قرآن تبيان- جزء 14 - حزب 27 - سوره حجر - صفحه 262
نرم افزارهای رایگان تلفن همراه
بازی و سرگرمی
قرآن
مفاتیح
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
اوقات شرعی
مسائل شرعی
گنجینه معنوی
آشپزی
مناسبت ها
الحان قرآن
صحیفه نور امام خمینی ره
پنل عضویت
شروع جزء 14و حزب 27
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِینٍ
1 - آشنايى بااين سوره مباركه
اين سوره مباركه پانزدهمين سوره از قرآن شريف است كه پيش از آغاز ترجمه و تفسير آن، به نكانى از شناسنامه آن اشاره مىرود:
1 - نام سوره
نام اين سوره از هشتادمين آيه آن - كه از جامعه سركش و حقناپذير «حجر» سخن مىگويد - برگرفته شده است.(132)
واژه «حجر» نام سرزمين و شهر و ديارى آباد و پر ناز و نعمت بود كه سر راه مكّه و شام قرار داشت، و در آن جامعه و مردمى مىزيستند كه از نعمتهاى خدا بهرهور، و در حال رفاه و برخوردارىهاى مادى بودند و خدا پيامبر بزرگى به نام «صالح» را - براى بر چيدن بساط ستم و حق كشى ، ايجاد فرصت و امكانات برابر براى رشد و پيشرفت در عرصه هاى گوناگون حيات، ارشاد و هدايت آنان به سوى حق و عدالت، آزادى و آزادگى، رفاه و معنويت و زندگى در خور مقام انسان - به سوى آنها فرستاد، امّا آن مردم بد مست و گستاخ، هم او را دروغگو انگاشتند و هم آيات و نشانهها و معجزههاى همراه او را.
2 - فرودگاه اين سوره
از ديدگاه مفسّران از جمله «مجاهد» و «قتاده» اين سوره مباركه در مكّه و در كنار كهنترين خانه توحيد و تقوا بر قلب پاك پيامبر مهر و آزادى فرود آمده است، امّا «حسن» بر آن است كه دو آيه از اين سوره، در مدينه فرود آمده و ديگر آيات آن همگى در مكّه فرود آمده است. آن دو آيه كه به باور «حسن» در مدينه فرود آمدهاند عبارتند از:
وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ(133)
و ديگر، آيه كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ.(134)
3 - شمار آيات و واژههاى آن
اين سوره به گونهاى كه محدّثان و مورّخان آوردهاند، پنجاه و دوّمين سوره است كه بر پيامبر گرامى نازل شدهاست(135) و داراى 99 آيه مىباشد.
گفتنى است كه سوره حجر از 654 واژه، 2760 حرف و شش بخش كلّى تشكيل شده است.
4 - پاداش تلاوت آن
در فضيلت اين سوره مباركه و پاداش تلاوت آن، از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آوردهاند كه فرمود:
من قرأها اعطى من الاجر عشر حسنات بعدد المهاجرين و الانصار...(136)
هر كس اين سوره مباركه را با شور و اخلاص و براى آگاهى و عمل به رهنمودهاى آن تلاوت كند، خدا به شمار ياران مكّى و مدنى پيامبر و به شمار آن تاريك انديشان و كوردلانى كه آن حضرت را مورد تمسخر قرار دادند، به او پاداش ارزانى خواهد داشت.
5 - دورنمايى از سوره «حجر»
اين سوره مباركه نيز كه پانزدهمين سوره از قرآن شريف، و پنجاه و دوّمين سورهاى است كه بر قلب پاك پيامبر فرود آمده است، از سورههاى مكّى است؛ و به همين دليل محتواى آن بيشتر جهت فكرى، عقيدتى، فرهنگى، اخلاقى، انسانى و سازندگى معنوى و روحى دارد و در قالب ها و فرازهاى گوناگونى بر آن است كه نخست در جامعه شركزده و گرفتار ضدّارزشها، تحولى مطلوب از نظر انديشه و عقيده و عواطف انسانى پديد آورد و آنان را به سوى قلههاى پرفراز شرف و كمال و ارزشهاى والاى توحيدى و انسانى رهنمون سازد.
اگر بخواهيم دورنمايى از معارف و مفاهيم و محتواى اين سوره را به تابلو بريم، با اين عناوين كلّى روبهرو مىگرديم:
شناخت پديدآورنده هستى با نگرش به كران تا كران هستى و پديدههاى شگفتانگيز آن.
شناخت پديده وحى و رسالت و پيامبران و هدفهاى بلند تربيتى، معنوى، انسانى ، عادلانه، رشددهنده، و آزادىبخش آنان.
شناخت شكوه و عظمت قرآن، اين آخرين سند و برنامه آسمانى.
شناخت جهان پس از مرگ.
آشنايى با آفرينش آدم.
آشنايى با موضع شيطان در برابر آدم از آغاز تا فرجام كار.
ترسيم فرازهايى از سرگذشت عبرتانگيز برخى اقوام و جامعههاى پيشين.
هشدارها و تشويقها براى دلگرم ساختن انسان و انگيزش او به سوى ايمان و عمل،
و سفارش پيامبر به پايدارى در برابر مشكلات براى ايجاد تحوّل انسانى.
آرى، اين دورنمايى از سوره مباركه «حجر» است كه در آستانهاش ايستادهايم.
- الف، لام، راء، اينها آيات كتاب [ پرشكوه خدا] و [ آيات ]قرآن روشنگر است.
2 - چه بسا آنان كه [ در زندگى] كفر ورزيدند [ در روز رستاخيز ]آرزو مىنمايند كه اى كاش مسلمان بودند.
3 - [ هان اى پيامبر!] آنان را واگذار تا بخورند و بهرهور گردند و آرزوها[ ى دور و دراز] سرگرمشان سازد پس به زودى خواهند دانست!
4 - و ما هيچ شهر و ديارى را نابود نساختيم، جز آنكه براى آن سرنوشتى معلوم [ و تغييرناپذير] بود.
5 - هيچ جامعهاى نه از سرآمد [ مقرّر] خود پيشى مىگيرد و نه از آن باز مىماند.
6 - و [ شركگرايان] گفتند: هان اى كسى كه قرآن بر تو فرو فرستاده شده است، بىگمان تو ديوانهاى!
7 - اگر [ در دعوت خود] راست مىگويى، چرا فرشتگان را نزد ما نمىآورى؟
8 - [ امّا اين كوردلان بايد بدانند كه] ما فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم، و آن گاه است كه ديگر [ به حقستيزان] مهلت داده نمىشود.
9 - به راستى كه ما خودمان اين قرآن را به تدريج فرو فرستاديم و ما هستيم كه [ نگهدار و] نگهبان آن خواهيم بود.
10 - و بىگمان پيش از تو [ نيز پيامبران خود را] در ميان [ جامعهها و ]گروههاى نخستين فرستاديم.
11 - و هيچ پيامبرى براى آنان نمىآمد جز اينكه او را به باد تمسخر مىگرفتند.
12 - [ آرى] ما همان سان [ كه اين قرآن را فرو فرستاديم،] آن را در دل هاى گناهكاران راه مىدهيم.
13 - [ با اين وصف] به آن ايمان نمىآورند و [ راه و] روش پيشنيان [ نيز ]هماره بر اين رفته است [ كه پيامبران و پيام هاى آسمانى را دروغ مىانگاشتند] .
14 - و اگر درى از آسمان بر آنان مىگشوديم كه هماره از آن بالا مىرفتند، [ و به آيات و نشانههاى قدرت بىكران ما مىنگريستند] ؛
15 - باز [ هم] مىگفتند: جز اين نيست كه ديدگان ما بسته شده است، [ نه ]بلكه ما گروهى افسون شده هستيم.
16 - و بىگمان، ما در آسمان برجهايى پديد آورديم، و آن را براى بينندگان آراستيم.
17 - و آن را از هر شيطانِ راندهشدهاى نگاه داشتيم.
18 - مگر آن كه دزدانه گوش سپارد كه [ در آن صورت] شهابى روشن او را دنبال مىكند [ و مىراند] .
نگرشى بر واژهها
شيع: گروهها؛ و شيعه مفرد آن است. و واژه شيعه در اين مورد بدان دليل به كار رفته است كه افراد هر گروه يكديگر را همراهى و پيروى مىكنند. و شيعه اميرمؤمنان عليه السلام به مفهوم كسانى است كه او را پيروى مىكنند و به امامت آسمانى او عقيده دارند.
از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آوردهاند كه فرمود: شيعيان على عليه السلام در روز رستاخيز رستگارند. شيعة علىّ هم الفائزون يوم القيامة.(137)
سلك: اين واژه، فعل و از مصدر «سلوك»، و يا «اسلك» به يك معنى مىباشد.
عروج: بالا رفتن.
سكّرت ابصارنا: چشمان ما پوشيده شد.
برج: اين واژه در اصل به مفهوم ظهور و آشكار شدن است، و برج آسمان نيز از همين مفهوم و معناست.
رجيم: طرد شده.
شهاب: پارهاى از آتش.
تفسير
آرزوهاى بر باد رفته
اين سوره مباركه نيز با حروف مقطّعه آغاز مىگردد، كه ديدگاه دانشوران و قرآنپژوهان را در مورد اين حروف آورديم. آن گاه مىفرمايد:
الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ.
الف، لام، راء. اينها آيات كتاب پرشكوه خدا و آيات قرآنى است كه ميان حق و باطل جدايى مىافكند.
به باور «ابومسلم» واژه مبين به مفهوم روشن و روشنگر است.
و به باور پارهاى ديگر، به مفهوم بيانگر حلال و حرام و فرمانها و هشدارها و روشنگر دليلهاست.
«مجاهد» مىگويد منظور از «كتاب»، «تورات» و «انجيل» است؛ و «قتاده» بر آن است كه منظور كتابهايى است كه پيش از قرآن فرود آمدهاند.
در دومين آيه مورد بحث مىفرمايد:
رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ.
چه بسا اين تاريك انديشان و كفرگرايان كه اينك به كفر و شرك و خودسرى و بيداد اصرار مىورزند در روز رستاخيز آرزو نمايند كه اى كاش در زندگى دنيا مسلمانى حقجو و واقعى بودند!
آرى، كسانى كه كفر ورزيدهاند و در زندگى حق را نپذيرفتهاند، گاه چنين آرزو مىكنند؛ و آن هنگامى است كه مىبينند مسلمانان راستين به بهشت پرطراوت و زيبا مىروند و تاريك انديشان و كفرگرايان به دوزخ سوزان؛ و آن گاه در اوج سرافكندگى و نوميدى چنين آرزو مىنمايند.
«از «ابن عباس» آوردهاند كه: خداى پرمهر در روز رستاخيز هماره مردم را مورد آمرزش قرار داده و به بهشت وارد مىسازد تا ندا مىرسد كه: هان اى گردآمدگان در صحراى محشر! هر كس مسلمان است بيايد و وارد بهشت شود، آنجاست كه تاريك انديشان و كفرگرايان نيز آرزو مىكنند كه اى كاش مسلمانان راستين بودند.
از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آوردهاند كه فرمود: هنگامى كه كفرگرايان و بيدادگران در آتش دوزخ قرار گرفتند و مسلمانان گناهكار را نيز در آنجا ديدند، به آنان مىگويند:
مگر شما در زندگى خود مسلمان نبوديد؟
پاسخ مىدهند: چرا!
مىپرسند: پس چگونه شد كه اسلامتان برايتان سودى نبخشيد و نجاتتان نداد و اينك با ما گرفتار آتش شدهايد؟
مىگويند: ما به گناهانى دست يازيديم كه اينك به كيفر دستاوردمان به اينجا افكنده شديم، و اگر به راستى مسلمانى آزاد انديش بوديم، اينجا نمىآمديم و سرنوشت ما اين گونه نبود.
آفريدگار هستى با شنيدن اين پرسشها و پاسخها، فرمان مىدهد كه تمام مسلمانان گناهكار نيز از آتش نجات داده شوند؛ و در اين شرايط است كه كفرگرايان آهى مىكشند و مىگويند: اى كاش ما هم مسلمان بوديم!
در سومين آيه مورد بحث، قرآن روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مىكند و مىفرمايد:
ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا
هان اى پيامبر! اين كفرگرايان و بيدادپيشگان را به حال خود واگذار تا در زندگى خود بسان چهارپايان بچرند و بخورند و به لذتجويى دل خوش دارند.
وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ
و آرزوهاى دروغ و دور و درازشان آنان را از پيروى قرآن و پيامبر باز دارد و همه حقايق را فراموش كنند.
فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ.
پس به زودى خواهند دانست كه سرنوشت سياهى در انتظارشان است.
آرى، هنگامى كه رستاخيز از راه رسيد و گرفتار كيفر بدانديشى و گناه خود شدند و آنچه را انكار مىكردند، به آن رسيدند، آن گاه خواهند فهميد.
آيه شريفه اين درس آموزنده را مىدهد كه انسان حقگرا بايد براى ساختن آخرتِ خوب از هيچ تلاشى فروگزار نكند و براى مرگ، به راستى با ايمان و كارهاى شايسته آماده باشد و به سوى توبه شتاب ورزد و از آرزوهايى كه او را از آخرت بازمىدارد، دورى جويد و آنها را به سراچه دل راه ندهد.
اميرمؤمنان عليه السلام مىفرمود:
ايّها النّاس! ان اخوف مااخاف عليكم اثنان: اتباع الهوى و طول الامل، فان اتباع الهوى يصد عن الحق، و اما طول الامل ينسى الاخرة.(138)
هان اى مردم! هراسانگيزترين چيزى كه بر شما از آن ترسانم، دو آفت و دو خطر سهمگين است: يكى پيروى هواهاى دل، و ديگر آرزوهاى دور و دراز! چرا كه پيروى از هوسها شما را از پذيرش حق و پيروى از حق بازمىدارد و آرزوهاى دور و دراز باعث مىشود كه شما سراى آخرت را از ياد ببريد.
در چهارمين آيه مورد بحث هشدار مىدهد كه از سرنوشت عبرتانگيز جامعههاى گناهكار عبرت گيرند و گمان نبرند كه لذتجويى و گناه هماره ادامه خواهد يافت.
وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ.
و ما ساكنان هيچ شهر و ديار و هيچ جامعه و ملتى را به كيفر گناهانشان نابود نساختيم، جز اين كه آنان سرآمد معلوم و اجل مشخّص و هنگامه تغييرناپذيرى داشتند و پس از سپرى شدن روزگارشان نابود شدند. بنابراين، اين كفرگرايان نيز مباد از مهلت ما مغرور شوند و گمان برند ماندگارند، هرگز، اينان نيز دورانى معلوم دارند كه پس از سپرى شدن آن دستخوش زوال و فنا خواهند شد.
آن گاه مى افزايد:
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ.
هيچ جامعهاى نه پيش از پايان روزگارش نابود مىشود و نه پس از پايان آن مهلت مى يابد، بلكه درست به هنگام مقرّر به هلاكت مى رسد.
بهانهجويى شركگرايان در برابر دعوتهاى آسمانى
در اين آيه، قرآن شريف به بهانهجويى حقستيزان در برابر پيامبر پرداخته و مىفرمايد:
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ.
و شركگرايان به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مىگفتند: هان اى كسى كه به گفتار و پندارت قرآن بر تو فرو فرستاده شده است، تو ديوانهاى!
منظور آنان از اين گفتار بىادبانه و گستاخانه اين بود كه تو ادعاى جنونآميزى مىكنى و ما مىدانيم كه نه قرآنى بر تو فرود آمده و نه تو پيامبر خدا هستى و نه ما از تو پيروى خواهيم كرد.
لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ.
به باور «ابن عباس» و «حسن» منظور اين است كه: اگر در دعوت خود راست مىگويى، چرا فرشتگان را نزد ما نمىآورى تا به درستى گفتار و راستى دعوتت گواهى دهند.
خدا در دفاع از پيامبرش، به آنان پاسخ قانعكنندهاى مىدهد و مىفرمايد:
ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ
ما فرشتگان را تنها به هنگامه مرگ شما فرو مىفرستيم، نه پيش از آن و نه پس از آن.
اين نظر «ابن عباس» در تفسير آيه است، امّا به باور گروهى از جمله «حسن»، «مجاهد» و «جبايى» منظور اين است كه ما فرشتگان را تنها به هنگام فرو فرستادن عذاب نابودكننده بر شما، نزدتان مىفرستيم.
و پارهاى نيز بر آنند كه: ما فرشتگان را تنها به حق و به همراه پيام خدا به سوى پيامبران مىفرستيم.
وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ.
و اگر فرشتگان فرود آيند و حقيقت براى آنان جنبه حسّى پيدا كند و باز هم ايمان نياورند، ديگر بى آنكه به آنان مهلت داده شود عذاب گريبانشان را خواهد گرفت.
ما قرآن را از دستبردها حراست خواهيم كرد
در اين آيه به خاطر آرامش خاطر بخشيدن به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مىفرمايد:
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ.
هان اى پيامبر! ما خودمان اين قرآن پرشكوه را بر تو به تدريج فرو فرستاديم و خود ما نيز نگهدارنده و نگهبان آن خواهيم بود.
به باور «ابن عباس» و «قتاده» منظور اين است كه: ما آن را از تحريف و دستبرد و فزونى و كاستى به دست رياكاران و دزدان عقيده و ايمان حفاظت خواهيم كرد.
به بيان ديگر، پيام آيه مورد بحث بسان پيام اين آيه است كه مىفرمايد: لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه(139)
هيچ باطل و نادرستى از پيش رو و پشت سر بر قرآن راه نمىيابد.
اما به باور «حسن» منظور اين است كه: خدا حراست از قرآن را در همه مراحل و دورانها به عهده گرفته و نويد مىدهد كه اين كتابى كه بر تو اى پيامبر فرو فرستاديم، تا روز رستاخيز به همان صورت اصلى خود سالم مىماند و در دست جامعهها دست به دست مىگردد، و بدين سان مردم حقجو و كمالطلب و شايستهكردار از نور هدايت و روشنايى و معنويت آن بهرهور مىگردند و دعوت تو را مىشنوند.
و از ديدگاه «جبايى» منظور اين است كه: خداى توانا قرآن را از نيرنگ شركگرايان و بيدادپيشگان عصرها و نسلها حفظ مىكند و آنان از رويارويى با قرآن و مبارزه با اين كتاب خدا و پاسخگويى به هماوردطلبى آن فرو مىمانند، و مفاهيم ارجدار و انسانساز آن نيز هماره پرطراوت و هماهنگ با فطرت انسان خواهد بود و فرسودگى و خزان و كهنگى در آن راه نمىيابد.
«فراء» مىگويد: ممكن است ضمير «له» را به پيامبر برگردانيم و بگوييم ما قرآن را فرو فرستاديم و از پيامبر خويش در برابر شرارت و شرك و بيداد حمايت نموده و حافظ او خواهيم بود.
رهنمود آيه شريفه
از آيه شريفه اين نكته دريافت مىگردد كه قرآن حادث است و نه قديم؛ چرا كه خدا آن را فرو فرستاده و نويد حراست و نگاهدارى آن را مىدهد، و چنين چيزى جز پديده و حادث نمىتواند باشد.
در ادامه سخن باز هم به منظور آرامش خاطر بخشيدن به پيامبر و انگيزش آن حضرت در جهت پايدارى و مبارزه با موانع دعوت و رسالت، به رسالتهاى پيشين و رنجهاى پيامبران گذشته در دعوتهاى آسمانى خود در برابر جبهه ضد اصلاحات پرداخته و مىفرمايد:
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ.
و به يقين ما پيش از تو نيز پيامبران خود را در جامعهها و گروههاى پيشين فرستاديم.
به باور «حسن» و «كلبى» منظور اين است كه ما پيامبران خود را در ميان جامعههاى گذشته فرستاديم.
و به باور «عطاء» و «ابن عباس»، مفعول «ارسلنا» كه جامعههاى پيشين باشد حذف شده است.
و روشنگرى مى كند كه:
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ.
و هيچ پيامبرى به سوى جامعه خود نرفت و آنان را به سوى حق و عدالت فرا نخواند، جز اينكه آنان او را به باد استهزاء گرفتند.
آنان بدان دليل پيامبران را مسخره مىكردند كه اصل وحى و رسالت را انكار مىنمودند، و اين تنها بدان دليل بود كه رسالت ها، راه و رسم خرافى و احمقانه نياكان تاريك انديش آنان و پرستش هاى ذلتبار رايج در ميان آنان را مردود اعلام مىكردند يا آنها را نادرست مىپنداشتند.
آرى، منطق آنان در برابر رسالتها و پيامبران خدا، تمسّك به راه و رسم نياكان خود و تاريك انديشى و دنبالهروى از آنان بود.
در ادامه سخن در اين مورد قرآن در اين آيه مىفرمايد:
كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ.
آرى، ما اين گونه و با اين شيوه آيات و نشانههاى يكتايى و قدرت بىكران خويش را بر دلهاى اين تاريك انديشان و گناهكاران وارد مىسازيم.
در تفسير اين آيه سه نظر آمده است:
1 - به باور برخى از جمله «بلخى» و «جبايى» منظور اين است كه: ما اين گونه آيات قرآن و مفاهيم بلند و معارف انديشاننده آن را بر دل كفرگرايان وارد مىسازيم و حقايق را به آنان مىفهمانيم، و با اين وصف باز هم حقستيزى پيشه ساخته و ايمان نمىآورند و بر كيش نياكان گمراه خويش پافشارى مىكنند و به انكار رسالتها و تكذيب پيامبران مىپردازند. آرى، ما در گذشته نيز دعوت پيامبران را به گوش امتها رسانده و قلب آنان را متوجّه دعوتها و پيام آنها ساختيم.
به بيان روشنتر حقناپذيرى آنان و رويگردانىشان از حق و كتاب خدا، ما را از روشنگرى و اتمام حجّت و توجّه دادن دلهاى آنان به مفاهيم قرآن باز نمىدارد.
2 - امّا به باور پارهاى منظور اين است كه ما اين گونه به كيفر زشتكارىشان، بدانديشى و بدرفتارى و استهزاى مردان حق را در دلهاى آنان وارد مى سازيم تا كارشان به ددمنشى و عذاب و بدبختى بينجامد.
3 - و پارهاى نيز مىگويند منظور اين است كه: ما اين گونه شرك و كفر را در دلهاى آنان وارد مىسازيم.
به باور ما ديدگاه نخست درست است و ديدگاه دوم و سوم درست به نظر نمىرسد؛ چرا كه از آيات مورد بحث نه موضوع شرك دريافت مىگردد و نه افشاندن بذر حقستيزى و تمسخر پيامبران بر دلهاى كفرگرايان؛ و سخن از قرآن شريف است كه خدا مفاهيم آن را بر دلها مىافكند و درخشش انوار طلايى و معنوىاش را بر قلبها مىتاباند، نه چيز ديگر.
افزون بر نادرست بودن اين پندار در مورد خدا، ادامه آيه نيز نشانگر درستى ديدگاه نخست است؛ چرا كه مىفرمايد:
لا يُؤْمِنُونَ بِهِ
امّا آنان به آن كتاب و مفاهيم بلندش ايمان نمىآورند.
همه مفسران بر آنند كه آيه شريفه آنان را به خاطر حقستيزىشان سرزنش مى كند؛ چرا كه خدا حق و مفاهيم قرآن را بر دلهاى آنان مىافكند و آنان نمىپذيرند. در حالى كه اگر ديدگاه دوم و سوم را بپذيريم، آيه به جاى نكوهش، آنان را ستايش خواهد كرد.
و اگر به راستى خدا بذر كفر و شرك را بر دلهاى آنان افكنده باشد ديگر نكوهش آنان چرا؟! و به چه دليل قرآن در سرزنش آنان مىفرمايد:
لقد جئتم شيئاً إذا تكاد السّموات يتفطرن منه و تنشق الأرض و تخر الجبال هدّاً(140)
به راستى كه شما در پندار فرزند براى خداى يكتا، چيز زشتى بر زبان آورديد؛ چيزى نمانده است كه آسمانها از اين گفتار ناروا بشكافد و زمين چاك خورده و كوههاى سخت فرو ريزد.
و با اين كه خود، آفت شرك را در دلهاى آنان افكنده است، چگونه ممكن است آن را مورد انكار قرار دهد و از آنان بخواهد تا آن را از دل خارج سازند؟!
با اين بيان ديدگاه نخست درست است و نه ديدگاه دوم و سوم.
وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ.
و روش جامعههاى پيشين نيز اين گونه بود كه پيامبران آنان را به سوى كتاب خدا و پيام او دعوت مىكردند، امّا آنان ايمان نمىآوردند.
به باور «ابومسلم» مقصود اين است كه روش پيشينيان اين بود كه بر كفر خود پافشارى مىكردند و از پيامبران با اصرار بسيار مىخواستند كه آياتى بر درستى شرك و كفر آنان از بارگاه خدا بياورند و خدا نيز آنان را گرفتار كيفر و عذاب مىساخت.
و از ديدگاه «ابن عباس منظور اين است كه: هان اى پيامبر! همان گونه كه اينان تو را دروغگو مىپندارند، جامعههاى پيشين نيز پيامبران خود را دروغگو مىانگاشتند.
و در پاسخ به بهانهجويىها و معجزهخواهىهاى بىمورد شركگرايان مىافزايد:
وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ.
و اگر درى از آسمان بر آنان مىگشوديم كه هماره از آن اوج مىگرفتند و بالا مىرفتند...
به باور «ابن عباس» و «قتاده» منظور اين است كه: اگر درى از آسمان بر آنان مىگشوديم و آنان مىديدند كه فرشتگان در آسمان اوج مى گيرند و فرود مىآيند...
امّا به باور گروهى از جمله «ابومسلم» منظور اين است كه: اگر درى از آسمان بر آنان مىگشوديم و آنان از آن در، صعود مىكردند و فرود مىآمدند...
لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا
آن گاه به جاى پذيرش حق و ايمان به رسالت پيامبر مىگفتند: واقعيت اين است كه ما چشمبندى شدهايم.
«مجاهد» مىگويد: منظور اين است كه آنان با ديدن معجزه دلخواه خويش نيز مىگفتند: چشم ما را بستهاند.
و به باور گروهى از جمله «ابن عباس» تازه مىگفتند: اينان چشم ما را كور كردهاند.
و به باور برخى ديگر، بهانهجويى مى كردند كه ديدگان ما از ديدن حقايق فرومانده و ناتوان شده است.
بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ.
بلكه ما مردمى افسون شدهايم و پيامبر ما را افسون كرده است تا نتوانيم به وسيله چشم خود پديدهها را آن گونه كه هستند بنگريم و بشناسيم.
پرتوى از شگفتىهاى نظام آفرينش
دگرباره قرآن به پرتوى از نظام حيرتانگيز آفرينش توجّه داده و مىفرمايد:
وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ.
و به يقين ما در آسمان براى ماه و خورشيد، برجها و منزلگاههايى مقرر داشتيم و آسمان نيلگون را براى تماشاگران آراستيم.
از حضرت صادق عليه السلام آوردهاند كه مىفرمود: برجها دوازده برج مىباشند.
و از «ابن عباس»، «حسن» و «قتاده» آوردهاند كه برجها همان ستارگان مىباشند.
وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ.
به باور «ابوعلى» منظور اين است كه: آسمان را از هر شيطان پليدى كه به وسيله شهابها رانده مىشود، حفظ كرديم.
«ابن عباس» مىگويد: منظور از واژه «رجيم» لعنت شده و رانده شده است. و منظور از جلوگيرى و حفظ پديده نيز، حفاظت آن از دسترسى و آسيبرسانى چيزهايى است كه آن را تباه مى كند.
با اين بيان حفظ قرآن شريف، آموزش آن به ديگران است تا فراموش نگردد، و حفظ مال و ثروت، نگهبانى از آن است تا به غارت نرود و تلف نشود، و حفظ آسمان از شيطان نيز به مفهوم نگهدارى آن از ورود شيطانهاست تا استراق سمع نكنند، و وسيله جلوگيرى نيز به بيان آيه شريفه شهابها مىباشند.
إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ
واژه «سرقت» به مفهوم ربودن چيزى از جايى محفوظ است، واژه «سمع» در اينجا به معناى «مسموع» آمده، كه با اين بيان مفهوم آيه اين است: ما آسمان را از هر شيطان رانده شدهاى حفظ كرديم، مگر آنهايى كه مىخواهند در نهان و به صورت دزدانه چيزى از پيامهاى آن را بشنوند، كه شعلههاى سوزان آتش يا شهابى روشن آنها را دنبال مىكند. اين شعله را زمينيان بسيار ديدهاند چنان كه خود ما مىبينيم.
اين شعلههاى آتش بسان تيرى شكارافكن و مرگبار به سوى آنها افكنده مىشود.
يادآورى مىگردد كه واژه «شهاب» به مفهوم ستونى از نور و روشنايى است كه بسان آتش مىدرخشد.
«ابن عباس» آورده است كه در جاهليت كاهنان و پيشگويانى بودند كه هر كدام شيطانى داشتند و اين شيطانها در نقاط حساسى كمين مىكردند و صداى فرشتگان آسمان را دزدانه گوش مىسپردند و پيامهاى آنان را دريافت مىداشتند و از اين راه رويدادهاى كره زمين را به دست آورده و برخى آگاهىها را از آينده كسب مىكردند، آن گاه نزد كاهن خود رفته و اخبار دريافت شده را در اختيار او قرار مىدادند.
امّا اين شيطان ها پس از بعثت مسيح عليه السلام از سه آسمان، و پس از برانگيخته شدن پيامبر صلى الله عليه وآله از همه آسمانها رانده شدند و از آن پس نگهبانى آسمانها به ستارگان سپرده شد تا آنها به خواست خدا و فرمان او، به وسيله شهابها از نفوذ شيطانها به آسمانها جلوگيرى كنند.
با اين بيان، شهاب روشن و راندن شيطانها از آسمانها از معجزههاى پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله است؛ چرا كه پيش از بعثت آن پيشواى بزرگ آسمانى، شهابى ديده نشده بود.
«حسن» در اين مورد مىگويد: شهابها، شيطانها را هدف مىگيرند و نابود مىسازند.
و «ابن عباس» مىگويد: شيطانها با هدف قرار گرفتن به وسيله شهابها مىسوزند و سقوط مىكنند، امّا نابود نمىگردند.
پرتوى از آيات
دو اصل انسانساز بيم و اميد در زندگى انسان
آفريدگار فرزانه هستى انسان را به گونهاى آفريده است كه در حالت طبيعى از اعماق جان خويش نداى اين دو اصل انسانساز و دو عامل حركت و توازن و دو نيروى شور و تلاش و تعادل را به خوبى احساس مىكند و مىشنود.
از سويى اميد به آينده زيبا و پرطراوت و پرصفاى زندگى، او را به حركت مىآورد و بسان موتور پرقدرت و پرشتابى او را در پيمايش راه زندگى سرعت و نشاط و حرارت مىبخشد، به گونهاى كه بدون اين نيروى اصيل و اين موهبت الهى و اين عامل حركت و تلاش، چرخهاى زندگى فردى، خانوادگى، اجتماعى،اقتصادى، سياسى، فرهنگى، دينى، نظامى و جهانى از حركت باز مىايستد و همه جا يخبندان مىگردد؛ و از دگرسو اگر عامل بيم او را به تدبّر، آيندهنگرى، كند و كاو بيشتر در گزينش مسير زندگى و تفكّر و تعمّق و احتياط و تدبير بيشتر وادار نسازد، دستخوش احساسات گشته و بر مركب غرور و آرزوهاى دور و دراز نشسته و به گونهاى شتاب مىگيرد كه خويشتن را به درّه نيستى و تباهى و رسوايى پرتاب مىكند.
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله در اشاره به اين حقيقت مىفرمود:
الاءمل رحمة لامّتى و لولا الامل مارضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجراً.(141)
عامل زندگىساز اميد، مايه رحمت براى جامعه و امّت من است؛ اگر نور اميد بر كران تا كران دلها نمى تابيد، نه هيچ مادرى كودك شيرخوار خود را شير مىداد و نه باغبانى نهالى مىكاشت.
آرزوهاى دور و دراز
امّا اگر توازن و تعادل سازمان وجود انسان به هم ريخت و با فروكش كردن اصل «بيم» و آيندهنگرى در زندگى انسان، به جاى اميد كه مايه حيات و تلاش و نور و حرارت زندگى است، آرزوهاى سركش و دور و دراز ميداندار وجود انسان گرديد، آنجاست كه آفتى مرگبار گريبانگير او مىشود و او را به غفلت و انحراف و تباهى سوق مىدهد.
به بيان انديشمندان، اميد بسان باران حياتبخش و زندگىساز بر كوير دلها و مزرعه جانهاست كه گلها و گلبوتههاى زندگى را شكوفا مىسازد؛ امّا اگر اين باران به صورتى درآمد كه از اندازه گذشت، همه چيز را در دريايى از آب و گل و لاى غرق خواهد ساخت.
اميرمؤمنان عليه السلام در اشاره به اين حقيقت سرنوشتساز مىفرمايد:
ايّها النّاس ان اخوف ما اخاف عليكم اثنان: اتباع الهوى و طول الامل اما اتباع الهوى فيصد عن الحقّ و اما طول الامل فينسى الاخرة.(142)
هان اى مردم! راستى هراسانگيزترين چيزى كه از آن بر شما ترسانم، دو آفت است: يكى هواپرستى و هوسبازى و پيروى از هواهاى دل، و ديگرى آرزوهاى دور و دراز و بىاساس؛ چرا كه پيروى از هواهاى دل، شما را از حقپرستى و دادگرى بازمىدارد و شما را به خودكامگى و خودپرستى مىكشد؛ و آرزوهاى دور و دراز نيز سراى آخرت و بهشت پرطراوت و زيبا و زندگى جاودانه آن جهان را از يادتان مىبرد.
آرى، اگر فرد، خانواده، جامعه و حكومت و تشكيلاتى به اين آفتهاى نابودكننده گرفتار آمد، جز به خودپرستى و بيداد و خودكامگى و انحصار قدرت و ثروت و امكانات براى رسيدن به هواهاى نفسانى و خشونت و مرگ انديشى نمىانديشد، و روشن است كه سرنوشت و فرجامى جز تباهى و سقوط نخواهد داشت.
رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کَانُوا مُسْلِمِینَ
2 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ
3 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
وَمَا أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٌ مَّعْلُومٌ
4 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسْتَأْخِرُونَ
5 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ
6 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
لَّوْ مَا تَأْتِینَا بِالْمَلَائِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ
7 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
مَا نُنَزِّلُ الْمَلَائِکَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا کَانُوا إِذًا مُّنظَرِینَ
8 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
9 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الْأَوَّلِینَ
10 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
وَمَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ
11 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
کَذَلِکَ نَسْلُکُهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ
12 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
لَا یُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ
13 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِیهِ یَعْرُجُونَ
14 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
لَقَالُوا إِنَّمَا سُکِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ
15 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
صفحه : 262
بزرگتر
کوچکتر
بدون ترجمه
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تصویر
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
1 - آشنايى بااين سوره مباركه اين سوره مباركه پانزدهمين سوره از قرآن شريف است كه پيش از آغاز ترجمه و تفسير آن، به نكانى از شناسنامه آن اشاره مىرود: 1 - نام سوره نام اين سوره از هشتادمين آيه آن - كه از جامعه سركش و حقناپذير «حجر» سخن مىگويد - برگرفته شده است.(132) واژه «حجر» نام سرزمين و شهر و ديارى آباد و پر ناز و نعمت بود كه سر راه مكّه و شام قرار داشت، و در آن جامعه و مردمى مىزيستند كه از نعمتهاى خدا بهرهور، و در حال رفاه و برخوردارىهاى مادى بودند و خدا پيامبر بزرگى به نام «صالح» را - براى بر چيدن بساط ستم و حق كشى ، ايجاد فرصت و امكانات برابر براى رشد و پيشرفت در عرصه هاى گوناگون حيات، ارشاد و هدايت آنان به سوى حق و عدالت، آزادى و آزادگى، رفاه و معنويت و زندگى در خور مقام انسان - به سوى آنها فرستاد، امّا آن مردم بد مست و گستاخ، هم او را دروغگو انگاشتند و هم آيات و نشانهها و معجزههاى همراه او را. 2 - فرودگاه اين سوره از ديدگاه مفسّران از جمله «مجاهد» و «قتاده» اين سوره مباركه در مكّه و در كنار كهنترين خانه توحيد و تقوا بر قلب پاك پيامبر مهر و آزادى فرود آمده است، امّا «حسن» بر آن است كه دو آيه از اين سوره، در مدينه فرود آمده و ديگر آيات آن همگى در مكّه فرود آمده است. آن دو آيه كه به باور «حسن» در مدينه فرود آمدهاند عبارتند از: وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ(133) و ديگر، آيه كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ.(134) 3 - شمار آيات و واژههاى آن اين سوره به گونهاى كه محدّثان و مورّخان آوردهاند، پنجاه و دوّمين سوره است كه بر پيامبر گرامى نازل شدهاست(135) و داراى 99 آيه مىباشد. گفتنى است كه سوره حجر از 654 واژه، 2760 حرف و شش بخش كلّى تشكيل شده است. 4 - پاداش تلاوت آن در فضيلت اين سوره مباركه و پاداش تلاوت آن، از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آوردهاند كه فرمود: من قرأها اعطى من الاجر عشر حسنات بعدد المهاجرين و الانصار...(136) هر كس اين سوره مباركه را با شور و اخلاص و براى آگاهى و عمل به رهنمودهاى آن تلاوت كند، خدا به شمار ياران مكّى و مدنى پيامبر و به شمار آن تاريك انديشان و كوردلانى كه آن حضرت را مورد تمسخر قرار دادند، به او پاداش ارزانى خواهد داشت. 5 - دورنمايى از سوره «حجر» اين سوره مباركه نيز كه پانزدهمين سوره از قرآن شريف، و پنجاه و دوّمين سورهاى است كه بر قلب پاك پيامبر فرود آمده است، از سورههاى مكّى است؛ و به همين دليل محتواى آن بيشتر جهت فكرى، عقيدتى، فرهنگى، اخلاقى، انسانى و سازندگى معنوى و روحى دارد و در قالب ها و فرازهاى گوناگونى بر آن است كه نخست در جامعه شركزده و گرفتار ضدّارزشها، تحولى مطلوب از نظر انديشه و عقيده و عواطف انسانى پديد آورد و آنان را به سوى قلههاى پرفراز شرف و كمال و ارزشهاى والاى توحيدى و انسانى رهنمون سازد. اگر بخواهيم دورنمايى از معارف و مفاهيم و محتواى اين سوره را به تابلو بريم، با اين عناوين كلّى روبهرو مىگرديم: شناخت پديدآورنده هستى با نگرش به كران تا كران هستى و پديدههاى شگفتانگيز آن. شناخت پديده وحى و رسالت و پيامبران و هدفهاى بلند تربيتى، معنوى، انسانى ، عادلانه، رشددهنده، و آزادىبخش آنان. شناخت شكوه و عظمت قرآن، اين آخرين سند و برنامه آسمانى. شناخت جهان پس از مرگ. آشنايى با آفرينش آدم. آشنايى با موضع شيطان در برابر آدم از آغاز تا فرجام كار. ترسيم فرازهايى از سرگذشت عبرتانگيز برخى اقوام و جامعههاى پيشين. هشدارها و تشويقها براى دلگرم ساختن انسان و انگيزش او به سوى ايمان و عمل، و سفارش پيامبر به پايدارى در برابر مشكلات براى ايجاد تحوّل انسانى. آرى، اين دورنمايى از سوره مباركه «حجر» است كه در آستانهاش ايستادهايم. - الف، لام، راء، اينها آيات كتاب [ پرشكوه خدا] و [ آيات ]قرآن روشنگر است. 2 - چه بسا آنان كه [ در زندگى] كفر ورزيدند [ در روز رستاخيز ]آرزو مىنمايند كه اى كاش مسلمان بودند. 3 - [ هان اى پيامبر!] آنان را واگذار تا بخورند و بهرهور گردند و آرزوها[ ى دور و دراز] سرگرمشان سازد پس به زودى خواهند دانست! 4 - و ما هيچ شهر و ديارى را نابود نساختيم، جز آنكه براى آن سرنوشتى معلوم [ و تغييرناپذير] بود. 5 - هيچ جامعهاى نه از سرآمد [ مقرّر] خود پيشى مىگيرد و نه از آن باز مىماند. 6 - و [ شركگرايان] گفتند: هان اى كسى كه قرآن بر تو فرو فرستاده شده است، بىگمان تو ديوانهاى! 7 - اگر [ در دعوت خود] راست مىگويى، چرا فرشتگان را نزد ما نمىآورى؟ 8 - [ امّا اين كوردلان بايد بدانند كه] ما فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم، و آن گاه است كه ديگر [ به حقستيزان] مهلت داده نمىشود. 9 - به راستى كه ما خودمان اين قرآن را به تدريج فرو فرستاديم و ما هستيم كه [ نگهدار و] نگهبان آن خواهيم بود. 10 - و بىگمان پيش از تو [ نيز پيامبران خود را] در ميان [ جامعهها و ]گروههاى نخستين فرستاديم. 11 - و هيچ پيامبرى براى آنان نمىآمد جز اينكه او را به باد تمسخر مىگرفتند. 12 - [ آرى] ما همان سان [ كه اين قرآن را فرو فرستاديم،] آن را در دل هاى گناهكاران راه مىدهيم. 13 - [ با اين وصف] به آن ايمان نمىآورند و [ راه و] روش پيشنيان [ نيز ]هماره بر اين رفته است [ كه پيامبران و پيام هاى آسمانى را دروغ مىانگاشتند] . 14 - و اگر درى از آسمان بر آنان مىگشوديم كه هماره از آن بالا مىرفتند، [ و به آيات و نشانههاى قدرت بىكران ما مىنگريستند] ؛ 15 - باز [ هم] مىگفتند: جز اين نيست كه ديدگان ما بسته شده است، [ نه ]بلكه ما گروهى افسون شده هستيم. 16 - و بىگمان، ما در آسمان برجهايى پديد آورديم، و آن را براى بينندگان آراستيم. 17 - و آن را از هر شيطانِ راندهشدهاى نگاه داشتيم. 18 - مگر آن كه دزدانه گوش سپارد كه [ در آن صورت] شهابى روشن او را دنبال مىكند [ و مىراند] . نگرشى بر واژهها شيع: گروهها؛ و شيعه مفرد آن است. و واژه شيعه در اين مورد بدان دليل به كار رفته است كه افراد هر گروه يكديگر را همراهى و پيروى مىكنند. و شيعه اميرمؤمنان عليه السلام به مفهوم كسانى است كه او را پيروى مىكنند و به امامت آسمانى او عقيده دارند. از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آوردهاند كه فرمود: شيعيان على عليه السلام در روز رستاخيز رستگارند. شيعة علىّ هم الفائزون يوم القيامة.(137) سلك: اين واژه، فعل و از مصدر «سلوك»، و يا «اسلك» به يك معنى مىباشد. عروج: بالا رفتن. سكّرت ابصارنا: چشمان ما پوشيده شد. برج: اين واژه در اصل به مفهوم ظهور و آشكار شدن است، و برج آسمان نيز از همين مفهوم و معناست. رجيم: طرد شده. شهاب: پارهاى از آتش. تفسير آرزوهاى بر باد رفته اين سوره مباركه نيز با حروف مقطّعه آغاز مىگردد، كه ديدگاه دانشوران و قرآنپژوهان را در مورد اين حروف آورديم. آن گاه مىفرمايد: الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ. الف، لام، راء. اينها آيات كتاب پرشكوه خدا و آيات قرآنى است كه ميان حق و باطل جدايى مىافكند. به باور «ابومسلم» واژه مبين به مفهوم روشن و روشنگر است. و به باور پارهاى ديگر، به مفهوم بيانگر حلال و حرام و فرمانها و هشدارها و روشنگر دليلهاست. «مجاهد» مىگويد منظور از «كتاب»، «تورات» و «انجيل» است؛ و «قتاده» بر آن است كه منظور كتابهايى است كه پيش از قرآن فرود آمدهاند. در دومين آيه مورد بحث مىفرمايد: رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ. چه بسا اين تاريك انديشان و كفرگرايان كه اينك به كفر و شرك و خودسرى و بيداد اصرار مىورزند در روز رستاخيز آرزو نمايند كه اى كاش در زندگى دنيا مسلمانى حقجو و واقعى بودند! آرى، كسانى كه كفر ورزيدهاند و در زندگى حق را نپذيرفتهاند، گاه چنين آرزو مىكنند؛ و آن هنگامى است كه مىبينند مسلمانان راستين به بهشت پرطراوت و زيبا مىروند و تاريك انديشان و كفرگرايان به دوزخ سوزان؛ و آن گاه در اوج سرافكندگى و نوميدى چنين آرزو مىنمايند. «از «ابن عباس» آوردهاند كه: خداى پرمهر در روز رستاخيز هماره مردم را مورد آمرزش قرار داده و به بهشت وارد مىسازد تا ندا مىرسد كه: هان اى گردآمدگان در صحراى محشر! هر كس مسلمان است بيايد و وارد بهشت شود، آنجاست كه تاريك انديشان و كفرگرايان نيز آرزو مىكنند كه اى كاش مسلمانان راستين بودند. از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آوردهاند كه فرمود: هنگامى كه كفرگرايان و بيدادگران در آتش دوزخ قرار گرفتند و مسلمانان گناهكار را نيز در آنجا ديدند، به آنان مىگويند: مگر شما در زندگى خود مسلمان نبوديد؟ پاسخ مىدهند: چرا! مىپرسند: پس چگونه شد كه اسلامتان برايتان سودى نبخشيد و نجاتتان نداد و اينك با ما گرفتار آتش شدهايد؟ مىگويند: ما به گناهانى دست يازيديم كه اينك به كيفر دستاوردمان به اينجا افكنده شديم، و اگر به راستى مسلمانى آزاد انديش بوديم، اينجا نمىآمديم و سرنوشت ما اين گونه نبود. آفريدگار هستى با شنيدن اين پرسشها و پاسخها، فرمان مىدهد كه تمام مسلمانان گناهكار نيز از آتش نجات داده شوند؛ و در اين شرايط است كه كفرگرايان آهى مىكشند و مىگويند: اى كاش ما هم مسلمان بوديم! در سومين آيه مورد بحث، قرآن روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مىكند و مىفرمايد: ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا هان اى پيامبر! اين كفرگرايان و بيدادپيشگان را به حال خود واگذار تا در زندگى خود بسان چهارپايان بچرند و بخورند و به لذتجويى دل خوش دارند. وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ و آرزوهاى دروغ و دور و درازشان آنان را از پيروى قرآن و پيامبر باز دارد و همه حقايق را فراموش كنند. فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ. پس به زودى خواهند دانست كه سرنوشت سياهى در انتظارشان است. آرى، هنگامى كه رستاخيز از راه رسيد و گرفتار كيفر بدانديشى و گناه خود شدند و آنچه را انكار مىكردند، به آن رسيدند، آن گاه خواهند فهميد. آيه شريفه اين درس آموزنده را مىدهد كه انسان حقگرا بايد براى ساختن آخرتِ خوب از هيچ تلاشى فروگزار نكند و براى مرگ، به راستى با ايمان و كارهاى شايسته آماده باشد و به سوى توبه شتاب ورزد و از آرزوهايى كه او را از آخرت بازمىدارد، دورى جويد و آنها را به سراچه دل راه ندهد. اميرمؤمنان عليه السلام مىفرمود: ايّها النّاس! ان اخوف مااخاف عليكم اثنان: اتباع الهوى و طول الامل، فان اتباع الهوى يصد عن الحق، و اما طول الامل ينسى الاخرة.(138) هان اى مردم! هراسانگيزترين چيزى كه بر شما از آن ترسانم، دو آفت و دو خطر سهمگين است: يكى پيروى هواهاى دل، و ديگر آرزوهاى دور و دراز! چرا كه پيروى از هوسها شما را از پذيرش حق و پيروى از حق بازمىدارد و آرزوهاى دور و دراز باعث مىشود كه شما سراى آخرت را از ياد ببريد. در چهارمين آيه مورد بحث هشدار مىدهد كه از سرنوشت عبرتانگيز جامعههاى گناهكار عبرت گيرند و گمان نبرند كه لذتجويى و گناه هماره ادامه خواهد يافت. وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ. و ما ساكنان هيچ شهر و ديار و هيچ جامعه و ملتى را به كيفر گناهانشان نابود نساختيم، جز اين كه آنان سرآمد معلوم و اجل مشخّص و هنگامه تغييرناپذيرى داشتند و پس از سپرى شدن روزگارشان نابود شدند. بنابراين، اين كفرگرايان نيز مباد از مهلت ما مغرور شوند و گمان برند ماندگارند، هرگز، اينان نيز دورانى معلوم دارند كه پس از سپرى شدن آن دستخوش زوال و فنا خواهند شد. آن گاه مى افزايد: ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ. هيچ جامعهاى نه پيش از پايان روزگارش نابود مىشود و نه پس از پايان آن مهلت مى يابد، بلكه درست به هنگام مقرّر به هلاكت مى رسد. بهانهجويى شركگرايان در برابر دعوتهاى آسمانى در اين آيه، قرآن شريف به بهانهجويى حقستيزان در برابر پيامبر پرداخته و مىفرمايد: وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ. و شركگرايان به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مىگفتند: هان اى كسى كه به گفتار و پندارت قرآن بر تو فرو فرستاده شده است، تو ديوانهاى! منظور آنان از اين گفتار بىادبانه و گستاخانه اين بود كه تو ادعاى جنونآميزى مىكنى و ما مىدانيم كه نه قرآنى بر تو فرود آمده و نه تو پيامبر خدا هستى و نه ما از تو پيروى خواهيم كرد. لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ. به باور «ابن عباس» و «حسن» منظور اين است كه: اگر در دعوت خود راست مىگويى، چرا فرشتگان را نزد ما نمىآورى تا به درستى گفتار و راستى دعوتت گواهى دهند. خدا در دفاع از پيامبرش، به آنان پاسخ قانعكنندهاى مىدهد و مىفرمايد: ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ ما فرشتگان را تنها به هنگامه مرگ شما فرو مىفرستيم، نه پيش از آن و نه پس از آن. اين نظر «ابن عباس» در تفسير آيه است، امّا به باور گروهى از جمله «حسن»، «مجاهد» و «جبايى» منظور اين است كه ما فرشتگان را تنها به هنگام فرو فرستادن عذاب نابودكننده بر شما، نزدتان مىفرستيم. و پارهاى نيز بر آنند كه: ما فرشتگان را تنها به حق و به همراه پيام خدا به سوى پيامبران مىفرستيم. وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ. و اگر فرشتگان فرود آيند و حقيقت براى آنان جنبه حسّى پيدا كند و باز هم ايمان نياورند، ديگر بى آنكه به آنان مهلت داده شود عذاب گريبانشان را خواهد گرفت. ما قرآن را از دستبردها حراست خواهيم كرد در اين آيه به خاطر آرامش خاطر بخشيدن به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مىفرمايد: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ. هان اى پيامبر! ما خودمان اين قرآن پرشكوه را بر تو به تدريج فرو فرستاديم و خود ما نيز نگهدارنده و نگهبان آن خواهيم بود. به باور «ابن عباس» و «قتاده» منظور اين است كه: ما آن را از تحريف و دستبرد و فزونى و كاستى به دست رياكاران و دزدان عقيده و ايمان حفاظت خواهيم كرد. به بيان ديگر، پيام آيه مورد بحث بسان پيام اين آيه است كه مىفرمايد: لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه(139) هيچ باطل و نادرستى از پيش رو و پشت سر بر قرآن راه نمىيابد. اما به باور «حسن» منظور اين است كه: خدا حراست از قرآن را در همه مراحل و دورانها به عهده گرفته و نويد مىدهد كه اين كتابى كه بر تو اى پيامبر فرو فرستاديم، تا روز رستاخيز به همان صورت اصلى خود سالم مىماند و در دست جامعهها دست به دست مىگردد، و بدين سان مردم حقجو و كمالطلب و شايستهكردار از نور هدايت و روشنايى و معنويت آن بهرهور مىگردند و دعوت تو را مىشنوند. و از ديدگاه «جبايى» منظور اين است كه: خداى توانا قرآن را از نيرنگ شركگرايان و بيدادپيشگان عصرها و نسلها حفظ مىكند و آنان از رويارويى با قرآن و مبارزه با اين كتاب خدا و پاسخگويى به هماوردطلبى آن فرو مىمانند، و مفاهيم ارجدار و انسانساز آن نيز هماره پرطراوت و هماهنگ با فطرت انسان خواهد بود و فرسودگى و خزان و كهنگى در آن راه نمىيابد. «فراء» مىگويد: ممكن است ضمير «له» را به پيامبر برگردانيم و بگوييم ما قرآن را فرو فرستاديم و از پيامبر خويش در برابر شرارت و شرك و بيداد حمايت نموده و حافظ او خواهيم بود. رهنمود آيه شريفه از آيه شريفه اين نكته دريافت مىگردد كه قرآن حادث است و نه قديم؛ چرا كه خدا آن را فرو فرستاده و نويد حراست و نگاهدارى آن را مىدهد، و چنين چيزى جز پديده و حادث نمىتواند باشد. در ادامه سخن باز هم به منظور آرامش خاطر بخشيدن به پيامبر و انگيزش آن حضرت در جهت پايدارى و مبارزه با موانع دعوت و رسالت، به رسالتهاى پيشين و رنجهاى پيامبران گذشته در دعوتهاى آسمانى خود در برابر جبهه ضد اصلاحات پرداخته و مىفرمايد: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ. و به يقين ما پيش از تو نيز پيامبران خود را در جامعهها و گروههاى پيشين فرستاديم. به باور «حسن» و «كلبى» منظور اين است كه ما پيامبران خود را در ميان جامعههاى گذشته فرستاديم. و به باور «عطاء» و «ابن عباس»، مفعول «ارسلنا» كه جامعههاى پيشين باشد حذف شده است. و روشنگرى مى كند كه: وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ. و هيچ پيامبرى به سوى جامعه خود نرفت و آنان را به سوى حق و عدالت فرا نخواند، جز اينكه آنان او را به باد استهزاء گرفتند. آنان بدان دليل پيامبران را مسخره مىكردند كه اصل وحى و رسالت را انكار مىنمودند، و اين تنها بدان دليل بود كه رسالت ها، راه و رسم خرافى و احمقانه نياكان تاريك انديش آنان و پرستش هاى ذلتبار رايج در ميان آنان را مردود اعلام مىكردند يا آنها را نادرست مىپنداشتند. آرى، منطق آنان در برابر رسالتها و پيامبران خدا، تمسّك به راه و رسم نياكان خود و تاريك انديشى و دنبالهروى از آنان بود. در ادامه سخن در اين مورد قرآن در اين آيه مىفرمايد: كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ. آرى، ما اين گونه و با اين شيوه آيات و نشانههاى يكتايى و قدرت بىكران خويش را بر دلهاى اين تاريك انديشان و گناهكاران وارد مىسازيم. در تفسير اين آيه سه نظر آمده است: 1 - به باور برخى از جمله «بلخى» و «جبايى» منظور اين است كه: ما اين گونه آيات قرآن و مفاهيم بلند و معارف انديشاننده آن را بر دل كفرگرايان وارد مىسازيم و حقايق را به آنان مىفهمانيم، و با اين وصف باز هم حقستيزى پيشه ساخته و ايمان نمىآورند و بر كيش نياكان گمراه خويش پافشارى مىكنند و به انكار رسالتها و تكذيب پيامبران مىپردازند. آرى، ما در گذشته نيز دعوت پيامبران را به گوش امتها رسانده و قلب آنان را متوجّه دعوتها و پيام آنها ساختيم. به بيان روشنتر حقناپذيرى آنان و رويگردانىشان از حق و كتاب خدا، ما را از روشنگرى و اتمام حجّت و توجّه دادن دلهاى آنان به مفاهيم قرآن باز نمىدارد. 2 - امّا به باور پارهاى منظور اين است كه ما اين گونه به كيفر زشتكارىشان، بدانديشى و بدرفتارى و استهزاى مردان حق را در دلهاى آنان وارد مى سازيم تا كارشان به ددمنشى و عذاب و بدبختى بينجامد. 3 - و پارهاى نيز مىگويند منظور اين است كه: ما اين گونه شرك و كفر را در دلهاى آنان وارد مىسازيم. به باور ما ديدگاه نخست درست است و ديدگاه دوم و سوم درست به نظر نمىرسد؛ چرا كه از آيات مورد بحث نه موضوع شرك دريافت مىگردد و نه افشاندن بذر حقستيزى و تمسخر پيامبران بر دلهاى كفرگرايان؛ و سخن از قرآن شريف است كه خدا مفاهيم آن را بر دلها مىافكند و درخشش انوار طلايى و معنوىاش را بر قلبها مىتاباند، نه چيز ديگر. افزون بر نادرست بودن اين پندار در مورد خدا، ادامه آيه نيز نشانگر درستى ديدگاه نخست است؛ چرا كه مىفرمايد: لا يُؤْمِنُونَ بِهِ امّا آنان به آن كتاب و مفاهيم بلندش ايمان نمىآورند. همه مفسران بر آنند كه آيه شريفه آنان را به خاطر حقستيزىشان سرزنش مى كند؛ چرا كه خدا حق و مفاهيم قرآن را بر دلهاى آنان مىافكند و آنان نمىپذيرند. در حالى كه اگر ديدگاه دوم و سوم را بپذيريم، آيه به جاى نكوهش، آنان را ستايش خواهد كرد. و اگر به راستى خدا بذر كفر و شرك را بر دلهاى آنان افكنده باشد ديگر نكوهش آنان چرا؟! و به چه دليل قرآن در سرزنش آنان مىفرمايد: لقد جئتم شيئاً إذا تكاد السّموات يتفطرن منه و تنشق الأرض و تخر الجبال هدّاً(140) به راستى كه شما در پندار فرزند براى خداى يكتا، چيز زشتى بر زبان آورديد؛ چيزى نمانده است كه آسمانها از اين گفتار ناروا بشكافد و زمين چاك خورده و كوههاى سخت فرو ريزد. و با اين كه خود، آفت شرك را در دلهاى آنان افكنده است، چگونه ممكن است آن را مورد انكار قرار دهد و از آنان بخواهد تا آن را از دل خارج سازند؟! با اين بيان ديدگاه نخست درست است و نه ديدگاه دوم و سوم. وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ. و روش جامعههاى پيشين نيز اين گونه بود كه پيامبران آنان را به سوى كتاب خدا و پيام او دعوت مىكردند، امّا آنان ايمان نمىآوردند. به باور «ابومسلم» مقصود اين است كه روش پيشينيان اين بود كه بر كفر خود پافشارى مىكردند و از پيامبران با اصرار بسيار مىخواستند كه آياتى بر درستى شرك و كفر آنان از بارگاه خدا بياورند و خدا نيز آنان را گرفتار كيفر و عذاب مىساخت. و از ديدگاه «ابن عباس منظور اين است كه: هان اى پيامبر! همان گونه كه اينان تو را دروغگو مىپندارند، جامعههاى پيشين نيز پيامبران خود را دروغگو مىانگاشتند. و در پاسخ به بهانهجويىها و معجزهخواهىهاى بىمورد شركگرايان مىافزايد: وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ. و اگر درى از آسمان بر آنان مىگشوديم كه هماره از آن اوج مىگرفتند و بالا مىرفتند... به باور «ابن عباس» و «قتاده» منظور اين است كه: اگر درى از آسمان بر آنان مىگشوديم و آنان مىديدند كه فرشتگان در آسمان اوج مى گيرند و فرود مىآيند... امّا به باور گروهى از جمله «ابومسلم» منظور اين است كه: اگر درى از آسمان بر آنان مىگشوديم و آنان از آن در، صعود مىكردند و فرود مىآمدند... لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا آن گاه به جاى پذيرش حق و ايمان به رسالت پيامبر مىگفتند: واقعيت اين است كه ما چشمبندى شدهايم. «مجاهد» مىگويد: منظور اين است كه آنان با ديدن معجزه دلخواه خويش نيز مىگفتند: چشم ما را بستهاند. و به باور گروهى از جمله «ابن عباس» تازه مىگفتند: اينان چشم ما را كور كردهاند. و به باور برخى ديگر، بهانهجويى مى كردند كه ديدگان ما از ديدن حقايق فرومانده و ناتوان شده است. بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ. بلكه ما مردمى افسون شدهايم و پيامبر ما را افسون كرده است تا نتوانيم به وسيله چشم خود پديدهها را آن گونه كه هستند بنگريم و بشناسيم. پرتوى از شگفتىهاى نظام آفرينش دگرباره قرآن به پرتوى از نظام حيرتانگيز آفرينش توجّه داده و مىفرمايد: وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ. و به يقين ما در آسمان براى ماه و خورشيد، برجها و منزلگاههايى مقرر داشتيم و آسمان نيلگون را براى تماشاگران آراستيم. از حضرت صادق عليه السلام آوردهاند كه مىفرمود: برجها دوازده برج مىباشند. و از «ابن عباس»، «حسن» و «قتاده» آوردهاند كه برجها همان ستارگان مىباشند. وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ. به باور «ابوعلى» منظور اين است كه: آسمان را از هر شيطان پليدى كه به وسيله شهابها رانده مىشود، حفظ كرديم. «ابن عباس» مىگويد: منظور از واژه «رجيم» لعنت شده و رانده شده است. و منظور از جلوگيرى و حفظ پديده نيز، حفاظت آن از دسترسى و آسيبرسانى چيزهايى است كه آن را تباه مى كند. با اين بيان حفظ قرآن شريف، آموزش آن به ديگران است تا فراموش نگردد، و حفظ مال و ثروت، نگهبانى از آن است تا به غارت نرود و تلف نشود، و حفظ آسمان از شيطان نيز به مفهوم نگهدارى آن از ورود شيطانهاست تا استراق سمع نكنند، و وسيله جلوگيرى نيز به بيان آيه شريفه شهابها مىباشند. إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ واژه «سرقت» به مفهوم ربودن چيزى از جايى محفوظ است، واژه «سمع» در اينجا به معناى «مسموع» آمده، كه با اين بيان مفهوم آيه اين است: ما آسمان را از هر شيطان رانده شدهاى حفظ كرديم، مگر آنهايى كه مىخواهند در نهان و به صورت دزدانه چيزى از پيامهاى آن را بشنوند، كه شعلههاى سوزان آتش يا شهابى روشن آنها را دنبال مىكند. اين شعله را زمينيان بسيار ديدهاند چنان كه خود ما مىبينيم. اين شعلههاى آتش بسان تيرى شكارافكن و مرگبار به سوى آنها افكنده مىشود. يادآورى مىگردد كه واژه «شهاب» به مفهوم ستونى از نور و روشنايى است كه بسان آتش مىدرخشد. «ابن عباس» آورده است كه در جاهليت كاهنان و پيشگويانى بودند كه هر كدام شيطانى داشتند و اين شيطانها در نقاط حساسى كمين مىكردند و صداى فرشتگان آسمان را دزدانه گوش مىسپردند و پيامهاى آنان را دريافت مىداشتند و از اين راه رويدادهاى كره زمين را به دست آورده و برخى آگاهىها را از آينده كسب مىكردند، آن گاه نزد كاهن خود رفته و اخبار دريافت شده را در اختيار او قرار مىدادند. امّا اين شيطان ها پس از بعثت مسيح عليه السلام از سه آسمان، و پس از برانگيخته شدن پيامبر صلى الله عليه وآله از همه آسمانها رانده شدند و از آن پس نگهبانى آسمانها به ستارگان سپرده شد تا آنها به خواست خدا و فرمان او، به وسيله شهابها از نفوذ شيطانها به آسمانها جلوگيرى كنند. با اين بيان، شهاب روشن و راندن شيطانها از آسمانها از معجزههاى پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله است؛ چرا كه پيش از بعثت آن پيشواى بزرگ آسمانى، شهابى ديده نشده بود. «حسن» در اين مورد مىگويد: شهابها، شيطانها را هدف مىگيرند و نابود مىسازند. و «ابن عباس» مىگويد: شيطانها با هدف قرار گرفتن به وسيله شهابها مىسوزند و سقوط مىكنند، امّا نابود نمىگردند. پرتوى از آيات دو اصل انسانساز بيم و اميد در زندگى انسان آفريدگار فرزانه هستى انسان را به گونهاى آفريده است كه در حالت طبيعى از اعماق جان خويش نداى اين دو اصل انسانساز و دو عامل حركت و توازن و دو نيروى شور و تلاش و تعادل را به خوبى احساس مىكند و مىشنود. از سويى اميد به آينده زيبا و پرطراوت و پرصفاى زندگى، او را به حركت مىآورد و بسان موتور پرقدرت و پرشتابى او را در پيمايش راه زندگى سرعت و نشاط و حرارت مىبخشد، به گونهاى كه بدون اين نيروى اصيل و اين موهبت الهى و اين عامل حركت و تلاش، چرخهاى زندگى فردى، خانوادگى، اجتماعى،اقتصادى، سياسى، فرهنگى، دينى، نظامى و جهانى از حركت باز مىايستد و همه جا يخبندان مىگردد؛ و از دگرسو اگر عامل بيم او را به تدبّر، آيندهنگرى، كند و كاو بيشتر در گزينش مسير زندگى و تفكّر و تعمّق و احتياط و تدبير بيشتر وادار نسازد، دستخوش احساسات گشته و بر مركب غرور و آرزوهاى دور و دراز نشسته و به گونهاى شتاب مىگيرد كه خويشتن را به درّه نيستى و تباهى و رسوايى پرتاب مىكند. پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله در اشاره به اين حقيقت مىفرمود: الاءمل رحمة لامّتى و لولا الامل مارضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجراً.(141) عامل زندگىساز اميد، مايه رحمت براى جامعه و امّت من است؛ اگر نور اميد بر كران تا كران دلها نمى تابيد، نه هيچ مادرى كودك شيرخوار خود را شير مىداد و نه باغبانى نهالى مىكاشت. آرزوهاى دور و دراز امّا اگر توازن و تعادل سازمان وجود انسان به هم ريخت و با فروكش كردن اصل «بيم» و آيندهنگرى در زندگى انسان، به جاى اميد كه مايه حيات و تلاش و نور و حرارت زندگى است، آرزوهاى سركش و دور و دراز ميداندار وجود انسان گرديد، آنجاست كه آفتى مرگبار گريبانگير او مىشود و او را به غفلت و انحراف و تباهى سوق مىدهد. به بيان انديشمندان، اميد بسان باران حياتبخش و زندگىساز بر كوير دلها و مزرعه جانهاست كه گلها و گلبوتههاى زندگى را شكوفا مىسازد؛ امّا اگر اين باران به صورتى درآمد كه از اندازه گذشت، همه چيز را در دريايى از آب و گل و لاى غرق خواهد ساخت. اميرمؤمنان عليه السلام در اشاره به اين حقيقت سرنوشتساز مىفرمايد: ايّها النّاس ان اخوف ما اخاف عليكم اثنان: اتباع الهوى و طول الامل اما اتباع الهوى فيصد عن الحقّ و اما طول الامل فينسى الاخرة.(142) هان اى مردم! راستى هراسانگيزترين چيزى كه از آن بر شما ترسانم، دو آفت است: يكى هواپرستى و هوسبازى و پيروى از هواهاى دل، و ديگرى آرزوهاى دور و دراز و بىاساس؛ چرا كه پيروى از هواهاى دل، شما را از حقپرستى و دادگرى بازمىدارد و شما را به خودكامگى و خودپرستى مىكشد؛ و آرزوهاى دور و دراز نيز سراى آخرت و بهشت پرطراوت و زيبا و زندگى جاودانه آن جهان را از يادتان مىبرد. آرى، اگر فرد، خانواده، جامعه و حكومت و تشكيلاتى به اين آفتهاى نابودكننده گرفتار آمد، جز به خودپرستى و بيداد و خودكامگى و انحصار قدرت و ثروت و امكانات براى رسيدن به هواهاى نفسانى و خشونت و مرگ انديشى نمىانديشد، و روشن است كه سرنوشت و فرجامى جز تباهى و سقوط نخواهد داشت.
2 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
3 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
4 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
5 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
6 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
7 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
8 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
9 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
10 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
11 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
12 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
13 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
14 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
15 - مراجعه شود به تفسیر سوره حجر ، آیه :1
ترتیل بسم الله الرحمن الرحیم
ترتیل استاد سعد الغامدی صفحه : 262
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 14 - حزب 27 - سوره حجر - صفحه 262
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا
مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر مجمع البیان
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
سخنرانی توسط حجت الاسلام و المسلمین قرائتی درباره دین از سایت راسخون با عنوان معجزه
مراثی (نوحه) توسط حاج مهدی خادم آذریان بمناسبت محرم الحرام درباره امام حسین علیه السلام از سایت تبیان با عنوان قاره پرچم عاشقیم
مدایح (به شادی ) توسط حاج سیدمجید بنی فاطمه بمناسبت جمادی الاول درباره حضرت زینب س از سایت شهید آوینی با عنوان مستی اگه آدم حیرون نکنه مستی نمیشه
ادعیه (دعاخوانی) توسط حاج محمود کریمی بمناسبت رمضان المبارک درباره زیارت جامعه کبیره از سایت راسخون با عنوان زیارت جامعه کبیره امام نقی (ع) - با صدای محمود کریمی
مناجات توسط حاج مهدی سماواتی از سایت عقیق با عنوان مناجات امیر المونین (ع)
تلاوت توسط استاد محمد صدیق منشاوی درباره 9 - توبه از سایت الکعبه با عنوان التوبة یونس 1
اذان توسط استاد محمود علی البنا از سایت تبیان با عنوان گلبانگ اذان
ترتیل توسط استاد خلیفة الطنیجی درباره 111 - تبت از سایت mp3quran.net با عنوان قرآن کریم سوره تبت - حفص از عاصم
درس حوزوی توسط آیت الله العظمی جوادی آملی درباره دعای ابوحمزه ثمالی از سایت راسخون با عنوان تفسیر متون اصلی دعای ابو حمزه ثمالی
ندبه انتظار توسط حاج عبدالرضا هلالی بمناسبت شعبان المعظم درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت شهید آوینی با عنوان سایتون سنگین مولا، کجا رفته اون چشاتون
کلیپ سخنان توسط آیت الله العظمی بهجت درباره دین از سایت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت ره با عنوان دعا برای نجات همه مسلمانان از بلاها
کتاب صوتی توسط حجت الاسلام و المسلمین علی ملکی از سایت پی سی دانلود با عنوان ترجمه شنیداری قرآن کریم - ویژه جوانان و نوجوانان - علی ملکی - سوره التغابن
در باره ما
|
تماس با ما
|
نظرخواهی
|
سایت جایگزین
خدمات تلفن همراه
مر
ا
جعه: 180,158,602