خدمات تلفن همراه

قرآن تبيان- جزء 14 - حزب 27 - سوره حجر - صفحه 262


شروع جزء 14و حزب 27


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِینٍ
1 - در باره سوره : سوره حجر ، غرض سوره :بيان استهزاء و تمسخر كفار نسبت به رسولخدا(ص ) و قرآن وآنگاه تسلي دادن رسولخدا(ص )و سفارش نمودن ايشان به صبر و ثبات وگذشت از آنها و بشارت و انذار مردم مي باشد .
(1)(الر تلك ايات الكتاب و قران مبين ):(الر، اين است آيات كتاب و قرآن مبين )،الر، از رموز قرآنيست كه چنانچه گفته شد بين آنها و مضامين سوره ارتباطوجود دارد،اشاره به قرآن با لفظ (تلك )كه براي اشاره به دور است و نيز نكره آوردن كلمه (قرآن )براي دلالت بر عظمت كتاب الهيست و مراد از كتاب ، قرآن ويا لوح محفوظ است ، به هر جهت مي فرمايد برخلاف تصور كفار كه تو را ديوانه خوانده و قرآن را استهزاء نمودند، اين آيات بلند مرتبه و عظيم الشأن ، آيات كتاب الهي است كه جدا كننده حق از باطل مي باشد. و چنانچه از بعضي آيات قرآن استفاده مي شود قرآن در لوح محفوظ است واز همانجا نازل گشته (انه لقران كريم في كتاب مكنون )(1)، (اين كتاب خواندني گرانقدريست كه در كتاب نهاني بوده است ). و يا (بل هو قران مجيد في لوح محفوظ)(2)،(بلكه آن خواندني عظيم الشأني است كه در لوح محفوظ بوده است ).

رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کَانُوا مُسْلِمِینَ
2 - (2)(ربمايودالذين كفروا لو كانوا مسلمين ):چه بسا كه كافران دوست مي دارندكه اي كاش مسلمان بودند)، اشاره به آنست كه كفار با وجود كفرشان بزودي ازكفر خود پشيمان شده و آرزو مي كنند كه اي كاش در دنيا تسليم خدا شده و به پيامبراسلام ايمان آورده بوديم ، اما اين خواسته ، بعد از برچيده شدن بساطزندگي دنيوي ، ديگر سودي به حال آنان ندارد و آن زمان ديگر راهي به اسلام وايمان نخواهند داشت .
ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ
3 - (3)(ذرهم ياكلوا و يتمتعوا ويلههم الامل فسوف يعلمون ):واگذارشان تابخورند و بهره ببرند و آرزوها آنها را به خود مشغول كند، زود باشد كه بفهمند)،در اين آيه شريفه به رسولخدا(ص )دستور مي دهد كه دست از كفاربردارد و آنها را رها كند تا در باطل خود سرگرم باشند و با آنها مجادله ننمايد وبگذارد تا در لذات مادي غوطه ور باشند و آرزوها و تمنيات نفساني آنها رامشغول سازد، چون اينها هيچ منطقي جز منطق چهارپايان و حيوانات ندارند وآنچنان انسانيت خود را نزول داده اند كه تمنيات آنها در شكم و شهوت خلاصه شده و حال كه چنين است آنها لياقت اسلام را ندارند، رهايشان كن تا سرگرم همان مسائل باشند و احتياجي به استدلال با آنها نيست ، چون حق سرانجام آشكار خواهد شد و خودشان بزودي حقيقت را آشكارا مي بينند و بعد از مرگ وعذاب اخروي تسليم حق خواهند شد، اما تسليم شان در آنروز هيچ سودي به حالشان ندارد.
وَمَا أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٌ مَّعْلُومٌ
4 - (4)(و ما اهلكنا من قريه الا ولها كتاب معلوم ):(ما هيچ آ بادي را هلاك نكرديم ، جز آنكه مهلت و اجل معيني داشت )،مي فرمايد: ما هيچ دهكده اي را درنتيجه تكذيب و سد نمودن راه خدا هلاك ننموديم ، جز آنكه اجلي معلوم ومعين در نزد خدا داشتند، لذا چناچه هر فردي اجل معين دارد، امتها نيز داراي آجال و مهلتهاي مشخصي هستند.
مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسْتَأْخِرُونَ
5 - (5)(ما تسبق من امه اجلها و ما يستاخرون ):هيچ گروهي از اجل خود مقدم نمي شود و از آن تأخير نمي افتد)، پس هيچ امتي نمي تواند آن اجل معين رادقيقه اي مقدم يا مؤخر نمايد و سرنوشت آنها در علم الهي مضبوط است و لذاآنها نمي توانند اجل خود را تغيير دهند.
وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ
6 - (6)(و قالوا يا ايها الذي نزل عليه الذكر انك لمجنون ):( و گفتند: اي كسي كه ذكربر تو نازل شده بدون ترديد تو ديوانه اي €)،در اينجا حكايت استهزاء كفار است نسبت به پيامبر(ص ) و آنها بدون بردن نام آنجناب يا نام خداوند، منظورشان اين بود كه بگويند: ما نمي دانيم خدا كجاست و اعتقادي به او نداريم ، و تو را هم درادعايت تكذيب مي كنيم ، ولي اي كسي كه مطابق ادعاي خودت ذكري بر تو نازل مي شود، حقيقتا كه ديوانه اي ، اين گفتار اهانت آميز آنها تهمت و تكذيب صريح است .
لَّوْ مَا تَأْتِینَا بِالْمَلَائِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ
7 - (7)لو ما تاتينا بالملئكه ان كنت من الصادقين ):(اگر راست مي گويي چراملائكه را براي ما نمي آوري ؟)،منظور كفار اين بود كه اگر راست مي گويي و درادعاي خود صادقي ملائكه را بياور تا بر صدق دعوت تو شهادت دهند و تو رادر امر انذار مردم مدد رسانند، همچنانكه در سوره فرقان مي فرمايد:(لولا انزل اليه ملك فيكون معه نذيرا)(3)،(چرا با او فرشته اي فرستاده نشد تا با او مردم را بيم دهنده باشد)، و اين گفتار آنها ناشي از اين پندار بود كه آنها بشر را موجودي مادي و غوطه ور در شهوات و آلودگيها مي دانستند و مي گفتند: بين چنين بشري با عالم سماوي و روحانيت آن هيچ ارتباطي نيست و لذا اگر بشري چنين ادعايي بكند، بايد بعضي از اهل عالم سماوي را با خود بياورد تا او را در دعوتش تصديق و ياري كنند، و اين كفار علاوه بر اين پندار اشتباه ، ملائكه را الهه مي دانستند و مي گفتند خداوند بالاتر است از اينكه ما با او ارتباط برقراركنيم ،بلكه بايد ملائكه واسطه و شفيع ما باشند و چون لازمه دعوت انبياء عدم الهه بودن ملائكه بود، لذا آنها مي گفتند فرشتگان بايد بيايند و اعتراف كنند كه مامعبود نيستيم و انبياء در دعوت خود راست مي گويند.
مَا نُنَزِّلُ الْمَلَائِکَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا کَانُوا إِذًا مُّنظَرِینَ
8 - (8)(ما ننزل الملئكه الا بالحق وما كانوا اذا منظرين ):(ما ملائكه را جز به حق فرو نمي فرستيم و ايشان در آن هنگام مهلتي نخواهند داشت )، اين آيه جواب درخواست آنهاست و مي فرمايد سنت الهي براين جريان دارد كه ملائكه از چشم بشر مخفي و در پرده غيب مستور باشند و چنانچه خداوند پيشنهاد و درخواست آنها را اجابت كند، قهرا نزول ملائكه آيت آسماني و معجزه اي خارق عادت خواهد بود و شأن اين آيات درخواستي چنين است كه اگر مردم پس از ديدن آن معجزه درخواستي ايمان نياورند، دچار هلاكت و انقراض خواهند شد و از آنجاكه كفر اينها ناشي از عناد است ، قهرا ايمان نخواهند آورد و در نتيجه پس از نزول ملائكه ، عذاب از آنها تخلف نخواهند كرد و ابدا مهلت داده نمي شوند.
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
9 - (9)(انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ):(4)،(بدرستي كه ما ذكر(قرآن ) را نازل كرده ايم و ما بطور قطع آن را محافظت خواهيم كرد)،اين آيه در جواب گفتارمشركان در آيات سابق است و مفاد آن اينست كه اي رسول ما€ تو اين قرآن را ازجانب خودت نياورده اي كه مردم عليه تو قيام كنند و بخواهند آنرا به زور خودباطل نمايند و تو نتواني آن را حفظ كني و نيز اين قرآن از جانب ملائكه نازل نشده تا تو در نگهداري آن محتاج به ياري آنها باشي . بلكه ما اين قرآن را بصورت تدريجي نازل كرده ايم و خودمان نگهدار آن هستيم و آن را با وصف ذكر بودنش حفظ مي كنيم به گونه اي كه هرگز زيادت يانقص و تغييري در آن راه نمي يابد، پس الف و لام بر سر(ذكر) الف و لام عهداست و مراد از ذكر فقط قرآن كريم است نه ساير كتب آسماني و خداوند با اين آيه دلالت بر مصونيت قرآن از تحريف مي نمايد.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الْأَوَّلِینَ
10 - (10)(ولقد ارسلنا من قبلك في شيع الاولين ):و به تحقيق ما پيش از توپيامبراني را در ميان امتهاي پيشين فرستاديم )،آيه در مقام تسلي خاطر رسول خداست كه از آزار و انكار كفار ناراحت نباشد و بداند كه بشرهاي نخستين نيزمانند امروزيها بوده اند و آنان نيز در برابر آيات الهي استكبار ورزيده و به رسالت پيامبران از ناحيه خدا احترام نمي گذاشته اند و پيامبران را استهزاء مي كرده اند،بنابراين پيامبر نبايد اندوهگين و سرخورده شود.
وَمَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ
11 - (11)(و ما ياتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤن ):( و هيچ رسولي به نزدشان نيامد جز اينكه او را مسخره كردند)،پس اين عادت و شيوه جاري آنهاست ، و تواي پيامبر(ص ) آسوده خاطر باش و بدان كه ما قرآن و ذكري را كه بر تو نازل شده حفظ مي كنيم .
کَذَلِکَ نَسْلُکُهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ
12 - (12)(كذلك نسلكه في قلوب المجرمين ):(اينچنين قرآن را در دلهاي مجرمين نفوذ مي دهيم (براي اتمام حجت ))، يعني همانطور كه در برابر رسالت الهي ،مردم آن را رد كرده و انكار و استهزاء مي نمودند ما نيز اين ذكر قرآن را در دلهاي اين گنهكاران نفوذ داده و وارد مي كنيم تا حجت بر آنها تمام شود.
لَا یُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ
13 - (13)(لا يؤمنون به و قد خلت سنه الاولين ):( با اين وجود به آن ايمان نمي آورند و به تحقيق سنت پيشينيان نيز چنين بود)،يعني كفار امروزين نيز مانندپيشينيان و مطابق روش و سنت آنها عمل مي كنند و آيات الهي را رد و استهزاءمي نمايند و به آن ايمان نمي آورند.
وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِیهِ یَعْرُجُونَ
14 - (14)(و لو فتحنا عليهم بابا من السماء فظلوا فيه يعرجون ):( واگر دري ازآسمان برويشان بگشائيم و سپس آنها در آن بالا روند)،عروج در سماء به معناي بالارفتن در آسمان است ، ومي فرمايد: اگر ما براي آنان طريقي درست كنيم كه باآن در عالم سماوي كه جايگاه فرشتگان است راه يابند تا به اين وسيله به اصول دعوت حقه آگاهي يابند، باز هم ايمان نخواهند آورد،(و آسمان همچنانكه آنهاپنداشته اند يك سقف جرماني نيست كه داراي دري باشد كه به روي عده اي باز وبه روي عده اي ديگر بسته باشد).
لَقَالُوا إِنَّمَا سُکِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ
15 - (15)(لقالوا انما سكرت ابصارنا بل نحن قوم مسحورون ):(هر آينه مي گويند:بدرستي كه چشم بندي شده ايم ، بلكه ما گروهي سحر شده گانيم )،در اين آ يه جواب (لو)در آيه قبلي ، آمده است ومي فرمايد: اگر به آسمان هم عروج كنند بازهم به جاي آنكه ايمان بياورند، مي گويند اين مسائل سحر است و ما را جادوكرده اند، با آنكه باز شدن درهاي آسمان و عروج به آسمان بايد باعث شود كه انسان بر اصول دعوت حقه الهي واقف گردد، اما آنها به جهت امراض دروني وفساد و پليدي شك و شبهه اي كه در دلهايشان هست ديدگانشان هم به خطامي رود و خلاف آنچه را مي بينند، مي فهمند و با ديدن اين معجزه به جاي ايمان ،پيامبر را متهم به سحر مي كنند ومي گويند ما چشم بندي شده ايم و اموري غيرحقيقي در برابر چشمان ما جلوه گر شده .

صفحه : 262
بزرگتر  کوچکتر  بدون ترجمه  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
قرآن  عثمان طه با کیفیت بالا صفحه 262
تصویر  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 


1 - در باره سوره : سوره حجر ، غرض سوره :بيان استهزاء و تمسخر كفار نسبت به رسولخدا(ص ) و قرآن وآنگاه تسلي دادن رسولخدا(ص )و سفارش نمودن ايشان به صبر و ثبات وگذشت از آنها و بشارت و انذار مردم مي باشد . (1)(الر تلك ايات الكتاب و قران مبين ):(الر، اين است آيات كتاب و قرآن مبين )،الر، از رموز قرآنيست كه چنانچه گفته شد بين آنها و مضامين سوره ارتباطوجود دارد،اشاره به قرآن با لفظ (تلك )كه براي اشاره به دور است و نيز نكره آوردن كلمه (قرآن )براي دلالت بر عظمت كتاب الهيست و مراد از كتاب ، قرآن ويا لوح محفوظ است ، به هر جهت مي فرمايد برخلاف تصور كفار كه تو را ديوانه خوانده و قرآن را استهزاء نمودند، اين آيات بلند مرتبه و عظيم الشأن ، آيات كتاب الهي است كه جدا كننده حق از باطل مي باشد. و چنانچه از بعضي آيات قرآن استفاده مي شود قرآن در لوح محفوظ است واز همانجا نازل گشته (انه لقران كريم في كتاب مكنون )(1)، (اين كتاب خواندني گرانقدريست كه در كتاب نهاني بوده است ). و يا (بل هو قران مجيد في لوح محفوظ)(2)،(بلكه آن خواندني عظيم الشأني است كه در لوح محفوظ بوده است ).

2 - (2)(ربمايودالذين كفروا لو كانوا مسلمين ):چه بسا كه كافران دوست مي دارندكه اي كاش مسلمان بودند)، اشاره به آنست كه كفار با وجود كفرشان بزودي ازكفر خود پشيمان شده و آرزو مي كنند كه اي كاش در دنيا تسليم خدا شده و به پيامبراسلام ايمان آورده بوديم ، اما اين خواسته ، بعد از برچيده شدن بساطزندگي دنيوي ، ديگر سودي به حال آنان ندارد و آن زمان ديگر راهي به اسلام وايمان نخواهند داشت .

3 - (3)(ذرهم ياكلوا و يتمتعوا ويلههم الامل فسوف يعلمون ):واگذارشان تابخورند و بهره ببرند و آرزوها آنها را به خود مشغول كند، زود باشد كه بفهمند)،در اين آيه شريفه به رسولخدا(ص )دستور مي دهد كه دست از كفاربردارد و آنها را رها كند تا در باطل خود سرگرم باشند و با آنها مجادله ننمايد وبگذارد تا در لذات مادي غوطه ور باشند و آرزوها و تمنيات نفساني آنها رامشغول سازد، چون اينها هيچ منطقي جز منطق چهارپايان و حيوانات ندارند وآنچنان انسانيت خود را نزول داده اند كه تمنيات آنها در شكم و شهوت خلاصه شده و حال كه چنين است آنها لياقت اسلام را ندارند، رهايشان كن تا سرگرم همان مسائل باشند و احتياجي به استدلال با آنها نيست ، چون حق سرانجام آشكار خواهد شد و خودشان بزودي حقيقت را آشكارا مي بينند و بعد از مرگ وعذاب اخروي تسليم حق خواهند شد، اما تسليم شان در آنروز هيچ سودي به حالشان ندارد.

4 - (4)(و ما اهلكنا من قريه الا ولها كتاب معلوم ):(ما هيچ آ بادي را هلاك نكرديم ، جز آنكه مهلت و اجل معيني داشت )،مي فرمايد: ما هيچ دهكده اي را درنتيجه تكذيب و سد نمودن راه خدا هلاك ننموديم ، جز آنكه اجلي معلوم ومعين در نزد خدا داشتند، لذا چناچه هر فردي اجل معين دارد، امتها نيز داراي آجال و مهلتهاي مشخصي هستند.

5 - (5)(ما تسبق من امه اجلها و ما يستاخرون ):هيچ گروهي از اجل خود مقدم نمي شود و از آن تأخير نمي افتد)، پس هيچ امتي نمي تواند آن اجل معين رادقيقه اي مقدم يا مؤخر نمايد و سرنوشت آنها در علم الهي مضبوط است و لذاآنها نمي توانند اجل خود را تغيير دهند.

6 - (6)(و قالوا يا ايها الذي نزل عليه الذكر انك لمجنون ):( و گفتند: اي كسي كه ذكربر تو نازل شده بدون ترديد تو ديوانه اي €)،در اينجا حكايت استهزاء كفار است نسبت به پيامبر(ص ) و آنها بدون بردن نام آنجناب يا نام خداوند، منظورشان اين بود كه بگويند: ما نمي دانيم خدا كجاست و اعتقادي به او نداريم ، و تو را هم درادعايت تكذيب مي كنيم ، ولي اي كسي كه مطابق ادعاي خودت ذكري بر تو نازل مي شود، حقيقتا كه ديوانه اي ، اين گفتار اهانت آميز آنها تهمت و تكذيب صريح است .

7 - (7)لو ما تاتينا بالملئكه ان كنت من الصادقين ):(اگر راست مي گويي چراملائكه را براي ما نمي آوري ؟)،منظور كفار اين بود كه اگر راست مي گويي و درادعاي خود صادقي ملائكه را بياور تا بر صدق دعوت تو شهادت دهند و تو رادر امر انذار مردم مدد رسانند، همچنانكه در سوره فرقان مي فرمايد:(لولا انزل اليه ملك فيكون معه نذيرا)(3)،(چرا با او فرشته اي فرستاده نشد تا با او مردم را بيم دهنده باشد)، و اين گفتار آنها ناشي از اين پندار بود كه آنها بشر را موجودي مادي و غوطه ور در شهوات و آلودگيها مي دانستند و مي گفتند: بين چنين بشري با عالم سماوي و روحانيت آن هيچ ارتباطي نيست و لذا اگر بشري چنين ادعايي بكند، بايد بعضي از اهل عالم سماوي را با خود بياورد تا او را در دعوتش تصديق و ياري كنند، و اين كفار علاوه بر اين پندار اشتباه ، ملائكه را الهه مي دانستند و مي گفتند خداوند بالاتر است از اينكه ما با او ارتباط برقراركنيم ،بلكه بايد ملائكه واسطه و شفيع ما باشند و چون لازمه دعوت انبياء عدم الهه بودن ملائكه بود، لذا آنها مي گفتند فرشتگان بايد بيايند و اعتراف كنند كه مامعبود نيستيم و انبياء در دعوت خود راست مي گويند.

8 - (8)(ما ننزل الملئكه الا بالحق وما كانوا اذا منظرين ):(ما ملائكه را جز به حق فرو نمي فرستيم و ايشان در آن هنگام مهلتي نخواهند داشت )، اين آيه جواب درخواست آنهاست و مي فرمايد سنت الهي براين جريان دارد كه ملائكه از چشم بشر مخفي و در پرده غيب مستور باشند و چنانچه خداوند پيشنهاد و درخواست آنها را اجابت كند، قهرا نزول ملائكه آيت آسماني و معجزه اي خارق عادت خواهد بود و شأن اين آيات درخواستي چنين است كه اگر مردم پس از ديدن آن معجزه درخواستي ايمان نياورند، دچار هلاكت و انقراض خواهند شد و از آنجاكه كفر اينها ناشي از عناد است ، قهرا ايمان نخواهند آورد و در نتيجه پس از نزول ملائكه ، عذاب از آنها تخلف نخواهند كرد و ابدا مهلت داده نمي شوند.

9 - (9)(انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ):(4)،(بدرستي كه ما ذكر(قرآن ) را نازل كرده ايم و ما بطور قطع آن را محافظت خواهيم كرد)،اين آيه در جواب گفتارمشركان در آيات سابق است و مفاد آن اينست كه اي رسول ما€ تو اين قرآن را ازجانب خودت نياورده اي كه مردم عليه تو قيام كنند و بخواهند آنرا به زور خودباطل نمايند و تو نتواني آن را حفظ كني و نيز اين قرآن از جانب ملائكه نازل نشده تا تو در نگهداري آن محتاج به ياري آنها باشي . بلكه ما اين قرآن را بصورت تدريجي نازل كرده ايم و خودمان نگهدار آن هستيم و آن را با وصف ذكر بودنش حفظ مي كنيم به گونه اي كه هرگز زيادت يانقص و تغييري در آن راه نمي يابد، پس الف و لام بر سر(ذكر) الف و لام عهداست و مراد از ذكر فقط قرآن كريم است نه ساير كتب آسماني و خداوند با اين آيه دلالت بر مصونيت قرآن از تحريف مي نمايد.

10 - (10)(ولقد ارسلنا من قبلك في شيع الاولين ):و به تحقيق ما پيش از توپيامبراني را در ميان امتهاي پيشين فرستاديم )،آيه در مقام تسلي خاطر رسول خداست كه از آزار و انكار كفار ناراحت نباشد و بداند كه بشرهاي نخستين نيزمانند امروزيها بوده اند و آنان نيز در برابر آيات الهي استكبار ورزيده و به رسالت پيامبران از ناحيه خدا احترام نمي گذاشته اند و پيامبران را استهزاء مي كرده اند،بنابراين پيامبر نبايد اندوهگين و سرخورده شود.

11 - (11)(و ما ياتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤن ):( و هيچ رسولي به نزدشان نيامد جز اينكه او را مسخره كردند)،پس اين عادت و شيوه جاري آنهاست ، و تواي پيامبر(ص ) آسوده خاطر باش و بدان كه ما قرآن و ذكري را كه بر تو نازل شده حفظ مي كنيم .

12 - (12)(كذلك نسلكه في قلوب المجرمين ):(اينچنين قرآن را در دلهاي مجرمين نفوذ مي دهيم (براي اتمام حجت ))، يعني همانطور كه در برابر رسالت الهي ،مردم آن را رد كرده و انكار و استهزاء مي نمودند ما نيز اين ذكر قرآن را در دلهاي اين گنهكاران نفوذ داده و وارد مي كنيم تا حجت بر آنها تمام شود.

13 - (13)(لا يؤمنون به و قد خلت سنه الاولين ):( با اين وجود به آن ايمان نمي آورند و به تحقيق سنت پيشينيان نيز چنين بود)،يعني كفار امروزين نيز مانندپيشينيان و مطابق روش و سنت آنها عمل مي كنند و آيات الهي را رد و استهزاءمي نمايند و به آن ايمان نمي آورند.

14 - (14)(و لو فتحنا عليهم بابا من السماء فظلوا فيه يعرجون ):( واگر دري ازآسمان برويشان بگشائيم و سپس آنها در آن بالا روند)،عروج در سماء به معناي بالارفتن در آسمان است ، ومي فرمايد: اگر ما براي آنان طريقي درست كنيم كه باآن در عالم سماوي كه جايگاه فرشتگان است راه يابند تا به اين وسيله به اصول دعوت حقه آگاهي يابند، باز هم ايمان نخواهند آورد،(و آسمان همچنانكه آنهاپنداشته اند يك سقف جرماني نيست كه داراي دري باشد كه به روي عده اي باز وبه روي عده اي ديگر بسته باشد).

15 - (15)(لقالوا انما سكرت ابصارنا بل نحن قوم مسحورون ):(هر آينه مي گويند:بدرستي كه چشم بندي شده ايم ، بلكه ما گروهي سحر شده گانيم )،در اين آ يه جواب (لو)در آيه قبلي ، آمده است ومي فرمايد: اگر به آسمان هم عروج كنند بازهم به جاي آنكه ايمان بياورند، مي گويند اين مسائل سحر است و ما را جادوكرده اند، با آنكه باز شدن درهاي آسمان و عروج به آسمان بايد باعث شود كه انسان بر اصول دعوت حقه الهي واقف گردد، اما آنها به جهت امراض دروني وفساد و پليدي شك و شبهه اي كه در دلهايشان هست ديدگانشان هم به خطامي رود و خلاف آنچه را مي بينند، مي فهمند و با ديدن اين معجزه به جاي ايمان ،پيامبر را متهم به سحر مي كنند ومي گويند ما چشم بندي شده ايم و اموري غيرحقيقي در برابر چشمان ما جلوه گر شده .

مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 14 - حزب 27 - سوره حجر - صفحه 262
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا

مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر اطیب البیان

انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 93,513,292