خدمات تلفن همراه

قرآن تبيان- جزء 23 - حزب 45 - سوره یس - صفحه 442


وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ
28 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :21
إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ
29 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :21
یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ
30 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :21
أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لَا یَرْجِعُونَ
31 - . آيا نديدند كه پيش از آنان چه بسيار از نسل‌ها را كه به بوته هلاكت سپرديم؟! [و آيا ننگريسته‌اند] كه آنان [هرگز] به سويشان باز نمى‌گردند؟!
32. و به يقين همه آنان [در روز رستاخيز] گردآورى شده و در پيشگاه ما احضار خواهند شد.
33. و براى آنان [اگر درست بينديشند] زمين مرده [و خزان‌زده‌]، نشانه‌اى [روشن از قدرت بى‌كران ما] است، كه ما آن را زنده گردانيده و دانه‌اى از آن بيرون آورده‌ايم كه از آن [بهره‌ور مى‌گرداند و آن را] مى‌خورند.
34. و در آن [زمين‌]، بوستان‌هايى از درختان خرما و انگور پديد آورديم، و از چشمه‌سارها [و جويبارهاى زيبا] در آن روان ساختيم؛
35. تا آنان از ميوه [رنگارنگ‌] آن و از [ثمره‌] عملكرد خويش بخورند [و بهره برند]؛ پس آيا سپاس [پديدآورنده آنها و ارزانى‌دارنده اين نعمتها را] نمى‌گزارند؟!
تفسير آيا به سرنوشت پيشينيان نمى‌نگرند؟
در آيات پيش داستان رسولان «انطاكيه» و سرنوشت دردناك حق‌ستيزان و بيدادگران ترسيم گرديد، اينك قرآن در راه زدودن غبار غفلت و مستى، و ستردن زنگارهاى سركشى و خودكامگى از دلها و مغزهاى كفرگرايان «مكه»، مى‌فرمايد:
أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ الْقُرُونِ(1)
هان اى پيامبر! آيا اين حق‌ستيزان و كفرگرايان «مكّه» نديده‌اند و ندانسته‌اند كه ما چه بسيار نسلهايى چون: عاديان، ثموديان، قوم لوط و ديگر جامعه‌هاى سركش و ناسپاس را به كيفر كردارشان به بوته هلاكت سپرديم؟
أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ‌
و آيا نديده‌اند و ندانسته‌اند كه آن نسلهاى نابوده شده ديگر هرگز به اين جهان و نزد اينان باز نمى‌آيند؟!
براستى آيا اينان از سرنوشت سياه و دردناك آن تيره‌بختانِ حق‌ستيز عبرت نمى‌گيرند و به خود نمى‌آيند؟
منظور آيه شريفه اين است كه شما نيز به زودى به سرنوشت آن نابودشدگان گرفتار خواهيد شد، بنابراين به خود آييد و بينديشيد كه مباد بسان آنان مست غرور و غفلت‌زده باشيد تا عذاب خدا گريبانتان را بگيرد.
گفتنى است كه مردم همه عصر و زمان و يا هر نسلى را «قرن» مى‌نامند، چرا كه در يك زمان زندگى مى‌كنند و روزگارشان به هم نزديك است.
و مى‌افزايد:
وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ‌
و بى‌گمان همه آنان در روز رستاخيز - كه روز حسابرسى و بازخواست، و هنگامه دريافت پاداش و كيفر است - گردآورى شده و در پيشگاه ما احضار خواهند شد.
نشانه‌هاى يكتايى و قدرت پديدآورنده هست‌
در ترسيم پرتوى از نشانه‌هاى يكتائى پديدآورنده هستى مى‌فرمايد:
وَآيَةٌ لَهُمْ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا
و براى آنان زمين مرده و خزان‌زده، نشانه‌اى روشن از قدرت بى‌كران ما بر پديد آوردن رستاخيز است، كه ما آن زمين خشك و بى‌گل و گياه را، با رويش روييدنيهاى گوناگون، زمينى زنده و پرنشاط گردانيديم.
وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا
و از آن دانه‌هاى متنوعى چون: گندم، جو، برنج، ذرت و ديگر دانه‌ها - كه مصرف غذايى دارد - بيرون آورديم؛
فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ‌
كه برخى از آن دانه‌ها را مى‌خورند و برخى به كارهاى ديگر مى‌آيد.
* * *
در ادامه سخن در همين مورد مى‌فرمايد:
وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ‌
و در آن زمين مرده بوستانها و باغهاى سرسبز و پرطراوتى از درختان خرما و انگور پديد آورديم.
از ميان ميوه‌هاى گوناگون، بخاطر تنوع بسيار و خواص و فوايد فراوانِ خرما و انگور قرآن نام آنها را آورد و پديدآمدنشان را از جلوه‌هاى قدرت پديدآورنده هستى شمرد.
وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنْ الْعُيُونِ‌
و نيز در اين زمين مرده چشمه‌سارها و جويبارها پديد آورديم تا اين خرمابنها و تاكها را آبيارى كنند.
به باور پاره‌اى منظور اين است كه: و در اين باغها و بوستانها، چشمه‌سارها پديد آورديم.
* * *
در آخرين آيه مورد بحث در اشاره به هدف از پديدار ساختن اين باغهاى پرطراوت و بوستانهاى پرنعمت مى‌فرمايد:
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ‌
هدف آن است كه مردم از ميوه‌هاى رنگارنگ و خوش‌طعم آن درخت خرما و انگور بخورند.
ضمير در واژه «ثمره» به يكى از دو درخت خرما و يا انگور بازمى‌گردد، بسان اين آيه كه مى‌فرمايد:
و لا ينفقونها فى سبيل الله(2) و آن كسانى كه زر و سيم را گنجينه مى‌سازند و آن را در راه خدا انفاق نمى‌كنند، آنان را به عذابى دردناك مژده ده!
با اين بيان منظور اين است كه هدف ما از پديدآوردن اين باغها و بوستانهاى پرميوه اين است كه آنان از ميوه‌هاى گوناگون آنها بخورند و بهره‌ور گردند.
وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ‌
به باور پاره‌اى «ما» نافيه مى‌باشد كه در آن صورت منظور اين است كه: و اين در حالى است كه اين ميوه‌هاى گوناگون را دست‌هاى آنان نساخته و پديد نياورده است. «ضحاك» مى‌گويد: منظور اين است كه: آنان آن بوستانها را سرسبز و آباد مى‌نگرند در حالى كه خود آنان آنها را به آن صورت نيافريده و پديدار نساخته‌اند و اين خداست كه آنها را آفريده است.
پاره‌اى نيز «ما» را «موصول» و به معناى «الذى» گرفته‌اند كه در آن صورت منظور اين است كه: و از آنچه دستهاى آنان از انواع پديده‌هاى سودبخشى را كه از خرما و انگور مى‌سازد، بخورند و از آن بهره‌ور گردند.
و به باور پاره‌اى منظور اين است كه: و از ميوه‌ها و دانه هايى كه با دست خود زمين آن را شخم زده و درختان آنها را كاشته و در پرورش آنها به تلاش و كوشش پرداخته‌اند، بهره‌ور گردند و بخورند.
أَفَلَا يَشْكُرُونَ‌
پس آيا به خاطر اين نعمت‌هاى گوناگون سپاس خدا را - كه ارزانى دهنده همه اين هاست - نمى‌گزاريد؟

وَإِن کُلٌّ لَّمَّا جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ
32 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :31
وَآیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ
33 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :31
وَجَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِّن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنَ الْعُیُونِ
34 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :31
لِیَأْکُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَفَلَا یَشْکُرُونَ
35 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :31
سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ
36 - . [پاك و] منزّه است آن كسى كه تمامى جفت‌ها را پديد آورد: از آنچه زمين مى‌روياند، و [نيز] از خودشان و از آنچه [آنان ]نمى‌دانند [و او همه را بصورت نر و ماده آفريده است‌].
37. و براى آنان [پديده تفكر اينكه ]شب نشانه‌اى است كه روز را از آن برمى‌كشيم، پس ناگهان آنان در تاريكى فرو مى‌روند.
38. و خورشيد به سوى قرارگاه ويژه‌اش روان است؛ اين است اندازه‌گيرى [حكيمانه ]آن پيروزمند دانا!
39. و براى ماه منزلگاههايى مقرر داشته‌ايم، تا [اين پديده فرمانبردار پس از پيمايش آنها ]بسان شاخه خشك خرما بازگردد.
40. نه خورشيد را رسد كه به ماه برسد، و نه [بر] شب كه بر روز پيشى گيرد؛ و هريك [از آن دو ]در مدارى [كه پديدآورنده آنها بر ايشان مقرر داشته است، ]شناورند.
نگرشى بر واژه‌ها
«نسلخ»: به مفهوم كندن پوست حيوان يا لباس انسان آمده است و واژه «نسلخ» از ريشه «سلخ» برگرفته شده است.
«عرجون»: به آن خوشه خرما گفته مى‌شود كه داراى ساقه بوده و به درخت اتصال دارد.
«منازل»: جمع «منزل» به مفهوم منزلگاههاست.
تفسير نشانه‌هاى او در كران تا كران هستى‌
در نخستين آيه مورد بحث قرآن در ستايش ذات پاك و بى‌همتاى پديدآورنده و گرداننده فرزانه هستى مى‌فرمايد:
سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا
پاك و منزه است آن آفريدگار توانايى كه تمامى صنف‌ها و شكل‌ها و جفت‌ها را، از همه پديده‌ها، پديد آورد، و همه را اين‌گونه و بر اين سبك آفريد.
بر اين اساس است كه در جهان حيوان نر، همشكل و شبيه به جفت آفريده شده و در جهان گياهان و درختان و ميوه‌ها نيز همين‌گونه است. براى نمونه، درختان خرما و بوته‌هاى حبوبات و دانه‌ها، درختان انجيل و زيتون و انگور و ديگر ميوه‌ها همانندند، و همه جا گويى قانون زوجيت به مفهوم حقيقى يا عمومى و گسترش‌يافته آن حاكم است.
مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ‌
اين قانون زوجيت عمومى است، چرا كه مى‌فرمايد: پاك و منزّه است آن كسى كه تمام زوجها و جفت‌ها را از آنچه زمين مى‌روياند، آفريد كه منظور گياهان و گلها و روييدنهاى زمين است.
وَمِنْ أَنفُسِهِمْ‌
و از خود آنان، كه فرزندانشان را به صورت پسر و دختر پديد آورد.
وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ‌
و از آنچه نمى‌دانند.
منظور اين است كه آفريدگار هستى، هم روييدنى‌ها و نسل و تبار و خود آنان را به صورت همشكل و جفت آفريد، و هم انواع و اقسام پديده‌هاى بى‌شمار و بهت‌آورى را كه در اعماق درياها و شكم زمين و كران تا كران هستى نهفته است و اينان از آنها بى‌خبرند.
* * *
در دومين آيه مورد بحث در اشاره به ديگر نشانه‌هاى قدرت پديدآورنده هستى مى‌فرمايد:
وَآيَةٌ لَهُمْ اللَّيْلُ‌
و براى آنان پديده تفكرانگيز شب، نشانه‌اى بزرگ است.
نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ‌
كه ما در پرتو تدبير و قدرت بى‌همانند خود، روز روشن را از آن برمى‌كشيم و برمى‌داريم و آنگاه است كه ناگهان ظلمت و تاريكى همه آنان را فرا مى‌گيرد، چرا كه خداى فرزانه بوسيله خورشيد و روشنايى آن جهان را روشن مى‌كند؛ از اين رو هنگامى كه روشنايى و سرچشمه آن، خورشيد جهان‌افروز برداشته و يا نابود شد، ظلمت و تاريكى همه جا را فرا مى‌گيرد.
به باور پاره‌اى منظور آيه اين است كه: ما از پديده تفكرانگيز شب، روز را بيرون مى‌آوريم، چرا كه گويى آفريدگار هستى شب را بخاطر تاريكى آن بسان جسمى قرار داده و روز را همانند پوست. و پوششى بر آن مقرّر فرموده است و بدان دليل كه روز بر شب عارض مى‌گردد، پس شب اصل است و به جسمى مى‌ماند كه روز بسان پوشش و لباس آن است.
* * *
سپس به سوّمين نشانه قدرت و عظمت پديدآورنده هستى اشاره مى‌كند و درباره آن مى‌فرمايد:
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا
و خورشيد فروزان نيز نشانه ديگرى از آن بى‌نشان براى آنان است كه هماره به سوى قرارگاه خود روان است.
در تفسير اين فراز از آيه شريفه ديدگاه‌ها يكسان نيست:
1- به باور گروهى منظور اين است كه: خورشيد به سوى پايان عمرى كه براى او مقرّر شده و عبارت از پايان عمر جهان است، حركت مى‌كند، بنابراين اين آفريده سودمند و فرمانبردار تا پايان عمر جهان به حركت خود ادامه مى‌دهد و با پايان عمر آن، عمر جهان نيز به پايان مى‌رسد.
2- اما به باور «قتاده» منظور اين است كه: دوران حركت خورشيد و زمان عمر آن، مقرّر شده است و از آن اندازه مقرّر و معلوم، نه لحظه‌اى پس و پيش مى‌افتد و نه تجاوز و تخلّف در كار آن راه دارد.
3- و به باور پاره‌اى ديگر منظور از اين حركت، حركت خورشيد به سوى دورترين قرارگاه‌هاى آن در روزهاى بلند تابستان و يا روزهاى كوتاه زمستان است كه بدون تخلّف و تجاوز انجام مى‌شود. با اين بيان خورشيد نه در بلندى روزهاى تابستان از برنامه مقرر فراتر و يا كوتاهتر سير مى‌كند و نه در غروب و فرودش در روزهاى كوتاه زمستان از اندازه معلوم كوتاه مى‌آيد و اين مفهومِ همان قرارگاه‌هاى خورشيد در آيه شريفه است.
ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ‌
اين حركت مقرّر و حكيمانه خورشيد در اين فضاى بى‌كران با آن نظم و حساب شگفت‌انگيز، شاهكار نظم و تدبير آن آفريدگار توانا و داناست؛ از آن قدرت شكست‌ناپذيرى كه نه چيزى او را ناتوان مى‌سازد و نه چيزى از او پوشيده و نهان مى‌ماند و علم و قدرت وصف‌ناپذير و بى‌كران او از ناچيزترين ذرات تا عظيم‌ترين پديده‌ها و كهكشانها را در بر گرفته است.
* * *
در چهارمين آيه مورد بحث مى‌افزايد:
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ‌
و براى ماه، منزلگاه‌هايى مقرّر داشتيم، و آنها، عبارت از بيست و هشت منزلگاه است كه در هر شبانه‌روز يكى از آنها را سير مى‌كند و اينك كه ميليونها سال در اين مدار و مسير مقرّر به راه خود ادامه مى‌دهد، نه دستخوش بى‌نظيمى و دگرگونى نامطلوب در اين منزلگاه‌ها مى‌شود و نه از برنامه مقرر خويش تخلف مى‌ورزد.
حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ‌
آرى، ماه، هنگامى كه اين منزلگاه‌هاى مقرّر را طى كرد، سرانجام به صورت شاخه خشك و كهنه قوسى شكل و زردرنگ و فرسوده خرما درمى‌آيد، و آنگاه دو شب آخر ماه، از برابر ديدگان نهان مى‌گردد.
قرآن در اين آيه، ماه را به شاخه خشكيده و قوسى شكل خرما تشبيه مى‌كند، چرا كه شاخه نخل هنگامى كه از تنه آن جدا مى‌گردد، با گذشت روزهايى چند بر آن، خشك و كج مى‌شود و آنگاه شباهت بسيارى به هلال يا ماه شب اول پيدا مى‌كند. پاره‌اى برآنند كه شاخه نخل در هر شش ماه اين‌گونه مى‌شود.
على‌بن ابراهيم آورده است كه: «ابوسعيد مكارى» كه از گروه «واقفيه» بود، روزى به حضور هشتمين امام نور حضرت رضا(ع) رسيد و پرخاشگرانه رو به آن حضرت كرد و گفت: كار شما به جايى رسيده است كه امامت آسمانى پدرت را ادّعا مى‌كنى؟! آيا تو به راستى بسان پدرت امام راستين و آسمانى هستى؟ آن بزرگوار در پاسخ آن عنصر جسور فرمود: ما لك؟!! اطفأ الله نورك، و ادخل الفقر بيشك، اَما عملت انّ الله عزّوجل اوحى الى عمران: انّى واهب لك ذكراً يبرئ‌الأكمة والأبرص، فوهب له مريم و وهب لمريم عيسى، فعيسى من مريم و مريم من عيسى و مريم و عيسى شيئُ واحد فانا من ابى و ابى منى و انا و ابى شيئ واحد... تو را چه شده است كه اين‌گونه بهانه‌جويى و پرخاشگرى مى‌كنى؟! خدا نورت را خاموش و فقر و بينوايى و بدبختى را به خانه‌ات وارد سازد! آيا ندانسته‌اى كه خدا به عمران وحى كرد كه من پسرى گرانقدر به تو ارزانى خواهم داشت؛ پسرى كه به خواست ما بيماران جذامى و دچار برص را شفا مى‌بخشد. آنگاه نخست مريم را به او ارزانى داشت و از پى آن عيسى را به مريم بخشيد. با اين بيان عيسى از مريم است و مريم از عيسى و آن دو داراى يك حقيقت و يك واقعيت‌اند، و من نيز از پدرم هستم و پدرم از من و من و پدرم يك حقيقت هستيم.
«ابوسعيد» گفت: اينك آماده هستم تا از تو پرسشى كنم! حضرت رضا(ع) فرمود: هرچه مى‌خواهى بپرس! امّا من بر اين باورم كه تو از كسانى هستى كه حق را - به ويژه از من - نمى‌پذيرى، با اين وصف آنچه مى‌خواهى بپرس! او گفت: در مورد مردى كه در آستانه مرگ خود بگويد: هر برده و بنده قديمى كه دارم براى خشنودى خدا آزاد است، چه مى‌گويى؟
حضرت فرمود: هر بنده و برده‌اى كه شش ماه در بردگى او بوده است، قديم شناخته شده و آزاد مى‌گردد.
او پرسيد: چگونه و به چه دليل چنين برده‌اى قديم به شمار مى‌آيد و آزاد مى‌گردد؟
آن حضرت فرمود: دليل اين نكته آن است كه خدا در قرآن مى‌فرمايد: والقمر قدرّناه منازل حتى عاد كالعرجون القديم و براى ماه منزلگاه‌هايى مقرر داشته‌ايم تا سرانجام بسان شاخك كهنه قديمى قوسى شكل و زردرنگ خرما برگردد. يادآورى مى‌گردد كه خدادر اين آيه از مرحله‌اى از مسير حركت ماه به «قديم» تعبير مى‌كند و ماه در حركت خويش به مدت شش ماه بدين صورت برمى‌گردد.
«ابوسعيد» با شنيدن بيان حضرت رضا(ع) بى‌آنكه سخنى گويد، از نزد آن بزرگوار رفت و سرانجام نابينا گردد و كارش به گدايى بر درب خانه‌هاى مردم انجاميد و آن گونه بود تا مرد.
* * *
در آخرين آيه مورد بحث در ترسيم شگفت‌انگيزى اين نظم دقيق سال و ماه و شب و روز مى‌فرمايد:
لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ
نه خورشيد را زيبد كه به ماه برسد و در سرعت و حركت و مسير خود آن را دريابد و نه بر شب سزاوار است كه بر روز پيشى گيرد؛ چرا كه خورشيد منزلگاه‌هاى خود را بر اساس نظم و برنامه‌اى كه آفريدگارش براى آن مقرّر فرموده است، به صورت آرام‌تر و در مدت يك سال مى‌پيمايد، امّا ماه منزلگاه‌هايش را در مدت بيست و هشت شبانه روز؛ آفريدگار جهان حركت آنها را به صورت دور زدن و دورانى قرار داده، امّا مدار هركدام و سرعت حركت هريك به گونه‌اى سازمان يافته است كه تا بر اساس اين نظم و وصف هستند كه هيچ يك ديگرى را درنمى‌يابد؛ آرى، خورشيد دوران خود را در برج‌هاى دوازده گانه در يك سال طى مى‌كند، در حالى كه كره ماه منزلگاه‌هاى خويش را در يك ماه سپرى مى‌نمايد و همين گونه شب هرگز نمى‌تواند بر روز پيشى گيرد.
«عكرمه» در اين مورد مى‌گويد: هيچ گاه دو شب با هم گرد نمى‌آيند و به هم پيوند نخواهند خورد تا ميان آن دو روز نباشد، بلكه شب و روز در پى يكديگرند و اين را خدا مقرر فرموده است.
وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ‌
و هريك در مدارى - كه پديدآورنده آنها بر ايشان مقرّر داشته است - شناورند.
عياشى در تفسير خود آورده است كه: «ابن حاتم» مى‌گفت من در خراسان بودم كه وجود گرانمايه حضرت رضا(ع) روزى در مرو و در كاخ «حبرى» بود و مأمون و وزير مشاورش «فضل بن سهل» نيز حضور داشتند. پس از پذيرايى و خوردن غذا، آن حضرت ضمن بيانى فرمود: روزى مردى از يهود در مدينه نزد من آمد و پرسيد، به باور شما شب زودتر آفريده شده است، يا روز؟ و كدامين آن دو پيش‌تر پديدار شده‌اند؟ به باور شما پاسخ اين پرسش چيست؟
هريك از حاضران چيزى گفتند و روشن شد كه پاسخ درست و قانع‌كننده‌اى ندارند. «فضل بن سهل» رو به حضرت رضا (ع) نمود و گفت: خداى كار شما را هماره به سامان آورد، خود پاسخ اين پرسش را بفرماييد.
حضرت فرمود: بسيار خوب آيا از قرآن پاسخ دهم يا از حساب و نجوم؟ آنگاه ضمن بيانى روشنگرانه، از جمله به اين آيه شريفه استدلال كرد و فرمود: آفريدگار اين دو پديده تفكّرانگيز مى‌فرمايد: لا الشمس ينسجى لها ان تدرك القهر و لا اليل مسابق النهار... نه خورشيد را زيبد كه به ماه برسد و نه شب حق دارد كه بر روز پيشى گيرد.
وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ‌
و هريك از خورشيد و ماه و ستارگان در مدار مقرّر خود سير مى‌كنند و در اين فضاى بى‌كران و گسترده شناورند.
يادآورى مى‌گردد كه قرآن در آيه شريفه بدان دليل به «يسبحون» تعبير مى‌گردد و با «واو» و «نون» جمع مى‌بندد كه كار آنها با آن نظم شگفت‌انگيز و برنامه دقيق به كار انسانهاى خردمند مى‌ماند: و آيه مورد بحث گويى نظير اين آيه است كه ابراهيم براى تكان دادن مغزهاى خمود و خفته شرك‌گرايان و بت‌پرستان با تمسخرى تفكّرانگيز بر سر بتهاى آنها فرياد برمى‌آورد كه: ما لكم لا تنطقون؟(3): شما را چه شده است كه سخن نمى‌گوييد؟!
ابن عباس در تفسير آيه مى‌گويد: منظور اين است كه هريك از خورشيد و ماه و ستارگان، بسان نخ رشته شده‌اى - كه در چرخ مى‌چرخد و مى‌پيچد - در مدار خود شناورند و سير مى‌كنند.
پرتوى از روايات در اين مورد
در روايات روشنگرى كه از خاندان وحى و رسالت در اين مورد رسيده است، آن پيشوايان آسمانى نيز بر نظم شگرف و تفكّرانگيزى كه بر آفرينش ماه و خورشيد و ستارگان حاكم است و نيز بر مفهوم آيه شريفه روشنگرى كرده‌اند كه براى نمونه به پاره‌اى مى‌نگريم:
1- از حضرت باقر آورده‌اند كه در تفسير آيه، فرمود:
انّ‌الله خلق الشّمس قبل القمر، و خلق النور قبل الظلمة.(4)
آفريدگار فرزانه خورشيد را پيش از ماه و نور را پيش از تاريكى آفريد.
2- از هشتمين امام نور آورده‌اند كه فرمود:
النهار خلق قبل اليل.(5)
روز و روشنايى روز پيش از شب و ظلمت آن پديد آمده است، و آنگاه به آيه شريفه استدلال كرد كه: نه خورشيد را زيبد كه ماه را دريابد و به آن برسد و نه بر شب رسد كه بر روز پيشى گيرد.
3- و از حضرت صادق آورده‌اند كه فرمود:
خلق النهار قبل الليل.(6)
روز و روشنايى آن را آفريدگار هستى پيش از شب پديد آورد.

وَآیَةٌ لَّهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ
37 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :36
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ
38 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :36
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ
39 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :36
لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
40 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :36

صفحه : 442
بزرگتر  کوچکتر  بدون ترجمه  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
قرآن  عثمان طه با کیفیت بالا صفحه 442
تصویر  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 

28 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :21

29 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :21

30 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :21

31 - . آيا نديدند كه پيش از آنان چه بسيار از نسل‌ها را كه به بوته هلاكت سپرديم؟! [و آيا ننگريسته‌اند] كه آنان [هرگز] به سويشان باز نمى‌گردند؟! 32. و به يقين همه آنان [در روز رستاخيز] گردآورى شده و در پيشگاه ما احضار خواهند شد. 33. و براى آنان [اگر درست بينديشند] زمين مرده [و خزان‌زده‌]، نشانه‌اى [روشن از قدرت بى‌كران ما] است، كه ما آن را زنده گردانيده و دانه‌اى از آن بيرون آورده‌ايم كه از آن [بهره‌ور مى‌گرداند و آن را] مى‌خورند. 34. و در آن [زمين‌]، بوستان‌هايى از درختان خرما و انگور پديد آورديم، و از چشمه‌سارها [و جويبارهاى زيبا] در آن روان ساختيم؛ 35. تا آنان از ميوه [رنگارنگ‌] آن و از [ثمره‌] عملكرد خويش بخورند [و بهره برند]؛ پس آيا سپاس [پديدآورنده آنها و ارزانى‌دارنده اين نعمتها را] نمى‌گزارند؟! تفسير آيا به سرنوشت پيشينيان نمى‌نگرند؟ در آيات پيش داستان رسولان «انطاكيه» و سرنوشت دردناك حق‌ستيزان و بيدادگران ترسيم گرديد، اينك قرآن در راه زدودن غبار غفلت و مستى، و ستردن زنگارهاى سركشى و خودكامگى از دلها و مغزهاى كفرگرايان «مكه»، مى‌فرمايد: أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ الْقُرُونِ(1) هان اى پيامبر! آيا اين حق‌ستيزان و كفرگرايان «مكّه» نديده‌اند و ندانسته‌اند كه ما چه بسيار نسلهايى چون: عاديان، ثموديان، قوم لوط و ديگر جامعه‌هاى سركش و ناسپاس را به كيفر كردارشان به بوته هلاكت سپرديم؟ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ‌ و آيا نديده‌اند و ندانسته‌اند كه آن نسلهاى نابوده شده ديگر هرگز به اين جهان و نزد اينان باز نمى‌آيند؟! براستى آيا اينان از سرنوشت سياه و دردناك آن تيره‌بختانِ حق‌ستيز عبرت نمى‌گيرند و به خود نمى‌آيند؟ منظور آيه شريفه اين است كه شما نيز به زودى به سرنوشت آن نابودشدگان گرفتار خواهيد شد، بنابراين به خود آييد و بينديشيد كه مباد بسان آنان مست غرور و غفلت‌زده باشيد تا عذاب خدا گريبانتان را بگيرد. گفتنى است كه مردم همه عصر و زمان و يا هر نسلى را «قرن» مى‌نامند، چرا كه در يك زمان زندگى مى‌كنند و روزگارشان به هم نزديك است. و مى‌افزايد: وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ‌ و بى‌گمان همه آنان در روز رستاخيز - كه روز حسابرسى و بازخواست، و هنگامه دريافت پاداش و كيفر است - گردآورى شده و در پيشگاه ما احضار خواهند شد. نشانه‌هاى يكتايى و قدرت پديدآورنده هست‌ در ترسيم پرتوى از نشانه‌هاى يكتائى پديدآورنده هستى مى‌فرمايد: وَآيَةٌ لَهُمْ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا و براى آنان زمين مرده و خزان‌زده، نشانه‌اى روشن از قدرت بى‌كران ما بر پديد آوردن رستاخيز است، كه ما آن زمين خشك و بى‌گل و گياه را، با رويش روييدنيهاى گوناگون، زمينى زنده و پرنشاط گردانيديم. وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا و از آن دانه‌هاى متنوعى چون: گندم، جو، برنج، ذرت و ديگر دانه‌ها - كه مصرف غذايى دارد - بيرون آورديم؛ فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ‌ كه برخى از آن دانه‌ها را مى‌خورند و برخى به كارهاى ديگر مى‌آيد. * * * در ادامه سخن در همين مورد مى‌فرمايد: وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ‌ و در آن زمين مرده بوستانها و باغهاى سرسبز و پرطراوتى از درختان خرما و انگور پديد آورديم. از ميان ميوه‌هاى گوناگون، بخاطر تنوع بسيار و خواص و فوايد فراوانِ خرما و انگور قرآن نام آنها را آورد و پديدآمدنشان را از جلوه‌هاى قدرت پديدآورنده هستى شمرد. وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنْ الْعُيُونِ‌ و نيز در اين زمين مرده چشمه‌سارها و جويبارها پديد آورديم تا اين خرمابنها و تاكها را آبيارى كنند. به باور پاره‌اى منظور اين است كه: و در اين باغها و بوستانها، چشمه‌سارها پديد آورديم. * * * در آخرين آيه مورد بحث در اشاره به هدف از پديدار ساختن اين باغهاى پرطراوت و بوستانهاى پرنعمت مى‌فرمايد: لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ‌ هدف آن است كه مردم از ميوه‌هاى رنگارنگ و خوش‌طعم آن درخت خرما و انگور بخورند. ضمير در واژه «ثمره» به يكى از دو درخت خرما و يا انگور بازمى‌گردد، بسان اين آيه كه مى‌فرمايد: و لا ينفقونها فى سبيل الله(2) و آن كسانى كه زر و سيم را گنجينه مى‌سازند و آن را در راه خدا انفاق نمى‌كنند، آنان را به عذابى دردناك مژده ده! با اين بيان منظور اين است كه هدف ما از پديدآوردن اين باغها و بوستانهاى پرميوه اين است كه آنان از ميوه‌هاى گوناگون آنها بخورند و بهره‌ور گردند. وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ‌ به باور پاره‌اى «ما» نافيه مى‌باشد كه در آن صورت منظور اين است كه: و اين در حالى است كه اين ميوه‌هاى گوناگون را دست‌هاى آنان نساخته و پديد نياورده است. «ضحاك» مى‌گويد: منظور اين است كه: آنان آن بوستانها را سرسبز و آباد مى‌نگرند در حالى كه خود آنان آنها را به آن صورت نيافريده و پديدار نساخته‌اند و اين خداست كه آنها را آفريده است. پاره‌اى نيز «ما» را «موصول» و به معناى «الذى» گرفته‌اند كه در آن صورت منظور اين است كه: و از آنچه دستهاى آنان از انواع پديده‌هاى سودبخشى را كه از خرما و انگور مى‌سازد، بخورند و از آن بهره‌ور گردند. و به باور پاره‌اى منظور اين است كه: و از ميوه‌ها و دانه هايى كه با دست خود زمين آن را شخم زده و درختان آنها را كاشته و در پرورش آنها به تلاش و كوشش پرداخته‌اند، بهره‌ور گردند و بخورند. أَفَلَا يَشْكُرُونَ‌ پس آيا به خاطر اين نعمت‌هاى گوناگون سپاس خدا را - كه ارزانى دهنده همه اين هاست - نمى‌گزاريد؟

32 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :31

33 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :31

34 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :31

35 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :31

36 - . [پاك و] منزّه است آن كسى كه تمامى جفت‌ها را پديد آورد: از آنچه زمين مى‌روياند، و [نيز] از خودشان و از آنچه [آنان ]نمى‌دانند [و او همه را بصورت نر و ماده آفريده است‌]. 37. و براى آنان [پديده تفكر اينكه ]شب نشانه‌اى است كه روز را از آن برمى‌كشيم، پس ناگهان آنان در تاريكى فرو مى‌روند. 38. و خورشيد به سوى قرارگاه ويژه‌اش روان است؛ اين است اندازه‌گيرى [حكيمانه ]آن پيروزمند دانا! 39. و براى ماه منزلگاههايى مقرر داشته‌ايم، تا [اين پديده فرمانبردار پس از پيمايش آنها ]بسان شاخه خشك خرما بازگردد. 40. نه خورشيد را رسد كه به ماه برسد، و نه [بر] شب كه بر روز پيشى گيرد؛ و هريك [از آن دو ]در مدارى [كه پديدآورنده آنها بر ايشان مقرر داشته است، ]شناورند. نگرشى بر واژه‌ها «نسلخ»: به مفهوم كندن پوست حيوان يا لباس انسان آمده است و واژه «نسلخ» از ريشه «سلخ» برگرفته شده است. «عرجون»: به آن خوشه خرما گفته مى‌شود كه داراى ساقه بوده و به درخت اتصال دارد. «منازل»: جمع «منزل» به مفهوم منزلگاههاست. تفسير نشانه‌هاى او در كران تا كران هستى‌ در نخستين آيه مورد بحث قرآن در ستايش ذات پاك و بى‌همتاى پديدآورنده و گرداننده فرزانه هستى مى‌فرمايد: سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا پاك و منزه است آن آفريدگار توانايى كه تمامى صنف‌ها و شكل‌ها و جفت‌ها را، از همه پديده‌ها، پديد آورد، و همه را اين‌گونه و بر اين سبك آفريد. بر اين اساس است كه در جهان حيوان نر، همشكل و شبيه به جفت آفريده شده و در جهان گياهان و درختان و ميوه‌ها نيز همين‌گونه است. براى نمونه، درختان خرما و بوته‌هاى حبوبات و دانه‌ها، درختان انجيل و زيتون و انگور و ديگر ميوه‌ها همانندند، و همه جا گويى قانون زوجيت به مفهوم حقيقى يا عمومى و گسترش‌يافته آن حاكم است. مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ‌ اين قانون زوجيت عمومى است، چرا كه مى‌فرمايد: پاك و منزّه است آن كسى كه تمام زوجها و جفت‌ها را از آنچه زمين مى‌روياند، آفريد كه منظور گياهان و گلها و روييدنهاى زمين است. وَمِنْ أَنفُسِهِمْ‌ و از خود آنان، كه فرزندانشان را به صورت پسر و دختر پديد آورد. وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ‌ و از آنچه نمى‌دانند. منظور اين است كه آفريدگار هستى، هم روييدنى‌ها و نسل و تبار و خود آنان را به صورت همشكل و جفت آفريد، و هم انواع و اقسام پديده‌هاى بى‌شمار و بهت‌آورى را كه در اعماق درياها و شكم زمين و كران تا كران هستى نهفته است و اينان از آنها بى‌خبرند. * * * در دومين آيه مورد بحث در اشاره به ديگر نشانه‌هاى قدرت پديدآورنده هستى مى‌فرمايد: وَآيَةٌ لَهُمْ اللَّيْلُ‌ و براى آنان پديده تفكرانگيز شب، نشانه‌اى بزرگ است. نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ‌ كه ما در پرتو تدبير و قدرت بى‌همانند خود، روز روشن را از آن برمى‌كشيم و برمى‌داريم و آنگاه است كه ناگهان ظلمت و تاريكى همه آنان را فرا مى‌گيرد، چرا كه خداى فرزانه بوسيله خورشيد و روشنايى آن جهان را روشن مى‌كند؛ از اين رو هنگامى كه روشنايى و سرچشمه آن، خورشيد جهان‌افروز برداشته و يا نابود شد، ظلمت و تاريكى همه جا را فرا مى‌گيرد. به باور پاره‌اى منظور آيه اين است كه: ما از پديده تفكرانگيز شب، روز را بيرون مى‌آوريم، چرا كه گويى آفريدگار هستى شب را بخاطر تاريكى آن بسان جسمى قرار داده و روز را همانند پوست. و پوششى بر آن مقرّر فرموده است و بدان دليل كه روز بر شب عارض مى‌گردد، پس شب اصل است و به جسمى مى‌ماند كه روز بسان پوشش و لباس آن است. * * * سپس به سوّمين نشانه قدرت و عظمت پديدآورنده هستى اشاره مى‌كند و درباره آن مى‌فرمايد: وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا و خورشيد فروزان نيز نشانه ديگرى از آن بى‌نشان براى آنان است كه هماره به سوى قرارگاه خود روان است. در تفسير اين فراز از آيه شريفه ديدگاه‌ها يكسان نيست: 1- به باور گروهى منظور اين است كه: خورشيد به سوى پايان عمرى كه براى او مقرّر شده و عبارت از پايان عمر جهان است، حركت مى‌كند، بنابراين اين آفريده سودمند و فرمانبردار تا پايان عمر جهان به حركت خود ادامه مى‌دهد و با پايان عمر آن، عمر جهان نيز به پايان مى‌رسد. 2- اما به باور «قتاده» منظور اين است كه: دوران حركت خورشيد و زمان عمر آن، مقرّر شده است و از آن اندازه مقرّر و معلوم، نه لحظه‌اى پس و پيش مى‌افتد و نه تجاوز و تخلّف در كار آن راه دارد. 3- و به باور پاره‌اى ديگر منظور از اين حركت، حركت خورشيد به سوى دورترين قرارگاه‌هاى آن در روزهاى بلند تابستان و يا روزهاى كوتاه زمستان است كه بدون تخلّف و تجاوز انجام مى‌شود. با اين بيان خورشيد نه در بلندى روزهاى تابستان از برنامه مقرر فراتر و يا كوتاهتر سير مى‌كند و نه در غروب و فرودش در روزهاى كوتاه زمستان از اندازه معلوم كوتاه مى‌آيد و اين مفهومِ همان قرارگاه‌هاى خورشيد در آيه شريفه است. ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ‌ اين حركت مقرّر و حكيمانه خورشيد در اين فضاى بى‌كران با آن نظم و حساب شگفت‌انگيز، شاهكار نظم و تدبير آن آفريدگار توانا و داناست؛ از آن قدرت شكست‌ناپذيرى كه نه چيزى او را ناتوان مى‌سازد و نه چيزى از او پوشيده و نهان مى‌ماند و علم و قدرت وصف‌ناپذير و بى‌كران او از ناچيزترين ذرات تا عظيم‌ترين پديده‌ها و كهكشانها را در بر گرفته است. * * * در چهارمين آيه مورد بحث مى‌افزايد: وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ‌ و براى ماه، منزلگاه‌هايى مقرّر داشتيم، و آنها، عبارت از بيست و هشت منزلگاه است كه در هر شبانه‌روز يكى از آنها را سير مى‌كند و اينك كه ميليونها سال در اين مدار و مسير مقرّر به راه خود ادامه مى‌دهد، نه دستخوش بى‌نظيمى و دگرگونى نامطلوب در اين منزلگاه‌ها مى‌شود و نه از برنامه مقرر خويش تخلف مى‌ورزد. حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ‌ آرى، ماه، هنگامى كه اين منزلگاه‌هاى مقرّر را طى كرد، سرانجام به صورت شاخه خشك و كهنه قوسى شكل و زردرنگ و فرسوده خرما درمى‌آيد، و آنگاه دو شب آخر ماه، از برابر ديدگان نهان مى‌گردد. قرآن در اين آيه، ماه را به شاخه خشكيده و قوسى شكل خرما تشبيه مى‌كند، چرا كه شاخه نخل هنگامى كه از تنه آن جدا مى‌گردد، با گذشت روزهايى چند بر آن، خشك و كج مى‌شود و آنگاه شباهت بسيارى به هلال يا ماه شب اول پيدا مى‌كند. پاره‌اى برآنند كه شاخه نخل در هر شش ماه اين‌گونه مى‌شود. على‌بن ابراهيم آورده است كه: «ابوسعيد مكارى» كه از گروه «واقفيه» بود، روزى به حضور هشتمين امام نور حضرت رضا(ع) رسيد و پرخاشگرانه رو به آن حضرت كرد و گفت: كار شما به جايى رسيده است كه امامت آسمانى پدرت را ادّعا مى‌كنى؟! آيا تو به راستى بسان پدرت امام راستين و آسمانى هستى؟ آن بزرگوار در پاسخ آن عنصر جسور فرمود: ما لك؟!! اطفأ الله نورك، و ادخل الفقر بيشك، اَما عملت انّ الله عزّوجل اوحى الى عمران: انّى واهب لك ذكراً يبرئ‌الأكمة والأبرص، فوهب له مريم و وهب لمريم عيسى، فعيسى من مريم و مريم من عيسى و مريم و عيسى شيئُ واحد فانا من ابى و ابى منى و انا و ابى شيئ واحد... تو را چه شده است كه اين‌گونه بهانه‌جويى و پرخاشگرى مى‌كنى؟! خدا نورت را خاموش و فقر و بينوايى و بدبختى را به خانه‌ات وارد سازد! آيا ندانسته‌اى كه خدا به عمران وحى كرد كه من پسرى گرانقدر به تو ارزانى خواهم داشت؛ پسرى كه به خواست ما بيماران جذامى و دچار برص را شفا مى‌بخشد. آنگاه نخست مريم را به او ارزانى داشت و از پى آن عيسى را به مريم بخشيد. با اين بيان عيسى از مريم است و مريم از عيسى و آن دو داراى يك حقيقت و يك واقعيت‌اند، و من نيز از پدرم هستم و پدرم از من و من و پدرم يك حقيقت هستيم. «ابوسعيد» گفت: اينك آماده هستم تا از تو پرسشى كنم! حضرت رضا(ع) فرمود: هرچه مى‌خواهى بپرس! امّا من بر اين باورم كه تو از كسانى هستى كه حق را - به ويژه از من - نمى‌پذيرى، با اين وصف آنچه مى‌خواهى بپرس! او گفت: در مورد مردى كه در آستانه مرگ خود بگويد: هر برده و بنده قديمى كه دارم براى خشنودى خدا آزاد است، چه مى‌گويى؟ حضرت فرمود: هر بنده و برده‌اى كه شش ماه در بردگى او بوده است، قديم شناخته شده و آزاد مى‌گردد. او پرسيد: چگونه و به چه دليل چنين برده‌اى قديم به شمار مى‌آيد و آزاد مى‌گردد؟ آن حضرت فرمود: دليل اين نكته آن است كه خدا در قرآن مى‌فرمايد: والقمر قدرّناه منازل حتى عاد كالعرجون القديم و براى ماه منزلگاه‌هايى مقرر داشته‌ايم تا سرانجام بسان شاخك كهنه قديمى قوسى شكل و زردرنگ خرما برگردد. يادآورى مى‌گردد كه خدادر اين آيه از مرحله‌اى از مسير حركت ماه به «قديم» تعبير مى‌كند و ماه در حركت خويش به مدت شش ماه بدين صورت برمى‌گردد. «ابوسعيد» با شنيدن بيان حضرت رضا(ع) بى‌آنكه سخنى گويد، از نزد آن بزرگوار رفت و سرانجام نابينا گردد و كارش به گدايى بر درب خانه‌هاى مردم انجاميد و آن گونه بود تا مرد. * * * در آخرين آيه مورد بحث در ترسيم شگفت‌انگيزى اين نظم دقيق سال و ماه و شب و روز مى‌فرمايد: لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ نه خورشيد را زيبد كه به ماه برسد و در سرعت و حركت و مسير خود آن را دريابد و نه بر شب سزاوار است كه بر روز پيشى گيرد؛ چرا كه خورشيد منزلگاه‌هاى خود را بر اساس نظم و برنامه‌اى كه آفريدگارش براى آن مقرّر فرموده است، به صورت آرام‌تر و در مدت يك سال مى‌پيمايد، امّا ماه منزلگاه‌هايش را در مدت بيست و هشت شبانه روز؛ آفريدگار جهان حركت آنها را به صورت دور زدن و دورانى قرار داده، امّا مدار هركدام و سرعت حركت هريك به گونه‌اى سازمان يافته است كه تا بر اساس اين نظم و وصف هستند كه هيچ يك ديگرى را درنمى‌يابد؛ آرى، خورشيد دوران خود را در برج‌هاى دوازده گانه در يك سال طى مى‌كند، در حالى كه كره ماه منزلگاه‌هاى خويش را در يك ماه سپرى مى‌نمايد و همين گونه شب هرگز نمى‌تواند بر روز پيشى گيرد. «عكرمه» در اين مورد مى‌گويد: هيچ گاه دو شب با هم گرد نمى‌آيند و به هم پيوند نخواهند خورد تا ميان آن دو روز نباشد، بلكه شب و روز در پى يكديگرند و اين را خدا مقرر فرموده است. وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ‌ و هريك در مدارى - كه پديدآورنده آنها بر ايشان مقرّر داشته است - شناورند. عياشى در تفسير خود آورده است كه: «ابن حاتم» مى‌گفت من در خراسان بودم كه وجود گرانمايه حضرت رضا(ع) روزى در مرو و در كاخ «حبرى» بود و مأمون و وزير مشاورش «فضل بن سهل» نيز حضور داشتند. پس از پذيرايى و خوردن غذا، آن حضرت ضمن بيانى فرمود: روزى مردى از يهود در مدينه نزد من آمد و پرسيد، به باور شما شب زودتر آفريده شده است، يا روز؟ و كدامين آن دو پيش‌تر پديدار شده‌اند؟ به باور شما پاسخ اين پرسش چيست؟ هريك از حاضران چيزى گفتند و روشن شد كه پاسخ درست و قانع‌كننده‌اى ندارند. «فضل بن سهل» رو به حضرت رضا (ع) نمود و گفت: خداى كار شما را هماره به سامان آورد، خود پاسخ اين پرسش را بفرماييد. حضرت فرمود: بسيار خوب آيا از قرآن پاسخ دهم يا از حساب و نجوم؟ آنگاه ضمن بيانى روشنگرانه، از جمله به اين آيه شريفه استدلال كرد و فرمود: آفريدگار اين دو پديده تفكّرانگيز مى‌فرمايد: لا الشمس ينسجى لها ان تدرك القهر و لا اليل مسابق النهار... نه خورشيد را زيبد كه به ماه برسد و نه شب حق دارد كه بر روز پيشى گيرد. وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ‌ و هريك از خورشيد و ماه و ستارگان در مدار مقرّر خود سير مى‌كنند و در اين فضاى بى‌كران و گسترده شناورند. يادآورى مى‌گردد كه قرآن در آيه شريفه بدان دليل به «يسبحون» تعبير مى‌گردد و با «واو» و «نون» جمع مى‌بندد كه كار آنها با آن نظم شگفت‌انگيز و برنامه دقيق به كار انسانهاى خردمند مى‌ماند: و آيه مورد بحث گويى نظير اين آيه است كه ابراهيم براى تكان دادن مغزهاى خمود و خفته شرك‌گرايان و بت‌پرستان با تمسخرى تفكّرانگيز بر سر بتهاى آنها فرياد برمى‌آورد كه: ما لكم لا تنطقون؟(3): شما را چه شده است كه سخن نمى‌گوييد؟! ابن عباس در تفسير آيه مى‌گويد: منظور اين است كه هريك از خورشيد و ماه و ستارگان، بسان نخ رشته شده‌اى - كه در چرخ مى‌چرخد و مى‌پيچد - در مدار خود شناورند و سير مى‌كنند. پرتوى از روايات در اين مورد در روايات روشنگرى كه از خاندان وحى و رسالت در اين مورد رسيده است، آن پيشوايان آسمانى نيز بر نظم شگرف و تفكّرانگيزى كه بر آفرينش ماه و خورشيد و ستارگان حاكم است و نيز بر مفهوم آيه شريفه روشنگرى كرده‌اند كه براى نمونه به پاره‌اى مى‌نگريم: 1- از حضرت باقر آورده‌اند كه در تفسير آيه، فرمود: انّ‌الله خلق الشّمس قبل القمر، و خلق النور قبل الظلمة.(4) آفريدگار فرزانه خورشيد را پيش از ماه و نور را پيش از تاريكى آفريد. 2- از هشتمين امام نور آورده‌اند كه فرمود: النهار خلق قبل اليل.(5) روز و روشنايى روز پيش از شب و ظلمت آن پديد آمده است، و آنگاه به آيه شريفه استدلال كرد كه: نه خورشيد را زيبد كه ماه را دريابد و به آن برسد و نه بر شب رسد كه بر روز پيشى گيرد. 3- و از حضرت صادق آورده‌اند كه فرمود: خلق النهار قبل الليل.(6) روز و روشنايى آن را آفريدگار هستى پيش از شب پديد آورد.

37 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :36

38 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :36

39 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :36

40 - مراجعه شود به تفسیر سوره یس ، آیه :36

مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 23 - حزب 45 - سوره یس - صفحه 442
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا

مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر مجمع البیان

انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 93,377,448