خدمات تلفن همراه
قرآن تبيان- جزء 9 - حزب 17 - سوره اعراف - صفحه 162
نرم افزارهای رایگان تلفن همراه
بازی و سرگرمی
قرآن
مفاتیح
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
اوقات شرعی
مسائل شرعی
گنجینه معنوی
آشپزی
مناسبت ها
الحان قرآن
صحیفه نور امام خمینی ره
پنل عضویت
قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَا شُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِن قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ کُنَّا کَارِهِینَ
88 - زورگويى و تهديد به اخراج و تبعيد، به نوعى در مورد همهى انبيا بوده است، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: كافران نسبت به پيامبران خود چنين تهديدهايى داشتهاند. «قال الّذين كفروا لرسلهم لنخرجنّكم من أرضنا أو لتعودنّ فى ملّتنا» <178>
هيچ يك از انبيا پيش از رسالت، مشرك و بتپرست نبودهاند، ولى برخورد آنان با مشركان آرام بوده است. امّا پس از رسالت با عزم و ارادهاى قوىتر مردم را هدايت كرده و با مشركان مقابله مىكردند، لذا خطاب «لتعودنّ»، به پيروان انبيا است، نه خود آنان. <179> 1- اَشراف مستكبر، دشمن انبيا بودهاند. «قال الملأ الّذين استكبروا... لنخرجنّك»
2- استدلال و منطق، شيوهى انبياست، «جاءتكم بيّنة» <180> ولى روش كفّار، تهديد و زورگويى است. «لنخرجنّك»
3- مبلّغان نبايد از تهديدهاى مخالفان بترسند، چون در اين راه، تهديد به قتل و تبعيد هميشه بوده است. «لنخرجنّك»
4- تحميل عقائد، شيوهى كفّار است و دين تحميلى سودى ندارد. «لتعودنّ فى ملّتنا... كارهين»
5 - در برخورد با جهالت كافران، از ادب و گفتار نرم و حكميانه استفاده كنيم. «أوَ لو كنّا كارهين»
قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَى اللَّهِ کَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِی مِلَّتِکُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا یَکُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِیهَا إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ
89 - «ملّت»، به معناى كيش و آيين است، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: «ملّة ابيكم ابراهيم». <181>
«فتح» در اين گونه موارد، به معناى قضاوت و داورى براى راهگشايى است، يعنى سخن آخر را خداوند مىگويد تا از بنبست خلاص شده و راه باز شود.
چون ياران شعيب عليه السلام، دين را بر اساس بيّنه و استدلال پذيرفتهاند، نه هوا و هوس؛ پس آن را رها نخواهند كرد. مگر آنكه خداوند دستور دهد و خداوند هم هرگز دستور بازگشت به شرك و كفر را نمىدهد، چون معمولاً كسى از دستورش بر مىگردد كه از كردارش پشيمان شود و خداوند هرگز چنين نيست. 1- ارتداد وبرگشت از آرمانها و عقائد حقّ و پذيرفتن شريك براى خداوند، نوعى افترا بر خدا و پيمانشكنى است. «قد افترينا... ما يكون لنا أن نعود»
2- شرك، اسارت و يكتاپرستى، نجات است. «بعد اذ نجّانا اللّه»
3- مؤمن، هرگز از حقّ عدول نمىكند و اهل سازش بر سر عقائدش نيست. «ما يكون لنا...» (عقبگرد و ارتجاع، ممنوع است و تساهل و تسامح همه جا ارزش نيست.)
4- هدايت و ضلالت در دائرهى اراده خداوند است. «الاّ أن يشاء اللّه»
5 - بايد در هر حال تسليم خدا بود و امر او را اطاعت كرد. «الاّ أنيشاء اللّه»
6- دليل تسليم شدن و پذيرفتن ربوبيّت خداوند، علم بىپايان اوست. «الاّ ان يشاء اللّه... وسع ربّنا كلّ شىء علماً»
7- دليل توكّل ما بر خداوند نيز علم مطلق او بر همه چيز است. «وسع ربّنا كلّ شىء علماً على اللّه توكّلنا»
8 - براى پايدارى در ايمان، از خداوند استمداد و به او توكّل كنيم. «مايكون لنا ان نعود... على اللّه توكّلنا»
9- در برابر پيشنهادهاى شوم دشمنان، بايد با توكّل بر خدا، قاطعانه ايستاد. «ما يكون لنا... توكّلنا»
10- واگذارى داورى به خداوند، نمونه ومصداق توكّل و تسليم است. «على اللّه توكّنا ربّنا افتح...»
11- در دعا، تناسب بين خواسته و اسماى الهى را بايد در نظر گرفت. آنجا كه نياز به فتح داريم، خدا را با خيرالفاتحين صدا مىزنيم. «افتح... خير الفاتحين»
12- لازمهى داورى صحيح، علم وآگاهى همهجانبه است. داورى، حقّ كسى است كه همه چيز را مىداند. «وسع ربّنا كلّ شىء علما... ربّنا افتح...»
13- داورى، از شئون ربوبيّت خداوند است. «ربّنا افتح»
14- هدف انبيا تثبيت و بر كرسى نشاندن حرف حقّ است، نه سخن خويشتن. «افتح بيننا و بين قومنا بالحقّ»
وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا إِنَّکُمْ إِذًا لَّخَاسِرُونَ
90 - شايد از اينكه در اين آيه كلمهى «رَجفة»، در آيهى 94 سورهى هود كلمهى «صيحة» و در آيهى 189 سوره شعراء، عبارت «عذاب يوم الظُلّة» بكار رفته، استفاده شود كه زلزله همراه با صيحه و ابر تيره بوده است. <182> ممكن است مراد از «رجفه» همان اضطراب و لرزش اندام باشد كه از ترس حاصل مىشود، نه زمين لرزه.
چنانكه در آيه 78 گذشت، «جاثم» به كسى گفته مىشود كه بهرو بر زمين افتاده و يا به زانو افتاده و توان برخاستن نداشته باشد. 1- طبقهى اشراف، غالباً مخالف پيامبران بودهاند. «و قال الملأ»
2- يكى از شيوههاى كفّار براى بازداشتن مردم از پيروى انبيا، (هنگامى كه ببينند آنان از ايمانشان دست برنمىدارند،) تهديد مادّى و اقتصادى است. «انّكم اذاً لخاسرون» آرى، محروميّت از درآمدهايى كه از طريق كمفروشى به دست مىآيد، از ديد كافران خسارت است.
3- كيفرهاى الهى، اغلب در شب نازل مىشود. <183> «فأصبحوا» شب داراى راز و رمزى است، الطاف الهى و وحى نيز در شب نازل شده است.
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ
91 - شايد از اينكه در اين آيه كلمهى «رَجفة»، در آيهى 94 سورهى هود كلمهى «صيحة» و در آيهى 189 سوره شعراء، عبارت «عذاب يوم الظُلّة» بكار رفته، استفاده شود كه زلزله همراه با صيحه و ابر تيره بوده است. <182> ممكن است مراد از «رجفه» همان اضطراب و لرزش اندام باشد كه از ترس حاصل مىشود، نه زمين لرزه.
چنانكه در آيه 78 گذشت، «جاثم» به كسى گفته مىشود كه بهرو بر زمين افتاده و يا به زانو افتاده و توان برخاستن نداشته باشد. 1- طبقهى اشراف، غالباً مخالف پيامبران بودهاند. «و قال الملأ»
2- يكى از شيوههاى كفّار براى بازداشتن مردم از پيروى انبيا، (هنگامى كه ببينند آنان از ايمانشان دست برنمىدارند،) تهديد مادّى و اقتصادى است. «انّكم اذاً لخاسرون» آرى، محروميّت از درآمدهايى كه از طريق كمفروشى به دست مىآيد، از ديد كافران خسارت است.
3- كيفرهاى الهى، اغلب در شب نازل مىشود. <183> «فأصبحوا» شب داراى راز و رمزى است، الطاف الهى و وحى نيز در شب نازل شده است.
الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْبًا کَأَن لَّمْ یَغْنَوْا فِیهَا الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْبًا کَانُوا هُمُ الْخَاسِرِینَ
92 - «يَغنَوا» از «غنى»، به معناى اقامت در مكان است، و با توجّه به معناى اصلى غنا (بىنيازى)، گويا كسى كه محل اقامت و منزل آماده دارد، بىنياز است.
خسارت بزرگ از آنِ مشركان است كه به جاى ايمان به خداى يكتا، شرك مىورزند و به جاى رهبرى معصوم، سراغ ديگران مىروند. لذا به جاى زندگى أمن، خانه خراب مىشوند، به جاى بهشت به دوزخ مىروند وبه جاى رضوان، گرفتار خشم الهى مىشوند. 1- توجّه به عاقبت شوم كفّار، درس عبرت است. «الّذين كذّبوا شعيباً»
2- نيرنگهاى اهل باطل، نقش بر آب مىشود. «كأن لميغنوا فيها» (كفّار در پى اخراج حضرت شعيب بودند، امّا خودشان در خانههايشان هلاك شدند).
3- هنگام فرا رسيدن قهر خدا، زيانكاران واقعى مشخّص مىشوند. «همالخاسرين» (در آيهى قبل، كافران طرفدارى از حضرت شعيب را خسارت دانستند، اينجا خداوند مىفرمايد: خودشان زيانكارند.)
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ کَافِرِینَ
93 - 1- قهر الهى، بعد از اتمام حجّت است. «فاخذتهم الرجفة... اَبلَغتُكم رسالات ربّى»
2- موعظه، مدارا و توجّه به مردم حدّى دارد، گاهى هم بايد از آنان اعراض نمود. «فتولّى عنهم»
3- تبليغ، بايد همراه با مهربانى و سوز باشد. «اَبلَغتُكم... نَصحتُ»
4- نصايح و خيرخواهى را با منافع شخصى آميخته نكنيم. «نصَحتُ لكم»
5 - وقتى به وظيفهى خود عمل كرديم، نگران نباشيم كه چه خواهد شد. «اَبلَغتُكم...كيف آسى»
6- تأسّف نابجا و عاطفهى بىمورد، ممنوع است. «فكيف آسى»
(در موارد ديگرى هم به پيامبراكرم صلى الله عليه وآله خطاب شده كه «لاتحزن عليهم» <184> ، غصّهى آنان را نخور.)
7- آنجا كه روحيّهى كفر، لجاجت و عناد حاكم باشد، موعظهى پيامبران هم اثر نمىكند. «فكيف آسى على قوم كافرين»
وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ
94 - «بأساء»، به حوادث و ضربههاى جسمى مثل بيمارى ومرگ و «ضرّاء»، به ضربهها و زيانهاى مالى گفته مىشود. 1- تلخىها و ناملايمات، به عنوان يك سنّت الهى براى همهى اقوام وجود دارد. «ما ارسلنا فى قرية من نبىّ الاّ اخذنا...»
2- سختىها و مشكلات، عامل سازندگى، غفلتزدايى و توجّه به خداوند است. «لعلّهم يضّرّعون»
3- ناگوارىها هميشه قهر الهى نيست، گاهى لطفى است كه به شكل بلا جلوه مىكند. «لعلّهم يضّرّعون» (همانگونه كه گداختن آهن در كوره آتش، سبب نرم شدن و شكلپذيرى آن است، حوادث و شدايد نيز انسانها را نرم و به حالت تضرّع و نيازخواهى وامىدارد.)
ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوا وَّقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ
95 - «عَفَوا»، به معناى كثرت مال و فرزندان، يا ترك كردن و اعراض نمودن است. لطف خدا درباره آنان به حدّ وفور رسيد، ولى آنان به هوش نيامدند و عبرت نگرفتند. نظير اين آيه در سورهى انعام آيه 44 آمده است: «فلمّا نسوا ما ذكّروا به فتحنا عليهم أبواب كلّ شىء حتّى اذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغتة» چون تذكّرات ما را فراموش كردند، درهاى نعمتها را به رويشان گشوديم و پس از كاميابىها، ناگهان گرفتار قهر خويش كرديم. مثل بيمارى كه پزشك از بهبود او مأيوس شده و مىگويد: هر چه ميل دارد به او بدهيد، كارش تمام است.
ممكن است براى آيه معناى ديگرى نيز باشد از جمله: بعد از رفع بلا، نسل بعد مىگفتند: حوادث تلخ مخصوص پدران ما بوده و ما در امان هستيم. <185> غافل از آنكه سنّت خداوند بر مبتلا ساختن همهى نسلهاست و اينگونه غفلتها، زمينهى قهر الهى است. 1- گاهى رفاه، بينش و تحليلهاى نادرست، عامل نسيان و طغيان مىشود. «قد مسّ آباءنا الضرّاء»
2- هر نوع خوشى و رفاهى نشانهى لطف نيست، گاهى زمينهساز قهر الهى است. «حتّى عفواْ... فاخذناهم بغتة»
3- بيشتر مردودين در آزمايشهاىالهى، مرفّهانند نه محرومان.«حتّىعفوا وقالوا...»
4- قهر الهى، خبر نمىكند و ناگهان مىرسد. «بغتة»
5 - از كنار حوادث تلخ و شيرين بىتفاوت گذشتن و عبرت نگرفتن، نشانه بىشعورى است. «لا يشعرون»
6- غوطهور شدن در دنيا و غفلت از ياد خدا، انسان را به عذابى ناگهانى و غافلگيرانه دچار مىكند. «فاخذناهم بغتة و هم لايشعرون»
صفحه : 162
بزرگتر
کوچکتر
بدون ترجمه
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تصویر
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
88 - زورگويى و تهديد به اخراج و تبعيد، به نوعى در مورد همهى انبيا بوده است، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: كافران نسبت به پيامبران خود چنين تهديدهايى داشتهاند. «قال الّذين كفروا لرسلهم لنخرجنّكم من أرضنا أو لتعودنّ فى ملّتنا» <178> هيچ يك از انبيا پيش از رسالت، مشرك و بتپرست نبودهاند، ولى برخورد آنان با مشركان آرام بوده است. امّا پس از رسالت با عزم و ارادهاى قوىتر مردم را هدايت كرده و با مشركان مقابله مىكردند، لذا خطاب «لتعودنّ»، به پيروان انبيا است، نه خود آنان. <179> 1- اَشراف مستكبر، دشمن انبيا بودهاند. «قال الملأ الّذين استكبروا... لنخرجنّك» 2- استدلال و منطق، شيوهى انبياست، «جاءتكم بيّنة» <180> ولى روش كفّار، تهديد و زورگويى است. «لنخرجنّك» 3- مبلّغان نبايد از تهديدهاى مخالفان بترسند، چون در اين راه، تهديد به قتل و تبعيد هميشه بوده است. «لنخرجنّك» 4- تحميل عقائد، شيوهى كفّار است و دين تحميلى سودى ندارد. «لتعودنّ فى ملّتنا... كارهين» 5 - در برخورد با جهالت كافران، از ادب و گفتار نرم و حكميانه استفاده كنيم. «أوَ لو كنّا كارهين»
89 - «ملّت»، به معناى كيش و آيين است، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: «ملّة ابيكم ابراهيم». <181> «فتح» در اين گونه موارد، به معناى قضاوت و داورى براى راهگشايى است، يعنى سخن آخر را خداوند مىگويد تا از بنبست خلاص شده و راه باز شود. چون ياران شعيب عليه السلام، دين را بر اساس بيّنه و استدلال پذيرفتهاند، نه هوا و هوس؛ پس آن را رها نخواهند كرد. مگر آنكه خداوند دستور دهد و خداوند هم هرگز دستور بازگشت به شرك و كفر را نمىدهد، چون معمولاً كسى از دستورش بر مىگردد كه از كردارش پشيمان شود و خداوند هرگز چنين نيست. 1- ارتداد وبرگشت از آرمانها و عقائد حقّ و پذيرفتن شريك براى خداوند، نوعى افترا بر خدا و پيمانشكنى است. «قد افترينا... ما يكون لنا أن نعود» 2- شرك، اسارت و يكتاپرستى، نجات است. «بعد اذ نجّانا اللّه» 3- مؤمن، هرگز از حقّ عدول نمىكند و اهل سازش بر سر عقائدش نيست. «ما يكون لنا...» (عقبگرد و ارتجاع، ممنوع است و تساهل و تسامح همه جا ارزش نيست.) 4- هدايت و ضلالت در دائرهى اراده خداوند است. «الاّ أن يشاء اللّه» 5 - بايد در هر حال تسليم خدا بود و امر او را اطاعت كرد. «الاّ أنيشاء اللّه» 6- دليل تسليم شدن و پذيرفتن ربوبيّت خداوند، علم بىپايان اوست. «الاّ ان يشاء اللّه... وسع ربّنا كلّ شىء علماً» 7- دليل توكّل ما بر خداوند نيز علم مطلق او بر همه چيز است. «وسع ربّنا كلّ شىء علماً على اللّه توكّلنا» 8 - براى پايدارى در ايمان، از خداوند استمداد و به او توكّل كنيم. «مايكون لنا ان نعود... على اللّه توكّلنا» 9- در برابر پيشنهادهاى شوم دشمنان، بايد با توكّل بر خدا، قاطعانه ايستاد. «ما يكون لنا... توكّلنا» 10- واگذارى داورى به خداوند، نمونه ومصداق توكّل و تسليم است. «على اللّه توكّنا ربّنا افتح...» 11- در دعا، تناسب بين خواسته و اسماى الهى را بايد در نظر گرفت. آنجا كه نياز به فتح داريم، خدا را با خيرالفاتحين صدا مىزنيم. «افتح... خير الفاتحين» 12- لازمهى داورى صحيح، علم وآگاهى همهجانبه است. داورى، حقّ كسى است كه همه چيز را مىداند. «وسع ربّنا كلّ شىء علما... ربّنا افتح...» 13- داورى، از شئون ربوبيّت خداوند است. «ربّنا افتح» 14- هدف انبيا تثبيت و بر كرسى نشاندن حرف حقّ است، نه سخن خويشتن. «افتح بيننا و بين قومنا بالحقّ»
90 - شايد از اينكه در اين آيه كلمهى «رَجفة»، در آيهى 94 سورهى هود كلمهى «صيحة» و در آيهى 189 سوره شعراء، عبارت «عذاب يوم الظُلّة» بكار رفته، استفاده شود كه زلزله همراه با صيحه و ابر تيره بوده است. <182> ممكن است مراد از «رجفه» همان اضطراب و لرزش اندام باشد كه از ترس حاصل مىشود، نه زمين لرزه. چنانكه در آيه 78 گذشت، «جاثم» به كسى گفته مىشود كه بهرو بر زمين افتاده و يا به زانو افتاده و توان برخاستن نداشته باشد. 1- طبقهى اشراف، غالباً مخالف پيامبران بودهاند. «و قال الملأ» 2- يكى از شيوههاى كفّار براى بازداشتن مردم از پيروى انبيا، (هنگامى كه ببينند آنان از ايمانشان دست برنمىدارند،) تهديد مادّى و اقتصادى است. «انّكم اذاً لخاسرون» آرى، محروميّت از درآمدهايى كه از طريق كمفروشى به دست مىآيد، از ديد كافران خسارت است. 3- كيفرهاى الهى، اغلب در شب نازل مىشود. <183> «فأصبحوا» شب داراى راز و رمزى است، الطاف الهى و وحى نيز در شب نازل شده است.
91 - شايد از اينكه در اين آيه كلمهى «رَجفة»، در آيهى 94 سورهى هود كلمهى «صيحة» و در آيهى 189 سوره شعراء، عبارت «عذاب يوم الظُلّة» بكار رفته، استفاده شود كه زلزله همراه با صيحه و ابر تيره بوده است. <182> ممكن است مراد از «رجفه» همان اضطراب و لرزش اندام باشد كه از ترس حاصل مىشود، نه زمين لرزه. چنانكه در آيه 78 گذشت، «جاثم» به كسى گفته مىشود كه بهرو بر زمين افتاده و يا به زانو افتاده و توان برخاستن نداشته باشد. 1- طبقهى اشراف، غالباً مخالف پيامبران بودهاند. «و قال الملأ» 2- يكى از شيوههاى كفّار براى بازداشتن مردم از پيروى انبيا، (هنگامى كه ببينند آنان از ايمانشان دست برنمىدارند،) تهديد مادّى و اقتصادى است. «انّكم اذاً لخاسرون» آرى، محروميّت از درآمدهايى كه از طريق كمفروشى به دست مىآيد، از ديد كافران خسارت است. 3- كيفرهاى الهى، اغلب در شب نازل مىشود. <183> «فأصبحوا» شب داراى راز و رمزى است، الطاف الهى و وحى نيز در شب نازل شده است.
92 - «يَغنَوا» از «غنى»، به معناى اقامت در مكان است، و با توجّه به معناى اصلى غنا (بىنيازى)، گويا كسى كه محل اقامت و منزل آماده دارد، بىنياز است. خسارت بزرگ از آنِ مشركان است كه به جاى ايمان به خداى يكتا، شرك مىورزند و به جاى رهبرى معصوم، سراغ ديگران مىروند. لذا به جاى زندگى أمن، خانه خراب مىشوند، به جاى بهشت به دوزخ مىروند وبه جاى رضوان، گرفتار خشم الهى مىشوند. 1- توجّه به عاقبت شوم كفّار، درس عبرت است. «الّذين كذّبوا شعيباً» 2- نيرنگهاى اهل باطل، نقش بر آب مىشود. «كأن لميغنوا فيها» (كفّار در پى اخراج حضرت شعيب بودند، امّا خودشان در خانههايشان هلاك شدند). 3- هنگام فرا رسيدن قهر خدا، زيانكاران واقعى مشخّص مىشوند. «همالخاسرين» (در آيهى قبل، كافران طرفدارى از حضرت شعيب را خسارت دانستند، اينجا خداوند مىفرمايد: خودشان زيانكارند.)
93 - 1- قهر الهى، بعد از اتمام حجّت است. «فاخذتهم الرجفة... اَبلَغتُكم رسالات ربّى» 2- موعظه، مدارا و توجّه به مردم حدّى دارد، گاهى هم بايد از آنان اعراض نمود. «فتولّى عنهم» 3- تبليغ، بايد همراه با مهربانى و سوز باشد. «اَبلَغتُكم... نَصحتُ» 4- نصايح و خيرخواهى را با منافع شخصى آميخته نكنيم. «نصَحتُ لكم» 5 - وقتى به وظيفهى خود عمل كرديم، نگران نباشيم كه چه خواهد شد. «اَبلَغتُكم...كيف آسى» 6- تأسّف نابجا و عاطفهى بىمورد، ممنوع است. «فكيف آسى» (در موارد ديگرى هم به پيامبراكرم صلى الله عليه وآله خطاب شده كه «لاتحزن عليهم» <184> ، غصّهى آنان را نخور.) 7- آنجا كه روحيّهى كفر، لجاجت و عناد حاكم باشد، موعظهى پيامبران هم اثر نمىكند. «فكيف آسى على قوم كافرين»
94 - «بأساء»، به حوادث و ضربههاى جسمى مثل بيمارى ومرگ و «ضرّاء»، به ضربهها و زيانهاى مالى گفته مىشود. 1- تلخىها و ناملايمات، به عنوان يك سنّت الهى براى همهى اقوام وجود دارد. «ما ارسلنا فى قرية من نبىّ الاّ اخذنا...» 2- سختىها و مشكلات، عامل سازندگى، غفلتزدايى و توجّه به خداوند است. «لعلّهم يضّرّعون» 3- ناگوارىها هميشه قهر الهى نيست، گاهى لطفى است كه به شكل بلا جلوه مىكند. «لعلّهم يضّرّعون» (همانگونه كه گداختن آهن در كوره آتش، سبب نرم شدن و شكلپذيرى آن است، حوادث و شدايد نيز انسانها را نرم و به حالت تضرّع و نيازخواهى وامىدارد.)
95 - «عَفَوا»، به معناى كثرت مال و فرزندان، يا ترك كردن و اعراض نمودن است. لطف خدا درباره آنان به حدّ وفور رسيد، ولى آنان به هوش نيامدند و عبرت نگرفتند. نظير اين آيه در سورهى انعام آيه 44 آمده است: «فلمّا نسوا ما ذكّروا به فتحنا عليهم أبواب كلّ شىء حتّى اذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغتة» چون تذكّرات ما را فراموش كردند، درهاى نعمتها را به رويشان گشوديم و پس از كاميابىها، ناگهان گرفتار قهر خويش كرديم. مثل بيمارى كه پزشك از بهبود او مأيوس شده و مىگويد: هر چه ميل دارد به او بدهيد، كارش تمام است. ممكن است براى آيه معناى ديگرى نيز باشد از جمله: بعد از رفع بلا، نسل بعد مىگفتند: حوادث تلخ مخصوص پدران ما بوده و ما در امان هستيم. <185> غافل از آنكه سنّت خداوند بر مبتلا ساختن همهى نسلهاست و اينگونه غفلتها، زمينهى قهر الهى است. 1- گاهى رفاه، بينش و تحليلهاى نادرست، عامل نسيان و طغيان مىشود. «قد مسّ آباءنا الضرّاء» 2- هر نوع خوشى و رفاهى نشانهى لطف نيست، گاهى زمينهساز قهر الهى است. «حتّى عفواْ... فاخذناهم بغتة» 3- بيشتر مردودين در آزمايشهاىالهى، مرفّهانند نه محرومان.«حتّىعفوا وقالوا...» 4- قهر الهى، خبر نمىكند و ناگهان مىرسد. «بغتة» 5 - از كنار حوادث تلخ و شيرين بىتفاوت گذشتن و عبرت نگرفتن، نشانه بىشعورى است. «لا يشعرون» 6- غوطهور شدن در دنيا و غفلت از ياد خدا، انسان را به عذابى ناگهانى و غافلگيرانه دچار مىكند. «فاخذناهم بغتة و هم لايشعرون»
ترتیل استاد سعد الغامدی صفحه : 162
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 9 - حزب 17 - سوره اعراف - صفحه 162
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا
مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مراثی (نوحه) توسط حاج سید مهدی میرداماد بمناسبت محرم الحرام از سایت راسخون با عنوان حاج سید مهدی میرداماد - شب ششم محرم 96 - میان میدان چه شوری افکند (نوحه جدید)
مناجات درباره راز و نیاز با خدا از سایت تبیان با عنوان بار الها گنهم از ره احسان، تو ببخش
سخنرانی توسط مرحوم کافی درباره دین از سایت راسخون با عنوان موعظه جبریل به پیامبر2
تلاوت توسط استاد سعید مسلم درباره 78 - نبأ از سایت الکعبه با عنوان النبأ النازعات عبس التکویر-استدیو
ادعیه (دعاخوانی) توسط حاج محمود کریمی بمناسبت ذی الحجه درباره دعای عرفه از سایت شهید آوینی با عنوان دعای عرفه
اذان از سایت تبیان با عنوان نوای ملکوتی اذان/ استاد جلیل کربلایی
مدایح (به شادی ) توسط حاج محمد رضا بذری بمناسبت رجب المرجب درباره امام علی علیه السلام از سایت راسخون با عنوان حاج محمدرضا بذری - سال 1395 - میلاد امام علی علیه السلام - دنیا شنود پیام ما را (مدح)
ترتیل توسط شیخ طارق عبدالغنی دعوب درباره 96 - علق از سایت mp3quran.net با عنوان قرآن کریم سوره علق - حفص از عاصم
ندبه انتظار توسط کربلایی جواد مقدم بمناسبت ایام فاطمیه درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت شهید آوینی با عنوان از همون روزی که دنیا اومدم تا رسیدنت دلم شور میزنه
درس حوزوی توسط آیت الله العظمی مظاهری درباره دین از سایت راسخون با عنوان اگر کسی در شرف مرگ باشد و کسی او را بکشد
کلیپ سخنان توسط آیت الله العظمی بهجت درباره دین از سایت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت ره با عنوان دعا برای نجات همه مسلمانان از بلاها
کتاب صوتی توسط حجت الاسلام و المسلمین علی ملکی از سایت پی سی دانلود با عنوان ترجمه شنیداری قرآن کریم - ویژه جوانان و نوجوانان - علی ملکی - سوره إبراهیم
در باره ما
|
تماس با ما
|
نظرخواهی
خدمات تلفن همراه
مر
ا
جعه: 100,292,129