خدمات تلفن همراه
قرآن تبيان- جزء 8 - حزب 15 - سوره انعام - صفحه 142
نرم افزارهای رایگان تلفن همراه
بازی و سرگرمی
قرآن
مفاتیح
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
اوقات شرعی
مسائل شرعی
گنجینه معنوی
آشپزی
مناسبت ها
الحان قرآن
صحیفه نور امام خمینی ره
پنل عضویت
وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا مَّا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ
111 - گويا يكى از درخواستهاى مشركان، نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است، غافل از آنكه اين مشركان به قدرى لجوجند كه حتّى اگر امور غيبى مثل فرشتگان براى آنان محسوس شود باز هم ايمان نخواهند آورد. سعدى نيز مىگويد:
چون بود اصل گوهرى قابل
تربيت را در او اثر باشد
هيچ صيقل نكو نداند كرد
آهنى را كه بد گهر باشد
سگ به درياى هفتگانه مشوى
چون شود تر، پليدتر باشد
خر عيسى گرش به مكّه برى
چون بيايد هنوز خر باشد
«قُبُل» يا به معناى مقابل است، يا جمع قبيل، به معناى گروه و دسته.
در دو آيهى قبل، ادعاى دروغ مشركان مطرح شد كه مىگفتند: اگر معجزه بيايد ايمان مىآوريم، اينجا نمونه آن معجزات مطرح شده است.
شبيه اين آيه، در سورهى حجر آيات 14 و 15 آمده است: «ولو فَتَحنا عليهم باباً من السّماء فظلّوا فيه يعرجون لقالوا انّما سُكِّرَت أبصارُنا بل نحن قوم مَسحورون» اگر از آسمان درى باز شود و كفّار از آن بالا روند، باز هم گويند: چشم ما را جادو كردهاند. 1- براى دلهاى لجوج، هيچ آيه و نشانهاى زمينهساز ايمان نمىگردد. «ما كانوا ليؤمنوا»
2- خدا اگر بخواهد، مىتواند به اجبار، همه را مؤمن سازد، ولى اين خلاف حكمت اوست. «ما كانوا ليؤمنوا الاّ أن يشاء اللّه»
3- جهالت، عامل ايمان نياوردن به آيات الهى است. «ما كانوا ليؤمنوا... و لكنّ اكثرهم يجهلون»
وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ
112 - در دو آيهى قبل آمده بود كه: ما آنان را به حال خود رها كرديم، «نذرهم فى طغيانهم يعمهون» اينجا مىفرمايد: تو نيز آنان را به حال خود رها كن. «فذرهم»
سقوط انسان، از قبول وسوسهى شيطان شروع مىشود، «يُوَسوِسُ فى صُدُورِ النّاس» <453> آنگاه هر كه وسوسه در او اثر گذاشت از ياران شيطان مىشود، «اِخوان الشياطين» <454> و در نهايت خودش شيطان مىگردد. «شياطين الانس»
تضادّ و درگيرى، زمينه ساز تكامل اختيارى است. به همين جهت خداوند، جهان را عالم تزاحم و تضادّ اختيارى قرار داده است. «وكذلك» 1- از عوامل استقامت و پايدارى انسان، آگاهى از تاريخ و مشكلات ديگران است. «وكذلك»
2- مبارزه حقّ و باطل، در طول تاريخ وجود داشته است. «وكذلك»
3- رهبر جامعه، بايد براى مخالفتها آماده باشد. «وكذلك»
4- انتظار ريشهكن شدن مخالفان و بدخواهان را نداشته باشيم. «وكذلك جعلنا»
5 - از سنّتهاى الهى روبرو شدن انبيا با مخالفان گوناگون است. «و كذلك جعلنا لكلّ نبىٍّ عَدوّا»
6- كفّار لجوج، شيطانند. «شياطين الانس...»
7- شياطين انس و جنّ از طريق القا به يكديگر، با هم ارتباط دارند. «يوحى بعضهم الى بعض...»
8 - شياطين، روشهاى شيطنت را به يكديگر مىآموزند. «يوحى بعضهم الى بعض»
9- مخالفان انبيا، تبليغات درون گروهى دارند. «يوحى بعضهم الى بعض»
10- كلمات زيبا و فريبنده، مىتواند از عوامل اغفال انسان باشد. «يوحى... زخرف القول غرورا»
11- خداوند انسان را آزاد آفريده و دنيا را ميدان درگيرىها قرار داده است. «ولو شاء ربّك ما فعلوه»
12- اختيار و آزادى بشر، در مسير رشد و تربيت اوست. «و لو شاء ربّك ما فعلوه»
13- در نظام هستى، يك اراده حاكم است نه دو قدرت، يزدان و اهريمن در برابر هم نيستند و تلاشهاى انحرافى از قدرت و سلطهى الهى بيرون نيست. «ولو شاء ربك ما فعلوه»
وَلِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِیَرْضَوْهُ وَلِیَقْتَرِفُوا مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ
113 - «تَصغى» از «صَغْو»، به معناى تمايل است، تمايلى كه از راه شنيدن حاصل مىشود.
«اِقتراف»، به معناى تحصيل و كسب چيزى است. 1- وسوسهها و تبليغات، به تنهايى عامل انحراف نيست، بلكه گوش دادن و دل سپردن و جذب شدن، مؤثّر است. «لتصغى ... ليرضوه»
2- ايمان نداشتن به آخرت، سبب تسخير و نفوذ شيطان است. «لايؤمنون بالاخرة»
أَفَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَمًا وَهُوَ الَّذِی أَنزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ
114 - «حَكَم» را برخى با «حاكم» يكى دانستهاند، امّا برخى گفتهاند: «حَكَم»، داورى است كه طرفين دعوا، او را انتخاب كرده باشند، ولى «حاكم»، هرگونه داور است. <455> در مجمعالبيان آمده است: حَكَم، كسى است كه به حقّ داورى كند، ولى حاكم، به هر قاضى گفته مىشود.
در آيه 111، سخن اين بود كه اگر مردگان هم با اينان حرف بزنند يا فرشتگان فرود آيند، ايمان نخواهند آورد. در اين آيه مىفرمايد: اهل كتاب، وحى بودن قرآن را مىدانند و تقاضاى معجزات ديگر، تنها بهانه است.
پيامبر صلى الله عليه وآله در راه خود ترديدى ندارد، لذا خطاب «لا تكوننّ مِنَ المُمترين» هشدار به مسلمانان است كه نگران حقّانيت راه خود نباشند. 1- با وجود كتابى همچون قرآن، به سراغ داورى ديگران رفتن، نادرست و قابل توبيخ است. «أفغَير اللَّه اَبتَغِى حَكَماً» (جز خداوند، كسى حقّ قانونگذارى و داورى ندارد)
2- خداوند، قرآن را به تفصيل نازل كرده است. «هو الّذى انزل اليكم الكتاب مفصّلاً»
3- قوانين و احكام اسلام، ابهام ندارد. «مفصّلاً»
4- يكى از دلايل حقانيّت اسلام، بشارت انبياى گذشته در تورات و انجيل است. «الّذين آتيناهم الكتاب يعلمون انّه منزّل من ربّك» چنانكه در آيهاى ديگر مىفرمايد: «يَعرِفونَه كما يَعرفُون ابنائهم» <456> اهل كتاب، پيامبر اسلام را همچون فرزندان خود مىشناختند.
5 - رهبر بايد از قاطعيّتى ترديدناپذير در راه دعوت خود برخوردار باشد. «فلاتكوننّ...»
6- مبادا به خاطر ايماننياوردن اهلكتاب، در شما ترديدى پيدا شود، زيرا آنان حقانيّت قرآن را خوب مىدانند و انكارشان به دليل لجاجت است. «يعلمون انّه منزّل من ربّك بالحقّ فلا تكوننّ من الممترين»
وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
115 - مراد از «كلمة» در اين آيه، به دليل آيه قبل، آيات قرآن است ولى واژهى «كلمة» در فرهنگ قرآن و روايات، گاهى به معناى وعدهى حتمى آمده است، «و تمّت كلمة ربّك الحسنى على بنىاسرائيل بما صبروا» <457> كه تحقّق وعدهى الهى را نسبت به بنىاسرائيل به خاطر صبرشان بيان مىكند. گاهى به معناى دين آمده است، «كلمة اللّه» يعنى دين خدا، و گاهى به پيامبر و اولياى الهى اطلاق شده است، چنانكه دربارهى حضرت عيسىعليه السلام مىخوانيم: «كلمته القاها الى مريم» <458> در روايات نيز از قول ائمّهعليهم السلام آمده است كه ما كلمات الهى هستيم. «نحن الكلمات» <459> 1- قرآن، آخرين كتاب آسمانى و اسلام، آخرين دين الهى است. «تمّت كلمة ربّك»
2- قرآن، معجزهاى كامل براى اثبات رسالت پيامبر اكرم است. «تمّت كلمة ربك»
3- قرآن، پاسخگوى همهى نيازهاى هدايتى جوامع بشرى است. «تمّت كلمة ربّك»
4- اسلام، مكمّل اديان گذشته است. «تمّت كلمة ربّك...»
5 - اتمام دين با بعثت رسول اكرم صلى الله عليه وآله، جلوهاى از ربوبيّت خداوند است. «و تمّت كلمة ربّك»
6- مبناى قوانين و سنّتهاى خداوند در نظام هستى، صدق و عدل است. «و تمّت كلمة ربّك صدقاً و عدلاً»
7- اخبار قرآن، صادق و احكامش بر عدل استوار است. «و تمّت كلمة ربّك صدقاً و عدلاً» در آيهى ديگر مىخوانيم: «و مَن اصدق من اللّه حديثاً» <460>
8 - در قرآن، تحريف راه ندارد. «لا مبدّل لكلماته»
9- خداوند نيازها را بسيار خوب مىداند و با توجّه به آن، قرآن را نازل كرده است. «و هو السّميع العليم»
وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ
116 - «خَرْص» به معناى تخمين و حدس است. چون بعضى از تخمينها نادرست از آب در مىآيد، به معناى دروغ هم آمده است. <461> 1- راه هدايت و راه قرآن ملاك است، نه راه مردم و اكثريّت. «و تمّت كلمة ربّك... و اِن تُطِع اكثر...»
2- اكثريّت، دليل حقانيّت نيست. ملاك، حقّ است نه عدد، پس در پيمودن راه حقّ از كمى افراد نهراسيد. «اِن تُطِع اكثر...»
3- جلب نظر اكثريّت، گاهى به قيمت نابودى و انحراف خود انسان تمام مىشود. «اِن تطع اكثر... يضلّوك» (در راه خدا حركت كنيم هر چند خلاف رأى اكثريّت باشد)
4- اكثريّت، چنان جلوهاى دارد كه خدا پيامبر را هم از تبعيّت آن بر حذر مىدارد. «واِن تُطِع اكثر مَن فى الارض يضلّوك» (انبيا بايد تابع وحى باشند، نه آراى مردم)
5 - ريشهى ضلالتها، اعتماد به حدس وگمان است. «يضلّوك - اِنيتّبعون الاّ الظنّ»
6- اكثريّتى كه به جاى حقّ، در پى حدس و هوس باشند، قابل پيروى نيستند. «اِن تطع اكثر... يضلّوك... يخرصون»
7- در انتخاب راه، دليل وبرهان لازم است، نه حدس وگمان. «اِن يتّبعون الاّ الظنّ... يخرصون»
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَن یَضِلُّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ
117 - «مَهدىّ«، يعنى كسى كه از ابتدا به هدايت الهى راه يافته است، مانند امامان معصومعليهم السلام امّا «مُهتَدى« كسى است كه پس از ضلالت، هدايت شده باشد. <462> 1- بشر نيز علم دارد، امّا تنها خدا اعلم است. «هو اعلم» (ضمير «هو» ميان مبتدا و خبر نشانهى انحصار است.)
2- تربيت، نياز به آگاهى عميق دارد. «ربّك...اعلم»
3- با تظاهر و نفاق، خود و ديگران را مفريبيم، كه خدا همه را بهتر مىشناسد. «هو أعلم مَن يَضلّ...»
4- از اعلم پيروى كنيم، نه اكثريّت. «و اِن تُطِع اكثر يضلّوك... انّ ربّك هو اعلم»
فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِن کُنتُم بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَ
118 - بردن نام خداوند هنگام ذبح حيوان، نوعى مصونيّت دادن به ماديات و به صحنه آوردن ايمان است. ياد خدا در هر كارى خوب است، امّا در ذبح حيوان كه گرفتن جان آن مطرح است، ضرورت مىيابد.
از نشانههاى جامعيّت مكتب اسلام اين است كه در يك مسئلهى جزيى مانند ذبح، همهى جوانب آن را مطرح كرده است: هم مكتب (نام خدا)، هم وسيله (آهن)، هم شيوهى بريدن رگها، هم امّت (مسلمان بودن كسى كه ذبح مىكند) و هم جهت (قبله) و هم موارد مصرف. «فكلوا مما ذكر اسم اللَّه» 1- غذا و خوراك مؤمن بايد جهت الهى داشته باشد. «فكلوا مما ذكر اسم اللَّه»
2- نام خداوند، مُهر جواز مصرف و پروانهى استفاده از گوشت حيوانات قابل مصرف است. «فكلوا ممّا ذكر اسم اللّه عليه...»
3- براى تحكيم پايههاى توحيد، از هر فرصتى، حتّى ذبح حيوان بايد استفاده كرد. آرى توحيد، تنها يك مسألهى ذهنى نيست. «فكلوا ممّا ذكر اسم اللّه عليه»
4- تغذيهى حلال و التزام به احكام، شرط ايمان است. «اِن كنتم بآياته مؤمنين»
صفحه : 142
بزرگتر
کوچکتر
بدون ترجمه
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تصویر
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
111 - گويا يكى از درخواستهاى مشركان، نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است، غافل از آنكه اين مشركان به قدرى لجوجند كه حتّى اگر امور غيبى مثل فرشتگان براى آنان محسوس شود باز هم ايمان نخواهند آورد. سعدى نيز مىگويد: چون بود اصل گوهرى قابل تربيت را در او اثر باشد هيچ صيقل نكو نداند كرد آهنى را كه بد گهر باشد سگ به درياى هفتگانه مشوى چون شود تر، پليدتر باشد خر عيسى گرش به مكّه برى چون بيايد هنوز خر باشد «قُبُل» يا به معناى مقابل است، يا جمع قبيل، به معناى گروه و دسته. در دو آيهى قبل، ادعاى دروغ مشركان مطرح شد كه مىگفتند: اگر معجزه بيايد ايمان مىآوريم، اينجا نمونه آن معجزات مطرح شده است. شبيه اين آيه، در سورهى حجر آيات 14 و 15 آمده است: «ولو فَتَحنا عليهم باباً من السّماء فظلّوا فيه يعرجون لقالوا انّما سُكِّرَت أبصارُنا بل نحن قوم مَسحورون» اگر از آسمان درى باز شود و كفّار از آن بالا روند، باز هم گويند: چشم ما را جادو كردهاند. 1- براى دلهاى لجوج، هيچ آيه و نشانهاى زمينهساز ايمان نمىگردد. «ما كانوا ليؤمنوا» 2- خدا اگر بخواهد، مىتواند به اجبار، همه را مؤمن سازد، ولى اين خلاف حكمت اوست. «ما كانوا ليؤمنوا الاّ أن يشاء اللّه» 3- جهالت، عامل ايمان نياوردن به آيات الهى است. «ما كانوا ليؤمنوا... و لكنّ اكثرهم يجهلون»
112 - در دو آيهى قبل آمده بود كه: ما آنان را به حال خود رها كرديم، «نذرهم فى طغيانهم يعمهون» اينجا مىفرمايد: تو نيز آنان را به حال خود رها كن. «فذرهم» سقوط انسان، از قبول وسوسهى شيطان شروع مىشود، «يُوَسوِسُ فى صُدُورِ النّاس» <453> آنگاه هر كه وسوسه در او اثر گذاشت از ياران شيطان مىشود، «اِخوان الشياطين» <454> و در نهايت خودش شيطان مىگردد. «شياطين الانس» تضادّ و درگيرى، زمينه ساز تكامل اختيارى است. به همين جهت خداوند، جهان را عالم تزاحم و تضادّ اختيارى قرار داده است. «وكذلك» 1- از عوامل استقامت و پايدارى انسان، آگاهى از تاريخ و مشكلات ديگران است. «وكذلك» 2- مبارزه حقّ و باطل، در طول تاريخ وجود داشته است. «وكذلك» 3- رهبر جامعه، بايد براى مخالفتها آماده باشد. «وكذلك» 4- انتظار ريشهكن شدن مخالفان و بدخواهان را نداشته باشيم. «وكذلك جعلنا» 5 - از سنّتهاى الهى روبرو شدن انبيا با مخالفان گوناگون است. «و كذلك جعلنا لكلّ نبىٍّ عَدوّا» 6- كفّار لجوج، شيطانند. «شياطين الانس...» 7- شياطين انس و جنّ از طريق القا به يكديگر، با هم ارتباط دارند. «يوحى بعضهم الى بعض...» 8 - شياطين، روشهاى شيطنت را به يكديگر مىآموزند. «يوحى بعضهم الى بعض» 9- مخالفان انبيا، تبليغات درون گروهى دارند. «يوحى بعضهم الى بعض» 10- كلمات زيبا و فريبنده، مىتواند از عوامل اغفال انسان باشد. «يوحى... زخرف القول غرورا» 11- خداوند انسان را آزاد آفريده و دنيا را ميدان درگيرىها قرار داده است. «ولو شاء ربّك ما فعلوه» 12- اختيار و آزادى بشر، در مسير رشد و تربيت اوست. «و لو شاء ربّك ما فعلوه» 13- در نظام هستى، يك اراده حاكم است نه دو قدرت، يزدان و اهريمن در برابر هم نيستند و تلاشهاى انحرافى از قدرت و سلطهى الهى بيرون نيست. «ولو شاء ربك ما فعلوه»
113 - «تَصغى» از «صَغْو»، به معناى تمايل است، تمايلى كه از راه شنيدن حاصل مىشود. «اِقتراف»، به معناى تحصيل و كسب چيزى است. 1- وسوسهها و تبليغات، به تنهايى عامل انحراف نيست، بلكه گوش دادن و دل سپردن و جذب شدن، مؤثّر است. «لتصغى ... ليرضوه» 2- ايمان نداشتن به آخرت، سبب تسخير و نفوذ شيطان است. «لايؤمنون بالاخرة»
114 - «حَكَم» را برخى با «حاكم» يكى دانستهاند، امّا برخى گفتهاند: «حَكَم»، داورى است كه طرفين دعوا، او را انتخاب كرده باشند، ولى «حاكم»، هرگونه داور است. <455> در مجمعالبيان آمده است: حَكَم، كسى است كه به حقّ داورى كند، ولى حاكم، به هر قاضى گفته مىشود. در آيه 111، سخن اين بود كه اگر مردگان هم با اينان حرف بزنند يا فرشتگان فرود آيند، ايمان نخواهند آورد. در اين آيه مىفرمايد: اهل كتاب، وحى بودن قرآن را مىدانند و تقاضاى معجزات ديگر، تنها بهانه است. پيامبر صلى الله عليه وآله در راه خود ترديدى ندارد، لذا خطاب «لا تكوننّ مِنَ المُمترين» هشدار به مسلمانان است كه نگران حقّانيت راه خود نباشند. 1- با وجود كتابى همچون قرآن، به سراغ داورى ديگران رفتن، نادرست و قابل توبيخ است. «أفغَير اللَّه اَبتَغِى حَكَماً» (جز خداوند، كسى حقّ قانونگذارى و داورى ندارد) 2- خداوند، قرآن را به تفصيل نازل كرده است. «هو الّذى انزل اليكم الكتاب مفصّلاً» 3- قوانين و احكام اسلام، ابهام ندارد. «مفصّلاً» 4- يكى از دلايل حقانيّت اسلام، بشارت انبياى گذشته در تورات و انجيل است. «الّذين آتيناهم الكتاب يعلمون انّه منزّل من ربّك» چنانكه در آيهاى ديگر مىفرمايد: «يَعرِفونَه كما يَعرفُون ابنائهم» <456> اهل كتاب، پيامبر اسلام را همچون فرزندان خود مىشناختند. 5 - رهبر بايد از قاطعيّتى ترديدناپذير در راه دعوت خود برخوردار باشد. «فلاتكوننّ...» 6- مبادا به خاطر ايماننياوردن اهلكتاب، در شما ترديدى پيدا شود، زيرا آنان حقانيّت قرآن را خوب مىدانند و انكارشان به دليل لجاجت است. «يعلمون انّه منزّل من ربّك بالحقّ فلا تكوننّ من الممترين»
115 - مراد از «كلمة» در اين آيه، به دليل آيه قبل، آيات قرآن است ولى واژهى «كلمة» در فرهنگ قرآن و روايات، گاهى به معناى وعدهى حتمى آمده است، «و تمّت كلمة ربّك الحسنى على بنىاسرائيل بما صبروا» <457> كه تحقّق وعدهى الهى را نسبت به بنىاسرائيل به خاطر صبرشان بيان مىكند. گاهى به معناى دين آمده است، «كلمة اللّه» يعنى دين خدا، و گاهى به پيامبر و اولياى الهى اطلاق شده است، چنانكه دربارهى حضرت عيسىعليه السلام مىخوانيم: «كلمته القاها الى مريم» <458> در روايات نيز از قول ائمّهعليهم السلام آمده است كه ما كلمات الهى هستيم. «نحن الكلمات» <459> 1- قرآن، آخرين كتاب آسمانى و اسلام، آخرين دين الهى است. «تمّت كلمة ربّك» 2- قرآن، معجزهاى كامل براى اثبات رسالت پيامبر اكرم است. «تمّت كلمة ربك» 3- قرآن، پاسخگوى همهى نيازهاى هدايتى جوامع بشرى است. «تمّت كلمة ربّك» 4- اسلام، مكمّل اديان گذشته است. «تمّت كلمة ربّك...» 5 - اتمام دين با بعثت رسول اكرم صلى الله عليه وآله، جلوهاى از ربوبيّت خداوند است. «و تمّت كلمة ربّك» 6- مبناى قوانين و سنّتهاى خداوند در نظام هستى، صدق و عدل است. «و تمّت كلمة ربّك صدقاً و عدلاً» 7- اخبار قرآن، صادق و احكامش بر عدل استوار است. «و تمّت كلمة ربّك صدقاً و عدلاً» در آيهى ديگر مىخوانيم: «و مَن اصدق من اللّه حديثاً» <460> 8 - در قرآن، تحريف راه ندارد. «لا مبدّل لكلماته» 9- خداوند نيازها را بسيار خوب مىداند و با توجّه به آن، قرآن را نازل كرده است. «و هو السّميع العليم»
116 - «خَرْص» به معناى تخمين و حدس است. چون بعضى از تخمينها نادرست از آب در مىآيد، به معناى دروغ هم آمده است. <461> 1- راه هدايت و راه قرآن ملاك است، نه راه مردم و اكثريّت. «و تمّت كلمة ربّك... و اِن تُطِع اكثر...» 2- اكثريّت، دليل حقانيّت نيست. ملاك، حقّ است نه عدد، پس در پيمودن راه حقّ از كمى افراد نهراسيد. «اِن تُطِع اكثر...» 3- جلب نظر اكثريّت، گاهى به قيمت نابودى و انحراف خود انسان تمام مىشود. «اِن تطع اكثر... يضلّوك» (در راه خدا حركت كنيم هر چند خلاف رأى اكثريّت باشد) 4- اكثريّت، چنان جلوهاى دارد كه خدا پيامبر را هم از تبعيّت آن بر حذر مىدارد. «واِن تُطِع اكثر مَن فى الارض يضلّوك» (انبيا بايد تابع وحى باشند، نه آراى مردم) 5 - ريشهى ضلالتها، اعتماد به حدس وگمان است. «يضلّوك - اِنيتّبعون الاّ الظنّ» 6- اكثريّتى كه به جاى حقّ، در پى حدس و هوس باشند، قابل پيروى نيستند. «اِن تطع اكثر... يضلّوك... يخرصون» 7- در انتخاب راه، دليل وبرهان لازم است، نه حدس وگمان. «اِن يتّبعون الاّ الظنّ... يخرصون»
117 - «مَهدىّ«، يعنى كسى كه از ابتدا به هدايت الهى راه يافته است، مانند امامان معصومعليهم السلام امّا «مُهتَدى« كسى است كه پس از ضلالت، هدايت شده باشد. <462> 1- بشر نيز علم دارد، امّا تنها خدا اعلم است. «هو اعلم» (ضمير «هو» ميان مبتدا و خبر نشانهى انحصار است.) 2- تربيت، نياز به آگاهى عميق دارد. «ربّك...اعلم» 3- با تظاهر و نفاق، خود و ديگران را مفريبيم، كه خدا همه را بهتر مىشناسد. «هو أعلم مَن يَضلّ...» 4- از اعلم پيروى كنيم، نه اكثريّت. «و اِن تُطِع اكثر يضلّوك... انّ ربّك هو اعلم»
118 - بردن نام خداوند هنگام ذبح حيوان، نوعى مصونيّت دادن به ماديات و به صحنه آوردن ايمان است. ياد خدا در هر كارى خوب است، امّا در ذبح حيوان كه گرفتن جان آن مطرح است، ضرورت مىيابد. از نشانههاى جامعيّت مكتب اسلام اين است كه در يك مسئلهى جزيى مانند ذبح، همهى جوانب آن را مطرح كرده است: هم مكتب (نام خدا)، هم وسيله (آهن)، هم شيوهى بريدن رگها، هم امّت (مسلمان بودن كسى كه ذبح مىكند) و هم جهت (قبله) و هم موارد مصرف. «فكلوا مما ذكر اسم اللَّه» 1- غذا و خوراك مؤمن بايد جهت الهى داشته باشد. «فكلوا مما ذكر اسم اللَّه» 2- نام خداوند، مُهر جواز مصرف و پروانهى استفاده از گوشت حيوانات قابل مصرف است. «فكلوا ممّا ذكر اسم اللّه عليه...» 3- براى تحكيم پايههاى توحيد، از هر فرصتى، حتّى ذبح حيوان بايد استفاده كرد. آرى توحيد، تنها يك مسألهى ذهنى نيست. «فكلوا ممّا ذكر اسم اللّه عليه» 4- تغذيهى حلال و التزام به احكام، شرط ايمان است. «اِن كنتم بآياته مؤمنين»
ترتیل استاد سعد الغامدی صفحه : 142
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 8 - حزب 15 - سوره انعام - صفحه 142
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا
مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مراثی (نوحه) توسط حاج سعید حدادیان بمناسبت محرم الحرام درباره امام حسین علیه السلام از سایت شهید آوینی با عنوان من و یک کاروان خوبان عالم واحد - محمد حسین حدادیان
ادعیه (دعاخوانی) توسط حاج سید رضا نریمانی درباره دعای جوشن کبیر از سایت عقیق با عنوان دعای جوشن کبیر
سخنرانی توسط حجت الاسلام و المسلمین قرائتی از سایت مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن با عنوان مقايسه حضرت مهدي با حضرت يوسف
تلاوت توسط استاد محمد اللیثی درباره 15 - حجر از سایت الکعبه با عنوان الحجرات ق الرحمن مصر
اذان توسط استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد از سایت تبیان با عنوان گلبانگ اذان
مناجات توسط حاج عبدالرضا هلالی بمناسبت رمضان المبارک درباره راز و نیاز با خدا از سایت تبیان با عنوان ای ذکر رحمت
مدایح (به شادی ) توسط کربلایی مجتبی رمضانی بمناسبت ربیع الاول از سایت راسخون با عنوان کربلایی مجتبی رمضانی - ولادت پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) - سال 95 - نغمه و ذکر امیرالمومنین علیه السلام
ترتیل توسط أحمد صابر درباره 109 - کافرون از سایت mp3quran.net با عنوان قرآن کریم سوره کافرون - حفص از عاصم
درس حوزوی توسط آیت الله العظمی جوادی آملی درباره 6 - انعام از سایت راسخون با عنوان سوره ی انعام آیه ی 165 - 4
ندبه انتظار توسط حاج عبدالرضا هلالی بمناسبت شعبان المعظم درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت شهید آوینی با عنوان سایتون سنگین مولا، کجا رفته اون چشاتون
کلیپ سخنان توسط حجت الاسلام و المسلمین پناهیان درباره دین از سایت راسخون با عنوان تنها نقطه نگرانی برای ظهور
کتاب صوتی توسط حجت الاسلام و المسلمین علی ملکی از سایت پی سی دانلود با عنوان ترجمه شنیداری قرآن کریم - ویژه جوانان و نوجوانان - علی ملکی - سوره الأعراف
در باره ما
|
تماس با ما
|
نظرخواهی
خدمات تلفن همراه
مر
ا
جعه: 93,259,484