خدمات تلفن همراه

قرآن تبيان- جزء 17 - حزب 33 - سوره انبیاء - صفحه 322


شروع جزء 17و حزب 33


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ
1 - در باره سوره : سوره انبياء ، غرض سوره : كلام سوره پيرامون نبوت است كه مسأله توحيد و معاد زيربناي آن هستند و آنگاه درباره اعراض مردم از دعوت حق و كيفر آنان گفتگو شده و بعد پاره اي از داستانهاي انبياء و ذكر روز جزا را، بيان فرموده است .
(32) (و اشركه في امري ): (و او را شريك كارم نما).

مَا یَأْتِیهِم مِّن ذِکْرٍ مِّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ
2 - (33) (كي نسبحك كثيرا): (تا تو را تسبيح بسيار گوييم ).
لَاهِیَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ
3 - (34) (و نذكرك كثيرا): (و تو را بسيار ياد كنيم ).
قَالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
4 - (35) (انك كنت بنا بصيرا): (همانا تو به حال ما بينا بوده اي ). در اين يازده آيه متن درخواستهاي موسي از پروردگارش را نقل مي كند و اين امور،وسايلي است كه موسي در امر رسالت خود به آن محتاج بوده . در چهار آيه اول موسي تقاضاي شرح صدر و گشايش زبان نموده تا به اين ترتيب بتواند بار رسالت را بر دوش بكشد و وحي الهي را تحمل كند و آن را به صورتي رسا به مردم ابلاغ نمايد و نيز از خدا مي خواهد تا اين امر دشوار را بر او آسان كند و همه موانعي را كه بر سر راه تفهيم آن وجود دارد بر طرف نمايد تا مردم قول او را درك كنند، سپس از خداوند درخواست وزيري از اهل خود مي نمايد، وزير از ريشه (وزر) به معناي كسي است كه بار سنگين ملك را بدوش مي كشد و وزير مانند كوهيست كه پادشاه در آراء و احكام خود به او پناه مي برد، پس موسي از پروردگارش درخواست مي كند كه وزيري از خاندانش براي او قرار دهد و سپس به نام او تصريح مي كند، ومي گويد: منظورم هارون برادرم مي باشد، و اگر چنين درخواستي را مطرح كرد براي آن بود كه امر رسالت امري همه جانبه و دشوار بود كه او به تنهايي خود را قادر بر احاطه به جميع اطراف آن نمي ديد، لذا تقاضا كرد تا خداوند هارون برادرش را وزير او قرار دهدتا در امر رسالت با او مشاركت كرده و بعضي جوانب آن را اداره كند و پشت او رامحكم نمايد و از او پشتيباني كند و بار سنگين او را تخفيف دهد و او را تأييد نمايد ومراد از مشاركت در امر، مشاركت در تبليغ است ، نه مشاركت در وحي و اين مشاركت در تبليغ به معناي شركت در اشاعه دين بعد از تماميت دعوت به وسيله پيامبر نيست ،چون در اين صورت اين نحو مشاركت اختصاصي به هارون ندارد، بلكه هر فرد مؤمني مكلف به اشاعه دين و دعوت و ارشاد سايرين است ، پس هارون در اصل دعوت دين واز همان ابتداي رسالت موسي ، شريك او بود و از طرق صحيحه از هر دو طائفه شيعه وسني نقل شده كه پيامبراسلام ص همين دعا را در حق علي بن ابيطالب ع نمود وفرمود: اي علي تو براي من مانند هارون نسبت به موسي هستي ، غير اينكه بعد از من نبيي نخواهد بود. آنگاه در تعليل اين درخواست خود مي فرمايد: براي آنكه تو را تسبيح بسيار گوئيم وتو را بسيار ياد كنيم ، يعني ما هر دو در بين مردم و در مجامع عمومي مردم را به سوي ايمان به خدا دعوت نموده و او را از شرك منزه مي داريم و در آخر مي فرمايد: همانا تونسبت به احوال ما بصيرت داري ، چون ما را آفريدي و خود را به ما شناساندي ومي داني كه ما به طور مداوم با تسبيح و ذكر به بندگي تو اشتغال داريم ، پس اگر او را وزيرمن قرار دهي تو را بسيار ذكر و تسبيح مي گوييم ، و امر دعوت من تكميل مي گردد، وشايد هم مراد اين باشد كه تو اي خدا به حال ما اهل بيت بينايي و مي داني كه ما اهل تسبيح و ذكريم و بعضي گفته اند: مراد اين است كه تو اي خدا به حالت ما آگاهي ومي داني كه ما ضعيف و ناتوان هستيم و حاجت ما را به ياري و تدبير امرمان مي شناسي ،پس ما را در اين‌ امر مدد فرما.
بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ
5 - (36) (قال قد اوتيت سؤلك يا موسي ): (فرمود: اي موسي محققا مطلوب ودرخواست خود را يافتي )، در اين جا به اجابت همه دعاهاي موسي اشاره مي كند و،جمله اي انشائي است نه اخباري ، يعني با همين كلام همه درخواستهاي موسي موردپذيرش واقع مي شود.
مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَفَهُمْ یُؤْمِنُونَ
6 - (37) (و لقد مننا عليك مره اخري ): (و به تحقيق ما بار ديگر نيز بر تو منت نهاديم )، اين آيه در مقام امتنان و منت گذاريست در عين اينكه او را به منتهاي ديگري كه قبل از برگزيده شدن به نبوت و رسالت و اجابت دعاهايش ، بر او نهاده ، تذكر مي دهدو آنها را به ياد او مي آورد كه عبارتست از تولد مخفيانه و قرار گرفتن در رود نيل وبزرگ شدن در دامان فرعون و دوباره بازگشتنش به آغوش مادر و... كه همه ، دلالت برعظمت و ظهور قدرت الهي و ناكام ماندن كوششهاي فرعون در خاموش كردن نور خدامي نمايد كه چگونه فرعون ، دشمنش را بدست خود در دامان خويش پرورش داد وخداوند مكر او را به خودش باز گرداند.
وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
7 - (38) (اذ اوحينا الي امك ما يوحي ): (هنگامي كه به مادرت آنچه را بايد وحي كرديم ).
وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا کَانُوا خَالِدِینَ
8 - (39) (ان اقذفيه في التابوت فاقذفيه في اليم فليلقه اليم بالساحل ياخذه عدولي وعدو له و القيت عليك محبه مني و لتصنع علي عيني ): (كه او را درصندوق بگذار و او را به دريا بيانداز، تا دريا او را به ساحل بياندازد و دشمن من و دشمن او، او را بگيرد و از جانب خود محبوبيتي بر تو افكندم تا تحت نظارت من تربيت شوي ).
ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاءُ وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ
9 - (40) (اذ تمشي اختك فتقول هل ادلكم علي من يكفله فرجعناك الي امك كي تقر عينها و لا تحزن و قتلت نفسا فنجيناك من الغم و فتناك فتونا فلبثت سنين في اهل مدين ثم جئت علي قدر يا موسي ): (آن زمان كه خواهرت رفت و گفت : آيا شمارا به كسي راهنمايي كنم كه او را تكفل كند؟ و تو را نزد مادرت بازگردانديم تا چشمش روشن شود و غم نخورد و تو يك نفر را كشتي و ما تو را از گرفتاري نجات داديم وامتحانت كرديم ، امتحاني دقيق و چند سالي در ميان اهالي مدين اقامت كردي ، آنگاه اي موسي به موقع آمدي €)، مراد از وحي ، در اينجا، الهام است ، يعني نوعي احساس ناخودآگاه كه در بيداري يا خواب دست مي دهد، پس اين وحي ، غير از وحي نبوت است ، به هر جهت به مادر موسي الهام شد كه موسي را در صندوقي قرار دهد و او را دردريا بياندازد، (البته مراد در اينجا رود نيل است )، تا دريا او را به كناره ساحل بياورد،يعني خداوند به نحو امر تكويني به دريا امر كرده كه او را به ساحل بياندازد و اين امري محقق است و آنگاه فرعون كه دشمن خداست و با ادعاي الوهيت با خداوند محاربه نموده و نيز دشمن موسيست ، و با كشتن اطفال ذكور قصد داشت موسي را از بين ببرد،همين فرعون او را از دريا مي گيرد و چون فرزندي ندارد، او را به فرزندي خود مي پذيردو خداوند اين محبت موسي را در قلب فرعون قرار مي دهد تا از كشتن او صرف نظركرده و موسي را چنان دلربا و خواستني قرار مي دهد كه هر كس او را مي ديد، به وي علاقه مند مي شد و به اين ترتيب موسي در خانه فرعون و تحت نظارت پروردگارش پرورش يافت و فرعون زير نظر پروردگار به موسي احسان كرد، چون خداوند همراه موسي و مراقب حال او بود و به جهت مزيد توجه و محبتي كه نسبت به او داشت از امراو غفلت نمي كرد، در واقع مي خواهد بفرمايد: كه اي موسي تو در دست فرعون و تحت سلطه او بودي ، اما به علت توجه و عنايت من هرگز او نمي توانست قصد شر يا ضرري نسبت به تو بنمايد. و نيز آن زماني كه خواهرت در جستجوي خبري از تو بود و ديد كه عمال وكارگزاران فرعون در جستجوي دايه اي هستند كه تو را شير دهد و خواهرت به ايشان گفت : آيا مي خواهيد شما را به زني راهنمايي كنم كه او را كفيل شود، يعني هم شير بدهدو هم حضانت و نگهداري كند؟ و به اين ترتيب تو را به مادرت باز گردانديم تا خوشحال شود و از فقدان تو اندوهگين نباشد و همه اين امور بدست ما و منتي از جانب ما بود. و بار ديگر زمانيكه تو يكي از قبطيان را اشتباها با مشتي به قتل رساندي و از بيم گرفتاري از مصر فرار كردي و به مدين رفتي و ما تو را با ابتلاء به خوف و فرار از قصاص و غربت و دوري از خانواده و وطن آزموديم و اين فتنه ها جهت خالص كردن تو بودهمانطور كه طلا به وسيله آتش خالص مي شود، پس وقوع اين فتنه ها منتي از جانب خدابود، به هر حال مي فرمايد: تو چند سالي در ميان اهالي مدين ماندگار شدي و گله گوسفندان شعيب را چوپاني كردي و آنگاه با مقداري علم و تجربه عملي كه در آنجاكسب كرده بودي به مصر آمدي منظور از (قدر) يعني آن مقدار علم و عمل و تجربه اي كه موسي از ابتلائات وارده در نجات از غم و خروج از مصر و ماندن در مدين كسب كرده بود، و همه اين موارد منت هاي الهي بر موسي ع است وخداوند اين امتنان خود رابه منظور احترام موسي با ندا كردن او خاتمه داد.
لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
10 - (41) (و اصطنعتك لنفسي ): (و تو را خاص خويش نمودم )، (اصطناع ) يعني تحقق بخشيدن احسان و وقتي مي گويند، فلان شخص را اصطناع كردم ، يعني آنقدر به اواحسان كردم كه او را به من نسبت مي دهند و مي گويند او صنيع و نمك پرورده توست . پس اصطناع موسي به اين است كه خداوند او را براي خود اختصاص داد و او رابراي خود خالص قرار داد، يعني اي موسي همه نعمتهايي كه در اختيار توست از من و ازناحيه احسان من است و غير من كسي در آن شراكت ندارد، پس تو خالص براي من هستي .

صفحه : 322
بزرگتر  کوچکتر  بدون ترجمه  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
قرآن  عثمان طه با کیفیت بالا صفحه 322
تصویر  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 


1 - در باره سوره : سوره انبياء ، غرض سوره : كلام سوره پيرامون نبوت است كه مسأله توحيد و معاد زيربناي آن هستند و آنگاه درباره اعراض مردم از دعوت حق و كيفر آنان گفتگو شده و بعد پاره اي از داستانهاي انبياء و ذكر روز جزا را، بيان فرموده است . (32) (و اشركه في امري ): (و او را شريك كارم نما).

2 - (33) (كي نسبحك كثيرا): (تا تو را تسبيح بسيار گوييم ).

3 - (34) (و نذكرك كثيرا): (و تو را بسيار ياد كنيم ).

4 - (35) (انك كنت بنا بصيرا): (همانا تو به حال ما بينا بوده اي ). در اين يازده آيه متن درخواستهاي موسي از پروردگارش را نقل مي كند و اين امور،وسايلي است كه موسي در امر رسالت خود به آن محتاج بوده . در چهار آيه اول موسي تقاضاي شرح صدر و گشايش زبان نموده تا به اين ترتيب بتواند بار رسالت را بر دوش بكشد و وحي الهي را تحمل كند و آن را به صورتي رسا به مردم ابلاغ نمايد و نيز از خدا مي خواهد تا اين امر دشوار را بر او آسان كند و همه موانعي را كه بر سر راه تفهيم آن وجود دارد بر طرف نمايد تا مردم قول او را درك كنند، سپس از خداوند درخواست وزيري از اهل خود مي نمايد، وزير از ريشه (وزر) به معناي كسي است كه بار سنگين ملك را بدوش مي كشد و وزير مانند كوهيست كه پادشاه در آراء و احكام خود به او پناه مي برد، پس موسي از پروردگارش درخواست مي كند كه وزيري از خاندانش براي او قرار دهد و سپس به نام او تصريح مي كند، ومي گويد: منظورم هارون برادرم مي باشد، و اگر چنين درخواستي را مطرح كرد براي آن بود كه امر رسالت امري همه جانبه و دشوار بود كه او به تنهايي خود را قادر بر احاطه به جميع اطراف آن نمي ديد، لذا تقاضا كرد تا خداوند هارون برادرش را وزير او قرار دهدتا در امر رسالت با او مشاركت كرده و بعضي جوانب آن را اداره كند و پشت او رامحكم نمايد و از او پشتيباني كند و بار سنگين او را تخفيف دهد و او را تأييد نمايد ومراد از مشاركت در امر، مشاركت در تبليغ است ، نه مشاركت در وحي و اين مشاركت در تبليغ به معناي شركت در اشاعه دين بعد از تماميت دعوت به وسيله پيامبر نيست ،چون در اين صورت اين نحو مشاركت اختصاصي به هارون ندارد، بلكه هر فرد مؤمني مكلف به اشاعه دين و دعوت و ارشاد سايرين است ، پس هارون در اصل دعوت دين واز همان ابتداي رسالت موسي ، شريك او بود و از طرق صحيحه از هر دو طائفه شيعه وسني نقل شده كه پيامبراسلام ص همين دعا را در حق علي بن ابيطالب ع نمود وفرمود: اي علي تو براي من مانند هارون نسبت به موسي هستي ، غير اينكه بعد از من نبيي نخواهد بود. آنگاه در تعليل اين درخواست خود مي فرمايد: براي آنكه تو را تسبيح بسيار گوئيم وتو را بسيار ياد كنيم ، يعني ما هر دو در بين مردم و در مجامع عمومي مردم را به سوي ايمان به خدا دعوت نموده و او را از شرك منزه مي داريم و در آخر مي فرمايد: همانا تونسبت به احوال ما بصيرت داري ، چون ما را آفريدي و خود را به ما شناساندي ومي داني كه ما به طور مداوم با تسبيح و ذكر به بندگي تو اشتغال داريم ، پس اگر او را وزيرمن قرار دهي تو را بسيار ذكر و تسبيح مي گوييم ، و امر دعوت من تكميل مي گردد، وشايد هم مراد اين باشد كه تو اي خدا به حال ما اهل بيت بينايي و مي داني كه ما اهل تسبيح و ذكريم و بعضي گفته اند: مراد اين است كه تو اي خدا به حالت ما آگاهي ومي داني كه ما ضعيف و ناتوان هستيم و حاجت ما را به ياري و تدبير امرمان مي شناسي ،پس ما را در اين‌ امر مدد فرما.

5 - (36) (قال قد اوتيت سؤلك يا موسي ): (فرمود: اي موسي محققا مطلوب ودرخواست خود را يافتي )، در اين جا به اجابت همه دعاهاي موسي اشاره مي كند و،جمله اي انشائي است نه اخباري ، يعني با همين كلام همه درخواستهاي موسي موردپذيرش واقع مي شود.

6 - (37) (و لقد مننا عليك مره اخري ): (و به تحقيق ما بار ديگر نيز بر تو منت نهاديم )، اين آيه در مقام امتنان و منت گذاريست در عين اينكه او را به منتهاي ديگري كه قبل از برگزيده شدن به نبوت و رسالت و اجابت دعاهايش ، بر او نهاده ، تذكر مي دهدو آنها را به ياد او مي آورد كه عبارتست از تولد مخفيانه و قرار گرفتن در رود نيل وبزرگ شدن در دامان فرعون و دوباره بازگشتنش به آغوش مادر و... كه همه ، دلالت برعظمت و ظهور قدرت الهي و ناكام ماندن كوششهاي فرعون در خاموش كردن نور خدامي نمايد كه چگونه فرعون ، دشمنش را بدست خود در دامان خويش پرورش داد وخداوند مكر او را به خودش باز گرداند.

7 - (38) (اذ اوحينا الي امك ما يوحي ): (هنگامي كه به مادرت آنچه را بايد وحي كرديم ).

8 - (39) (ان اقذفيه في التابوت فاقذفيه في اليم فليلقه اليم بالساحل ياخذه عدولي وعدو له و القيت عليك محبه مني و لتصنع علي عيني ): (كه او را درصندوق بگذار و او را به دريا بيانداز، تا دريا او را به ساحل بياندازد و دشمن من و دشمن او، او را بگيرد و از جانب خود محبوبيتي بر تو افكندم تا تحت نظارت من تربيت شوي ).

9 - (40) (اذ تمشي اختك فتقول هل ادلكم علي من يكفله فرجعناك الي امك كي تقر عينها و لا تحزن و قتلت نفسا فنجيناك من الغم و فتناك فتونا فلبثت سنين في اهل مدين ثم جئت علي قدر يا موسي ): (آن زمان كه خواهرت رفت و گفت : آيا شمارا به كسي راهنمايي كنم كه او را تكفل كند؟ و تو را نزد مادرت بازگردانديم تا چشمش روشن شود و غم نخورد و تو يك نفر را كشتي و ما تو را از گرفتاري نجات داديم وامتحانت كرديم ، امتحاني دقيق و چند سالي در ميان اهالي مدين اقامت كردي ، آنگاه اي موسي به موقع آمدي €)، مراد از وحي ، در اينجا، الهام است ، يعني نوعي احساس ناخودآگاه كه در بيداري يا خواب دست مي دهد، پس اين وحي ، غير از وحي نبوت است ، به هر جهت به مادر موسي الهام شد كه موسي را در صندوقي قرار دهد و او را دردريا بياندازد، (البته مراد در اينجا رود نيل است )، تا دريا او را به كناره ساحل بياورد،يعني خداوند به نحو امر تكويني به دريا امر كرده كه او را به ساحل بياندازد و اين امري محقق است و آنگاه فرعون كه دشمن خداست و با ادعاي الوهيت با خداوند محاربه نموده و نيز دشمن موسيست ، و با كشتن اطفال ذكور قصد داشت موسي را از بين ببرد،همين فرعون او را از دريا مي گيرد و چون فرزندي ندارد، او را به فرزندي خود مي پذيردو خداوند اين محبت موسي را در قلب فرعون قرار مي دهد تا از كشتن او صرف نظركرده و موسي را چنان دلربا و خواستني قرار مي دهد كه هر كس او را مي ديد، به وي علاقه مند مي شد و به اين ترتيب موسي در خانه فرعون و تحت نظارت پروردگارش پرورش يافت و فرعون زير نظر پروردگار به موسي احسان كرد، چون خداوند همراه موسي و مراقب حال او بود و به جهت مزيد توجه و محبتي كه نسبت به او داشت از امراو غفلت نمي كرد، در واقع مي خواهد بفرمايد: كه اي موسي تو در دست فرعون و تحت سلطه او بودي ، اما به علت توجه و عنايت من هرگز او نمي توانست قصد شر يا ضرري نسبت به تو بنمايد. و نيز آن زماني كه خواهرت در جستجوي خبري از تو بود و ديد كه عمال وكارگزاران فرعون در جستجوي دايه اي هستند كه تو را شير دهد و خواهرت به ايشان گفت : آيا مي خواهيد شما را به زني راهنمايي كنم كه او را كفيل شود، يعني هم شير بدهدو هم حضانت و نگهداري كند؟ و به اين ترتيب تو را به مادرت باز گردانديم تا خوشحال شود و از فقدان تو اندوهگين نباشد و همه اين امور بدست ما و منتي از جانب ما بود. و بار ديگر زمانيكه تو يكي از قبطيان را اشتباها با مشتي به قتل رساندي و از بيم گرفتاري از مصر فرار كردي و به مدين رفتي و ما تو را با ابتلاء به خوف و فرار از قصاص و غربت و دوري از خانواده و وطن آزموديم و اين فتنه ها جهت خالص كردن تو بودهمانطور كه طلا به وسيله آتش خالص مي شود، پس وقوع اين فتنه ها منتي از جانب خدابود، به هر حال مي فرمايد: تو چند سالي در ميان اهالي مدين ماندگار شدي و گله گوسفندان شعيب را چوپاني كردي و آنگاه با مقداري علم و تجربه عملي كه در آنجاكسب كرده بودي به مصر آمدي منظور از (قدر) يعني آن مقدار علم و عمل و تجربه اي كه موسي از ابتلائات وارده در نجات از غم و خروج از مصر و ماندن در مدين كسب كرده بود، و همه اين موارد منت هاي الهي بر موسي ع است وخداوند اين امتنان خود رابه منظور احترام موسي با ندا كردن او خاتمه داد.

10 - (41) (و اصطنعتك لنفسي ): (و تو را خاص خويش نمودم )، (اصطناع ) يعني تحقق بخشيدن احسان و وقتي مي گويند، فلان شخص را اصطناع كردم ، يعني آنقدر به اواحسان كردم كه او را به من نسبت مي دهند و مي گويند او صنيع و نمك پرورده توست . پس اصطناع موسي به اين است كه خداوند او را براي خود اختصاص داد و او رابراي خود خالص قرار داد، يعني اي موسي همه نعمتهايي كه در اختيار توست از من و ازناحيه احسان من است و غير من كسي در آن شراكت ندارد، پس تو خالص براي من هستي .

مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 17 - حزب 33 - سوره انبیاء - صفحه 322
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا

مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر اطیب البیان

انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 94,706,802