قرآن تبيان- جزء 28 - حزب 55 - سوره مجادله - صفحه 542
نرم افزارهای رایگان تلفن همراه
بازی و سرگرمی
قرآن
مفاتیح
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
اوقات شرعی
مسائل شرعی
گنجینه معنوی
آشپزی
مناسبت ها
الحان قرآن
صحیفه نور امام خمینی ره
پنل عضویت
شروع جزء 28و حزب 55
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ
1 - در زمان جاهليّت، نوعى طلاق بود كه بر اساس آن، مرد ديگر حق بازگشت به همسرش را نداشت و زن نيز حق انتخاب شوهر ديگرى نداشت، به اين نوع طلاق، ظهار مىگفتند. در زمان پيامبر اسلام، مردى همسرش را اين گونه طلاق داد و خطاب به او گفت: «انتِ علىّ كظهر امّى» تو نسبت به من، مثل مادرم هستى. آن زن نزد پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله آمد و ماجرا را بيان كرد، حضرت فرمود: قانونى از طرف خداوند براى اين مورد نيامده است،زن هراسان شد و گفت: «أشكو الى اللّه فاقتى و حاجتى و شدة حالى» به خدا شكوه مىكنم از بدبختى خود، جوانى و سلامتىام رفت، كودكانى دارم كه اگر به شوهرم بسپارم ضايع مىشوند و اگر نزد خودم باشند گرسنه مىمانند. طولى نكشيد كه آيات اين سوره نازل شد و دستور رسيد هر كس چنين كند، بايد كفّاره بپردازد و طلاقى هم صورت نگرفته است. از آنجا كه شوهر، قدرت خريد برده و آزاد كردن آن را نداشت و نيز اطعام شصت مسكين در توان او نبود و دو ماه روزه گرفتن نيز براى او ضرر داشت، پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله مقدار مناسبى به او كمك كرد و آن مرد به واسطه كمك حضرت، شصت فقير را غذا داد و با اين كفاره به زندگى خود برگشت.<892> خداوند در اين يك آيه، سه بار از سميع بودن خود سخن گفته است تا مردم با او گفتگو كنند. «سمع، يسمع، سميع» 1- در سخنان خود دقّت كنيم كه خداوند آنها را مىشنود. «قد سمع اللّه قول الّتى» 2- خداوند به دعاها و نالههاى ما گوش فرا مىدهد. «قد سمع اللّه قول الّتى» 3- پيامبر گرامى، با موقعيّت رهبرى جامعه، به راحتى در دسترس عموم بود و مردم در مورد مشكلاتشان با او گفتگو مىكردند. «تجادلك» 4- آزادى اظهر نظر و عقيده در حكومت اسلامى به قدرى است كه يك زن مىتواند با رهبر جامعه مجادله كند. «الّتى تجادلك» 5 - در بن بستها به خدا و اولياى او پناه ببريد. «تشتكى الى اللّه» 6- حوادث، نيازها، نالهها و بن بستها، زمينه ساز وضع قوانين هستند. «واللّه يسمع تحاوركما... سميع بصير» 7- شنوا و بينا بودن و آگاهى از مشكلات مردم، شرط صلاحيّت قانونگذاران جامعه است. «واللّه يسمع تحاوركما... ان اللّه سميع بصير»
الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنکُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنکَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ
2 - در توضيح آيه قبل بيان شد كه در زمان جاهليّت، ظهار، نوعى جدايى و طلاق بود كه با گفتن جملهاى بدين مضمون: «همخوابى با تو مثل همخوابى با مادرم است» صورت مىپذيرفت. اسلام اين نوع طلاق را تحريم و مرد را در صورت انجام دادن آن، موظّف به پرداخت كفاره كرد.
كلمه «زور» به معناى سخن باطل و دروغ است. كسانى كه قبل از نزول اين آيه، ظهار كرده بودند مورد عفو الهى قرار گرفتند. «انّ اللّه لعفوّ غفور» 1- يكى از رسالتهاى انبيا، برداشتن خرافات و سنّتهاى غلط است. «الّذين يظاهرون» 2- يكى از ظلمهايى كه دوران جاهلى در حق زن روا مىداشت، قانون ظهار بود كه اسلام آن را لغو و براى ارتكاب آن جريمه سنگين تعيين كرد. «يظاهرون منكم من نسائكم... يقولون منكراً من القول» 3- مبارزه با خرافات و عادات و سنّتهاى غلط، بايد منطقى و مستدل باشد. «ما هنّ امّهاتهم ان امّهاتهم الاّ اللاّئى ولدنهم» 4- گاهى يك نالهى به حق، به يك جريان نجات بخش منجر مىشود. «تشتكى الى اللّه... ان امّهاتهم الاّ اللاّئى ولدنهم» 5 - زشتگويى و زورگويى، سيره مستمرّ جاهليّت بوده است. «ليقولون منكرا...» 6- براى هر كارى راهى شرعى و قانونى است، راه جدا شدن زن و مرد از يكديگر طلاق است، آن هم با مراعات قوانين و حقوق هر دو، ولى جدا شدن از طريق ظهار و هر راه نامشروع ديگر، منكر و باطل است. «ليقولون منكراً من القول و زورا» 7- خداوند، هم گناهان را مىبخشد و هم چشمپوشى مىكند. «لعفوّ غفور» 8 - اگر گناه، بزرگ است، عفو الهى نيز قابل ترديد نيست. «ليقولون منكراً من القول و زورا... لعفو غفور»
وَالَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن یَتَمَاسَّا ذَلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ
3 - در قرآن، آزاد كردن برده، به عنوان كفاره براى قتل خطايى،<893> سوگند نابجا<894> و ظهار در نظر گرفته شده است. نگاهى به موعظه موعظه به معناى هشدار و تذكّر و نعمتى است كه براى نرم شدن دل مخاطب و پذيرش او باشد و در اسلام جايگاه ويژهاى دارد زيرا: خداوند موعظه مىكند: «انّ اللّه نعمّا يعظكم به»<895> پيامبر مأمور موعظه است: «و عِظهم... قولا بليغا»<896> قرآن موعظه است: «هدى و موعظة للمتقين»<897> موعظه انواعى دارد: الف) موعظه با گفتار، نظير موعظههاى لقمان به فرزندش. «قال لقمان لابنه و هو يعظه»<898> ب) موعظه از طريق رفتار كه در روايات سفارش شده نه تنها با گفتار كه با عمل خود مردم را به كار خير دعوت كنيد. «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم»<899> ج) موعظه از طريق تنبيه و كيفر. چنانكه اين آيه، آزاد كردن برده را وسيله پند گرفتن قرار داده است. «ذلكم توعظون به» در مسائل خانوادگى، قرآن به موعظه توجّه خاصى دارد: الف) به مردان مىگويد موعظه كنيد: «فعظوهنّ»<900> ب) در مورد طلاق مىفرمايد: بعد از تمام شدن مدّت عدّه، نگهدارى يا جدايى بايد همراه با عدل و نيكى باشد. «ذلكم يوعظ به»<901> ج) در مسئله ظهار نيز مردان را موعظه مىكند. «ذلكم توعظون به» د) برخورد والدين با فرزندان بايد همراه موعظه باشد. «قال لقمان لابنه و هو يعظه» 1- در دوران جاهلى، مردان به زنان ظلم مىكردند. «يظاهرون من نسائهم» 2- اسلام بن بست ندارد و هر كس مىتواند به مسير درست بازگردد. «يعودون» 3- جريمه، نقش پيشگيرى داشته و راهى براى كنترل است. «يظاهرون... فتحرير رقبة» 4- هر سخن و كلامى را نمىتوان به همسر گفت. بعضى كلمات كفاره سنگين دارد. «لما قالوا فتحرير رقبة» در مقابل گفتار خود نيز مسئوليّت داريم. 5 - ظلم به همسر تاوان دارد. «فتحرير رقبة» 6- اسلام از هر فرصتى براى آزادى بردگان استفاده مىكند. «فتحرير رقبة» 7- زن در اسلام عزيز است و تحقير او كفاره دارد. «فتحرير رقبة» 8 - براى حفظ نظام خانواده، اسلام جريمههايى را وضع كرده است. «فتحرير رقبة» 9- بازداشتن انسانها از كار بد هميشه با سخنرانى نيست، گاهى از طريق جريمه بايد موعظه صورت گيرد. «فتحرير رقبه... توعظون» 10- جرايم اسلام انتقامى نيست، تربيتى است. «توعظون به» 11- در پرداخت جرايم، حيله و فرارنبايد باشد كه خداوند ناظر است. «واللّه بما تعملون خبير»
فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِن قَبْلِ أَن یَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا ذَلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ
4 - در قرآن بيش از ده مرتبه كلمهى «حدود» بكار رفته است كه اكثر آنها مربوط به حقوق خانواده مىباشد. كسى كه بردهاى براى آزاد كردن نيافت، بايد دو ماه پى در پى روزه بگيرد. بر اساس روايات، اگر كسى 31 روز آن را پشت سر هم روزه گرفت، مىتواند باقى روزهها را به صورت متفرقه بگيرد. و اين خود تسهيلى است كه از طريق اهل بيت وارد شده است.<902> تكرار جمله «قبل ان يتماسا» در اين دو آيه، نشان آن است كه قبل از پرداخت جريمه، تماس با همسر ممنوع است.<903> 1- جريمه بايد متنوّع باشد. «فتحرير رقبة... فمن لم يجد... فمن لم يستطع» 2- دين جهانى بايد قوانينش قابل تطبيق با هر زمانى باشد، تا مردم در بن بست قرار نگيرند. گاهى برده نيست، «فمن لم يجد» و گاهى امكان روزه گرفتن نيست. «فمن لم يستطع» 3- جرائم اسلامى، انواع بركات را براى جامعه در بر دارد: بردگان دربند را آزاد مىسازد. «فتحرير رقبه» با روزه گرفتن، افراد را صبور و مقاوم مىكند. «فصيام شهرين متتابعين» با اطعام، گرسنگان را سير مىكند. «فاطعام ستين مسكينا» 4- جريمه بايد درجهبندى داشته باشد و شرايط زمانى و مكانى و توان افراد در نظر گرفته شود. «فتحرير رقبة... فمن لم يجد... فمن لم يستطع» 5 - احكام الهى تخفيف بردار هست، ولى تعطيل بردار نيست. «فمن لم يجد... فمن لم يستطع...» 6- در جرايم الهى از اموال يا توان بدنى شما كاسته مىشود ولى در عوض به ايمانتان افزوده مىشود. «فتحرير رقبة... صيام شهرين... اطعام ستين... ذلك لتؤمنوا» 7- فلسفه جرايم و كيفرها را روشن كنيد تا مردم با دلگرمى آنها را بپذيرند. «فتحرير رقبة... ذلك لتؤمنوا» 8 - عمل نكردن به حدود الهى وبىاعتنايى به آن كفر است. «تلك حدود اللّه و للكافرين»
إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ کُبِتُوا کَمَا کُبِتَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ
5 - «يحادّون اللّه» به معناى ايجاد مانع و مخالفت در حدود الهى است، خواه با حديد (آهن) و قدرت باشد يا از طريق لجاجت و عناد و كارشكنى و توطئه. «كُبتوا» از «كبت» به معناى سركوب كردن و از پا درآوردن است. در اين سوره دوبار جملهى «انّ الّذين يحادّون اللّه و رسوله» تكرار شده است و در هر دو آيه، خوارى و ذلّت به عنوان كيفرِ مانع تراشى در راه اجراى حدود الهى بيان شده است. چنانكه در آيه 20 مىفرمايد: «اولئك فى الاذلّين» 1- اصرار بر رسوم جاهلى و بىاعتنايى به حدود الهى، جنگ با خدا و رسول است. «الّذين يظاهرون... فتحرير رقبة... تلك حدود اللّه... الّذين يحادّون اللّه...» 2- در درگيرى حقّ و باطل، شكست و رسوايى براى باطل است. «يحادّون اللّه... كبتوا» 3- خداوند، اعتبار يا هشدارى كه براى ايمان يا جنگ با خودش مقرر كرده، همان را براى ايمان يا جنگ با رسولش نيز مقرر كرده است. «لتؤمنوا باللّه و رسوله... يحادّون اللّه و رسوله» 4- در راه اجراى احكام الهى مانع تراشى نكنيد كه عاقبت تلخى در پى دارد. «يحادّون اللّه... كبتوا» 5 - به مخالفان هشدار دهيم. «يحادّون اللّه... كبتوا» 6- اگر در رسوايى اهل باطل شك داريد به تاريخ مراجعه كنيد. «كما كبت الّذين من قبلهم» 7- تاريخ داراى قانون و سنت است. «كما كبتوا كبت...» 8 - حق، هميشه دشمن داشته است. «كما كبت الّذين من قبلهم» 9- قهر الهى بعد از اتمام حجت است. «كبت الّذين من قبلهم و قد انزلنا آيات...» 10- نشانههاى خدا هم روشن است و هم متعدد. «آيات بيّنات» 11- ستيز در برابر انبيا توهين به آنان است و لذا كيفر اين گونه افراد، خوارى و ذلّت است. «وللكافرين عذاب مهين» 12- مانع تراشى و ستيز در برابر حق، يا كفر است يا به كفر مىانجامد. «وللكافرين عذاب مهين»
یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
6 - اين آيه به بعثت همه مردم در قيامت، به صورت دستهجمعى اشاره مىكند كه نمونه آن را در جاى ديگر چنين مىخوانيم: «حشرناهم فلم نغادر منهم احدا»<904> همه را در صف محشر برانگيزيم و يكى را فرو نگذاريم. و نمونه احصاى خداوند را در آيهاى ديگر چنين مىخوانيم: «...ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الاّ احصاها...»<905> اين چه كتابى است كه اعمال كوچك و بزرگ ما را فرو نگذاشته، همه را به شمارش در آورده است. در كنار گواهى و شهادت خداوند، شاهدان ديگرى نيز هستند. «يوم يقوم الاشهاد»<906> كلمه «شهيد» در قرآن گاهى به معناى مشهود است و گاهى به معناى شاهد و در اينجا به قرينهى «احصاه اللّه...» به معناى شاهد مىباشد. 1- قهر الهى هم در دنياست «كبتوا» و هم در آخرت. «يوم يبعثهم اللّه» 2- معاد، صحنه ظهور قدرت و علم الهى است؛ «يبعثهم اللّه جميعا» نشانه قدرت و «فينبّئهم» نشانه علم اوست. 3- دادگاه قيامت علنى و عمومى است. «جميعاً فينبئهم» 4- به مجرم، خلافكارىهايش را تفهيم كنيد. «فينبئهم بما عملوا» 5 - ستيزهجويان بدانند كه توطئهها و كارشكنىهايشان ثبت و ضبط مىشود، گرچه خودشان فراموش كنند و از ياد ببرند. «احصاه اللّه... نسوه» 6- خلافهاى كوچك خود را ناديده نگيريد كه خداوند حساب دقيق همه را دارد. «احصاه اللّه» 7- فراموش كردن خلافها، سبب محو آنها نمىشود. «احصاه اللّه و نسوه» 8 - عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيم. «واللّه على كل شىء شهيد»
صفحه : 542
بزرگتر
کوچکتر
بدون ترجمه
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
تصویر
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
1 - در زمان جاهليّت، نوعى طلاق بود كه بر اساس آن، مرد ديگر حق بازگشت به همسرش را نداشت و زن نيز حق انتخاب شوهر ديگرى نداشت، به اين نوع طلاق، ظهار مىگفتند. در زمان پيامبر اسلام، مردى همسرش را اين گونه طلاق داد و خطاب به او گفت: «انتِ علىّ كظهر امّى» تو نسبت به من، مثل مادرم هستى. آن زن نزد پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله آمد و ماجرا را بيان كرد، حضرت فرمود: قانونى از طرف خداوند براى اين مورد نيامده است،زن هراسان شد و گفت: «أشكو الى اللّه فاقتى و حاجتى و شدة حالى» به خدا شكوه مىكنم از بدبختى خود، جوانى و سلامتىام رفت، كودكانى دارم كه اگر به شوهرم بسپارم ضايع مىشوند و اگر نزد خودم باشند گرسنه مىمانند. طولى نكشيد كه آيات اين سوره نازل شد و دستور رسيد هر كس چنين كند، بايد كفّاره بپردازد و طلاقى هم صورت نگرفته است. از آنجا كه شوهر، قدرت خريد برده و آزاد كردن آن را نداشت و نيز اطعام شصت مسكين در توان او نبود و دو ماه روزه گرفتن نيز براى او ضرر داشت، پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله مقدار مناسبى به او كمك كرد و آن مرد به واسطه كمك حضرت، شصت فقير را غذا داد و با اين كفاره به زندگى خود برگشت.<892> خداوند در اين يك آيه، سه بار از سميع بودن خود سخن گفته است تا مردم با او گفتگو كنند. «سمع، يسمع، سميع» 1- در سخنان خود دقّت كنيم كه خداوند آنها را مىشنود. «قد سمع اللّه قول الّتى» 2- خداوند به دعاها و نالههاى ما گوش فرا مىدهد. «قد سمع اللّه قول الّتى» 3- پيامبر گرامى، با موقعيّت رهبرى جامعه، به راحتى در دسترس عموم بود و مردم در مورد مشكلاتشان با او گفتگو مىكردند. «تجادلك» 4- آزادى اظهر نظر و عقيده در حكومت اسلامى به قدرى است كه يك زن مىتواند با رهبر جامعه مجادله كند. «الّتى تجادلك» 5 - در بن بستها به خدا و اولياى او پناه ببريد. «تشتكى الى اللّه» 6- حوادث، نيازها، نالهها و بن بستها، زمينه ساز وضع قوانين هستند. «واللّه يسمع تحاوركما... سميع بصير» 7- شنوا و بينا بودن و آگاهى از مشكلات مردم، شرط صلاحيّت قانونگذاران جامعه است. «واللّه يسمع تحاوركما... ان اللّه سميع بصير»
2 - در توضيح آيه قبل بيان شد كه در زمان جاهليّت، ظهار، نوعى جدايى و طلاق بود كه با گفتن جملهاى بدين مضمون: «همخوابى با تو مثل همخوابى با مادرم است» صورت مىپذيرفت. اسلام اين نوع طلاق را تحريم و مرد را در صورت انجام دادن آن، موظّف به پرداخت كفاره كرد.
كلمه «زور» به معناى سخن باطل و دروغ است. كسانى كه قبل از نزول اين آيه، ظهار كرده بودند مورد عفو الهى قرار گرفتند. «انّ اللّه لعفوّ غفور» 1- يكى از رسالتهاى انبيا، برداشتن خرافات و سنّتهاى غلط است. «الّذين يظاهرون» 2- يكى از ظلمهايى كه دوران جاهلى در حق زن روا مىداشت، قانون ظهار بود كه اسلام آن را لغو و براى ارتكاب آن جريمه سنگين تعيين كرد. «يظاهرون منكم من نسائكم... يقولون منكراً من القول» 3- مبارزه با خرافات و عادات و سنّتهاى غلط، بايد منطقى و مستدل باشد. «ما هنّ امّهاتهم ان امّهاتهم الاّ اللاّئى ولدنهم» 4- گاهى يك نالهى به حق، به يك جريان نجات بخش منجر مىشود. «تشتكى الى اللّه... ان امّهاتهم الاّ اللاّئى ولدنهم» 5 - زشتگويى و زورگويى، سيره مستمرّ جاهليّت بوده است. «ليقولون منكرا...» 6- براى هر كارى راهى شرعى و قانونى است، راه جدا شدن زن و مرد از يكديگر طلاق است، آن هم با مراعات قوانين و حقوق هر دو، ولى جدا شدن از طريق ظهار و هر راه نامشروع ديگر، منكر و باطل است. «ليقولون منكراً من القول و زورا» 7- خداوند، هم گناهان را مىبخشد و هم چشمپوشى مىكند. «لعفوّ غفور» 8 - اگر گناه، بزرگ است، عفو الهى نيز قابل ترديد نيست. «ليقولون منكراً من القول و زورا... لعفو غفور»
3 - در قرآن، آزاد كردن برده، به عنوان كفاره براى قتل خطايى،<893> سوگند نابجا<894> و ظهار در نظر گرفته شده است. نگاهى به موعظه موعظه به معناى هشدار و تذكّر و نعمتى است كه براى نرم شدن دل مخاطب و پذيرش او باشد و در اسلام جايگاه ويژهاى دارد زيرا: خداوند موعظه مىكند: «انّ اللّه نعمّا يعظكم به»<895> پيامبر مأمور موعظه است: «و عِظهم... قولا بليغا»<896> قرآن موعظه است: «هدى و موعظة للمتقين»<897> موعظه انواعى دارد: الف) موعظه با گفتار، نظير موعظههاى لقمان به فرزندش. «قال لقمان لابنه و هو يعظه»<898> ب) موعظه از طريق رفتار كه در روايات سفارش شده نه تنها با گفتار كه با عمل خود مردم را به كار خير دعوت كنيد. «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم»<899> ج) موعظه از طريق تنبيه و كيفر. چنانكه اين آيه، آزاد كردن برده را وسيله پند گرفتن قرار داده است. «ذلكم توعظون به» در مسائل خانوادگى، قرآن به موعظه توجّه خاصى دارد: الف) به مردان مىگويد موعظه كنيد: «فعظوهنّ»<900> ب) در مورد طلاق مىفرمايد: بعد از تمام شدن مدّت عدّه، نگهدارى يا جدايى بايد همراه با عدل و نيكى باشد. «ذلكم يوعظ به»<901> ج) در مسئله ظهار نيز مردان را موعظه مىكند. «ذلكم توعظون به» د) برخورد والدين با فرزندان بايد همراه موعظه باشد. «قال لقمان لابنه و هو يعظه» 1- در دوران جاهلى، مردان به زنان ظلم مىكردند. «يظاهرون من نسائهم» 2- اسلام بن بست ندارد و هر كس مىتواند به مسير درست بازگردد. «يعودون» 3- جريمه، نقش پيشگيرى داشته و راهى براى كنترل است. «يظاهرون... فتحرير رقبة» 4- هر سخن و كلامى را نمىتوان به همسر گفت. بعضى كلمات كفاره سنگين دارد. «لما قالوا فتحرير رقبة» در مقابل گفتار خود نيز مسئوليّت داريم. 5 - ظلم به همسر تاوان دارد. «فتحرير رقبة» 6- اسلام از هر فرصتى براى آزادى بردگان استفاده مىكند. «فتحرير رقبة» 7- زن در اسلام عزيز است و تحقير او كفاره دارد. «فتحرير رقبة» 8 - براى حفظ نظام خانواده، اسلام جريمههايى را وضع كرده است. «فتحرير رقبة» 9- بازداشتن انسانها از كار بد هميشه با سخنرانى نيست، گاهى از طريق جريمه بايد موعظه صورت گيرد. «فتحرير رقبه... توعظون» 10- جرايم اسلام انتقامى نيست، تربيتى است. «توعظون به» 11- در پرداخت جرايم، حيله و فرارنبايد باشد كه خداوند ناظر است. «واللّه بما تعملون خبير»
4 - در قرآن بيش از ده مرتبه كلمهى «حدود» بكار رفته است كه اكثر آنها مربوط به حقوق خانواده مىباشد. كسى كه بردهاى براى آزاد كردن نيافت، بايد دو ماه پى در پى روزه بگيرد. بر اساس روايات، اگر كسى 31 روز آن را پشت سر هم روزه گرفت، مىتواند باقى روزهها را به صورت متفرقه بگيرد. و اين خود تسهيلى است كه از طريق اهل بيت وارد شده است.<902> تكرار جمله «قبل ان يتماسا» در اين دو آيه، نشان آن است كه قبل از پرداخت جريمه، تماس با همسر ممنوع است.<903> 1- جريمه بايد متنوّع باشد. «فتحرير رقبة... فمن لم يجد... فمن لم يستطع» 2- دين جهانى بايد قوانينش قابل تطبيق با هر زمانى باشد، تا مردم در بن بست قرار نگيرند. گاهى برده نيست، «فمن لم يجد» و گاهى امكان روزه گرفتن نيست. «فمن لم يستطع» 3- جرائم اسلامى، انواع بركات را براى جامعه در بر دارد: بردگان دربند را آزاد مىسازد. «فتحرير رقبه» با روزه گرفتن، افراد را صبور و مقاوم مىكند. «فصيام شهرين متتابعين» با اطعام، گرسنگان را سير مىكند. «فاطعام ستين مسكينا» 4- جريمه بايد درجهبندى داشته باشد و شرايط زمانى و مكانى و توان افراد در نظر گرفته شود. «فتحرير رقبة... فمن لم يجد... فمن لم يستطع» 5 - احكام الهى تخفيف بردار هست، ولى تعطيل بردار نيست. «فمن لم يجد... فمن لم يستطع...» 6- در جرايم الهى از اموال يا توان بدنى شما كاسته مىشود ولى در عوض به ايمانتان افزوده مىشود. «فتحرير رقبة... صيام شهرين... اطعام ستين... ذلك لتؤمنوا» 7- فلسفه جرايم و كيفرها را روشن كنيد تا مردم با دلگرمى آنها را بپذيرند. «فتحرير رقبة... ذلك لتؤمنوا» 8 - عمل نكردن به حدود الهى وبىاعتنايى به آن كفر است. «تلك حدود اللّه و للكافرين»
5 - «يحادّون اللّه» به معناى ايجاد مانع و مخالفت در حدود الهى است، خواه با حديد (آهن) و قدرت باشد يا از طريق لجاجت و عناد و كارشكنى و توطئه. «كُبتوا» از «كبت» به معناى سركوب كردن و از پا درآوردن است. در اين سوره دوبار جملهى «انّ الّذين يحادّون اللّه و رسوله» تكرار شده است و در هر دو آيه، خوارى و ذلّت به عنوان كيفرِ مانع تراشى در راه اجراى حدود الهى بيان شده است. چنانكه در آيه 20 مىفرمايد: «اولئك فى الاذلّين» 1- اصرار بر رسوم جاهلى و بىاعتنايى به حدود الهى، جنگ با خدا و رسول است. «الّذين يظاهرون... فتحرير رقبة... تلك حدود اللّه... الّذين يحادّون اللّه...» 2- در درگيرى حقّ و باطل، شكست و رسوايى براى باطل است. «يحادّون اللّه... كبتوا» 3- خداوند، اعتبار يا هشدارى كه براى ايمان يا جنگ با خودش مقرر كرده، همان را براى ايمان يا جنگ با رسولش نيز مقرر كرده است. «لتؤمنوا باللّه و رسوله... يحادّون اللّه و رسوله» 4- در راه اجراى احكام الهى مانع تراشى نكنيد كه عاقبت تلخى در پى دارد. «يحادّون اللّه... كبتوا» 5 - به مخالفان هشدار دهيم. «يحادّون اللّه... كبتوا» 6- اگر در رسوايى اهل باطل شك داريد به تاريخ مراجعه كنيد. «كما كبت الّذين من قبلهم» 7- تاريخ داراى قانون و سنت است. «كما كبتوا كبت...» 8 - حق، هميشه دشمن داشته است. «كما كبت الّذين من قبلهم» 9- قهر الهى بعد از اتمام حجت است. «كبت الّذين من قبلهم و قد انزلنا آيات...» 10- نشانههاى خدا هم روشن است و هم متعدد. «آيات بيّنات» 11- ستيز در برابر انبيا توهين به آنان است و لذا كيفر اين گونه افراد، خوارى و ذلّت است. «وللكافرين عذاب مهين» 12- مانع تراشى و ستيز در برابر حق، يا كفر است يا به كفر مىانجامد. «وللكافرين عذاب مهين»
6 - اين آيه به بعثت همه مردم در قيامت، به صورت دستهجمعى اشاره مىكند كه نمونه آن را در جاى ديگر چنين مىخوانيم: «حشرناهم فلم نغادر منهم احدا»<904> همه را در صف محشر برانگيزيم و يكى را فرو نگذاريم. و نمونه احصاى خداوند را در آيهاى ديگر چنين مىخوانيم: «...ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الاّ احصاها...»<905> اين چه كتابى است كه اعمال كوچك و بزرگ ما را فرو نگذاشته، همه را به شمارش در آورده است. در كنار گواهى و شهادت خداوند، شاهدان ديگرى نيز هستند. «يوم يقوم الاشهاد»<906> كلمه «شهيد» در قرآن گاهى به معناى مشهود است و گاهى به معناى شاهد و در اينجا به قرينهى «احصاه اللّه...» به معناى شاهد مىباشد. 1- قهر الهى هم در دنياست «كبتوا» و هم در آخرت. «يوم يبعثهم اللّه» 2- معاد، صحنه ظهور قدرت و علم الهى است؛ «يبعثهم اللّه جميعا» نشانه قدرت و «فينبّئهم» نشانه علم اوست. 3- دادگاه قيامت علنى و عمومى است. «جميعاً فينبئهم» 4- به مجرم، خلافكارىهايش را تفهيم كنيد. «فينبئهم بما عملوا» 5 - ستيزهجويان بدانند كه توطئهها و كارشكنىهايشان ثبت و ضبط مىشود، گرچه خودشان فراموش كنند و از ياد ببرند. «احصاه اللّه... نسوه» 6- خلافهاى كوچك خود را ناديده نگيريد كه خداوند حساب دقيق همه را دارد. «احصاه اللّه» 7- فراموش كردن خلافها، سبب محو آنها نمىشود. «احصاه اللّه و نسوه» 8 - عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيم. «واللّه على كل شىء شهيد»
ترتیل بسم الله الرحمن الرحیم
ترتیل استاد سعد الغامدی صفحه : 542
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 28 - حزب 55 - سوره مجادله - صفحه 542
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا
مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
انتخاب
فهرست
جستجو
صفحه بعد
صفحه قبل
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
مراثی (نوحه) توسط حاج منصور ارضی بمناسبت ایام فاطمیه درباره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از سایت شهید آوینی با عنوان نقش پیشانی ما یا فاطمه ست
سخنرانی توسط حجت الاسلام و المسلمین سید حسین هاشمی نژاد درباره دین از سایت راسخون با عنوان برزخ
مدایح (به شادی ) توسط حاج حسین سیب سرخی بمناسبت ذی القعده درباره امام رضا علیه السلام از سایت تبیان با عنوان خورشید هشتم
ادعیه (دعاخوانی) توسط استاد عباس صالحی درباره مناجات خمس عشر از سایت راسخون با عنوان مرحوم حاج عباس صالحی - مناجات خمسه عشر - مناجات التائبین به همراه ترجمه فارسی
تلاوت توسط استاد محمد صدیق منشاوی درباره 26 - شعراء از سایت الکعبه با عنوان الشعراء 78-89 العراق
مناجات توسط حاج منصور ارضی بمناسبت رمضان المبارک درباره راز و نیاز با خدا از سایت راسخون با عنوان شب 29ماه مبارک رمضان1391
اذان توسط شیخ محمد علی الطاروطی درباره 103 - عصر از سایت الکعبه با عنوان اذان العصر للشیخ محمد الطاروطى
ترتیل توسط شیخ خالد عبدالکافی درباره 112 - اخلاص از سایت mp3quran.net با عنوان قرآن کریم سوره اخلاص - حفص از عاصم
ندبه انتظار توسط حاج سیدمجید بنی فاطمه بمناسبت شعبان المعظم درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سایت راسخون با عنوان میلاد امام زمان (عج) | حاج سید مجید بنی فاطمه : غم عشقت مرا بیچاره کرده (مناجات)
کتاب صوتی توسط حجت الاسلام و المسلمین علی ملکی از سایت پی سی دانلود با عنوان ترجمه شنیداری قرآن کریم - ویژه جوانان و نوجوانان - علی ملکی - سوره التغابن
درس حوزوی توسط آیت الله العظمی مظاهری درباره دین از سایت راسخون با عنوان اگر مرجوم از حفیره فرار کرد آیا باید او را برگردانند یا نه؟
کلیپ سخنان توسط آیت الله العظمی بهجت درباره دین از سایت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت ره با عنوان دعا برای نجات همه مسلمانان از بلاها
در باره ما
|
تماس با ما
|
نظرخواهی
|
سایت جایگزین
خدمات تلفن همراه
مر
ا
جعه: 180,471,007