خدمات تلفن همراه
قرآن تبيان- جزء 26 - حزب 51 - سوره احقاف - صفحه 502
نرم افزارهای رایگان تلفن همراه
بازی و سرگرمی
قرآن
مفاتیح
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
اوقات شرعی
مسائل شرعی
گنجینه معنوی
آشپزی
مناسبت ها
الحان قرآن
صحیفه نور امام خمینی ره
پنل عضویت
وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ
33 - نشانهى كافر، تشكيك و نشانهى مؤمن، سؤال، پيگيرى و به يقين رسيدن است.
گاهى يك خلاف كوچك، زيانهاى بسيارى دارد. مثلاً شخصى با خاموش كردن چراغ يك سالن، در ظاهر يك عمل خلاف انجام مىدهد، ولى اين عمل، سيّئاتى را به دنبال دارد، افرادى در اثر تاريكى دچار ترس و وحشت مىشوند، افرادى كفش و لباس خويش را گم مىكنند، گروهى ديگران را پايمال مىكنند، افرادى به ستونها مىخورند. چه بسا در تاريكى سرقتها و منكرات ديگرى انجام گيرد، تمام اين امور، آثار و عوارضِ سوء يك عمل است، لذا در قيامت به حساب همه عوارض گناه رسيدگى مىشود.
مراد از فراموش كردن خداوند آن است كه در قيامت با افراد غافل از قيامت، همچون افراد فراموش شده برخورد مىشود و خداوند آنان را به حال خود وامىگذارد وگرنه خداوند هرگز هيچ كس و هيچ چيز را فراموش نمىكند. «و ما كان ربّك نسيا» <56> 1- قيامت، روزِ بُروز و ظهورِ امور پنهان است. «و بدا لهم»
2- در قيامت علاوه بر اعمال، عوارض و آثار و مفاسدى كه بر اعمال بار است دامنگير انسان مىشود. «سيّئات ما عملوا»
3- كيفر الهى، متناسب با آدمى رفتار است. همان چيزى كه مسخره مىكردند دامنشان را مىگيرد. «حاق بهم ما كانوا به يستهزؤن»
4- استهزا، شيوهى مستكبران است. «استكبرتم... كانوا يستهزؤن»
5- هر كس معاد را فراموش كند در قيامت فراموش مىشود. «ننساكم كما نسيتم»
6- ايمان به معاد كافى نيست، ياد معاد لازم است. «نسيتم لقاء يومكم»
وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ
34 - نشانهى كافر، تشكيك و نشانهى مؤمن، سؤال، پيگيرى و به يقين رسيدن است.
گاهى يك خلاف كوچك، زيانهاى بسيارى دارد. مثلاً شخصى با خاموش كردن چراغ يك سالن، در ظاهر يك عمل خلاف انجام مىدهد، ولى اين عمل، سيّئاتى را به دنبال دارد، افرادى در اثر تاريكى دچار ترس و وحشت مىشوند، افرادى كفش و لباس خويش را گم مىكنند، گروهى ديگران را پايمال مىكنند، افرادى به ستونها مىخورند. چه بسا در تاريكى سرقتها و منكرات ديگرى انجام گيرد، تمام اين امور، آثار و عوارضِ سوء يك عمل است، لذا در قيامت به حساب همه عوارض گناه رسيدگى مىشود.
مراد از فراموش كردن خداوند آن است كه در قيامت با افراد غافل از قيامت، همچون افراد فراموش شده برخورد مىشود و خداوند آنان را به حال خود وامىگذارد وگرنه خداوند هرگز هيچ كس و هيچ چيز را فراموش نمىكند. «و ما كان ربّك نسيا» <56> 1- قيامت، روزِ بُروز و ظهورِ امور پنهان است. «و بدا لهم»
2- در قيامت علاوه بر اعمال، عوارض و آثار و مفاسدى كه بر اعمال بار است دامنگير انسان مىشود. «سيّئات ما عملوا»
3- كيفر الهى، متناسب با آدمى رفتار است. همان چيزى كه مسخره مىكردند دامنشان را مىگيرد. «حاق بهم ما كانوا به يستهزؤن»
4- استهزا، شيوهى مستكبران است. «استكبرتم... كانوا يستهزؤن»
5- هر كس معاد را فراموش كند در قيامت فراموش مىشود. «ننساكم كما نسيتم»
6- ايمان به معاد كافى نيست، ياد معاد لازم است. «نسيتم لقاء يومكم»
ذَلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَغَرَّتْکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ لَا یُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ
35 - «استعتاب» به معناى درخواست چيزى است كه رنج و غم را برطرف كند، نظير عذرخواهى.
در اين چند آيهاى كه گذشت جلوهاى از دادگاه قيامت ترسيم شده است:
- همه در قيامت جمع مىشوند. «يجمعكم»
- باطل گرايان در آن روز خسارت خود را مىبينند. «يخسر المبطلون»
- هر امّتى به سوى كتابش خوانده مىشود. «كلّ امّة تدعى الى كتابها»
- كتاب، گواه بر رفتار است. «هذا كتابنا ينطق عليكم بالحقّ»
- مردم دو دسته شده، گروهى در رحمت و گروهى اهل دوزخند.
- به دوزخيان دلايل كيفر تفهيم مىشود. «استكبرتم... اجترحوا السيئات»
- كيفر متناسب با جرم است. «ننساكم كما نسيتم لقاء يومكم هذا»
- عوارض و آثار سوء گناهان دامنگير مىشود و راه خروج و عذرخواهى بسته است.
مهمترين عامل بدبختى، مغرور شدن به دنيا و تمسخر و تشكيك است. 1- دليل كيفر را به مجرم بگوييد. «ذلكم بانكم...»
2- به زندگى دنيا، دلشاد و مغرور و سرمست شدن، انسان را به استهزاى حقايق مىكشاند. «اتّخذتم آيات اللّه هزوا»
3- از دنيا انتقاد نشده، بلكه از مغرور شدن به آن انتقاد شده است. «غرّتكم الحياة الدنيا»
4- براى كسانى كه مكتب آسمانى را تحقير و استهزا كنند نه راه نجات است و نه راه عذرخواهى و عذرپذيرى. «لا يخرجون... لا يستعتبون»
فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
36 - در آغاز سوره كه سخن از نزول قرآن و نعمتها بود، خداوند، عزيز و حكيم معرّفى شده بود، «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم» و در پايان نيز كه سخن از كيفر مسخرهكنندگان است، تعبير عزيز و حكيم آمده است. شايد اشاره به اين باشد كه نعمتها، كيفرها، مهرها و قهرها همه برخاسته از قدرت و حكمت الهى است. 1- تنها خداوند، شايستهى بزرگى و حمد و ستايش است. «فللّه الحمد»
2- پروردگار آسمانها و زمين و همه هستى، همان خداى يكتاست. «فللّه الحمد ربّ... ربّ... ربّ»
3- آسمانها و زمين و همه چيز تحت تربيت الهى و رو به رشد است. «ربّ السموات...»
4- عزّت و قدرت خداوند همراه با حكمت و كاردانى اوست. «العزيز الحكيم»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
وَلَهُ الْکِبْرِیَاءُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
37 - در آغاز سوره كه سخن از نزول قرآن و نعمتها بود، خداوند، عزيز و حكيم معرّفى شده بود، «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم» و در پايان نيز كه سخن از كيفر مسخرهكنندگان است، تعبير عزيز و حكيم آمده است. شايد اشاره به اين باشد كه نعمتها، كيفرها، مهرها و قهرها همه برخاسته از قدرت و حكمت الهى است. 1- تنها خداوند، شايستهى بزرگى و حمد و ستايش است. «فللّه الحمد»
2- پروردگار آسمانها و زمين و همه هستى، همان خداى يكتاست. «فللّه الحمد ربّ... ربّ... ربّ»
3- آسمانها و زمين و همه چيز تحت تربيت الهى و رو به رشد است. «ربّ السموات...»
4- عزّت و قدرت خداوند همراه با حكمت و كاردانى اوست. «العزيز الحكيم»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
شروع جزء 26و حزب 51
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ حم
1 - سرآغاز هفت سورهى غافر، فصّلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف، حروف مقطعهى «حم» است كه به حواميم سبعه معروف است. از تكرار آيه «حم، تنزيل الكتاب...» در چند سوره پشت سر هم، مىتوان فهميد كه مسائل مهم و اساسى را بايد تكرار كرد. عزّت، از اوصاف و كمالاتى است كه هم براى خدا آمده، «من اللّه العزيز»، هم براى كتابِ خدا، «انّه لكتاب عزيز»<9> هم براى پيامبر خدا و مؤمنان به خدا آمده است. «انّ العزّة للّه و لرسوله و للمؤمنين»<10> آفرينش هستى، حكيمانه و بر اساس حقّ است. اگر در هستى با چيزى برخورد كرديم كه اسرار وجودى آن را نفهميديم، به آفريدگار آن خدشهاى وارد نيست، بلكه مشكل محدوديّت علمى ما مىباشد، چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعن، ما خلقناهما الاّ بالحقّ و لكن اكثرهم لا يعلمون»<11> با كمى دقّت در آياتى كه پس از حروف مقطعه «حم» آمده، نتيجه مىگيريم كه قرآن: از سرچشمه علم و عزّت خداوند است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز العليم»<12> از سرچشمه رحمت و محبّت اوست. «تنزيل من الرّحمن الرحيم»<13> از سرچشمه قدرت و حكمت اوست. «كذلك يوحى... اللّه العزيز الحكيم»<14> كتابى روشن و روشنگر و مايهى تعقّل است. «الكتاب المبين... قرآناً عربيّاً لعلّكم تعقلون»<15> مايهى بركت است. «انّا انزلناه فى ليلة مباركة»<16> يكى از عوامل اساسى انحراف انسان، عدم توجّه به محدود بودن و فانى بودن دنيا و توهّم جاودانه بودن خود است، لذا به فرموده قرآن: گاهى انسان به جمع مال و ثروت و شمارش آن مىپردازد و توفيق هيچ انفاقى ندارد. «الّذى جمع مالاً و عدّده يحسب انّ ماله اخلده»<17> گاهى به ساختن بناهايى محكم مىپردازد. «و تتخذون مصانع لعلّكم تخلدون»<18> گاهى به زورگويى و لشكركشى و قدرتطلبى روى مىآورد. «واستكبر هو و جنوده فى الارض بغير الحقّ و ظنّوا انهم الينا لايرجعون»<19> و گاهى به پندار خود، در صدد مقابله با مرگ و قهر برمىآيد. «وظنّوا انّهم مانعتهم حصونهم»<20> غافل از آنكه محدوديّت عمر، حقيقتى است كه در مورد همه جريان دارد. «اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيّدة»<21> و قرآن همواره خطر غفلت را به انسان تذكّر داده است. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 1- نزول قرآن، تنها از جانب خداوند عزيز و حكيم مقدور است و از عهده بشر خارج است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم» 2- برنامههاى قرآن، هر چند آسمانى و متعالى است، امّا در حدّ فكر و توان محدود بشر، نازل شده است. «تنزيل الكتاب» 3- چون نزول قرآن از سوى خداوندى است كه سرچشمه عزّت و حكمت است، لذا برنامهها و دستورات آن، جامعه را به سوى عزّت و استوارى سوق مىدهد. «من اللّه العزيز الحكيم» 4- عزّت و قدرت خداوند، آميخته با حكمت و كاردانى است. «العزيز الحكيم» 5 - نظام هدفدار، بدون برنامه نمىشود. تكوين و تشريع، بر اساس حق و حكمت است. «الكتاب... الحكيم - خلقنا... بالحق» 6- در نظام آفرينش، كژى، انحراف، سستى و پستى و نادرستى و بيهودگى جايى ندارد. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق» 7- آسمانها و زمين و تمام هستى، زمان و فرجامى حساب شده و سنجيده دارند و اتفاقى و بىحساب نيستند. «خلقنا... بالحق و اجل مسمى» 8 - لازمهى حقّانيّت آفرينش، وجود جهانى پس از آن است. (اگر معاد نباشد، بسيارى از نابرابرىها و بىعدالتىها جبران نشده و موجّه نخواهد بود.) «ما خلقنا... الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 9- تمام پديدهها از آغاز تا پايان، حساب شده و زيرنظر هستند. «اجل مسمّى» 10- توجّه به محدوديّت دنيا و ناپايدارى نعمتها و پديدهها، زمينه حقگرايى و دل نبستن به دنيا و هشدارى براى انسان است. «اجل مسمّى» 11- نظام تكوين و تشريع براى هدايت و كمال انسان است، با اين حال، برخى ناسپاسى كرده و كفر مىورزند. «والّذين كفروا عما انذروا معرضون» 12- تمام هستى در مسير حق حركت مىكند و اين انسان است كه مىتواند با انتخاب مسيرى ناحق، منحرف شود. «والّذين كفروا عمّا انذروا معرضون» 13- در نظام تعليم و تربيت و تبليغ، هشدار و تهديد لازم است. «اُنذروا» 14- اعراض از حق، نشانهى اراده و اختيار انسان است. «معرضون»
تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ
2 - سرآغاز هفت سورهى غافر، فصّلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف، حروف مقطعهى «حم» است كه به حواميم سبعه معروف است. از تكرار آيه «حم، تنزيل الكتاب...» در چند سوره پشت سر هم، مىتوان فهميد كه مسائل مهم و اساسى را بايد تكرار كرد. عزّت، از اوصاف و كمالاتى است كه هم براى خدا آمده، «من اللّه العزيز»، هم براى كتابِ خدا، «انّه لكتاب عزيز»<9> هم براى پيامبر خدا و مؤمنان به خدا آمده است. «انّ العزّة للّه و لرسوله و للمؤمنين»<10> آفرينش هستى، حكيمانه و بر اساس حقّ است. اگر در هستى با چيزى برخورد كرديم كه اسرار وجودى آن را نفهميديم، به آفريدگار آن خدشهاى وارد نيست، بلكه مشكل محدوديّت علمى ما مىباشد، چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعن، ما خلقناهما الاّ بالحقّ و لكن اكثرهم لا يعلمون»<11> با كمى دقّت در آياتى كه پس از حروف مقطعه «حم» آمده، نتيجه مىگيريم كه قرآن: از سرچشمه علم و عزّت خداوند است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز العليم»<12> از سرچشمه رحمت و محبّت اوست. «تنزيل من الرّحمن الرحيم»<13> از سرچشمه قدرت و حكمت اوست. «كذلك يوحى... اللّه العزيز الحكيم»<14> كتابى روشن و روشنگر و مايهى تعقّل است. «الكتاب المبين... قرآناً عربيّاً لعلّكم تعقلون»<15> مايهى بركت است. «انّا انزلناه فى ليلة مباركة»<16> يكى از عوامل اساسى انحراف انسان، عدم توجّه به محدود بودن و فانى بودن دنيا و توهّم جاودانه بودن خود است، لذا به فرموده قرآن: گاهى انسان به جمع مال و ثروت و شمارش آن مىپردازد و توفيق هيچ انفاقى ندارد. «الّذى جمع مالاً و عدّده يحسب انّ ماله اخلده»<17> گاهى به ساختن بناهايى محكم مىپردازد. «و تتخذون مصانع لعلّكم تخلدون»<18> گاهى به زورگويى و لشكركشى و قدرتطلبى روى مىآورد. «واستكبر هو و جنوده فى الارض بغير الحقّ و ظنّوا انهم الينا لايرجعون»<19> و گاهى به پندار خود، در صدد مقابله با مرگ و قهر برمىآيد. «وظنّوا انّهم مانعتهم حصونهم»<20> غافل از آنكه محدوديّت عمر، حقيقتى است كه در مورد همه جريان دارد. «اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيّدة»<21> و قرآن همواره خطر غفلت را به انسان تذكّر داده است. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 1- نزول قرآن، تنها از جانب خداوند عزيز و حكيم مقدور است و از عهده بشر خارج است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم» 2- برنامههاى قرآن، هر چند آسمانى و متعالى است، امّا در حدّ فكر و توان محدود بشر، نازل شده است. «تنزيل الكتاب» 3- چون نزول قرآن از سوى خداوندى است كه سرچشمه عزّت و حكمت است، لذا برنامهها و دستورات آن، جامعه را به سوى عزّت و استوارى سوق مىدهد. «من اللّه العزيز الحكيم» 4- عزّت و قدرت خداوند، آميخته با حكمت و كاردانى است. «العزيز الحكيم» 5 - نظام هدفدار، بدون برنامه نمىشود. تكوين و تشريع، بر اساس حق و حكمت است. «الكتاب... الحكيم - خلقنا... بالحق» 6- در نظام آفرينش، كژى، انحراف، سستى و پستى و نادرستى و بيهودگى جايى ندارد. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق» 7- آسمانها و زمين و تمام هستى، زمان و فرجامى حساب شده و سنجيده دارند و اتفاقى و بىحساب نيستند. «خلقنا... بالحق و اجل مسمى» 8 - لازمهى حقّانيّت آفرينش، وجود جهانى پس از آن است. (اگر معاد نباشد، بسيارى از نابرابرىها و بىعدالتىها جبران نشده و موجّه نخواهد بود.) «ما خلقنا... الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 9- تمام پديدهها از آغاز تا پايان، حساب شده و زيرنظر هستند. «اجل مسمّى» 10- توجّه به محدوديّت دنيا و ناپايدارى نعمتها و پديدهها، زمينه حقگرايى و دل نبستن به دنيا و هشدارى براى انسان است. «اجل مسمّى» 11- نظام تكوين و تشريع براى هدايت و كمال انسان است، با اين حال، برخى ناسپاسى كرده و كفر مىورزند. «والّذين كفروا عما انذروا معرضون» 12- تمام هستى در مسير حق حركت مىكند و اين انسان است كه مىتواند با انتخاب مسيرى ناحق، منحرف شود. «والّذين كفروا عمّا انذروا معرضون» 13- در نظام تعليم و تربيت و تبليغ، هشدار و تهديد لازم است. «اُنذروا» 14- اعراض از حق، نشانهى اراده و اختيار انسان است. «معرضون»
مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَالَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ
3 - سرآغاز هفت سورهى غافر، فصّلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف، حروف مقطعهى «حم» است كه به حواميم سبعه معروف است. از تكرار آيه «حم، تنزيل الكتاب...» در چند سوره پشت سر هم، مىتوان فهميد كه مسائل مهم و اساسى را بايد تكرار كرد. عزّت، از اوصاف و كمالاتى است كه هم براى خدا آمده، «من اللّه العزيز»، هم براى كتابِ خدا، «انّه لكتاب عزيز»<9> هم براى پيامبر خدا و مؤمنان به خدا آمده است. «انّ العزّة للّه و لرسوله و للمؤمنين»<10> آفرينش هستى، حكيمانه و بر اساس حقّ است. اگر در هستى با چيزى برخورد كرديم كه اسرار وجودى آن را نفهميديم، به آفريدگار آن خدشهاى وارد نيست، بلكه مشكل محدوديّت علمى ما مىباشد، چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعن، ما خلقناهما الاّ بالحقّ و لكن اكثرهم لا يعلمون»<11> با كمى دقّت در آياتى كه پس از حروف مقطعه «حم» آمده، نتيجه مىگيريم كه قرآن: از سرچشمه علم و عزّت خداوند است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز العليم»<12> از سرچشمه رحمت و محبّت اوست. «تنزيل من الرّحمن الرحيم»<13> از سرچشمه قدرت و حكمت اوست. «كذلك يوحى... اللّه العزيز الحكيم»<14> كتابى روشن و روشنگر و مايهى تعقّل است. «الكتاب المبين... قرآناً عربيّاً لعلّكم تعقلون»<15> مايهى بركت است. «انّا انزلناه فى ليلة مباركة»<16> يكى از عوامل اساسى انحراف انسان، عدم توجّه به محدود بودن و فانى بودن دنيا و توهّم جاودانه بودن خود است، لذا به فرموده قرآن: گاهى انسان به جمع مال و ثروت و شمارش آن مىپردازد و توفيق هيچ انفاقى ندارد. «الّذى جمع مالاً و عدّده يحسب انّ ماله اخلده»<17> گاهى به ساختن بناهايى محكم مىپردازد. «و تتخذون مصانع لعلّكم تخلدون»<18> گاهى به زورگويى و لشكركشى و قدرتطلبى روى مىآورد. «واستكبر هو و جنوده فى الارض بغير الحقّ و ظنّوا انهم الينا لايرجعون»<19> و گاهى به پندار خود، در صدد مقابله با مرگ و قهر برمىآيد. «وظنّوا انّهم مانعتهم حصونهم»<20> غافل از آنكه محدوديّت عمر، حقيقتى است كه در مورد همه جريان دارد. «اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيّدة»<21> و قرآن همواره خطر غفلت را به انسان تذكّر داده است. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 1- نزول قرآن، تنها از جانب خداوند عزيز و حكيم مقدور است و از عهده بشر خارج است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم» 2- برنامههاى قرآن، هر چند آسمانى و متعالى است، امّا در حدّ فكر و توان محدود بشر، نازل شده است. «تنزيل الكتاب» 3- چون نزول قرآن از سوى خداوندى است كه سرچشمه عزّت و حكمت است، لذا برنامهها و دستورات آن، جامعه را به سوى عزّت و استوارى سوق مىدهد. «من اللّه العزيز الحكيم» 4- عزّت و قدرت خداوند، آميخته با حكمت و كاردانى است. «العزيز الحكيم» 5 - نظام هدفدار، بدون برنامه نمىشود. تكوين و تشريع، بر اساس حق و حكمت است. «الكتاب... الحكيم - خلقنا... بالحق» 6- در نظام آفرينش، كژى، انحراف، سستى و پستى و نادرستى و بيهودگى جايى ندارد. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق» 7- آسمانها و زمين و تمام هستى، زمان و فرجامى حساب شده و سنجيده دارند و اتفاقى و بىحساب نيستند. «خلقنا... بالحق و اجل مسمى» 8 - لازمهى حقّانيّت آفرينش، وجود جهانى پس از آن است. (اگر معاد نباشد، بسيارى از نابرابرىها و بىعدالتىها جبران نشده و موجّه نخواهد بود.) «ما خلقنا... الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 9- تمام پديدهها از آغاز تا پايان، حساب شده و زيرنظر هستند. «اجل مسمّى» 10- توجّه به محدوديّت دنيا و ناپايدارى نعمتها و پديدهها، زمينه حقگرايى و دل نبستن به دنيا و هشدارى براى انسان است. «اجل مسمّى» 11- نظام تكوين و تشريع براى هدايت و كمال انسان است، با اين حال، برخى ناسپاسى كرده و كفر مىورزند. «والّذين كفروا عما انذروا معرضون» 12- تمام هستى در مسير حق حركت مىكند و اين انسان است كه مىتواند با انتخاب مسيرى ناحق، منحرف شود. «والّذين كفروا عمّا انذروا معرضون» 13- در نظام تعليم و تربيت و تبليغ، هشدار و تهديد لازم است. «اُنذروا» 14- اعراض از حق، نشانهى اراده و اختيار انسان است. «معرضون»
قُلْ أَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّمَاوَاتِ ائْتُونِی بِکِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ
4 - «أثارة» به معناى آثار باقيمانده و نشانههاى وجود چيزى است. مشركان نيز قبول داشتند كه آفريدگار آسمانها و زمين خداوند است. «و لئن سئلتهم من خلق السموات والارض ليقولن اللّه»<22> لذا خداوند آنها را توبيخ مىكند كه چرا به سراغ بتها و ديگران مىروند و به جاى خدا، آنها را مىپرستند و از آنان كمك مىخواهند. منطق توحيد به قدرى قوى و مستدل است كه مىتوان با آن به مجادله با مشركان پرداخت و آنان را محكوم كرد. امام باقر عليه السلام فرمود: مراد از «كتاب» در اين آيه، تورات و انجيل و مراد از «علم»، سخنان جانشينان انبياست.<23> 1- پيامبر در تمام شئون رسالت، حتّى شيوهى مجادله با مخالفان، گوش به فرمان خداوند است. «قل...» 2- در تبليغ و ارشاد، مىتوان با سؤال و پرسش، فطرت ديگران را بيدار كرد و آنان را به تفكر و انديشه واداشت. «أرأيتم... ماذا خلقوا» 3- استقامت و پايدارى، شرط اساسى تبليغ است، حتّى پس از اعراض كفار دست از تبليغ برنداريد. «معرضون قل أرأيتم...» 4- در پذيرش اعتقادات، به گفته ديگران اكتفا نكنيد. آنچه را خود ديدهايد و فهميدهايد، قبول كنيد. «أرايتم... ارونى» 5 - موجودى صلاحيّت خوانده شدن دارد كه قدرت آفرينش داشته باشد. ريشه توحيد در عبادت، توحيد در خالقيّت است. «ما تدعون... ماذا خلقوا» 6- بتها و معبودهاى خيالى، از هر جهت عاجزند؛ نه نقشى در آفرينش زمين دارند، «ماذا خلقوا من الارض» و نه سهمى در برپايى آسمانها. «ام لهم شرك فى السموات» 7- در مجادله و گفتگو با مخالفان، بايد روى مشتركات تكيه كرد. (مشركان، خالقيّت خدا را قبول داشتند.) «ام لهم شرك فى السموات» 8 - كتابهاى آسمانىِ قبل از قرآن، شايسته احترام و اعتماد مىباشند. «ايتونى بكتاب من قبل هذا» 9- در مجادله و استدلال، دليل يا بايد فطرى و شهودى باشد، «أرأيتم» يا نقلى، «بكتاب» يا عقلى، «اثارة من علم» و شرك هيچ دليلى ندارد. 10- طرح هر ادّعا و پذيرش آن، بايد منطقى و بر اساس علم و استدلال باشد. «ايتونى بكتاب... او اثارة من علم» 11- يادها و يادگارها، آثار گذشتگان و ميراث فرهنگى، آنجايى ارزش دارد كه نشانهاى از علم و رشد در آنها باشد. «اثارة من علم»
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن یَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ
5 - بالاترين گمراهى، انحراف در شناخت است و كسى كه خداى عليم و قدير و سميع و بصير را رها كرده و به سراغ غير او مىرود، گرفتار چنين گمراهى شده است، زيرا غير خدا توان انجام هيچ كارى را ندارد. مشابه آيه 5، آيه 29 سوره يونس است كه مىفرمايد: معبودهاى مشركان در قيامت به آنها مىگويند: «فكفى باللّه شهيداً بيننا و بينكم ان كنّا عن عبادتكم لغافلين» خداوند ميان ما و شما گواه است كه ما از عبادت شما بىخبر بوديم. چقدر تفاوت است ميان معبودى كه دعا را مىشنود و مستجاب مىكند، «اُدعونى استجب لكم»<24> و معبودى كه هرگز نمىشنود و پاسخ نمىدهد. «مَن لا يستجيب له» و يا اگر بشنود، توان پاسخگويى ندارد! «ان تدعوهم لا يسمعوا دعائكم و لو سمعوا ما استجابوا لكم»<25>
2- پروردگار او و همه جهانيان است. «ربّ العالمين»<27> 3- او را بسيار دوست دارد. «بالناس لرؤف»<28> 4- دعاى او را مىشنود. «سميع الدعاء»<29> 5 - فريادرس اوست. «يجيب المضطر»<30> 6- او را به خوبى راهنمايى مىكند. «الّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا»<31> 7- او را حمايت و سرپرستى مىكند. «و هو يتولّى الصالحين»<32> 8 - به او رشد و تكامل مىدهد. «يهدى الى الرّشد»<33> 9- به او آرامش و اطمينان مىدهد. «ألا بذكر اللّه تطمئنّ القلوب»<34> 10- به او آموزش مىدهد. «الّذى علّم بالقلم»<35> 11- به او وسعت و فزونى مىدهد. «لئن شكرتم لازيدنّكم»<36> 12- بيماريش را شفا مىدهد. «و اذا مرضت فهو يشفين»<37> 13- اميد آيندهى اوست. «والّذى أطمع أن يغفرلى خطيئتى يوم الدين»<38> ب: نقش غير خدا در زندگى انسان 1- قدرتى در آفرينش ندارند. «لن يخلقوا ذُباباً»<39> 2- از خواستههاى انسان بىخبرند. «و هم عن دعائهم غافلون»<40> 3- دعاى او را نمىشنوند. «لا يسمعوا دعائكم»<41> 4- توان پاسخگويى ندارند. «يدعون من دون اللّه من لا يستجيب له» (آيه 5) 5 - دشمن انساناند. «كانوا لهم اعداء» (آيه 6) 6- در برابر حوادث ناتواناند. «لا يملكون كشف الضرّ عنكم»<42> 7- نه قدرت نفعرسانى دارند و نه از ضرر جلوگيرى مىكنند. «ما لا يضرّهم و لا ينفعهم»<43> و خلاصه به قول حضرت يوسفعليه السلام: «أارباب متفرّقون خير ام اللّه الواحد القهار»<44> آيا خدايان پراكنده و گوناگون بهترند يا خداى يگانه مقتدر؟ 1- انحرافات فكرى و اعتقادى، بالاترين انحرافات بشر است. «من أضلّ» 2- هر راهى غير از راه خداوند، گمراهى است. «مَن اضل ممّن يدعوا من دون اللّه» 3- مردم، براى دنيا سراغ غير خدا مىروند، در حالى كه آنها نه تنها در دنيا كمكى نمىكنند، بلكه در قيامت هم دشمن مىشوند. «لا يستجيب له... كانوا لهم اعداء» 4- پيوندهاى غير الهى و شرك آلود دنيوى، به عناد و روابط خصمانه در قيامت تبديل خواهد شد. «اذا حشر الناس كانوا لهم اعداء» 5 - درخواست از ديگران، اگر به جاى خداوند باشد، نوعى عبادت و پرستش است كه با توحيد سازگار نيست. «دعائهم... بعبادتهم» 6- معبودهاى خيالى، از عبادت مريدانشان در دنيا، غافل و در قيامت آن را انكار مىكنند. «عن دعائهم غافلون، بعبادتهم كافرين»
صفحه : 502
بزرگتر
کوچکتر
بدون ترجمه
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تصویر
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
33 - نشانهى كافر، تشكيك و نشانهى مؤمن، سؤال، پيگيرى و به يقين رسيدن است. گاهى يك خلاف كوچك، زيانهاى بسيارى دارد. مثلاً شخصى با خاموش كردن چراغ يك سالن، در ظاهر يك عمل خلاف انجام مىدهد، ولى اين عمل، سيّئاتى را به دنبال دارد، افرادى در اثر تاريكى دچار ترس و وحشت مىشوند، افرادى كفش و لباس خويش را گم مىكنند، گروهى ديگران را پايمال مىكنند، افرادى به ستونها مىخورند. چه بسا در تاريكى سرقتها و منكرات ديگرى انجام گيرد، تمام اين امور، آثار و عوارضِ سوء يك عمل است، لذا در قيامت به حساب همه عوارض گناه رسيدگى مىشود. مراد از فراموش كردن خداوند آن است كه در قيامت با افراد غافل از قيامت، همچون افراد فراموش شده برخورد مىشود و خداوند آنان را به حال خود وامىگذارد وگرنه خداوند هرگز هيچ كس و هيچ چيز را فراموش نمىكند. «و ما كان ربّك نسيا» <56> 1- قيامت، روزِ بُروز و ظهورِ امور پنهان است. «و بدا لهم» 2- در قيامت علاوه بر اعمال، عوارض و آثار و مفاسدى كه بر اعمال بار است دامنگير انسان مىشود. «سيّئات ما عملوا» 3- كيفر الهى، متناسب با آدمى رفتار است. همان چيزى كه مسخره مىكردند دامنشان را مىگيرد. «حاق بهم ما كانوا به يستهزؤن» 4- استهزا، شيوهى مستكبران است. «استكبرتم... كانوا يستهزؤن» 5- هر كس معاد را فراموش كند در قيامت فراموش مىشود. «ننساكم كما نسيتم» 6- ايمان به معاد كافى نيست، ياد معاد لازم است. «نسيتم لقاء يومكم»
34 - نشانهى كافر، تشكيك و نشانهى مؤمن، سؤال، پيگيرى و به يقين رسيدن است. گاهى يك خلاف كوچك، زيانهاى بسيارى دارد. مثلاً شخصى با خاموش كردن چراغ يك سالن، در ظاهر يك عمل خلاف انجام مىدهد، ولى اين عمل، سيّئاتى را به دنبال دارد، افرادى در اثر تاريكى دچار ترس و وحشت مىشوند، افرادى كفش و لباس خويش را گم مىكنند، گروهى ديگران را پايمال مىكنند، افرادى به ستونها مىخورند. چه بسا در تاريكى سرقتها و منكرات ديگرى انجام گيرد، تمام اين امور، آثار و عوارضِ سوء يك عمل است، لذا در قيامت به حساب همه عوارض گناه رسيدگى مىشود. مراد از فراموش كردن خداوند آن است كه در قيامت با افراد غافل از قيامت، همچون افراد فراموش شده برخورد مىشود و خداوند آنان را به حال خود وامىگذارد وگرنه خداوند هرگز هيچ كس و هيچ چيز را فراموش نمىكند. «و ما كان ربّك نسيا» <56> 1- قيامت، روزِ بُروز و ظهورِ امور پنهان است. «و بدا لهم» 2- در قيامت علاوه بر اعمال، عوارض و آثار و مفاسدى كه بر اعمال بار است دامنگير انسان مىشود. «سيّئات ما عملوا» 3- كيفر الهى، متناسب با آدمى رفتار است. همان چيزى كه مسخره مىكردند دامنشان را مىگيرد. «حاق بهم ما كانوا به يستهزؤن» 4- استهزا، شيوهى مستكبران است. «استكبرتم... كانوا يستهزؤن» 5- هر كس معاد را فراموش كند در قيامت فراموش مىشود. «ننساكم كما نسيتم» 6- ايمان به معاد كافى نيست، ياد معاد لازم است. «نسيتم لقاء يومكم»
35 - «استعتاب» به معناى درخواست چيزى است كه رنج و غم را برطرف كند، نظير عذرخواهى. در اين چند آيهاى كه گذشت جلوهاى از دادگاه قيامت ترسيم شده است: - همه در قيامت جمع مىشوند. «يجمعكم» - باطل گرايان در آن روز خسارت خود را مىبينند. «يخسر المبطلون» - هر امّتى به سوى كتابش خوانده مىشود. «كلّ امّة تدعى الى كتابها» - كتاب، گواه بر رفتار است. «هذا كتابنا ينطق عليكم بالحقّ» - مردم دو دسته شده، گروهى در رحمت و گروهى اهل دوزخند. - به دوزخيان دلايل كيفر تفهيم مىشود. «استكبرتم... اجترحوا السيئات» - كيفر متناسب با جرم است. «ننساكم كما نسيتم لقاء يومكم هذا» - عوارض و آثار سوء گناهان دامنگير مىشود و راه خروج و عذرخواهى بسته است. مهمترين عامل بدبختى، مغرور شدن به دنيا و تمسخر و تشكيك است. 1- دليل كيفر را به مجرم بگوييد. «ذلكم بانكم...» 2- به زندگى دنيا، دلشاد و مغرور و سرمست شدن، انسان را به استهزاى حقايق مىكشاند. «اتّخذتم آيات اللّه هزوا» 3- از دنيا انتقاد نشده، بلكه از مغرور شدن به آن انتقاد شده است. «غرّتكم الحياة الدنيا» 4- براى كسانى كه مكتب آسمانى را تحقير و استهزا كنند نه راه نجات است و نه راه عذرخواهى و عذرپذيرى. «لا يخرجون... لا يستعتبون»
36 - در آغاز سوره كه سخن از نزول قرآن و نعمتها بود، خداوند، عزيز و حكيم معرّفى شده بود، «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم» و در پايان نيز كه سخن از كيفر مسخرهكنندگان است، تعبير عزيز و حكيم آمده است. شايد اشاره به اين باشد كه نعمتها، كيفرها، مهرها و قهرها همه برخاسته از قدرت و حكمت الهى است. 1- تنها خداوند، شايستهى بزرگى و حمد و ستايش است. «فللّه الحمد» 2- پروردگار آسمانها و زمين و همه هستى، همان خداى يكتاست. «فللّه الحمد ربّ... ربّ... ربّ» 3- آسمانها و زمين و همه چيز تحت تربيت الهى و رو به رشد است. «ربّ السموات...» 4- عزّت و قدرت خداوند همراه با حكمت و كاردانى اوست. «العزيز الحكيم» «والحمدللّه ربّ العالمين»
37 - در آغاز سوره كه سخن از نزول قرآن و نعمتها بود، خداوند، عزيز و حكيم معرّفى شده بود، «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم» و در پايان نيز كه سخن از كيفر مسخرهكنندگان است، تعبير عزيز و حكيم آمده است. شايد اشاره به اين باشد كه نعمتها، كيفرها، مهرها و قهرها همه برخاسته از قدرت و حكمت الهى است. 1- تنها خداوند، شايستهى بزرگى و حمد و ستايش است. «فللّه الحمد» 2- پروردگار آسمانها و زمين و همه هستى، همان خداى يكتاست. «فللّه الحمد ربّ... ربّ... ربّ» 3- آسمانها و زمين و همه چيز تحت تربيت الهى و رو به رشد است. «ربّ السموات...» 4- عزّت و قدرت خداوند همراه با حكمت و كاردانى اوست. «العزيز الحكيم» «والحمدللّه ربّ العالمين»
1 - سرآغاز هفت سورهى غافر، فصّلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف، حروف مقطعهى «حم» است كه به حواميم سبعه معروف است. از تكرار آيه «حم، تنزيل الكتاب...» در چند سوره پشت سر هم، مىتوان فهميد كه مسائل مهم و اساسى را بايد تكرار كرد. عزّت، از اوصاف و كمالاتى است كه هم براى خدا آمده، «من اللّه العزيز»، هم براى كتابِ خدا، «انّه لكتاب عزيز»<9> هم براى پيامبر خدا و مؤمنان به خدا آمده است. «انّ العزّة للّه و لرسوله و للمؤمنين»<10> آفرينش هستى، حكيمانه و بر اساس حقّ است. اگر در هستى با چيزى برخورد كرديم كه اسرار وجودى آن را نفهميديم، به آفريدگار آن خدشهاى وارد نيست، بلكه مشكل محدوديّت علمى ما مىباشد، چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعن، ما خلقناهما الاّ بالحقّ و لكن اكثرهم لا يعلمون»<11> با كمى دقّت در آياتى كه پس از حروف مقطعه «حم» آمده، نتيجه مىگيريم كه قرآن: از سرچشمه علم و عزّت خداوند است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز العليم»<12> از سرچشمه رحمت و محبّت اوست. «تنزيل من الرّحمن الرحيم»<13> از سرچشمه قدرت و حكمت اوست. «كذلك يوحى... اللّه العزيز الحكيم»<14> كتابى روشن و روشنگر و مايهى تعقّل است. «الكتاب المبين... قرآناً عربيّاً لعلّكم تعقلون»<15> مايهى بركت است. «انّا انزلناه فى ليلة مباركة»<16> يكى از عوامل اساسى انحراف انسان، عدم توجّه به محدود بودن و فانى بودن دنيا و توهّم جاودانه بودن خود است، لذا به فرموده قرآن: گاهى انسان به جمع مال و ثروت و شمارش آن مىپردازد و توفيق هيچ انفاقى ندارد. «الّذى جمع مالاً و عدّده يحسب انّ ماله اخلده»<17> گاهى به ساختن بناهايى محكم مىپردازد. «و تتخذون مصانع لعلّكم تخلدون»<18> گاهى به زورگويى و لشكركشى و قدرتطلبى روى مىآورد. «واستكبر هو و جنوده فى الارض بغير الحقّ و ظنّوا انهم الينا لايرجعون»<19> و گاهى به پندار خود، در صدد مقابله با مرگ و قهر برمىآيد. «وظنّوا انّهم مانعتهم حصونهم»<20> غافل از آنكه محدوديّت عمر، حقيقتى است كه در مورد همه جريان دارد. «اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيّدة»<21> و قرآن همواره خطر غفلت را به انسان تذكّر داده است. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 1- نزول قرآن، تنها از جانب خداوند عزيز و حكيم مقدور است و از عهده بشر خارج است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم» 2- برنامههاى قرآن، هر چند آسمانى و متعالى است، امّا در حدّ فكر و توان محدود بشر، نازل شده است. «تنزيل الكتاب» 3- چون نزول قرآن از سوى خداوندى است كه سرچشمه عزّت و حكمت است، لذا برنامهها و دستورات آن، جامعه را به سوى عزّت و استوارى سوق مىدهد. «من اللّه العزيز الحكيم» 4- عزّت و قدرت خداوند، آميخته با حكمت و كاردانى است. «العزيز الحكيم» 5 - نظام هدفدار، بدون برنامه نمىشود. تكوين و تشريع، بر اساس حق و حكمت است. «الكتاب... الحكيم - خلقنا... بالحق» 6- در نظام آفرينش، كژى، انحراف، سستى و پستى و نادرستى و بيهودگى جايى ندارد. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق» 7- آسمانها و زمين و تمام هستى، زمان و فرجامى حساب شده و سنجيده دارند و اتفاقى و بىحساب نيستند. «خلقنا... بالحق و اجل مسمى» 8 - لازمهى حقّانيّت آفرينش، وجود جهانى پس از آن است. (اگر معاد نباشد، بسيارى از نابرابرىها و بىعدالتىها جبران نشده و موجّه نخواهد بود.) «ما خلقنا... الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 9- تمام پديدهها از آغاز تا پايان، حساب شده و زيرنظر هستند. «اجل مسمّى» 10- توجّه به محدوديّت دنيا و ناپايدارى نعمتها و پديدهها، زمينه حقگرايى و دل نبستن به دنيا و هشدارى براى انسان است. «اجل مسمّى» 11- نظام تكوين و تشريع براى هدايت و كمال انسان است، با اين حال، برخى ناسپاسى كرده و كفر مىورزند. «والّذين كفروا عما انذروا معرضون» 12- تمام هستى در مسير حق حركت مىكند و اين انسان است كه مىتواند با انتخاب مسيرى ناحق، منحرف شود. «والّذين كفروا عمّا انذروا معرضون» 13- در نظام تعليم و تربيت و تبليغ، هشدار و تهديد لازم است. «اُنذروا» 14- اعراض از حق، نشانهى اراده و اختيار انسان است. «معرضون»
2 - سرآغاز هفت سورهى غافر، فصّلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف، حروف مقطعهى «حم» است كه به حواميم سبعه معروف است. از تكرار آيه «حم، تنزيل الكتاب...» در چند سوره پشت سر هم، مىتوان فهميد كه مسائل مهم و اساسى را بايد تكرار كرد. عزّت، از اوصاف و كمالاتى است كه هم براى خدا آمده، «من اللّه العزيز»، هم براى كتابِ خدا، «انّه لكتاب عزيز»<9> هم براى پيامبر خدا و مؤمنان به خدا آمده است. «انّ العزّة للّه و لرسوله و للمؤمنين»<10> آفرينش هستى، حكيمانه و بر اساس حقّ است. اگر در هستى با چيزى برخورد كرديم كه اسرار وجودى آن را نفهميديم، به آفريدگار آن خدشهاى وارد نيست، بلكه مشكل محدوديّت علمى ما مىباشد، چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعن، ما خلقناهما الاّ بالحقّ و لكن اكثرهم لا يعلمون»<11> با كمى دقّت در آياتى كه پس از حروف مقطعه «حم» آمده، نتيجه مىگيريم كه قرآن: از سرچشمه علم و عزّت خداوند است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز العليم»<12> از سرچشمه رحمت و محبّت اوست. «تنزيل من الرّحمن الرحيم»<13> از سرچشمه قدرت و حكمت اوست. «كذلك يوحى... اللّه العزيز الحكيم»<14> كتابى روشن و روشنگر و مايهى تعقّل است. «الكتاب المبين... قرآناً عربيّاً لعلّكم تعقلون»<15> مايهى بركت است. «انّا انزلناه فى ليلة مباركة»<16> يكى از عوامل اساسى انحراف انسان، عدم توجّه به محدود بودن و فانى بودن دنيا و توهّم جاودانه بودن خود است، لذا به فرموده قرآن: گاهى انسان به جمع مال و ثروت و شمارش آن مىپردازد و توفيق هيچ انفاقى ندارد. «الّذى جمع مالاً و عدّده يحسب انّ ماله اخلده»<17> گاهى به ساختن بناهايى محكم مىپردازد. «و تتخذون مصانع لعلّكم تخلدون»<18> گاهى به زورگويى و لشكركشى و قدرتطلبى روى مىآورد. «واستكبر هو و جنوده فى الارض بغير الحقّ و ظنّوا انهم الينا لايرجعون»<19> و گاهى به پندار خود، در صدد مقابله با مرگ و قهر برمىآيد. «وظنّوا انّهم مانعتهم حصونهم»<20> غافل از آنكه محدوديّت عمر، حقيقتى است كه در مورد همه جريان دارد. «اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيّدة»<21> و قرآن همواره خطر غفلت را به انسان تذكّر داده است. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 1- نزول قرآن، تنها از جانب خداوند عزيز و حكيم مقدور است و از عهده بشر خارج است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم» 2- برنامههاى قرآن، هر چند آسمانى و متعالى است، امّا در حدّ فكر و توان محدود بشر، نازل شده است. «تنزيل الكتاب» 3- چون نزول قرآن از سوى خداوندى است كه سرچشمه عزّت و حكمت است، لذا برنامهها و دستورات آن، جامعه را به سوى عزّت و استوارى سوق مىدهد. «من اللّه العزيز الحكيم» 4- عزّت و قدرت خداوند، آميخته با حكمت و كاردانى است. «العزيز الحكيم» 5 - نظام هدفدار، بدون برنامه نمىشود. تكوين و تشريع، بر اساس حق و حكمت است. «الكتاب... الحكيم - خلقنا... بالحق» 6- در نظام آفرينش، كژى، انحراف، سستى و پستى و نادرستى و بيهودگى جايى ندارد. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق» 7- آسمانها و زمين و تمام هستى، زمان و فرجامى حساب شده و سنجيده دارند و اتفاقى و بىحساب نيستند. «خلقنا... بالحق و اجل مسمى» 8 - لازمهى حقّانيّت آفرينش، وجود جهانى پس از آن است. (اگر معاد نباشد، بسيارى از نابرابرىها و بىعدالتىها جبران نشده و موجّه نخواهد بود.) «ما خلقنا... الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 9- تمام پديدهها از آغاز تا پايان، حساب شده و زيرنظر هستند. «اجل مسمّى» 10- توجّه به محدوديّت دنيا و ناپايدارى نعمتها و پديدهها، زمينه حقگرايى و دل نبستن به دنيا و هشدارى براى انسان است. «اجل مسمّى» 11- نظام تكوين و تشريع براى هدايت و كمال انسان است، با اين حال، برخى ناسپاسى كرده و كفر مىورزند. «والّذين كفروا عما انذروا معرضون» 12- تمام هستى در مسير حق حركت مىكند و اين انسان است كه مىتواند با انتخاب مسيرى ناحق، منحرف شود. «والّذين كفروا عمّا انذروا معرضون» 13- در نظام تعليم و تربيت و تبليغ، هشدار و تهديد لازم است. «اُنذروا» 14- اعراض از حق، نشانهى اراده و اختيار انسان است. «معرضون»
3 - سرآغاز هفت سورهى غافر، فصّلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف، حروف مقطعهى «حم» است كه به حواميم سبعه معروف است. از تكرار آيه «حم، تنزيل الكتاب...» در چند سوره پشت سر هم، مىتوان فهميد كه مسائل مهم و اساسى را بايد تكرار كرد. عزّت، از اوصاف و كمالاتى است كه هم براى خدا آمده، «من اللّه العزيز»، هم براى كتابِ خدا، «انّه لكتاب عزيز»<9> هم براى پيامبر خدا و مؤمنان به خدا آمده است. «انّ العزّة للّه و لرسوله و للمؤمنين»<10> آفرينش هستى، حكيمانه و بر اساس حقّ است. اگر در هستى با چيزى برخورد كرديم كه اسرار وجودى آن را نفهميديم، به آفريدگار آن خدشهاى وارد نيست، بلكه مشكل محدوديّت علمى ما مىباشد، چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعن، ما خلقناهما الاّ بالحقّ و لكن اكثرهم لا يعلمون»<11> با كمى دقّت در آياتى كه پس از حروف مقطعه «حم» آمده، نتيجه مىگيريم كه قرآن: از سرچشمه علم و عزّت خداوند است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز العليم»<12> از سرچشمه رحمت و محبّت اوست. «تنزيل من الرّحمن الرحيم»<13> از سرچشمه قدرت و حكمت اوست. «كذلك يوحى... اللّه العزيز الحكيم»<14> كتابى روشن و روشنگر و مايهى تعقّل است. «الكتاب المبين... قرآناً عربيّاً لعلّكم تعقلون»<15> مايهى بركت است. «انّا انزلناه فى ليلة مباركة»<16> يكى از عوامل اساسى انحراف انسان، عدم توجّه به محدود بودن و فانى بودن دنيا و توهّم جاودانه بودن خود است، لذا به فرموده قرآن: گاهى انسان به جمع مال و ثروت و شمارش آن مىپردازد و توفيق هيچ انفاقى ندارد. «الّذى جمع مالاً و عدّده يحسب انّ ماله اخلده»<17> گاهى به ساختن بناهايى محكم مىپردازد. «و تتخذون مصانع لعلّكم تخلدون»<18> گاهى به زورگويى و لشكركشى و قدرتطلبى روى مىآورد. «واستكبر هو و جنوده فى الارض بغير الحقّ و ظنّوا انهم الينا لايرجعون»<19> و گاهى به پندار خود، در صدد مقابله با مرگ و قهر برمىآيد. «وظنّوا انّهم مانعتهم حصونهم»<20> غافل از آنكه محدوديّت عمر، حقيقتى است كه در مورد همه جريان دارد. «اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيّدة»<21> و قرآن همواره خطر غفلت را به انسان تذكّر داده است. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 1- نزول قرآن، تنها از جانب خداوند عزيز و حكيم مقدور است و از عهده بشر خارج است. «تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم» 2- برنامههاى قرآن، هر چند آسمانى و متعالى است، امّا در حدّ فكر و توان محدود بشر، نازل شده است. «تنزيل الكتاب» 3- چون نزول قرآن از سوى خداوندى است كه سرچشمه عزّت و حكمت است، لذا برنامهها و دستورات آن، جامعه را به سوى عزّت و استوارى سوق مىدهد. «من اللّه العزيز الحكيم» 4- عزّت و قدرت خداوند، آميخته با حكمت و كاردانى است. «العزيز الحكيم» 5 - نظام هدفدار، بدون برنامه نمىشود. تكوين و تشريع، بر اساس حق و حكمت است. «الكتاب... الحكيم - خلقنا... بالحق» 6- در نظام آفرينش، كژى، انحراف، سستى و پستى و نادرستى و بيهودگى جايى ندارد. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق» 7- آسمانها و زمين و تمام هستى، زمان و فرجامى حساب شده و سنجيده دارند و اتفاقى و بىحساب نيستند. «خلقنا... بالحق و اجل مسمى» 8 - لازمهى حقّانيّت آفرينش، وجود جهانى پس از آن است. (اگر معاد نباشد، بسيارى از نابرابرىها و بىعدالتىها جبران نشده و موجّه نخواهد بود.) «ما خلقنا... الاّ بالحقّ و اجل مسمّى» 9- تمام پديدهها از آغاز تا پايان، حساب شده و زيرنظر هستند. «اجل مسمّى» 10- توجّه به محدوديّت دنيا و ناپايدارى نعمتها و پديدهها، زمينه حقگرايى و دل نبستن به دنيا و هشدارى براى انسان است. «اجل مسمّى» 11- نظام تكوين و تشريع براى هدايت و كمال انسان است، با اين حال، برخى ناسپاسى كرده و كفر مىورزند. «والّذين كفروا عما انذروا معرضون» 12- تمام هستى در مسير حق حركت مىكند و اين انسان است كه مىتواند با انتخاب مسيرى ناحق، منحرف شود. «والّذين كفروا عمّا انذروا معرضون» 13- در نظام تعليم و تربيت و تبليغ، هشدار و تهديد لازم است. «اُنذروا» 14- اعراض از حق، نشانهى اراده و اختيار انسان است. «معرضون»
4 - «أثارة» به معناى آثار باقيمانده و نشانههاى وجود چيزى است. مشركان نيز قبول داشتند كه آفريدگار آسمانها و زمين خداوند است. «و لئن سئلتهم من خلق السموات والارض ليقولن اللّه»<22> لذا خداوند آنها را توبيخ مىكند كه چرا به سراغ بتها و ديگران مىروند و به جاى خدا، آنها را مىپرستند و از آنان كمك مىخواهند. منطق توحيد به قدرى قوى و مستدل است كه مىتوان با آن به مجادله با مشركان پرداخت و آنان را محكوم كرد. امام باقر عليه السلام فرمود: مراد از «كتاب» در اين آيه، تورات و انجيل و مراد از «علم»، سخنان جانشينان انبياست.<23> 1- پيامبر در تمام شئون رسالت، حتّى شيوهى مجادله با مخالفان، گوش به فرمان خداوند است. «قل...» 2- در تبليغ و ارشاد، مىتوان با سؤال و پرسش، فطرت ديگران را بيدار كرد و آنان را به تفكر و انديشه واداشت. «أرأيتم... ماذا خلقوا» 3- استقامت و پايدارى، شرط اساسى تبليغ است، حتّى پس از اعراض كفار دست از تبليغ برنداريد. «معرضون قل أرأيتم...» 4- در پذيرش اعتقادات، به گفته ديگران اكتفا نكنيد. آنچه را خود ديدهايد و فهميدهايد، قبول كنيد. «أرايتم... ارونى» 5 - موجودى صلاحيّت خوانده شدن دارد كه قدرت آفرينش داشته باشد. ريشه توحيد در عبادت، توحيد در خالقيّت است. «ما تدعون... ماذا خلقوا» 6- بتها و معبودهاى خيالى، از هر جهت عاجزند؛ نه نقشى در آفرينش زمين دارند، «ماذا خلقوا من الارض» و نه سهمى در برپايى آسمانها. «ام لهم شرك فى السموات» 7- در مجادله و گفتگو با مخالفان، بايد روى مشتركات تكيه كرد. (مشركان، خالقيّت خدا را قبول داشتند.) «ام لهم شرك فى السموات» 8 - كتابهاى آسمانىِ قبل از قرآن، شايسته احترام و اعتماد مىباشند. «ايتونى بكتاب من قبل هذا» 9- در مجادله و استدلال، دليل يا بايد فطرى و شهودى باشد، «أرأيتم» يا نقلى، «بكتاب» يا عقلى، «اثارة من علم» و شرك هيچ دليلى ندارد. 10- طرح هر ادّعا و پذيرش آن، بايد منطقى و بر اساس علم و استدلال باشد. «ايتونى بكتاب... او اثارة من علم» 11- يادها و يادگارها، آثار گذشتگان و ميراث فرهنگى، آنجايى ارزش دارد كه نشانهاى از علم و رشد در آنها باشد. «اثارة من علم»
5 - بالاترين گمراهى، انحراف در شناخت است و كسى كه خداى عليم و قدير و سميع و بصير را رها كرده و به سراغ غير او مىرود، گرفتار چنين گمراهى شده است، زيرا غير خدا توان انجام هيچ كارى را ندارد. مشابه آيه 5، آيه 29 سوره يونس است كه مىفرمايد: معبودهاى مشركان در قيامت به آنها مىگويند: «فكفى باللّه شهيداً بيننا و بينكم ان كنّا عن عبادتكم لغافلين» خداوند ميان ما و شما گواه است كه ما از عبادت شما بىخبر بوديم. چقدر تفاوت است ميان معبودى كه دعا را مىشنود و مستجاب مىكند، «اُدعونى استجب لكم»<24> و معبودى كه هرگز نمىشنود و پاسخ نمىدهد. «مَن لا يستجيب له» و يا اگر بشنود، توان پاسخگويى ندارد! «ان تدعوهم لا يسمعوا دعائكم و لو سمعوا ما استجابوا لكم»<25>
2- پروردگار او و همه جهانيان است. «ربّ العالمين»<27> 3- او را بسيار دوست دارد. «بالناس لرؤف»<28> 4- دعاى او را مىشنود. «سميع الدعاء»<29> 5 - فريادرس اوست. «يجيب المضطر»<30> 6- او را به خوبى راهنمايى مىكند. «الّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا»<31> 7- او را حمايت و سرپرستى مىكند. «و هو يتولّى الصالحين»<32> 8 - به او رشد و تكامل مىدهد. «يهدى الى الرّشد»<33> 9- به او آرامش و اطمينان مىدهد. «ألا بذكر اللّه تطمئنّ القلوب»<34> 10- به او آموزش مىدهد. «الّذى علّم بالقلم»<35> 11- به او وسعت و فزونى مىدهد. «لئن شكرتم لازيدنّكم»<36> 12- بيماريش را شفا مىدهد. «و اذا مرضت فهو يشفين»<37> 13- اميد آيندهى اوست. «والّذى أطمع أن يغفرلى خطيئتى يوم الدين»<38> ب: نقش غير خدا در زندگى انسان 1- قدرتى در آفرينش ندارند. «لن يخلقوا ذُباباً»<39> 2- از خواستههاى انسان بىخبرند. «و هم عن دعائهم غافلون»<40> 3- دعاى او را نمىشنوند. «لا يسمعوا دعائكم»<41> 4- توان پاسخگويى ندارند. «يدعون من دون اللّه من لا يستجيب له» (آيه 5) 5 - دشمن انساناند. «كانوا لهم اعداء» (آيه 6) 6- در برابر حوادث ناتواناند. «لا يملكون كشف الضرّ عنكم»<42> 7- نه قدرت نفعرسانى دارند و نه از ضرر جلوگيرى مىكنند. «ما لا يضرّهم و لا ينفعهم»<43> و خلاصه به قول حضرت يوسفعليه السلام: «أارباب متفرّقون خير ام اللّه الواحد القهار»<44> آيا خدايان پراكنده و گوناگون بهترند يا خداى يگانه مقتدر؟ 1- انحرافات فكرى و اعتقادى، بالاترين انحرافات بشر است. «من أضلّ» 2- هر راهى غير از راه خداوند، گمراهى است. «مَن اضل ممّن يدعوا من دون اللّه» 3- مردم، براى دنيا سراغ غير خدا مىروند، در حالى كه آنها نه تنها در دنيا كمكى نمىكنند، بلكه در قيامت هم دشمن مىشوند. «لا يستجيب له... كانوا لهم اعداء» 4- پيوندهاى غير الهى و شرك آلود دنيوى، به عناد و روابط خصمانه در قيامت تبديل خواهد شد. «اذا حشر الناس كانوا لهم اعداء» 5 - درخواست از ديگران، اگر به جاى خداوند باشد، نوعى عبادت و پرستش است كه با توحيد سازگار نيست. «دعائهم... بعبادتهم» 6- معبودهاى خيالى، از عبادت مريدانشان در دنيا، غافل و در قيامت آن را انكار مىكنند. «عن دعائهم غافلون، بعبادتهم كافرين»
ترتیل استاد سعد الغامدی صفحه : 502
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 26 - حزب 51 - سوره احقاف - صفحه 502
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا
مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تلاوت توسط استاد محمد صدیق منشاوی درباره 18 - کهف از سایت الکعبه با عنوان الکهف 1
سخنرانی توسط حجت الاسلام والمسلمین نقویان درباره دین از سایت راسخون با عنوان داستان های اخلاقی - آیت الله میلانی در تشییع جنازه پیرمرد
مراثی (نوحه) توسط حاج ابوالفضل بختیاری بمناسبت محرم الحرام درباره حضرت رقیه س از سایت شهید آوینی با عنوان آخرین لحظه ی این مهمانیست شب سوم محرم
ادعیه (دعاخوانی) توسط حاج سعید حدادیان درباره دعای ندبه از سایت شهید آوینی با عنوان دعای ندبه
ترتیل توسط استاد خالد القحطانی درباره 95 - تین از سایت mp3quran.net با عنوان قرآن کریم سوره تین - حفص از عاصم
مناجات توسط حاج میثم مطیعی بمناسبت رمضان المبارک از سایت راسخون با عنوان حاج میثم مطیعی - سال 1395 - شب هشتم ماه مبارک رمضان - توبوا الی الله جمیعا (مناجات با خدا)
مدایح (به شادی ) توسط حاج سعید حدادیان بمناسبت شعبان المعظم درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت شهید آوینی با عنوان شب سرور کل انبیاست سال 89
اذان توسط استاد محمد صدیق منشاوی از سایت تبیان با عنوان گلبانگ اذان
درس حوزوی توسط آیت الله العظمی مظاهری درباره دین از سایت راسخون با عنوان اگر جانی یا مجنی علیه عضو قطع شده را به جایش وصل کردند آیا دوباره باید قطع شود
ندبه انتظار توسط حاج سعید حدادیان بمناسبت شعبان المعظم درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت شهید آوینی با عنوان خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
کلیپ سخنان توسط حجت الاسلام و المسلمین پناهیان درباره دین از سایت راسخون با عنوان مجهز شوید به اسلحه های جنگ نامنظم
کتاب صوتی توسط امام خمینی (ره) از سایت راسخون با عنوان کتاب صوتی چهل حدیث امام خمینی ره - حدیث شماره 06
در باره ما
|
تماس با ما
|
نظرخواهی
خدمات تلفن همراه
مر
ا
جعه: 87,880,171