خدمات تلفن همراه
قرآن تبيان- جزء 19 - حزب 37 - سوره فرقان - صفحه 362
نرم افزارهای رایگان تلفن همراه
بازی و سرگرمی
قرآن
مفاتیح
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
اوقات شرعی
مسائل شرعی
گنجینه معنوی
آشپزی
مناسبت ها
الحان قرآن
صحیفه نور امام خمینی ره
پنل عضویت
وَقَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَائِکَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا کَبِیرًا
21 - كلمهى «عُتوّ» به معناى بدترين نوع ظلم است. <34>
روز قيامت را روز «لقاء» مىنامند، چون در آن روز غفلت ها و جهل ها و موانع ديگر كنار
مىروند و همهى مردم عظمت خدا را مىبينند. (و يعلمون ان الله هو الحقّ المبين) <35> 1- بى اعتقادى به معاد، مايهى بهانه گيرى در برابر انبياست. (لايرجون لقائنا لولا...)
2- حتّى اميد به قيامت، براى سازندگى انسان و اطاعت از خداوند كافى است.
(لايرجون...)
3- روز قيامت، روز ملاقات الطاف يا قهر الهى است. (تا مردم كدام يك را براى
خود فراهم كرده باشند). (لقائنا)
4- كفّار، فرشتگان را باور داشتند. (لولا انزل علينا الملائكه)
5- مادّيگرايان، همهى چيز را مادّى مىپندارند و به دنبال ديدن خداوند با چشم
سر هستند. (نرى ربّنا)
6- سرچشمهى طغيان و استكبار انسان، بلند پروازى هاى درونى اوست.
(استكبروا فى انفسهم) (از كوزه همان برون تراود كه در اوست.)
7- گناه وتجاوز درجاتى دارد. (عُتوّاً كبيراً)
یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلَائِکَةَ لَا بُشْرَى یَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِینَ وَیَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا
22 - در آيه قبل سخن از مستكبرانى بود كه اميدى به قيامت نداشته و توقّع نزول فرشتگان را
داشتند، در اين آيه مىفرمايد: فرشته بر آنان نازل خواهد شد، امّا به جاى آنكه حامل نور و
وحى باشند، حامل سخت ترين تهديدات خواهند بود و آن روز به فرمودهى امام باقر(عليه السلام) روز
مرگ آنان است كه خداوند به ملك الموت فرمان گرفتن روح كافران را مىدهد و او جان
آنان را مىگيرد و همين كه جان به گلويشان رسيد، فرشتگان بر صورت و پشت آنها
مىزنند، سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند. <36>
كلمهى «حِجر» به معناى بازداشتن است و چون عقل، انسان را از تخلّف بازمىدارد به آن
«حّجر» گفته مىشود: (هل فى ذلک قَسمٌ لِذى حِجر) <37> و به منطقهاى كه سنگ چينى شده
باشد و مردم از رفت و آمد در آن منع شوند، «مَحجور» گفته مىشود. بنابراين «حجراً
مَحجوراً» يعنى «مَنعاً مَنعاً».
ديدن خداوند محال است، ولى ديدن فرشته در شرايطى ممكن است. (يوم يَرون الملائكه
لا بُشرى يومئذ للمجرمين) چنانكه جاى ديگر مىخوانيم : در قيامت، فرشتگان به مؤمنان
سلام مىكنند، <38> و دوزخيان از فرشتهى مأمور دوزخ استمداد مىكنند. <39> 1- فرشتگان، در شرايطى خاص ديده مىشوند. (يوم يرون)
2- مستكبرانى كه توقّع نزول فرشتگان را بر خود داشتند، هيچ گونه بشارتى از
هيچ ناحيهاى دريافت نمىكنند. (لا بشرى يومئذ للمجرمين)
وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا
23 - «هباء» خاك نرم را گويند و «منثور» يعنى پخش شده. قرآن كريم در جاى ديگر عمل كفّار
را به خاكسترى تشبيه كرده است كه باد تندى آن را پراكنده سازد. (مَثلُ الّذين كفروا بربّهم
اعمالهم كرِمادٍ اشتدّت به الرّيحُ فى يوم عاصِف لا يَقدرون ممّا كَسَبوا على شييء) <40> و در آيهاى
ديگر، كار كفّار به سراب تشبيه شده است، كه انسان تشنه آن را آب مىپندارد. <41>
در روايات، مصداق كسانى كه اعمالشان پوچ مىشود، افرادى معرّفى شدهاند كه اهل نماز و
روزهاند، ولى از لقمهى حرام پرهيز ندارند ويا نسبت به عليّ بن ابى طالب 8 و شيعيان او
كينه و بغض دارند. <42> 1- در قيامت، اعمال انسان تجسّم مىيابد. (ما عملوا من عمل فجعلناه هباء...)
2- پوچ شدن بر همه كارهاى مجرمين عارض مىشود. (ما عملوا من عمل... هباء)
3- تباه شدن عمل در برابر چشم انسان، از حسرت هاى او در قيامت است. (هباء)
پس به كارها وتلاش هاى خود اطمينان نكنيم، شايد بدعاقبت شويم و
اعمالمان بى اثر باشد.
روح كار، انگبزه و نيّت كسى است كه آن را انجام مىدهد وگرنه عمل
منهاى عقيده و اخلاص، بى نتيجه و پوچ است. (هباء منثورا)
أَصْحَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَأَحْسَنُ مَقِیلًا
24 - گاهى كلمهى «خَير» و «أحسن» به معناى بهتر نيست، زيرا نقطهى مقابلش اصلاً خوب
نيست تا اين بهتر باشد، نظير (قل ما عندالله خير من اللهو) <43> در اين آيه نيز كلمهى
«خير» و «احسن» به معناى خوب و نيك است، زيرا آنچه كه در آيهى قبل از آن ياد شد،
خوب نبود تا اين بهتر باشد.
كلمهى «مَقيل» به معناى استراحت نيمروز است، خواه همراه خواب باشد يا نباشد. <44> 1- تشويق و بشارت، در كنار هشدار و انذار ضرورى است. (هباء منثورا خير
مستقر و احسن مقيلا)
وَیَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِکَةُ تَنزِیلًا
25 - چون واسطه ها، عذرخواهى ها، اموال و اولاد، فاميل و مقام، هيچ يك براى نجات كافران
كارساز نيست، لذا آن روز بر آنان سنگين است.
ممكن است كلمهى «بالغَمام» به معناى همراه با ابر باشد، يعنى آسمان همراه با ابرها
شكافته مىشود.
از كلمهى «نزّل» استفاده مىشود كه نزول فرشتگان در روز قيامت، غير منتظره و نزول
خاصّى است. 1- آسمان در ابتدا دود بوده، (ثمّ استوى الى السماء و هى دخان) <45> و در آينده نيز
متلاشى خواهد شد. (تشقّق السماء)
2- جايگاه فرشتگان، آسمان هاست. (نزّل الملائكه)
3- مالكيّت و حكومت خداوند، واقعى و حقيقى است، نه اعتبارى و عارضى و
ظالمانه. (الملک يومئذ الحق)
4- قيامت روز جلوهى رحمت الهى است. (الملک يومئذ الحق للرحمن...)
الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَکَانَ یَوْمًا عَلَى الْکَافِرِینَ عَسِیرًا
26 - چون واسطه ها، عذرخواهى ها، اموال و اولاد، فاميل و مقام، هيچ يك براى نجات كافران
كارساز نيست، لذا آن روز بر آنان سنگين است.
ممكن است كلمهى «بالغَمام» به معناى همراه با ابر باشد، يعنى آسمان همراه با ابرها
شكافته مىشود.
از كلمهى «نزّل» استفاده مىشود كه نزول فرشتگان در روز قيامت، غير منتظره و نزول
خاصّى است. 1- آسمان در ابتدا دود بوده، (ثمّ استوى الى السماء و هى دخان) <45> و در آينده نيز
متلاشى خواهد شد. (تشقّق السماء)
2- جايگاه فرشتگان، آسمان هاست. (نزّل الملائكه)
3- مالكيّت و حكومت خداوند، واقعى و حقيقى است، نه اعتبارى و عارضى و
ظالمانه. (الملک يومئذ الحق)
4- قيامت روز جلوهى رحمت الهى است. (الملک يومئذ الحق للرحمن...)
وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا
27 - «خذلان» اين است كه انسان به حمايت كسى اميد داشته باشد، ولى او انسان را رها كند.
به گفتهى روايات، رهبر الهي، مصداق ذكر است و گمراه كردن از ذكر (لقد اضلّنى عن
الذكر) يعنى گمراه شدن از رهبر حقّ. <46>
اسلام براى دوستى وانتخاب دوست، سفارش هاى زيادى دارد و دوستى با افرادى را
تشويق و از دوستى با افرادى نهى كرده است كه اين موضوع به بحث مستقلّى نياز دارد.
برخى از عنوان هاى فرعى موضوع «دوست و دوستي» به اين شرح است :
راه هاى شناخت دوست، مرزهاى دوستي، ادامهى دوستي، قطع دوستي، انگيزه هاى
دوستي، آداب معاشرت با دوستان و حقوق دوست، كه براى هر يك آيات و روايات بسيارى
است و ما به گوشهاى از آنها اشاره مىكنيم :
اگر در شناخت كسى به ترديد افتاديد، به دوستانش بنگريد كه چه افرادى هستند. «فانظروا
الى خُلَطائه» <47>
تنهايي، از رفيق بد بهتر است. <48>
از پيامبر (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) پرسيدند: بهترين دوست كيست؟ فرمود: كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا
بيندازد، و گفتارش به علم شما بيفزايد و كردارش ياد قيامت را در شما زنده كند. <49>
حضرت على (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه قدرتت از بين رفت، رفقاى واقعى تو از دشمنان
شناخته مىشوند. <50>
حضرت على (عليه السلام) فرمود: رفيق خوب، بهترين فاميل است. <51>
در حديث آمده است : دوستت را در مورد غضب، درهم، دينار و مسافرت آزمايش كن. اگر در
اين آزمايش ها موفّق شد، دوست خوبى است. <52>
در شعر شاعران نيز دربارهى دوست و دوستي، بسيار سخن به ميان آمده و به معاشرت و
همنشينى با دوستان خوب بسيار سفارش شده است؛
همنشين تو از تو به بايدتا تو را عقل و دين بيفزايد
و از همنشينى با دوستان بد مذمّت شده است، رفيق بد به مار خوش خط و خالى تشبيه
شده است كه زهرى كشنده در درون دارد؛
تا توانى مىگريز از يار بديار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زنديار بد بر جان و بر ايمان زند
يا دوست بد به ابر تيرهاى تشبيه شده است كه خورشيد با آن عظمت را مىپوشاند؛
با بدان منشين كه صحبت بدگرچه پاكى تو را پليد كند
آفتاب بدين بزرگى را پارهاى ابر ناپديد كند 1- حسرت هاى درونى در اعمال و رفتار انسان مؤثّر است. (يعضّ الظالم)
2- رها كردن راه انبيا ظلم است. (ظلم به خود و ظلم به انبيا) (يعضّ الظالم)
3- عذاب قيامت بسيار سخت است. (يعضّ الظالم على يَدَيه) (مشرك تنها يك
انگشت ويا يك دست خود را گاز نمىگيرد، بلكه دو دست خود را گاز مىگيرد)
4- در قيامت، وجدان ها بيدار مىشود. (يعضّ يقول)
5- پشيماني، دليل بر اختيار انسان است و اگر كسى مجبور بود، پشيمانى معنا
نداشت. (ياليتني)
6- دوستى هاى نامشروع امروز، فرداى خطرناكى دارد. (ياليتني) دوست در
سرنوشت انسان مؤثّر است.
7- ايمان به تنهايى كافى نيست، همراه بودن با انبيا نيز لازم است. (مع الرسول)
8- ارتباط با انبيا هر چند اندك باشد، مىتواند راه نجات باشد. (سبيلاً)
9- دو دوستى در يك دل جا نمىگيرد. (دوستى پيامبر و دوستى انسان گمراه)
(اتّخذت مع الرسول... لم اتّخذ فلاناً خليلاً)
10- دوستان منحرف، عوامل شيطانند. (فلاناً خليلاً و كان الشيطان)
11- نام و شخص افراد مهم نيست، كارايى آنان مهم است. (فلاناً اضلّني)
12- نشانهى دوست بد آن است كه انسان را غافل كند. (اضلّنى عن الذكر)
13- گاهى عواطف دوستي، بر استدلال و منطق غلبه مىكند. (اضلّنى عن الذكر بعد
اذ جاءني)
14- خداوند با همهى مردم اتمام حجّت مىكند. (بعد اذ جاءني)
یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا
28 - «خذلان» اين است كه انسان به حمايت كسى اميد داشته باشد، ولى او انسان را رها كند.
به گفتهى روايات، رهبر الهي، مصداق ذكر است و گمراه كردن از ذكر (لقد اضلّنى عن
الذكر) يعنى گمراه شدن از رهبر حقّ. <46>
اسلام براى دوستى وانتخاب دوست، سفارش هاى زيادى دارد و دوستى با افرادى را
تشويق و از دوستى با افرادى نهى كرده است كه اين موضوع به بحث مستقلّى نياز دارد.
برخى از عنوان هاى فرعى موضوع «دوست و دوستي» به اين شرح است :
راه هاى شناخت دوست، مرزهاى دوستي، ادامهى دوستي، قطع دوستي، انگيزه هاى
دوستي، آداب معاشرت با دوستان و حقوق دوست، كه براى هر يك آيات و روايات بسيارى
است و ما به گوشهاى از آنها اشاره مىكنيم :
اگر در شناخت كسى به ترديد افتاديد، به دوستانش بنگريد كه چه افرادى هستند. «فانظروا
الى خُلَطائه» <47>
تنهايي، از رفيق بد بهتر است. <48>
از پيامبر (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) پرسيدند: بهترين دوست كيست؟ فرمود: كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا
بيندازد، و گفتارش به علم شما بيفزايد و كردارش ياد قيامت را در شما زنده كند. <49>
حضرت على (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه قدرتت از بين رفت، رفقاى واقعى تو از دشمنان
شناخته مىشوند. <50>
حضرت على (عليه السلام) فرمود: رفيق خوب، بهترين فاميل است. <51>
در حديث آمده است : دوستت را در مورد غضب، درهم، دينار و مسافرت آزمايش كن. اگر در
اين آزمايش ها موفّق شد، دوست خوبى است. <52>
در شعر شاعران نيز دربارهى دوست و دوستي، بسيار سخن به ميان آمده و به معاشرت و
همنشينى با دوستان خوب بسيار سفارش شده است؛
همنشين تو از تو به بايدتا تو را عقل و دين بيفزايد
و از همنشينى با دوستان بد مذمّت شده است، رفيق بد به مار خوش خط و خالى تشبيه
شده است كه زهرى كشنده در درون دارد؛
تا توانى مىگريز از يار بديار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زنديار بد بر جان و بر ايمان زند
يا دوست بد به ابر تيرهاى تشبيه شده است كه خورشيد با آن عظمت را مىپوشاند؛
با بدان منشين كه صحبت بدگرچه پاكى تو را پليد كند
آفتاب بدين بزرگى را پارهاى ابر ناپديد كند 1- حسرت هاى درونى در اعمال و رفتار انسان مؤثّر است. (يعضّ الظالم)
2- رها كردن راه انبيا ظلم است. (ظلم به خود و ظلم به انبيا) (يعضّ الظالم)
3- عذاب قيامت بسيار سخت است. (يعضّ الظالم على يَدَيه) (مشرك تنها يك
انگشت ويا يك دست خود را گاز نمىگيرد، بلكه دو دست خود را گاز مىگيرد)
4- در قيامت، وجدان ها بيدار مىشود. (يعضّ يقول)
5- پشيماني، دليل بر اختيار انسان است و اگر كسى مجبور بود، پشيمانى معنا
نداشت. (ياليتني)
6- دوستى هاى نامشروع امروز، فرداى خطرناكى دارد. (ياليتني) دوست در
سرنوشت انسان مؤثّر است.
7- ايمان به تنهايى كافى نيست، همراه بودن با انبيا نيز لازم است. (مع الرسول)
8- ارتباط با انبيا هر چند اندك باشد، مىتواند راه نجات باشد. (سبيلاً)
9- دو دوستى در يك دل جا نمىگيرد. (دوستى پيامبر و دوستى انسان گمراه)
(اتّخذت مع الرسول... لم اتّخذ فلاناً خليلاً)
10- دوستان منحرف، عوامل شيطانند. (فلاناً خليلاً و كان الشيطان)
11- نام و شخص افراد مهم نيست، كارايى آنان مهم است. (فلاناً اضلّني)
12- نشانهى دوست بد آن است كه انسان را غافل كند. (اضلّنى عن الذكر)
13- گاهى عواطف دوستي، بر استدلال و منطق غلبه مىكند. (اضلّنى عن الذكر بعد
اذ جاءني)
14- خداوند با همهى مردم اتمام حجّت مىكند. (بعد اذ جاءني)
لَّقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا
29 - «خذلان» اين است كه انسان به حمايت كسى اميد داشته باشد، ولى او انسان را رها كند.
به گفتهى روايات، رهبر الهي، مصداق ذكر است و گمراه كردن از ذكر (لقد اضلّنى عن
الذكر) يعنى گمراه شدن از رهبر حقّ. <46>
اسلام براى دوستى وانتخاب دوست، سفارش هاى زيادى دارد و دوستى با افرادى را
تشويق و از دوستى با افرادى نهى كرده است كه اين موضوع به بحث مستقلّى نياز دارد.
برخى از عنوان هاى فرعى موضوع «دوست و دوستي» به اين شرح است :
راه هاى شناخت دوست، مرزهاى دوستي، ادامهى دوستي، قطع دوستي، انگيزه هاى
دوستي، آداب معاشرت با دوستان و حقوق دوست، كه براى هر يك آيات و روايات بسيارى
است و ما به گوشهاى از آنها اشاره مىكنيم :
اگر در شناخت كسى به ترديد افتاديد، به دوستانش بنگريد كه چه افرادى هستند. «فانظروا
الى خُلَطائه» <47>
تنهايي، از رفيق بد بهتر است. <48>
از پيامبر (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) پرسيدند: بهترين دوست كيست؟ فرمود: كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا
بيندازد، و گفتارش به علم شما بيفزايد و كردارش ياد قيامت را در شما زنده كند. <49>
حضرت على (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه قدرتت از بين رفت، رفقاى واقعى تو از دشمنان
شناخته مىشوند. <50>
حضرت على (عليه السلام) فرمود: رفيق خوب، بهترين فاميل است. <51>
در حديث آمده است : دوستت را در مورد غضب، درهم، دينار و مسافرت آزمايش كن. اگر در
اين آزمايش ها موفّق شد، دوست خوبى است. <52>
در شعر شاعران نيز دربارهى دوست و دوستي، بسيار سخن به ميان آمده و به معاشرت و
همنشينى با دوستان خوب بسيار سفارش شده است؛
همنشين تو از تو به بايدتا تو را عقل و دين بيفزايد
و از همنشينى با دوستان بد مذمّت شده است، رفيق بد به مار خوش خط و خالى تشبيه
شده است كه زهرى كشنده در درون دارد؛
تا توانى مىگريز از يار بديار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زنديار بد بر جان و بر ايمان زند
يا دوست بد به ابر تيرهاى تشبيه شده است كه خورشيد با آن عظمت را مىپوشاند؛
با بدان منشين كه صحبت بدگرچه پاكى تو را پليد كند
آفتاب بدين بزرگى را پارهاى ابر ناپديد كند 1- حسرت هاى درونى در اعمال و رفتار انسان مؤثّر است. (يعضّ الظالم)
2- رها كردن راه انبيا ظلم است. (ظلم به خود و ظلم به انبيا) (يعضّ الظالم)
3- عذاب قيامت بسيار سخت است. (يعضّ الظالم على يَدَيه) (مشرك تنها يك
انگشت ويا يك دست خود را گاز نمىگيرد، بلكه دو دست خود را گاز مىگيرد)
4- در قيامت، وجدان ها بيدار مىشود. (يعضّ يقول)
5- پشيماني، دليل بر اختيار انسان است و اگر كسى مجبور بود، پشيمانى معنا
نداشت. (ياليتني)
6- دوستى هاى نامشروع امروز، فرداى خطرناكى دارد. (ياليتني) دوست در
سرنوشت انسان مؤثّر است.
7- ايمان به تنهايى كافى نيست، همراه بودن با انبيا نيز لازم است. (مع الرسول)
8- ارتباط با انبيا هر چند اندك باشد، مىتواند راه نجات باشد. (سبيلاً)
9- دو دوستى در يك دل جا نمىگيرد. (دوستى پيامبر و دوستى انسان گمراه)
(اتّخذت مع الرسول... لم اتّخذ فلاناً خليلاً)
10- دوستان منحرف، عوامل شيطانند. (فلاناً خليلاً و كان الشيطان)
11- نام و شخص افراد مهم نيست، كارايى آنان مهم است. (فلاناً اضلّني)
12- نشانهى دوست بد آن است كه انسان را غافل كند. (اضلّنى عن الذكر)
13- گاهى عواطف دوستي، بر استدلال و منطق غلبه مىكند. (اضلّنى عن الذكر بعد
اذ جاءني)
14- خداوند با همهى مردم اتمام حجّت مىكند. (بعد اذ جاءني)
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
30 - اين آيه، از گلايهى پيامبر اسلام (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) سخن مىگويد و آن حضرت چون «رحمه للعالمين»
است نفرين نمىكند.
امام رضا (عليه السلام) فرمود: دليل آن كه در نماز، قرآن مىخوانيم آن است كه قرآن از مهجوريّت
خارج شود. <53>
در روايات آمده است : هر روز پنجاه آيه از قرآن را بخوانيد و هدفتان رسيدن به آخر سوره
نباشد، آرام بخوانيد و دل خود را با تلاوت قرآن تكان دهيد و هرگاه فتنه ها همچون شب
تاريك به شما هجوم آوردند، به قرآن پناه بريد. <54>
به نظرم رسيد اقرار بعضى بزرگان را دربارهى مهجوريّت قرآن نقل كنم :
الف : ملاصدرا در مقدؤمه تفسير سوره واقعه مىگويد: بسيار به مطالعه كتب حكما پرداختم
تا آنجا كه گمان كردم كسى هستم، ولى همين كه كمى بصيرتم باز شد، خودم را از علوم
واقعى خالى ديدم. در آخر عمر به فكر رفتم كه به سراغ تدبّر در قرآن و روايات محمّد و
آل محمّد: بروم. يقين كردم كه كارم بى اساس بوده است، زيرا در طول عمرم به جاى نور
در سايه ايستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله كشيد، تا رحمت الهى دستم را
گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا كرد و شروع به تفسير و تدبّر در قرآن كردم، درِ خانهى وحى
را كوبيدم، درها باز شد و پرده ها كنار رفت و ديدم فرشتگان به من مىگويند: «سلام عليكم
طبتم فادخلوها خالدين». <55>
ب : فيض كاشانى مىگويد: كتاب ها و رساله ها نوشتم، تحقيقاتى كردم، ولى در هيچ يك
از علوم دوائى براى دردم و آبى براى عطشم نيافتم، بر خود ترسيدم و به سوى خدا فرار و
انابه كردم تا خداوند مرا از طريق تعمّق در قرآن و حديث هدايت كرد. <56>
ج : امام خمينى 1 در گفتارى از اينكه تمام عمر خود را در راه قرآن صرف نكرده، تأسّف
مىخورد و به حوزه ها و دانشگاه ها سفارش مىكند كه قرآن و ابعاد گوناگون آن را در همهى
رشته ها، مقصد اعلى قرار دهند تا مبادا در آخر عمر بر ايّام جوانى تأسّف بخورند. <57>
«هجر»، جدايى با عمل، بدن، زبان و قلب را شامل مىشود. <58>
رابطهى ميان انسان و كتاب آسماني، بايد دائمى و در تمام زمينه ها باشد، زيرا كلمهى
«هجر» در جايى به كار مىرود كه ميان انسان و آن چيز رابطه باشد. <59>
بنابراين بايد تلاشى همه جانبه داشته باشيم تا قرآن را از مهجوريّت در آوريم و آن را در
همهى ابعاد زندگي، محور علمى و عملى خود قرار دهيم تا رضايت پيامبر عزيز اسلام را
جلب كنيم.
نخواندن قرآن، ترجيح غير قرآن بر قرآن، محور قرار ندادن آن، تدبّر نكردن در آن، تعليم
ندادنش به ديگران و عمل نكردن به آن، از مصاديق مهجور كردن قرآن است. حتّى كسى
كه قرآن را فرا گيرد ولى آن را كنار گذارد و به آن نگاه نكند و تعهّدى نداشته باشد، او نيز
قرآن را مهجور كرده است. <60> 1- در قيامت يكى از شاكيان، پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) است. (و قال الرسول)
2- انتقاد از كسانى است كه آگاهانه قرآن را كنار مىگذارند. (اتّخذوا...) و نفرمود:
«كان عندهم مهجورا»
3- جمع آورى و تدوين قرآن، در زمان شخص پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) انجام شده و لذا
مورد اشاره و خطاب قرار گرفته است. (هذَا القرآن)
4- مهجوريّت قرآن و گلايهى پيامبر و مسئوليّت ما قطعى است. «(قال» فعل
ماضى نشانهى حتمى بودن است)
5- تلاوت ظاهرى كافى نيست، بلكه مهجوريّت زدايى لازم است. (مهجورا)
وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ وَکَفَى بِرَبِّکَ هَادِیًا وَنَصِیرًا
31 - 1- تضادّ ميان حقّ وباطل، در مدار اراده الهى است. (كذلک جعلنا)
2- نداى حقّ خواهى و حقّ گويي، هميشه مخالف داشته است. (لكلّ نبيّ عدوّا)
3- با توجؤه به مشكلات ديگران، خود را تسلى دهيد. (لكل نبي)
4- انسان ابتدا به گناه آلوده مىشود وكم كم دشمن انبيا مىشود. (عدوّاًمن المجرمين)
5- انسان با گناه، از مسير حقّ جدا مىشود. (من المجرمين) (كلمهى «جُرم» به معناى
جدا شدن است).
6- سختى ها ومخالفت ها، انسان را تربيت مىكند. (جعلنا ربّک)
7- تنها راه پيروزى بر دشمن، تمسّك به هدايت و نصرت الهى است. (كفى بربّک
هادياً و نصيراً)
8- در برابر مخالفين، بر خدا توكّل كنيم. (كفى بربّک هادياً و نصيرا)
9- پروردگار براى حمايت وهدايت كافى است، دلبستن به ديگران چرا؟ (كفى
بربّک هادياً)
10- انبيا نيز به هدايت الهى نيازمندند. (كفى بربّک هادياً)
11- انسان در درگيرى هاى حقّ و باطل، به دو چيز نياز دارد: يكى هدايت و
ديگرى قدرت. (هادياً و نصيراً)
12- هدايت و نصرت از شئون ربوبيّت خداوند است. (ربّک هادياً و نصيرا)
وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً کَذَلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا
32 - بهانه جويان، هر لحظه بهانهى جديدى مىگرفتند. گاهى مىگفتند: چرا به ما وحى
نمىشود؟ گاهى مىگفتند: چرا فرشته وحى را نمىبينيم؟ چرا پيامبر سرمايه و كاخ و طلا
ندارد؟ و گاهى مىگفتند: چرا قرآن يكجا نازل نمىشود؟
در حالى كه قرآن داراى دو نزول است : يكى نزول دفعى كه در شب قدر بر قلب پيامبر نازل
شده است و ديگرى نزول تدريجى كه به مناسبت هاى مختلف در طول بيست و سه سال
نازل شده است.
آثار و دلايل نزول تدريجى قرآن :
1- نزول تدريجي، عامل ارتباط دائمى و مستمرّ پيامبر اكرم با سرچشمهى وحى و مايهى
استوارى او در راه است و بيانگر آن است كه رسالت يك جرقّهى مقطعى نيست.
2- دينِ زنده و جامع آن است كه با حوادث و مناسبت ها ارتباطى نيرومند داشته باشد، و
حوادث و مناسبت ها هم به مرور پيدا مىشود، نه يكدفعه.
3- انجام همهى اوامر و ترك همهى نواهى يكدفعه براى عموم مردم سخت بود وسبب عُسر
و حَرَج مىشد.
4- چون هر سوره و آيهى قرآن به تنهايى يك معجزه است، بنابراين نزول تدريجى آن به
منزلهى چندين معجزهى پى در پى و هر معجزهاى مايهى تسلّى قلب پيامبر در برابر آزار
دشمنان است.
5- نزول هر آيه به مناسبت نيازى كه پيدا مىشود با نزول همهى آيات بدون در نظر گرفتن
نيازها، تفاوت بسيار است.
6- بعضى آيات پاسخ سؤالات مردم است، پس اوّل بايد سؤالش مطرح شود تا بعد آيهاى
درپاسخ آن نازل شود.
7- بعضى آيات و احكام براى مدّتى معيّن نازل شده است، لذا بايد آيهى ناسخ نازل شود.
ترتيل چيست؟
پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) فرمود: ترتيل آن است كه قرآن را با بيان روشن بخوانيد، (نه مثل شعر، نه
مثل نثر)، هنگام برخورد بر لطايف آن توقّف كنيد، روح و دل خود را صفا دهيد و هدف شما
در تلاوت، رسيدن به آخر سوره نباشد. <61>
حضرت على (عليه السلام) فرمود: مراد از ترتيل، رعايت موارد وقف و اداى حروف است. <62>
امام صادق (عليه السلام) فرمود: ترتيل، يعنى زيبا و آرام خواندن قرآن، مكث كردن در آن و پناه
بردن به خداوند در هنگام تلاوت آيات مربوط به آتش و عذاب، و دعا كردن هنگام برخورد
با آيات بهشت و درخواست بهشت از خداى مهربان. <63> 1- رهبر بايد قلبى مطمئن، استوار وآرام داشته باشد. (لنثبّت به فؤادک)
2- نتيجهى تربيت نبوى آرامش دلهاست، نه تعليم و كسب اطلاعات. (لنُثبّت
به فؤادک)
3- آموزش و تربيت بايد تدريجى باشد. (و رتّلناه ترتيلا)
صفحه : 362
بزرگتر
کوچکتر
بدون ترجمه
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تصویر
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
21 - كلمهى «عُتوّ» به معناى بدترين نوع ظلم است. <34> روز قيامت را روز «لقاء» مىنامند، چون در آن روز غفلت ها و جهل ها و موانع ديگر كنار مىروند و همهى مردم عظمت خدا را مىبينند. (و يعلمون ان الله هو الحقّ المبين) <35> 1- بى اعتقادى به معاد، مايهى بهانه گيرى در برابر انبياست. (لايرجون لقائنا لولا...) 2- حتّى اميد به قيامت، براى سازندگى انسان و اطاعت از خداوند كافى است. (لايرجون...) 3- روز قيامت، روز ملاقات الطاف يا قهر الهى است. (تا مردم كدام يك را براى خود فراهم كرده باشند). (لقائنا) 4- كفّار، فرشتگان را باور داشتند. (لولا انزل علينا الملائكه) 5- مادّيگرايان، همهى چيز را مادّى مىپندارند و به دنبال ديدن خداوند با چشم سر هستند. (نرى ربّنا) 6- سرچشمهى طغيان و استكبار انسان، بلند پروازى هاى درونى اوست. (استكبروا فى انفسهم) (از كوزه همان برون تراود كه در اوست.) 7- گناه وتجاوز درجاتى دارد. (عُتوّاً كبيراً)
22 - در آيه قبل سخن از مستكبرانى بود كه اميدى به قيامت نداشته و توقّع نزول فرشتگان را داشتند، در اين آيه مىفرمايد: فرشته بر آنان نازل خواهد شد، امّا به جاى آنكه حامل نور و وحى باشند، حامل سخت ترين تهديدات خواهند بود و آن روز به فرمودهى امام باقر(عليه السلام) روز مرگ آنان است كه خداوند به ملك الموت فرمان گرفتن روح كافران را مىدهد و او جان آنان را مىگيرد و همين كه جان به گلويشان رسيد، فرشتگان بر صورت و پشت آنها مىزنند، سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند. <36> كلمهى «حِجر» به معناى بازداشتن است و چون عقل، انسان را از تخلّف بازمىدارد به آن «حّجر» گفته مىشود: (هل فى ذلک قَسمٌ لِذى حِجر) <37> و به منطقهاى كه سنگ چينى شده باشد و مردم از رفت و آمد در آن منع شوند، «مَحجور» گفته مىشود. بنابراين «حجراً مَحجوراً» يعنى «مَنعاً مَنعاً». ديدن خداوند محال است، ولى ديدن فرشته در شرايطى ممكن است. (يوم يَرون الملائكه لا بُشرى يومئذ للمجرمين) چنانكه جاى ديگر مىخوانيم : در قيامت، فرشتگان به مؤمنان سلام مىكنند، <38> و دوزخيان از فرشتهى مأمور دوزخ استمداد مىكنند. <39> 1- فرشتگان، در شرايطى خاص ديده مىشوند. (يوم يرون) 2- مستكبرانى كه توقّع نزول فرشتگان را بر خود داشتند، هيچ گونه بشارتى از هيچ ناحيهاى دريافت نمىكنند. (لا بشرى يومئذ للمجرمين)
23 - «هباء» خاك نرم را گويند و «منثور» يعنى پخش شده. قرآن كريم در جاى ديگر عمل كفّار را به خاكسترى تشبيه كرده است كه باد تندى آن را پراكنده سازد. (مَثلُ الّذين كفروا بربّهم اعمالهم كرِمادٍ اشتدّت به الرّيحُ فى يوم عاصِف لا يَقدرون ممّا كَسَبوا على شييء) <40> و در آيهاى ديگر، كار كفّار به سراب تشبيه شده است، كه انسان تشنه آن را آب مىپندارد. <41> در روايات، مصداق كسانى كه اعمالشان پوچ مىشود، افرادى معرّفى شدهاند كه اهل نماز و روزهاند، ولى از لقمهى حرام پرهيز ندارند ويا نسبت به عليّ بن ابى طالب 8 و شيعيان او كينه و بغض دارند. <42> 1- در قيامت، اعمال انسان تجسّم مىيابد. (ما عملوا من عمل فجعلناه هباء...) 2- پوچ شدن بر همه كارهاى مجرمين عارض مىشود. (ما عملوا من عمل... هباء) 3- تباه شدن عمل در برابر چشم انسان، از حسرت هاى او در قيامت است. (هباء) پس به كارها وتلاش هاى خود اطمينان نكنيم، شايد بدعاقبت شويم و اعمالمان بى اثر باشد. روح كار، انگبزه و نيّت كسى است كه آن را انجام مىدهد وگرنه عمل منهاى عقيده و اخلاص، بى نتيجه و پوچ است. (هباء منثورا)
24 - گاهى كلمهى «خَير» و «أحسن» به معناى بهتر نيست، زيرا نقطهى مقابلش اصلاً خوب نيست تا اين بهتر باشد، نظير (قل ما عندالله خير من اللهو) <43> در اين آيه نيز كلمهى «خير» و «احسن» به معناى خوب و نيك است، زيرا آنچه كه در آيهى قبل از آن ياد شد، خوب نبود تا اين بهتر باشد. كلمهى «مَقيل» به معناى استراحت نيمروز است، خواه همراه خواب باشد يا نباشد. <44> 1- تشويق و بشارت، در كنار هشدار و انذار ضرورى است. (هباء منثورا خير مستقر و احسن مقيلا)
25 - چون واسطه ها، عذرخواهى ها، اموال و اولاد، فاميل و مقام، هيچ يك براى نجات كافران كارساز نيست، لذا آن روز بر آنان سنگين است. ممكن است كلمهى «بالغَمام» به معناى همراه با ابر باشد، يعنى آسمان همراه با ابرها شكافته مىشود. از كلمهى «نزّل» استفاده مىشود كه نزول فرشتگان در روز قيامت، غير منتظره و نزول خاصّى است. 1- آسمان در ابتدا دود بوده، (ثمّ استوى الى السماء و هى دخان) <45> و در آينده نيز متلاشى خواهد شد. (تشقّق السماء) 2- جايگاه فرشتگان، آسمان هاست. (نزّل الملائكه) 3- مالكيّت و حكومت خداوند، واقعى و حقيقى است، نه اعتبارى و عارضى و ظالمانه. (الملک يومئذ الحق) 4- قيامت روز جلوهى رحمت الهى است. (الملک يومئذ الحق للرحمن...)
26 - چون واسطه ها، عذرخواهى ها، اموال و اولاد، فاميل و مقام، هيچ يك براى نجات كافران كارساز نيست، لذا آن روز بر آنان سنگين است. ممكن است كلمهى «بالغَمام» به معناى همراه با ابر باشد، يعنى آسمان همراه با ابرها شكافته مىشود. از كلمهى «نزّل» استفاده مىشود كه نزول فرشتگان در روز قيامت، غير منتظره و نزول خاصّى است. 1- آسمان در ابتدا دود بوده، (ثمّ استوى الى السماء و هى دخان) <45> و در آينده نيز متلاشى خواهد شد. (تشقّق السماء) 2- جايگاه فرشتگان، آسمان هاست. (نزّل الملائكه) 3- مالكيّت و حكومت خداوند، واقعى و حقيقى است، نه اعتبارى و عارضى و ظالمانه. (الملک يومئذ الحق) 4- قيامت روز جلوهى رحمت الهى است. (الملک يومئذ الحق للرحمن...)
27 - «خذلان» اين است كه انسان به حمايت كسى اميد داشته باشد، ولى او انسان را رها كند. به گفتهى روايات، رهبر الهي، مصداق ذكر است و گمراه كردن از ذكر (لقد اضلّنى عن الذكر) يعنى گمراه شدن از رهبر حقّ. <46> اسلام براى دوستى وانتخاب دوست، سفارش هاى زيادى دارد و دوستى با افرادى را تشويق و از دوستى با افرادى نهى كرده است كه اين موضوع به بحث مستقلّى نياز دارد. برخى از عنوان هاى فرعى موضوع «دوست و دوستي» به اين شرح است : راه هاى شناخت دوست، مرزهاى دوستي، ادامهى دوستي، قطع دوستي، انگيزه هاى دوستي، آداب معاشرت با دوستان و حقوق دوست، كه براى هر يك آيات و روايات بسيارى است و ما به گوشهاى از آنها اشاره مىكنيم : اگر در شناخت كسى به ترديد افتاديد، به دوستانش بنگريد كه چه افرادى هستند. «فانظروا الى خُلَطائه» <47> تنهايي، از رفيق بد بهتر است. <48> از پيامبر (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) پرسيدند: بهترين دوست كيست؟ فرمود: كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد، و گفتارش به علم شما بيفزايد و كردارش ياد قيامت را در شما زنده كند. <49> حضرت على (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه قدرتت از بين رفت، رفقاى واقعى تو از دشمنان شناخته مىشوند. <50> حضرت على (عليه السلام) فرمود: رفيق خوب، بهترين فاميل است. <51> در حديث آمده است : دوستت را در مورد غضب، درهم، دينار و مسافرت آزمايش كن. اگر در اين آزمايش ها موفّق شد، دوست خوبى است. <52> در شعر شاعران نيز دربارهى دوست و دوستي، بسيار سخن به ميان آمده و به معاشرت و همنشينى با دوستان خوب بسيار سفارش شده است؛ همنشين تو از تو به بايدتا تو را عقل و دين بيفزايد و از همنشينى با دوستان بد مذمّت شده است، رفيق بد به مار خوش خط و خالى تشبيه شده است كه زهرى كشنده در درون دارد؛ تا توانى مىگريز از يار بديار بد بدتر بود از مار بد مار بد تنها تو را بر جان زنديار بد بر جان و بر ايمان زند يا دوست بد به ابر تيرهاى تشبيه شده است كه خورشيد با آن عظمت را مىپوشاند؛ با بدان منشين كه صحبت بدگرچه پاكى تو را پليد كند آفتاب بدين بزرگى را پارهاى ابر ناپديد كند 1- حسرت هاى درونى در اعمال و رفتار انسان مؤثّر است. (يعضّ الظالم) 2- رها كردن راه انبيا ظلم است. (ظلم به خود و ظلم به انبيا) (يعضّ الظالم) 3- عذاب قيامت بسيار سخت است. (يعضّ الظالم على يَدَيه) (مشرك تنها يك انگشت ويا يك دست خود را گاز نمىگيرد، بلكه دو دست خود را گاز مىگيرد) 4- در قيامت، وجدان ها بيدار مىشود. (يعضّ يقول) 5- پشيماني، دليل بر اختيار انسان است و اگر كسى مجبور بود، پشيمانى معنا نداشت. (ياليتني) 6- دوستى هاى نامشروع امروز، فرداى خطرناكى دارد. (ياليتني) دوست در سرنوشت انسان مؤثّر است. 7- ايمان به تنهايى كافى نيست، همراه بودن با انبيا نيز لازم است. (مع الرسول) 8- ارتباط با انبيا هر چند اندك باشد، مىتواند راه نجات باشد. (سبيلاً) 9- دو دوستى در يك دل جا نمىگيرد. (دوستى پيامبر و دوستى انسان گمراه) (اتّخذت مع الرسول... لم اتّخذ فلاناً خليلاً) 10- دوستان منحرف، عوامل شيطانند. (فلاناً خليلاً و كان الشيطان) 11- نام و شخص افراد مهم نيست، كارايى آنان مهم است. (فلاناً اضلّني) 12- نشانهى دوست بد آن است كه انسان را غافل كند. (اضلّنى عن الذكر) 13- گاهى عواطف دوستي، بر استدلال و منطق غلبه مىكند. (اضلّنى عن الذكر بعد اذ جاءني) 14- خداوند با همهى مردم اتمام حجّت مىكند. (بعد اذ جاءني)
28 - «خذلان» اين است كه انسان به حمايت كسى اميد داشته باشد، ولى او انسان را رها كند. به گفتهى روايات، رهبر الهي، مصداق ذكر است و گمراه كردن از ذكر (لقد اضلّنى عن الذكر) يعنى گمراه شدن از رهبر حقّ. <46> اسلام براى دوستى وانتخاب دوست، سفارش هاى زيادى دارد و دوستى با افرادى را تشويق و از دوستى با افرادى نهى كرده است كه اين موضوع به بحث مستقلّى نياز دارد. برخى از عنوان هاى فرعى موضوع «دوست و دوستي» به اين شرح است : راه هاى شناخت دوست، مرزهاى دوستي، ادامهى دوستي، قطع دوستي، انگيزه هاى دوستي، آداب معاشرت با دوستان و حقوق دوست، كه براى هر يك آيات و روايات بسيارى است و ما به گوشهاى از آنها اشاره مىكنيم : اگر در شناخت كسى به ترديد افتاديد، به دوستانش بنگريد كه چه افرادى هستند. «فانظروا الى خُلَطائه» <47> تنهايي، از رفيق بد بهتر است. <48> از پيامبر (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) پرسيدند: بهترين دوست كيست؟ فرمود: كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد، و گفتارش به علم شما بيفزايد و كردارش ياد قيامت را در شما زنده كند. <49> حضرت على (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه قدرتت از بين رفت، رفقاى واقعى تو از دشمنان شناخته مىشوند. <50> حضرت على (عليه السلام) فرمود: رفيق خوب، بهترين فاميل است. <51> در حديث آمده است : دوستت را در مورد غضب، درهم، دينار و مسافرت آزمايش كن. اگر در اين آزمايش ها موفّق شد، دوست خوبى است. <52> در شعر شاعران نيز دربارهى دوست و دوستي، بسيار سخن به ميان آمده و به معاشرت و همنشينى با دوستان خوب بسيار سفارش شده است؛ همنشين تو از تو به بايدتا تو را عقل و دين بيفزايد و از همنشينى با دوستان بد مذمّت شده است، رفيق بد به مار خوش خط و خالى تشبيه شده است كه زهرى كشنده در درون دارد؛ تا توانى مىگريز از يار بديار بد بدتر بود از مار بد مار بد تنها تو را بر جان زنديار بد بر جان و بر ايمان زند يا دوست بد به ابر تيرهاى تشبيه شده است كه خورشيد با آن عظمت را مىپوشاند؛ با بدان منشين كه صحبت بدگرچه پاكى تو را پليد كند آفتاب بدين بزرگى را پارهاى ابر ناپديد كند 1- حسرت هاى درونى در اعمال و رفتار انسان مؤثّر است. (يعضّ الظالم) 2- رها كردن راه انبيا ظلم است. (ظلم به خود و ظلم به انبيا) (يعضّ الظالم) 3- عذاب قيامت بسيار سخت است. (يعضّ الظالم على يَدَيه) (مشرك تنها يك انگشت ويا يك دست خود را گاز نمىگيرد، بلكه دو دست خود را گاز مىگيرد) 4- در قيامت، وجدان ها بيدار مىشود. (يعضّ يقول) 5- پشيماني، دليل بر اختيار انسان است و اگر كسى مجبور بود، پشيمانى معنا نداشت. (ياليتني) 6- دوستى هاى نامشروع امروز، فرداى خطرناكى دارد. (ياليتني) دوست در سرنوشت انسان مؤثّر است. 7- ايمان به تنهايى كافى نيست، همراه بودن با انبيا نيز لازم است. (مع الرسول) 8- ارتباط با انبيا هر چند اندك باشد، مىتواند راه نجات باشد. (سبيلاً) 9- دو دوستى در يك دل جا نمىگيرد. (دوستى پيامبر و دوستى انسان گمراه) (اتّخذت مع الرسول... لم اتّخذ فلاناً خليلاً) 10- دوستان منحرف، عوامل شيطانند. (فلاناً خليلاً و كان الشيطان) 11- نام و شخص افراد مهم نيست، كارايى آنان مهم است. (فلاناً اضلّني) 12- نشانهى دوست بد آن است كه انسان را غافل كند. (اضلّنى عن الذكر) 13- گاهى عواطف دوستي، بر استدلال و منطق غلبه مىكند. (اضلّنى عن الذكر بعد اذ جاءني) 14- خداوند با همهى مردم اتمام حجّت مىكند. (بعد اذ جاءني)
29 - «خذلان» اين است كه انسان به حمايت كسى اميد داشته باشد، ولى او انسان را رها كند. به گفتهى روايات، رهبر الهي، مصداق ذكر است و گمراه كردن از ذكر (لقد اضلّنى عن الذكر) يعنى گمراه شدن از رهبر حقّ. <46> اسلام براى دوستى وانتخاب دوست، سفارش هاى زيادى دارد و دوستى با افرادى را تشويق و از دوستى با افرادى نهى كرده است كه اين موضوع به بحث مستقلّى نياز دارد. برخى از عنوان هاى فرعى موضوع «دوست و دوستي» به اين شرح است : راه هاى شناخت دوست، مرزهاى دوستي، ادامهى دوستي، قطع دوستي، انگيزه هاى دوستي، آداب معاشرت با دوستان و حقوق دوست، كه براى هر يك آيات و روايات بسيارى است و ما به گوشهاى از آنها اشاره مىكنيم : اگر در شناخت كسى به ترديد افتاديد، به دوستانش بنگريد كه چه افرادى هستند. «فانظروا الى خُلَطائه» <47> تنهايي، از رفيق بد بهتر است. <48> از پيامبر (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) پرسيدند: بهترين دوست كيست؟ فرمود: كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد، و گفتارش به علم شما بيفزايد و كردارش ياد قيامت را در شما زنده كند. <49> حضرت على (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه قدرتت از بين رفت، رفقاى واقعى تو از دشمنان شناخته مىشوند. <50> حضرت على (عليه السلام) فرمود: رفيق خوب، بهترين فاميل است. <51> در حديث آمده است : دوستت را در مورد غضب، درهم، دينار و مسافرت آزمايش كن. اگر در اين آزمايش ها موفّق شد، دوست خوبى است. <52> در شعر شاعران نيز دربارهى دوست و دوستي، بسيار سخن به ميان آمده و به معاشرت و همنشينى با دوستان خوب بسيار سفارش شده است؛ همنشين تو از تو به بايدتا تو را عقل و دين بيفزايد و از همنشينى با دوستان بد مذمّت شده است، رفيق بد به مار خوش خط و خالى تشبيه شده است كه زهرى كشنده در درون دارد؛ تا توانى مىگريز از يار بديار بد بدتر بود از مار بد مار بد تنها تو را بر جان زنديار بد بر جان و بر ايمان زند يا دوست بد به ابر تيرهاى تشبيه شده است كه خورشيد با آن عظمت را مىپوشاند؛ با بدان منشين كه صحبت بدگرچه پاكى تو را پليد كند آفتاب بدين بزرگى را پارهاى ابر ناپديد كند 1- حسرت هاى درونى در اعمال و رفتار انسان مؤثّر است. (يعضّ الظالم) 2- رها كردن راه انبيا ظلم است. (ظلم به خود و ظلم به انبيا) (يعضّ الظالم) 3- عذاب قيامت بسيار سخت است. (يعضّ الظالم على يَدَيه) (مشرك تنها يك انگشت ويا يك دست خود را گاز نمىگيرد، بلكه دو دست خود را گاز مىگيرد) 4- در قيامت، وجدان ها بيدار مىشود. (يعضّ يقول) 5- پشيماني، دليل بر اختيار انسان است و اگر كسى مجبور بود، پشيمانى معنا نداشت. (ياليتني) 6- دوستى هاى نامشروع امروز، فرداى خطرناكى دارد. (ياليتني) دوست در سرنوشت انسان مؤثّر است. 7- ايمان به تنهايى كافى نيست، همراه بودن با انبيا نيز لازم است. (مع الرسول) 8- ارتباط با انبيا هر چند اندك باشد، مىتواند راه نجات باشد. (سبيلاً) 9- دو دوستى در يك دل جا نمىگيرد. (دوستى پيامبر و دوستى انسان گمراه) (اتّخذت مع الرسول... لم اتّخذ فلاناً خليلاً) 10- دوستان منحرف، عوامل شيطانند. (فلاناً خليلاً و كان الشيطان) 11- نام و شخص افراد مهم نيست، كارايى آنان مهم است. (فلاناً اضلّني) 12- نشانهى دوست بد آن است كه انسان را غافل كند. (اضلّنى عن الذكر) 13- گاهى عواطف دوستي، بر استدلال و منطق غلبه مىكند. (اضلّنى عن الذكر بعد اذ جاءني) 14- خداوند با همهى مردم اتمام حجّت مىكند. (بعد اذ جاءني)
30 - اين آيه، از گلايهى پيامبر اسلام (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) سخن مىگويد و آن حضرت چون «رحمه للعالمين» است نفرين نمىكند. امام رضا (عليه السلام) فرمود: دليل آن كه در نماز، قرآن مىخوانيم آن است كه قرآن از مهجوريّت خارج شود. <53> در روايات آمده است : هر روز پنجاه آيه از قرآن را بخوانيد و هدفتان رسيدن به آخر سوره نباشد، آرام بخوانيد و دل خود را با تلاوت قرآن تكان دهيد و هرگاه فتنه ها همچون شب تاريك به شما هجوم آوردند، به قرآن پناه بريد. <54> به نظرم رسيد اقرار بعضى بزرگان را دربارهى مهجوريّت قرآن نقل كنم : الف : ملاصدرا در مقدؤمه تفسير سوره واقعه مىگويد: بسيار به مطالعه كتب حكما پرداختم تا آنجا كه گمان كردم كسى هستم، ولى همين كه كمى بصيرتم باز شد، خودم را از علوم واقعى خالى ديدم. در آخر عمر به فكر رفتم كه به سراغ تدبّر در قرآن و روايات محمّد و آل محمّد: بروم. يقين كردم كه كارم بى اساس بوده است، زيرا در طول عمرم به جاى نور در سايه ايستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله كشيد، تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا كرد و شروع به تفسير و تدبّر در قرآن كردم، درِ خانهى وحى را كوبيدم، درها باز شد و پرده ها كنار رفت و ديدم فرشتگان به من مىگويند: «سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين». <55> ب : فيض كاشانى مىگويد: كتاب ها و رساله ها نوشتم، تحقيقاتى كردم، ولى در هيچ يك از علوم دوائى براى دردم و آبى براى عطشم نيافتم، بر خود ترسيدم و به سوى خدا فرار و انابه كردم تا خداوند مرا از طريق تعمّق در قرآن و حديث هدايت كرد. <56> ج : امام خمينى 1 در گفتارى از اينكه تمام عمر خود را در راه قرآن صرف نكرده، تأسّف مىخورد و به حوزه ها و دانشگاه ها سفارش مىكند كه قرآن و ابعاد گوناگون آن را در همهى رشته ها، مقصد اعلى قرار دهند تا مبادا در آخر عمر بر ايّام جوانى تأسّف بخورند. <57> «هجر»، جدايى با عمل، بدن، زبان و قلب را شامل مىشود. <58> رابطهى ميان انسان و كتاب آسماني، بايد دائمى و در تمام زمينه ها باشد، زيرا كلمهى «هجر» در جايى به كار مىرود كه ميان انسان و آن چيز رابطه باشد. <59> بنابراين بايد تلاشى همه جانبه داشته باشيم تا قرآن را از مهجوريّت در آوريم و آن را در همهى ابعاد زندگي، محور علمى و عملى خود قرار دهيم تا رضايت پيامبر عزيز اسلام را جلب كنيم. نخواندن قرآن، ترجيح غير قرآن بر قرآن، محور قرار ندادن آن، تدبّر نكردن در آن، تعليم ندادنش به ديگران و عمل نكردن به آن، از مصاديق مهجور كردن قرآن است. حتّى كسى كه قرآن را فرا گيرد ولى آن را كنار گذارد و به آن نگاه نكند و تعهّدى نداشته باشد، او نيز قرآن را مهجور كرده است. <60> 1- در قيامت يكى از شاكيان، پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) است. (و قال الرسول) 2- انتقاد از كسانى است كه آگاهانه قرآن را كنار مىگذارند. (اتّخذوا...) و نفرمود: «كان عندهم مهجورا» 3- جمع آورى و تدوين قرآن، در زمان شخص پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) انجام شده و لذا مورد اشاره و خطاب قرار گرفته است. (هذَا القرآن) 4- مهجوريّت قرآن و گلايهى پيامبر و مسئوليّت ما قطعى است. «(قال» فعل ماضى نشانهى حتمى بودن است) 5- تلاوت ظاهرى كافى نيست، بلكه مهجوريّت زدايى لازم است. (مهجورا)
31 - 1- تضادّ ميان حقّ وباطل، در مدار اراده الهى است. (كذلک جعلنا) 2- نداى حقّ خواهى و حقّ گويي، هميشه مخالف داشته است. (لكلّ نبيّ عدوّا) 3- با توجؤه به مشكلات ديگران، خود را تسلى دهيد. (لكل نبي) 4- انسان ابتدا به گناه آلوده مىشود وكم كم دشمن انبيا مىشود. (عدوّاًمن المجرمين) 5- انسان با گناه، از مسير حقّ جدا مىشود. (من المجرمين) (كلمهى «جُرم» به معناى جدا شدن است). 6- سختى ها ومخالفت ها، انسان را تربيت مىكند. (جعلنا ربّک) 7- تنها راه پيروزى بر دشمن، تمسّك به هدايت و نصرت الهى است. (كفى بربّک هادياً و نصيراً) 8- در برابر مخالفين، بر خدا توكّل كنيم. (كفى بربّک هادياً و نصيرا) 9- پروردگار براى حمايت وهدايت كافى است، دلبستن به ديگران چرا؟ (كفى بربّک هادياً) 10- انبيا نيز به هدايت الهى نيازمندند. (كفى بربّک هادياً) 11- انسان در درگيرى هاى حقّ و باطل، به دو چيز نياز دارد: يكى هدايت و ديگرى قدرت. (هادياً و نصيراً) 12- هدايت و نصرت از شئون ربوبيّت خداوند است. (ربّک هادياً و نصيرا)
32 - بهانه جويان، هر لحظه بهانهى جديدى مىگرفتند. گاهى مىگفتند: چرا به ما وحى نمىشود؟ گاهى مىگفتند: چرا فرشته وحى را نمىبينيم؟ چرا پيامبر سرمايه و كاخ و طلا ندارد؟ و گاهى مىگفتند: چرا قرآن يكجا نازل نمىشود؟ در حالى كه قرآن داراى دو نزول است : يكى نزول دفعى كه در شب قدر بر قلب پيامبر نازل شده است و ديگرى نزول تدريجى كه به مناسبت هاى مختلف در طول بيست و سه سال نازل شده است. آثار و دلايل نزول تدريجى قرآن : 1- نزول تدريجي، عامل ارتباط دائمى و مستمرّ پيامبر اكرم با سرچشمهى وحى و مايهى استوارى او در راه است و بيانگر آن است كه رسالت يك جرقّهى مقطعى نيست. 2- دينِ زنده و جامع آن است كه با حوادث و مناسبت ها ارتباطى نيرومند داشته باشد، و حوادث و مناسبت ها هم به مرور پيدا مىشود، نه يكدفعه. 3- انجام همهى اوامر و ترك همهى نواهى يكدفعه براى عموم مردم سخت بود وسبب عُسر و حَرَج مىشد. 4- چون هر سوره و آيهى قرآن به تنهايى يك معجزه است، بنابراين نزول تدريجى آن به منزلهى چندين معجزهى پى در پى و هر معجزهاى مايهى تسلّى قلب پيامبر در برابر آزار دشمنان است. 5- نزول هر آيه به مناسبت نيازى كه پيدا مىشود با نزول همهى آيات بدون در نظر گرفتن نيازها، تفاوت بسيار است. 6- بعضى آيات پاسخ سؤالات مردم است، پس اوّل بايد سؤالش مطرح شود تا بعد آيهاى درپاسخ آن نازل شود. 7- بعضى آيات و احكام براى مدّتى معيّن نازل شده است، لذا بايد آيهى ناسخ نازل شود. ترتيل چيست؟ پيامبر اكرم (صَليَّ اللهُ عليهِ و آله) فرمود: ترتيل آن است كه قرآن را با بيان روشن بخوانيد، (نه مثل شعر، نه مثل نثر)، هنگام برخورد بر لطايف آن توقّف كنيد، روح و دل خود را صفا دهيد و هدف شما در تلاوت، رسيدن به آخر سوره نباشد. <61> حضرت على (عليه السلام) فرمود: مراد از ترتيل، رعايت موارد وقف و اداى حروف است. <62> امام صادق (عليه السلام) فرمود: ترتيل، يعنى زيبا و آرام خواندن قرآن، مكث كردن در آن و پناه بردن به خداوند در هنگام تلاوت آيات مربوط به آتش و عذاب، و دعا كردن هنگام برخورد با آيات بهشت و درخواست بهشت از خداى مهربان. <63> 1- رهبر بايد قلبى مطمئن، استوار وآرام داشته باشد. (لنثبّت به فؤادک) 2- نتيجهى تربيت نبوى آرامش دلهاست، نه تعليم و كسب اطلاعات. (لنُثبّت به فؤادک) 3- آموزش و تربيت بايد تدريجى باشد. (و رتّلناه ترتيلا)
ترتیل استاد سعد الغامدی صفحه : 362
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 19 - حزب 37 - سوره فرقان - صفحه 362
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا
مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تلاوت توسط استاد محمد اللیثی درباره 57 - حدید از سایت الکعبه با عنوان الحدید قراّن فجر
سخنرانی توسط حجت الاسلام و المسلمین قرائتی از سایت مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن با عنوان داستانهای قرآن، داستان حضرت نوح (ع) – 2
مراثی (نوحه) توسط حاج محمود کریمی بمناسبت ایام فاطمیه درباره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از سایت راسخون با عنوان حاج محمود کریمی - شب پنجم فاطمیه اول (اسفند 94) - قارا پرچم قیرمیزی پرچم یاشیل پرچم دییر (واحد ترکی)
ادعیه (دعاخوانی) درباره مناجات خمس عشر از سایت راسخون با عنوان مناجات خمسه عشر5
ترتیل توسط استاد خالد القحطانی درباره 110 - نصر از سایت mp3quran.net با عنوان قرآن کریم سوره نصر - حفص از عاصم
مدایح (به شادی ) توسط حاج سیدمجید بنی فاطمه بمناسبت جمادی الاول درباره حضرت زینب س از سایت شهید آوینی با عنوان مدد عقیلة العرب
اذان توسط استاد دکتر احمد احمد نعینع از سایت الکعبه با عنوان اذان جمیل جدا
مناجات توسط حاج سیدمجید بنی فاطمه بمناسبت رمضان المبارک درباره راز و نیاز با خدا از سایت ذاکرین با عنوان الهی به خوبان عالم قسم
ندبه انتظار توسط کربلایی جواد مقدم بمناسبت ایام فاطمیه درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت شهید آوینی با عنوان از همون روزی که دنیا اومدم تا رسیدنت دلم شور میزنه
درس حوزوی توسط آیت الله العظمی جعفر سبحانی درباره دین از سایت راسخون با عنوان جبهه گیری مشرکان در مقابل دعوت الهی
کلیپ سخنان توسط حجت الاسلام و المسلمین پناهیان بمناسبت محرم الحرام درباره دین از سایت راسخون با عنوان کلیپی زیبا درمورد محبت امام حسین ع به ما
کتاب صوتی توسط حجت الاسلام و المسلمین علی ملکی از سایت پی سی دانلود با عنوان ترجمه شنیداری قرآن کریم - ویژه جوانان و نوجوانان - علی ملکی - سوره الجمعه
در باره ما
|
تماس با ما
|
نظرخواهی
خدمات تلفن همراه
مر
ا
جعه: 90,089,510