5 صفر المظفر
شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها در شام (61 ق)
حضرت رقیه)س( دختر اباعبدالله الحسین)ع(، چهار یا سه سال پیش از واقعه کربلا )میان سالهای 57 و 58 هجری قمری( در مدینه منوره دیده به جهان گشود.
نام مادرش در منابع تاریخی به درستی بیان نشده است.
گویا مادرش "ام ولد" امام حسین)ع( بوده است.
به هر تقدیر، هنگامی که امام حسین)ع( از مدینه منوره هجرت کرد و به سوی مکه معظمه و از آن جا به کربلا روان گردید، این دختر چهارساله نیز بسان سایر فرزندان آن حضرت، در این سفر بزرگ حضور داشت و تمام رنجها و سختیهای ایام هجرت و دوری از وطن و ناملایمات زندگی را تحمل کرد.
وی پس از شهادت امام حسین)ع( به همراه سایر بازماندگان واقعه کربلا، به اسارت سپاه یزید درآمد و از کربلا به کوفه و از کوفه به شام برده شد.
پس از چند روز اقامت در شام و مشاهده سنگدلیهای یزید و یزیدیان و تحمل سختترین ایام اسارت، در دمشق وفات یافت.
از این که وفاتش در ماه صفر سال 61 هجری قمری واقع شده است، تردیدی در آن نیست.
ولی در این که چه روزی از ماه صفر بوده است، اطلاع دقیقی به دست نیامده است.
تنها برخی از تقویمهای رایج، پنجم صفر را روز وفات آن حضرت بیان کردهاند.
در این جا مناسب است آن چه را که مرحوم شیخ عباس قمی(ره) در منتهیالآمال از کتاب "کاملبهایی" درباره این دختر خردسال امام حسین)ع( نقل کرده است، بیان کنیم:
زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردانی که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران خود و دختران ایشان پوشیده میداشتند و هر کودکی را وعده میدادند که پدر تو به فلان سفر رفته است بازمیآید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند.
دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین)ع( کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم.
سخت پریشان بود.
زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست.
یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحص کرد.
خبر بردند که حال چنین است.
آن لعین در حال گفت که بروند و سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند.
پس آن سر مقدس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند.
پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست!
آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.
(1)
معروف است که حضرت رقیه در خرابه شام از دنیا رفت.
مزار این مخدره در حال حاضر در یک بازارچه قدیمی دمشق کمی دور از مسجد اموی قرارگرفته است و عاشقان حرم حسینی به زیارتش میشتابند.
(2)
1- منتهیالآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 437
2- شام سرزمین خاطرهها (مهدی پیشوایی)، ص 109