قرآن تبيان- جزء 10 - حزب 19 - سوره انفال - صفحه 182


وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
41 - (41)(و اعلموا انما غنمتم من شي ءفان لله خمسه و للرسول و لذي القربي واليتامي و المساكين و ابن السبيل ان كنتم امنتم بالله (8) و ما انزلنا علي عبدنا يوم الفرقان يوم التقي الجمعان و الله علي كل شي ء قدير):(و بدانيد آنچه را سودمي بريد، از هر چيزي يك پنجم آن براي خدا و رسول و خويشاوند او و يتيمان وبيچارگان و در راه ماندگان است ، اگر به خدا و آنچه را كه بر بنده مان در روزجدايي ، روزي كه دو گروه از هم متمايز مي شوند،نازل كرده ايم ،ايمان آورده ايد،وخداوند بر هر چيز تواناست )،(غنيمت )يعني فايده اي كه از تجارت يا كار يا جنگ حاصل مي شود و در مورد خاص بر غنميت جنگي منطبق مي گردد و (ذي القربي )يعني خويشاوندان و نزديكان رسولخدا(ص ) و يا بطوري كه از روايات قطعي استفاده مي شود ،منظور افراد معيني از ايشان مي باشد و (يتيم )كسي است كه پدرش در حاليكه او خردسال بوده ، فوت شده باشد، و در اين آيه حكم خمس بيان شده و مي فرمايد: واجب است كه يك پنجم در آمد انسان به اهل آن تعلق بگيرد. و مي فرمايد: خمس را بدهيد اگر به خدا و آنچه ما بربنده مان نازل كرده ايم (يعني قرآن ) ايمان آورده ايد و مراد از (يوم الفرقان )روز بدر است به شهادت اينكه دردنباله اش فرمود، روزي كه دو گروه از هم جداگشتند و خداوند در آن روز باياري كردن حق ، آن را از باطل متمايز نمود و جمله آخر در حكم تعليل است ،يعني خداوند چون بر همه چيز قادر است ،لذا توانست در روز بدر حق را ازباطل متمايز نموده و آن را غلبه ببخشد و آنچه در روز بدر برپيامبر نازل شد،آيات قرآن در باره انفال و غنائم جنگي بود و تشريع حكم خمس مانند سايرتشريعات قرآن ابدي و دائمي است ومصارف خمس هم منحصر در همين مواردمذكور در آيه است و هر گروه سهمي مستقل از خمس دارند.
إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلَکِن لِّیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْرًا کَانَ مَفْعُولًا لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَى مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ
42 - (42)(اذ انتم بالعدوه الدنيا وهم بالعدوه القصوي و الركب اسفل منكم ولوتواعدتم لاختلفتم في الميعاد ولكن ليقضي الله امرا كان مفعولا ليهلك من هلك عن بينه و يحيي من حي عن بينه و ان الله لسميع عليم ):(هنگامي كه شما درنقطه مرتفع نزديكتر و ايشان در بلندي دورتري قرار داشتند و قافله پايينتر ازشما بودند و اگر برخورد به اين شكل را قبلا قرار مي گذاشتيد،هر آينه در آن اختلاف مي كرديد، وليكن خدا چنين نمود تا امري را كه شدني بود بگذارند، تاهلاك شود، هر كس كه از روي بينش در مسير هلاكت افتاده و زنده گردد، هركس كه از روي بينش در مسير حيات قرار گرفته و همانا خداوند شنوا وداناست )، (عدوه )يعني طرف بلند بيابان و(ركب ) قافله مال التجاره ابوسفيان بود. مي فرمايد:برخورد شما دوگروه به اين صورت مشيت خداي سبحان بوده ، نه آنكه از روي برنامه ريزي و قصد و براساس مشورت و توافق طرفين باشد، چون مشركين با آنكه داراي شوكت و تعداد فراوان بودند و در قسمت مرتفع بيابان درجايي كه آب در دسترسشان بود و زمين زير پايشان محكم بود و مؤمنان با آنكه تعدادشان كم بود و ضعف قوا داشتند و در قسمت پست تر بيابان در زميني ريگزار و بي آب قرار داشتند و اردوگاه ابوسفيان هم در يك نقطه پايينتر قرارداشت و مؤمنين نتوانستند بر آن قافله مسلط شوند، با اين همه شرايط دشوار بازهم مؤمنان بر مشركان پيروز شدند و اين امري عادي نبود، بلكه خداوند با مشيت خاص خود اراده كرده بود تا امر خود را براند و مؤمنين را نصرت نموده و آنها رابر كفار غلبه بخشد. و در تعليل مطلب مي فرمايد:اگر خداوند اين امر را جاري نمود و شما را تأييدكرد، همه به جهت آن بود كه خود دليل روشني بر حقانيت حق و بطلان باطل باشد تا هر كس هلاك مي شود با داشتن دليل و تشخيص راه از چاه هلاك شده باشد و هر كس هم زنده مي شود با دليل روشن زنده شده باشد، پس منظور ازهلاكت و زنده شدن ، هدايت و ضلالت است و در آخر مي فرمايد: خداوند شنواو داناست ، يعني دعا و فرياد كمك خواهي شما را مي شنود و به آنچه دردلهاي شماست آگاه است .
إِذْ یُرِیکَهُمُ اللَّهُ فِی مَنَامِکَ قَلِیلًا وَلَوْ أَرَاکَهُمْ کَثِیرًا لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَلَکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
43 - (43)(اذ يريكهم الله في منامك قليلا و لو اريكهم كثيرا لفشلتم و لتنازعتم في الامر و لكن الله سلم انه عليم بذات الصدور):(هنگامي كه خداوند آنها را درخوابت اندكي به تو نماياند و اگر آنها را بيشتر مي نماياند هر آينه سستي مي نموديد و در امر اختلاف مي كرديد،ليكن خداوند شما را به سلامت داشت ،همانا او به آنچه در سينه هاست آگاه است )، (فشل )يعني ضعف توأم با اضطراب و (تنازع )يعني اختلاف و (تسليم )يعني نجات دادن . مي فرمايد:اي پيامبر، به ياد آر آن زماني را كه خداوند دشمنانت را در خوابت در نظرت اندك نمود تا دلهايتان استوار شود و آرامش يابيد و اگر در نظرت آنهارا زياد جلوه مي داد و تو مؤمنان را از نفرات آنها خبر مي دادي قطعا از ضعف وتعداد كم خود دچار اضطراب و سستي مي شدند و در امر جنگ دچار اختلاف مي گشتند،اما خداوند شما را از اختلاف و سستي نجات داد، چون او به درون سينه ها علم دارد و خوب مي داند كه احوال قلبها چگونه است و براي اطمينان يافتن و استواري دلها و نيرومند شدن آنها چه چيز شايسته است .
وَإِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلًا وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْرًا کَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ
44 - (44)(و اذ يريكموهم اذالتقيتم في اعينكم قليلاو يقللكم في اعينهم ليقضي الله امرا كان مفعولا و الي الله ترجع الامور):(و هنگامي كه در زمان رويارويي با آنها،ايشان را در نظر شما اندك نمود و شما را نيز در چشم ايشان اندك نماياندتا خداوند امري را كه شدني بود براند و همه امور به سوي خدا باز مي گردند)،خداي سبحان در ابتداي برخورد،مؤمنان را در نظركفار حقير جلوه داد تا آنهامغرور شده و ايشان را غير قابل اعتنا بپندارند و همين امر باعث شجاع شدن وپياده شدن و جنگيدن آنها گردد،لكن چون دست به كار جنگ شدند ،خداوندمؤمنان را در نظر آنها دو برابر جلوه داد و همين امر باعث شد كه عزمشان سست شده و شكست بخورند و اين معنا از آيه 13 سوره آل عمران استفاده مي شود. از طرف ديگر خداوند كفار را در نظر مؤمنان اندك جلوه داد تا ايشان كفار راحقير بشمارند و قوت قلب يافته و با شجاعت بر جنگ و كارزار مشغول شوند وخداوند همه اين امور را براي آن انجام داد تا امر غلبه مؤمنان بر مشركان حتمي شود و خداوند خالق همه اسباب و مدبر امور همه عالم است ،لذا بازگشت همه امور بسوي خداي سبحان است .
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
45 - (45)(يا ايها الذين امنوا اذالقيتم فئه فاثبتوا واذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون ):(اي كساني كه ايمان آورده ايد هنگامي كه با گروهي برخورد مي كنيد، استوارباشيد و خدا را بسيار ياد كنيد تا شايد رستگار شويد)،(ثبات )ضد زوال است و دراين آيه به معناي استواري و ثبات قدم در برابر دشمن مي باشد. مي فرمايد: اي مؤمنان وقتي با گروهي از دشمن روبرو شديد،ايستادگي كنيد وفرار نكنيد و خدا را در دل و زبانتان ياد نماييد، ومطابق حالات درونيتان همواره به ياد خدا باشيد، چون او معبود و پروردگار شماست كه زندگي و مرگتان به دست اوست و اين امر باعث تجديد روح تقوي و راندن حب دنيا و وسوسه هاي شيطاني مي شود و با ياد خدا متوجه مي گرديد كه نهايت كارشما در جنگ يكي ازاين دو نيكوئيست يا بر دشمنان خدا پيروز مي شويد و يا با شهادت به بهشت الهي و جوار رحمت حق دست مي يابيد و اين هر دو رستگاري و فلاح محسوب مي شود و خداوند اجر كساني را كه عمل شايسته انجام دهند ضايع نمي كند،(انا لانضيع اجر من احسن عملا)(9).

صفحه : 182
بزرگتر  کوچکتر  بدون ترجمه  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
قرآن  عثمان طه با کیفیت بالا صفحه 182
تصویر  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 

41 - (41)(و اعلموا انما غنمتم من شي ءفان لله خمسه و للرسول و لذي القربي واليتامي و المساكين و ابن السبيل ان كنتم امنتم بالله (8) و ما انزلنا علي عبدنا يوم الفرقان يوم التقي الجمعان و الله علي كل شي ء قدير):(و بدانيد آنچه را سودمي بريد، از هر چيزي يك پنجم آن براي خدا و رسول و خويشاوند او و يتيمان وبيچارگان و در راه ماندگان است ، اگر به خدا و آنچه را كه بر بنده مان در روزجدايي ، روزي كه دو گروه از هم متمايز مي شوند،نازل كرده ايم ،ايمان آورده ايد،وخداوند بر هر چيز تواناست )،(غنيمت )يعني فايده اي كه از تجارت يا كار يا جنگ حاصل مي شود و در مورد خاص بر غنميت جنگي منطبق مي گردد و (ذي القربي )يعني خويشاوندان و نزديكان رسولخدا(ص ) و يا بطوري كه از روايات قطعي استفاده مي شود ،منظور افراد معيني از ايشان مي باشد و (يتيم )كسي است كه پدرش در حاليكه او خردسال بوده ، فوت شده باشد، و در اين آيه حكم خمس بيان شده و مي فرمايد: واجب است كه يك پنجم در آمد انسان به اهل آن تعلق بگيرد. و مي فرمايد: خمس را بدهيد اگر به خدا و آنچه ما بربنده مان نازل كرده ايم (يعني قرآن ) ايمان آورده ايد و مراد از (يوم الفرقان )روز بدر است به شهادت اينكه دردنباله اش فرمود، روزي كه دو گروه از هم جداگشتند و خداوند در آن روز باياري كردن حق ، آن را از باطل متمايز نمود و جمله آخر در حكم تعليل است ،يعني خداوند چون بر همه چيز قادر است ،لذا توانست در روز بدر حق را ازباطل متمايز نموده و آن را غلبه ببخشد و آنچه در روز بدر برپيامبر نازل شد،آيات قرآن در باره انفال و غنائم جنگي بود و تشريع حكم خمس مانند سايرتشريعات قرآن ابدي و دائمي است ومصارف خمس هم منحصر در همين مواردمذكور در آيه است و هر گروه سهمي مستقل از خمس دارند.

42 - (42)(اذ انتم بالعدوه الدنيا وهم بالعدوه القصوي و الركب اسفل منكم ولوتواعدتم لاختلفتم في الميعاد ولكن ليقضي الله امرا كان مفعولا ليهلك من هلك عن بينه و يحيي من حي عن بينه و ان الله لسميع عليم ):(هنگامي كه شما درنقطه مرتفع نزديكتر و ايشان در بلندي دورتري قرار داشتند و قافله پايينتر ازشما بودند و اگر برخورد به اين شكل را قبلا قرار مي گذاشتيد،هر آينه در آن اختلاف مي كرديد، وليكن خدا چنين نمود تا امري را كه شدني بود بگذارند، تاهلاك شود، هر كس كه از روي بينش در مسير هلاكت افتاده و زنده گردد، هركس كه از روي بينش در مسير حيات قرار گرفته و همانا خداوند شنوا وداناست )، (عدوه )يعني طرف بلند بيابان و(ركب ) قافله مال التجاره ابوسفيان بود. مي فرمايد:برخورد شما دوگروه به اين صورت مشيت خداي سبحان بوده ، نه آنكه از روي برنامه ريزي و قصد و براساس مشورت و توافق طرفين باشد، چون مشركين با آنكه داراي شوكت و تعداد فراوان بودند و در قسمت مرتفع بيابان درجايي كه آب در دسترسشان بود و زمين زير پايشان محكم بود و مؤمنان با آنكه تعدادشان كم بود و ضعف قوا داشتند و در قسمت پست تر بيابان در زميني ريگزار و بي آب قرار داشتند و اردوگاه ابوسفيان هم در يك نقطه پايينتر قرارداشت و مؤمنين نتوانستند بر آن قافله مسلط شوند، با اين همه شرايط دشوار بازهم مؤمنان بر مشركان پيروز شدند و اين امري عادي نبود، بلكه خداوند با مشيت خاص خود اراده كرده بود تا امر خود را براند و مؤمنين را نصرت نموده و آنها رابر كفار غلبه بخشد. و در تعليل مطلب مي فرمايد:اگر خداوند اين امر را جاري نمود و شما را تأييدكرد، همه به جهت آن بود كه خود دليل روشني بر حقانيت حق و بطلان باطل باشد تا هر كس هلاك مي شود با داشتن دليل و تشخيص راه از چاه هلاك شده باشد و هر كس هم زنده مي شود با دليل روشن زنده شده باشد، پس منظور ازهلاكت و زنده شدن ، هدايت و ضلالت است و در آخر مي فرمايد: خداوند شنواو داناست ، يعني دعا و فرياد كمك خواهي شما را مي شنود و به آنچه دردلهاي شماست آگاه است .

43 - (43)(اذ يريكهم الله في منامك قليلا و لو اريكهم كثيرا لفشلتم و لتنازعتم في الامر و لكن الله سلم انه عليم بذات الصدور):(هنگامي كه خداوند آنها را درخوابت اندكي به تو نماياند و اگر آنها را بيشتر مي نماياند هر آينه سستي مي نموديد و در امر اختلاف مي كرديد،ليكن خداوند شما را به سلامت داشت ،همانا او به آنچه در سينه هاست آگاه است )، (فشل )يعني ضعف توأم با اضطراب و (تنازع )يعني اختلاف و (تسليم )يعني نجات دادن . مي فرمايد:اي پيامبر، به ياد آر آن زماني را كه خداوند دشمنانت را در خوابت در نظرت اندك نمود تا دلهايتان استوار شود و آرامش يابيد و اگر در نظرت آنهارا زياد جلوه مي داد و تو مؤمنان را از نفرات آنها خبر مي دادي قطعا از ضعف وتعداد كم خود دچار اضطراب و سستي مي شدند و در امر جنگ دچار اختلاف مي گشتند،اما خداوند شما را از اختلاف و سستي نجات داد، چون او به درون سينه ها علم دارد و خوب مي داند كه احوال قلبها چگونه است و براي اطمينان يافتن و استواري دلها و نيرومند شدن آنها چه چيز شايسته است .

44 - (44)(و اذ يريكموهم اذالتقيتم في اعينكم قليلاو يقللكم في اعينهم ليقضي الله امرا كان مفعولا و الي الله ترجع الامور):(و هنگامي كه در زمان رويارويي با آنها،ايشان را در نظر شما اندك نمود و شما را نيز در چشم ايشان اندك نماياندتا خداوند امري را كه شدني بود براند و همه امور به سوي خدا باز مي گردند)،خداي سبحان در ابتداي برخورد،مؤمنان را در نظركفار حقير جلوه داد تا آنهامغرور شده و ايشان را غير قابل اعتنا بپندارند و همين امر باعث شجاع شدن وپياده شدن و جنگيدن آنها گردد،لكن چون دست به كار جنگ شدند ،خداوندمؤمنان را در نظر آنها دو برابر جلوه داد و همين امر باعث شد كه عزمشان سست شده و شكست بخورند و اين معنا از آيه 13 سوره آل عمران استفاده مي شود. از طرف ديگر خداوند كفار را در نظر مؤمنان اندك جلوه داد تا ايشان كفار راحقير بشمارند و قوت قلب يافته و با شجاعت بر جنگ و كارزار مشغول شوند وخداوند همه اين امور را براي آن انجام داد تا امر غلبه مؤمنان بر مشركان حتمي شود و خداوند خالق همه اسباب و مدبر امور همه عالم است ،لذا بازگشت همه امور بسوي خداي سبحان است .

45 - (45)(يا ايها الذين امنوا اذالقيتم فئه فاثبتوا واذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون ):(اي كساني كه ايمان آورده ايد هنگامي كه با گروهي برخورد مي كنيد، استوارباشيد و خدا را بسيار ياد كنيد تا شايد رستگار شويد)،(ثبات )ضد زوال است و دراين آيه به معناي استواري و ثبات قدم در برابر دشمن مي باشد. مي فرمايد: اي مؤمنان وقتي با گروهي از دشمن روبرو شديد،ايستادگي كنيد وفرار نكنيد و خدا را در دل و زبانتان ياد نماييد، ومطابق حالات درونيتان همواره به ياد خدا باشيد، چون او معبود و پروردگار شماست كه زندگي و مرگتان به دست اوست و اين امر باعث تجديد روح تقوي و راندن حب دنيا و وسوسه هاي شيطاني مي شود و با ياد خدا متوجه مي گرديد كه نهايت كارشما در جنگ يكي ازاين دو نيكوئيست يا بر دشمنان خدا پيروز مي شويد و يا با شهادت به بهشت الهي و جوار رحمت حق دست مي يابيد و اين هر دو رستگاري و فلاح محسوب مي شود و خداوند اجر كساني را كه عمل شايسته انجام دهند ضايع نمي كند،(انا لانضيع اجر من احسن عملا)(9).

مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 10 - حزب 19 - سوره انفال - صفحه 182
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا

مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر اطیب البیان

انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,650,946