قرآن تبيان- جزء 28 - حزب 55 - سوره مجادله - صفحه 542
نرم افزارهای رایگان تلفن همراه
بازی و سرگرمی
قرآن
مفاتیح
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
اوقات شرعی
مسائل شرعی
گنجینه معنوی
آشپزی
مناسبت ها
الحان قرآن
صحیفه نور امام خمینی ره
پنل عضویت
شروع جزء 28و حزب 55
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ
1 -
آشنايى با اين سوره
در پرتو مهر خدا، اينك در آستانه سوره ديگرى از سورههاى روشنگر و مجموعه ديگرى از آيات جان بخش و انسانپرور آن قرار گرفتهايم. بجاست كه پيش از آغاز ترجمه و تفسير آيات آن به نكاتى از شناسنامه آن بنگريم:
1 - نام بلند آن
در آغازين آيه اين سوره مباركه، سخن از گفت و شنودى است، كه ميان پيشواى گرانقدر توحيد و بانويى مسلمان و ستمديده پيش آمده است؛ چرا كه شوهر آن زن، با نوعى طلاق رايج در روزگار جاهليت كه «ظهار» خوانده مى شد، بسان بسيارى از مردان خودسر آن زمان، اورا طلاق داده و بدين وسيله به صورت يكطرفه و بدون رعايت حقوق و امنيت و آينده زن، او را از زندگى خانوادگى محروم ساخته بود و او شكايت خودرا به پيامبر آورده و راه نجات مى جست. نام اين سوره نيز از همين آيه شريفه برگرفته شده است.
2 - فرودگاه اين سوره
از ديدگاه بيشتر مفسران و محدثان، همه آيههاى اين سوره مباركه در مدينه و در روزگاران تشكيل و تكوين جامعه نوين اسلامى به تدريج بر قلب مصفاى پيامبر نور فرود آمده است؛ امّا پارهاى نيز بر آنند كه آيه 20 آن در مكه فرود آمده است.
3 - شمار آيهها و واژههاى اين سوره
اين سوره مباركه در سال نهم از هجرت بر قلب پاك پيامبر فرود آمده است. اين سوره از ديدگاه بسيارى داراى 22 آيه مىباشد، امّا پارهاى نيز شمار آيات آن را 21 آيه شمردهاند. و اختلاف بر سر آيه 20 مىباشد كه به باور پارهاى در مكه فرود آمده است.
اين سوره از 473 واژه و 1792 حرف پديد آمده است.
4 - پاداش تلاوت آن
از پيامبر گرامى آوردهاند كه فرمود:
من قراء سورة المجادلة كتب من حزبالله يوم القيامة.(235)
هر كس سوره مجادله را آن گونه كه شايسته و بايسته است تلاوت كند و در مورد مفاهيم بلند و عدالتآفرين آن بينديشد و آن را مشعل فراراه قرار دهد، در روز رستاخيز در شمار بندگان راستين خدا و حزب واقعى او خواهد بود.
5 - دورنمايى از مفاهيم و معارف آن
اين سوره مباركه در مدينه و در روزگار شكل يافتن تدريجى و آرام جامعه نوين اسلامى بر قلب پاك پيامبر مهر و مدارا فرود آمد، به همين جهت بيشتر آيات روشنگر و درسآموز آن از مقرارت زندگى فرد، خانواده، زندگى گروهى و اجتماعى، چگونگى رابطه انسانها با همدينان و همنوعان خويش و يك سلسله برنامهها و درسهاى انسان پرور و ادبآموز براى آماده سازى و تربيت مردم براى مهر و مدارا و گذشت و تحمل و ادب و احترام به يكديگر در زندگى اجتماعى و رعايت حقوق و حرمت انسانها و عدل و داد و قانون گرايى و قانونمدارى و آزادگى پيام مىدهد.
در اين سوره از جمله اين موضوعات و مفاهيم به تابلو رفته است.
در راه ساختن يك زندگى سعادتمندانه،
«ظهار» يا طلاق جاهليت،
حضور و آگاهى وصفناپذير خدا،
موضوع رازگويى و هشدار از آن در مجالس و محافل،
پرتوى از آداب نشست و برخاست با ديگران،
هشدار از نفاق در عقيده و عمل،
حزب راستين خدا و ويژگى و نشانههاى آن،
خصلتهاى زشت و ظالمانه رهروان راه شيطان و فرجام كار آنان،
فرجام شكوهبار رهروان راه حق،
و دهها نكته ظريف ديگر كه خواهد آمد.
اين سوره مباركه در مدينه و در روزگار تشكيل تدريجى جامعه جديد اسلامى فرود آمده است.
1 - به يقين خدا سخن آن [بانويى] را كه در مورد [عملكرد ظالمانه ]همسرش با تو [اى پيامبر!] بگومگو مىنمود و به خدا شكايت مىبرد شنيد؛ آرى، خدا گفتگوى شما را مىشنيد، چرا كه خدا شنوا و بيناست.
2 - كسانى از شما كه زنانشان را «ظهار» مىكنند [و براى اعلام حرمت آميزش، آنان را به مادرانشان تشبيه مىنمايند، بدانند كه] آنان مادرانشان نيستند [و با پندار و گفتار آنان نيز نخواهند شد، چرا كه] مادران آنان تنها كسانى هستند كه آنان را زادهاند؛ و بىترديد آنان سخنى ناپسند و ناروا مىبافند؛ و بىگمان خدا بسيار در گذرنده و آمرزنده است.
3 - و آن كسانى كه زنان خود را ظهار مىنمايند، آن گاه به آنچه گفتهاند باز مىگردند تا آن را ناديده گيرند]، پيش از آنكه با هم آميزش نمايند، آزاد ساختن بردهاى [بر آنان واجب] است؛ اين است [آنچه] كه [شما] به آن اندرز داده مىشويد؛ و خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
4 - و هر كس [بردهاى] نيافت [تا آن را آزاد نمايد]؛ پيش از آنكه با هم آميزش نمايند روزه دو ماه [به صورت] پياپى [بر او] بايسته است؛ و هر كس نتوانست [روزه گيرد] خوراك دادن به شصت بينوا [و سير كردن آنها در يك وعده بر او لازم] است؛ اين [قانون] براى آن است كه به خدا و پيامبرش ايمان بياوريد؛ واين مرزهاى خداست؛ و براى كفرگرايان عذابى دردناك خواهد بود.
5 - بىگمان كسانى كه با خدا و پيامبرش دشمنى مىورزند، همان گونه كه كسانى كه پيش از آنان [چنين راه زشت و ظالمانهاى را گام سپردند و] سركوب شدند، سركوب خواهند شد؛ و به يقين ما آيههايى روشن [و روشنگر] فرو فرستاديم؛ و براى كفرگرايان عذابى خواركننده خواهد بود.
نگرشى بر واژهها
تشتكى: از ماده «اشتكاء» به مفهوم بيان دردها و رنجها و صدماتى است كه ديگرى بر انسان وارد آورده است.
تحاور: اين واژه از ريشه «حور» بسان «غور» به مفهوم مراجعه در سخن آمده و هنگامى كه به باب «محاورة» مىرود، به مفهوم گفتگو و برگردانيدن سخن از سوى هر طرف به ديگرى است.
يحادون: از ماده «حد» در اصل به مفهوم مانع ميان دو پديده و جلوگيرى نمودن آمده است.
كبت: اين واژه «مصدر» مىباشد و به مفهوم خوار كردن و ذليل نمودن آمده است.
شأن نزول و داستان فرود
«ابن عباس» در مورد داستان فرود آيه مىگويد: اين آيه و آيات پس از آن در مورد بانويى از «انصار» به نام «خوله» دختر «خويلد» فرود آمد،
امّا «قتاده» و «مقاتل» او را دختر «ثعلبه» خواندهاند كه داستانش اين گونه است:
بانوى نامبرده بسيار زيبا بود و همسرش «اوس» نام داشت. روزى اين مرد وارد خانه شد و او را در حال نماز نگريست و با تماشاى قامت بلند و چهره زيبايش سخت تحت تأثير قرار گرفت و از او خواست تا نمازش را كوتاه كند و به سوى شوهرش برود، امّا آن بانو از دعوت شوى خود خوددارى كرد. آن مرد كه عصبانى مزاج بود، برآشفته گرديد و در دم تصميم بر جدايى گرفت و بر رسم جاهليت فرياد بر آورد كه: «انت علىّ كظهر امّى» تو از اين پس نسبت به من، نه همسر كه بسان مادرم خواهى بود! و بدين سان به رسم ظالمانه جاهليت بى هيچ دليل و برهان خردمندانه و انسانى او را طلاق گفت.
پس از ساعتى از كار خويش پشيمان گرديد و به همسرش گفت: به نظر مىرسد كه تو ديگر نسبت به من حرام شده باشى، چرا كه به رسم جاهليت تو را به گونهاى طلاق دادم كه نه مىشود همسر من گردى و نه با ديگرى ازدواج كنى!
زن از شوى خود خواست تا به حضور پيامبر برود و موضوع را طرح و پاسخ بخواهد، امّا مرد گفت: من خجالت مىكشم، شما برو!
آن بانو به حضور پيامبر آمد و گفت: اى پيامبر خدا! همسر من «اوس بن صامت» است. او زمانى با من ازدواج كرد كه جوان و زيبا و ثروتمند و داراى فاميل بودم. ثروت مرا خورد و جوانى مرا تباه ساخت و فاميل من نيز پراكنده شدند و اينك كه رو به پيرى نهادهام، در مورد من بيداد و بى وفايى كرده و به رسم جاهليت به وسيله «ظهار» مرا طلاق داده و پس از گفتن طلاق ، اينك سخت پشيمان است، آيا راهى هست كه من همسر او گردم و به زندگى خويش دلگرم شوم؟
پيامبر فرمود: به نظر مىرسد كه تو بر او حرام گرديده باشى و در اين مورد آيهاى نيامده است.
آن زن بازگشت، امّا اندوهزده و ناآرام به صورت پياپى به حضور پيامبر شرفياب مىگرديد و از سرنوشت زندگى مشترك خود مىپرسيد؛ و چون آيه و دستورى بر پيامبر نيامده بود و به او پاسخ منفى مىداد،بسيار اندوهگين مىگشت و رنج و گرفتارى و احساس بدبختى و درماندگى مىنمود و رو به بارگاه خدا شكايت مىكرد و راه نجات مىجست.
او از جمله مىگفت: اشكوا الى الله فاقتى، و حاجتى، و شدة حالى، اللّهم فانزل على لسان نبيك.
بارخدايا، درماندگى و نيازمندى و گرفتارى سخت خود را به بارگاه تو آورده و به تو شكايت مىكنم! خداى من! آيهاى بر پيامبرت فروفرست و گرفتارى مرا برطرف ساز...
اين نخستين مورد از اين نوع رويدادها در آن جامعه نو بنياد بود كه رخ مى گشود، به همين دليل پيامبر در انتظار فرمان خدا بود، امّا آن زن با اصرار و پافشارى از آن حضرت پاسخ مىخواست و بر آن بود كه به سوى همسر و زندگى خويش برود و در اين مورد با پيامبر گفتگو مىكرد.
درست در همان شرايط بود كه فرشته وحى فرود آمد و پيام خدا را آورد: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها وَ تَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ...
به يقين خدا سخن آن بانويى را كه در مورد عملكرد ظالمانه همسرش با تو اى پيامبر! بگومگو مىنمود و به خدا شكايت مىبرد شنيد؛ آرى، خدا گفتگوى شما را مىشنيد، چرا كه خدا شنوا و بيناست...
پيامبر آيات را بر او خواند و فرمود: برو شوهرت را بياور!
او شوهرش را صدا زد و پيامبر آيات را بر اوتلاوت فرمود و پرسيد: آيا مىتواند بندهاى آزاد نمايد؟
او پاسخ داد: اى پيامبر خدا، در شرايطى نيستم كه بتوانم بردهاى را به عنوان كفاره «ظهار» آزاد كنم.
پرسيد: آيا مىتواند دو ماه به طور پياپى روزه بدارد؟
پاسخ داد: اين نيز با شرايط بدنى من برايم مشكل است و مىترسم ديد چشمانم را از دست بدهم.
پيامبر فرمود: آيا مىتواند شصت فقير را خوراك دهد؟
پاسخ داد: نه، مگر با يارى و همراهى شما!
پيامبر فرمود: من به تو يارى مىرسانم و پانزده صاع آن را مىدهم و از خدا مىخواهم كه به تو كمك كند تا كفاره اين كارت را بدهى و به زندگى مشترك با همسرت باز گردى.
سر انجام او كفاره را داد و به زندگى با همسرش بازگشت.(236)
تفسير
در راه ساختن زندگى سعادتمندانه
شأن نزول و داستان فرود آيه نشانگر درد و رنج و گرفتارى انسانها در چنبر جهالت و خرافهپردازى و ساختن اوهام و افكندن زنجيرها بر انديشه و دست و پاى خويش است؛ به گونهاى كه زندگى را تلخ و ناگوار ساخته و نعمتها و لذتها و بهروزى را از خود سلب نموده بودند. آرى، در آن شرايط بود كه پيامبر آمد و آيات قرآن يكى پس از ديگرى فرود آمد و كند و زنجيرهاى جاهلى و استبدادى را از دست و پا و مغزها و دلهاى بشر گشود و راه زندگى خردمندانه و انسانى را هموار ساخت و آنان را به سوى خردورزى و خردمندى و نيكبختى و رستگارى رهنمون گرديد. شمارى از آيات اين سوره گواه اين مطلب است، كه در نخستين آيه آن خداى فرزانه مىفرمايد:
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها
هان اى پيامبر! به يقين خدا سخن آن زنى را شنيد كه در مورد عملكرد نارواى شوهرش با تو گفتگو و چون و چرا مىكرد!
به باور «ابوالعاليه» منظور اين است كه: خداوند سخن زنى را كه در مورد كار نادرست شوهرش به طور پياپى به تو مراجعه و گفتگو مىكرد، شنيد.
وَ تَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ
و افزون بر بحث و گفت گو با تو اى پيامبر! به خدا شكايت مىبرد و از بارگاه او كمك مىخواست، همه را شنيد.
آرى، آن زن از درد و رنجى كه در زندگى مشترك به او رسيده بود، شكايت مىكرد و مىگفت: خداوندا، تو از حال من آگاهى، پس به من رحمت آور، چرا كه من فرزندان خويش، به ويژه دختران خردسالم را نمىتوانم رها كنم! اگر آنان را رها كنم و بروم، در فراز و نشيب زندگى تباه مىشوند، و اگر بخواهم از آنان نگهدارى نمايم از نظر اقتصادى در تنگنا هستم و بايد شاهد گرسنگى و مرگشان باشم!
وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما
آرى، خدا گفت و شنود شما را مىشنيد.
إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ.
بىگمان خدا شنوا و بيناست.
آرى، ذات بىهمتاى او ديدنىها را مىبيند و شنيدنىها را مىشنود، چرا كه زنده و پاينده است.
در آيه دوم قرآن شريف به سوى نفى آن طلاق جاهلى و ظالمانه و بيان حكم آن مىرود و در نكوهش از آن مىفرمايد:
الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ
آن كسانى از شما مردم مسلمان كه نسبت به همسران خويش «ظهار» نمايند و به آنان بگويد: شما نسبت به من بسان مادرم خواهى بود، آنان هرگز مادرانشان نخواهند شد و ناروا مىبافند.
إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِي وَلَدْنَهُمْ
چرا كه مادران آنان تنها آن كسانى هستند كه آنان را زادهاند.
وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً
و واقعيت اين است كه آن مردان نابخرد گفتارى زشت و ناروا مىبافند و زندگى مشترك خود و همسرانشان را به درد و رنج مىكشند، چرا كه گفتار آنان نه در دين و شريعت به رسميت شناخته شده و نه از راستى و منطق بهرهاى دارد؛ از اين رو دروغ و باطل و نارواست.
وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ.
و خدا بسيار درگذرنده و آمرزنده است.
آرى، ذات بىهمتاى او از لغزش و گفتار نارواى آنان مىگذرد و براى جبران خطا و اصلاح كار و برداشتن موانع سعادت و امنيت، آنان را به پرداخت كفاره فرمان مىدهد.
آن گاه در بيان روشنتر حكم «ظهار» مىفرمايد:
وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا
آن كسانى كه نسبت به همسران خويش «ظهار» مىنمايند، آن گاه از گفتار و تصميم خويش باز مىگردند، بايد پيش از آميزش با همسران خود بردهاى را آزاد نمايند.
در تفسير «ثم يعودون لما قالوا»، آن گاه به گفتار خويش باز مىگردند، ديدگاهها متفاوت است:
1 - از ديدگاه «قتاده» منظور اين است كه: آنان پس از «ظهار» تصميم به آميزش با زن خود مىگيرند. اين ديدگاه موافق با مذهب مالك و ابوحنيفه است.
2 - امّا به باور پارهاى منظور اين است كه: آن زن را پس از ظهار همان گونه نگاه دارد و طلاق ندهد، در اين صورت اگر پس از مدتى تصميم به طلاق گرفت كه كار به حالت اوّل كه حرمت ظهار باشد برمىگردد و طلاق مىدهد و كفارهاى ندارد، امّا اگر پس از مدتى تصميم به زندگى دگرباره گرفت و طلاق نگفت، اين جا به حكم كفاره عمل مىكند، چرا كه با پشيمانى از كار خويش راهى جز اين ندارد و بايد به حرمت «ظهار» باز گردد و كفاره بدهد. اين ديدگاه شافعى در مسأله است و او بر بيان «ابن عباس» استدلال مىكند كه آيه را به بازگشت به ندامت و زندگى خانوادگى و دوستى تفسير مىنمايد.
3 - از ديدگاه «فراء» منظور اين است كه: آنان از آنچه گفتهاند بازمىگردند و در حقيقت آن را بىاثر مىسازند و ناديده مىگيرند.
4 - «ابوالعاليه» بر آن است كه: همان «ظهار» را تكرار مىكنند، چرا كه ظاهر آيه نشانگر اين نظر است.
5 - امّا «ابوعلى فارسى» با ردّ ديدگاه فوق مىگويد: در آيه ظاهرى به اين معنا نيست، چرا كه گاه بازگشت به موضوعى گفته مىشود كه پيش از آن نبوده است، نظير معاد كه در مورد روز رستاخيز به كار مىرود، و اين در حالى است كه كسى در آن روز نبوده است تا بازگردد.
6 - «اخفش» بر آن است كه تقدير آيه شريفه اين گونه است: و الّذين يظاهرون من نسائهم فتحرير رقبة لما قالوا ثم يعودون الى نسائهم.
و آن كسانى كه زنان خود را با «ظهار» طلاق مىگويند، كفاره آن، آزاد كردن بردهاى مى باشد تا از آثار تباهگر آن نجات يابند؛ آن گاه به سوى همسران خويش باز مىگردند... و مىدانيم كه در قرآن تقديم و تأخير بسيار است.
7 - و از ديدگاه امامان خاندان محمد (ص) منظور از بازگشت، تصميم به شكستن «ظهار» و آميزش با همسر خويش است، چرا كه آميزش و بازگشت به شرايط پيش از آن بدون پرداخت كفاره جايز نيست.
ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ
به باور «زجاج» منظور اين است كه: اين پرداختن كفاره و سختگيرى خدا در اين مورد، دستورى است كه به آن اندرز داده مىشويد تا ديگر آن شيوه جاهلى را ترك كنيد.
وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ.
و خدا به كارهايى كه شما انجام مىدهيد دانا و از عملكردتان آگاه است. بنابراين به آنچه خدا شما را اندرز مىدهد و به پرداخت كفاره فرمان مىراند، آن را به ياد داشته باشيد و آن را پيش از آميزش بدهيد تا كيفر نگرديد.
در چهارمين آيه مورد بحث مىافزايد:
فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا
و هر كس توانايى ندارد تا بردهاى آزاد سازد، بايد پيش از آميزش جنسى، دو ماه پياپى روزه بدارد.
منظور از دو ماه پياپى عبارت از دو ماه هلالى يا شصت روز است كه بايد روزه بگيرد. دانشمندان مذهب اهل بيت برآنند كه اگر به هنگام روزه داشتن فراتر از سى روز را به طور پياپى روزه گرفت و آن گاه بدون عذرى افطار كرد، كار او خطاست، امّا مىتواند روزهاى باقى مانده را بگيرد تا دو ماه تمام شود و تكرار لازم نيست؛ امّا اگر پيش از رسيدن به يك ماه و اندى، افطار كرد، بايد از سر گيرد. اگر روزه را آغاز كرد و آن گاه بردهاى را براى آزاد كردن يافت، ديگر بر او لازم نيست كه برده آزاد نمايد و مىتواند روزه را ادامه دهد، امّا اگر روزه را رها كند و برده آزاد كند براى او بهتر است.
فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً
و اگر كسى نتواند دو ماه را به صورت پياپى روزه بگيرد، بايد شصت فقير را خوراك دهد و آنان را سير كند.
از ديدگاه دانشمندان ما بايد براى هر فقيرى نصف صاع غذا بدهد، امّا اگر توان مالى نداشت در آن صورت يك «مد»، كه ده سير يا حدود يك كيلو باشد كافى است.
ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ
اين كفارهاى كه وصف گرديد براى آن است كه به يكتايى خدا و فرمان او و رسالت پيامبرش ايمان آوريد.
وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ.
اين مقررات و احكامى كه در مورد كفاره «ظهار» وصف كرديم، حدود و مرزهاى خدا در اين مورد است و براى كسانى كه با آن به مخالفت برخيزند و از مرزهاى آن بگذرند، عذابى دردناك خواهد بود.
در آخرين آيه مورد بحث مىفرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
بىگمان كسانى كه با خدا و پيامآور او به دشمنى و ستيز برخيزند؛ همان سان كه شركگرايان و دشمنان پيشين وحى و رسالت خوار و ذليل شدند، به خفت و خوارى محكوم خواهند شد.
وَ قَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ بَيِّناتٍ
و بىترديد ما آيات روشن و روشنگرى در كران تا كران قرآن فرو فرستاديم.
وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ.
و براى كفرگرايان و ظالمان، كه اين آيهها و دليلهاى روشن و روشنگر را نپذيرند در روز رستاخيز و سراى آخرت عذاب خواركننده و شكنجه مرگآور و دردناكى خواهد بود.
گفتنى است كه در مورد احكام «ظهار» و مقررات آن بايد به كتابهاى فقهى مراجعه نمود.
الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنکُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنکَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ
2 - مراجعه شود به تفسیر سوره مجادله ، آیه :1
وَالَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن یَتَمَاسَّا ذَلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ
3 - مراجعه شود به تفسیر سوره مجادله ، آیه :1
فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِن قَبْلِ أَن یَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا ذَلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ
4 - مراجعه شود به تفسیر سوره مجادله ، آیه :1
إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ کُبِتُوا کَمَا کُبِتَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ
5 - مراجعه شود به تفسیر سوره مجادله ، آیه :1
یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
6 -
6 - روزى كه خدا آنان را يكسره برمىانگيزد، آن گاه آنان را از آنچه [در زندگى] انجام دادهاند باخبر مىسازد؛ [چرا كه] خدا آن [كارها] را برشمرده است، امّا آنان فراموش ساختهاند؛ و خدا بر هر چيزى گواه است.
7 - آيا ندانستهاى كه خدا آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است [همه] را مىداند؟! هيچ در گوشى سخن گفتن ميان سه نفر نيست، جز اين كه او چهارمين آنان است؛ و نه ميان پنج نفر، جز اين كه او ششمين آنان است؛ و نه كمتر از آن و نه بيشتر جز اين كه او آنان هر كجا باشند، به همراه آنان است؛ سپس روز رستاخيز آنان را از آنچه [بر زبان آورده و] انجام دادهاند باخبر مىسازد، به يقين خدا بر هر چيزى داناست.
8 - آيا به كسانى ننگريستهاى كه از در گوشى سخن گفتن باز داشته شدهاند؟ [امّا] باز هم به آنچه از آن هشدار داده شده بودند برمىگردند، و به گناه و تجاوز و نافرمانى پيامبر، با يكديگر در گوشى سخن مىگويند، و هنگامى كه نزد تو مىآيند، با چيزى به تو درود مى گويند كه خدا با آن به تو درود نگفته است، و با خويشتن مىگويند: چرا خدا ما را به [كيفر] آنچه مىگوييم عذاب نمىكند؟! دوزخ برايشان بسنده است كه به آتش [شعلهور ]آن خواهند سوخت؛ پس چه بدفرجامى است!
9 - هان اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هنگامى كه با يكديگر در گوشى سخن مىگوييد، به گناه و تجاوز و نافرمانى پيامبر، با يكديگر در گوشى سخن نگوييد و به نيكوكارى و پرواپيشگى با يكديگر در گوشى سخن گوييد و از خدايى كه به سوى او كوچ داده مى شويد پروا كنيد.
10 - جز اين نيست كه در گوشى سخن گفتن از [كارهاى] شيطان است، تا [بدين وسيله آن] كسانى را كه ايمان آوردهاند اندوهگين سازد، در حالى كه جز به خواست خدا هرگز هيچ زيانى به آنان نمىرساند؛ و ايمانآوردگان بايد تنها بر خدا توكل نمايند.
نگرشى بر واژهها
نجوى: اين واژه به مفهوم رازهايى است كه هر يك به ديگرى مىرساند. اين واژه در اصل از «نجوة» به مفهوم زمين بلند است و واژه «نجاء» به معناى گام بلند برداشتن، در راه رفتن آمده، و واژه «نجات» نيز به مفهوم رهانيدن از گرفتارى و بلا آمده است.
اثم: اين واژه به مفهوم گناه آمده است، امّا منظور گناهانى است كه بيشتر جنبه فردى دارد.
عدوان: به مفهوم تجاوز آمده و منظور حقكشى و تجاوز به حقوق انسانهاست.
شأن نزول
در شأن نزول و داستان فرود آيه هشتم كه سومين آيه مورد بحث است چنين آوردهاند: گروهى از يهود و نفاقگرايان كه در جامعه نوبنياد اسلامى به صورت آزاد حضور داشتند، گاه و بيگاه به آهنگ ايجاد دلهره و وحشت در ميان مردم مسلمان با هم به گفتگوى در گوشى يا نجوا مىپرداختند و همزمان با چشمكهاى معنادار و اشارههاى ناراحتكننده و تحقيرآميز و پيچيده مردم را دستخوش دلهره مىكردند.
مردم با ديدن اين رفتارىهاى ناروا به حضور پيامبر شرفياب شده و پياپى مىگفتند: اى پيامبر خدا! ما با در گوشى سخن گفتن و رفتار پر راز و رمز يهود و منافقان و اصلاح ناپذيران، نگران فرزندان و دوستان خويش هستيم كه به جهاد در راه خدا خانه و كاشانه راترك كرده و به سوى ميدان رفتهاند. بنا بر اين از آنان بخواهيد كه از اين سبك سخن گفتن و اشارهها و چشمكهاى معنادار دست بردارند و صميمانه و دوستانه رفتار كنند.
پيامبر پس از شكايت انبوهى از مردم توحيدگرا و باايمان آن گروه را خواست و دوستانه از آنان خواست تا از كار خويش، كه نوعى جنگ روانى بر ضد مردم بود، دست برداشته و بذر ترس و هراس و نگرانى در جامعه و دلهاى نگران نيفشانند، امّا آنان نپذيرفتند و به شيوه ظالمانه خويش ادامه دادند در آن هنگام بود كه اين آيه بر قلب مصفاى پيامبر فرود آمد كه: الم تر الى الّذين نُهُوا عن النّجوى...(237)
تفسير
حضور و آگاهى وصفناپذير خدا
در آيات پيش، سخن از تجاوزكاران و ظالمان و اصلاح ناپذيرانى بود كه با ناديده گرفتن آيات و نشانههاى يكتايى و قدرت وعلم بىكران خدا، با ذات بىهمتاى او و پيامآورانش به دشمنى برخاسته و بر حقستيزى و بيداد پافشارى مىكنند، اينك در مورد بخشى از كيفر آنان در سراى آخرت، در نخستين آيه مورد بحث مىفرمايد:
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا
اين كيفر و عذاب حقستيزان روزى خواهد بود كه خدا همه آنها را از دل خاك برمىانگيزد و آنان را از گفتار و رفتار ناپسندى كه در زندگى دنيا بدانها دست يازيدند باخبر مىسازد.
أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ
آرى، خداى دانا و آگاه تمامى انديشهها و عملكردهاى آنان در زندگى را بر شمرده و در پرونده آنان نوشته است و اين درحالى است كه خود آنان گناهان خويش را فراموش ساختهاند.
وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ.
و خداى فرزانه بر هر چيزى شاهد و گواه و در همه جا حاضر و ناظر است و چيزى بر او پوشيده نخواهد ماند.
نظير آيه مورد بحث در ترسيم علم بىكران خدا و احاطه او بر كران تا كران هستى اين آيه است كه مىفرمايد: شهد الله انّه لا إله الاّ هو...(238)
خداى يكتا گواهى مىدهد كه جز ذات بىهمتاى او خدايى نيست.
آن گاه در اشاره به علم بىكران خدا مىفرمايد:
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ
آيا ندانستهاى كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه در زمين وزمان است، همه را مىداند؟
در آغاز آيه گرچه روى سخن با پيامبر گرامى است، امّا پيام آن به همه انسانهاى انديشمند و حقجو و كمالطلب است واستفهام نيز در حقيقت تقرير واقعيت است و نه پرسشى.
به باور پارهاى منظور اين است كه: آيا دليلها و نشانههاى روشن و روشنگرى را، كه نشانگر قدرت شگرف او در آفرينش و پديد آوردن نظامهاى پيچيده است، ننگريستى؟
ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ
هيچ گاه سه نفر با هم به رازگويى نمىپردازند جز اين كه ذات آگاه و داناى او چهارمين آنان است.
منظور از حضور خدا در رازگويىها و سخن گفتن به صورت در گوشى، همان آگاهى و علم بىكران اوست، نه حضور ظاهرى و مادى.
پارهاى بر آنند كه: راز آن است كه ميان دو نفر مبادله شود، امّا «نجوى» يا در گوشى آن است كه بيشتر از دو نفر باشند.
پارهاى ديگر بر آنند كه منظور از «نجوا» هر گفتار و هر سخنى است كه بيان مىشود، خواه به گونه نهانى و پوشيده گفته شود يا بلند و آشكار؛ و واژه «نجوى» اسم است براى چيزى كه به وسيله او رازگويى مىگردد.
وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ
و هيچ گاه پنج نفر با هم راز نمىگويند و در گوشى گفتگو نمىكنند، جز اين كه خدا بسان ششمين آنان است، و به راز آنان دانا و از رمز آنان آگاه مىباشد.
وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا
و نه شمارى كمتر و يا بيشتر از آنها با هم راز نمىگويند، جز اين كه - هر كجا باشند - او همراه آنان است.
او از حال و روز آنان آگاه مىباشد و همه كارهاى آنان و نيتهايشان را مىداند و تنها باشند يا به صورت گروهى چيزى از برنامهها و عملكردشان بر او پوشيده نيست. درست بر اين اساس است كه ذات پاك او را بسان تماشاگر و همراه آنان عنوان مىسازد.
ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ
سپس در روز رستاخيز آنان را از عملكردشان آگاه مىسازد.
إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
بىگمان خدا به هر چيزى داناست و چيزى از او پوشيده نخواهد بود.
موضوع رازگويى يا درگوشى سخن گفتن
در ادامه بحث از رازگويى و درگوشى سخن گفتن مىفرمايد:
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ
آيا به كسانى ننگريستى كه از درگوشى سخن گفتن هشدار داده شدهاند و با اين وصف به كار ناپسندى كه از آن باز داشته شدهاند، باز مىگردند؟
همان گونه كه در شأن نزول اشاره رفت آنان گروهى از يهوديان و منافقان بودند كه به انگيزه بدانديشى و مردمآزارى با كنايه و اشاره و چشمك زدن به درگوشى سخن مىگفتند تا بدين وسيله مسلمانان را دستخوش نگرانى و ناراحتى سازند.
وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ
و براى انجام گناه و حقكشى و نافرمانى پيامبر به رازگويى مى پردازند.
در اين فراز از آيه، منظور از گناه آن است كه آنان در انديشه مخالفت با خدا و دشمنى با او راز گويند، امّا در مورد نافرمانى پيامبر ممكن است بدان دليل اين تعبير آمده باشد كه آن حضرت آنان را از رازگويى هشدار داد و از آنان خواست تا با آن شيوههاى ناپسند، مردم باايمان را نيازارند، امّا آنان به سخن آن حضرت توجه نكردند و او را نافرمانى نمودند. و نيز ممكن است منظور آن باشد كه پيامبر اذيت و آزار مردم را تحريم فرموده بود، اما آنان به شيوه ناپسند خود ادامه مى دادند و به يكديگر نيز سفارش مىكردند كه با دستور پيامبر مخالفت كنند.
در ادامه آيه شريفه مىافزايد:
وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ
و هنگامى كه نزد تو اى پيامبر! مىآيند، به گونهاى بر تو درود و تحيت مىگويند كه چنين درود و سلامى از سوى خدا بر شما گفته نشده است.
برخى از يهود هنگامى كه به حضور آن حضرت شرفياب مىشدند، از سر تاريكانديشى و شرارت مىگفتند: «السّام عليك»! و مىدانيم كه واژه «سام» به مفهوم مرگ آمده است. پيامبر گرامى با آزادگى و مداراى بسيار همان سخن را به خود آنان بر مى گردانيد و نيك مىدانست كه آن ددمنشان چه مىگويند، امّا مردم نمىدانستند.(239)
به باور «حسن» منظور آنان از «السّام عليك»، اين بود كه: دين و آيين شما به زودى شما را آزرده ساخته و رهايش خواهيد كرد.
وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ
آنان در دل مىگويند: اگر او پيامبر خداست و كار ما ناپسند و ناروا مىباشد و خدا مىداند، پس چرا ما را به كيفر گفتارمان عذاب نمىكند؟ و چرا نفرين او را در مورد ما نمىپذيرد؟
به باور پارهاى آنان در دل به يكديگر چنين مىگويند.
و به باور پارهاى ديگر منظور اين است كه: آنان اگر بگويند چنين خواهند گفت.
در ادامه آيه شريفه خداى فرزانه با عنايت به پاسخ پيامبر به سلام ظالمانه و فريبكارانه آنان مىفرمايد:
حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها
دوزخ و آتش شعلهور آن براى آنان بسنده است كه روز رستاخيز بر آن در آيند و بسوزند.
فَبِئْسَ الْمَصِيرُ.
و راستى كه آنجا چه بد بازگشتگاه و زشت قرارگاهى است!
آرى، سرانجامِ آنان دوزخ خواهد بود كه انواع و اقسام عذابها و شكنجهها براى تبهكاران آماده است.
در آيه بعد در هشدار به مردم باايمان از رازگويى و مردمآزارى مىفرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ
هان اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هنگامى كه راز مىگوييد، به گناه و حقكشى و نافرمانى پيامبر راز نگوييد و بسان برخى از يهود و نفاقگرايان نباشيد.
وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى
بلكه بايد مفاهيم راز شما نيكوكارى و پرواى خدا و سفارش به عدالت و آزادى باشد و از گناه و نافرمانى خدا هشدار دهيد.
وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
و از نافرمانى خدايى بترسيد كه به سوى او بازگشت داده خواهيد شد و فرجام همه كارها به سوى اوست.
در آخرين آيه مورد بحث مىافزايد:
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا
رازگويى كفرگرايان و ظالمان به چيزى كه باعث اذيت و آزار مردم باايمان مىگردد و آنان را دستخوش نگرانى در مورد عزيزانشان مىسازد، از وسوسههاى شيطان است، و آنان با فريب او چنين مىكنند تا مردم باايمان را ناراحت و اندوهگين سازند.
وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ
امّا آن تاريكانديشان بايد بدانند كه شيطان جز با خواست خدا و آگاهى و اذن او هرگز نمىتوانند به مردم توحيدگرا و كمالطلب زيانى وارد آوردند، چرا كه هر اثرگذارى در جهان اثرش از سوى اوست.
به باور پارهاى منظور اين است كه: جز به فرمان او نمىتواند، چرا كه آنان به فرمان خدا به سوى جهاد رفتهاند؛ بنابراين هر رويداد خوشايند و ناخوشايندى به آنان برسد به فرمان خداست نه هيچ قدرت ديگرى.
امّا به باور پارهاى ديگر هر گرفتارى و رنجى به آنان برسد تنها به فرمان خداست و بس، چرا كه گرفتارىها پس از حركت براى جهاد و انجام فرمان خداست.
وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
و مردم باايمان در همه كارهايشان تنها بايد به خدا توكل كنند.
از ديدگاه پارهاى منظور از «نجوا» در آيه شريفه خوابهاى پريشان است كه پارهاى در عالم رؤيا برايشان پيش مىآيد و آنان را اندوهگين مىسازد.
از پيامبر گرامى آوردهاند كه در اين مورد فرمود: اذا كنتم ثلاثة فلايتناج اثنان دون صاحبهما فانّ ذلك يحزنه.(240)
هر گاه در جايى سه نفر بوديد، نبايد دو نفر از شما در حضور نفر سوم به رازگويى پردازد، چرا كه اين كار شما او را دستخوش نگرانى مىكند.
و از «ابن عمر» نيز آوردهاند كه: دو نفر بدون آگاهى دادن به سوّمى نبايد راز بگويند و او را نگران سازند.
صفحه : 542
بزرگتر
کوچکتر
بدون ترجمه
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تصویر
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
1 - آشنايى با اين سوره در پرتو مهر خدا، اينك در آستانه سوره ديگرى از سورههاى روشنگر و مجموعه ديگرى از آيات جان بخش و انسانپرور آن قرار گرفتهايم. بجاست كه پيش از آغاز ترجمه و تفسير آيات آن به نكاتى از شناسنامه آن بنگريم: 1 - نام بلند آن در آغازين آيه اين سوره مباركه، سخن از گفت و شنودى است، كه ميان پيشواى گرانقدر توحيد و بانويى مسلمان و ستمديده پيش آمده است؛ چرا كه شوهر آن زن، با نوعى طلاق رايج در روزگار جاهليت كه «ظهار» خوانده مى شد، بسان بسيارى از مردان خودسر آن زمان، اورا طلاق داده و بدين وسيله به صورت يكطرفه و بدون رعايت حقوق و امنيت و آينده زن، او را از زندگى خانوادگى محروم ساخته بود و او شكايت خودرا به پيامبر آورده و راه نجات مى جست. نام اين سوره نيز از همين آيه شريفه برگرفته شده است. 2 - فرودگاه اين سوره از ديدگاه بيشتر مفسران و محدثان، همه آيههاى اين سوره مباركه در مدينه و در روزگاران تشكيل و تكوين جامعه نوين اسلامى به تدريج بر قلب مصفاى پيامبر نور فرود آمده است؛ امّا پارهاى نيز بر آنند كه آيه 20 آن در مكه فرود آمده است. 3 - شمار آيهها و واژههاى اين سوره اين سوره مباركه در سال نهم از هجرت بر قلب پاك پيامبر فرود آمده است. اين سوره از ديدگاه بسيارى داراى 22 آيه مىباشد، امّا پارهاى نيز شمار آيات آن را 21 آيه شمردهاند. و اختلاف بر سر آيه 20 مىباشد كه به باور پارهاى در مكه فرود آمده است. اين سوره از 473 واژه و 1792 حرف پديد آمده است. 4 - پاداش تلاوت آن از پيامبر گرامى آوردهاند كه فرمود: من قراء سورة المجادلة كتب من حزبالله يوم القيامة.(235) هر كس سوره مجادله را آن گونه كه شايسته و بايسته است تلاوت كند و در مورد مفاهيم بلند و عدالتآفرين آن بينديشد و آن را مشعل فراراه قرار دهد، در روز رستاخيز در شمار بندگان راستين خدا و حزب واقعى او خواهد بود. 5 - دورنمايى از مفاهيم و معارف آن اين سوره مباركه در مدينه و در روزگار شكل يافتن تدريجى و آرام جامعه نوين اسلامى بر قلب پاك پيامبر مهر و مدارا فرود آمد، به همين جهت بيشتر آيات روشنگر و درسآموز آن از مقرارت زندگى فرد، خانواده، زندگى گروهى و اجتماعى، چگونگى رابطه انسانها با همدينان و همنوعان خويش و يك سلسله برنامهها و درسهاى انسان پرور و ادبآموز براى آماده سازى و تربيت مردم براى مهر و مدارا و گذشت و تحمل و ادب و احترام به يكديگر در زندگى اجتماعى و رعايت حقوق و حرمت انسانها و عدل و داد و قانون گرايى و قانونمدارى و آزادگى پيام مىدهد. در اين سوره از جمله اين موضوعات و مفاهيم به تابلو رفته است. در راه ساختن يك زندگى سعادتمندانه، «ظهار» يا طلاق جاهليت، حضور و آگاهى وصفناپذير خدا، موضوع رازگويى و هشدار از آن در مجالس و محافل، پرتوى از آداب نشست و برخاست با ديگران، هشدار از نفاق در عقيده و عمل، حزب راستين خدا و ويژگى و نشانههاى آن، خصلتهاى زشت و ظالمانه رهروان راه شيطان و فرجام كار آنان، فرجام شكوهبار رهروان راه حق، و دهها نكته ظريف ديگر كه خواهد آمد. اين سوره مباركه در مدينه و در روزگار تشكيل تدريجى جامعه جديد اسلامى فرود آمده است. 1 - به يقين خدا سخن آن [بانويى] را كه در مورد [عملكرد ظالمانه ]همسرش با تو [اى پيامبر!] بگومگو مىنمود و به خدا شكايت مىبرد شنيد؛ آرى، خدا گفتگوى شما را مىشنيد، چرا كه خدا شنوا و بيناست. 2 - كسانى از شما كه زنانشان را «ظهار» مىكنند [و براى اعلام حرمت آميزش، آنان را به مادرانشان تشبيه مىنمايند، بدانند كه] آنان مادرانشان نيستند [و با پندار و گفتار آنان نيز نخواهند شد، چرا كه] مادران آنان تنها كسانى هستند كه آنان را زادهاند؛ و بىترديد آنان سخنى ناپسند و ناروا مىبافند؛ و بىگمان خدا بسيار در گذرنده و آمرزنده است. 3 - و آن كسانى كه زنان خود را ظهار مىنمايند، آن گاه به آنچه گفتهاند باز مىگردند تا آن را ناديده گيرند]، پيش از آنكه با هم آميزش نمايند، آزاد ساختن بردهاى [بر آنان واجب] است؛ اين است [آنچه] كه [شما] به آن اندرز داده مىشويد؛ و خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است. 4 - و هر كس [بردهاى] نيافت [تا آن را آزاد نمايد]؛ پيش از آنكه با هم آميزش نمايند روزه دو ماه [به صورت] پياپى [بر او] بايسته است؛ و هر كس نتوانست [روزه گيرد] خوراك دادن به شصت بينوا [و سير كردن آنها در يك وعده بر او لازم] است؛ اين [قانون] براى آن است كه به خدا و پيامبرش ايمان بياوريد؛ واين مرزهاى خداست؛ و براى كفرگرايان عذابى دردناك خواهد بود. 5 - بىگمان كسانى كه با خدا و پيامبرش دشمنى مىورزند، همان گونه كه كسانى كه پيش از آنان [چنين راه زشت و ظالمانهاى را گام سپردند و] سركوب شدند، سركوب خواهند شد؛ و به يقين ما آيههايى روشن [و روشنگر] فرو فرستاديم؛ و براى كفرگرايان عذابى خواركننده خواهد بود. نگرشى بر واژهها تشتكى: از ماده «اشتكاء» به مفهوم بيان دردها و رنجها و صدماتى است كه ديگرى بر انسان وارد آورده است. تحاور: اين واژه از ريشه «حور» بسان «غور» به مفهوم مراجعه در سخن آمده و هنگامى كه به باب «محاورة» مىرود، به مفهوم گفتگو و برگردانيدن سخن از سوى هر طرف به ديگرى است. يحادون: از ماده «حد» در اصل به مفهوم مانع ميان دو پديده و جلوگيرى نمودن آمده است. كبت: اين واژه «مصدر» مىباشد و به مفهوم خوار كردن و ذليل نمودن آمده است. شأن نزول و داستان فرود «ابن عباس» در مورد داستان فرود آيه مىگويد: اين آيه و آيات پس از آن در مورد بانويى از «انصار» به نام «خوله» دختر «خويلد» فرود آمد، امّا «قتاده» و «مقاتل» او را دختر «ثعلبه» خواندهاند كه داستانش اين گونه است: بانوى نامبرده بسيار زيبا بود و همسرش «اوس» نام داشت. روزى اين مرد وارد خانه شد و او را در حال نماز نگريست و با تماشاى قامت بلند و چهره زيبايش سخت تحت تأثير قرار گرفت و از او خواست تا نمازش را كوتاه كند و به سوى شوهرش برود، امّا آن بانو از دعوت شوى خود خوددارى كرد. آن مرد كه عصبانى مزاج بود، برآشفته گرديد و در دم تصميم بر جدايى گرفت و بر رسم جاهليت فرياد بر آورد كه: «انت علىّ كظهر امّى» تو از اين پس نسبت به من، نه همسر كه بسان مادرم خواهى بود! و بدين سان به رسم ظالمانه جاهليت بى هيچ دليل و برهان خردمندانه و انسانى او را طلاق گفت. پس از ساعتى از كار خويش پشيمان گرديد و به همسرش گفت: به نظر مىرسد كه تو ديگر نسبت به من حرام شده باشى، چرا كه به رسم جاهليت تو را به گونهاى طلاق دادم كه نه مىشود همسر من گردى و نه با ديگرى ازدواج كنى! زن از شوى خود خواست تا به حضور پيامبر برود و موضوع را طرح و پاسخ بخواهد، امّا مرد گفت: من خجالت مىكشم، شما برو! آن بانو به حضور پيامبر آمد و گفت: اى پيامبر خدا! همسر من «اوس بن صامت» است. او زمانى با من ازدواج كرد كه جوان و زيبا و ثروتمند و داراى فاميل بودم. ثروت مرا خورد و جوانى مرا تباه ساخت و فاميل من نيز پراكنده شدند و اينك كه رو به پيرى نهادهام، در مورد من بيداد و بى وفايى كرده و به رسم جاهليت به وسيله «ظهار» مرا طلاق داده و پس از گفتن طلاق ، اينك سخت پشيمان است، آيا راهى هست كه من همسر او گردم و به زندگى خويش دلگرم شوم؟ پيامبر فرمود: به نظر مىرسد كه تو بر او حرام گرديده باشى و در اين مورد آيهاى نيامده است. آن زن بازگشت، امّا اندوهزده و ناآرام به صورت پياپى به حضور پيامبر شرفياب مىگرديد و از سرنوشت زندگى مشترك خود مىپرسيد؛ و چون آيه و دستورى بر پيامبر نيامده بود و به او پاسخ منفى مىداد،بسيار اندوهگين مىگشت و رنج و گرفتارى و احساس بدبختى و درماندگى مىنمود و رو به بارگاه خدا شكايت مىكرد و راه نجات مىجست. او از جمله مىگفت: اشكوا الى الله فاقتى، و حاجتى، و شدة حالى، اللّهم فانزل على لسان نبيك. بارخدايا، درماندگى و نيازمندى و گرفتارى سخت خود را به بارگاه تو آورده و به تو شكايت مىكنم! خداى من! آيهاى بر پيامبرت فروفرست و گرفتارى مرا برطرف ساز... اين نخستين مورد از اين نوع رويدادها در آن جامعه نو بنياد بود كه رخ مى گشود، به همين دليل پيامبر در انتظار فرمان خدا بود، امّا آن زن با اصرار و پافشارى از آن حضرت پاسخ مىخواست و بر آن بود كه به سوى همسر و زندگى خويش برود و در اين مورد با پيامبر گفتگو مىكرد. درست در همان شرايط بود كه فرشته وحى فرود آمد و پيام خدا را آورد: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها وَ تَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ... به يقين خدا سخن آن بانويى را كه در مورد عملكرد ظالمانه همسرش با تو اى پيامبر! بگومگو مىنمود و به خدا شكايت مىبرد شنيد؛ آرى، خدا گفتگوى شما را مىشنيد، چرا كه خدا شنوا و بيناست... پيامبر آيات را بر او خواند و فرمود: برو شوهرت را بياور! او شوهرش را صدا زد و پيامبر آيات را بر اوتلاوت فرمود و پرسيد: آيا مىتواند بندهاى آزاد نمايد؟ او پاسخ داد: اى پيامبر خدا، در شرايطى نيستم كه بتوانم بردهاى را به عنوان كفاره «ظهار» آزاد كنم. پرسيد: آيا مىتواند دو ماه به طور پياپى روزه بدارد؟ پاسخ داد: اين نيز با شرايط بدنى من برايم مشكل است و مىترسم ديد چشمانم را از دست بدهم. پيامبر فرمود: آيا مىتواند شصت فقير را خوراك دهد؟ پاسخ داد: نه، مگر با يارى و همراهى شما! پيامبر فرمود: من به تو يارى مىرسانم و پانزده صاع آن را مىدهم و از خدا مىخواهم كه به تو كمك كند تا كفاره اين كارت را بدهى و به زندگى مشترك با همسرت باز گردى. سر انجام او كفاره را داد و به زندگى با همسرش بازگشت.(236) تفسير در راه ساختن زندگى سعادتمندانه شأن نزول و داستان فرود آيه نشانگر درد و رنج و گرفتارى انسانها در چنبر جهالت و خرافهپردازى و ساختن اوهام و افكندن زنجيرها بر انديشه و دست و پاى خويش است؛ به گونهاى كه زندگى را تلخ و ناگوار ساخته و نعمتها و لذتها و بهروزى را از خود سلب نموده بودند. آرى، در آن شرايط بود كه پيامبر آمد و آيات قرآن يكى پس از ديگرى فرود آمد و كند و زنجيرهاى جاهلى و استبدادى را از دست و پا و مغزها و دلهاى بشر گشود و راه زندگى خردمندانه و انسانى را هموار ساخت و آنان را به سوى خردورزى و خردمندى و نيكبختى و رستگارى رهنمون گرديد. شمارى از آيات اين سوره گواه اين مطلب است، كه در نخستين آيه آن خداى فرزانه مىفرمايد: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها هان اى پيامبر! به يقين خدا سخن آن زنى را شنيد كه در مورد عملكرد نارواى شوهرش با تو گفتگو و چون و چرا مىكرد! به باور «ابوالعاليه» منظور اين است كه: خداوند سخن زنى را كه در مورد كار نادرست شوهرش به طور پياپى به تو مراجعه و گفتگو مىكرد، شنيد. وَ تَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ و افزون بر بحث و گفت گو با تو اى پيامبر! به خدا شكايت مىبرد و از بارگاه او كمك مىخواست، همه را شنيد. آرى، آن زن از درد و رنجى كه در زندگى مشترك به او رسيده بود، شكايت مىكرد و مىگفت: خداوندا، تو از حال من آگاهى، پس به من رحمت آور، چرا كه من فرزندان خويش، به ويژه دختران خردسالم را نمىتوانم رها كنم! اگر آنان را رها كنم و بروم، در فراز و نشيب زندگى تباه مىشوند، و اگر بخواهم از آنان نگهدارى نمايم از نظر اقتصادى در تنگنا هستم و بايد شاهد گرسنگى و مرگشان باشم! وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما آرى، خدا گفت و شنود شما را مىشنيد. إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ. بىگمان خدا شنوا و بيناست. آرى، ذات بىهمتاى او ديدنىها را مىبيند و شنيدنىها را مىشنود، چرا كه زنده و پاينده است. در آيه دوم قرآن شريف به سوى نفى آن طلاق جاهلى و ظالمانه و بيان حكم آن مىرود و در نكوهش از آن مىفرمايد: الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ آن كسانى از شما مردم مسلمان كه نسبت به همسران خويش «ظهار» نمايند و به آنان بگويد: شما نسبت به من بسان مادرم خواهى بود، آنان هرگز مادرانشان نخواهند شد و ناروا مىبافند. إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِي وَلَدْنَهُمْ چرا كه مادران آنان تنها آن كسانى هستند كه آنان را زادهاند. وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً و واقعيت اين است كه آن مردان نابخرد گفتارى زشت و ناروا مىبافند و زندگى مشترك خود و همسرانشان را به درد و رنج مىكشند، چرا كه گفتار آنان نه در دين و شريعت به رسميت شناخته شده و نه از راستى و منطق بهرهاى دارد؛ از اين رو دروغ و باطل و نارواست. وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ. و خدا بسيار درگذرنده و آمرزنده است. آرى، ذات بىهمتاى او از لغزش و گفتار نارواى آنان مىگذرد و براى جبران خطا و اصلاح كار و برداشتن موانع سعادت و امنيت، آنان را به پرداخت كفاره فرمان مىدهد. آن گاه در بيان روشنتر حكم «ظهار» مىفرمايد: وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا آن كسانى كه نسبت به همسران خويش «ظهار» مىنمايند، آن گاه از گفتار و تصميم خويش باز مىگردند، بايد پيش از آميزش با همسران خود بردهاى را آزاد نمايند. در تفسير «ثم يعودون لما قالوا»، آن گاه به گفتار خويش باز مىگردند، ديدگاهها متفاوت است: 1 - از ديدگاه «قتاده» منظور اين است كه: آنان پس از «ظهار» تصميم به آميزش با زن خود مىگيرند. اين ديدگاه موافق با مذهب مالك و ابوحنيفه است. 2 - امّا به باور پارهاى منظور اين است كه: آن زن را پس از ظهار همان گونه نگاه دارد و طلاق ندهد، در اين صورت اگر پس از مدتى تصميم به طلاق گرفت كه كار به حالت اوّل كه حرمت ظهار باشد برمىگردد و طلاق مىدهد و كفارهاى ندارد، امّا اگر پس از مدتى تصميم به زندگى دگرباره گرفت و طلاق نگفت، اين جا به حكم كفاره عمل مىكند، چرا كه با پشيمانى از كار خويش راهى جز اين ندارد و بايد به حرمت «ظهار» باز گردد و كفاره بدهد. اين ديدگاه شافعى در مسأله است و او بر بيان «ابن عباس» استدلال مىكند كه آيه را به بازگشت به ندامت و زندگى خانوادگى و دوستى تفسير مىنمايد. 3 - از ديدگاه «فراء» منظور اين است كه: آنان از آنچه گفتهاند بازمىگردند و در حقيقت آن را بىاثر مىسازند و ناديده مىگيرند. 4 - «ابوالعاليه» بر آن است كه: همان «ظهار» را تكرار مىكنند، چرا كه ظاهر آيه نشانگر اين نظر است. 5 - امّا «ابوعلى فارسى» با ردّ ديدگاه فوق مىگويد: در آيه ظاهرى به اين معنا نيست، چرا كه گاه بازگشت به موضوعى گفته مىشود كه پيش از آن نبوده است، نظير معاد كه در مورد روز رستاخيز به كار مىرود، و اين در حالى است كه كسى در آن روز نبوده است تا بازگردد. 6 - «اخفش» بر آن است كه تقدير آيه شريفه اين گونه است: و الّذين يظاهرون من نسائهم فتحرير رقبة لما قالوا ثم يعودون الى نسائهم. و آن كسانى كه زنان خود را با «ظهار» طلاق مىگويند، كفاره آن، آزاد كردن بردهاى مى باشد تا از آثار تباهگر آن نجات يابند؛ آن گاه به سوى همسران خويش باز مىگردند... و مىدانيم كه در قرآن تقديم و تأخير بسيار است. 7 - و از ديدگاه امامان خاندان محمد (ص) منظور از بازگشت، تصميم به شكستن «ظهار» و آميزش با همسر خويش است، چرا كه آميزش و بازگشت به شرايط پيش از آن بدون پرداخت كفاره جايز نيست. ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ به باور «زجاج» منظور اين است كه: اين پرداختن كفاره و سختگيرى خدا در اين مورد، دستورى است كه به آن اندرز داده مىشويد تا ديگر آن شيوه جاهلى را ترك كنيد. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ. و خدا به كارهايى كه شما انجام مىدهيد دانا و از عملكردتان آگاه است. بنابراين به آنچه خدا شما را اندرز مىدهد و به پرداخت كفاره فرمان مىراند، آن را به ياد داشته باشيد و آن را پيش از آميزش بدهيد تا كيفر نگرديد. در چهارمين آيه مورد بحث مىافزايد: فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا و هر كس توانايى ندارد تا بردهاى آزاد سازد، بايد پيش از آميزش جنسى، دو ماه پياپى روزه بدارد. منظور از دو ماه پياپى عبارت از دو ماه هلالى يا شصت روز است كه بايد روزه بگيرد. دانشمندان مذهب اهل بيت برآنند كه اگر به هنگام روزه داشتن فراتر از سى روز را به طور پياپى روزه گرفت و آن گاه بدون عذرى افطار كرد، كار او خطاست، امّا مىتواند روزهاى باقى مانده را بگيرد تا دو ماه تمام شود و تكرار لازم نيست؛ امّا اگر پيش از رسيدن به يك ماه و اندى، افطار كرد، بايد از سر گيرد. اگر روزه را آغاز كرد و آن گاه بردهاى را براى آزاد كردن يافت، ديگر بر او لازم نيست كه برده آزاد نمايد و مىتواند روزه را ادامه دهد، امّا اگر روزه را رها كند و برده آزاد كند براى او بهتر است. فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً و اگر كسى نتواند دو ماه را به صورت پياپى روزه بگيرد، بايد شصت فقير را خوراك دهد و آنان را سير كند. از ديدگاه دانشمندان ما بايد براى هر فقيرى نصف صاع غذا بدهد، امّا اگر توان مالى نداشت در آن صورت يك «مد»، كه ده سير يا حدود يك كيلو باشد كافى است. ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ اين كفارهاى كه وصف گرديد براى آن است كه به يكتايى خدا و فرمان او و رسالت پيامبرش ايمان آوريد. وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ. اين مقررات و احكامى كه در مورد كفاره «ظهار» وصف كرديم، حدود و مرزهاى خدا در اين مورد است و براى كسانى كه با آن به مخالفت برخيزند و از مرزهاى آن بگذرند، عذابى دردناك خواهد بود. در آخرين آيه مورد بحث مىفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ بىگمان كسانى كه با خدا و پيامآور او به دشمنى و ستيز برخيزند؛ همان سان كه شركگرايان و دشمنان پيشين وحى و رسالت خوار و ذليل شدند، به خفت و خوارى محكوم خواهند شد. وَ قَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ بَيِّناتٍ و بىترديد ما آيات روشن و روشنگرى در كران تا كران قرآن فرو فرستاديم. وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ. و براى كفرگرايان و ظالمان، كه اين آيهها و دليلهاى روشن و روشنگر را نپذيرند در روز رستاخيز و سراى آخرت عذاب خواركننده و شكنجه مرگآور و دردناكى خواهد بود. گفتنى است كه در مورد احكام «ظهار» و مقررات آن بايد به كتابهاى فقهى مراجعه نمود.
2 - مراجعه شود به تفسیر سوره مجادله ، آیه :1
3 - مراجعه شود به تفسیر سوره مجادله ، آیه :1
4 - مراجعه شود به تفسیر سوره مجادله ، آیه :1
5 - مراجعه شود به تفسیر سوره مجادله ، آیه :1
6 - 6 - روزى كه خدا آنان را يكسره برمىانگيزد، آن گاه آنان را از آنچه [در زندگى] انجام دادهاند باخبر مىسازد؛ [چرا كه] خدا آن [كارها] را برشمرده است، امّا آنان فراموش ساختهاند؛ و خدا بر هر چيزى گواه است. 7 - آيا ندانستهاى كه خدا آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است [همه] را مىداند؟! هيچ در گوشى سخن گفتن ميان سه نفر نيست، جز اين كه او چهارمين آنان است؛ و نه ميان پنج نفر، جز اين كه او ششمين آنان است؛ و نه كمتر از آن و نه بيشتر جز اين كه او آنان هر كجا باشند، به همراه آنان است؛ سپس روز رستاخيز آنان را از آنچه [بر زبان آورده و] انجام دادهاند باخبر مىسازد، به يقين خدا بر هر چيزى داناست. 8 - آيا به كسانى ننگريستهاى كه از در گوشى سخن گفتن باز داشته شدهاند؟ [امّا] باز هم به آنچه از آن هشدار داده شده بودند برمىگردند، و به گناه و تجاوز و نافرمانى پيامبر، با يكديگر در گوشى سخن مىگويند، و هنگامى كه نزد تو مىآيند، با چيزى به تو درود مى گويند كه خدا با آن به تو درود نگفته است، و با خويشتن مىگويند: چرا خدا ما را به [كيفر] آنچه مىگوييم عذاب نمىكند؟! دوزخ برايشان بسنده است كه به آتش [شعلهور ]آن خواهند سوخت؛ پس چه بدفرجامى است! 9 - هان اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هنگامى كه با يكديگر در گوشى سخن مىگوييد، به گناه و تجاوز و نافرمانى پيامبر، با يكديگر در گوشى سخن نگوييد و به نيكوكارى و پرواپيشگى با يكديگر در گوشى سخن گوييد و از خدايى كه به سوى او كوچ داده مى شويد پروا كنيد. 10 - جز اين نيست كه در گوشى سخن گفتن از [كارهاى] شيطان است، تا [بدين وسيله آن] كسانى را كه ايمان آوردهاند اندوهگين سازد، در حالى كه جز به خواست خدا هرگز هيچ زيانى به آنان نمىرساند؛ و ايمانآوردگان بايد تنها بر خدا توكل نمايند. نگرشى بر واژهها نجوى: اين واژه به مفهوم رازهايى است كه هر يك به ديگرى مىرساند. اين واژه در اصل از «نجوة» به مفهوم زمين بلند است و واژه «نجاء» به معناى گام بلند برداشتن، در راه رفتن آمده، و واژه «نجات» نيز به مفهوم رهانيدن از گرفتارى و بلا آمده است. اثم: اين واژه به مفهوم گناه آمده است، امّا منظور گناهانى است كه بيشتر جنبه فردى دارد. عدوان: به مفهوم تجاوز آمده و منظور حقكشى و تجاوز به حقوق انسانهاست. شأن نزول در شأن نزول و داستان فرود آيه هشتم كه سومين آيه مورد بحث است چنين آوردهاند: گروهى از يهود و نفاقگرايان كه در جامعه نوبنياد اسلامى به صورت آزاد حضور داشتند، گاه و بيگاه به آهنگ ايجاد دلهره و وحشت در ميان مردم مسلمان با هم به گفتگوى در گوشى يا نجوا مىپرداختند و همزمان با چشمكهاى معنادار و اشارههاى ناراحتكننده و تحقيرآميز و پيچيده مردم را دستخوش دلهره مىكردند. مردم با ديدن اين رفتارىهاى ناروا به حضور پيامبر شرفياب شده و پياپى مىگفتند: اى پيامبر خدا! ما با در گوشى سخن گفتن و رفتار پر راز و رمز يهود و منافقان و اصلاح ناپذيران، نگران فرزندان و دوستان خويش هستيم كه به جهاد در راه خدا خانه و كاشانه راترك كرده و به سوى ميدان رفتهاند. بنا بر اين از آنان بخواهيد كه از اين سبك سخن گفتن و اشارهها و چشمكهاى معنادار دست بردارند و صميمانه و دوستانه رفتار كنند. پيامبر پس از شكايت انبوهى از مردم توحيدگرا و باايمان آن گروه را خواست و دوستانه از آنان خواست تا از كار خويش، كه نوعى جنگ روانى بر ضد مردم بود، دست برداشته و بذر ترس و هراس و نگرانى در جامعه و دلهاى نگران نيفشانند، امّا آنان نپذيرفتند و به شيوه ظالمانه خويش ادامه دادند در آن هنگام بود كه اين آيه بر قلب مصفاى پيامبر فرود آمد كه: الم تر الى الّذين نُهُوا عن النّجوى...(237) تفسير حضور و آگاهى وصفناپذير خدا در آيات پيش، سخن از تجاوزكاران و ظالمان و اصلاح ناپذيرانى بود كه با ناديده گرفتن آيات و نشانههاى يكتايى و قدرت وعلم بىكران خدا، با ذات بىهمتاى او و پيامآورانش به دشمنى برخاسته و بر حقستيزى و بيداد پافشارى مىكنند، اينك در مورد بخشى از كيفر آنان در سراى آخرت، در نخستين آيه مورد بحث مىفرمايد: يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا اين كيفر و عذاب حقستيزان روزى خواهد بود كه خدا همه آنها را از دل خاك برمىانگيزد و آنان را از گفتار و رفتار ناپسندى كه در زندگى دنيا بدانها دست يازيدند باخبر مىسازد. أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ آرى، خداى دانا و آگاه تمامى انديشهها و عملكردهاى آنان در زندگى را بر شمرده و در پرونده آنان نوشته است و اين درحالى است كه خود آنان گناهان خويش را فراموش ساختهاند. وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ. و خداى فرزانه بر هر چيزى شاهد و گواه و در همه جا حاضر و ناظر است و چيزى بر او پوشيده نخواهد ماند. نظير آيه مورد بحث در ترسيم علم بىكران خدا و احاطه او بر كران تا كران هستى اين آيه است كه مىفرمايد: شهد الله انّه لا إله الاّ هو...(238) خداى يكتا گواهى مىدهد كه جز ذات بىهمتاى او خدايى نيست. آن گاه در اشاره به علم بىكران خدا مىفرمايد: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ آيا ندانستهاى كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه در زمين وزمان است، همه را مىداند؟ در آغاز آيه گرچه روى سخن با پيامبر گرامى است، امّا پيام آن به همه انسانهاى انديشمند و حقجو و كمالطلب است واستفهام نيز در حقيقت تقرير واقعيت است و نه پرسشى. به باور پارهاى منظور اين است كه: آيا دليلها و نشانههاى روشن و روشنگرى را، كه نشانگر قدرت شگرف او در آفرينش و پديد آوردن نظامهاى پيچيده است، ننگريستى؟ ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ هيچ گاه سه نفر با هم به رازگويى نمىپردازند جز اين كه ذات آگاه و داناى او چهارمين آنان است. منظور از حضور خدا در رازگويىها و سخن گفتن به صورت در گوشى، همان آگاهى و علم بىكران اوست، نه حضور ظاهرى و مادى. پارهاى بر آنند كه: راز آن است كه ميان دو نفر مبادله شود، امّا «نجوى» يا در گوشى آن است كه بيشتر از دو نفر باشند. پارهاى ديگر بر آنند كه منظور از «نجوا» هر گفتار و هر سخنى است كه بيان مىشود، خواه به گونه نهانى و پوشيده گفته شود يا بلند و آشكار؛ و واژه «نجوى» اسم است براى چيزى كه به وسيله او رازگويى مىگردد. وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ و هيچ گاه پنج نفر با هم راز نمىگويند و در گوشى گفتگو نمىكنند، جز اين كه خدا بسان ششمين آنان است، و به راز آنان دانا و از رمز آنان آگاه مىباشد. وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا و نه شمارى كمتر و يا بيشتر از آنها با هم راز نمىگويند، جز اين كه - هر كجا باشند - او همراه آنان است. او از حال و روز آنان آگاه مىباشد و همه كارهاى آنان و نيتهايشان را مىداند و تنها باشند يا به صورت گروهى چيزى از برنامهها و عملكردشان بر او پوشيده نيست. درست بر اين اساس است كه ذات پاك او را بسان تماشاگر و همراه آنان عنوان مىسازد. ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ سپس در روز رستاخيز آنان را از عملكردشان آگاه مىسازد. إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ بىگمان خدا به هر چيزى داناست و چيزى از او پوشيده نخواهد بود. موضوع رازگويى يا درگوشى سخن گفتن در ادامه بحث از رازگويى و درگوشى سخن گفتن مىفرمايد: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ آيا به كسانى ننگريستى كه از درگوشى سخن گفتن هشدار داده شدهاند و با اين وصف به كار ناپسندى كه از آن باز داشته شدهاند، باز مىگردند؟ همان گونه كه در شأن نزول اشاره رفت آنان گروهى از يهوديان و منافقان بودند كه به انگيزه بدانديشى و مردمآزارى با كنايه و اشاره و چشمك زدن به درگوشى سخن مىگفتند تا بدين وسيله مسلمانان را دستخوش نگرانى و ناراحتى سازند. وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ و براى انجام گناه و حقكشى و نافرمانى پيامبر به رازگويى مى پردازند. در اين فراز از آيه، منظور از گناه آن است كه آنان در انديشه مخالفت با خدا و دشمنى با او راز گويند، امّا در مورد نافرمانى پيامبر ممكن است بدان دليل اين تعبير آمده باشد كه آن حضرت آنان را از رازگويى هشدار داد و از آنان خواست تا با آن شيوههاى ناپسند، مردم باايمان را نيازارند، امّا آنان به سخن آن حضرت توجه نكردند و او را نافرمانى نمودند. و نيز ممكن است منظور آن باشد كه پيامبر اذيت و آزار مردم را تحريم فرموده بود، اما آنان به شيوه ناپسند خود ادامه مى دادند و به يكديگر نيز سفارش مىكردند كه با دستور پيامبر مخالفت كنند. در ادامه آيه شريفه مىافزايد: وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ و هنگامى كه نزد تو اى پيامبر! مىآيند، به گونهاى بر تو درود و تحيت مىگويند كه چنين درود و سلامى از سوى خدا بر شما گفته نشده است. برخى از يهود هنگامى كه به حضور آن حضرت شرفياب مىشدند، از سر تاريكانديشى و شرارت مىگفتند: «السّام عليك»! و مىدانيم كه واژه «سام» به مفهوم مرگ آمده است. پيامبر گرامى با آزادگى و مداراى بسيار همان سخن را به خود آنان بر مى گردانيد و نيك مىدانست كه آن ددمنشان چه مىگويند، امّا مردم نمىدانستند.(239) به باور «حسن» منظور آنان از «السّام عليك»، اين بود كه: دين و آيين شما به زودى شما را آزرده ساخته و رهايش خواهيد كرد. وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ آنان در دل مىگويند: اگر او پيامبر خداست و كار ما ناپسند و ناروا مىباشد و خدا مىداند، پس چرا ما را به كيفر گفتارمان عذاب نمىكند؟ و چرا نفرين او را در مورد ما نمىپذيرد؟ به باور پارهاى آنان در دل به يكديگر چنين مىگويند. و به باور پارهاى ديگر منظور اين است كه: آنان اگر بگويند چنين خواهند گفت. در ادامه آيه شريفه خداى فرزانه با عنايت به پاسخ پيامبر به سلام ظالمانه و فريبكارانه آنان مىفرمايد: حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها دوزخ و آتش شعلهور آن براى آنان بسنده است كه روز رستاخيز بر آن در آيند و بسوزند. فَبِئْسَ الْمَصِيرُ. و راستى كه آنجا چه بد بازگشتگاه و زشت قرارگاهى است! آرى، سرانجامِ آنان دوزخ خواهد بود كه انواع و اقسام عذابها و شكنجهها براى تبهكاران آماده است. در آيه بعد در هشدار به مردم باايمان از رازگويى و مردمآزارى مىفرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ هان اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هنگامى كه راز مىگوييد، به گناه و حقكشى و نافرمانى پيامبر راز نگوييد و بسان برخى از يهود و نفاقگرايان نباشيد. وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى بلكه بايد مفاهيم راز شما نيكوكارى و پرواى خدا و سفارش به عدالت و آزادى باشد و از گناه و نافرمانى خدا هشدار دهيد. وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ و از نافرمانى خدايى بترسيد كه به سوى او بازگشت داده خواهيد شد و فرجام همه كارها به سوى اوست. در آخرين آيه مورد بحث مىافزايد: إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا رازگويى كفرگرايان و ظالمان به چيزى كه باعث اذيت و آزار مردم باايمان مىگردد و آنان را دستخوش نگرانى در مورد عزيزانشان مىسازد، از وسوسههاى شيطان است، و آنان با فريب او چنين مىكنند تا مردم باايمان را ناراحت و اندوهگين سازند. وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ امّا آن تاريكانديشان بايد بدانند كه شيطان جز با خواست خدا و آگاهى و اذن او هرگز نمىتوانند به مردم توحيدگرا و كمالطلب زيانى وارد آوردند، چرا كه هر اثرگذارى در جهان اثرش از سوى اوست. به باور پارهاى منظور اين است كه: جز به فرمان او نمىتواند، چرا كه آنان به فرمان خدا به سوى جهاد رفتهاند؛ بنابراين هر رويداد خوشايند و ناخوشايندى به آنان برسد به فرمان خداست نه هيچ قدرت ديگرى. امّا به باور پارهاى ديگر هر گرفتارى و رنجى به آنان برسد تنها به فرمان خداست و بس، چرا كه گرفتارىها پس از حركت براى جهاد و انجام فرمان خداست. وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ و مردم باايمان در همه كارهايشان تنها بايد به خدا توكل كنند. از ديدگاه پارهاى منظور از «نجوا» در آيه شريفه خوابهاى پريشان است كه پارهاى در عالم رؤيا برايشان پيش مىآيد و آنان را اندوهگين مىسازد. از پيامبر گرامى آوردهاند كه در اين مورد فرمود: اذا كنتم ثلاثة فلايتناج اثنان دون صاحبهما فانّ ذلك يحزنه.(240) هر گاه در جايى سه نفر بوديد، نبايد دو نفر از شما در حضور نفر سوم به رازگويى پردازد، چرا كه اين كار شما او را دستخوش نگرانى مىكند. و از «ابن عمر» نيز آوردهاند كه: دو نفر بدون آگاهى دادن به سوّمى نبايد راز بگويند و او را نگران سازند.
ترتیل بسم الله الرحمن الرحیم
ترتیل استاد سعد الغامدی صفحه : 542
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 28 - حزب 55 - سوره مجادله - صفحه 542
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا
مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر مجمع البیان
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
سخنرانی توسط مرحوم کافی درباره دین از سایت راسخون با عنوان میرزای شیرازی2
مراثی (نوحه) توسط حاج محمد باقر منصوری بمناسبت محرم الحرام درباره حضرت ابوالفضل ع از سایت تبیان با عنوان ای سرو باغ جنت
ادعیه (دعاخوانی) توسط حاج سید مهدی میرداماد درباره دعای ابوحمزه ثمالی از سایت عقیق با عنوان دعای ابو حمزه ثمالی
تلاوت توسط استاد محمد اللیثی درباره 27 - نمل از سایت الکعبه با عنوان النمل الآیة 33و 34 -4 دقائق ممیزة
مناجات توسط حاج سید مهدی میرداماد بمناسبت رمضان المبارک از سایت راسخون با عنوان سید مهدی میر داماد - سال 1395 - شب اول ماه مبارک رمضان - مناجات مسجد کوفه
مدایح (به شادی ) توسط حاج محمود کریمی بمناسبت رجب المرجب درباره امام علی علیه السلام از سایت تبیان با عنوان علی علی یا مولا
اذان توسط استاد محمد صدیق منشاوی از سایت الکعبه با عنوان أذان الجمعة 29-2-2008
ترتیل توسط شیخ أحمد بن علی العجمی درباره 113 - فلق از سایت mp3quran.net با عنوان قرآن کریم سوره فلق - حفص از عاصم
ندبه انتظار توسط حاج سید مهدی میرداماد بمناسبت شعبان المعظم درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت شهید آوینی با عنوان کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد
درس حوزوی توسط آیت الله العظمی جوادی آملی درباره 13 - رعد از سایت راسخون با عنوان سوره ی رعد آیات 27 تا 29 - 4
کتاب صوتی توسط حجت الاسلام و المسلمین علی ملکی از سایت پی سی دانلود با عنوان ترجمه شنیداری قرآن کریم - ویژه جوانان و نوجوانان - علی ملکی - سوره النصر
کلیپ سخنان توسط حجت الاسلام و المسلمین پناهیان درباره دین از سایت راسخون با عنوان مجهز شوید به اسلحه های جنگ نامنظم
در باره ما
|
تماس با ما
|
نظرخواهی
|
سایت جایگزین
خدمات تلفن همراه
مر
ا
جعه: 183,896,413