خدمات تلفن همراه
قرآن تبيان- جزء 25 - حزب 49 - سوره فصلت - صفحه 482
نرم افزارهای رایگان تلفن همراه
بازی و سرگرمی
قرآن
مفاتیح
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
اوقات شرعی
مسائل شرعی
گنجینه معنوی
آشپزی
مناسبت ها
الحان قرآن
صحیفه نور امام خمینی ره
پنل عضویت
إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَمَا تَخْرُجُ مِن ثَمَرَاتٍ مِّنْ أَکْمَامِهَا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ أَیْنَ شُرَکَائِی قَالُوا آذَنَّاکَ مَا مِنَّا مِن شَهِیدٍ
47 - «أكمام» جمع «كم» به معناى چيزى است كه روى ميوه را مىپوشاند. «كُم» آستين را گويند كه دست را مىپوشاند و «كُمة» چيزى است كه سر را مىپوشاند، مثل عرقچين. «اذنّاك» از «ايذان»، به معناى اعلام است.
در شأن نزول اين آيه آمده است كه مردم از پيامبر اكرم پرسيدند: قيامت چه زمانى است؟ اين آيه نازل شد و پاسخ داد: علم آن مخصوص خداوند است.
دانستنىها چند نوع است: بعضى را همهى مردم مىتوانند بدانند، بعضى را خداوند به انبيا و اولياى خود ياد مىدهد وبعضى را مخصوص خود قرار داده كه در دعا مىخوانيم: «و اسئلك بكل اسم اصطفيته من علمك لنفسك و استأثرت به فى علم الغيب عندك» <73> «خداوندا! به حقّ آن علمى كه مخصوص تو است» و علم به زمان قيامت از نوع سوم است.
نداهاى قيامت
نداى سلام به بهشتيان: «نادوا اصحاب الجنّة ان سلام عليكم» <74>
نداى بهشتيان به دوزخيان كه ما وعدههاى خدا را يافتيم شما چطور؟ «و نادى اصحاب الجنّة اصحاب النّار أن قد وجدنا ما وعدنا ربّنا» <75>
نداى دوزخيان براى دريافت آب. «نادى اصحاب النّار اصحاب الجنّة أن أفيضوا علينا من الماء» <76>
نداى خداوند به مشركان كه شركاى من كجا هستند. «يناديهم فيقول اين شركائى» <77>
نداى منافقان به مؤمنان كه ما در دنيا با هم بوديم، از ما دستگيرى كنيد. «ينادونهم الم نكن معكم» <78> 1- در تربيت، بيم و اميد لازم است و اين زمانى است كه انسان هنگام وقوع قيامت را نداند. «اليه يردّ علم السّاعة»
2- خداوند به مسايل جزئى هستى نيز آگاه است. «اكمامها»
3- علم خداوند تنها مربوط به جنسيّت جنين نيست، بلكه به تمام خصوصيات جنين است. «و ما تحمل من أنثى و...»
4- به سراغ معبودى رويم كه بتوانيم پاسخگو باشيم. «اين شركائى»
5- مشركان بارها مورد بازخواست قرار مىگيرند و عجز خود و معبودهايشان را اعلام مىكنند. «آذنّاك»
6- يكى از عذابهاى روحى در قيامت، شرمندگى در گفتن پاسخ است. «آذنّاك ما منّا مِن شهيد»
وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَدْعُونَ مِن قَبْلُ وَظَنُّوا مَا لَهُم مِّن مَّحِیصٍ
48 - «محيص» به معناى گريز يا محل گريز است. بعضى كلمهى «يؤوس» و «قنوط» را مرادف هم گرفتهاند، ولى فخر رازى مىگويد: يأس، نوميدى در درون است و قنوط، اظهار نوميدى به ديگران است.
شايد مراد از خير در آيه ثروت دنيا باشد چنان كه در جاى ديگر مىخوانيم: اگر كسى از دنيا رفت و خيرى بر جا گذاشت، چنين و چنان كنيد. «ان ترك خيراً الوصية» <79> 1- در صحنه قيامت، جلوه حقّ به گونهاى است كه همه معبودهاى باطل رنگ مىبازند و محو مىگردند و پوچى آنها براى مشركان نيز روشن مىشود. «ضلّ عنهم ما كانوا يدعون»
2- مشرك در قيامت، گذشتهى خود را باطل و آيندهى خود را در بن بست مىبيند. «ضلّ... من قبل... من محيص»
3- انسان از طلب خير، سير و خسته نمىشود و به خاطر حرص و آز و افزونخواهى كه جزو سرشت اوست، همهى چيزهاى خوب را براى خود مىخواهد. «لا يسأم الانسان من دعاء الخير»
4- انسان، كم ظرفيّت است و در اولين برخورد با سختىها خود را در بن بست مىپندارد. «يؤوس قنوط»
لَّا یَسْأَمُ الْإِنسَانُ مِن دُعَاءِ الْخَیْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَیَئُوسٌ قَنُوطٌ
49 - «محيص» به معناى گريز يا محل گريز است. بعضى كلمهى «يؤوس» و «قنوط» را مرادف هم گرفتهاند، ولى فخر رازى مىگويد: يأس، نوميدى در درون است و قنوط، اظهار نوميدى به ديگران است.
شايد مراد از خير در آيه ثروت دنيا باشد چنان كه در جاى ديگر مىخوانيم: اگر كسى از دنيا رفت و خيرى بر جا گذاشت، چنين و چنان كنيد. «ان ترك خيراً الوصية» <79> 1- در صحنه قيامت، جلوه حقّ به گونهاى است كه همه معبودهاى باطل رنگ مىبازند و محو مىگردند و پوچى آنها براى مشركان نيز روشن مىشود. «ضلّ عنهم ما كانوا يدعون»
2- مشرك در قيامت، گذشتهى خود را باطل و آيندهى خود را در بن بست مىبيند. «ضلّ... من قبل... من محيص»
3- انسان از طلب خير، سير و خسته نمىشود و به خاطر حرص و آز و افزونخواهى كه جزو سرشت اوست، همهى چيزهاى خوب را براى خود مىخواهد. «لا يسأم الانسان من دعاء الخير»
4- انسان، كم ظرفيّت است و در اولين برخورد با سختىها خود را در بن بست مىپندارد. «يؤوس قنوط»
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِّنَّا مِن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ هَذَا لِی وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّجِعْتُ إِلَى رَبِّی إِنَّ لِی عِندَهُ لَلْحُسْنَى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِیظٍ
50 - دنياگرايى عامل غفلت و گاهى انكار معاد است. در سورهى كهف آيهى 35 مىخوانيم كه شخصى وارد باغ و بستان خود شد و همين كه سرسبزى آن را ديد گفت: اين باغ از بين رفتنى نيست «ما اظن ان تبيد هذه ابدا» و قيامتى هم در كار نيست «ما اظن الساعة قائمه» و اگر مرا در قيامت برگردانند، بهتر از اين باغ و بستان خواهند داد «لاجدنّ خيراً منها...» در اين آيه نيز مىخوانيم: برخى افراد همين كه به رحمتى مىرسند قيامت را منكر مىشوند و مىگويند: بر فرض اگر قيامتى باشد، بهترينها از ما خواهد بود. 1- انسان كم ظرفيّت و مغرور است و در اولين مرحله رسيدن به نعمت بد مستى مىكند. «لئن اذقناه رحمة... ليقولنّ هذا لى» (چنانكه در اولين برخورد با شرّ از درون مأيوس مىشود «يؤوس قنوط» وفرياد مىزند. «اذا مسّه الشر جزوعا» <80> )
2- انسان، از خداوند طلبى ندارد و به هر نعمتى برسد از لطف اوست. «رحمةً منّا»
3- سرچشمهى رحمت از اوست «رحمة منّا» ولى سرچشمهى سختىها عملكرد و خصلتهاى خود انسان است. «ضراء مسّته» و نفرمود: «ضراءً منّا»
4- تلخ و شيرينى دنيا اندك است؛ در حدّ چشيدن و لمس كردن. «اذقنا - مسّته»
5- انسان خودخواه است و كاميابىها را حقّ قطعى خود مىپندارد. «هذا لى» (چنانكه قارون مىگفت: سرمايهام به خاطر علمى است كه نزد من است. «على علم عندى» <81> )
6- رفاه و نعمت، نشانهى لياقت و استحقاق و عاقبت به خيرى نيست. (قرآن در اين آيه از كسى كه خود را لايق مىداند انتقاد مىكند). «هذا لى»
7- هر چه انسان به خودش توجّه كند، از مبدأ و معاد غافل مىشود. «هذا لى و ما اظنّ السّاعة قائمة»
8- كمترين نعمت، برخى انسانها را به باطل مىكشاند تا آنجا كه مىگويد: نعمت حقّ من است. «هذا لى» قيامت نيست. «و ما اظن الساعة قائمة» بر فرض كه قيامت باشد، بهترينها براى من است. «ان لى عنده للحسنى»
9- كفّار براى خود منطق و استدلال ندارند و عقيده آنان بر اساس گمان است. «و ما اظن الساعة»
10- شك و ترديد در قيامت، نشانه كفر است. «و ما اظن الساعة قائمة... الّذين كفروا»
11- دنياگرايان آن چه را دربارهى خود مىپندارند، با قاطعيّت اظهار مىكنند «ليقولنّ هذا لى» ولى آن چه را كه مربوط به معارف الهى است، با نوعى ترديد و سرسنگينى مطرح مىكنند. «و ما اظنّ الساعة قائمة و لئن رجعت...»
12- در قيامت حقيقت و باطن اعمال براى انسان كشف مىشود. «فلننبّئن الّذين كفروا بما عملوا»
13- در قيامت ابتدا جرم خلافكار به او فهمانده مىشود، سپس عذاب مىشود. «فلننبّئن... فلنذيقنّهم»
14- كسى كه پندار غلط خود را محكم و با قاطعيّت مىگويد، بايد پاسخ محكم و با قاطعيّت دريافت كند. پاسخِ «انّ لى عنده للحسنى» جملهى «فلننبّئن الّذين كفروا» و «فلنذيقنّهم من عذاب غليظ»
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ
51 - كلمهى «نَأى» به معناى دور شدن است؛ و هرگاه با واژه «جانب» بكار رود، كنايه از تكبّر و غرور است. «نأى بجانبه» يعنى به خاطر نعمت و رفاه مغرور شد و متكبرانه خود را كنار كشيد. كلمهى «عريض» به معناى پهن و كنايه از دعاى زياد است.
سؤال: درآيه 49 خوانديم: «اذا مسّه الشرّ كان يؤوسا» همين كه شرّى به انسان رسيد دچار يأس مىشود ولى در اين آيه مىفرمايد: «اذا مسّه الشرّ فذو دعاء عريض» همين كه شرّى به انسان رسد، دعايى طولانى دارد، سؤال اين است كه چگونه انسان مأيوس دعا مىكند؟
پاسخ: مفسّران به اين پرسش، پاسخهاى متفاوتى دادهاند:
در تفسير روح البيان چنين آمده است: بعضى مردم به هنگام گرفتارى مأيوس مىشوند و بعضى ديگر دعا مىكنند.
برخى در پاسخ اين سؤال گفتهاند: انسان از اسباب عادّى مأيوس مىشود ولى از خدا درخواست مىكند. ولى لحن آيه توبيخ است و يأس از اسباب عادّى و توجّه به خدا كار نيكويى است و توبيخ ندارد.
در تفسير نمونه آمده است كه انسان ابتدا دعا مىكند ولى كمكم مأيوس مىشود و اين دعا و يأس در دو مرحله است.
شايد بتوان گفت كه مراد از دعا، استمداد از خداوند نيست، بلكه همان يأس است كه به صورت جزع و جيغ و ناله اظهار مىكند و هر دو آيه يك مسأله را مطرح مىكند لكن در يك جا مىفرمايد: مأيوس است و در جاى ديگر مىفرمايد: به خاطر يأس جيغ و داد مىزند، نظير آيهى «اذا مسّه الشر جزوعا» 1- رفاه يا سختى در ميدان زندگى براى بروز و ظهور خصلتهاى آدمى و آفات روحى اوست. «اذا انعمنا... و اذا مسّه الشّر»
2- رفاه، مايهى غفلت است. «انعمنا... اعرض»
3- نعمتها از خداست «انعمنا» ولى حوادث تلخ نتيجه عملكرد يا خصلتهاى بد خود انسان است. «مسّه الشّر» (شرّ به خدا نسبت داده نشده است)
4- انسان تربيت نشده كم ظرفيّت است. «اذا مسّه الشرّ فذو دعاء عريض»
5- مشكلات و تنگناهاى زندگى در مقابل نعمتهاى اعطا شده از سوى خداوند به او اندك است. (براى نعمت كلمه «انعمنا» آمده، ولى براى شرّ كلمه «مسّه» آمده كه به معناى تماس ساده است.)
قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِن کَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ ثُمَّ کَفَرْتُم بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ
52 - 1- خداوند راه گفتگو با افراد لجوج را به پيامبرش مىآموزد. «قل أرايتم ان...»
2- انسان عاقل، از ضررهاى احتمالى نيز دورى مىكند. (اگر قرآن از طرف خدا باشد، آنان كه كفر ورزيدند چه خواهند كرد؟) «ان كان من عنداللّه... من اضل...»
3- ريشهى كفر، عناد و لجاجت و مخالفت با حقّ است. «كفرتم... شقاق بعيد»
سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
53 - خداشناسى مراحلى دارد: گاهى از آثار پى به مؤثّر مىبريم. «آياتنا فى الافاق و فى انفسهم» و گاهى خودش را مىيابيم و واسطهها را كنار مىزنيم. «اولم يكف بربّك انه على كل شىء شهيد» همان گونه كه خودش شاهد بر يكتايى خود است. «شهداللّه انه لا اله الا هو» <82>
كى رفتهاى ز دل كه تمنا كنم تو را
كى گشتهاى نهفته كه پيدا كنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدى كه من
با صد هزار ديده تماشا كنم تو را
امام حسين عليه السلام در دعاى عرفه مىگويد: «متى غبت حتّى تحتاج الى دليل يدلّ عليك... عميت عين لا تراك» آيا براى غير تو نمودى است كه براى تو نيست، تو كى غائب بودى تا به دليل نياز داشته باشى كور باد چشمى كه تو را نبينيد.
چرا در معاد شك مىكنيم؟ آيا او نمىداند كه چه كردهايم تا كيفر و پاداش دهد؟ «انه على كلّ شىء شهيد» يا نمىتواند دوباره خلق كند؟ «انّه على كلّ شىء قدير» آرى، هدف اين تشكيكها باز كردن راه براى فسق و فجور است. «يريد الانسان ليفجر امامه يسئل ايّان يوم القيامة» <83> 1- جلوههاى قدرت و حكمت خدا تمام شدنى نيست. «سنريهم» (يعنى علاوه بر آياتى كه در دسترس است، در آينده نيز آياتى را به آنان نشان خواهيم داد.)
2- پيشرفت علوم، گامى است براى خداشناسى. «سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم»
3- تمام هستى، كلاس خداشناسى است. «فى الافاق و فى انفسهم»
4- خداشناسى با توجّه به نزديكترين موجود (خود انسان) تا دورترين نقطهى هستى ممكن است. «فى الافاق و فى انفسهم»
5- خداوند با همه اتمام حجّت مىكند. «سنريهم آياتنا... حتّى يتبيّن لهم انّه الحقّ»
6- خداشناسى بايد با دريافت و باور همراه باشد. «يتبيّن لهم انّه الحقّ»
7- تنها معبود حقّ، اوست. «انّه الحقّ»
8- با سؤال، فطرتهاى خفته را بيدار كنيد. «اولم يكف...»
9- ذات مقدّس خدا شاهد و گواه بر خود اوست. «انّه على كلّ شىء شهيد»، چنانكه اولياى خدا چنين مىگفتند: «يا مَن دلّ بذاته على ذاته» (آفتاب آمد دليل آفتاب)
10- اگر ايمان به خداوند قطعى شود، ايمان به معاد كه جلوهاى از قدرت و حكمت و عدالت خداست ثابت مىشود. «الا انّهم فى مرية...»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
أَلَا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ
54 - خداشناسى مراحلى دارد: گاهى از آثار پى به مؤثّر مىبريم. «آياتنا فى الافاق و فى انفسهم» و گاهى خودش را مىيابيم و واسطهها را كنار مىزنيم. «اولم يكف بربّك انه على كل شىء شهيد» همان گونه كه خودش شاهد بر يكتايى خود است. «شهداللّه انه لا اله الا هو» <82>
كى رفتهاى ز دل كه تمنا كنم تو را
كى گشتهاى نهفته كه پيدا كنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدى كه من
با صد هزار ديده تماشا كنم تو را
امام حسين عليه السلام در دعاى عرفه مىگويد: «متى غبت حتّى تحتاج الى دليل يدلّ عليك... عميت عين لا تراك» آيا براى غير تو نمودى است كه براى تو نيست، تو كى غائب بودى تا به دليل نياز داشته باشى كور باد چشمى كه تو را نبينيد.
چرا در معاد شك مىكنيم؟ آيا او نمىداند كه چه كردهايم تا كيفر و پاداش دهد؟ «انه على كلّ شىء شهيد» يا نمىتواند دوباره خلق كند؟ «انّه على كلّ شىء قدير» آرى، هدف اين تشكيكها باز كردن راه براى فسق و فجور است. «يريد الانسان ليفجر امامه يسئل ايّان يوم القيامة» <83> 1- جلوههاى قدرت و حكمت خدا تمام شدنى نيست. «سنريهم» (يعنى علاوه بر آياتى كه در دسترس است، در آينده نيز آياتى را به آنان نشان خواهيم داد.)
2- پيشرفت علوم، گامى است براى خداشناسى. «سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم»
3- تمام هستى، كلاس خداشناسى است. «فى الافاق و فى انفسهم»
4- خداشناسى با توجّه به نزديكترين موجود (خود انسان) تا دورترين نقطهى هستى ممكن است. «فى الافاق و فى انفسهم»
5- خداوند با همه اتمام حجّت مىكند. «سنريهم آياتنا... حتّى يتبيّن لهم انّه الحقّ»
6- خداشناسى بايد با دريافت و باور همراه باشد. «يتبيّن لهم انّه الحقّ»
7- تنها معبود حقّ، اوست. «انّه الحقّ»
8- با سؤال، فطرتهاى خفته را بيدار كنيد. «اولم يكف...»
9- ذات مقدّس خدا شاهد و گواه بر خود اوست. «انّه على كلّ شىء شهيد»، چنانكه اولياى خدا چنين مىگفتند: «يا مَن دلّ بذاته على ذاته» (آفتاب آمد دليل آفتاب)
10- اگر ايمان به خداوند قطعى شود، ايمان به معاد كه جلوهاى از قدرت و حكمت و عدالت خداست ثابت مىشود. «الا انّهم فى مرية...»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
صفحه : 482
بزرگتر
کوچکتر
بدون ترجمه
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تصویر
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
47 - «أكمام» جمع «كم» به معناى چيزى است كه روى ميوه را مىپوشاند. «كُم» آستين را گويند كه دست را مىپوشاند و «كُمة» چيزى است كه سر را مىپوشاند، مثل عرقچين. «اذنّاك» از «ايذان»، به معناى اعلام است. در شأن نزول اين آيه آمده است كه مردم از پيامبر اكرم پرسيدند: قيامت چه زمانى است؟ اين آيه نازل شد و پاسخ داد: علم آن مخصوص خداوند است. دانستنىها چند نوع است: بعضى را همهى مردم مىتوانند بدانند، بعضى را خداوند به انبيا و اولياى خود ياد مىدهد وبعضى را مخصوص خود قرار داده كه در دعا مىخوانيم: «و اسئلك بكل اسم اصطفيته من علمك لنفسك و استأثرت به فى علم الغيب عندك» <73> «خداوندا! به حقّ آن علمى كه مخصوص تو است» و علم به زمان قيامت از نوع سوم است. نداهاى قيامت نداى سلام به بهشتيان: «نادوا اصحاب الجنّة ان سلام عليكم» <74> نداى بهشتيان به دوزخيان كه ما وعدههاى خدا را يافتيم شما چطور؟ «و نادى اصحاب الجنّة اصحاب النّار أن قد وجدنا ما وعدنا ربّنا» <75> نداى دوزخيان براى دريافت آب. «نادى اصحاب النّار اصحاب الجنّة أن أفيضوا علينا من الماء» <76> نداى خداوند به مشركان كه شركاى من كجا هستند. «يناديهم فيقول اين شركائى» <77> نداى منافقان به مؤمنان كه ما در دنيا با هم بوديم، از ما دستگيرى كنيد. «ينادونهم الم نكن معكم» <78> 1- در تربيت، بيم و اميد لازم است و اين زمانى است كه انسان هنگام وقوع قيامت را نداند. «اليه يردّ علم السّاعة» 2- خداوند به مسايل جزئى هستى نيز آگاه است. «اكمامها» 3- علم خداوند تنها مربوط به جنسيّت جنين نيست، بلكه به تمام خصوصيات جنين است. «و ما تحمل من أنثى و...» 4- به سراغ معبودى رويم كه بتوانيم پاسخگو باشيم. «اين شركائى» 5- مشركان بارها مورد بازخواست قرار مىگيرند و عجز خود و معبودهايشان را اعلام مىكنند. «آذنّاك» 6- يكى از عذابهاى روحى در قيامت، شرمندگى در گفتن پاسخ است. «آذنّاك ما منّا مِن شهيد»
48 - «محيص» به معناى گريز يا محل گريز است. بعضى كلمهى «يؤوس» و «قنوط» را مرادف هم گرفتهاند، ولى فخر رازى مىگويد: يأس، نوميدى در درون است و قنوط، اظهار نوميدى به ديگران است. شايد مراد از خير در آيه ثروت دنيا باشد چنان كه در جاى ديگر مىخوانيم: اگر كسى از دنيا رفت و خيرى بر جا گذاشت، چنين و چنان كنيد. «ان ترك خيراً الوصية» <79> 1- در صحنه قيامت، جلوه حقّ به گونهاى است كه همه معبودهاى باطل رنگ مىبازند و محو مىگردند و پوچى آنها براى مشركان نيز روشن مىشود. «ضلّ عنهم ما كانوا يدعون» 2- مشرك در قيامت، گذشتهى خود را باطل و آيندهى خود را در بن بست مىبيند. «ضلّ... من قبل... من محيص» 3- انسان از طلب خير، سير و خسته نمىشود و به خاطر حرص و آز و افزونخواهى كه جزو سرشت اوست، همهى چيزهاى خوب را براى خود مىخواهد. «لا يسأم الانسان من دعاء الخير» 4- انسان، كم ظرفيّت است و در اولين برخورد با سختىها خود را در بن بست مىپندارد. «يؤوس قنوط»
49 - «محيص» به معناى گريز يا محل گريز است. بعضى كلمهى «يؤوس» و «قنوط» را مرادف هم گرفتهاند، ولى فخر رازى مىگويد: يأس، نوميدى در درون است و قنوط، اظهار نوميدى به ديگران است. شايد مراد از خير در آيه ثروت دنيا باشد چنان كه در جاى ديگر مىخوانيم: اگر كسى از دنيا رفت و خيرى بر جا گذاشت، چنين و چنان كنيد. «ان ترك خيراً الوصية» <79> 1- در صحنه قيامت، جلوه حقّ به گونهاى است كه همه معبودهاى باطل رنگ مىبازند و محو مىگردند و پوچى آنها براى مشركان نيز روشن مىشود. «ضلّ عنهم ما كانوا يدعون» 2- مشرك در قيامت، گذشتهى خود را باطل و آيندهى خود را در بن بست مىبيند. «ضلّ... من قبل... من محيص» 3- انسان از طلب خير، سير و خسته نمىشود و به خاطر حرص و آز و افزونخواهى كه جزو سرشت اوست، همهى چيزهاى خوب را براى خود مىخواهد. «لا يسأم الانسان من دعاء الخير» 4- انسان، كم ظرفيّت است و در اولين برخورد با سختىها خود را در بن بست مىپندارد. «يؤوس قنوط»
50 - دنياگرايى عامل غفلت و گاهى انكار معاد است. در سورهى كهف آيهى 35 مىخوانيم كه شخصى وارد باغ و بستان خود شد و همين كه سرسبزى آن را ديد گفت: اين باغ از بين رفتنى نيست «ما اظن ان تبيد هذه ابدا» و قيامتى هم در كار نيست «ما اظن الساعة قائمه» و اگر مرا در قيامت برگردانند، بهتر از اين باغ و بستان خواهند داد «لاجدنّ خيراً منها...» در اين آيه نيز مىخوانيم: برخى افراد همين كه به رحمتى مىرسند قيامت را منكر مىشوند و مىگويند: بر فرض اگر قيامتى باشد، بهترينها از ما خواهد بود. 1- انسان كم ظرفيّت و مغرور است و در اولين مرحله رسيدن به نعمت بد مستى مىكند. «لئن اذقناه رحمة... ليقولنّ هذا لى» (چنانكه در اولين برخورد با شرّ از درون مأيوس مىشود «يؤوس قنوط» وفرياد مىزند. «اذا مسّه الشر جزوعا» <80> ) 2- انسان، از خداوند طلبى ندارد و به هر نعمتى برسد از لطف اوست. «رحمةً منّا» 3- سرچشمهى رحمت از اوست «رحمة منّا» ولى سرچشمهى سختىها عملكرد و خصلتهاى خود انسان است. «ضراء مسّته» و نفرمود: «ضراءً منّا» 4- تلخ و شيرينى دنيا اندك است؛ در حدّ چشيدن و لمس كردن. «اذقنا - مسّته» 5- انسان خودخواه است و كاميابىها را حقّ قطعى خود مىپندارد. «هذا لى» (چنانكه قارون مىگفت: سرمايهام به خاطر علمى است كه نزد من است. «على علم عندى» <81> ) 6- رفاه و نعمت، نشانهى لياقت و استحقاق و عاقبت به خيرى نيست. (قرآن در اين آيه از كسى كه خود را لايق مىداند انتقاد مىكند). «هذا لى» 7- هر چه انسان به خودش توجّه كند، از مبدأ و معاد غافل مىشود. «هذا لى و ما اظنّ السّاعة قائمة» 8- كمترين نعمت، برخى انسانها را به باطل مىكشاند تا آنجا كه مىگويد: نعمت حقّ من است. «هذا لى» قيامت نيست. «و ما اظن الساعة قائمة» بر فرض كه قيامت باشد، بهترينها براى من است. «ان لى عنده للحسنى» 9- كفّار براى خود منطق و استدلال ندارند و عقيده آنان بر اساس گمان است. «و ما اظن الساعة» 10- شك و ترديد در قيامت، نشانه كفر است. «و ما اظن الساعة قائمة... الّذين كفروا» 11- دنياگرايان آن چه را دربارهى خود مىپندارند، با قاطعيّت اظهار مىكنند «ليقولنّ هذا لى» ولى آن چه را كه مربوط به معارف الهى است، با نوعى ترديد و سرسنگينى مطرح مىكنند. «و ما اظنّ الساعة قائمة و لئن رجعت...» 12- در قيامت حقيقت و باطن اعمال براى انسان كشف مىشود. «فلننبّئن الّذين كفروا بما عملوا» 13- در قيامت ابتدا جرم خلافكار به او فهمانده مىشود، سپس عذاب مىشود. «فلننبّئن... فلنذيقنّهم» 14- كسى كه پندار غلط خود را محكم و با قاطعيّت مىگويد، بايد پاسخ محكم و با قاطعيّت دريافت كند. پاسخِ «انّ لى عنده للحسنى» جملهى «فلننبّئن الّذين كفروا» و «فلنذيقنّهم من عذاب غليظ»
51 - كلمهى «نَأى» به معناى دور شدن است؛ و هرگاه با واژه «جانب» بكار رود، كنايه از تكبّر و غرور است. «نأى بجانبه» يعنى به خاطر نعمت و رفاه مغرور شد و متكبرانه خود را كنار كشيد. كلمهى «عريض» به معناى پهن و كنايه از دعاى زياد است. سؤال: درآيه 49 خوانديم: «اذا مسّه الشرّ كان يؤوسا» همين كه شرّى به انسان رسيد دچار يأس مىشود ولى در اين آيه مىفرمايد: «اذا مسّه الشرّ فذو دعاء عريض» همين كه شرّى به انسان رسد، دعايى طولانى دارد، سؤال اين است كه چگونه انسان مأيوس دعا مىكند؟ پاسخ: مفسّران به اين پرسش، پاسخهاى متفاوتى دادهاند: در تفسير روح البيان چنين آمده است: بعضى مردم به هنگام گرفتارى مأيوس مىشوند و بعضى ديگر دعا مىكنند. برخى در پاسخ اين سؤال گفتهاند: انسان از اسباب عادّى مأيوس مىشود ولى از خدا درخواست مىكند. ولى لحن آيه توبيخ است و يأس از اسباب عادّى و توجّه به خدا كار نيكويى است و توبيخ ندارد. در تفسير نمونه آمده است كه انسان ابتدا دعا مىكند ولى كمكم مأيوس مىشود و اين دعا و يأس در دو مرحله است. شايد بتوان گفت كه مراد از دعا، استمداد از خداوند نيست، بلكه همان يأس است كه به صورت جزع و جيغ و ناله اظهار مىكند و هر دو آيه يك مسأله را مطرح مىكند لكن در يك جا مىفرمايد: مأيوس است و در جاى ديگر مىفرمايد: به خاطر يأس جيغ و داد مىزند، نظير آيهى «اذا مسّه الشر جزوعا» 1- رفاه يا سختى در ميدان زندگى براى بروز و ظهور خصلتهاى آدمى و آفات روحى اوست. «اذا انعمنا... و اذا مسّه الشّر» 2- رفاه، مايهى غفلت است. «انعمنا... اعرض» 3- نعمتها از خداست «انعمنا» ولى حوادث تلخ نتيجه عملكرد يا خصلتهاى بد خود انسان است. «مسّه الشّر» (شرّ به خدا نسبت داده نشده است) 4- انسان تربيت نشده كم ظرفيّت است. «اذا مسّه الشرّ فذو دعاء عريض» 5- مشكلات و تنگناهاى زندگى در مقابل نعمتهاى اعطا شده از سوى خداوند به او اندك است. (براى نعمت كلمه «انعمنا» آمده، ولى براى شرّ كلمه «مسّه» آمده كه به معناى تماس ساده است.)
52 - 1- خداوند راه گفتگو با افراد لجوج را به پيامبرش مىآموزد. «قل أرايتم ان...» 2- انسان عاقل، از ضررهاى احتمالى نيز دورى مىكند. (اگر قرآن از طرف خدا باشد، آنان كه كفر ورزيدند چه خواهند كرد؟) «ان كان من عنداللّه... من اضل...» 3- ريشهى كفر، عناد و لجاجت و مخالفت با حقّ است. «كفرتم... شقاق بعيد»
53 - خداشناسى مراحلى دارد: گاهى از آثار پى به مؤثّر مىبريم. «آياتنا فى الافاق و فى انفسهم» و گاهى خودش را مىيابيم و واسطهها را كنار مىزنيم. «اولم يكف بربّك انه على كل شىء شهيد» همان گونه كه خودش شاهد بر يكتايى خود است. «شهداللّه انه لا اله الا هو» <82> كى رفتهاى ز دل كه تمنا كنم تو را كى گشتهاى نهفته كه پيدا كنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدى كه من با صد هزار ديده تماشا كنم تو را امام حسين عليه السلام در دعاى عرفه مىگويد: «متى غبت حتّى تحتاج الى دليل يدلّ عليك... عميت عين لا تراك» آيا براى غير تو نمودى است كه براى تو نيست، تو كى غائب بودى تا به دليل نياز داشته باشى كور باد چشمى كه تو را نبينيد. چرا در معاد شك مىكنيم؟ آيا او نمىداند كه چه كردهايم تا كيفر و پاداش دهد؟ «انه على كلّ شىء شهيد» يا نمىتواند دوباره خلق كند؟ «انّه على كلّ شىء قدير» آرى، هدف اين تشكيكها باز كردن راه براى فسق و فجور است. «يريد الانسان ليفجر امامه يسئل ايّان يوم القيامة» <83> 1- جلوههاى قدرت و حكمت خدا تمام شدنى نيست. «سنريهم» (يعنى علاوه بر آياتى كه در دسترس است، در آينده نيز آياتى را به آنان نشان خواهيم داد.) 2- پيشرفت علوم، گامى است براى خداشناسى. «سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم» 3- تمام هستى، كلاس خداشناسى است. «فى الافاق و فى انفسهم» 4- خداشناسى با توجّه به نزديكترين موجود (خود انسان) تا دورترين نقطهى هستى ممكن است. «فى الافاق و فى انفسهم» 5- خداوند با همه اتمام حجّت مىكند. «سنريهم آياتنا... حتّى يتبيّن لهم انّه الحقّ» 6- خداشناسى بايد با دريافت و باور همراه باشد. «يتبيّن لهم انّه الحقّ» 7- تنها معبود حقّ، اوست. «انّه الحقّ» 8- با سؤال، فطرتهاى خفته را بيدار كنيد. «اولم يكف...» 9- ذات مقدّس خدا شاهد و گواه بر خود اوست. «انّه على كلّ شىء شهيد»، چنانكه اولياى خدا چنين مىگفتند: «يا مَن دلّ بذاته على ذاته» (آفتاب آمد دليل آفتاب) 10- اگر ايمان به خداوند قطعى شود، ايمان به معاد كه جلوهاى از قدرت و حكمت و عدالت خداست ثابت مىشود. «الا انّهم فى مرية...» «والحمدللّه ربّ العالمين»
54 - خداشناسى مراحلى دارد: گاهى از آثار پى به مؤثّر مىبريم. «آياتنا فى الافاق و فى انفسهم» و گاهى خودش را مىيابيم و واسطهها را كنار مىزنيم. «اولم يكف بربّك انه على كل شىء شهيد» همان گونه كه خودش شاهد بر يكتايى خود است. «شهداللّه انه لا اله الا هو» <82> كى رفتهاى ز دل كه تمنا كنم تو را كى گشتهاى نهفته كه پيدا كنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدى كه من با صد هزار ديده تماشا كنم تو را امام حسين عليه السلام در دعاى عرفه مىگويد: «متى غبت حتّى تحتاج الى دليل يدلّ عليك... عميت عين لا تراك» آيا براى غير تو نمودى است كه براى تو نيست، تو كى غائب بودى تا به دليل نياز داشته باشى كور باد چشمى كه تو را نبينيد. چرا در معاد شك مىكنيم؟ آيا او نمىداند كه چه كردهايم تا كيفر و پاداش دهد؟ «انه على كلّ شىء شهيد» يا نمىتواند دوباره خلق كند؟ «انّه على كلّ شىء قدير» آرى، هدف اين تشكيكها باز كردن راه براى فسق و فجور است. «يريد الانسان ليفجر امامه يسئل ايّان يوم القيامة» <83> 1- جلوههاى قدرت و حكمت خدا تمام شدنى نيست. «سنريهم» (يعنى علاوه بر آياتى كه در دسترس است، در آينده نيز آياتى را به آنان نشان خواهيم داد.) 2- پيشرفت علوم، گامى است براى خداشناسى. «سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم» 3- تمام هستى، كلاس خداشناسى است. «فى الافاق و فى انفسهم» 4- خداشناسى با توجّه به نزديكترين موجود (خود انسان) تا دورترين نقطهى هستى ممكن است. «فى الافاق و فى انفسهم» 5- خداوند با همه اتمام حجّت مىكند. «سنريهم آياتنا... حتّى يتبيّن لهم انّه الحقّ» 6- خداشناسى بايد با دريافت و باور همراه باشد. «يتبيّن لهم انّه الحقّ» 7- تنها معبود حقّ، اوست. «انّه الحقّ» 8- با سؤال، فطرتهاى خفته را بيدار كنيد. «اولم يكف...» 9- ذات مقدّس خدا شاهد و گواه بر خود اوست. «انّه على كلّ شىء شهيد»، چنانكه اولياى خدا چنين مىگفتند: «يا مَن دلّ بذاته على ذاته» (آفتاب آمد دليل آفتاب) 10- اگر ايمان به خداوند قطعى شود، ايمان به معاد كه جلوهاى از قدرت و حكمت و عدالت خداست ثابت مىشود. «الا انّهم فى مرية...» «والحمدللّه ربّ العالمين»
ترتیل استاد سعد الغامدی صفحه : 482
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 25 - حزب 49 - سوره فصلت - صفحه 482
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا
مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تلاوت توسط استاد سید متولی عبد العال درباره 36 - یس از سایت الکعبه با عنوان یس والبلد والنصر
سخنرانی درباره فرهنگ از سایت پی سی دانلود با عنوان سخنرانی دکتر الهی قمشه ای درباره در غافله ی خوبان - 12.8 مگابایت
مراثی (نوحه) توسط حاج بهرام عراقی زاده بمناسبت محرم الحرام درباره حضرت ابوالفضل ع از سایت تبیان با عنوان ادرک اخا
ادعیه (دعاخوانی) توسط اباذر حلواجی درباره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از سایت شهید آوینی با عنوان زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها
مدایح (به شادی ) توسط حاج محمد رضا بذری بمناسبت ذی القعده درباره امام رضا علیه السلام از سایت راسخون با عنوان حاج محمدرضا بذری - ولادت امام رضا (ع) - سال 96 - من از اون لحظه که توی صحن تو ایستادم (مدح)
ترتیل توسط شیخ شیرزاد عبدالرحمن طاهر درباره 101 - قارعه از سایت mp3quran.net با عنوان قرآن کریم سوره قارعه - حفص از عاصم
مناجات توسط حاج منصور ارضی درباره راز و نیاز با خدا از سایت تبیان با عنوان ای مهربان خدای پرده پوشم
اذان توسط استاد کریم منصوری از سایت تبیان با عنوان گلبانک اذان
ندبه انتظار توسط حاج منصور ارضی بمناسبت شعبان المعظم درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت شهید آوینی با عنوان کی به خاک قدمت جان دهم ای دلبر من
درس حوزوی توسط آیت الله العظمی مظاهری درباره دین از سایت راسخون با عنوان حد سرقت، شرایط حد سرقت
کلیپ سخنان توسط حجت الاسلام و المسلمین پناهیان درباره دین از سایت راسخون با عنوان مجهز شوید به اسلحه های جنگ نامنظم
کتاب صوتی توسط حجت الاسلام و المسلمین علی ملکی از سایت پی سی دانلود با عنوان ترجمه شنیداری قرآن کریم - ویژه جوانان و نوجوانان - علی ملکی - سوره الجمعه
در باره ما
|
تماس با ما
|
نظرخواهی
خدمات تلفن همراه
مر
ا
جعه: 89,812,247