خدمات تلفن همراه

قرآن تبيان- جزء 2 - حزب 3 - سوره بقره - صفحه 22


شروع جزء 2و حزب 3
سَیَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُوا عَلَیْهَا قُل لِّلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
142 - (142)(سيقول السفهاء من الناس ما ولهم عن قبلتهم التي كانوا عليها):(به زودي نادانان از مردم خواهند گفت ،چه انگيزه اي مسلمانان را از قبله اي كه برآن بودند بر گردانيد؟).منظور از سفيهان ، يهود و مشركين عرب بودند و سفاهت يعني تزلزل رأي وعدم پايداري عقل ، آنها بزودي مي گويند چه چيز باعث شد مسلمانان از بيت المقدس كه سالها در مكه و ماهها پس از هجرت رو به آن نماز مي خواندندبرگردند؟ و قبله را به مسلمانان نسبت دادند ،در حالي كه بيت المقدس قبلا ازمسلمانان قبله يهود بود و علت اين نسبت اين بود كه در ايجاد تعجب و واردبودن اعتراض مؤثرتر باشد،(قل لله المشرق و المغرب يهدي من يشاء الي صراطمستقيم ):(اي پيامبر بگو مشرق و مغرب و همه جهات از آن خداست و او هر كه را خواهد بسوي راه مستقيم هدايت مي كند )پس جهات هيچ كدام شرافتي برديگري ندارند و آنچه به آنها شرافت و كرامت مي دهد انتخاب الهي است و خدازماني كه مكاني را براي قبله وجهت توجه بندگانش برگزيد پس آن مكان به شرف قبله بودن مشرف مي شود و هر كس بدان سو رو كند برمسير مستقيم سيركرده است .و مسأله تغيير قبله يك مسأله اساسي و انقلابي ريشه دار در جهت نشر حقايق و معارف اسلام بود كه آن را در مقابل يهود و نصاري استقلال و هويت مي بخشيد و لذا يهود در برابر اين مسأله مهم ساكت ننشستند واعتراض كردند.
وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنتَ عَلَیْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَیْهِ وَإِن کَانَتْ لَکَبِیرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ
143 - (143)(و كذلك جعلنا كم امه وسطا لتكونوا شهداءعلي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا):(و ما شما را اينچنين امتي وسط قرار داديم تا شاهدان برساير مردم باشيد و رسول بر شما شاهد باشد)پس امت محمد(ص ) در حدتعادل و وسط قرار دارد و از جانب صراط مستقيم بسوي چپ و راست يا افراطو تفريط مائل نمي شود، چون مشركين و وثني ها كه نه به معاد اعتقاد دارند و نه به خدا، بنابراين تمام هم آنها زندگي دنيوي و زر وزيور ظاهري آنست و غرق درماديت مي باشند و توجهي به فضايل معنوي و روحاني ندارند و نصاري به عكس بسوي رهبانيت ميل كرده اند و كليه كمالات مادي و جسمي را كه خداوندآنها را در نشئه بشر قرار داده است رها كرده اند واصحاب روح هستند و چون اسباب مادي را كنار گذاشته اند نتيجه را هم باطل كرده اند، چون دنيا مزرعه آخرت و سبب نيل به آنست (يهود هم كه مانند مشركين غرق در ماديت و زرپرستي مي باشند)، اما امت اسلام به تحقيق بين اين دو كمال و سعادت را جمع نموده اند و ماديت و معنويت را در حد اعتدال برگزيده اند، پس اسلام امتي متعادل و ميانه است كه هر دو طرف با آن سنجيده مي شوند، لذا اين امت شهيد وگواه است بر ساير امم .و بر همه آنان ، فرد اكمل و اتم آنها شاهد است ، يعني نبي اسلام (ص ) و بااينكه اين معني صحيح است اما زماني صحيح است كه امت را ميزان بگيريم نه شاهد ،و شهادت بر حقايق اعمال مردم در دنيا عمل مي شود، مثل انقياد وسرپيچي يا رد وقبول يا صلاح و فساد و اداي اين شهادت در روز قيامت ازجانب همه شاهدان ، حتي اعضاي بدن انسان هم خواهد بود، روزي كه حضرت رسول (ص ) قيام مي كند و مي فرمايد:(يا رب ان قومي اتخذوا هذا القران مهجورا)(65)،(اي پروردگار من ،همانا امت من اين قرآن را مهجور قرار دادند)،واين كرامت در شهادت دادن اختصاص به اولياء و طاهرين از امت دارد(66)، نه اهل فسق و عصيان از امت ،پس شهادت علي رغم اينكه به طور كلي به امت اسلام نسبت داده شده ، بر همه آنان حمل نمي شود كما اينكه فضيلت داشتن بني اسرائيل بر عالمين اختصاص به همه آنان ندارد،اين معنا اگر چه صحيح بنظرميرسد ،اما معناي بهتر آنست كه بگوئيم منظور از وسط بودن امت ، قرار داشتن آن بين مردم و بين رسول است نه بين دو جانب افراط و تفريط، يعني امت اسلام واسطه ميانه رسول و مردمند و پيامبر در قلوب مسلمانان علم كتاب و حكمت رابه وديعه گذاشته است و اوست كه در راه تطهير و تزكيه پيش قدم برهمه امت مي باشد،(وما جعلنا القبله التي كنت عليها الا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب علي عقبيه ):(و ما قرار نداديم آن قبله اي راكه تو برآن بودي جز براي آنكه بدانيم چه كسي رسول را پيروي مي كند و چه كسي به عقب خود بر مي گردد) پس از نفوذامر خود روي مي گرداند تا آنچه مخفي است آشكار شود و سبب اين تغيير وتبديل ، تكميل ايمان مردم و تشخيص دادن مطيعان از عاصيان و روي گردانان است ،(و ان كانت لكبيره الا علي الذين هدي الله ):(هر چند كه اين امر جز بركساني كه خدا هدايتشان كرده بسيار دشوار است ) البته تغيير قبله امري نامأنوس و دشوار است كه فقط قلبهائي آن را به آساني پذيرا مي شوند كه از جانب خداهدايت شده اند و متمسك به اوامر الهي هستند و هيچ دشواري در امر خدانمي بينند،(و ما كان الله ليضيع ايمانكم ان الله بالناس لرؤف رحيم ):(و خدا هرگزايمان شما را ضايع و باطل نمي كند، همانا خداوند نسبت به مردم بسيار مهربان ورئوف است )، يهود گفتند: اگر قبله سابق شماباطل شده ،پس نمازهاي شما كه تاكنون رو به بيت المقدس خوانده ايد باطل است ، واگر قبله قبلي شما حق بودپس توجه جديد شما به سوي كعبه باطل و نادرست است و نماز فعلي شما باطل است و اين دليل بر آنست كه محمد(ص )ازناحيه خود حرفي زده است و وحي در اين خصوص به او نرسيده ، و اين روش يهود است كه راه خدا را سد نمايند وهنگامي كه خدا حكمي ر انسخ مي كند جار و جنجال و فتنه به راه بياندازند ،اماخداوند مي فرمايد: همه اعمال شما صحيح است و خدا نسبت به همه رأفت ومهر دارد، رأفت اختصاص به اشخاص مبتلا و بيچاره دارد، اما رحمت و مهر اعم است و شامل همه موارد مي شود.
قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ
144 - (144)(قد نري تقلب وجهك في السماء فلنولينك قبله ترضها):(همانا ما روي چرخاندن تو را در آسمان ديديم ، پس بزودي تو را به سوي قبله اي مي گردانيم كه از آن راضي مي شوي )، چون پيامبر(ص ) بخاطر سرزنش و آزار يهوديان بسياراندوهگين بودند و در انتظار وحي در آسمان روي مي گردانيد .در مورد كلمه (ترضها)دوست داشتن امري موجب ناخشنودي از غير آن نيست ، بلكه چون يهود به مسلمانان آزار و سرزنش مي نمودند كه شما از قبله ماتبعيت مي كنيد، لذا پيامبر(ص ) در انتظار تغيير قبله بودند تا قبله اختصاصي داشته باشند، (فول وجهك شطر المسجد الحرام ):(پس بر گردان رويت را به طرف قسمتي از مسجد الحرام )يعني روي خود را به جانب كعبه نما،(و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره ):(و هر جا بوديد روي خود را بدان سو كنيد)اين عبارت تأييد مي كند كه قبله تغيير نموده ،در حاليكه پيامبر(ص )در حال نماز در مسجدبودند و ساير مسلمانان در معيت ايشان بودند،(وان الذين اوتوا الكتاب ليعلمون انه الحق من ربهم ):(و كساني كه اهل كتابند مي دانند كه اين امر تغيير قبله حقي ازجانب پروردگارشان مي باشد)چون در كتاب آسماني آنها پيامبر اسلام تأييد شده بود و آنها مي دانستند كه قبله آن پيامبر موعود كعبه است ،(و ما الله بغافل عمايعملون ):(و خدا از آنچه مي كنند غافل نيست )يعني خدا از كتمان حقيقت ومخفي نمودن آگاهي آنها نسبت به اين مطلب آگاه است و او خود عهده دار ردمكر و كيد آنان مي باشد.
وَلَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ بِکُلِّ آیَةٍ مَّا تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِینَ
145 - (145)(ولئن اتيت الذين اوتوا الكتاب بكل ايه ما تبعوا قبلتك وما انت بتابع قبلتهم وما بعضهم بتابع قبله بعض ):(و اگر براي اهل كتاب تمام معجزات و نشانها را بياوري باز هم از قبله تو پيروي نمي كنند وتو هم نبايد ازقبله آنان پيروي كني و خود آنها هم قبله يكديگر را قبول ندارند)يعني اينها از روي ناداني نيست كه پيروي نمي كنند، بلكه بخوبي حق را مي شناسند، اما به جهت عناد وهواهاي نفساني و مصالح دنيوي از زير بار حق شأنه خالي مي كنند و خود آنان هم هر كدام قبله خود را دارند، يهود به طرف صخره بيت المقدس رو مي كنند ونصاري به جانب مشرق رو مي كنند ، (ولئن اتبعت اهواءهم من بعد ما جاءك من العلم انك اذا لمن الظالمين ):(و اگر بعد از آن علمي كه نزد تو آمد ،از هواهاي نفساني آنان پيروي كني در اين صورت تو هم از ستمكاران خواهي بود)در اين جمله رسول گرامي خود را تهديد نموده است ، اما در معني توجه آن به امت است ،يعني خطاب اصلي به مردم است و هركس بعد از اينهمه دلايل آشكار كه حقانيت پيامبر (ص )را ثابت مي كند از هوي و هوسهاي اهل كتاب پيروي كند وطريقه حق را طرد نمايد هرآينه بخاطر پيروي ازهواهاي نفساني اش از ستمكاران خواهند بود.

صفحه : 22
بزرگتر  کوچکتر  بدون ترجمه  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
قرآن  عثمان طه با کیفیت بالا صفحه 22
تصویر  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 

142 - (142)(سيقول السفهاء من الناس ما ولهم عن قبلتهم التي كانوا عليها):(به زودي نادانان از مردم خواهند گفت ،چه انگيزه اي مسلمانان را از قبله اي كه برآن بودند بر گردانيد؟).منظور از سفيهان ، يهود و مشركين عرب بودند و سفاهت يعني تزلزل رأي وعدم پايداري عقل ، آنها بزودي مي گويند چه چيز باعث شد مسلمانان از بيت المقدس كه سالها در مكه و ماهها پس از هجرت رو به آن نماز مي خواندندبرگردند؟ و قبله را به مسلمانان نسبت دادند ،در حالي كه بيت المقدس قبلا ازمسلمانان قبله يهود بود و علت اين نسبت اين بود كه در ايجاد تعجب و واردبودن اعتراض مؤثرتر باشد،(قل لله المشرق و المغرب يهدي من يشاء الي صراطمستقيم ):(اي پيامبر بگو مشرق و مغرب و همه جهات از آن خداست و او هر كه را خواهد بسوي راه مستقيم هدايت مي كند )پس جهات هيچ كدام شرافتي برديگري ندارند و آنچه به آنها شرافت و كرامت مي دهد انتخاب الهي است و خدازماني كه مكاني را براي قبله وجهت توجه بندگانش برگزيد پس آن مكان به شرف قبله بودن مشرف مي شود و هر كس بدان سو رو كند برمسير مستقيم سيركرده است .و مسأله تغيير قبله يك مسأله اساسي و انقلابي ريشه دار در جهت نشر حقايق و معارف اسلام بود كه آن را در مقابل يهود و نصاري استقلال و هويت مي بخشيد و لذا يهود در برابر اين مسأله مهم ساكت ننشستند واعتراض كردند.

143 - (143)(و كذلك جعلنا كم امه وسطا لتكونوا شهداءعلي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا):(و ما شما را اينچنين امتي وسط قرار داديم تا شاهدان برساير مردم باشيد و رسول بر شما شاهد باشد)پس امت محمد(ص ) در حدتعادل و وسط قرار دارد و از جانب صراط مستقيم بسوي چپ و راست يا افراطو تفريط مائل نمي شود، چون مشركين و وثني ها كه نه به معاد اعتقاد دارند و نه به خدا، بنابراين تمام هم آنها زندگي دنيوي و زر وزيور ظاهري آنست و غرق درماديت مي باشند و توجهي به فضايل معنوي و روحاني ندارند و نصاري به عكس بسوي رهبانيت ميل كرده اند و كليه كمالات مادي و جسمي را كه خداوندآنها را در نشئه بشر قرار داده است رها كرده اند واصحاب روح هستند و چون اسباب مادي را كنار گذاشته اند نتيجه را هم باطل كرده اند، چون دنيا مزرعه آخرت و سبب نيل به آنست (يهود هم كه مانند مشركين غرق در ماديت و زرپرستي مي باشند)، اما امت اسلام به تحقيق بين اين دو كمال و سعادت را جمع نموده اند و ماديت و معنويت را در حد اعتدال برگزيده اند، پس اسلام امتي متعادل و ميانه است كه هر دو طرف با آن سنجيده مي شوند، لذا اين امت شهيد وگواه است بر ساير امم .و بر همه آنان ، فرد اكمل و اتم آنها شاهد است ، يعني نبي اسلام (ص ) و بااينكه اين معني صحيح است اما زماني صحيح است كه امت را ميزان بگيريم نه شاهد ،و شهادت بر حقايق اعمال مردم در دنيا عمل مي شود، مثل انقياد وسرپيچي يا رد وقبول يا صلاح و فساد و اداي اين شهادت در روز قيامت ازجانب همه شاهدان ، حتي اعضاي بدن انسان هم خواهد بود، روزي كه حضرت رسول (ص ) قيام مي كند و مي فرمايد:(يا رب ان قومي اتخذوا هذا القران مهجورا)(65)،(اي پروردگار من ،همانا امت من اين قرآن را مهجور قرار دادند)،واين كرامت در شهادت دادن اختصاص به اولياء و طاهرين از امت دارد(66)، نه اهل فسق و عصيان از امت ،پس شهادت علي رغم اينكه به طور كلي به امت اسلام نسبت داده شده ، بر همه آنان حمل نمي شود كما اينكه فضيلت داشتن بني اسرائيل بر عالمين اختصاص به همه آنان ندارد،اين معنا اگر چه صحيح بنظرميرسد ،اما معناي بهتر آنست كه بگوئيم منظور از وسط بودن امت ، قرار داشتن آن بين مردم و بين رسول است نه بين دو جانب افراط و تفريط، يعني امت اسلام واسطه ميانه رسول و مردمند و پيامبر در قلوب مسلمانان علم كتاب و حكمت رابه وديعه گذاشته است و اوست كه در راه تطهير و تزكيه پيش قدم برهمه امت مي باشد،(وما جعلنا القبله التي كنت عليها الا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب علي عقبيه ):(و ما قرار نداديم آن قبله اي راكه تو برآن بودي جز براي آنكه بدانيم چه كسي رسول را پيروي مي كند و چه كسي به عقب خود بر مي گردد) پس از نفوذامر خود روي مي گرداند تا آنچه مخفي است آشكار شود و سبب اين تغيير وتبديل ، تكميل ايمان مردم و تشخيص دادن مطيعان از عاصيان و روي گردانان است ،(و ان كانت لكبيره الا علي الذين هدي الله ):(هر چند كه اين امر جز بركساني كه خدا هدايتشان كرده بسيار دشوار است ) البته تغيير قبله امري نامأنوس و دشوار است كه فقط قلبهائي آن را به آساني پذيرا مي شوند كه از جانب خداهدايت شده اند و متمسك به اوامر الهي هستند و هيچ دشواري در امر خدانمي بينند،(و ما كان الله ليضيع ايمانكم ان الله بالناس لرؤف رحيم ):(و خدا هرگزايمان شما را ضايع و باطل نمي كند، همانا خداوند نسبت به مردم بسيار مهربان ورئوف است )، يهود گفتند: اگر قبله سابق شماباطل شده ،پس نمازهاي شما كه تاكنون رو به بيت المقدس خوانده ايد باطل است ، واگر قبله قبلي شما حق بودپس توجه جديد شما به سوي كعبه باطل و نادرست است و نماز فعلي شما باطل است و اين دليل بر آنست كه محمد(ص )ازناحيه خود حرفي زده است و وحي در اين خصوص به او نرسيده ، و اين روش يهود است كه راه خدا را سد نمايند وهنگامي كه خدا حكمي ر انسخ مي كند جار و جنجال و فتنه به راه بياندازند ،اماخداوند مي فرمايد: همه اعمال شما صحيح است و خدا نسبت به همه رأفت ومهر دارد، رأفت اختصاص به اشخاص مبتلا و بيچاره دارد، اما رحمت و مهر اعم است و شامل همه موارد مي شود.

144 - (144)(قد نري تقلب وجهك في السماء فلنولينك قبله ترضها):(همانا ما روي چرخاندن تو را در آسمان ديديم ، پس بزودي تو را به سوي قبله اي مي گردانيم كه از آن راضي مي شوي )، چون پيامبر(ص ) بخاطر سرزنش و آزار يهوديان بسياراندوهگين بودند و در انتظار وحي در آسمان روي مي گردانيد .در مورد كلمه (ترضها)دوست داشتن امري موجب ناخشنودي از غير آن نيست ، بلكه چون يهود به مسلمانان آزار و سرزنش مي نمودند كه شما از قبله ماتبعيت مي كنيد، لذا پيامبر(ص ) در انتظار تغيير قبله بودند تا قبله اختصاصي داشته باشند، (فول وجهك شطر المسجد الحرام ):(پس بر گردان رويت را به طرف قسمتي از مسجد الحرام )يعني روي خود را به جانب كعبه نما،(و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره ):(و هر جا بوديد روي خود را بدان سو كنيد)اين عبارت تأييد مي كند كه قبله تغيير نموده ،در حاليكه پيامبر(ص )در حال نماز در مسجدبودند و ساير مسلمانان در معيت ايشان بودند،(وان الذين اوتوا الكتاب ليعلمون انه الحق من ربهم ):(و كساني كه اهل كتابند مي دانند كه اين امر تغيير قبله حقي ازجانب پروردگارشان مي باشد)چون در كتاب آسماني آنها پيامبر اسلام تأييد شده بود و آنها مي دانستند كه قبله آن پيامبر موعود كعبه است ،(و ما الله بغافل عمايعملون ):(و خدا از آنچه مي كنند غافل نيست )يعني خدا از كتمان حقيقت ومخفي نمودن آگاهي آنها نسبت به اين مطلب آگاه است و او خود عهده دار ردمكر و كيد آنان مي باشد.

145 - (145)(ولئن اتيت الذين اوتوا الكتاب بكل ايه ما تبعوا قبلتك وما انت بتابع قبلتهم وما بعضهم بتابع قبله بعض ):(و اگر براي اهل كتاب تمام معجزات و نشانها را بياوري باز هم از قبله تو پيروي نمي كنند وتو هم نبايد ازقبله آنان پيروي كني و خود آنها هم قبله يكديگر را قبول ندارند)يعني اينها از روي ناداني نيست كه پيروي نمي كنند، بلكه بخوبي حق را مي شناسند، اما به جهت عناد وهواهاي نفساني و مصالح دنيوي از زير بار حق شأنه خالي مي كنند و خود آنان هم هر كدام قبله خود را دارند، يهود به طرف صخره بيت المقدس رو مي كنند ونصاري به جانب مشرق رو مي كنند ، (ولئن اتبعت اهواءهم من بعد ما جاءك من العلم انك اذا لمن الظالمين ):(و اگر بعد از آن علمي كه نزد تو آمد ،از هواهاي نفساني آنان پيروي كني در اين صورت تو هم از ستمكاران خواهي بود)در اين جمله رسول گرامي خود را تهديد نموده است ، اما در معني توجه آن به امت است ،يعني خطاب اصلي به مردم است و هركس بعد از اينهمه دلايل آشكار كه حقانيت پيامبر (ص )را ثابت مي كند از هوي و هوسهاي اهل كتاب پيروي كند وطريقه حق را طرد نمايد هرآينه بخاطر پيروي ازهواهاي نفساني اش از ستمكاران خواهند بود.

مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 2 - حزب 3 - سوره بقره - صفحه 22
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا

مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر اطیب البیان

انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 89,276,878