قرآن تبيان- جزء 11 - حزب 21 - سوره توبه - صفحه 201


رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُونَ
87 - «طَوْل»، به معناى امكانات وتوانمندى، «اولوا الطّول» يعنى توانگران وثروتمندان.
مراد از «سوره» مجموعه‌اى از آيات است كه موضوع خاصّى را بيان مى‌كند. لذا به قسمتى از يك سوره نيز «سوره» گفته شده است. 1- جهاد، لازمه‌ى ايمان به خداست. «امنوا باللَّه و جاهدوا»
2- پيامبر در جبهه‌هاى نبرد، پيشاپيش ديگران بود. «مع رسوله»
3- جهاد بايد با فرمان رهبر مسلمانان وهمراه وهمگام با او باشد. «جاهدوا مع رسوله...»
4- ضعف، نفاق و ترس خود را از رفتن به جهاد، با اجازه‌ى مرخّصى توجيه نكنيم. «استأذنك»
5 - مرفّهان تن‌پرور، از جهاد بيشتر مى‌ترسند، به آنان اميدى نداشته باشيم. «استأذنك اولوا الطول»
6- منافقان، دل مرده‌اند. «طبع على قلوبهم»
7- دنياطلبى، رفاه‌زدگى و روحيّه‌ى نفاق، ديد صحيح و شناخت عميق را از انسان مى‌گيرد. «لايفقهون»

لَکِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُولَئِکَ لَهُمُ الْخَیْرَاتُ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
88 - 1- از شركت نكردن منافقان ومرفّهان در جنگ، نگران نباشيم. «لكن الرسول...»
2- منافقان مپندارند با نيامدنشان به جهاد، اسلام بى‌ياور مى‌ماند. «لكن الرسول...»
3- رهبر، پيشاپيش رزمندگان است. «الرسول والذين آمنوا معه»
4- تنها ايمان به پيامبر كافى نيست، همراهى با او نيز لازم است. «امنوا معه»
5 - جهاد بايد در همه‌ى ابعاد باشد. «جاهدوا باموالهم وانفسهم»
6- رستگارى، تنها در سايه‌ى ايمان و جهاد است. «اولئك هم المفلحون»
7- جنگ و جهاد، مايه‌ى نزول خيرات و بركات الهى بر رزمندگان است. «اولئك لهم الخيرات»
8 - مجاهدان رستگارند، چه پيروز شوند و چه در ظاهر شكست بخورند. «جاهدوا، مفلحون»

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
89 - 1- پاداش مجاهدان، از پيش آماده شده است. «اعدّ اللَّه لهم جنّات»
2- بهشت، آفريده شده و هم اكنون موجود است. «اعدّ اللَّه لهم جنّات»
3- از غرائز وخواسته‌هاى طبيعى، در راه رشد وهدايت استفاده كنيم. (انسان به طور طبيعى خواهان باغها و نهرهاست) «جنّات تجرى من تحتها الانهار»
4- اقامت دائمى در بهشتِ رحمت الهى، سعادت واقعى است. «الفوز العظيم»

وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
90 - كلمه‌ى «مُعذّرون» هم مى‌تواند به معناى «معتَذرون» و عذرخواهان واقعى باشد كه عذر موجّه دارند و هم به معناى كسانى كه عذرتراشى مى‌كنند. <136>
برخى عذر واقعى داشتند و براى آن جهت مرخّصى مى‌گرفتند، ولى برخى بدون عذر، در جهاد شركت نكردند كه عذاب براى اين گروه است.
«اَعراب»، باديه‌نشينان را مى‌گويند كه در بيابان‌ها زندگى مى‌كنند و از تمدّن شهرى دور مانده‌اند. 1- در جنگ تبوك فرمان بسيج عمومى بود كه هر كس شركت نمى‌كرد بايد عذرش را خدمت پيامبر بيان مى‌كرد و رسماً اجازه مى‌گرفت. «جاء المعذّرون»
2- جهاد، امرى حكومتى است نه فردى، لذا هم حضور در جبهه و هم تركِ آن بايد با اجازه‌ى رهبر مسلمانان باشد. <137> «جاء المعذّرون ... ليؤذن لهم»
3- آنان كه به فريضه‌ى جهاد، بى‌اعتنايى كرده و در پى فرارند، در ايمانشان دروغ مى‌گويند. «كَذَبوا»
4- دروغ، تنها با زبان نيست، عمل انسان نيز گاهى نشانِ دروغ بودن ادّعاست. «قعد الذين كذبوا»
5 - بهانه‌جويانِ براى گريز از تكليف، بزودى تنبيه مى‌شوند. «المعذّرون... سيصيب... عذابٌ اليم»

لَّیْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
91 - پيرمردى نابينا خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: كسى را ندارم كه دستم را گرفته و به جبهه ببرد. ناتوان و سالمندم. آيا عذرم پذيرفته است؟ پيامبر سكوت كرد، تا آنكه اين آيه نازل شد.
شگفتا از عاشقان اسلام كه با وجود پيرى ونابينايى، باز هم وجدانشان آرام نيست و براى تركِ جبهه، از پيامبر سؤال مى‌كنند!
ممكن است مراد از نادارى اين باشد كه آنان نمى‌توانند بدون حضور خود در خانواده، هزينه‌ى زندگى زن و فرزند خود را تأمين كنند و اگر به جبهه بروند، آنان گرسنه مى‌مانند. <138>
در اسلام فرمان حَرَجى و فوق طاعت نيست، اسلام انعطاف پذير است و بن‌بست ندارد. امام صادق‌عليه السلام فرمود: هر كارى را كه انسان نتواند انجام دهد، تكليف ندارد و سپس اين آيه را تلاوت فرمودند. <139> 1- تكاليف الهى به قدر توان بشر است. «ليس على الضعفاء....حرج» (ضعيفان و بيماران كه ناتوانى جسمى دارند، از جهاد با جان و فقيران كه ناتوانى مالى دارند، از جهاد با مال معاف‌اند)
2- خيرخواهى هرگز ساقط نمى‌شود، ناتوانان نيز به نحوى كه مى‌توانند حمايت كنند. حتّى نابيناى سالمند، به دعاى با زبان و قلب و خيرخواهى براى رزمندگان، موظّف است. «اذانصحوا»
3- آنان كه از جهاد معذورند، ولى علاقه به آن دارند، از نيكوكارانند. «المحسنين»
4- از آنان كه بدون قصور و كوتاهى و با داشتن انگيزه‌ى خوب، زيانى سر زند، مؤاخذه نمى‌شود و تاوانى نمى‌پردازند. <140> «ما على المحسنين من سبيل»

وَلَا عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَّأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ
92 - در آيه‌ى قبل، سخن از كسانى بود كه توان مالى براى كمك به جهاد نداشتند ودر اين آيه سخن از فقيرانى است كه به خاطر فقر، مركبى براى حضور در جبهه ندارند لذا غصّه مى‌خورند واشك مى‌ريزند، به اين جهت در پاداش رزمندگان شريكند. چنانكه حسن بصرى مى‌گويد: رسول خداصلى الله عليه وآله به رزمندگان جنگ تبوك مى‌فرمود: در هر مالى كه خرج كرديد و هر آسيبى كه ديديد، گروهى از جاماندگان در مدينه با شما شريكند، چون قلباً علاقمند به شركت در جبهه بودند. <141> 1- تأمين امكاناتِ جنگى رزمندگان، به عهده‌ى حكومت است. «اَتوك لتحملهم»
2- ارزش انسان‌ها، به انگيزه‌ها و روحيّات آنان است، نه تنها حركت و امكانات مادّى ومالى. «اعينهم تفيض من الدّمع » (آيه كسانى را مى‌ستايد كه پول و امكانات ندارند، ولى ايمان و سوز و شور جبهه رفتن دارند)
3- مؤمن از شركت نداشتن در جبهه، ناراحت وگريان است. «تفيض من الدمع»

إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ
93 - تفاوت مؤمن و منافق تا به كجاست! در آيه‌ى قبل ديديم مؤمن از اينكه وسيله‌اى براى رفتن به جبهه ندارد گريه مى‌كند و اشك مى‌ريزد، «اعينهم تفيض من الدّمع» ولى در اين آيه مى‌خوانيم كه منافقانِ ثروتمند، براى ترك جبهه اصرار دارند واز پيامبر اجازه مى‌خواهند!! 1- فقير و غنى، در رفتن به جبهه يكسان‌اند و ثروت، نه امتيازى براى ترك جبهه است و نه عذر و بهانه‌اى براى آن. «...على الذين يستأذنونك و هم اغنياء»
2- شانه‌خالى كردن از مسئوليّت، موجب بدفرجامى و از دست دادن شناختِ صحيح مى‌شود. «طبع، لايعلمون»


صفحه : 201
بزرگتر  کوچکتر  بدون ترجمه  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
قرآن  عثمان طه با کیفیت بالا صفحه 201
تصویر  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 

87 - «طَوْل»، به معناى امكانات وتوانمندى، «اولوا الطّول» يعنى توانگران وثروتمندان. مراد از «سوره» مجموعه‌اى از آيات است كه موضوع خاصّى را بيان مى‌كند. لذا به قسمتى از يك سوره نيز «سوره» گفته شده است. 1- جهاد، لازمه‌ى ايمان به خداست. «امنوا باللَّه و جاهدوا» 2- پيامبر در جبهه‌هاى نبرد، پيشاپيش ديگران بود. «مع رسوله» 3- جهاد بايد با فرمان رهبر مسلمانان وهمراه وهمگام با او باشد. «جاهدوا مع رسوله...» 4- ضعف، نفاق و ترس خود را از رفتن به جهاد، با اجازه‌ى مرخّصى توجيه نكنيم. «استأذنك» 5 - مرفّهان تن‌پرور، از جهاد بيشتر مى‌ترسند، به آنان اميدى نداشته باشيم. «استأذنك اولوا الطول» 6- منافقان، دل مرده‌اند. «طبع على قلوبهم» 7- دنياطلبى، رفاه‌زدگى و روحيّه‌ى نفاق، ديد صحيح و شناخت عميق را از انسان مى‌گيرد. «لايفقهون»

88 - 1- از شركت نكردن منافقان ومرفّهان در جنگ، نگران نباشيم. «لكن الرسول...» 2- منافقان مپندارند با نيامدنشان به جهاد، اسلام بى‌ياور مى‌ماند. «لكن الرسول...» 3- رهبر، پيشاپيش رزمندگان است. «الرسول والذين آمنوا معه» 4- تنها ايمان به پيامبر كافى نيست، همراهى با او نيز لازم است. «امنوا معه» 5 - جهاد بايد در همه‌ى ابعاد باشد. «جاهدوا باموالهم وانفسهم» 6- رستگارى، تنها در سايه‌ى ايمان و جهاد است. «اولئك هم المفلحون» 7- جنگ و جهاد، مايه‌ى نزول خيرات و بركات الهى بر رزمندگان است. «اولئك لهم الخيرات» 8 - مجاهدان رستگارند، چه پيروز شوند و چه در ظاهر شكست بخورند. «جاهدوا، مفلحون»

89 - 1- پاداش مجاهدان، از پيش آماده شده است. «اعدّ اللَّه لهم جنّات» 2- بهشت، آفريده شده و هم اكنون موجود است. «اعدّ اللَّه لهم جنّات» 3- از غرائز وخواسته‌هاى طبيعى، در راه رشد وهدايت استفاده كنيم. (انسان به طور طبيعى خواهان باغها و نهرهاست) «جنّات تجرى من تحتها الانهار» 4- اقامت دائمى در بهشتِ رحمت الهى، سعادت واقعى است. «الفوز العظيم»

90 - كلمه‌ى «مُعذّرون» هم مى‌تواند به معناى «معتَذرون» و عذرخواهان واقعى باشد كه عذر موجّه دارند و هم به معناى كسانى كه عذرتراشى مى‌كنند. <136> برخى عذر واقعى داشتند و براى آن جهت مرخّصى مى‌گرفتند، ولى برخى بدون عذر، در جهاد شركت نكردند كه عذاب براى اين گروه است. «اَعراب»، باديه‌نشينان را مى‌گويند كه در بيابان‌ها زندگى مى‌كنند و از تمدّن شهرى دور مانده‌اند. 1- در جنگ تبوك فرمان بسيج عمومى بود كه هر كس شركت نمى‌كرد بايد عذرش را خدمت پيامبر بيان مى‌كرد و رسماً اجازه مى‌گرفت. «جاء المعذّرون» 2- جهاد، امرى حكومتى است نه فردى، لذا هم حضور در جبهه و هم تركِ آن بايد با اجازه‌ى رهبر مسلمانان باشد. <137> «جاء المعذّرون ... ليؤذن لهم» 3- آنان كه به فريضه‌ى جهاد، بى‌اعتنايى كرده و در پى فرارند، در ايمانشان دروغ مى‌گويند. «كَذَبوا» 4- دروغ، تنها با زبان نيست، عمل انسان نيز گاهى نشانِ دروغ بودن ادّعاست. «قعد الذين كذبوا» 5 - بهانه‌جويانِ براى گريز از تكليف، بزودى تنبيه مى‌شوند. «المعذّرون... سيصيب... عذابٌ اليم»

91 - پيرمردى نابينا خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: كسى را ندارم كه دستم را گرفته و به جبهه ببرد. ناتوان و سالمندم. آيا عذرم پذيرفته است؟ پيامبر سكوت كرد، تا آنكه اين آيه نازل شد. شگفتا از عاشقان اسلام كه با وجود پيرى ونابينايى، باز هم وجدانشان آرام نيست و براى تركِ جبهه، از پيامبر سؤال مى‌كنند! ممكن است مراد از نادارى اين باشد كه آنان نمى‌توانند بدون حضور خود در خانواده، هزينه‌ى زندگى زن و فرزند خود را تأمين كنند و اگر به جبهه بروند، آنان گرسنه مى‌مانند. <138> در اسلام فرمان حَرَجى و فوق طاعت نيست، اسلام انعطاف پذير است و بن‌بست ندارد. امام صادق‌عليه السلام فرمود: هر كارى را كه انسان نتواند انجام دهد، تكليف ندارد و سپس اين آيه را تلاوت فرمودند. <139> 1- تكاليف الهى به قدر توان بشر است. «ليس على الضعفاء....حرج» (ضعيفان و بيماران كه ناتوانى جسمى دارند، از جهاد با جان و فقيران كه ناتوانى مالى دارند، از جهاد با مال معاف‌اند) 2- خيرخواهى هرگز ساقط نمى‌شود، ناتوانان نيز به نحوى كه مى‌توانند حمايت كنند. حتّى نابيناى سالمند، به دعاى با زبان و قلب و خيرخواهى براى رزمندگان، موظّف است. «اذانصحوا» 3- آنان كه از جهاد معذورند، ولى علاقه به آن دارند، از نيكوكارانند. «المحسنين» 4- از آنان كه بدون قصور و كوتاهى و با داشتن انگيزه‌ى خوب، زيانى سر زند، مؤاخذه نمى‌شود و تاوانى نمى‌پردازند. <140> «ما على المحسنين من سبيل»

92 - در آيه‌ى قبل، سخن از كسانى بود كه توان مالى براى كمك به جهاد نداشتند ودر اين آيه سخن از فقيرانى است كه به خاطر فقر، مركبى براى حضور در جبهه ندارند لذا غصّه مى‌خورند واشك مى‌ريزند، به اين جهت در پاداش رزمندگان شريكند. چنانكه حسن بصرى مى‌گويد: رسول خداصلى الله عليه وآله به رزمندگان جنگ تبوك مى‌فرمود: در هر مالى كه خرج كرديد و هر آسيبى كه ديديد، گروهى از جاماندگان در مدينه با شما شريكند، چون قلباً علاقمند به شركت در جبهه بودند. <141> 1- تأمين امكاناتِ جنگى رزمندگان، به عهده‌ى حكومت است. «اَتوك لتحملهم» 2- ارزش انسان‌ها، به انگيزه‌ها و روحيّات آنان است، نه تنها حركت و امكانات مادّى ومالى. «اعينهم تفيض من الدّمع » (آيه كسانى را مى‌ستايد كه پول و امكانات ندارند، ولى ايمان و سوز و شور جبهه رفتن دارند) 3- مؤمن از شركت نداشتن در جبهه، ناراحت وگريان است. «تفيض من الدمع»

93 - تفاوت مؤمن و منافق تا به كجاست! در آيه‌ى قبل ديديم مؤمن از اينكه وسيله‌اى براى رفتن به جبهه ندارد گريه مى‌كند و اشك مى‌ريزد، «اعينهم تفيض من الدّمع» ولى در اين آيه مى‌خوانيم كه منافقانِ ثروتمند، براى ترك جبهه اصرار دارند واز پيامبر اجازه مى‌خواهند!! 1- فقير و غنى، در رفتن به جبهه يكسان‌اند و ثروت، نه امتيازى براى ترك جبهه است و نه عذر و بهانه‌اى براى آن. «...على الذين يستأذنونك و هم اغنياء» 2- شانه‌خالى كردن از مسئوليّت، موجب بدفرجامى و از دست دادن شناختِ صحيح مى‌شود. «طبع، لايعلمون»

مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 11 - حزب 21 - سوره توبه - صفحه 201
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا

مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 182,760,457