خدمات تلفن همراه

قرآن تبيان- جزء 2 - حزب 3 - سوره بقره - صفحه 23


الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ
146 - (146)(الذين اتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابناءهم ):(كساني كه اهل كتابند محمد(ص ) را آنچنان مي شناسند كه پسران خويش را)و آيا شناختي بالاتراز شناخت انسان نسبت به فرزندش وجود دارد؟پس امر حقانيت و رسالت پيامبراسلام (ص )نزد آنان از واضحات بوده است ، (وان فريقا منهم ليكتمون الحق وهم يعلمون ):(و همانا عده اي از ايشان حق را كتمان مي كنند در حاليكه به خوبي مي دانند)پس همانا كساني كه علي رغم شناخت حقيقت از آن روي گردانند هم خودشان گمراهند و هم ديگران را گمراه مي كنند.
الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ
147 - (147)(الحق من ربك فلا تكونن من الممترين ):(همه حق از جانب پروردگارت مي باشد، پس از شكاكان نباش ) اين جمله تأكيد بيان سابق است ونهي از شك را تشديد مي كند و(امتراء) همان ارتياب و شك است و همچنان ظاهر خطاب با پيامبر(ص ) است ، اما باطن آن متوجه به امت مي باشد.
وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
148 - (148)(ولكل وجهه هو موليها):(وبراي هر گروهي قبله اي است كه بدان رومي كنند)(وجهه ) به معناي هر چيزي است كه انسان به آن رو مي كند و متوجه آن مي شود، مانند قبله ، وهر جمعيتي مطابق مصالحشان قبله اي دارند كه امري اعتباري و قرار دادي است و اين امر حكمي تكويني و لايتغير(تغييرناپذير)نيست ، پس بحث و جنجال در باره آن از دسائس و فتنه هاي اهل كتاب در هرزمان مي باشد و نبايد مسلمانان بيش از اين ، اين مسأله را تعقيب كنند،(فاستبقواالخيرات ):(پس بسوي نيكي ها بر يكديگر پيشي بگيريد)يعني به سرعت به سمت خيرات بشتابيد، (اين ما تكونوا يات بكم الله جميعا ان الله علي كل شي ءقدير):(هرجا باشيد خدا همه شما را مي آورد ،همانا خدا بر هر امري تواناست )،پس خدا بزودي همه شما را در قيامت جمع مي كند و آن روزي است كه هيچ شكي در آن نيست .
وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
149 - (149)(ومن حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام ):(و از هر جاخارج شدي رويت را بسوي قسمتي از مسجد الحرام بگردان )چون آن قبله اي است كه آن را دوست مي داري ،پس خدا تو را بسوي آن مي گرداند، (وانه للحق من ربك وما الله بغافل عما تعملون ):(و همانا حق از ناحيه پروردگار توست وخدا از آنچه مي كنيد غافل نيست ).
وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِی وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ
150 - (150)(ومن حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام وحيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره ):(واز هر جا خارج شدي روي خود را بسوي قسمتي ازمسجد الحرام بگردان و هرجا كه بوديد رو بدان سو كنيد)معناي جمله اينست درهر شهر، مكه باشد يا شهر ديگر حكم ثابت براي شما آنست كه روي خود رابسوي كعبه كنيد و علت تكرار اين جمله تأكيد بر ثبوت اين حكم است كه هميشه و در هر حال متوجه به كعبه و خداي متعال باشيد، (لئلا يكون للناس عليكم حجه الا الذين ظلموا منهم فلا تخشوهم واخشوني ):(تا آنكه ديگر براي مردم حجتي بر عليه شما نباشد، مگر آنها كه ستمكارند، پس از آنها مترس و ازمن خشيت داشته باش )، در اين جمله سه فائده براي حكم قبله بيان مي نمايد،اول ): آنكه يهود در كتاب آسماني خود خوانده بودندكه قبله پيامبراسلام (ص )كعبه است نه بيت المقدس ، پس اگر قبله تغيير نمي كرد حجت آنها بر مسلمانان تمام بود كه بگويند ،دين شما و پيامبر شما آن دين موعود در تورات نيست ،دوم ):اينكه با وجود اين مطلب ستمكاران از آنها كه تابع هوي و هوسهاي خودهستند باز هم اقرار به حق نمي كنند، پس از آنها نترس ، بلكه از من بترس كه هيچ سلطه اي در عالم جز سلطه من نيست ، و سوم ): آنكه مردم مسلمان را بسوي تماميت نعمت و كمال دينشان متوجه مي كند،(ولاتم نعمتي عليكم ولعلكم تهتدون ):(و تا آنكه نعمت خود را بر شما تمام كنيم و آنكه شايد هدايت شويد)دراينجا فائده سوم مطرح مي شود كه همان اكمال نعمت است كه ثمره اش هم هدايت مي باشد،(و قسمتي ازاين اكمال نعمت در فتح مكه و شكستن بتهاي آن ظاهر مي شود).
کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ
151 - (151)(كما ارسلنا فيكم رسولا منكم يتلوا عليكم اياتنا و يزكيكم ويعلمكم الكتاب و الحكمه ويعلمكم مالم تكونوا تعلمون ):(همانطور كه رسولي از ميان خود شما در بين شما فرستادم تا آيات ما را بر شمابخواند و شما را تزكيه كند و كتاب و حكمت به شما بياموزد و به شما ياد دهد آنچه را كه هرگزنمي دانستيد) يعني امر رسالت نيز انعامي ديگر در حق شما بود همچنانكه ساختن كعبه بدست ابراهيم (ع ) و قبله نمودن آن نعمت بود و اين آيه استجابت دعاي ابراهيم (ع ) است كه در ابتداي سوره نمود و خداوند بوسيله ظهور پيامبر وتلاوت قرآن و تطهير مكه از رجس و پليدي بتها و اعتقادات فاسده كفر و شرك و برطرف كردن ملكات رذيله اخلاقي مثل كبر و بخل و اعمال زشت و قبيح مثل قتل و زنا و تعليم معارف اصلي و فرعي دين ،(تزكيه و تعليم كتاب و حكمت )دعاي ابراهيم (ع ) را اجابت كرد.
فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ
152 - (152)(فاذكروني اذكركم واشكروا لي ولا تكفرون ):(پس مرا ياد كنيد تا شمارا ياد كنم و مرا شكر گزاريد و كفران نعمت نكنيد)همانا خداوند برپيامبر(ص )ومسلمانان منت نهاد در هدايت آنان بسوي خويش و بسوي بالاترين مراحل كمال ، سپس متفرع بر نعمت اسلام نعمت دعوت آنها بسوي ياد خدا و شكرخداست تا بر شكر وعدم كفر آنها افزوده شود و پيامبر(ص ) فرمود: كه خداوندمرا خبر داد كه خداوند همنشين كسي است كه او را ياد كند و خداوند فرموده :اي پسر آدم ، مرا در نفس خود ياد كن ،من نيز تو را در نفسم ياد مي كنم ، در خلوت مرا ياد كن ، من نيز تو را در خلوت ياد مي كنم ،در حضور ديگران مرا ياد كن من نيز تو را در حضور ديگران ياد مي كنم و فرمود: هنگامي كه بدانم بنده من اشتغال به ذكر من دارد،بنده ام را از شهوات باز داشته و تنها به مناجات خود مشغولش كنم ،اگر چنين باشد و زماني اراده سهو و نسيان بنمايد من حائل مي شوم از آنكه نسيان به او دست دهد و فرمود: مرا ياد كنيد تا من هم با نعمتم شما را ياد كنم ومرا با طاعت ياد كنيد تا شما را به نعمت ها واحسان و آسايش و رضوان يادنمايم .
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ
153 - (153)(يا ايها الذين امنوا استعينوابالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرين ):(اي كساني كه ايمان آورده ايد از صبر و نماز استمداد طلبيد، همانا خداوند با صابران است ) صبر از بالاترين ملكات و احوالي است كه قرآن آن را ستوده و بدان امرنموده صبر از اعازم امور است و باعث مي شود تا همه مشكلات در نظر انسان كوچك جلوه كند و خدا ياور صابران است و نماز از بزرگترين عبادتهايي است كه قرآن برآن تأكيد فراوان دارد و در باره هر امري كه سفارش مي كند، نماز درصدر آن قرار دارد،اما در اين آيه نفرمود، خدابا نماز گزاران است ، بلكه فرمود،خدا باصابران است ،چون اين مقام ، مقام برخورد و مواجهه با مواقف هولناك وهماوردي با شجاعان است و در اين مقام اهتمام به صبر مناسبتر است چون صبركليد هر مشكل است و خدا صابران را كمك مي رساند،(الصبر مفتاح الفرج ،صبر كليدفرج خدايي است ) و در اين مقام كه دشمنان قصد حمله به مسلمانان را دارند تاحكومت عدل و دعوت حق را نابود كنند، مسلمانان بايد آمادگي دفاع و جهاد راداشته باشند، چون دشمن با اقامه حجت و منطق قانع نشده است و قصد مقابله دارد، پس اين بلاء احتياج به صبر شديد دارد، حتي بالاتر از صبر بر مرض وخشكسالي ، پس هدف از صبر تحمل اذيت و آزار نيست ، بلكه صبر براي جهادو دفع دشمنان خداست .

صفحه : 23
بزرگتر  کوچکتر  بدون ترجمه  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
قرآن  مرکز طبع و نشر قرآن کریم صفحه 23
تصویر  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 

146 - (146)(الذين اتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابناءهم ):(كساني كه اهل كتابند محمد(ص ) را آنچنان مي شناسند كه پسران خويش را)و آيا شناختي بالاتراز شناخت انسان نسبت به فرزندش وجود دارد؟پس امر حقانيت و رسالت پيامبراسلام (ص )نزد آنان از واضحات بوده است ، (وان فريقا منهم ليكتمون الحق وهم يعلمون ):(و همانا عده اي از ايشان حق را كتمان مي كنند در حاليكه به خوبي مي دانند)پس همانا كساني كه علي رغم شناخت حقيقت از آن روي گردانند هم خودشان گمراهند و هم ديگران را گمراه مي كنند.

147 - (147)(الحق من ربك فلا تكونن من الممترين ):(همه حق از جانب پروردگارت مي باشد، پس از شكاكان نباش ) اين جمله تأكيد بيان سابق است ونهي از شك را تشديد مي كند و(امتراء) همان ارتياب و شك است و همچنان ظاهر خطاب با پيامبر(ص ) است ، اما باطن آن متوجه به امت مي باشد.

148 - (148)(ولكل وجهه هو موليها):(وبراي هر گروهي قبله اي است كه بدان رومي كنند)(وجهه ) به معناي هر چيزي است كه انسان به آن رو مي كند و متوجه آن مي شود، مانند قبله ، وهر جمعيتي مطابق مصالحشان قبله اي دارند كه امري اعتباري و قرار دادي است و اين امر حكمي تكويني و لايتغير(تغييرناپذير)نيست ، پس بحث و جنجال در باره آن از دسائس و فتنه هاي اهل كتاب در هرزمان مي باشد و نبايد مسلمانان بيش از اين ، اين مسأله را تعقيب كنند،(فاستبقواالخيرات ):(پس بسوي نيكي ها بر يكديگر پيشي بگيريد)يعني به سرعت به سمت خيرات بشتابيد، (اين ما تكونوا يات بكم الله جميعا ان الله علي كل شي ءقدير):(هرجا باشيد خدا همه شما را مي آورد ،همانا خدا بر هر امري تواناست )،پس خدا بزودي همه شما را در قيامت جمع مي كند و آن روزي است كه هيچ شكي در آن نيست .

149 - (149)(ومن حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام ):(و از هر جاخارج شدي رويت را بسوي قسمتي از مسجد الحرام بگردان )چون آن قبله اي است كه آن را دوست مي داري ،پس خدا تو را بسوي آن مي گرداند، (وانه للحق من ربك وما الله بغافل عما تعملون ):(و همانا حق از ناحيه پروردگار توست وخدا از آنچه مي كنيد غافل نيست ).

150 - (150)(ومن حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام وحيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره ):(واز هر جا خارج شدي روي خود را بسوي قسمتي ازمسجد الحرام بگردان و هرجا كه بوديد رو بدان سو كنيد)معناي جمله اينست درهر شهر، مكه باشد يا شهر ديگر حكم ثابت براي شما آنست كه روي خود رابسوي كعبه كنيد و علت تكرار اين جمله تأكيد بر ثبوت اين حكم است كه هميشه و در هر حال متوجه به كعبه و خداي متعال باشيد، (لئلا يكون للناس عليكم حجه الا الذين ظلموا منهم فلا تخشوهم واخشوني ):(تا آنكه ديگر براي مردم حجتي بر عليه شما نباشد، مگر آنها كه ستمكارند، پس از آنها مترس و ازمن خشيت داشته باش )، در اين جمله سه فائده براي حكم قبله بيان مي نمايد،اول ): آنكه يهود در كتاب آسماني خود خوانده بودندكه قبله پيامبراسلام (ص )كعبه است نه بيت المقدس ، پس اگر قبله تغيير نمي كرد حجت آنها بر مسلمانان تمام بود كه بگويند ،دين شما و پيامبر شما آن دين موعود در تورات نيست ،دوم ):اينكه با وجود اين مطلب ستمكاران از آنها كه تابع هوي و هوسهاي خودهستند باز هم اقرار به حق نمي كنند، پس از آنها نترس ، بلكه از من بترس كه هيچ سلطه اي در عالم جز سلطه من نيست ، و سوم ): آنكه مردم مسلمان را بسوي تماميت نعمت و كمال دينشان متوجه مي كند،(ولاتم نعمتي عليكم ولعلكم تهتدون ):(و تا آنكه نعمت خود را بر شما تمام كنيم و آنكه شايد هدايت شويد)دراينجا فائده سوم مطرح مي شود كه همان اكمال نعمت است كه ثمره اش هم هدايت مي باشد،(و قسمتي ازاين اكمال نعمت در فتح مكه و شكستن بتهاي آن ظاهر مي شود).

151 - (151)(كما ارسلنا فيكم رسولا منكم يتلوا عليكم اياتنا و يزكيكم ويعلمكم الكتاب و الحكمه ويعلمكم مالم تكونوا تعلمون ):(همانطور كه رسولي از ميان خود شما در بين شما فرستادم تا آيات ما را بر شمابخواند و شما را تزكيه كند و كتاب و حكمت به شما بياموزد و به شما ياد دهد آنچه را كه هرگزنمي دانستيد) يعني امر رسالت نيز انعامي ديگر در حق شما بود همچنانكه ساختن كعبه بدست ابراهيم (ع ) و قبله نمودن آن نعمت بود و اين آيه استجابت دعاي ابراهيم (ع ) است كه در ابتداي سوره نمود و خداوند بوسيله ظهور پيامبر وتلاوت قرآن و تطهير مكه از رجس و پليدي بتها و اعتقادات فاسده كفر و شرك و برطرف كردن ملكات رذيله اخلاقي مثل كبر و بخل و اعمال زشت و قبيح مثل قتل و زنا و تعليم معارف اصلي و فرعي دين ،(تزكيه و تعليم كتاب و حكمت )دعاي ابراهيم (ع ) را اجابت كرد.

152 - (152)(فاذكروني اذكركم واشكروا لي ولا تكفرون ):(پس مرا ياد كنيد تا شمارا ياد كنم و مرا شكر گزاريد و كفران نعمت نكنيد)همانا خداوند برپيامبر(ص )ومسلمانان منت نهاد در هدايت آنان بسوي خويش و بسوي بالاترين مراحل كمال ، سپس متفرع بر نعمت اسلام نعمت دعوت آنها بسوي ياد خدا و شكرخداست تا بر شكر وعدم كفر آنها افزوده شود و پيامبر(ص ) فرمود: كه خداوندمرا خبر داد كه خداوند همنشين كسي است كه او را ياد كند و خداوند فرموده :اي پسر آدم ، مرا در نفس خود ياد كن ،من نيز تو را در نفسم ياد مي كنم ، در خلوت مرا ياد كن ، من نيز تو را در خلوت ياد مي كنم ،در حضور ديگران مرا ياد كن من نيز تو را در حضور ديگران ياد مي كنم و فرمود: هنگامي كه بدانم بنده من اشتغال به ذكر من دارد،بنده ام را از شهوات باز داشته و تنها به مناجات خود مشغولش كنم ،اگر چنين باشد و زماني اراده سهو و نسيان بنمايد من حائل مي شوم از آنكه نسيان به او دست دهد و فرمود: مرا ياد كنيد تا من هم با نعمتم شما را ياد كنم ومرا با طاعت ياد كنيد تا شما را به نعمت ها واحسان و آسايش و رضوان يادنمايم .

153 - (153)(يا ايها الذين امنوا استعينوابالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرين ):(اي كساني كه ايمان آورده ايد از صبر و نماز استمداد طلبيد، همانا خداوند با صابران است ) صبر از بالاترين ملكات و احوالي است كه قرآن آن را ستوده و بدان امرنموده صبر از اعازم امور است و باعث مي شود تا همه مشكلات در نظر انسان كوچك جلوه كند و خدا ياور صابران است و نماز از بزرگترين عبادتهايي است كه قرآن برآن تأكيد فراوان دارد و در باره هر امري كه سفارش مي كند، نماز درصدر آن قرار دارد،اما در اين آيه نفرمود، خدابا نماز گزاران است ، بلكه فرمود،خدا باصابران است ،چون اين مقام ، مقام برخورد و مواجهه با مواقف هولناك وهماوردي با شجاعان است و در اين مقام اهتمام به صبر مناسبتر است چون صبركليد هر مشكل است و خدا صابران را كمك مي رساند،(الصبر مفتاح الفرج ،صبر كليدفرج خدايي است ) و در اين مقام كه دشمنان قصد حمله به مسلمانان را دارند تاحكومت عدل و دعوت حق را نابود كنند، مسلمانان بايد آمادگي دفاع و جهاد راداشته باشند، چون دشمن با اقامه حجت و منطق قانع نشده است و قصد مقابله دارد، پس اين بلاء احتياج به صبر شديد دارد، حتي بالاتر از صبر بر مرض وخشكسالي ، پس هدف از صبر تحمل اذيت و آزار نيست ، بلكه صبر براي جهادو دفع دشمنان خداست .

مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 2 - حزب 3 - سوره بقره - صفحه 23
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن مرکز طبع و نشر قرآن کریم

مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر اطیب البیان

انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 87,459,439