قرآن تبيان- جزء 17 - حزب 33 - سوره انبیاء - صفحه 322
نرم افزارهای رایگان تلفن همراه
بازی و سرگرمی
قرآن
مفاتیح
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
اوقات شرعی
مسائل شرعی
گنجینه معنوی
آشپزی
مناسبت ها
الحان قرآن
صحیفه نور امام خمینی ره
پنل عضویت
شروع جزء 17و حزب 33
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ
1 - آشنايى با سوره انبيا
سوره انبياء بيست و يكمين سوره، از سورههاى قرآن شريف است. بسيار مناسب و بجاست كه پيش از آغاز ترجمه و تفسير آيات آن به نكاتى از شناسنامهاش بنگريم.
1 - نام اين سوره
نام جاودانه اين سوره مباركه، «انبيا» يا سوره پيامبران است و به نظر مىرسد كه به سه جهت اين نام بلند و پرمعنويت براى اين سوره برگزيده شده است:
1 - نخست بدان جهت كه در آيات اين سوره به مناسبتهاى گوناگون از اصل وحى و رسالت و انگيزش پيامبران به سوى جامعهها و هدف از آمدن آنان و واكنشهاى موافق و مخالف در برابر دعوت و منطق و راه و رسم آنان سخن رفته است.
2 - افزون بر اين، در اين سوره مباركه نام مقدس شمارى از پيامبران بزرگ خدا، همچون نوح، ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، لوط، ذوالكفل، يونس، ايّوب، زكريا، يعقوب، يحيى، موسى، هارون، سليمان و داود، به همراه پرتوى از سرگذشت درسآموز و الهامبخش آنان به تابلو رفته است.
3 - و نيز بدان تناسب كه سخن از پيامبران بزرگى چون مسيح و محمد صلى الله عليه وآله است كه نامشان نيامده اما از آنان سخن رفته است.
2 - فرودگاه آن
به باور همه مفسّران، همه آيات اين سوره مباركه در مكّه و در كنار كهنترين معبد توحيد بر قلب پاك پيامبر فرود آمده، و افزون بر اتفاقنظر مفسّران، خود آيات و محتواى آنها كه بيشتر سخن از توحيدگرايى و يكتاپرستى، شناخت معاد و جهان پس از مرگ، اصل رسالت و دعوتهاى توحيدى و موضوعات زيربنايى و عقيدتى است، گواه ديگرى بر اين نكته مىباشد.
3 - شمار آيات و واژههاى آن
شمار آيههاى اين سوره به باور كوفيان يكصد و دوازده آيه و به باور ديگران يكصد و يازده آيه است، چرا كه كوفيان آيه 66 را مستقل شمرده اما ديگران آن آيه را با آيه 67 يك آيه شمردهاند.
يادآورى مىگردد كه اين سوره داراى 1160 واژه و 4890 حرف است و به بخشهاى هفتگانهاى مىتوان آن را تقسيم كرد.
4 - فضيلت و پاداش تلاوت آن
1 - از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آوردهاند كه در اين مورد فرمود: من قرأ سورة الانبياء حاسبه اللّه حساباً يسيراً و صافحه و سلم عليه كلّ نبىّ و ذكر اسمه فى القرآن.(1)
هر كس سوره انبيا را تلاوت كند خدا حساب او را آسان مىگيرد و به راحتى از او حسابرسى مىشود، و همه پيامبرانى كه نام بلندشان در قرآن آمده است با او دست دوستى داده و بر او سلام و درود مىفرستند.
2 - و از ششمين امام نور آوردهاند كه فرمود: من قرأ سورة الانبياء حبّاً لها كان كمن رافق النبيّين اجمعين فى جنات النّعيم و كان مهيباً فى اعين النّاس فى حياة الدّنيا.(2)
هر كس سوره انبيا را از سر عشق و مهر بخواند، با همه پيامبران در بوستانهاى پرطراوت و زيباى بهشت رفيق و همنشين خواهد شد، افزون بر اين، چنين كسى در اين جهان نيز در نظر مردم پرشكوه و پرابهت خواهد زيست.
5 - دورنمايى از محتواى اين سوره
اين سوره مباركه با نام بلند و پرشكوه خدا و هشدار از فرارسيدن رستاخيز و حسابرسى آن آغاز مىگردد و با ترسيم پرتوى از سرگذشت هيجده پيامبر بزرگ و فرازهايى از برنامههاى انسانساز و الهامبخش آنان، دنيايى از مفاهيم و پند و اندرزهاى الهامبخشى را در چشمانداز حقجويان و حقپويان قرار مىدهد.
در اين سوره از اين مفاهيم و موضوعات متنوّع سخن رفته است:
از يكتايى آفريدگار هستى و بىهمتايى او،
از معاد و جهان پس از مرگ،
از حسابرسى روز رستاخيز،
هدفدارى جهان و انسان،
هماهنگى شگفتانگيز ميان نظامات حاكم بر جهان آفرينش از پيروزى حق بر باطل و توحيدگرايى بر شرك و كفر،
از چيرگى داد بر بيداد و حقطلبان بر باطلگرايان...
اصل وحى و رسالت و آمدن پيامبران به سوى مردم،
برنامههاى آنان،
هدف از آمدن پيامبران،
واكنشهاى موافق و مخالف در برابر آنان،
فرشتگان...
هشدار از آفتهاى رشد و تعالى، همچون آفت غفلت، بازيگرى، دل ندادن به حقايق، بيهودهگرايى، تعصّبات كور، دنباله روىهاى احمقانه، بدانديشىها و بدگوئىها و تمسخر آيات و پيامآوران خدا، بهانهجويىها و حقستيزىها، دلخوش داشتن به پندارهاى پوچ،
دعوت به تعقّل، تفكّر، تدبّر،
زنجيرهاى از نشانههاى قدرت و يكتايى خدا...
پديده مرگ،
سنجش عملكردها در قيامت،
واپسين حركت تاريخ و آينده جهان،
و در لابهلاى اين موضوعات پند و اندرزهاى دلنشين و جانبخش در چهرهها و قالبهاى گوناگون كه به يارى خدا خواهد آمد.
- [هنگامه رسيدگى به] حساب مردم به آنان نزديك شده است در حالى كه آنان بىخبرانه [از آن] رويگردانند.
2 - هيچ پند [و اندرز] تازهاى از سوى پروردگارشان براى آنان نمىآيد جز اين كه بازىكنان به آن گوش فرا مىدهند؛
3 - [اين] در حالى [است]كه دلهاى آنان [از حق بيگانه و به كارى ديگر ]سرگرم است، و آنان كه ستم كردند، [اين] نجوا را [در ميان خودشان] نهان داشتند كه: آيا اين [مرد] جز بشرى بسان شماست؟! پس با اين كه مىبينيد [كه قرآن افسونى فراتر نيست ]آيا به افسون [و جادو] روى مىآوريد؟!
4 - [پيامبر ما] گفت: [هان اى مردم] پروردگار من هر سخنى را كه در آسمان و زمين باشد [همه را] مىداند، و او شنوا و داناست.
5 - [شركگرايان] گفتند: [اين قرآن جادوست.] بلكه گفتند: [اين كتاب ]خوابهايى آشفته [و پراكنده] است [و افزودند كه: نه، ]بلكه [محمد 9] آن را بربافته، [و سرانجام گفتند: نه،] بلكه او شاعرى است [كه آن را مىسرايد. ]پس بايد همان سان كه پيشينيان [با معجزههايى] فرستاده شدند، او [نيز] براى ما نشانهاى بياورد.
6 - پيش از آنان [هم مردم] هيچ [شهر و] ديارى كه آن را به هلاكت رسانديم [به آيات و نشانههاى قدرت و يكتايى خدا] ايمان نياوردند، پس آيا [به راستى ]اينان [به آيه و معجزهاى ]ايمان مىآورند؟
7 - و پيش از [بعثت] تو [نيز] تنها مردانى را كه به آنان وحى مىفرستاديم، گسيل داشتيم، پس [شما اى مردم!] اگر [اين حقيقت را ]نمىدانيد از مطالعهكنندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد.
8 - و اينان را كالبدى كه غذا نخوردند قرار نداديم و اينان ماندگار [و جاودانه نيز ]نبودند.
9 - آن گاه وعده [خود] را به آنان، [تحقّق بخشيديم و ]راست گردانيديم و آنان و هركه را خواستيم نجات داديم و اسرافكاران را نابود ساختيم.
10 - به يقين ما كتابى به سوى شما فروفرستاديم كه ياد [و يادآورى]شما در آن است؛ پس آيا [باز هم]نمىانديشيد؟
نگرشى بر واژهها
«اقترب»: اين واژه به معناى واژه «قرب» مىباشد و تنها تفاوت آن اين است كه تأكيد بيشترى دارد كه مردم را هنگامه حسابشان بسيار نزديك شده است.
«ذكر»: به مفهوم هر سخن بيدارگر و هر پند و اندرزى است، اما در آيه شريفه منظور قرآن شريف مىباشد.
«محدث»: تازه و جديد.
«اضغاث»: اين واژه جمع «ضغث» به مفهوم پراكنده و آشفته است.
«احلام»: جمع «حلم» به مفهوم رؤيا مىباشد، وقتى در كنار هم قرار مىگيرند، منظور خوابهاى آشفته و پراكنده و بدون پيام روشن است.
تفسير
هنگامه حسابرسى نزديك است
آفريدگار فرزانه هستى سوره گذشته را با هشدارهاى تكاندهنده به پايان برد، اينك اين سوره را با ياد رستاخيز و حسابرسى آن آغاز مىكند و مىفرمايد:
اِقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ
رستاخيز و هنگامه رسيدگى به حساب مردم به آنان نزديك شده است.
و در آيه ديگرى در مورد اين روز سرنوشتساز و هراسانگيز مىفرمايد:
اقتربت السّاعة و انشقّ القمر
رستاخيز نزديك شد و ماه از هم شكافت.
با اين بيان، پيام هر دو آيه به ويژه آيه نخست اين است كه: هنگامه حسابرسى و پرسش از نعمتهايى كه به انسان ارزانى شده و اين حقيقت كه آيا او سپاسگزار نعمتهاى گران خدا بوده است يا نه، و آيا از فرمانهاى زندگىساز او فرمانبردارى نموده و از هشدارهاى او هشدار پذيرفته است يا نه، نزديك شده است.
لا چرا اين سبك؟
لا با اين كه رستاخيز و رسيدگى به حساب و كتابها دور است، چرا قرآن آن را نزديك اعلان مىكند و مىفرمايد: رستاخيز و هنگامه رسيدگى به حساب مردم به آنان نزديك شده است؟
سه پاسخ
در اين مورد سه نكته و سه پاسخ آمده است كه هر كدام در خور دقت است:
1 - در مرحله نخست، قرآن بدان دليل به اين سبك بيان مىكند كه رستاخيز به طور قطع و ترديدناپذير آمدنى است، و روشن است كه يك رويداد ترديدناپذير و آمدنى، نزديك است.
2 - افزون بر آن، يكى از نشانهها و شرايط آمدن رستاخيز، بعثت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله است كه فرمود: بعثت انا و الساعة كهاتين.(3)
من اينك برانگيخته شدهام و ميان برانگيختگى من و روز رستاخيز فاصلهاى بسان دو انگشت «سبابه» و «وسطى» است.
3 - و ديگر اين كه زمان با بسيارىِ گذشته و اندك بودن آيندهاش هماره در حال فرارسيدن و نزديك شدن است، و با دقّت در آنچه گذشت روشن مىگردد كه اندكى باقىمانده است.
وَ هُمْ فى غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ
و آنان از نزديك شدن آن بىخبر و از آن رويگردانند.
آرى، اين مردم نه در انديشه نزديك شدن هنگامه حسابرسى هستند و نه براى فرارسيدن آن مىانديشند و آماده مىگردند، بلكه همچنان از انديشه در مورد آن و آمادگى براى رويارويى با آن رويگردانند و سرباز مىزنند.
آيه شريفه نشانگر اين واقعيت است و انسان را به اين سو تشويق و ترغيب مىكند كه خويشتن را براى رستاخيز و فرارسيدن آن و حساب و حسابرسى آماده سازد.
دو آفت ويرانگر سرگرمى و غفلت
در دومين آيه مورد بحث مىفرمايد:
ما يَأْتيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ اِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ
هر آيه و سوره و يادآورى جديد و تازهاى از سوى پروردگارشان بر آنان مىرسد و مىآيد، آن را مىشنوند اما به آن نمىانديشند و در آن تدبّر و تأمل نمىكنند، بلكه به بازى و تمسخر به آن گوش مىدهند.
«ابن عباس» در اين مورد مىگويد: منظور اين است كه آنان قرآن را به بازى و تمسخر مىشنوند و در غفلت و بىخبرى به سر مىبرند كه هدف از آفرينش چيست و از آنان چه مىخواهند؟
در سوّمين آيه مورد بحث مىفرمايد:
لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى الَّذينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا اِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ
آرى، اين در حالى است كه دلهاى آنان از حق بيگانه و به كارى ديگر سرگرم است.
و شركگرايان و كسانى كه ستم كردند، اين نجوا و درگوشى را با هم ساز مىكنند و با هم اين درگوشى را مىگويند و نهان مىدارند كه: اين پيامبر فرشته نيست، بلكه انسانى بسان شماست.
اَفَتَاْتُونَ السِّحْرَ وَ اَنْتُمْ تُبْصِرُونَ
پس آيا شما با اين كه مىدانيد و مىبينيد كه او سحر و افسون مىكند، باز هم افسون او را مىپذيريد و از پى او و كتاب آسمانىاش مىرويد؟!
از آيه شريفه اين نكته دريافت مىگردد كه شركگرايان و بيدادپيشگان در اين مرحله با دو حربه و از دو راه به پيكار با قرآن و پيامبر برخاسته بودند تا بدين وسيله مردم را از او دور سازند:
1 - نخست اين تهمت را مىزدند كه او انسانى بيش نيست و هيچ برترى و امتيازى بر شما ندارد.
2 - و ديگر مىگفتند او افسونگر و سحرپرداز است و نه پيامآور خدا و داراى دانش و بينش، پروا و قدرت اعجاز.
پارهاى در تفسير واژه «اسرّوا»، آن را به مفهوم آشكار ساختن گفتار گرفتهاند و مىگويند: منظور آيه شريفه اين است كه آنان اين گفتار بىاساس را آشكار ساختند كه...
اما به باور ما همان تفسير و مفهوم نخست بهتر به نظر مىرسد.
پاسخ قرآن و پيامبر
اينك در اين آيه شريفه، قرآن به ترسيم پاسخ پيامبر به شركگرايان و بيدادپيشگان پرداخته و مىفرمايد:
قالَ رَبّى يَعْلَمُ الْقَوْلَ فى السَّماءِ وَ الْاَرْضِ
پيامبر گفت: پروردگار من كه مرا آفريد و برگزيد هر سخنى را چه در آسمان باشد و چه در زمين همه را مىداند و چيزى از اسرار در كران تا كران هستى بر او پوشيده نمىماند.
وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ
و او گفتار آنان رامىشنود و بر كارها و اسرار درونى آنان داناست و همه را مىداند.
قرآن دگرباره به بهانهجويىهاى شركگرايان بازمىگردد و مىفرمايد:
بَلْ قالُوا اَضْغاثُ اَحْلامٍ
آنان نخست قرآن را افسون خواندند، اما در ادامه مخالفت با وحى و رسالت از گفتار خود دست شسته و گفتند: اين آيات و سورهها خوابهاى آشفته و پراكندهاى است كه محمد صلى الله عليه وآله آنها را به عنوان وحى بر ما مىخواند.
بَلْ افْتَراهُ
و باز گفتارشان را تغيير دادند و گفتند: نه، بلكه دروغهايى است كه خود آن را بافته و به خدا مىبندد.
بَلْ هُوَ شاعِرٌ
دگرباره گفتند: نه، بلكه او شاعرپيشه است و اين آيات مجموعهاى از سرودهاى اوست.
آرى، انسانهاى بهتزده و سرگردان بسان اين شركگرايانند. آنان در اوج گمراهى و سرگردانى، پى در پى تغيير جهت و گفتار مىدادند و نمىدانستند در برابر شكوه و عظمت قرآن و جاذبه و معنويت آن چه بگويند و چه كنند؟
از اين رو، گاه آن را سحر و افسون مىگفتند، و گاه شعر و سروده مىخواندند؛ زمانى نيز آن را خوابهاى پريشان عنوان مىدادند، و اين تناقضگويى آنان نشانگر گمراهى و حقستيزى آنان بود، چرا كه قرآن هيچ يك از اينها نبود، و تنها وحى آسمانى بود كه بر قلب مصفاى پيامبر مهر و رحمت فرود مىآمد و آنان با اين بهانهجويىها در انديشه فريب وجدان و فطرت خويش و ديگران بودند.
در ادامه آيه شريفه قرآن مىفرمايد:
فَلْيَاْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْاَوَّلُونَ
شركگرايان، سرانجام گفتند: اگر محمد صلى الله عليه وآله به راستى پيامبر خداست، پس بايد همان گونه كه پيامبران پيشين آيه و معجزهاى روشن و آشكار آوردند، او نيز نشان و معجزهاى بياورد كه همگان دريابند و آن را بپذيرند و چون و چرا ننمايند.
لا پديده و حادث بودن قرآن
لا از دومين آيه اين سوره مباركه اين نكته دريافت مىگردد كه قرآن شريف پديده است و آيه به حدوث آن دلالت دارد، چرا كه مىفرمايد:
ما يأتيهم من ذكر محدث...(4)
هيچ پند و اندرز تازه و جديدى از سوى پروردگارشان براى آنان نمىآيد جز اين كه بازىكنان به آن گوش مىدهند نه جدّى و حقجويانه.
روشن است كه واژه «ذكر» در آيه مورد بحث «قرآن» است، و دليل اين نكته آن است كه در آيه ديگرى مىفرمايد: و اين كتاب كه آن را فروفرستاديم پندى مبارك است، آيا باز هم آن را انكار مىكنيد؟
هذا ذكر مبارك انزلناه...(5)
و نيز در آيه ديگرى واژه «ذكر» را در مورد قرآن به كار برده و مىفرمايد: انّا نحن نزّلنا الذّكر...(6)
به يقين ما اين قرآن را به تدريج فروفرستاديم و بىگمان ما نگهبان آن خواهيم بود.
هشدار از حقستيزى
در آيات پيش، سخن از بهانهجويىها و معجزهخواهىهاى كفرگرايان و حقناپذيرى آنان بود، اينك در اين آيه و در آغاز پاسخ گسترده به آنان، نخست هشدار مىدهد كه:
ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ اَهْلَكْناها
پيش از اين شركگرايان و بيدادپيشگان نيز مردم ديگرى بودند كه با بهانهجويى و حقناپذيرى، معجزهها و نشانههاى دلخواه خود را خواستند و بر كفر خود پافشارى نموده و ايمان نياوردند و ما آنان را نابود ساختيم.
اَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ
آرى، آنان حتى هنگامى كه معجزه دلخواهشان نيز آمد،ايمان نياوردند، پس آيا اينان با آمدن نشانه و معجزه مورد نظرشان ايمان مىآورند؟
آيه شريفه روشنگرى مىكند كه همان گونه كه مردم بسيارى از شهرهاى پيشين با آمدن آيه و نشان مورد نظرشان هم ايمان نياوردند و همچنان با حق ستيزه كردند و نابود شدند، اينان نيز ايمان نمىآورند و بسان آنان در خور عذاب و نابودى مىگردند.
در آيه شريفه، آفريدگار هستى مقرر مىدارد كه مردم «مكّه» نابود نخواهند شد و به همين جهت خواسته آنان و معجزه دلخواهشان را نمىپذيرد، چرا كه اگر پذيرفت و آن گاه حق را نپذيرفتند دچار كيفر و نابودى خواهند شد.
به باور پارهاى از دانشوران، خدا شهر و ديار و مردمى را نابود مىكند كه حق را نپذيرند و ايمان نياورند، اما مردم «مكّه» كه سرانجام ايمان خواهند آورد خدا حكم به كيفر و نابوديشان نفرموده و معجزه دلخواهشان نيز برايشان فرستاده نشده است.
لا همه پيامآوران خدا از همين مردمند
لا قرآن در اين آيه به پاسخ بهانه ديگر شركگرايان پرداخته است كه مىگفتند: آيا جز اين است كه اين پيامبر خدا، انسانى همانند شماست؛ ما هذا الاّ بشر مثلكم.
و در اين مورد مىفرمايد:
وَ ما اَرْسَلْنا قَبْلَكَ اِلاَّ رِجالاً نُوحى اِلَيْهِمْ
و پيش از تو نيز اى پيامبر! جز مردانى كه به آنان وحى مىفرستاديم و پيام مىداديم، كسى را به سوى جامعهها و تمدنها گسيل نداشتيم.
آرى، پيامبران پيشين نيز انسان بودند و از همين مردم و نه از فرشتگان، چرا كه همنوع و همشكل و همجنس بهتر با يكديگر الفت برقرار مىسازند و به سوى يكديگر تمايل مىيابند و منطق و سخن يكديگر را بهتر مىفهمند و از يكديگر كمتر دورى مىجويند.
فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ اِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
اين يك واقعيت است، اگر آن را نمىدانيد از آگاهان و دانايان بپرسيد.
اهل ذكر چه كسانى هستند؟
در اين مورد ديدگاهها متفاوت است:
1 - از امير مؤمنان عليه السلام آوردهاند كه فرمود: «اهل ذكر» در آيه شريفه ما خاندان پيامبر هستيم. نحن اهل الذّكر.(7)
و از پنجمين امام نور حضرت باقر عليه السلام نيز همين نكته روايت شده است.
و تأييد كننده اين ديدگاه نيز اين است كه خدا پيامبرش را «ذكراً رسولاً» ناميده است.
2 - اما پارهاى بر آنند كه منظور از «اهل ذكر» پيروان كتابهاى آسمانى پيشين مىباشند.
3 - به باور برخى منظور دانشوران و دانشمندانى هستند كه از سرگذشت و سرنوشت پيشينيان آگاهى دارند.
4 - و به باور برخى ديگر منظور قرآنپژوهان و آگاهان از علوم و مفاهيم قرآن مىباشند.
در ادامه سخن به روشنگرى بيشترى در باره انسان بودن پيامبران پرداخته و مىفرمايد:
وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لايَاْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدينَ
و ما پيامبران را در كالبدهاى بىجانى كه غذا نخورند قرار نداديم و آنان در اين جهان ماندگار و جاودانه نيز نبودند و قانون مرگ و حيات بر آنان هم سايه افكند.
آرى، آنان نه پيكرهايى بىجان هستند كه چيزى نخورند و نه پديدههايى هستند كه محكوم قانون مرگ نباشند.
اين فراز و اين آيه شريفه در حقيقت پاسخ اين گفتار آنان است كه مىگفتند: اين چه پيامبرى است كه غذا مىخورد و در كوچهها و بازارها بسان مردم ديگر راه مىرود؟!
ما لهذا الرّسول يأكل الطّعام و يمشى فى الاسواق...(8)
آرى، آيه شريفه روشنگرى مىكند كه: هان اى پيامبر! همان گونه كه پيامآوران پيشين نياز به آب و غذا داشتند تو نيز نيازمند آنهايى، و قانون مرگ و حيات جهانشمول است و تو را نيز در بر مىگيرد و تو هم جهان را به درود خواهى گفت، و اين جنبههاى بشرى تو نبايد بهانه حقستيزى آنان گردد، چرا كه وحى و رسالت، پيامبران را از مرز بشر بودن بيرون نمىبرد.
به باور «كلبى» واژه «جسد» به مفهوم جسمى است كه روح در آن دميده است و در آن وجود دارد و صاحب آن جسم و روح غذا مىخورد و آب مىنوشد و به هوا نياز دارد، چرا كه اينها از خواصّ جسم است.
و «مجاهد» مىگويد: «جسد» چيزى است كه نمىخورد و نمىنوشد، بلكه آنچه غذا مىخورد و آب مىنوشد، «نفس» است.
در نهمين آيه مورد بحث، قرآن در هشدار به حقناپذيران مىفرمايد:
ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ
ما همان گونه كه به پيامبران وعده يارى و سرفرازى داده و به دشمنان وحى و رسالت هشدار داده بوديم كه كيفر خواهند شد، به وعده خود در برابر آنان وفا كرديم و به آنان فرجام نيكو در اين سرا و سراى آخرت ارزانى داشتيم.
فَاَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ
آن گاه آنان و كسانى را كه با آنان بودند و به آنان ايمان آوردند، همه را از شر دشمنان نجات بخشيديم.
وَ اَهْلَكْنا الْمُسْرِفينَ
و اسرافكاران و افراطكاران را نابود ساختيم.
«قتاده» در تفسير آيه، واژه «مسرف» را به مفهوم «شركگرا» گرفته و بر آن است كه اين جمله هشدارى است به شركگرايان «مكّه» و ديگر حقستيزان.
در آخرين آيه مورد بحث، دگرباره رو به مردم مىآورد و در مورد نعمت گران قرآن و ارزانى شدن آن مىفرمايد:
لَقَدْ اَنْزَلْنا اِلَيْكُمْ كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ
هان اى گروه قريش!
اى مردم! به يقين ما كتابى به سوى شما فروفرستادهايم كه ياد و نام خدا و پند و اندرزهاى حكيمانه ودرسآموز در آن است، و اگر به راستى آن را بشناسيد و به آن ايمان آوريد و عمل كنيد شرف و عزت شما را تضمين مىكند.
در آيه ديگرى در همين مورد مىفرمايد: و انّه لذكر لك و لقومك...(9)
و به راستى كه قرآن براى تو اى پيامبر و براى جامعه و مردم تو مايه يادآورى است...
پارهاى بر آنند كه روى سخن در آيه شريفه با امّت عرب است، چرا كه قرآن به زبان آنان فرود آمده است.
اما به باور پارهاى ديگر روى سخن با همه توحيدگرايان است، چرا كه قرآن مايه شرف و عزّت و شكوه همه ايمانآوردگان راستين است.
از ديدگاه برخى منظور آيه اين است كه در اين كتاب پرشكوه همه قوانين و مقررات مورد نياز شما آمده است و شما با آراسته شدن به فرهنگ واقعى آن بىنياز خواهيد شد.
اما از ديدگاه برخى ديگر منظور اين است كه در اين قرآن همه ارزشهاى اخلاقى و انسانى آمده است تا شما خود را بدانها آراسته سازيد.
اَفَلا تَعْقِلُونَ
پس آيا به آنچه وسيله برترى و عزّت و شكوه شماست، نمىنگريد و در باره آن نمىانديشيد و خردتان را به كار نمىگيريد؟
پرتوى از آيات
پديده بودن قرآن شريف
يكى از شگردهاى ديرين استبدادگران و سياستبازان بهرهورى ناصواب و نادرست از مذاهب و باورهاى مذهبى تودههاى دربند استبداد و اختناق است. آنان در اين راستا، گاه با موافق و هماهنگ و باورمند نشان دادن خويش با مذهب و عقيده مورد احترام مردم، بر روى موج افكار عمومى سوار مىشوند تا هدفهاى سلطه جويانه خويش را بجويند، و گاه حتى با مدافع سرسخت نشان دادن خويش و تندروى و افراطكارى بسيار در طرفدارى از مذهب رايج، راه خويش را مىروند.
گاه مذهب را از نظر قالب و واژهها و محتوا تحريف مىكنند و آن را ابزار سلطه و توجيهگر ستم و بيداد خويش مىسازند، و گاه به احترام بسيار به قالب و شكل و ظاهر واژههاى آن و نيز تقدير پيامبر و چهرههاى مورد احترام آن، به تحريف معنوى و پوچ و پوك ساختن آن دست مىيازند و آن را از روح عدالتخواهى و آزادىخواهى و طرفدارى از حقوق انسان و مبارزه با ظلم و استبداد تهى ساخته و يا با ديگر شگردها آن را ابزار قدرت و سلطه مىسازند.
گاه با تراشيدن دشمنان دروغين براى آن، خود را وقف دفاع و پاسدارى از آن جلوه مىدهند، و گاه با ساختن بحثها و كشمكشهاى پوچ و بىاساس و خطرهاى ساختگى، تودههاى دربند و حتى دانشمندان و دانشوران ظاهربين را سرگرم پيكارى پوچ و انحرافى مىسازند.
اين آفت و شگرد متأسّفانه پس از رحلت جانسوز پيامبر، به تاريخ اسلام نيز راه يافت و سوگمندانه حاكمان بسيارى، به ويژه دو استبداد ديرپاى «اموى» و «عباسى» به جاى طرفدارى از آگاهى و ژرفنگرى مذهبى و عمل به مفاهيم و مقررات عدالتآفرين و آزادمنشانه و تأمين كننده حقوق و آزادى و امنيّت و كرامت و سرفرازى مردم، با انواع شگردها، از دين خدا بر ضد هدفهاى بلند و انسانى آن بهره جسته، و آن را ابزار سلطه و سركوب و اختناق و ارتجاع و كيش شخصيت ساختند، و با بازى با ظاهر واژهها و الفاظ و كتاب خدا، روح انسانساز و عدالتخواهانه آن را تعطيل ساختند كه نمونهاى از اين بازيگرى، خلق اين بحث پوچ و بىاساس، و سرگرم ساختن انديشهها و قلمها و تودهها و صفبندىها در اين موضوع بود كه: «آيا قرآن پديده و حادث است و يا قديم»؟
در حالى كه اين بحث در درجه نخست، انتقال بحران بود؛ يعنى حكومت مىخواست قلمها و انديشهها و مشتها و خواستههايى كه بايد در جهت كسب استقلال انديشه، حقوق، آزادى، حاكميت بر سرنوشت و عمل به روح قرآن و اسلام باشد، اينها را به اين بحثهاى بىمعنا جهت دهد و استبداد در امان بماند، وگرنه اين موضوع كدامين مشكل اجتماعى و اخلاقى و انسانى و حقوقى و عقيدتى و سياسى و فر هنگى مردم را حل مىكرد؟
افزون بر اين كدام انسان خردمند و با انصافى بود كه نداند اين بحث چيزى جز سرگرمى نيست؟ و در نيابد كه واژهها و قالبها و ظاهر كتاب خدا پديده و حادث است كه بر قلب پاك پيامبر فرود آمده و روح و محتوا و مفهوم آن نيز - كه از دانش بىكران خدا سرچشمه گرفته است - بسان ذات پاك او ديرين و قديم است، پس چه جاى بحث و كشمكش؟!
گويى از همين زاويه و ديدگاه است كه انديشوران هوشمند اسلامى با الهام از رهنمودهاى خاندان وحى و رسالت، اين بحثها را انحرافى و ساخته و پرداخته اسبتداد مىنگريستند و مردم را از صفبندى و كشمكش در اين موضوعات هشدار مىدادند(10) و روشنگرى مىكردند كه خطرناكترين و مرگبارترين دشمن اسلام و قرآن و جامعه استبدادگرانى هستند كه مذهب را ابزار سلطه ساختهاند. و در حيات ننگبار خويش حاضر نيستند با عمل به دين خدا و كتاب انسانساز او و سيره و سنّت پيامبرش حقوق و آزادى و كرامت و امنيّت مردم و حق حاكميت بر سرنوشت خويش را در ميدان زندگى به رسميت بشناسند و به آنان حق مقايسه و انتخاب و چون و چرا و انتقاد و اظهار نظر كه اساسىترين حقوق يك جامعه مترقى و خردمند است بدهند، بلكه آنان را هماره دنبالهرو مىخواهند و خويشتن را فرمانرواى مطلق و بى چون و چرا مىخواهند از سويى قدرت و امكانات ملّى را قبضه كنند، اما از دگر سو پاسخگوى گفتار و اقدامات و عملكرد خويش نباشد؛ و درست به همين جهت مردم را با اين بازىها سرگرم مىخواهند.
مَا یَأْتِیهِم مِّن ذِکْرٍ مِّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ
2 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
لَاهِیَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ
3 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
قَالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
4 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ
5 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَفَهُمْ یُؤْمِنُونَ
6 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
7 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا کَانُوا خَالِدِینَ
8 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاءُ وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ
9 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
10 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
صفحه : 322
بزرگتر
کوچکتر
بدون ترجمه
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تصویر
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
1 - آشنايى با سوره انبيا سوره انبياء بيست و يكمين سوره، از سورههاى قرآن شريف است. بسيار مناسب و بجاست كه پيش از آغاز ترجمه و تفسير آيات آن به نكاتى از شناسنامهاش بنگريم. 1 - نام اين سوره نام جاودانه اين سوره مباركه، «انبيا» يا سوره پيامبران است و به نظر مىرسد كه به سه جهت اين نام بلند و پرمعنويت براى اين سوره برگزيده شده است: 1 - نخست بدان جهت كه در آيات اين سوره به مناسبتهاى گوناگون از اصل وحى و رسالت و انگيزش پيامبران به سوى جامعهها و هدف از آمدن آنان و واكنشهاى موافق و مخالف در برابر دعوت و منطق و راه و رسم آنان سخن رفته است. 2 - افزون بر اين، در اين سوره مباركه نام مقدس شمارى از پيامبران بزرگ خدا، همچون نوح، ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، لوط، ذوالكفل، يونس، ايّوب، زكريا، يعقوب، يحيى، موسى، هارون، سليمان و داود، به همراه پرتوى از سرگذشت درسآموز و الهامبخش آنان به تابلو رفته است. 3 - و نيز بدان تناسب كه سخن از پيامبران بزرگى چون مسيح و محمد صلى الله عليه وآله است كه نامشان نيامده اما از آنان سخن رفته است. 2 - فرودگاه آن به باور همه مفسّران، همه آيات اين سوره مباركه در مكّه و در كنار كهنترين معبد توحيد بر قلب پاك پيامبر فرود آمده، و افزون بر اتفاقنظر مفسّران، خود آيات و محتواى آنها كه بيشتر سخن از توحيدگرايى و يكتاپرستى، شناخت معاد و جهان پس از مرگ، اصل رسالت و دعوتهاى توحيدى و موضوعات زيربنايى و عقيدتى است، گواه ديگرى بر اين نكته مىباشد. 3 - شمار آيات و واژههاى آن شمار آيههاى اين سوره به باور كوفيان يكصد و دوازده آيه و به باور ديگران يكصد و يازده آيه است، چرا كه كوفيان آيه 66 را مستقل شمرده اما ديگران آن آيه را با آيه 67 يك آيه شمردهاند. يادآورى مىگردد كه اين سوره داراى 1160 واژه و 4890 حرف است و به بخشهاى هفتگانهاى مىتوان آن را تقسيم كرد. 4 - فضيلت و پاداش تلاوت آن 1 - از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آوردهاند كه در اين مورد فرمود: من قرأ سورة الانبياء حاسبه اللّه حساباً يسيراً و صافحه و سلم عليه كلّ نبىّ و ذكر اسمه فى القرآن.(1) هر كس سوره انبيا را تلاوت كند خدا حساب او را آسان مىگيرد و به راحتى از او حسابرسى مىشود، و همه پيامبرانى كه نام بلندشان در قرآن آمده است با او دست دوستى داده و بر او سلام و درود مىفرستند. 2 - و از ششمين امام نور آوردهاند كه فرمود: من قرأ سورة الانبياء حبّاً لها كان كمن رافق النبيّين اجمعين فى جنات النّعيم و كان مهيباً فى اعين النّاس فى حياة الدّنيا.(2) هر كس سوره انبيا را از سر عشق و مهر بخواند، با همه پيامبران در بوستانهاى پرطراوت و زيباى بهشت رفيق و همنشين خواهد شد، افزون بر اين، چنين كسى در اين جهان نيز در نظر مردم پرشكوه و پرابهت خواهد زيست. 5 - دورنمايى از محتواى اين سوره اين سوره مباركه با نام بلند و پرشكوه خدا و هشدار از فرارسيدن رستاخيز و حسابرسى آن آغاز مىگردد و با ترسيم پرتوى از سرگذشت هيجده پيامبر بزرگ و فرازهايى از برنامههاى انسانساز و الهامبخش آنان، دنيايى از مفاهيم و پند و اندرزهاى الهامبخشى را در چشمانداز حقجويان و حقپويان قرار مىدهد. در اين سوره از اين مفاهيم و موضوعات متنوّع سخن رفته است: از يكتايى آفريدگار هستى و بىهمتايى او، از معاد و جهان پس از مرگ، از حسابرسى روز رستاخيز، هدفدارى جهان و انسان، هماهنگى شگفتانگيز ميان نظامات حاكم بر جهان آفرينش از پيروزى حق بر باطل و توحيدگرايى بر شرك و كفر، از چيرگى داد بر بيداد و حقطلبان بر باطلگرايان... اصل وحى و رسالت و آمدن پيامبران به سوى مردم، برنامههاى آنان، هدف از آمدن پيامبران، واكنشهاى موافق و مخالف در برابر آنان، فرشتگان... هشدار از آفتهاى رشد و تعالى، همچون آفت غفلت، بازيگرى، دل ندادن به حقايق، بيهودهگرايى، تعصّبات كور، دنباله روىهاى احمقانه، بدانديشىها و بدگوئىها و تمسخر آيات و پيامآوران خدا، بهانهجويىها و حقستيزىها، دلخوش داشتن به پندارهاى پوچ، دعوت به تعقّل، تفكّر، تدبّر، زنجيرهاى از نشانههاى قدرت و يكتايى خدا... پديده مرگ، سنجش عملكردها در قيامت، واپسين حركت تاريخ و آينده جهان، و در لابهلاى اين موضوعات پند و اندرزهاى دلنشين و جانبخش در چهرهها و قالبهاى گوناگون كه به يارى خدا خواهد آمد. - [هنگامه رسيدگى به] حساب مردم به آنان نزديك شده است در حالى كه آنان بىخبرانه [از آن] رويگردانند. 2 - هيچ پند [و اندرز] تازهاى از سوى پروردگارشان براى آنان نمىآيد جز اين كه بازىكنان به آن گوش فرا مىدهند؛ 3 - [اين] در حالى [است]كه دلهاى آنان [از حق بيگانه و به كارى ديگر ]سرگرم است، و آنان كه ستم كردند، [اين] نجوا را [در ميان خودشان] نهان داشتند كه: آيا اين [مرد] جز بشرى بسان شماست؟! پس با اين كه مىبينيد [كه قرآن افسونى فراتر نيست ]آيا به افسون [و جادو] روى مىآوريد؟! 4 - [پيامبر ما] گفت: [هان اى مردم] پروردگار من هر سخنى را كه در آسمان و زمين باشد [همه را] مىداند، و او شنوا و داناست. 5 - [شركگرايان] گفتند: [اين قرآن جادوست.] بلكه گفتند: [اين كتاب ]خوابهايى آشفته [و پراكنده] است [و افزودند كه: نه، ]بلكه [محمد 9] آن را بربافته، [و سرانجام گفتند: نه،] بلكه او شاعرى است [كه آن را مىسرايد. ]پس بايد همان سان كه پيشينيان [با معجزههايى] فرستاده شدند، او [نيز] براى ما نشانهاى بياورد. 6 - پيش از آنان [هم مردم] هيچ [شهر و] ديارى كه آن را به هلاكت رسانديم [به آيات و نشانههاى قدرت و يكتايى خدا] ايمان نياوردند، پس آيا [به راستى ]اينان [به آيه و معجزهاى ]ايمان مىآورند؟ 7 - و پيش از [بعثت] تو [نيز] تنها مردانى را كه به آنان وحى مىفرستاديم، گسيل داشتيم، پس [شما اى مردم!] اگر [اين حقيقت را ]نمىدانيد از مطالعهكنندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد. 8 - و اينان را كالبدى كه غذا نخوردند قرار نداديم و اينان ماندگار [و جاودانه نيز ]نبودند. 9 - آن گاه وعده [خود] را به آنان، [تحقّق بخشيديم و ]راست گردانيديم و آنان و هركه را خواستيم نجات داديم و اسرافكاران را نابود ساختيم. 10 - به يقين ما كتابى به سوى شما فروفرستاديم كه ياد [و يادآورى]شما در آن است؛ پس آيا [باز هم]نمىانديشيد؟ نگرشى بر واژهها «اقترب»: اين واژه به معناى واژه «قرب» مىباشد و تنها تفاوت آن اين است كه تأكيد بيشترى دارد كه مردم را هنگامه حسابشان بسيار نزديك شده است. «ذكر»: به مفهوم هر سخن بيدارگر و هر پند و اندرزى است، اما در آيه شريفه منظور قرآن شريف مىباشد. «محدث»: تازه و جديد. «اضغاث»: اين واژه جمع «ضغث» به مفهوم پراكنده و آشفته است. «احلام»: جمع «حلم» به مفهوم رؤيا مىباشد، وقتى در كنار هم قرار مىگيرند، منظور خوابهاى آشفته و پراكنده و بدون پيام روشن است. تفسير هنگامه حسابرسى نزديك است آفريدگار فرزانه هستى سوره گذشته را با هشدارهاى تكاندهنده به پايان برد، اينك اين سوره را با ياد رستاخيز و حسابرسى آن آغاز مىكند و مىفرمايد: اِقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ رستاخيز و هنگامه رسيدگى به حساب مردم به آنان نزديك شده است. و در آيه ديگرى در مورد اين روز سرنوشتساز و هراسانگيز مىفرمايد: اقتربت السّاعة و انشقّ القمر رستاخيز نزديك شد و ماه از هم شكافت. با اين بيان، پيام هر دو آيه به ويژه آيه نخست اين است كه: هنگامه حسابرسى و پرسش از نعمتهايى كه به انسان ارزانى شده و اين حقيقت كه آيا او سپاسگزار نعمتهاى گران خدا بوده است يا نه، و آيا از فرمانهاى زندگىساز او فرمانبردارى نموده و از هشدارهاى او هشدار پذيرفته است يا نه، نزديك شده است. لا چرا اين سبك؟ لا با اين كه رستاخيز و رسيدگى به حساب و كتابها دور است، چرا قرآن آن را نزديك اعلان مىكند و مىفرمايد: رستاخيز و هنگامه رسيدگى به حساب مردم به آنان نزديك شده است؟ سه پاسخ در اين مورد سه نكته و سه پاسخ آمده است كه هر كدام در خور دقت است: 1 - در مرحله نخست، قرآن بدان دليل به اين سبك بيان مىكند كه رستاخيز به طور قطع و ترديدناپذير آمدنى است، و روشن است كه يك رويداد ترديدناپذير و آمدنى، نزديك است. 2 - افزون بر آن، يكى از نشانهها و شرايط آمدن رستاخيز، بعثت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله است كه فرمود: بعثت انا و الساعة كهاتين.(3) من اينك برانگيخته شدهام و ميان برانگيختگى من و روز رستاخيز فاصلهاى بسان دو انگشت «سبابه» و «وسطى» است. 3 - و ديگر اين كه زمان با بسيارىِ گذشته و اندك بودن آيندهاش هماره در حال فرارسيدن و نزديك شدن است، و با دقّت در آنچه گذشت روشن مىگردد كه اندكى باقىمانده است. وَ هُمْ فى غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ و آنان از نزديك شدن آن بىخبر و از آن رويگردانند. آرى، اين مردم نه در انديشه نزديك شدن هنگامه حسابرسى هستند و نه براى فرارسيدن آن مىانديشند و آماده مىگردند، بلكه همچنان از انديشه در مورد آن و آمادگى براى رويارويى با آن رويگردانند و سرباز مىزنند. آيه شريفه نشانگر اين واقعيت است و انسان را به اين سو تشويق و ترغيب مىكند كه خويشتن را براى رستاخيز و فرارسيدن آن و حساب و حسابرسى آماده سازد. دو آفت ويرانگر سرگرمى و غفلت در دومين آيه مورد بحث مىفرمايد: ما يَأْتيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ اِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ هر آيه و سوره و يادآورى جديد و تازهاى از سوى پروردگارشان بر آنان مىرسد و مىآيد، آن را مىشنوند اما به آن نمىانديشند و در آن تدبّر و تأمل نمىكنند، بلكه به بازى و تمسخر به آن گوش مىدهند. «ابن عباس» در اين مورد مىگويد: منظور اين است كه آنان قرآن را به بازى و تمسخر مىشنوند و در غفلت و بىخبرى به سر مىبرند كه هدف از آفرينش چيست و از آنان چه مىخواهند؟ در سوّمين آيه مورد بحث مىفرمايد: لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى الَّذينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا اِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ آرى، اين در حالى است كه دلهاى آنان از حق بيگانه و به كارى ديگر سرگرم است. و شركگرايان و كسانى كه ستم كردند، اين نجوا و درگوشى را با هم ساز مىكنند و با هم اين درگوشى را مىگويند و نهان مىدارند كه: اين پيامبر فرشته نيست، بلكه انسانى بسان شماست. اَفَتَاْتُونَ السِّحْرَ وَ اَنْتُمْ تُبْصِرُونَ پس آيا شما با اين كه مىدانيد و مىبينيد كه او سحر و افسون مىكند، باز هم افسون او را مىپذيريد و از پى او و كتاب آسمانىاش مىرويد؟! از آيه شريفه اين نكته دريافت مىگردد كه شركگرايان و بيدادپيشگان در اين مرحله با دو حربه و از دو راه به پيكار با قرآن و پيامبر برخاسته بودند تا بدين وسيله مردم را از او دور سازند: 1 - نخست اين تهمت را مىزدند كه او انسانى بيش نيست و هيچ برترى و امتيازى بر شما ندارد. 2 - و ديگر مىگفتند او افسونگر و سحرپرداز است و نه پيامآور خدا و داراى دانش و بينش، پروا و قدرت اعجاز. پارهاى در تفسير واژه «اسرّوا»، آن را به مفهوم آشكار ساختن گفتار گرفتهاند و مىگويند: منظور آيه شريفه اين است كه آنان اين گفتار بىاساس را آشكار ساختند كه... اما به باور ما همان تفسير و مفهوم نخست بهتر به نظر مىرسد. پاسخ قرآن و پيامبر اينك در اين آيه شريفه، قرآن به ترسيم پاسخ پيامبر به شركگرايان و بيدادپيشگان پرداخته و مىفرمايد: قالَ رَبّى يَعْلَمُ الْقَوْلَ فى السَّماءِ وَ الْاَرْضِ پيامبر گفت: پروردگار من كه مرا آفريد و برگزيد هر سخنى را چه در آسمان باشد و چه در زمين همه را مىداند و چيزى از اسرار در كران تا كران هستى بر او پوشيده نمىماند. وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ و او گفتار آنان رامىشنود و بر كارها و اسرار درونى آنان داناست و همه را مىداند. قرآن دگرباره به بهانهجويىهاى شركگرايان بازمىگردد و مىفرمايد: بَلْ قالُوا اَضْغاثُ اَحْلامٍ آنان نخست قرآن را افسون خواندند، اما در ادامه مخالفت با وحى و رسالت از گفتار خود دست شسته و گفتند: اين آيات و سورهها خوابهاى آشفته و پراكندهاى است كه محمد صلى الله عليه وآله آنها را به عنوان وحى بر ما مىخواند. بَلْ افْتَراهُ و باز گفتارشان را تغيير دادند و گفتند: نه، بلكه دروغهايى است كه خود آن را بافته و به خدا مىبندد. بَلْ هُوَ شاعِرٌ دگرباره گفتند: نه، بلكه او شاعرپيشه است و اين آيات مجموعهاى از سرودهاى اوست. آرى، انسانهاى بهتزده و سرگردان بسان اين شركگرايانند. آنان در اوج گمراهى و سرگردانى، پى در پى تغيير جهت و گفتار مىدادند و نمىدانستند در برابر شكوه و عظمت قرآن و جاذبه و معنويت آن چه بگويند و چه كنند؟ از اين رو، گاه آن را سحر و افسون مىگفتند، و گاه شعر و سروده مىخواندند؛ زمانى نيز آن را خوابهاى پريشان عنوان مىدادند، و اين تناقضگويى آنان نشانگر گمراهى و حقستيزى آنان بود، چرا كه قرآن هيچ يك از اينها نبود، و تنها وحى آسمانى بود كه بر قلب مصفاى پيامبر مهر و رحمت فرود مىآمد و آنان با اين بهانهجويىها در انديشه فريب وجدان و فطرت خويش و ديگران بودند. در ادامه آيه شريفه قرآن مىفرمايد: فَلْيَاْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْاَوَّلُونَ شركگرايان، سرانجام گفتند: اگر محمد صلى الله عليه وآله به راستى پيامبر خداست، پس بايد همان گونه كه پيامبران پيشين آيه و معجزهاى روشن و آشكار آوردند، او نيز نشان و معجزهاى بياورد كه همگان دريابند و آن را بپذيرند و چون و چرا ننمايند. لا پديده و حادث بودن قرآن لا از دومين آيه اين سوره مباركه اين نكته دريافت مىگردد كه قرآن شريف پديده است و آيه به حدوث آن دلالت دارد، چرا كه مىفرمايد: ما يأتيهم من ذكر محدث...(4) هيچ پند و اندرز تازه و جديدى از سوى پروردگارشان براى آنان نمىآيد جز اين كه بازىكنان به آن گوش مىدهند نه جدّى و حقجويانه. روشن است كه واژه «ذكر» در آيه مورد بحث «قرآن» است، و دليل اين نكته آن است كه در آيه ديگرى مىفرمايد: و اين كتاب كه آن را فروفرستاديم پندى مبارك است، آيا باز هم آن را انكار مىكنيد؟ هذا ذكر مبارك انزلناه...(5) و نيز در آيه ديگرى واژه «ذكر» را در مورد قرآن به كار برده و مىفرمايد: انّا نحن نزّلنا الذّكر...(6) به يقين ما اين قرآن را به تدريج فروفرستاديم و بىگمان ما نگهبان آن خواهيم بود. هشدار از حقستيزى در آيات پيش، سخن از بهانهجويىها و معجزهخواهىهاى كفرگرايان و حقناپذيرى آنان بود، اينك در اين آيه و در آغاز پاسخ گسترده به آنان، نخست هشدار مىدهد كه: ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ اَهْلَكْناها پيش از اين شركگرايان و بيدادپيشگان نيز مردم ديگرى بودند كه با بهانهجويى و حقناپذيرى، معجزهها و نشانههاى دلخواه خود را خواستند و بر كفر خود پافشارى نموده و ايمان نياوردند و ما آنان را نابود ساختيم. اَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ آرى، آنان حتى هنگامى كه معجزه دلخواهشان نيز آمد،ايمان نياوردند، پس آيا اينان با آمدن نشانه و معجزه مورد نظرشان ايمان مىآورند؟ آيه شريفه روشنگرى مىكند كه همان گونه كه مردم بسيارى از شهرهاى پيشين با آمدن آيه و نشان مورد نظرشان هم ايمان نياوردند و همچنان با حق ستيزه كردند و نابود شدند، اينان نيز ايمان نمىآورند و بسان آنان در خور عذاب و نابودى مىگردند. در آيه شريفه، آفريدگار هستى مقرر مىدارد كه مردم «مكّه» نابود نخواهند شد و به همين جهت خواسته آنان و معجزه دلخواهشان را نمىپذيرد، چرا كه اگر پذيرفت و آن گاه حق را نپذيرفتند دچار كيفر و نابودى خواهند شد. به باور پارهاى از دانشوران، خدا شهر و ديار و مردمى را نابود مىكند كه حق را نپذيرند و ايمان نياورند، اما مردم «مكّه» كه سرانجام ايمان خواهند آورد خدا حكم به كيفر و نابوديشان نفرموده و معجزه دلخواهشان نيز برايشان فرستاده نشده است. لا همه پيامآوران خدا از همين مردمند لا قرآن در اين آيه به پاسخ بهانه ديگر شركگرايان پرداخته است كه مىگفتند: آيا جز اين است كه اين پيامبر خدا، انسانى همانند شماست؛ ما هذا الاّ بشر مثلكم. و در اين مورد مىفرمايد: وَ ما اَرْسَلْنا قَبْلَكَ اِلاَّ رِجالاً نُوحى اِلَيْهِمْ و پيش از تو نيز اى پيامبر! جز مردانى كه به آنان وحى مىفرستاديم و پيام مىداديم، كسى را به سوى جامعهها و تمدنها گسيل نداشتيم. آرى، پيامبران پيشين نيز انسان بودند و از همين مردم و نه از فرشتگان، چرا كه همنوع و همشكل و همجنس بهتر با يكديگر الفت برقرار مىسازند و به سوى يكديگر تمايل مىيابند و منطق و سخن يكديگر را بهتر مىفهمند و از يكديگر كمتر دورى مىجويند. فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ اِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ اين يك واقعيت است، اگر آن را نمىدانيد از آگاهان و دانايان بپرسيد. اهل ذكر چه كسانى هستند؟ در اين مورد ديدگاهها متفاوت است: 1 - از امير مؤمنان عليه السلام آوردهاند كه فرمود: «اهل ذكر» در آيه شريفه ما خاندان پيامبر هستيم. نحن اهل الذّكر.(7) و از پنجمين امام نور حضرت باقر عليه السلام نيز همين نكته روايت شده است. و تأييد كننده اين ديدگاه نيز اين است كه خدا پيامبرش را «ذكراً رسولاً» ناميده است. 2 - اما پارهاى بر آنند كه منظور از «اهل ذكر» پيروان كتابهاى آسمانى پيشين مىباشند. 3 - به باور برخى منظور دانشوران و دانشمندانى هستند كه از سرگذشت و سرنوشت پيشينيان آگاهى دارند. 4 - و به باور برخى ديگر منظور قرآنپژوهان و آگاهان از علوم و مفاهيم قرآن مىباشند. در ادامه سخن به روشنگرى بيشترى در باره انسان بودن پيامبران پرداخته و مىفرمايد: وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لايَاْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدينَ و ما پيامبران را در كالبدهاى بىجانى كه غذا نخورند قرار نداديم و آنان در اين جهان ماندگار و جاودانه نيز نبودند و قانون مرگ و حيات بر آنان هم سايه افكند. آرى، آنان نه پيكرهايى بىجان هستند كه چيزى نخورند و نه پديدههايى هستند كه محكوم قانون مرگ نباشند. اين فراز و اين آيه شريفه در حقيقت پاسخ اين گفتار آنان است كه مىگفتند: اين چه پيامبرى است كه غذا مىخورد و در كوچهها و بازارها بسان مردم ديگر راه مىرود؟! ما لهذا الرّسول يأكل الطّعام و يمشى فى الاسواق...(8) آرى، آيه شريفه روشنگرى مىكند كه: هان اى پيامبر! همان گونه كه پيامآوران پيشين نياز به آب و غذا داشتند تو نيز نيازمند آنهايى، و قانون مرگ و حيات جهانشمول است و تو را نيز در بر مىگيرد و تو هم جهان را به درود خواهى گفت، و اين جنبههاى بشرى تو نبايد بهانه حقستيزى آنان گردد، چرا كه وحى و رسالت، پيامبران را از مرز بشر بودن بيرون نمىبرد. به باور «كلبى» واژه «جسد» به مفهوم جسمى است كه روح در آن دميده است و در آن وجود دارد و صاحب آن جسم و روح غذا مىخورد و آب مىنوشد و به هوا نياز دارد، چرا كه اينها از خواصّ جسم است. و «مجاهد» مىگويد: «جسد» چيزى است كه نمىخورد و نمىنوشد، بلكه آنچه غذا مىخورد و آب مىنوشد، «نفس» است. در نهمين آيه مورد بحث، قرآن در هشدار به حقناپذيران مىفرمايد: ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ ما همان گونه كه به پيامبران وعده يارى و سرفرازى داده و به دشمنان وحى و رسالت هشدار داده بوديم كه كيفر خواهند شد، به وعده خود در برابر آنان وفا كرديم و به آنان فرجام نيكو در اين سرا و سراى آخرت ارزانى داشتيم. فَاَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ آن گاه آنان و كسانى را كه با آنان بودند و به آنان ايمان آوردند، همه را از شر دشمنان نجات بخشيديم. وَ اَهْلَكْنا الْمُسْرِفينَ و اسرافكاران و افراطكاران را نابود ساختيم. «قتاده» در تفسير آيه، واژه «مسرف» را به مفهوم «شركگرا» گرفته و بر آن است كه اين جمله هشدارى است به شركگرايان «مكّه» و ديگر حقستيزان. در آخرين آيه مورد بحث، دگرباره رو به مردم مىآورد و در مورد نعمت گران قرآن و ارزانى شدن آن مىفرمايد: لَقَدْ اَنْزَلْنا اِلَيْكُمْ كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ هان اى گروه قريش! اى مردم! به يقين ما كتابى به سوى شما فروفرستادهايم كه ياد و نام خدا و پند و اندرزهاى حكيمانه ودرسآموز در آن است، و اگر به راستى آن را بشناسيد و به آن ايمان آوريد و عمل كنيد شرف و عزت شما را تضمين مىكند. در آيه ديگرى در همين مورد مىفرمايد: و انّه لذكر لك و لقومك...(9) و به راستى كه قرآن براى تو اى پيامبر و براى جامعه و مردم تو مايه يادآورى است... پارهاى بر آنند كه روى سخن در آيه شريفه با امّت عرب است، چرا كه قرآن به زبان آنان فرود آمده است. اما به باور پارهاى ديگر روى سخن با همه توحيدگرايان است، چرا كه قرآن مايه شرف و عزّت و شكوه همه ايمانآوردگان راستين است. از ديدگاه برخى منظور آيه اين است كه در اين كتاب پرشكوه همه قوانين و مقررات مورد نياز شما آمده است و شما با آراسته شدن به فرهنگ واقعى آن بىنياز خواهيد شد. اما از ديدگاه برخى ديگر منظور اين است كه در اين قرآن همه ارزشهاى اخلاقى و انسانى آمده است تا شما خود را بدانها آراسته سازيد. اَفَلا تَعْقِلُونَ پس آيا به آنچه وسيله برترى و عزّت و شكوه شماست، نمىنگريد و در باره آن نمىانديشيد و خردتان را به كار نمىگيريد؟ پرتوى از آيات پديده بودن قرآن شريف يكى از شگردهاى ديرين استبدادگران و سياستبازان بهرهورى ناصواب و نادرست از مذاهب و باورهاى مذهبى تودههاى دربند استبداد و اختناق است. آنان در اين راستا، گاه با موافق و هماهنگ و باورمند نشان دادن خويش با مذهب و عقيده مورد احترام مردم، بر روى موج افكار عمومى سوار مىشوند تا هدفهاى سلطه جويانه خويش را بجويند، و گاه حتى با مدافع سرسخت نشان دادن خويش و تندروى و افراطكارى بسيار در طرفدارى از مذهب رايج، راه خويش را مىروند. گاه مذهب را از نظر قالب و واژهها و محتوا تحريف مىكنند و آن را ابزار سلطه و توجيهگر ستم و بيداد خويش مىسازند، و گاه به احترام بسيار به قالب و شكل و ظاهر واژههاى آن و نيز تقدير پيامبر و چهرههاى مورد احترام آن، به تحريف معنوى و پوچ و پوك ساختن آن دست مىيازند و آن را از روح عدالتخواهى و آزادىخواهى و طرفدارى از حقوق انسان و مبارزه با ظلم و استبداد تهى ساخته و يا با ديگر شگردها آن را ابزار قدرت و سلطه مىسازند. گاه با تراشيدن دشمنان دروغين براى آن، خود را وقف دفاع و پاسدارى از آن جلوه مىدهند، و گاه با ساختن بحثها و كشمكشهاى پوچ و بىاساس و خطرهاى ساختگى، تودههاى دربند و حتى دانشمندان و دانشوران ظاهربين را سرگرم پيكارى پوچ و انحرافى مىسازند. اين آفت و شگرد متأسّفانه پس از رحلت جانسوز پيامبر، به تاريخ اسلام نيز راه يافت و سوگمندانه حاكمان بسيارى، به ويژه دو استبداد ديرپاى «اموى» و «عباسى» به جاى طرفدارى از آگاهى و ژرفنگرى مذهبى و عمل به مفاهيم و مقررات عدالتآفرين و آزادمنشانه و تأمين كننده حقوق و آزادى و امنيّت و كرامت و سرفرازى مردم، با انواع شگردها، از دين خدا بر ضد هدفهاى بلند و انسانى آن بهره جسته، و آن را ابزار سلطه و سركوب و اختناق و ارتجاع و كيش شخصيت ساختند، و با بازى با ظاهر واژهها و الفاظ و كتاب خدا، روح انسانساز و عدالتخواهانه آن را تعطيل ساختند كه نمونهاى از اين بازيگرى، خلق اين بحث پوچ و بىاساس، و سرگرم ساختن انديشهها و قلمها و تودهها و صفبندىها در اين موضوع بود كه: «آيا قرآن پديده و حادث است و يا قديم»؟ در حالى كه اين بحث در درجه نخست، انتقال بحران بود؛ يعنى حكومت مىخواست قلمها و انديشهها و مشتها و خواستههايى كه بايد در جهت كسب استقلال انديشه، حقوق، آزادى، حاكميت بر سرنوشت و عمل به روح قرآن و اسلام باشد، اينها را به اين بحثهاى بىمعنا جهت دهد و استبداد در امان بماند، وگرنه اين موضوع كدامين مشكل اجتماعى و اخلاقى و انسانى و حقوقى و عقيدتى و سياسى و فر هنگى مردم را حل مىكرد؟ افزون بر اين كدام انسان خردمند و با انصافى بود كه نداند اين بحث چيزى جز سرگرمى نيست؟ و در نيابد كه واژهها و قالبها و ظاهر كتاب خدا پديده و حادث است كه بر قلب پاك پيامبر فرود آمده و روح و محتوا و مفهوم آن نيز - كه از دانش بىكران خدا سرچشمه گرفته است - بسان ذات پاك او ديرين و قديم است، پس چه جاى بحث و كشمكش؟! گويى از همين زاويه و ديدگاه است كه انديشوران هوشمند اسلامى با الهام از رهنمودهاى خاندان وحى و رسالت، اين بحثها را انحرافى و ساخته و پرداخته اسبتداد مىنگريستند و مردم را از صفبندى و كشمكش در اين موضوعات هشدار مىدادند(10) و روشنگرى مىكردند كه خطرناكترين و مرگبارترين دشمن اسلام و قرآن و جامعه استبدادگرانى هستند كه مذهب را ابزار سلطه ساختهاند. و در حيات ننگبار خويش حاضر نيستند با عمل به دين خدا و كتاب انسانساز او و سيره و سنّت پيامبرش حقوق و آزادى و كرامت و امنيّت مردم و حق حاكميت بر سرنوشت خويش را در ميدان زندگى به رسميت بشناسند و به آنان حق مقايسه و انتخاب و چون و چرا و انتقاد و اظهار نظر كه اساسىترين حقوق يك جامعه مترقى و خردمند است بدهند، بلكه آنان را هماره دنبالهرو مىخواهند و خويشتن را فرمانرواى مطلق و بى چون و چرا مىخواهند از سويى قدرت و امكانات ملّى را قبضه كنند، اما از دگر سو پاسخگوى گفتار و اقدامات و عملكرد خويش نباشد؛ و درست به همين جهت مردم را با اين بازىها سرگرم مىخواهند.
2 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
3 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
4 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
5 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
6 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
7 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
8 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
9 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
10 - مراجعه شود به تفسیر سوره انبیاء ، آیه :1
ترتیل بسم الله الرحمن الرحیم
ترتیل استاد سعد الغامدی صفحه : 322
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 17 - حزب 33 - سوره انبیاء - صفحه 322
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا
مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر مجمع البیان
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مراثی (نوحه) توسط حاج مجید شعبانی بمناسبت محرم الحرام درباره امام حسین علیه السلام از سایت شهید آوینی با عنوان روضه خوانی شب اول
سخنرانی توسط آیت الله ضیاء آبادی درباره زیارت جامعه کبیره از سایت راسخون با عنوان شرح زیارت جامعه کبیره - جلسه 74
مدایح (به شادی ) توسط حاج احمد واعظی بمناسبت ذی الحجه درباره ازدواج حضرت علی ع و حضرت فاطمه س از سایت راسخون با عنوان حاج احمد واعظی - سال 1394 - سالروز ازدواج امیرالمومنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها - از دلی که روی گنبد زده لونه بگم (سرود)
ادعیه (دعاخوانی) توسط حاج مسعود پیرایش درباره دعای کمیل از سایت عقیق با عنوان دعای کمیل (با همراهی سید احمد موسوی البحرینی)
تلاوت توسط استاد محمد صدیق منشاوی درباره 14 - ابراهیم از سایت الکعبه با عنوان ابراهیم 12-8-1988
مناجات درباره راز و نیاز با خدا از سایت تبیان با عنوان خدای من/ رمضانپور
اذان توسط استاد حامد شاکر نژاد از سایت تبیان با عنوان گلبانگ اذان
ترتیل توسط شیخ أحمد بن علی العجمی درباره 101 - قارعه از سایت mp3quran.net با عنوان قرآن کریم سوره قارعه - حفص از عاصم
ندبه انتظار توسط حاج حسن خلج بمناسبت شعبان المعظم درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت شهید آوینی با عنوان عمریست ز هجران تو من حوصله کردم
کتاب صوتی توسط حجت الاسلام و المسلمین علی ملکی از سایت پی سی دانلود با عنوان ترجمه شنیداری قرآن کریم - ویژه جوانان و نوجوانان - علی ملکی - سوره التغابن
درس حوزوی توسط آیت الله العظمی جوادی آملی درباره دین از سایت راسخون با عنوان معجزه در تغییر قبله
کلیپ سخنان توسط آیت الله العظمی بهجت درباره دین از سایت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت ره با عنوان دعا برای نجات همه مسلمانان از بلاها
در باره ما
|
تماس با ما
|
نظرخواهی
|
سایت جایگزین
خدمات تلفن همراه
مر
ا
جعه: 180,500,641