عنوان : توطئه بر ضد اسلام و روحانيت - نقش روحانيت در نهضتهاي اسلامي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 30 ارديبهشت 1358
تاریخ قمری : 23 جمادي الثاني 1399
جلد : 7
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
مطالعات و بررسيهاي كارشناسان استعمار
يكي از بزرگترين نتايجي كه ما از اين نهضت مي بريم و برديم ، همين مواجه شدن بابرادرهايي [است ] كه در طول اين مدتها [با آنها] مواجه نشديم . در اين مجلس الان برادرهاي ايراني ، بحريني ، پاكستاني ، دور هم نشسته ايم و مشكلات خودمان را مي توانيم بيان كنيم . در طول بيش از سيصد سال كه اجنبيها راه پيدا كردند به شرق و مشغول شدنددر همه جا. جهات شرق ، در جهات مادي ، در جهات معنوي ، در روحيات گروههاي مختلفي كه در شرق موجود است ، مطالعات دقيق كرده اند و بررسيها، به اينجا رسيدند كه اولا در شرق يك ممالك غني هست از حيث مخازن زيرزميني ؛ و همين طورروي زميني ، از قبيل مراتع بزرگ غني و جنگلهاي بسيار زياد و غني و مخازن نفتي ، كه مطلع هستيد، و ساير مخازن كه بسياري از آنها را شايد الان هم خود شرقيها مطلع نيستند.لكن آنها آمدند و رفته اند و گرديده اند.
آن وقت كه آن اتومبيل و امثال اينها نبوده است ، اينها با شتر و با قافله حركت مي كردند؛ و به اسم "سياح " مي آمدند اطراف همان كشورهايي را كه مي ديدند، [با] ابزارو آلاتي كه داشتند، عكسبرداري مي كردند و بر مخازن زيرزميني اطلاع پيدا مي كردند؛مطالعاتي هم در روحيات مردم داشتند؛ و به اينجا رسيدند كه اگر بخواهند اين مخازن راتصاحب كنند، بايد چه بكنند. فكر كردند كه اگر چنانچه اينها با هم باشند، اگر همه ممالك شرقي با هم باشند و اجتماع داشته باشند، امكان ندارد كه به مخازن اينها دستبيابند. پس بايد قشرها را از هم جدا كرد.
جوسازي بر ضد اسلام و پيشوايان اسلامي
يكي از مسائلي كه خيلي مورد اهميت است براي ما، و براي آنها هم بوده است ، اينكه اگر اسلام آنطوري كه هست مسلمين بر آن دست بيابند، باز منافع آنهابه خطر مي افتد.
كوشش كردند با تبليغات مختلف كارشناسهاي مختلف ، كه مطلق اديان را از چشم مردم بيندازند. بخصوص اسلام را از چشم مردم بيندازند. تبليغات كردند كه اسلام اصلش افيون جامعه است ؛ اديان براي اين آمده است كه مردم را خواب بكند تا اشخاص مقتدر و سلاطين بيايند و مردم را بچاپند، اين قشرهاي ديني مردم را خواب كنند. و همين طور دنبال اين افتادند كه قشر روحاني را در بين مردم منحط كنند: روحانيين مردم كهنه پرستي هستند، فناتيك (1) هستند، اينها درباري هستند، اينها براي سلاطين كارمي كنند! اين هم يك تبليغ وسيعي بود. مع الاسف در هر دو تبليغ توفيقهايي پيدا كردند.يك قشر جوان بي اطلاع از مسائل كه عمق مسائل را ادراك نمي كردند، اينها راجع به آن تبليغ اول كه اديان افيون جامعه هستند، باورشان آمد؛ و شروع كردند اينها هم به تبع آنهااين جور تبليغات را كردند. و اين درست بر عكس آن چيزي است كه اديان ، به حسب تاريخ و دين اسلام كه تاريخش ديگر نزديك است به ما، درست بر خلاف آنطور مسائل بود. آنها مي گفتند اديان را سلاطين ايجاد كردند براي اينكه مردم را اينها خواب كنند، وآنها بچاپند و اينها هجمه نكنند؛ اينها قيام نكنند و نهضت نكنند. در صورتي كه هر كس تاريخ را ببيند مي بيند كه اديان بودند كه مردم مستضعف را به ضد سلاطين شوراندند.حضرت موسي ، يك شبان با يك عصا، حركت كرد و فرعون را سرنگون كرد. با همين جمعيت مستضعف - نه اينكه فرعون موسي را درست كرد براي خواب كردن - موسي مردم را بيدار كرد براي به هم زدن اوضاع او. جنگ اسلام با اغنيا و ثروتمندان
تاريخ اسلام نزديك است به ما، هر كس كه مطالعه كرده باشد مي داند كه پيغمبر اسلام در مكه كه بودند، از همين مردم مستضعف و طبقه به اصطلاح آنها صفر، [. . . ] و تجارقريش و ثروتمندان آن وقت و قدرتمندان آن وقت همه با او مخالف بودند. نه اينكه قدرتمندان او را آورده بودند كه مردم را خواب بكند. ايشان بود كه تا مكه بودنمي توانست اظهار وجود بكند. زيرزميني مشغول فعاليت بود و گروههايي ترتيب مي دادبراي خودش ، وقتي كه ديدند آنجا نمي شود، از آنجا هجرت فرمودند به مدينه ؛ در مدينه هم كه آمدند، وارد شدند به يك نفر از همين مردم طبقه سه ، به اصطلاح آنها. اشخاصي هم كه جمع شدند دور ايشان عبارت از همين فقرا بودند. جنگهاي پيغمبر همه اش با اغنيابود و با گردن كلفتها بود و با ثروتمندها بود. اين عكس آنطوري است كه آنها تبليغ كردند، و جوانهاي بي اطلاع ما هم تبعيت كردند. نه اينكه فرعون موسي را درست كرد كه مردم را خواب كند، موسي مردم را بيدار كرد براي اينكه فرعون را از بين ببرد. نه اينكه قريش و ثروتمندان پيغمبر را درست كردند براي اينكه مردم را خواب كند، پيغمبر اين فقرا را بلند كرد و نهضت كرد براي اينكه اغنيا را سركوب كند و سر جاي خودشان بنشاند.بعد هم كه يك قدري نضج پيدا كرد اسلام ، باز همين طبقه ضعيف و مستضعف بودند كه حمله كردند به دو امپراتوري بزرگ دنيا، كه روم و ايران بودند. روم و ايران پيغمبر رادرست نكردند؛ پيغمبر روم و ايران را راند و شكست داد.
دودمان پهلوي خائنتر از همه شاهان
از آن طرف ، مي آييم سراغ روحانيون كه تبليغ روي آنها بود كه روحانيون درباري هستند! اينها را انگليسي ها آوردند اينجا براي اينكه نگذارند مردم بيداربشوند! نگذارند مردم برخلاف مصالح آنها عمل بكنند. در صورتي كه هر كس تاريخ را بداند مي داند كه در طول تاريخ آني كه بر ضد قدرت قيام كرده روحانيون بود[ند] نه اينكه آنها روحانيون را درست كردند. روحانيون مردم را بعث كردند بر ضد آنها. و ما درايران ، در اين مدتي كه خودمان يادمان هست - كه من از همه شما بيشتر يادم هست - اين است كه از آن اولي كه رضا خان آمد در ايران كودتا كرد، تا حالايي كه بحمدالله غلبه حاصل شد، در طول اين پنجاه سال ، كه شايد سخت ترين ايام بود بر ملت ايران - و اينهااگر جنايتكارتر از همه سلاطين سابق نبودند، خيانتكارتر بودند.
ممكن است كسي بگويد كه آغامحمد قجر(2) هم مثل آنها جنايتكار بوده ، اماآغامحمد قجر مثل اينها خيانتكار نبود، در تاريخ نيست كه محمدخان قجر براي مملكت ديگري منافع مملكت خودش را داده باشد. جنايتكار بود، اما خيانتكار نبود. همين طورسلاطين سابق جنايتكار بودند همه شان ، همه بد بودند، اما خيانت مثل اين عنصر فاسد،هيچ يك از سلاطين ايران خيانت اينجوري نكردند. اينها، از پدر و پسر، در اين مملكت خيانتها كردند كه به اين زودي ما نمي توانيم مطلع بشويم . الان قراردادهايي كه با اين ممالك بزرگ كردند پيش اين حكومت ما محيرالعقول است كه اين چه جورقراردادهايي هست ! مي گويند اين قراردادها جوري است كه ما هر طرفش را بگيريم ضرر دارد! همه كارهايي كه اينها كردند خيانت به مملكت خودشان ، به ملت خودشان بود. سلاطين سابق خيانت به اين معنا كم داشتند، شايد در قاجار بود يك قدري ، اما كم بوده است . قبل از اينها، خيانت به اين معنا نبوده است ، اينها خيانتهايي كردند كه به اين زودي تاريخ نمي تواند كشف كند، و شايد بعضي از آنها تا آخر هم كشف نشود.آنقدري كه كشف شده مورد تعجب اشخاص است كه الان مطالعه مي كنند درباره آنها. وزارتخانه ها فرصت پيدا كرده اند و مطالعه مي كنند راجع به قراردادهايي كه اينهابا ممالك كرده اند، كه چطور قراردادهاي فاسدي بوده كه اينها كردند و الان يكي از گرفتاريهاي بزرگ دولت ما اين است كه با اين قراردادها چه بايد كرد. مي گويندهر طرفش را مي گيريم اشكال دارد، جوري درست كرده اند كه در آنها علي ايحال ضرر است . نيم قرن مبارزه و مقاومت
در هر صورت ، در اين طول تاريخ كه ما يادمان هست ، آنكه قيام كرد بر ضد اين قدرتها روحانيون بودند كه در همين پنجاه و چند سال ، چند دفعه قيام كردند. و البته قدرت آنها زياد بود شكست خوردند. آذربايجان و مشهد قيام كرد، تقريبا يك قيام عمومي اصفهان كرد، از همه علماي بلاد بودند، لكن قدرت زياد بود، و اين قدرت زياد،شكست اينها را، حبس كردند اينها را، تبعيد كردند اينها را، علماي درجه يك را حبس وتبعيد كردند. علماي آذربايجان را، كه درجه يك بودند، آنها را آوردند و بردند به سقز ياسنقر و به آنجا تبعيد كردند؛ و مدتها در آنجا بودند. علماي مشهد را، همه را، گرفتند وآوردند حبس در تهران . علماي اصفهان را شكستند آن نهضتشان را و نتوانستند كاري بكنند. در تمام اين مدت پنجاه سال آنكه قيام كرد بر ضد اينها علما بودند، و لا غير. هيچ كس . ملت هم همراه علما بود؛ تا آن اندازه كه مي توانستند. آن وقت البته اين نهضتي كه حالا پيدا شده است نبود و نمي شد. لكن از طرف علما نهضت شد و شكست خوردند.كشته دادند؛ حبس شدند؛ تبعيد شدند.
پس ، اينكه مي گويند اينها درباريند، خير، اينها درباري نيستند. اينها ضد درباريند.ضد دربار را درباري معرفي كردند، براي اينكه اينها را از نظر مردم بيندازند. و مع الاسف اين بيشتر از آن حرف اول تاثير كرد. به طوري كه در زمان رضاخان بسياري از مردم برگشتند. بسياري شان . بسياري از جوانها برگشتند از علما. اين هم يكي از كارهايي بود كه اينها كردند.
تجزيه سرزمين پهناور اسلامي
از كارهاي ديگري كه كردند اين است كه بين طوايف مقابله مي اندازند كه [نتوانند]مجتمع باشند. ترسيدند كه اگر اسلام باشد همه مجتمع مي شوند، اسلام را خواسته اندبزنند. اگر علما و روحانيون باشند همه را تحت يك بيرق مي برند، علما را بايد از بين ببرند. خوب ، حالا به اينقدر هم كفايت نكردند؛ بين خود مردم جدايي بيندازند. باتبليغات ، كردستان ، بلوچستان ، بختياري ، خراسان ، در داخل ايران ، پاكستان و ايران ، آن علي حده اين علي حده ، نمي دانم ، ممالك عربي ، بحرين ، نمي دانم ، كذا و كذا و كذا، هركدام علي حده ، اينها را از هم جدا كردند؛ تكه تكه كردند. مسلمين را از هم جدا كردند؛تكه تكه كردند. در اين جنگ عمومي (3) كه غلبه پيدا كردند آنها عليه عثماني كه يك دولت بسيار بزرگي بود و از مصر تا حجاز تا خيلي جاهاي ديگر بود، اين را تكه تكه كردند، و هر جايش را به يك كسي دادند؛ به يكي از نوكرهاي خودشان يعني خارجيهااداره شان بكنند. اين حكومتها را مقابل هم قرار دادند: سلطان كذا و سلطان كذا. رئيس جمهور كذا و رئيس جمهور كذا. همه را مقابل هم قرار دادند. همه را دشمن هم كردند.اين دشمن آن و آن دشمن اين . حالا كنار نشسته اند و بردند همه چيز ما را. اينها با هم دشمني كردند، خودشان با هم دشمني كردند! در هر مملكتي هم "احزاب " درست كردند - حزبهاي مختلف . حزبهايي كه همه مخالف هم هستند. اين آن را بكوبد و آن اين را بكوبد. جبهه هاي مختلف ؛ حزبهاي مختلف "من حيث لايشعر" و مسلمين مع الاسف به واسطه عدم توجه به عمق مسائل تحت تاثير واقع شده ، و مي شوند. دولت عراق علي حده و دولت ايران علي حده ؛ هر دو مسلم ، اما با هم دعوا و جنگ دارند. دولت پاكستان علي حده ، دولت كذا علي حده ، و همه شان مسلم ، اما با هم جنگ دارند؛ دعوادارند.
در آرزوي بيداري ملتهاي مسلمان
اينها نقشه هايي بوده است كه اينها درست كردند و كشيدند، و اينها را مقابل هم قراردادند. و نمي دانم چه وقت مي شود كه مسلمين بيدار بشوند. چه وقت ممكن است كه دولتهاي ما، ملتهاي اسلامي ، چه وقت مي خواهند چشمهايشان را باز كنند. آيانمي فهمند؟ يا مي فهمند و نمي كنند؟ اگر نمي فهمند، بايد توجه كنند به مسائل كه ببينندبدبختي مسلمين از كجا شروع مي شود، و چه هست آن دردي كه مسلمين را اينطور كردهكه خزائن آنها را مي برند و خودشان روي خزائن خودشان گرسنگي مي خورند. اين نفت به اين سرشاري را بردند و ملت ما گرسنه مانده است . و همه جا همين طور. آيا مسلمين ، وخصوصا حكومتهاي اسلامي ، چه وقت مي خواهند بيدار بشوند؛ چه وقتي مي خواهنداغراض شخصيه خودشان و آمال شخصي خودشان را كنار بگذارند و براي ملتها خدمت بكنند؟ مسلمين يك ميليارد تقريبا جمعيتند. الان يك ميليارد جمعيت دنيا را تشكيل مي دهند. با دارا بودن همه چيز؛ ممالك غني وسيع . و مملكت ايران 35 ميليون حالامي گويند جمعيت دارد. وسعتش آنقدر است كه براي صد و پنجاه ميليون تا دويست ميليون جمعيت كافي است . يعني اگر دويست ميليون جمعيت داشته باشد، در ايران به رفاه زندگي مي كنند. و همين طور ممالك ديگر وسيعند. عراق وسيع است و جمعيت كمي دارد. چه وقت مي خواهند اين حكومتها بيدار بشوند و دست از اغراضشان بردارند؟ وچه وقت مي خواهند مسلمين توجه بكنند به اينكه مصالحشان چه است و دردشان چه است ؟ و چه وقت بايد دوا كنند اين درد را؟
جامعه اسلامي و اسلام يك بعدي
يكي از كارهاي بزرگي كه شده است - و گمانم اين است كه آنها، آن شياطين ، كرده اند- اين است كه قرآن و اسلام را آنطوري كه هست نگذاشتند ما بفهميم ؛ نگذاشتندمسلمانها بفهمند. نفوذ كرده است اين تبليغات حتي در عمق حوزه هاي ديني نجف و قم !اين معنا كه يك مقدار از اسلام و يك قدري از اسلام مطرح است بين علماي اسلام ؛يك قدري از اسلام است ؛ باقي آن مانده است آن زير و مخفي است . نگذاشتند به اينكه ما اسلام را آنطوري كه هست بفهميم . براي اينكه يكي از خطرهايي كه براي خودشان مي ديدند همين بود كه اگر اسلام را آنجوري كه هست بفهمند، همه به آن رو مي آورند،و براي آنها ديگر مقامي باقي نمي ماند. نخواستند درست بشود، تعليمات اسلام را ديدند.وقتي كه انگليسي ها آمده بودند عراق ، يكي شان شنيده بود كه يكي اذان مي گويد. گفتنداين چيست . گفتند اذان مي گويد. گفته بود به امپراتوري انگلستان هم ضرر دارد اين ؟گفتند نه . گفت : هر چه مي خواهد اذان بگويد! اين بحث و مباحثه اي كه ما مي كنيم بهامپراتوري انگلستان و به جمهوري امريكا و به ، نمي دانم ، جمهوري شوروي ضرر ندارد.آنها خيلي هم به آن باد مي زنند كه زياد بشود و بحث تفصيل پيدا بكند! آنچه براي آنهاضرر دارد، نمي گذارند درست بشود. چه وقت مي شود كه مسلمانها توجه بكنند به تعليمات اسلام ؟ توجه بكنند به اينكه صدر اسلام چه جور بود؟ چه وقت توجه مي كنند به اينكه وضع رسول اكرم ، وضع ائمه ما و وضع خلفا، كه چه جور بودند آنها؟ چه جورزندگي مي كردند و چه جور پيشبرد كردند . . . ؟ يك مشت جمعيتي كه هيچ چيز نداشتندچطور دو امپراتوري را اينطور از بين بردند.
تشابه ملت ايران با مسلمين صدر اسلام
نظير آن را ما در ايران ديديم ، نظير همان معنا كه در صدر اسلام بود در ايران واقع شد.يك جمعيتي كه - حالا شما چند تا تفنگ مي بينيد به دوش بعضي هست ، اين تفنگهايي است كه از آنها گرفته اند؛ والا تفنگ نداشتند اينها، آنطوري كه به من مي گفتند، صبح كه مي شد، هر كس از خواب پا مي شد و بيرون مي خواست برود از خانه ، يك چوبي ، يك عصايي ، يك كارد مطبخي ، چند تا سنگ ، چند تا آجر، برمي داشتند و مي رفتند به جنگ ! طرف چه داشت ؟ تانك و توپ و مسلسل و خمپاره ، همه چيز. از بالاي سر، ازپايين ، از همه جا. لكن اين جمعيت يك چيز داشت ، و آن "ايمان " يك پشتوانه داشت ، وآن "خدا"، يك مقصد داشت ، و آن "اسلام ". همه ، از اول ايران تا مركز، تا آخر، هر جامي رفتي فرياد "مرگ بر شاه " و "ما جمهوري اسلامي مي خواهيم " بلند بود. نه از مردم عادي ؛ از آن بچه هاي كوچك و اينقدري (4) كه تازه زبان باز كرده اند، از آن بچه هاي دبستاني ، تا آن پيرمردهايي كه توي مريضخانه خوابيده بودند. نه يك قشر؛ علما،معممين ، طلاب ، دانشگاهيها، اداري ، همه و همه يك مطلب مي خواستند؛ و آن اينكه جمهوري اسلامي ؛ ما جمهوري اسلامي مي خواهيم . اين معنا بود كه رمز پيروزي بود.اين معنا كه همان طوري كه در صدر اسلام جنگجويان اسلام مي گفتند ما اگر بكشيمبهشت است و اگر كشته بشويم بهشت است ، شهادت را براي خودشان فوز مي دانستند،در ملت ما پيدا شده ؛ به دست كي ؟ به دست خدا. مگر امكان دارد كه يك بشري ، يك انساني ، افرادي ، بتوانند اين كارها را بكنند. اين تحول امكان ندارد. خدا كرد اين كار را.مسلمانها چه وقت مي خواهند كه يك همچو روحيه اي پيدا بكنند كه شهادت را براي خودشان فوز بدانند و بايستند مقابل اشخاص خائن و خيانتكار را سر جاي خود بنشانند.
فروپاشي قدرت پوشالي شاه
قدرتي كه در ايران بود مي گفتند در شرق نيست . آن قدرت نظامي كه در ايران بوددر شرق نبود. چنانچه مي گفتند. پشتوانه اي كه اينها داشتند همه قدرتهاي بزرگ بود،همه ابرقدرتها و همه قدرتهاي كوچكتر. يكي از ممالك اسلامي - حالا يكي مي گويد، شايد، شايد يكي بوده - از ممالك اسلامي در طول اين مبارزه اي كه ايران مي كرد، پشتيباني از ما نكرد، همه از شاه حمايت مي كردند؛ همه شان . خوب ،شاه بود با آن قدرت كه مي گفتند مثل اين قدرت در شرق نيست ؛ و پشتيبانش همه مسلم و غيرمسلم ؛ از ابرقدرتها گرفته تا قدرتهاي كوچك ، تا همين شيخ نشينهاي شما - همه موافق بودند. و اغفال كرده بودند برادرهاي ما را. در بعضي از اين مقاطع خليج برادرهاي اسلامي خيال مي كردند كه اگر شاه نباشد ديگر اسلام ازبين مي رود! اگر شاه نباشد شيعه اصلش بكلي از بين مي رود! همچو تزريق كرده بودند، اين برادرهاي مومن متدين همچو حالي شان شده بود، كه اگر اين نباشد ديگرهيچ چيز نيست .
من وقتي كه پاريس بودم ، هي مي گفتند كه اگر اين برود چه مي شود. گفتم كه هيچ نمي شود؛ يك دزد مي رود! حالا هم همين شده ؛ ما حالا هيچ غصه اي نداريم . دزد رابيرون كرديم ؛ دست دزد قطع شد؛ دست خيانتكارهاي خارجي قطع شد.
آزادي ، گرانبهاترين دستاورد
حالا ما گرفتاري كه داريم گرفتاري خانوادگي است . اينكه دعوا ندارد؛ چيزي نيست ... . حالا گرفتاري خانوادگي است . گرفتاري "سازمان امنيت " ديگر ما نداريم ؛ گرفتاريفلان خارجي را ما نداريم ، حالا ديگر خوفي نداريم . الان نشسته ايم با هم و داريم صحبت مي كنيم . گرفتاري ما حالا گرفتاري اين است كه آن برادر ما كمتر چيز دارد وفلاني زيادتر دارد؛ خانه ندارد و . . . اينكه چيزي نيست . خوب ، اينها كه از اول بود،گرفتاريها هم از اول بود، منتها حالا هم شياطين دوره افتاده اند كه خوب چه شد؟ كو؟ كوخانه ؟ كو زندگي ؟ [دائما] تبليغات . من به بعضي شان مي گفتم كه اين ناداري مال حالانيست . اينكه از اول بوده . انقلاب آيا اينها را به وجود آورده ؟ رفتن شاه "نداري " را بارآورده است ؟ اگر اين ناداري جرمش گردن ماست ، اگر اينطور است كه چون شاه رفته برق و اسفالت و مريضخانه و اينها را نداريد، اگر اينطور بود، آن وقت ما مجرم بوديم وبايد جبران بكنيم . اما اگر اين بوده و ما حالا وارد شده ايم در يك مرحله اي كه نه برق بود،نه آب بود، و نه اسفالت هست ، و حتي در خود اين تهران و در محلات تهران چيزي نيست ، به ما چه مي گوييد؟ آن كاري كه مي بايد مي كرديم اين است كه شما را آزادكرديم . آزاديد حالا تا خودتان كار كنيد. شما آن وقت در قيد بوديد، در حبس بوديد، وهر روز يك ماموري بالاي سرتان مي آمد و تحكم بر شما مي كرد و يك كلمه اگرمي گفتيد به حبس مي رفتيد، اين الان از سر شما برداشته است و شما راحت شديد. حالاشما چه ايرادي داريد؟ مگر ما شما را بي اسفالت كرديم كه حالا آمديد سراغ ما. مگر ماشما را بي برق كرديم ؟ اين گرفتاريهايي بوده است كه در همه جاي ايران از اول بوده است ؛ و ما وارد شده ايم در اين گرفتاري ؛ دولت وارد شده در اين گرفتاري . خوب ، اين بايد رفع بشود. اين گرفتاري چه شد؟ يعني چه كه "چه شد"؟ بهتر از اين چه كه يك سدي را ملت شكستند كه امكان نداشت اين سد شكسته شود، الا به اراده "الله "؛ از اين بهتر چه مي خواهد بشود؟ بهتر از آزادي چه نعمتي است كه الان داريم ؟ خوب ، پيشتر فقيربوديم ؛ حالا بايد كوشش كنيم كه از اين فقر بيرون بياييم . مشغول بشويم به كار تا فقرمان ازبين برود. آنها مانع بودند از اينكه ما زراعت بكنيم ؛ به اسم "اصلاحات ارضي "نمي گذاشتند زراعت ما تحقق پيدا بكند؛ حالا آزاديد زراعت بكنيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :
بزرگتر کوچکتر