خدمات تلفن همراه

قرآن تبيان- جزء 1 - حزب 2 - سوره بقره - صفحه 21


وَقَالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
135 - (135)(و قالوا كونوا هودا او نصاري تهتدوا):(يهود و نصاري گفتنديهودي يا نصاري شويد تا هدايت يابيد )با آنكه دين حق ،دين ابراهيم (ع ) واولاد اوست و اختلافات و انحرافات كه در بشر پيدا شد همه ساخته هوي وهوسهاي خود آنهاست كه عده اي يهودي و عده اي نصاري شده اند، وگرنه دين ابراهيم يكي است و آنها دشمنيهاي خود را به حساب خدا ودين او گذاشتند،يكي از آثار طبيعي زندگي زميني ودنيوي آنست كه دائما در تغيير است و لازمه اين تحول و تغيير آنست كه آداب و شعائر قومي هم دگرگون شود و اباطيل ودعاوي گوناگون مثل تعصب قومي و وطني و اقليمي نيز ايجاد مي شود و هيچ يك از اينها جزء دين نيست ،بلكه به عكس اينها شعارهايي است كه مردم را به سوي شرك جذب مي كند و آنها را بسوي گمراهي مي كشاند و آنها اين اباطيل رابه دين نسبت مي دهند (و گمان مي كنند كه كار خوبي انجام داده اند،(وهم يحسبون انهم يحسنون صنعا)(64)،(قل بل مله ابرهيم حنيفا):(بگو بلكه ملت ابراهيم را پيروي مي كنيم كه ديني ميانه است )چون دين ابراهيم ،دين فطري و دين حقي است كه تمايل به دين هيچ كدام از شما ندارد،(وماكان من المشركين ):(و او از مشركان نبود)اين كشفي آشكار براي تمام مظاهر انحراف از دين است كه از آنها به شرك تعبير مي شود ،خواه شرك در عقيده باشد يا شرك در روش زندگي ، و بنابراين قوميت و وطن پرستي و تعصبات ، همه شرك است ، چون لواي آنها در برابراسلام برافراشته شده است .
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَى وَعِیسَى وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
136 - (136)(قولوا امنا بالله وما انزل الينا و ما انزل الي ابرهيم و اسمعيل واسحق ويعقوب والاسباط):(اي مسلمانان بگوئيد ما به خدا و آنچه بر مانازل شده و آنچه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (و خلاصه آنچه همه پيامبران آورده اند )ايمان آورديم ) با اين امر از آنان مي خواهد كه با ايمان به خدا و انبياءاو و آنچه بر آنها نازل شده ، از حق پيروي كنند واسباط در بني اسرائيل مانند قبايل در بني اسماعيل مي باشد و تعداد آنها 12 فرقه بوده است ،(وما اوتي موسي و عيسي و مااوتي النبيون من ربهم ):(و آنچه از دين حق كه موسي و عيسي و انبياء ديگر از جانب خدا داده شده اند ايمان آورديم ) پس ماپيرو حق هستيم از جانب هر پيامبر الهي كه آن را آورده باشد ،حتي پيامبراني كه كتاب منزلي هم نداشته اند،(لا نفرق بين احد منهم ونحن له مسلمون ):(و بين هيچ كدام از آنان فرق نمي گذاريم و ما در برابر خدا تسليم هستيم )يعني پيامبران الهي همه در نزد ما علي السويه هستند و ما همه مطيع خدامي باشيم .
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِی شِقَاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
137 - (137)(فان امنوا بمثل ما امنتم به فقد اهتدوا):(پس اگر ايمان آوردند به مثل آنچه شما به آن ايمان آورديد همانا هدايت شده اند)و كلمه (مثل )براي قطع دامنه جدال و دشمني بكار برده شده است ، چون آنچه بر آنها نازل شده است مانندآنچيزي است كه بر محمد(ص ) نازل شده است ،(و ان تولوافانما هم في شقاق ):(پس اگر روي گرداندند، پس بدان كه مردمي گرفتار تعصب و دشمني هستند)يعني اگر منكر حق شدند و آن را رد كردند، پس رفتار آنها براساس منازعه ودشمني وتفرقه است ،(فسيكفيكهم الله وهو السميع العليم ):(پس بزودي خدا شمارا از آنان كفايت مي كندو اوست شنواي دانا)اين وعده اي بود به رسول اكرم (ص )كه بزودي بر آنان غلبه خواهد يافت و همانا خدا به وعده اش وفا نمود و بزودي اين نعمت را اگر بخواهد بر امت اسلام تمام خواهد كرد.
صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ
138 - (138)(صبغه الله و من احسن من الله صبغه ):(بگوئيد ما رنگ خدايي بخود مي گيريم و چه رنگي بهتر از رنگ خداست ؟)همانا اين ايمان رنگي الهي است و آن بهترين رنگهاست ،چون بسوي توحيد و يگانه پرستي مي خواند، به عكس يهوديت و نصرانيت كه بسوي فرقه و گروه خود مي خوانند و مدعايشان به شرك مي انجامد، (ونحن له عابدون ):(در حاليكه ما تنها اورا عبادت مي كنيم )اين جمله حاليه است .
قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِی اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ
139 - (139)(قل اتحاجوننا في الله وهو ربنا و ربكم ولنااعمالنا ولكم اعمالكم ونحن له مخلصون ):(بگو آيا با ما در باره خدا مجادله و محاجه مي كنيد در حاليكه او پروردگار ما و شماست و اعمال ما براي خودماست و اعمال شما براي خودتان و ما در عمل براي او خالصيم )دراين آيه اين مجادله و محاجه بيهوده راانكار مي كند و مي فرمايد: مسلمانان و اهل كتاب از خداي واحد تبعيت مي كنند وهريك خداي جداگانه ندارند و روش جدا ندارند و براي هيچ يك قرابتي با خدانيست ،جز به واسطه تقوي و همچنين عمل هر كس براي خود اوست و كسي مسئول عمل ديگري نخواهد و ما براي خدا خالص هستيم ، پس علتي براي بگومگو و درگيري وجود ندارد.
أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ کَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
140 - (140)(ام تقولون ان ابرهيم و اسمعيل واسحق و يعقوب و الاسباط كانواهودا او نصاري ):(و يا مي گوييد :ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباطيهودي و يا نصراني بودند)يعني آنها را مسلمان نمي دانند،(قل ء انتم اعلم ام الله ):(اي پيامبر بگو آيا شما داناتريد يا خدا؟)،در حاليكه خدا به من خبر داده است كه آنها بر دين حنيف ابراهيم بوده اند و ابراهيم نيز مسلم بود،(ومن اظلم ممن كتم شهاده عنده من الله ):(و چه كسي ستمكارتر است از آنكه شهادتي را كه از جانب خدا نزد اوست كتمان كند؟)يعني با آنكه خدا به وي خبر داد كه تشريع دين يهود و نصرانيت بعد ازابراهيم بود ،نه قبل از آن ، باز هم آن را كتمان كند،پس شهادتي كه در آيه آمده ، شهادت تحمل است نه شهادت اداء، (وما الله بغافل عما تعملون ):(و خدا از آنچه مي كنيد غافل نيست )پس خدا افترائي را كه شما به دين ابراهيم (ع )مي بنديد مي داند.
تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَّا کَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ
141 - (141)(تلك امه قد خلت لها ما كسبت ولكم ما كسبتم ولا تسئلون عماكانوا يعملون ):(اينان امتي بودند كه رفتند و هرچه كردند براي خود كردند و شماهم هر چه كرديد براي خود كرده ايد و شما از آنچه آنها كرده اند باز خواست نمي شويد)،يعني غور و تفحص و جنجال در باره اينكه فلان شخص از كدام طائفه و دين بوده است ، چه فايده اي دارد، آنچه بايد به آن بپردازيد مسائلي است كه فردا از آن باز خواست خواهيد شد، يعني عمل خود شما مهم است وگرنه اينكه ابراهيم چه ديني داشت ،چه نفعي براي يهود و غير آن دارد؟و علت تكراراين آيه پافشاري و لجبازي يهوديان و نصاري در اين مسأله بوده است وگرنه اگرقصد از مطالعه زندگي انبياء آموختن تجارب و طريق هدايت باشد نه تنهاضرري ندارد،بلكه قرآن به اين امر تشويق هم مي نمايد.

صفحه : 21
بزرگتر  کوچکتر  بدون ترجمه  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
قرآن  عثمان طه با کیفیت بالا صفحه 21
تصویر  انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 

135 - (135)(و قالوا كونوا هودا او نصاري تهتدوا):(يهود و نصاري گفتنديهودي يا نصاري شويد تا هدايت يابيد )با آنكه دين حق ،دين ابراهيم (ع ) واولاد اوست و اختلافات و انحرافات كه در بشر پيدا شد همه ساخته هوي وهوسهاي خود آنهاست كه عده اي يهودي و عده اي نصاري شده اند، وگرنه دين ابراهيم يكي است و آنها دشمنيهاي خود را به حساب خدا ودين او گذاشتند،يكي از آثار طبيعي زندگي زميني ودنيوي آنست كه دائما در تغيير است و لازمه اين تحول و تغيير آنست كه آداب و شعائر قومي هم دگرگون شود و اباطيل ودعاوي گوناگون مثل تعصب قومي و وطني و اقليمي نيز ايجاد مي شود و هيچ يك از اينها جزء دين نيست ،بلكه به عكس اينها شعارهايي است كه مردم را به سوي شرك جذب مي كند و آنها را بسوي گمراهي مي كشاند و آنها اين اباطيل رابه دين نسبت مي دهند (و گمان مي كنند كه كار خوبي انجام داده اند،(وهم يحسبون انهم يحسنون صنعا)(64)،(قل بل مله ابرهيم حنيفا):(بگو بلكه ملت ابراهيم را پيروي مي كنيم كه ديني ميانه است )چون دين ابراهيم ،دين فطري و دين حقي است كه تمايل به دين هيچ كدام از شما ندارد،(وماكان من المشركين ):(و او از مشركان نبود)اين كشفي آشكار براي تمام مظاهر انحراف از دين است كه از آنها به شرك تعبير مي شود ،خواه شرك در عقيده باشد يا شرك در روش زندگي ، و بنابراين قوميت و وطن پرستي و تعصبات ، همه شرك است ، چون لواي آنها در برابراسلام برافراشته شده است .

136 - (136)(قولوا امنا بالله وما انزل الينا و ما انزل الي ابرهيم و اسمعيل واسحق ويعقوب والاسباط):(اي مسلمانان بگوئيد ما به خدا و آنچه بر مانازل شده و آنچه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (و خلاصه آنچه همه پيامبران آورده اند )ايمان آورديم ) با اين امر از آنان مي خواهد كه با ايمان به خدا و انبياءاو و آنچه بر آنها نازل شده ، از حق پيروي كنند واسباط در بني اسرائيل مانند قبايل در بني اسماعيل مي باشد و تعداد آنها 12 فرقه بوده است ،(وما اوتي موسي و عيسي و مااوتي النبيون من ربهم ):(و آنچه از دين حق كه موسي و عيسي و انبياء ديگر از جانب خدا داده شده اند ايمان آورديم ) پس ماپيرو حق هستيم از جانب هر پيامبر الهي كه آن را آورده باشد ،حتي پيامبراني كه كتاب منزلي هم نداشته اند،(لا نفرق بين احد منهم ونحن له مسلمون ):(و بين هيچ كدام از آنان فرق نمي گذاريم و ما در برابر خدا تسليم هستيم )يعني پيامبران الهي همه در نزد ما علي السويه هستند و ما همه مطيع خدامي باشيم .

137 - (137)(فان امنوا بمثل ما امنتم به فقد اهتدوا):(پس اگر ايمان آوردند به مثل آنچه شما به آن ايمان آورديد همانا هدايت شده اند)و كلمه (مثل )براي قطع دامنه جدال و دشمني بكار برده شده است ، چون آنچه بر آنها نازل شده است مانندآنچيزي است كه بر محمد(ص ) نازل شده است ،(و ان تولوافانما هم في شقاق ):(پس اگر روي گرداندند، پس بدان كه مردمي گرفتار تعصب و دشمني هستند)يعني اگر منكر حق شدند و آن را رد كردند، پس رفتار آنها براساس منازعه ودشمني وتفرقه است ،(فسيكفيكهم الله وهو السميع العليم ):(پس بزودي خدا شمارا از آنان كفايت مي كندو اوست شنواي دانا)اين وعده اي بود به رسول اكرم (ص )كه بزودي بر آنان غلبه خواهد يافت و همانا خدا به وعده اش وفا نمود و بزودي اين نعمت را اگر بخواهد بر امت اسلام تمام خواهد كرد.

138 - (138)(صبغه الله و من احسن من الله صبغه ):(بگوئيد ما رنگ خدايي بخود مي گيريم و چه رنگي بهتر از رنگ خداست ؟)همانا اين ايمان رنگي الهي است و آن بهترين رنگهاست ،چون بسوي توحيد و يگانه پرستي مي خواند، به عكس يهوديت و نصرانيت كه بسوي فرقه و گروه خود مي خوانند و مدعايشان به شرك مي انجامد، (ونحن له عابدون ):(در حاليكه ما تنها اورا عبادت مي كنيم )اين جمله حاليه است .

139 - (139)(قل اتحاجوننا في الله وهو ربنا و ربكم ولنااعمالنا ولكم اعمالكم ونحن له مخلصون ):(بگو آيا با ما در باره خدا مجادله و محاجه مي كنيد در حاليكه او پروردگار ما و شماست و اعمال ما براي خودماست و اعمال شما براي خودتان و ما در عمل براي او خالصيم )دراين آيه اين مجادله و محاجه بيهوده راانكار مي كند و مي فرمايد: مسلمانان و اهل كتاب از خداي واحد تبعيت مي كنند وهريك خداي جداگانه ندارند و روش جدا ندارند و براي هيچ يك قرابتي با خدانيست ،جز به واسطه تقوي و همچنين عمل هر كس براي خود اوست و كسي مسئول عمل ديگري نخواهد و ما براي خدا خالص هستيم ، پس علتي براي بگومگو و درگيري وجود ندارد.

140 - (140)(ام تقولون ان ابرهيم و اسمعيل واسحق و يعقوب و الاسباط كانواهودا او نصاري ):(و يا مي گوييد :ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباطيهودي و يا نصراني بودند)يعني آنها را مسلمان نمي دانند،(قل ء انتم اعلم ام الله ):(اي پيامبر بگو آيا شما داناتريد يا خدا؟)،در حاليكه خدا به من خبر داده است كه آنها بر دين حنيف ابراهيم بوده اند و ابراهيم نيز مسلم بود،(ومن اظلم ممن كتم شهاده عنده من الله ):(و چه كسي ستمكارتر است از آنكه شهادتي را كه از جانب خدا نزد اوست كتمان كند؟)يعني با آنكه خدا به وي خبر داد كه تشريع دين يهود و نصرانيت بعد ازابراهيم بود ،نه قبل از آن ، باز هم آن را كتمان كند،پس شهادتي كه در آيه آمده ، شهادت تحمل است نه شهادت اداء، (وما الله بغافل عما تعملون ):(و خدا از آنچه مي كنيد غافل نيست )پس خدا افترائي را كه شما به دين ابراهيم (ع )مي بنديد مي داند.

141 - (141)(تلك امه قد خلت لها ما كسبت ولكم ما كسبتم ولا تسئلون عماكانوا يعملون ):(اينان امتي بودند كه رفتند و هرچه كردند براي خود كردند و شماهم هر چه كرديد براي خود كرده ايد و شما از آنچه آنها كرده اند باز خواست نمي شويد)،يعني غور و تفحص و جنجال در باره اينكه فلان شخص از كدام طائفه و دين بوده است ، چه فايده اي دارد، آنچه بايد به آن بپردازيد مسائلي است كه فردا از آن باز خواست خواهيد شد، يعني عمل خود شما مهم است وگرنه اينكه ابراهيم چه ديني داشت ،چه نفعي براي يهود و غير آن دارد؟و علت تكراراين آيه پافشاري و لجبازي يهوديان و نصاري در اين مسأله بوده است وگرنه اگرقصد از مطالعه زندگي انبياء آموختن تجارب و طريق هدايت باشد نه تنهاضرري ندارد،بلكه قرآن به اين امر تشويق هم مي نمايد.

مشخصات :
قرآن تبيان- جزء 1 - حزب 2 - سوره بقره - صفحه 21
قرائت ترتیل سعد الغامدی-آيه اي-باکیفیت(MP3)
بصورت فونتی ، رسم الخط quran-simple-enhanced ، فونت قرآن طه
با اندازه فونت 25px
بصورت تصویری ، قرآن عثمان طه با کیفیت بالا

مشخصات ترجمه یا تفسیر :
تفسیر اطیب البیان

انتخاب  فهرست  جستجو  صفحه بعد  صفحه قبل 
اگر این صفحه عملکرد مناسبی ندارد
از این لینک کمکی استفاده فرمایید .
 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 89,963,600