خدمات تلفن همراه

قرآن تبيان- جزء 6 - حزب 11 - سوره نساء - صفحه 102


لَّا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَکَانَ اللَّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا
148 - اين آيه به مظلوم، اجازه دادخواهى و فرياد مى‌دهد، نظير آيه‌ى 41 سوره شورى كه مى‌فرمايد: «و لِمَن انتَصر بعد ظلمِه فَاولئك ما عَليهم مِن سبيل» و هركس پس از ستم ديدن، يارى جويد و انتقام گيرد، راه نكوهشى بر او نيست.
افشاى زشتى‌ها را بارها قرآن منع كرده واز گناهان كبيره شمرده و وعده عذاب داده است. از جمله آيه 19 سوره نور كه علاقه به افشاى زشتى‌هاى مؤمنان را گناه مى‌داند: «انّ الذين يحبّون ان‌تشيع الفاحشة فى‌الّذين آمنوالهم عذاب‌اليم فى‌الدنيا والاخرة»
در تعبير «من ظُلم» چند احتمال است:
1- به معناى «ممن ظلم» باشد، يعنى فرياد كسى‌كه مورد ظلم قرارگرفته، جايز است.
2- به معناى «لمن ظلم»، يعنى فرياد به نفع مظلوم، هر چند خودش مظلوم نباشد.
3- به معناى «على من ظلم»، يعنى فرياد اعتراض‌آميز به مظلومى كه ساكت نشسته و ذلّت مى‌پذيرد. البتّه احتمال اوّل، نزديك‌ترين وجوه است.
آنچه حرام است، افشاى عيوب مردم در برابر ديگران است، نه بازگويى عيوب افراد به خود آنان. چون پيامبر خدا فرموده است: مؤمن، آيينه‌ى مؤمن است. <407>
امام صادق‌عليه السلام درباره‌ى اين آيه فرمودند: كسى كه افرادى را مهمان كند، ولى از آنان به صورت ناشايست پذيرائى كند، از كسانى است كه ستم كرده و بر مهمان باكى نيست كه درباره او چيزى بگويند. <408> 1- قانون كلّى و اصلى، حرمت افشاگرى و بيان عيوب مردم است، مگر در موارد خاص. «لايحبّ اللّه الجهر بالسوء»
2- افشاى عيوب مردم، به هر نحو باشد حرام است. (با شعر، طنز، تصريح، تلويح، حكايت، شكايت و ...) «لايحب الله الجهر بالسوء من القول»
3- نشانه‌ى جامعه اسلامى آن است كه مظلوم بتواند با آزادى كامل، عليه ظالم فرياد بزند. «الجهر بالسوء من القول الا من ظُلم»
4- غيبت مظلوم از ظالم جايز است. «الجهر بالسوء من القول الا من ظُلم»
5 - اسلام، حامى ستمديدگان است. «الاّ من ظُلم»
6- سوء استفاده از قانون ممنوع است. ستمگران بدانند كه حرمت غيبت، راه ستمگرى را برايشان نمى‌گشايد. «الا من ظُلم»
7- تنها مظلوم، اجازه‌ى غيبت از ظالم را دارد، آن هم در مورد ظلم او، نه عيوب ديگرش. <409> «الاّ من ظُلم»
8 - ظالم، در جامعه‌ى اسلامى احترام ندارد، بايد محكوم و به مردم معرفى شود. «لايحبّ الله الجهر بالسوء... الا من ظُلم»
9- در تزاحم ارزش‌هاى انسانى، بايد اهم و مهم رعايت شود. ارزش دفاع از مظلوم، بيش از ارزش حيا وسكوت است. «لايحبّ‌الله‌الجهربالسوء... الاّ من ظُلم»
10- در موارد جواز افشاى عيوب، از مرز حقّ تجاوز نكنيد، چون خداوند شنوا و داناست. «سميعاً عليماً»

إِن تُبْدُوا خَیْرًا أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَن سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ عَفُوًّا قَدِیرًا
149 - هرجا كه مظلوم در موضع قدرت قرار گرفت وعفوِ ظالم اثر تربيتى دارد، بايد عفو كرد و هرجا كه سكوت، موجب ذلّت مظلوم وتقويت ظلم است بايد فرياد زد.
انتقام و قصاص، «حقّ» است و عفو و گذشت، «فضل». به فرموده‌ى حضرت على‌عليه السلام، بخشودن دشمن، سپاس چيره شدن بر اوست. «اذا قدرت على عدوّك فاجعل العفو عنه شكراً للقدرة عليه» <410> 1- بايد نسبت به خوبى‌ها مشوق بود و نسبت به بدى‌ها، بخشاينده. «ان تبدوا خيراً... او تعفوا عن سوء»
2- گاهى ظلم ستيزى وفرياد، ارزش است و گاهى عفو وبخشش. «تعفوا عن سوء»
3- عفو از موضع قدرت، ارزشمند است. «عفوّاً قديراً»

إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا
150 - آيه 150 به منزله‌ى مبتدا و آيه‌ى 151 به منزله‌ى خبر آن است.
يهوديان و مسيحيان، به خاطر هوس‌ها و تعصّبات جاهلانه و تنگ نظرى‌هاى بى‌دليل، برخى انبيا را قبول داشتند و به برخى كافر بودند. 1- نبوّت، يك جريان وسنّت دائمى الهى و همچون زنجير بهم پيوسته است. پس بايد به همه‌ى اين جريان اعتقاد داشت. <411> «يريدون ان يفرّقوا بين اللّه و رسله»
2- خدا و رسول، جبهه‌ى واحدند و جدايى در كار نيست. «يفرّقوا بين اللّه ورسله»
3- كفر به خدا و رسولان، يا ايمان به خدا و كفر به همه‌ى پيامبران، يا ايمان به خدا و كفر نسبت به بعضى انبيا، ممنوع است. راه حقّ، ايمان به خدا و همه‌ى پيامبران است. «يكفرون، يقرّقوا، يقومون، هم الكافرون حقّا»
4- همه اديان آسمانى بايد به رسميّت شناخته شوند. (البتّه در مرز تاريخى خود) «يقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض»
5 - پذيرش قوانين مخالف اسلام، نوعى تبعيض در دين و ممنوع است. «نؤمن ببعض و نكفر ببعض»
6- التقاط و راه جديدى در برابر راه انبيا گشودن، كفر است. «يتخذوا بين ذلك سبيلاً اولئك هم الكافرون»
7- جهنّم، هم اكنون نيز موجود و آفريده شده است. «اعتدنا»

أُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا
151 - آيه 150 به منزله‌ى مبتدا و آيه‌ى 151 به منزله‌ى خبر آن است.
يهوديان و مسيحيان، به خاطر هوس‌ها و تعصّبات جاهلانه و تنگ نظرى‌هاى بى‌دليل، برخى انبيا را قبول داشتند و به برخى كافر بودند. 1- نبوّت، يك جريان وسنّت دائمى الهى و همچون زنجير بهم پيوسته است. پس بايد به همه‌ى اين جريان اعتقاد داشت. <411> «يريدون ان يفرّقوا بين اللّه و رسله»
2- خدا و رسول، جبهه‌ى واحدند و جدايى در كار نيست. «يفرّقوا بين اللّه ورسله»
3- كفر به خدا و رسولان، يا ايمان به خدا و كفر به همه‌ى پيامبران، يا ايمان به خدا و كفر نسبت به بعضى انبيا، ممنوع است. راه حقّ، ايمان به خدا و همه‌ى پيامبران است. «يكفرون، يقرّقوا، يقومون، هم الكافرون حقّا»
4- همه اديان آسمانى بايد به رسميّت شناخته شوند. (البتّه در مرز تاريخى خود) «يقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض»
5 - پذيرش قوانين مخالف اسلام، نوعى تبعيض در دين و ممنوع است. «نؤمن ببعض و نكفر ببعض»
6- التقاط و راه جديدى در برابر راه انبيا گشودن، كفر است. «يتخذوا بين ذلك سبيلاً اولئك هم الكافرون»
7- جهنّم، هم اكنون نيز موجود و آفريده شده است. «اعتدنا»

وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُولَئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا
152 - 1- بايد به خداوند وتمام پيامبرانش ايمان داشت. با اينكه درجات انبيا و شعاع مأموريّت آنها متفاوت است، ولى ايمان به همه‌ى آنها ضرورى است. «آمنوا باللّه و رسله»
2- با اينكه هستى ما و توفيقات ما و تمام امكانات و ابزارهاى ما از اوست، ولى باز هم به ما پاداش مى‌دهد. «اجورهم»
3- خداوند در پاداش خود، كوتاهى‌ها و تقصيرات ما را به حساب نمى‌آورد. «يؤتيهم اجورهم و كان اللّه غفوراً رحيما»

یَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَکْبَرَ مِن ذَلِکَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَن ذَلِکَ وَآتَیْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُّبِینًا
153 - خواسته‌ى يهود از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله آن بود كه قرآن هم مانند تورات يكجا نازل شود و اين بهانه‌اى بيش نبود. خداوند در پاسخ آنان مى‌فرمايد: حتّى اگر قرآن را يكجا در نامه‌اى قابل لمس فرود آوريم، كافران آن را جادو مى‌پندارند، «ولو نزّلنا عليك كتاباً فى قِرطاس فلمسوه بايديهم لقال الّذين كفروا انْ هذا الاّ سحرٌ مبين» <412>
بهانه‌هاى كفّار، براى ايمان نياوردن، شبيه به هم است. مشركان نيز همين تقاضا را از رسول خدا داشتند و مى‌گفتند: «لن نؤمن لرقيّك حتّى تنزّل علينا كتاباً نقرؤه» <413> 1- اعمال و افكار و اخلاق ناپسند نياكان، براى آيندگان، سوء سابقه مى‌شود. «فقد سألوا...»
2- بنى‌اسرائيل در پى حقّ نبودند. وگرنه پس از آن همه معجزات، چرا گوساله پرست شدند؟ «اتخذوا العجل من بعد ما جائتهم البينات»
3- از ايمان نياوردن كفّار، نگران وناراحت نباشيد، چون در برابر همه انبيا افراد لجوج بوده‌اند. «سألوا موسى اكبر من ذلك»
4- خداوند با چشم ديده نمى‌شود و درخواست ديدن او بدين صورت ظلم و ستمگرى است. «ارنا اللّه جهرة فاخذتهم الصاعقة بظلمهم»
5 - انكار حقّ و انحراف فكرى، قهر خداوند را در همين دنيا به دنبال دارد. «اخذتهم الصاعقة بظلمهم»
6- رحمت الهى حتّى گناه گوساله پرستى را هم مى‌بخشايد. «فعفونا»
7- انبيا مورد حمايت پروردگارند. «و آتينا موسى سلطاناً مبيناً»

وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِیثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّیثَاقًا غَلِیظًا
154 - مشابه اين آيه، در سوره‌ى بقره آيات 63 و93 ونيز اعراف آيه‌ى 171 آمده است.
منظور از پيمان خدا با بنى‌اسرائيل، همان است كه در آيات 40 و 84 سوره‌ى بقره و 12 مائده آمده است.
مكان‌هاى مقدّس، آداب ويژه‌اى دارد: «ادخلوا الباب سجّدا»
نسبت به كوه طور، در قرآن آمده است: «فاخلع نعليك» <414>
در مورد خانه‌هاى پيامبر: «لاتدخلوا بيوت النبى حتّى يؤذن لكم» <415>
درباره‌ى مساجد: «خذوا زينتكم عند كل مسجد» <416>
درباره‌ى مسجد الحرام: «فلايقربوا المسجد الحرام» <417>
درباره‌ى كعبه: «طهّرا بيتى» <418>
و آداب ديگرى كه نسبت به مساجد در كتب فقهى و منابع حديثى آمده است. 1- در تربيت گاهى لازم است از اهرم ترس وارعاب استفاده شود. «و رفعنا فوقهم الطور»
2- اشتغال به كار هنگام تعطيلى وعبادت، نوعى تعدّى از مرز است. «لاتعدوا فى السّبت»


صفحه : 102
بزرگتر  کوچکتر  بدون ترجمه  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
قرآن  عثمان طه با کیفیت بالا صفحه 102
تصویر  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 

148 - اين آيه به مظلوم، اجازه دادخواهى و فرياد مى‌دهد، نظير آيه‌ى 41 سوره شورى كه مى‌فرمايد: «و لِمَن انتَصر بعد ظلمِه فَاولئك ما عَليهم مِن سبيل» و هركس پس از ستم ديدن، يارى جويد و انتقام گيرد، راه نكوهشى بر او نيست. افشاى زشتى‌ها را بارها قرآن منع كرده واز گناهان كبيره شمرده و وعده عذاب داده است. از جمله آيه 19 سوره نور كه علاقه به افشاى زشتى‌هاى مؤمنان را گناه مى‌داند: «انّ الذين يحبّون ان‌تشيع الفاحشة فى‌الّذين آمنوالهم عذاب‌اليم فى‌الدنيا والاخرة» در تعبير «من ظُلم» چند احتمال است: 1- به معناى «ممن ظلم» باشد، يعنى فرياد كسى‌كه مورد ظلم قرارگرفته، جايز است. 2- به معناى «لمن ظلم»، يعنى فرياد به نفع مظلوم، هر چند خودش مظلوم نباشد. 3- به معناى «على من ظلم»، يعنى فرياد اعتراض‌آميز به مظلومى كه ساكت نشسته و ذلّت مى‌پذيرد. البتّه احتمال اوّل، نزديك‌ترين وجوه است. آنچه حرام است، افشاى عيوب مردم در برابر ديگران است، نه بازگويى عيوب افراد به خود آنان. چون پيامبر خدا فرموده است: مؤمن، آيينه‌ى مؤمن است. <407> امام صادق‌عليه السلام درباره‌ى اين آيه فرمودند: كسى كه افرادى را مهمان كند، ولى از آنان به صورت ناشايست پذيرائى كند، از كسانى است كه ستم كرده و بر مهمان باكى نيست كه درباره او چيزى بگويند. <408> 1- قانون كلّى و اصلى، حرمت افشاگرى و بيان عيوب مردم است، مگر در موارد خاص. «لايحبّ اللّه الجهر بالسوء» 2- افشاى عيوب مردم، به هر نحو باشد حرام است. (با شعر، طنز، تصريح، تلويح، حكايت، شكايت و ...) «لايحب الله الجهر بالسوء من القول» 3- نشانه‌ى جامعه اسلامى آن است كه مظلوم بتواند با آزادى كامل، عليه ظالم فرياد بزند. «الجهر بالسوء من القول الا من ظُلم» 4- غيبت مظلوم از ظالم جايز است. «الجهر بالسوء من القول الا من ظُلم» 5 - اسلام، حامى ستمديدگان است. «الاّ من ظُلم» 6- سوء استفاده از قانون ممنوع است. ستمگران بدانند كه حرمت غيبت، راه ستمگرى را برايشان نمى‌گشايد. «الا من ظُلم» 7- تنها مظلوم، اجازه‌ى غيبت از ظالم را دارد، آن هم در مورد ظلم او، نه عيوب ديگرش. <409> «الاّ من ظُلم» 8 - ظالم، در جامعه‌ى اسلامى احترام ندارد، بايد محكوم و به مردم معرفى شود. «لايحبّ الله الجهر بالسوء... الا من ظُلم» 9- در تزاحم ارزش‌هاى انسانى، بايد اهم و مهم رعايت شود. ارزش دفاع از مظلوم، بيش از ارزش حيا وسكوت است. «لايحبّ‌الله‌الجهربالسوء... الاّ من ظُلم» 10- در موارد جواز افشاى عيوب، از مرز حقّ تجاوز نكنيد، چون خداوند شنوا و داناست. «سميعاً عليماً»

149 - هرجا كه مظلوم در موضع قدرت قرار گرفت وعفوِ ظالم اثر تربيتى دارد، بايد عفو كرد و هرجا كه سكوت، موجب ذلّت مظلوم وتقويت ظلم است بايد فرياد زد. انتقام و قصاص، «حقّ» است و عفو و گذشت، «فضل». به فرموده‌ى حضرت على‌عليه السلام، بخشودن دشمن، سپاس چيره شدن بر اوست. «اذا قدرت على عدوّك فاجعل العفو عنه شكراً للقدرة عليه» <410> 1- بايد نسبت به خوبى‌ها مشوق بود و نسبت به بدى‌ها، بخشاينده. «ان تبدوا خيراً... او تعفوا عن سوء» 2- گاهى ظلم ستيزى وفرياد، ارزش است و گاهى عفو وبخشش. «تعفوا عن سوء» 3- عفو از موضع قدرت، ارزشمند است. «عفوّاً قديراً»

150 - آيه 150 به منزله‌ى مبتدا و آيه‌ى 151 به منزله‌ى خبر آن است. يهوديان و مسيحيان، به خاطر هوس‌ها و تعصّبات جاهلانه و تنگ نظرى‌هاى بى‌دليل، برخى انبيا را قبول داشتند و به برخى كافر بودند. 1- نبوّت، يك جريان وسنّت دائمى الهى و همچون زنجير بهم پيوسته است. پس بايد به همه‌ى اين جريان اعتقاد داشت. <411> «يريدون ان يفرّقوا بين اللّه و رسله» 2- خدا و رسول، جبهه‌ى واحدند و جدايى در كار نيست. «يفرّقوا بين اللّه ورسله» 3- كفر به خدا و رسولان، يا ايمان به خدا و كفر به همه‌ى پيامبران، يا ايمان به خدا و كفر نسبت به بعضى انبيا، ممنوع است. راه حقّ، ايمان به خدا و همه‌ى پيامبران است. «يكفرون، يقرّقوا، يقومون، هم الكافرون حقّا» 4- همه اديان آسمانى بايد به رسميّت شناخته شوند. (البتّه در مرز تاريخى خود) «يقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض» 5 - پذيرش قوانين مخالف اسلام، نوعى تبعيض در دين و ممنوع است. «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» 6- التقاط و راه جديدى در برابر راه انبيا گشودن، كفر است. «يتخذوا بين ذلك سبيلاً اولئك هم الكافرون» 7- جهنّم، هم اكنون نيز موجود و آفريده شده است. «اعتدنا»

151 - آيه 150 به منزله‌ى مبتدا و آيه‌ى 151 به منزله‌ى خبر آن است. يهوديان و مسيحيان، به خاطر هوس‌ها و تعصّبات جاهلانه و تنگ نظرى‌هاى بى‌دليل، برخى انبيا را قبول داشتند و به برخى كافر بودند. 1- نبوّت، يك جريان وسنّت دائمى الهى و همچون زنجير بهم پيوسته است. پس بايد به همه‌ى اين جريان اعتقاد داشت. <411> «يريدون ان يفرّقوا بين اللّه و رسله» 2- خدا و رسول، جبهه‌ى واحدند و جدايى در كار نيست. «يفرّقوا بين اللّه ورسله» 3- كفر به خدا و رسولان، يا ايمان به خدا و كفر به همه‌ى پيامبران، يا ايمان به خدا و كفر نسبت به بعضى انبيا، ممنوع است. راه حقّ، ايمان به خدا و همه‌ى پيامبران است. «يكفرون، يقرّقوا، يقومون، هم الكافرون حقّا» 4- همه اديان آسمانى بايد به رسميّت شناخته شوند. (البتّه در مرز تاريخى خود) «يقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض» 5 - پذيرش قوانين مخالف اسلام، نوعى تبعيض در دين و ممنوع است. «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» 6- التقاط و راه جديدى در برابر راه انبيا گشودن، كفر است. «يتخذوا بين ذلك سبيلاً اولئك هم الكافرون» 7- جهنّم، هم اكنون نيز موجود و آفريده شده است. «اعتدنا»

152 - 1- بايد به خداوند وتمام پيامبرانش ايمان داشت. با اينكه درجات انبيا و شعاع مأموريّت آنها متفاوت است، ولى ايمان به همه‌ى آنها ضرورى است. «آمنوا باللّه و رسله» 2- با اينكه هستى ما و توفيقات ما و تمام امكانات و ابزارهاى ما از اوست، ولى باز هم به ما پاداش مى‌دهد. «اجورهم» 3- خداوند در پاداش خود، كوتاهى‌ها و تقصيرات ما را به حساب نمى‌آورد. «يؤتيهم اجورهم و كان اللّه غفوراً رحيما»

153 - خواسته‌ى يهود از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله آن بود كه قرآن هم مانند تورات يكجا نازل شود و اين بهانه‌اى بيش نبود. خداوند در پاسخ آنان مى‌فرمايد: حتّى اگر قرآن را يكجا در نامه‌اى قابل لمس فرود آوريم، كافران آن را جادو مى‌پندارند، «ولو نزّلنا عليك كتاباً فى قِرطاس فلمسوه بايديهم لقال الّذين كفروا انْ هذا الاّ سحرٌ مبين» <412> بهانه‌هاى كفّار، براى ايمان نياوردن، شبيه به هم است. مشركان نيز همين تقاضا را از رسول خدا داشتند و مى‌گفتند: «لن نؤمن لرقيّك حتّى تنزّل علينا كتاباً نقرؤه» <413> 1- اعمال و افكار و اخلاق ناپسند نياكان، براى آيندگان، سوء سابقه مى‌شود. «فقد سألوا...» 2- بنى‌اسرائيل در پى حقّ نبودند. وگرنه پس از آن همه معجزات، چرا گوساله پرست شدند؟ «اتخذوا العجل من بعد ما جائتهم البينات» 3- از ايمان نياوردن كفّار، نگران وناراحت نباشيد، چون در برابر همه انبيا افراد لجوج بوده‌اند. «سألوا موسى اكبر من ذلك» 4- خداوند با چشم ديده نمى‌شود و درخواست ديدن او بدين صورت ظلم و ستمگرى است. «ارنا اللّه جهرة فاخذتهم الصاعقة بظلمهم» 5 - انكار حقّ و انحراف فكرى، قهر خداوند را در همين دنيا به دنبال دارد. «اخذتهم الصاعقة بظلمهم» 6- رحمت الهى حتّى گناه گوساله پرستى را هم مى‌بخشايد. «فعفونا» 7- انبيا مورد حمايت پروردگارند. «و آتينا موسى سلطاناً مبيناً»

154 - مشابه اين آيه، در سوره‌ى بقره آيات 63 و93 ونيز اعراف آيه‌ى 171 آمده است. منظور از پيمان خدا با بنى‌اسرائيل، همان است كه در آيات 40 و 84 سوره‌ى بقره و 12 مائده آمده است. مكان‌هاى مقدّس، آداب ويژه‌اى دارد: «ادخلوا الباب سجّدا» نسبت به كوه طور، در قرآن آمده است: «فاخلع نعليك» <414> در مورد خانه‌هاى پيامبر: «لاتدخلوا بيوت النبى حتّى يؤذن لكم» <415> درباره‌ى مساجد: «خذوا زينتكم عند كل مسجد» <416> درباره‌ى مسجد الحرام: «فلايقربوا المسجد الحرام» <417> درباره‌ى كعبه: «طهّرا بيتى» <418> و آداب ديگرى كه نسبت به مساجد در كتب فقهى و منابع حديثى آمده است. 1- در تربيت گاهى لازم است از اهرم ترس وارعاب استفاده شود. «و رفعنا فوقهم الطور» 2- اشتغال به كار هنگام تعطيلى وعبادت، نوعى تعدّى از مرز است. «لاتعدوا فى السّبت»

مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 6 - حزب 11 - سوره نساء - صفحه 102
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا

مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 92,737,606