام كارها و سخنان خود هدف صحيح داشته باشد) 2- دورى از لغو، به اندازهاى مهم است كه بين نماز و زكات ذكر شده است. (خاشعون معرضون للزّكوه فاعلون) 3- اهميّت زكات مانند اهميّت نماز است. (در 28 آيه، نماز و زكات در كنار هم آمده است) (فى صلوتهم خاشعون، للزّكوه فاعلون) 4- اعتقاد به تنهايى كافى نيست، عمل هم لازم است. (المؤمنون... فاعلون) 5- حيا شرط ايمان است. (لفروجهم حافظون) (آلودگى جنسى نشانهى ضعف ايمان است) 6- شهوت، طغيانگر است و به كنترل و حفاظت نياز دارد. (حافظون) 7- در ارضاى غريزهى جنسي، محدوديّت لازم است ولى ممنوعيّت خلاف فطرت است. (الاّ على ازواجهم) 8- حياى نابجا ممنوع. همين كه اسلام، انجام كارى را اجازه داد، همهى سنّت ها و عادت ها و سليقه هاى شخصى و مخالف دين، محكوم است. (غير ملومين)
4 - «لغو»، به كار و سخن بيهوده مىگويند. دورى و پرهيز از لغو، مخصوص مسلمانان نيست، قرآن دربارهى خوبان اهل كتاب نيز مىفرمايد: (و اذا سَمعوا اللغو اعرضوا عنه...) <16> اهل كتاب با ايمان، از لغو گريزانند. «زكات» در لغت، به معناى رشد و نموّ و پاكيزگى است و در اصطلاح، يك نوع ماليات شرعى و از اركان و واجبات دين است. در جامعه اسلامي، پاسدارى از نماز وناموس، بسيار مهم است. در همين چند آيه، نسبت به ناموس با تعبير (حافظون) و درباره نماز با جمله (على صلوتهم يحافظون) ياد شده است. دورى از لغو در دنيا، بهرهاش، محفوظ ماندن از لغو در قيامت است. (عن اللغو معرضون)، (لا تسمع فيها لاغيه) <17> اعراض از لغو، نبايد با بدگويى و تندخويى همراه باشد، زيرا در آيهى ديگر مىفرمايد: (و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما) <18> در روايات براى لغو، نمونه هايى آمده است از جمله: سخنى كه در آن ياد خدا نباشد و يا غنا و لهويّات باشد. <19> در روايات مىخوانيم: جز با زن عفيفه ازدواج نكنيد و با كسى كه در مال خود او را امين نمىدانيد، هم بستر نشويد. <20> اهميّت زكات زكات، يكى از پنج چيزى است كه بناى اسلام بر آن استوار است. در قرآن 32بار كلمه «زكات» و 32بار واژه «بَرَک» آمده، گويا زكات مساوى با بركت است. پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) افرادى را كه زكات نمىدادند، از مسجد بيرون كرد. حضرت مهدى (عليه السلام) در انقلاب بزرگ خود، با تاركين زكات مىجنگد. كسى كه زكات ندهد، هنگام مرگش به او گفته مىشود: يهودى بمير يا مسيحي. تارك زكات در لحظهى مرگ از خداوند مىخواهد كه او را به دنيا باز گرداند تا كار نيك انجام دهد، امّا مهلت او پايان يافته است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر مردم زكات بدهند، هيچ فقيرى در زمين باقى نمىماند. 1- نشانهى ايمان، دورى از لغو است. (والّذينهم عن اللغو معرضون) (مؤمن بايد در تمام كارها و سخنان خود هدف صحيح داشته باشد) 2- دورى از لغو، به اندازهاى مهم است كه بين نماز و زكات ذكر شده است. (خاشعون معرضون للزّكوه فاعلون) 3- اهميّت زكات مانند اهميّت نماز است. (در 28 آيه، نماز و زكات در كنار هم آمده است) (فى صلوتهم خاشعون، للزّكوه فاعلون) 4- اعتقاد به تنهايى كافى نيست، عمل هم لازم است. (المؤمنون... فاعلون) 5- حيا شرط ايمان است. (لفروجهم حافظون) (آلودگى جنسى نشانهى ضعف ايمان است) 6- شهوت، طغيانگر است و به كنترل و حفاظت نياز دارد. (حافظون) 7- در ارضاى غريزهى جنسي، محدوديّت لازم است ولى ممنوعيّت خلاف فطرت است. (الاّ على ازواجهم) 8- حياى نابجا ممنوع. همين كه اسلام، انجام كارى را اجازه داد، همهى سنّت ها و عادت ها و سليقه هاى شخصى و مخالف دين، محكوم است. (غير ملومين)
5 - «لغو»، به كار و سخن بيهوده مىگويند. دورى و پرهيز از لغو، مخصوص مسلمانان نيست، قرآن دربارهى خوبان اهل كتاب نيز مىفرمايد: (و اذا سَمعوا اللغو اعرضوا عنه...) <16> اهل كتاب با ايمان، از لغو گريزانند. «زكات» در لغت، به معناى رشد و نموّ و پاكيزگى است و در اصطلاح، يك نوع ماليات شرعى و از اركان و واجبات دين است. در جامعه اسلامي، پاسدارى از نماز وناموس، بسيار مهم است. در همين چند آيه، نسبت به ناموس با تعبير (حافظون) و درباره نماز با جمله (على صلوتهم يحافظون) ياد شده است. دورى از لغو در دنيا، بهرهاش، محفوظ ماندن از لغو در قيامت است. (عن اللغو معرضون)، (لا تسمع فيها لاغيه) <17> اعراض از لغو، نبايد با بدگويى و تندخويى همراه باشد، زيرا در آيهى ديگر مىفرمايد: (و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما) <18> در روايات براى لغو، نمونه هايى آمده است از جمله: سخنى كه در آن ياد خدا نباشد و يا غنا و لهويّات باشد. <19> در روايات مىخوانيم: جز با زن عفيفه ازدواج نكنيد و با كسى كه در مال خود او را امين نمىدانيد، هم بستر نشويد. <20> اهميّت زكات زكات، يكى از پنج چيزى است كه بناى اسلام بر آن استوار است. در قرآن 32بار كلمه «زكات» و 32بار واژه «بَرَک» آمده، گويا زكات مساوى با بركت است. پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) افرادى را كه زكات نمىدادند، از مسجد بيرون كرد. حضرت مهدى (عليه السلام) در انقلاب بزرگ خود، با تاركين زكات مىجنگد. كسى كه زكات ندهد، هنگام مرگش به او گفته مىشود: يهودى بمير يا مسيحي. تارك زكات در لحظهى مرگ از خداوند مىخواهد كه او را به دنيا باز گرداند تا كار نيك انجام دهد، امّا مهلت او پايان يافته است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر مردم زكات بدهند، هيچ فقيرى در زمين باقى نمىماند. 1- نشانهى ايمان، دورى از لغو است. (والّذينهم عن اللغو معرضون) (مؤمن بايد در تمام كارها و سخنان خود هدف صحيح داشته باشد) 2- دورى از لغو، به اندازهاى مهم است كه بين نماز و زكات ذكر شده است. (خاشعون معرضون للزّكوه فاعلون) 3- اهميّت زكات مانند اهميّت نماز است. (در 28 آيه، نماز و زكات در كنار هم آمده است) (فى صلوتهم خاشعون، للزّكوه فاعلون) 4- اعتقاد به تنهايى كافى نيست، عمل هم لازم است. (المؤمنون... فاعلون) 5- حيا شرط ايمان است. (لفروجهم حافظون) (آلودگى جنسى نشانهى ضعف ايمان است) 6- شهوت، طغيانگر است و به كنترل و حفاظت نياز دارد. (حافظون) 7- در ارضاى غريزهى جنسي، محدوديّت لازم است ولى ممنوعيّت خلاف فطرت است. (الاّ على ازواجهم) 8- حياى نابجا ممنوع. همين كه اسلام، انجام كارى را اجازه داد، همهى سنّت ها و عادت ها و سليقه هاى شخصى و مخالف دين، محكوم است. (غير ملومين)
6 - «لغو»، به كار و سخن بيهوده مىگويند. دورى و پرهيز از لغو، مخصوص مسلمانان نيست، قرآن دربارهى خوبان اهل كتاب نيز مىفرمايد: (و اذا سَمعوا اللغو اعرضوا عنه...) <16> اهل كتاب با ايمان، از لغو گريزانند. «زكات» در لغت، به معناى رشد و نموّ و پاكيزگى است و در اصطلاح، يك نوع ماليات شرعى و از اركان و واجبات دين است. در جامعه اسلامي، پاسدارى از نماز وناموس، بسيار مهم است. در همين چند آيه، نسبت به ناموس با تعبير (حافظون) و درباره نماز با جمله (على صلوتهم يحافظون) ياد شده است. دورى از لغو در دنيا، بهرهاش، محفوظ ماندن از لغو در قيامت است. (عن اللغو معرضون)، (لا تسمع فيها لاغيه) <17> اعراض از لغو، نبايد با بدگويى و تندخويى همراه باشد، زيرا در آيهى ديگر مىفرمايد: (و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما) <18> در روايات براى لغو، نمونه هايى آمده است از جمله: سخنى كه در آن ياد خدا نباشد و يا غنا و لهويّات باشد. <19> در روايات مىخوانيم: جز با زن عفيفه ازدواج نكنيد و با كسى كه در مال خود او را امين نمىدانيد، هم بستر نشويد. <20> اهميّت زكات زكات، يكى از پنج چيزى است كه بناى اسلام بر آن استوار است. در قرآن 32بار كلمه «زكات» و 32بار واژه «بَرَک» آمده، گويا زكات مساوى با بركت است. پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) افرادى را كه زكات نمىدادند، از مسجد بيرون كرد. حضرت مهدى (عليه السلام) در انقلاب بزرگ خود، با تاركين زكات مىجنگد. كسى كه زكات ندهد، هنگام مرگش به او گفته مىشود: يهودى بمير يا مسيحي. تارك زكات در لحظهى مرگ از خداوند مىخواهد كه او را به دنيا باز گرداند تا كار نيك انجام دهد، امّا مهلت او پايان يافته است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر مردم زكات بدهند، هيچ فقيرى در زمين باقى نمىماند. 1- نشانهى ايمان، دورى از لغو است. (والّذينهم عن اللغو معرضون) (مؤمن بايد در تمام كارها و سخنان خود هدف صحيح داشته باشد) 2- دورى از لغو، به اندازهاى مهم است كه بين نماز و زكات ذكر شده است. (خاشعون معرضون للزّكوه فاعلون) 3- اهميّت زكات مانند اهميّت نماز است. (در 28 آيه، نماز و زكات در كنار هم آمده است) (فى صلوتهم خاشعون، للزّكوه فاعلون) 4- اعتقاد به تنهايى كافى نيست، عمل هم لازم است. (المؤمنون... فاعلون) 5- حيا شرط ايمان است. (لفروجهم حافظون) (آلودگى جنسى نشانهى ضعف ايمان است) 6- شهوت، طغيانگر است و به كنترل و حفاظت نياز دارد. (حافظون) 7- در ارضاى غريزهى جنسي، محدوديّت لازم است ولى ممنوعيّت خلاف فطرت است. (الاّ على ازواجهم) 8- حياى نابجا ممنوع. همين كه اسلام، انجام كارى را اجازه داد، همهى سنّت ها و عادت ها و سليقه هاى شخصى و مخالف دين، محكوم است. (غير ملومين)
7 - كلمهى «فردوس» به معناى بوستان، برترين جاى بهشت مىباشد. <21> و چون به جاى جنّت بكار رفته، براى آن ضمير موّنث آمده است. امام صادق (عليه السلام) در پاسخ از حكم استمناء، آيهى 7 را تلاوت فرمودند. <22> اهمّيت امانت در روايات به نماز و روزه و حجّ مردم ننگريد، به صداقت و امانتدارى آنان بنگريد. <23> پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) در آخرين لحظه هاى عمر خود به حضرت على (عليه السلام) فرمود: «ادّ الامانه الى البّر و الفاجر فيما قلّ و جلّ حتّى الخيط و الَمخيط» امانت را به صاحبش برگردان، چه نيكوكار باشد و چه گناهكار، ارزشمند باشد يا ناچيز، اگر چه مقدارى نخ باشد و يا پارچه و لباسى دوخته شده. <24> همهى نعمت هاى مادّي، معنوى و سياسي، امانت الهى هستند. (امام خمينى قدس سّرُه فرمود: جمهورى اسلامى امانت الهى است) قرآن كريم برخى از اهل كتاب را كه امانتدار هستند، ستوده است. (و من اهل الكتاب من ان تأمنه بِقنطار يُؤدّه اليک) <25> اگر به برخى از اهل كتاب، مال فراوانى به امانت بسپاري، آن را به تو برمىگرداند. 1- قانون شكني، تجاوز به حدودى كه خداوند تعيين نموده مىباشد. (العادون) 2- به سراغ گناه رفتن نيز گناه است. (ابتغى عادون) 3- مؤمن، متعهّد است. (عهدهم راعون) خلف وعده، نشانهى ضعف ايمان است. 4- مراعات عهد وپيمان لازم است، گرچه در عمل نتوانيم وفا كنيم. (راعون) نه «موفون» 5- در معرّفى سيماى مؤمنان، نماز هم در ابتدا مطرح شد: (فى صلوتهم خاشعون) و هم در پايان (على صلوتهم يحافظون) اين تكرار وتأكيد، نشان اهميّت نماز است.
8 - كلمهى «فردوس» به معناى بوستان، برترين جاى بهشت مىباشد. <21> و چون به جاى جنّت بكار رفته، براى آن ضمير موّنث آمده است. امام صادق (عليه السلام) در پاسخ از حكم استمناء، آيهى 7 را تلاوت فرمودند. <22> اهمّيت امانت در روايات به نماز و روزه و حجّ مردم ننگريد، به صداقت و امانتدارى آنان بنگريد. <23> پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) در آخرين لحظه هاى عمر خود به حضرت على (عليه السلام) فرمود: «ادّ الامانه الى البّر و الفاجر فيما قلّ و جلّ حتّى الخيط و الَمخيط» امانت را به صاحبش برگردان، چه نيكوكار باشد و چه گناهكار، ارزشمند باشد يا ناچيز، اگر چه مقدارى نخ باشد و يا پارچه و لباسى دوخته شده. <24> همهى نعمت هاى مادّي، معنوى و سياسي، امانت الهى هستند. (امام خمينى قدس سّرُه فرمود: جمهورى اسلامى امانت الهى است) قرآن كريم برخى از اهل كتاب را كه امانتدار هستند، ستوده است. (و من اهل الكتاب من ان تأمنه بِقنطار يُؤدّه اليک) <25> اگر به برخى از اهل كتاب، مال فراوانى به امانت بسپاري، آن را به تو برمىگرداند. 1- قانون شكني، تجاوز به حدودى كه خداوند تعيين نموده مىباشد. (العادون) 2- به سراغ گناه رفتن نيز گناه است. (ابتغى عادون) 3- مؤمن، متعهّد است. (عهدهم راعون) خلف وعده، نشانهى ضعف ايمان است. 4- مراعات عهد وپيمان لازم است، گرچه در عمل نتوانيم وفا كنيم. (راعون) نه «موفون» 5- در معرّفى سيماى مؤمنان، نماز هم در ابتدا مطرح شد: (فى صلوتهم خاشعون) و هم در پايان (على صلوتهم يحافظون) اين تكرار وتأكيد، نشان اهميّت نماز است.
9 - كلمهى «فردوس» به معناى بوستان، برترين جاى بهشت مىباشد. <21> و چون به جاى جنّت بكار رفته، براى آن ضمير موّنث آمده است. امام صادق (عليه السلام) در پاسخ از حكم استمناء، آيهى 7 را تلاوت فرمودند. <22> اهمّيت امانت در روايات به نماز و روزه و حجّ مردم ننگريد، به صداقت و امانتدارى آنان بنگريد. <23> پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) در آخرين لحظه هاى عمر خود به حضرت على (عليه السلام) فرمود: «ادّ الامانه الى البّر و الفاجر فيما قلّ و جلّ حتّى الخيط و الَمخيط» امانت را به صاحبش برگردان، چه نيكوكار باشد و چه گناهكار، ارزشمند باشد يا ناچيز، اگر چه مقدارى نخ باشد و يا پارچه و لباسى دوخته شده. <24> همهى نعمت هاى مادّي، معنوى و سياسي، امانت الهى هستند. (امام خمينى قدس سّرُه فرمود: جمهورى اسلامى امانت الهى است) قرآن كريم برخى از اهل كتاب را كه امانتدار هستند، ستوده است. (و من اهل الكتاب من ان تأمنه بِقنطار يُؤدّه اليک) <25> اگر به برخى از اهل كتاب، مال فراوانى به امانت بسپاري، آن را به تو برمىگرداند. 1- قانون شكني، تجاوز به حدودى كه خداوند تعيين نموده مىباشد. (العادون) 2- به سراغ گناه رفتن نيز گناه است. (ابتغى عادون) 3- مؤمن، متعهّد است. (عهدهم راعون) خلف وعده، نشانهى ضعف ايمان است. 4- مراعات عهد وپيمان لازم است، گرچه در عمل نتوانيم وفا كنيم. (راعون) نه «موفون» 5- در معرّفى سيماى مؤمنان، نماز هم در ابتدا مطرح شد: (فى صلوتهم خاشعون) و هم در پايان (على صلوتهم يحافظون) اين تكرار وتأكيد، نشان اهميّت نماز است.
10 - كلمهى «فردوس» به معناى بوستان، برترين جاى بهشت مىباشد. <21> و چون به جاى جنّت بكار رفته، براى آن ضمير موّنث آمده است. امام صادق (عليه السلام) در پاسخ از حكم استمناء، آيهى 7 را تلاوت فرمودند. <22> اهمّيت امانت در روايات به نماز و روزه و حجّ مردم ننگريد، به صداقت و امانتدارى آنان بنگريد. <23> پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) در آخرين لحظه هاى عمر خود به حضرت على (عليه السلام) فرمود: «ادّ الامانه الى البّر و الفاجر فيما قلّ و جلّ حتّى الخيط و الَمخيط» امانت را به صاحبش برگردان، چه نيكوكار باشد و چه گناهكار، ارزشمند باشد يا ناچيز، اگر چه مقدارى نخ باشد و يا پارچه و لباسى دوخته شده. <24> همهى نعمت هاى مادّي، معنوى و سياسي، امانت الهى هستند. (امام خمينى قدس سّرُه فرمود: جمهورى اسلامى امانت الهى است) قرآن كريم برخى از اهل كتاب را كه امانتدار هستند، ستوده است. (و من اهل الكتاب من ان تأمنه بِقنطار يُؤدّه اليک) <25> اگر به برخى از اهل كتاب، مال فراوانى به امانت بسپاري، آن را به تو برمىگرداند. 1- قانون شكني، تجاوز به حدودى كه خداوند تعيين نموده مىباشد. (العادون) 2- به سراغ گناه رفتن نيز گناه است. (ابتغى عادون) 3- مؤمن، متعهّد است. (عهدهم راعون) خلف وعده، نشانهى ضعف ايمان است. 4- مراعات عهد وپيمان لازم است، گرچه در عمل نتوانيم وفا كنيم. (راعون) نه «موفون» 5- در معرّفى سيماى مؤمنان، نماز هم در ابتدا مطرح شد: (فى صلوتهم خاشعون) و هم در پايان (على صلوتهم يحافظون) اين تكرار وتأكيد، نشان اهميّت نماز است.
11 - كلمهى «فردوس» به معناى بوستان، برترين جاى بهشت مىباشد. <21> و چون به جاى جنّت بكار رفته، براى آن ضمير موّنث آمده است. امام صادق (عليه السلام) در پاسخ از حكم استمناء، آيهى 7 را تلاوت فرمودند. <22> اهمّيت امانت در روايات به نماز و روزه و حجّ مردم ننگريد، به صداقت و امانتدارى آنان بنگريد. <23> پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) در آخرين لحظه هاى عمر خود به حضرت على (عليه السلام) فرمود: «ادّ الامانه الى البّر و الفاجر فيما قلّ و جلّ حتّى الخيط و الَمخيط» امانت را به صاحبش برگردان، چه نيكوكار باشد و چه گناهكار، ارزشمند باشد يا ناچيز، اگر چه مقدارى نخ باشد و يا پارچه و لباسى دوخته شده. <24> همهى نعمت هاى مادّي، معنوى و سياسي، امانت الهى هستند. (امام خمينى قدس سّرُه فرمود: جمهورى اسلامى امانت الهى است) قرآن كريم برخى از اهل كتاب را كه امانتدار هستند، ستوده است. (و من اهل الكتاب من ان تأمنه بِقنطار يُؤدّه اليک) <25> اگر به برخى از اهل كتاب، مال فراوانى به امانت بسپاري، آن را به تو برمىگرداند. 1- قانون شكني، تجاوز به حدودى كه خداوند تعيين نموده مىباشد. (العادون) 2- به سراغ گناه رفتن نيز گناه است. (ابتغى عادون) 3- مؤمن، متعهّد است. (عهدهم راعون) خلف وعده، نشانهى ضعف ايمان است. 4- مراعات عهد وپيمان لازم است، گرچه در عمل نتوانيم وفا كنيم. (راعون) نه «موفون» 5- در معرّفى سيماى مؤمنان، نماز هم در ابتدا مطرح شد: (فى صلوتهم خاشعون) و هم در پايان (على صلوتهم يحافظون) اين تكرار وتأكيد، نشان اهميّت نماز است.
12 - كلمهى «سُلاله» به معناى عصاره و كلمه «عَلَقه»به معناى خون غليظ وبسته شده و كلمه «مُضغه» به معناى پاره گوشت بدون استخوان است. امام باقر(عليه السلام) فرمودند: مراد از (خلقاً آخر) دميده شدن روح در بدن است. <26> مراد از (احسن الخالقين) به فرموده امام رضا (عليه السلام) آن است كه قدرت آفريدن را خدا به ديگران نيز داده، مثلاً حضرت عيسى از طرف خداوند مىآفريند. <27> (أخلق لكم من الطين كهيئه الطّير) <28> دلائل بهترين خالق بودن خداوند بسيار است از جمله: الف: خالقيّت او دائمى است. ب: محدوديّت به اشياى خاصّى ندارد. ج: تنوّع در آن نامحدود است. د: از ساده ترين چيز مهم ترين را مىسازد. ه: مواد اوّليهاش از خودش مىباشد. و: در ساختن تقليد نمىكند. ز: پشيمانى و ترديد در او راه ندارد. ح: بر اساس رحمت مىآفريند، و تمام ساخته هايش هدفدار است. ط: ساخته او با نظام هستى هماهنگ است. 1- ياد گذشته ها و ضعف هاى انسان و توجّه به قدرت و لطف خداوند، زمينهاى است براى تقويت ايمان و عبادت بيشتر. (لقد خلقنا) 2- آفرينش انسان در چند مرحله انجام گرفته است. (طين نطفه علقه...) 3- با اين كه مادر انواع حركت ها را دارد، ولى رحم او براى فرزند، جايگاهى مطمئن است. (قرار مَكين) 4- تمام مراحل آفرينش، زير نظر خداوند است. (خلقنا كسونا انشأنا) 5- ارزش انسان به روح اوست. (خلقاً آخر) 6- خودشناسي، مقدّمهى خداشناسى است. (نطفه، علقه، مضغه فتبارک الله احسن الخالقين)
13 - كلمهى «سُلاله» به معناى عصاره و كلمه «عَلَقه»به معناى خون غليظ وبسته شده و كلمه «مُضغه» به معناى پاره گوشت بدون استخوان است. امام باقر(عليه السلام) فرمودند: مراد از (خلقاً آخر) دميده شدن روح در بدن است. <26> مراد از (احسن الخالقين) به فرموده امام رضا (عليه السلام) آن است كه قدرت آفريدن را خدا به ديگران نيز داده، مثلاً حضرت عيسى از طرف خداوند مىآفريند. <27> (أخلق لكم من الطين كهيئه الطّير) <28> دلائل بهترين خالق بودن خداوند بسيار است از جمله: الف: خالقيّت او دائمى است. ب: محدوديّت به اشياى خاصّى ندارد. ج: تنوّع در آن نامحدود است. د: از ساده ترين چيز مهم ترين را مىسازد. ه: مواد اوّليهاش از خودش مىباشد. و: در ساختن تقليد نمىكند. ز: پشيمانى و ترديد در او راه ندارد. ح: بر اساس رحمت مىآفريند، و تمام ساخته هايش هدفدار است. ط: ساخته او با نظام هستى هماهنگ است. 1- ياد گذشته ها و ضعف هاى انسان و توجّه به قدرت و لطف خداوند، زمينهاى است براى تقويت ايمان و عبادت بيشتر. (لقد خلقنا) 2- آفرينش انسان در چند مرحله انجام گرفته است. (طين نطفه علقه...) 3- با اين كه مادر انواع حركت ها را دارد، ولى رحم او براى فرزند، جايگاهى مطمئن است. (قرار مَكين) 4- تمام مراحل آفرينش، زير نظر خداوند است. (خلقنا كسونا انشأنا) 5- ارزش انسان به روح اوست. (خلقاً آخر) 6- خودشناسي، مقدّمهى خداشناسى است. (نطفه، علقه، مضغه فتبارک الله احسن الخالقين)
14 - كلمهى «سُلاله» به معناى عصاره و كلمه «عَلَقه»به معناى خون غليظ وبسته شده و كلمه «مُضغه» به معناى پاره گوشت بدون استخوان است. امام باقر(عليه السلام) فرمودند: مراد از (خلقاً آخر) دميده شدن روح در بدن است. <26> مراد از (احسن الخالقين) به فرموده امام رضا (عليه السلام) آن است كه قدرت آفريدن را خدا به ديگران نيز داده، مثلاً حضرت عيسى از طرف خداوند مىآفريند. <27> (أخلق لكم من الطين كهيئه الطّير) <28> دلائل بهترين خالق بودن خداوند بسيار است از جمله: الف: خالقيّت او دائمى است. ب: محدوديّت به اشياى خاصّى ندارد. ج: تنوّع در آن نامحدود است. د: از ساده ترين چيز مهم ترين را مىسازد. ه: مواد اوّليهاش از خودش مىباشد. و: در ساختن تقليد نمىكند. ز: پشيمانى و ترديد در او راه ندارد. ح: بر اساس رحمت مىآفريند، و تمام ساخته هايش هدفدار است. ط: ساخته او با نظام هستى هماهنگ است. 1- ياد گذشته ها و ضعف هاى انسان و توجّه به قدرت و لطف خداوند، زمينهاى است براى تقويت ايمان و عبادت بيشتر. (لقد خلقنا) 2- آفرينش انسان در چند مرحله انجام گرفته است. (طين نطفه علقه...) 3- با اين كه مادر انواع حركت ها را دارد، ولى رحم او براى فرزند، جايگاهى مطمئن است. (قرار مَكين) 4- تمام مراحل آفرينش، زير نظر خداوند است. (خلقنا كسونا انشأنا) 5- ارزش انسان به روح اوست. (خلقاً آخر) 6- خودشناسي، مقدّمهى خداشناسى است. (نطفه، علقه، مضغه فتبارک الله احسن الخالقين)
15 - خداوند در اين آيات، مردن را قطعى و حتمى شمرده است، در اين جا ذكر كلامى از اميرالمؤمنين (عليه السلام) مناسب است: «فلو أنّ احداً يجد الى البقاء سُلّماً او لدفع الموت سبيلاً لكان ذلک سليمان بن داوود (عليه السلام) الّذى سُخّر له ملک الجنّ و الانس، مع النبوّه و عظيم الزلفه... رمته قسى الفناء بنبال الموت». <29> حضرت فرمود: اگر كسى براى ماندن هميشگى در دنيا چارهاى مىانديشيد يا براى برطرف كردن مرگ راهى مىيافت، او سليمان پسر داود (عليه السلام) بود كه بر جن و انس حكومت داشت، علاوه بر آن كه پيامبر بود و مقام و منزلتى بزرگ داشت... (با اين حال) كمان هاى نيستى با تيرهاى مرگ، او را از پاى درآوردند (و از جهان هستى رخت بربست). آيهى قبل سير تكامل خلقت انسان را بيان و خداوند به خود تبريك گفت، اين دو آيه نيز مراحل نهائى تكامل را پس از مرگ بيان مىكند. 1- مرگ نابود شدن نيست، مرحلهاى از تكامل است. (ثمّ انّكم بعد ذلک لميّتون) 2- مرگ، سرنوشت قطعى انسان است. (ثمّ انّكم... لميّتون) «(انّ» و حرف «لام» و جملهى اسميّه همه نشانهى تأكيد است) 3- آفرينش انسان، هدفدار است. (ثمّ انّكم يوم القيامه تبعثون) 4- ميان مرگ ورستاخيز فاصله طولانى است. «(ثمّ» نشان فاصلهى طولانى است)
16 - خداوند در اين آيات، مردن را قطعى و حتمى شمرده است، در اين جا ذكر كلامى از اميرالمؤمنين (عليه السلام) مناسب است: «فلو أنّ احداً يجد الى البقاء سُلّماً او لدفع الموت سبيلاً لكان ذلک سليمان بن داوود (عليه السلام) الّذى سُخّر له ملک الجنّ و الانس، مع النبوّه و عظيم الزلفه... رمته قسى الفناء بنبال الموت». <29> حضرت فرمود: اگر كسى براى ماندن هميشگى در دنيا چارهاى مىانديشيد يا براى برطرف كردن مرگ راهى مىيافت، او سليمان پسر داود (عليه السلام) بود كه بر جن و انس حكومت داشت، علاوه بر آن كه پيامبر بود و مقام و منزلتى بزرگ داشت... (با اين حال) كمان هاى نيستى با تيرهاى مرگ، او را از پاى درآوردند (و از جهان هستى رخت بربست). آيهى قبل سير تكامل خلقت انسان را بيان و خداوند به خود تبريك گفت، اين دو آيه نيز مراحل نهائى تكامل را پس از مرگ بيان مىكند. 1- مرگ نابود شدن نيست، مرحلهاى از تكامل است. (ثمّ انّكم بعد ذلک لميّتون) 2- مرگ، سرنوشت قطعى انسان است. (ثمّ انّكم... لميّتون) «(انّ» و حرف «لام» و جملهى اسميّه همه نشانهى تأكيد است) 3- آفرينش انسان، هدفدار است. (ثمّ انّكم يوم القيامه تبعثون) 4- ميان مرگ ورستاخيز فاصله طولانى است. «(ثمّ» نشان فاصلهى طولانى است)
17 - شايد مراد از كلمه «طرائق»، راه عبور فرشتگان و يا راه و مدار حركت كرات باشد و ممكن است منظور، هفت آسمان باشد كه به يكديگر راه دارند. آيات قبل، آفرينش انسان را طرح كرد و اين آيه آفرينش آسمان ها را. 1- خداوند، هم خالق است و هم ناظر. (عالم محضر خداست) (وما كنّا عن الخلق غافلين) 2- آفريدن وتدبير جهان هستي، مديريّت دائمى لازم دارد. (ماكنّاعن الخلق غافلين)
ترتیل بسم الله الرحمن الرحیم
ترتیل استاد سعد الغامدی صفحه : 342
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 18 - حزب 35 - سوره مؤمنون - صفحه 342
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا
مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مراثی (نوحه) توسط حاج سید مهدی میرداماد بمناسبت محرم الحرام درباره حضرت علی اصغر ع از سایت ذاکرین با عنوان سوسو زدی رو دست من ستاره
سخنرانی توسط حجت الاسلام و المسلمین قرائتی درباره 114 - ناس از سایت راسخون با عنوان تفسیر سوره ناس
تلاوت توسط استاد سید متولی عبد العال درباره 54 - قمر از سایت الکعبه با عنوان القمر والرحمن 25-10-2006
ادعیه (دعاخوانی) توسط حاج مهدی منصوری بمناسبت محرم الحرام درباره زیارت عاشورا از سایت شهید آوینی با عنوان زیارت عاشورا
مدایح (به شادی ) توسط حاج محمدرضا طاهری بمناسبت ذی القعده درباره امام رضا علیه السلام از سایت تبیان با عنوان شب زندهدار حلقه گیسو نمیشود
مناجات توسط حاج سلیم موذن زاده درباره راز و نیاز با خدا از سایت تبیان با عنوان ما روسیاهیم غرق گناهیم
اذان توسط استاد محمد طوخی از سایت تبیان با عنوان گلبانگ اذان
ترتیل توسط شیخ صابر عبدالحکم درباره 56 - واقعه از سایت mp3quran.net با عنوان قرآن کریم سوره واقعه - حفص از عاصم
درس حوزوی توسط آیت الله العظمی مظاهری درباره دین از سایت راسخون با عنوان شرایط قاضی: اجتهاد 1
ندبه انتظار توسط حاج سید مهدی میرداماد بمناسبت رجب المرجب درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت راسخون با عنوان سید مهدی میر داماد - سال 1395 - شهادت امام هادی علیه السلام - آفتابا بس که پیدایی نمی دانم کجایی (مناجات)
کلیپ سخنان توسط آیت الله العظمی بهجت درباره دین از سایت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت ره با عنوان دعا برای نجات همه مسلمانان از بلاها
کتاب صوتی توسط حجت الاسلام و المسلمین علی ملکی از سایت پی سی دانلود با عنوان ترجمه شنیداری قرآن کریم - ویژه جوانان و نوجوانان - علی ملکی - سوره البینه
در باره ما
|
تماس با ما
|
نظرخواهی
خدمات تلفن همراه
مر
ا
جعه: 99,899,780