عنوان : امتيازات مكتب توحيدي از مادي - نقش معلم و مادر در جامعه و تربيت فرزندان
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 27 مرداد 1358
تاریخ قمری : 24 رمضان 1399
جلد : 9
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
مكتب توحيدي ، راهنماي مردم در خروج از ظلمت
از امتيازات مكتب توحيد با تمام مكتبهايي كه در عالم هست اين است كه درمكتبهاي توحيد، مردم را تربيت مي كنند و آنها را از ظلمات خارج مي كنند و هدايت به جانب نور مي كنند. تمام مكتبهايي كه مكتب غير توحيدي هستند، مكتبهاي مادي هستندو اين مكتبهاي مادي يا مردم را از عالم نور برمي گردانند به سوي عالم ظلمت و دعوت مي كنند به ماديگري و ماده و از عالم نور منصرف و منحرفشان مي كنند؛ يا آنها را همان دعوت به ماده مي كنند و ديگر آن طرفش را كار ندارند. نسبت به عالم نور و ارجاع مردم به عالم نور بيطرف هستند و - علي اي حال - هر دو مكتب ، چه آن مكتبهاي ضد توحيدي و چه آن مكتبهايي كه نسبت به توحيد كاري ندارند، بيطرفند نسبت به توحيد. اينهاكارهايي كه مي كنند، تعليم و تعلمهايي كه دارند، تعليم و تعلمهايي است كه مربوط به ماده است و مردم را در ماديات و در ظلمات منغمر(1) مي كنند، و از توحيد و از نور آنها را بازمي دارند.
تفاوت مكتبهاي توحيدي با مكتبهاي مادي
لكن مكتبهاي توحيدي - كه در راس آنها مكتب اسلام است - در عين حال كه به ماديات و با ماديات سر و كار دارند، لكن مقصد اين است كه مردم را طوري تربيت كنندكه ماديات ، حجاب آنها براي معنويات نباشد. ماديات را در خدمت معنويات مي كشند؛ به خدمت معنويات مي كشند، در عين حالي كه نسبت به ماديات نظر دارند، نسبت به زندگي دنيا نظر دارند، در عين حال مردم را متوجه به معنويات مي كنند و از ظلمت ماده نجات مي دهند. توجه به ماده و به ماديات به طوري كه تمام توجه به ماديات باشد، ظلمت است ؛ ظلمات است ، و انسان را به ظلمات مي كشد، و به چيزهايي مي كشد كه شما مشاهده مي كنيد كه در همه مكتبها كه هست ؛ مردم را مي كشند به جنگها، به خونريزيها. مكتب كمونيست ، مكتب خونريزي است ، مكتب اختناق است ، تمام اختناق در آنجاحكمفرماست ؛ و خونريزي در آنجا هست ؛ به طوري كه سران آنها در اول امري كه سلطه پيدا كردند، هزاران نفر، بلكه صدها هزار نفر را به قتل رساندند. ماديتي كه در امريكا وامثال آن ممالك غربي غيركمونيستي هست ، آنها هم تمام جدال و نزاعشان سر ماديات است و با ماديات سر و كار دارند، و مردم را به خاك و خون مي كشند. الان در تمام دنيا كه ملاحظه مي كنيد، اين دو مكتب و اين دو فرقه دست دارند، و مردم را به خاك و خون مي كشند. يك طايفه در افغانستان و امثال اينها. يك طايفه ديگر در جاهاي ديگر.مكتبهاي توحيدي اينطور نيست . مكتبهاي توحيدي نمي خواهند فتح كنند بلاد را؛ ونمي خواهند با مردم با خشونت رفتار كنند. آنها مي خواهند مردم را از ظلمتهاي ماده به نور بكشند؛ به طرف خدا بكشند؛ توجه به خدا بدهند. و لهذا تا آنجا كه امكان دارد درمكتبهاي غير مادي مدارا هست ؛ خوشرفتاري هست ؛ دعوت هست . تا آنجايي كه ممكن است با دعوت مردم را برمي گردانند به عالم نور و هيچ وقت درصدد جنگ و جدال نيستند، مگر اينكه احساس كنند توطئه است . اگر احساس توطئه كردند به حسب دستورقرآن و به حسب دستور اسلام با آنها با شدت رفتار مي كنند. تا احساس توطئه نشده است همه را آزاد مي گذارند هر چه مي خواهند اختيار كنند. وقتي احساس توطئه شد، با شدت رفتار مي كنند.
سوءاستفاده گروههاي مفسد از آزادي و هشدار به آنها
در مملكت ما هم وقتي كه اين فتح بزرگ به دست شما زنها و مردهاي محترمانجام گرفت ، همه چيز را آزاد گذاشتند: تبليغات را آزاد گذاشتند، مكتبها را آزادگذاشتند به طوري كه در اين چند ماه تقريبا حدود دويست تا شايد گروههاي مختلف اظهار وجود كردند! حتي كمونيستهايي كه فاسد و مفسدند اظهار وجود كردند. لكن بعداز آن كه ما احساس بكنيم كه اينها اظهار وجودشان فقط براي تبليغ نيست ، فقط براي اين نيست كه مي خواهند مكتب خودشان را عرضه كنند، بلكه مسئله ، مسئله توطئه است .عرضه مكتب غير سوزاندن خرمنهاست ! غير ريختن به دانشگاه و جلوگيري از اينكه دانشگاهيان مشغول كار باشند. غير از ريختن به كارخانه هاست و مانع شدن از اينكه كارخانه ها عمل بكنند. غير از اين است كه با رفراندمي كه مردم و مردمي است و مربوط به مصلحت مردم است مخالفت كنند و تحريم كنند يا آتش بزنند صندوقها را، يا با اسلحه جلو بگيرند از اينكه مردم راي بدهند. يا در راهپيمايي كه كرده اند خودشان غائله درست كردند و عده كثيري از جوانهاي ما را زخمي كردند، كه قريب سيصد نفر زخمي شد كه اكثرشان شايد مربوط به ما بود. خودشان غائله درست مي كردند. و حالا كه مي بينند كه نزديك است كه مجلس خبرگان تحقق پيدا بكند، حالا افتادند به دست و پا كه در هر جايك غائله اي ايجاد كنند. و ما تا حالا كه صبر كرديم و صبر انقلابي كرديم ، تا حالا براي اين بود كه به مردم معلوم بشود كه اينها چه هستند؛ اينها چه مرامي دارند. اينهانمي خواهند مكتب خودشان را عرضه كنند، اينها نمي خواهند با منطق صحبت كنند. اينهامي خواهند كه همه مكتبها را سركوب كنند. اينها براي سركوبي مكتب اسلام است . اينهااز اسلام مي ترسند. اينها از قوانين اسلام مي ترسند. اينها مي خواهند كه اسلام نباشد، ولوهر چه باشد، و لهذا توطئه است . الان وقتي كه توطئه شد، ديگر نمي توانيم ما تا آخرتحمل كنيم و توطئه ها را بپذيريم . مسئله ، مسئله اسلام و مسئله مصالح مسلمين است . بامصالح مسلمين و اسلام ما نمي توانيم مسامحه كنيم . بنابراين ، من اعلام كردم كه اگرچنانچه اينها باز يك همچو كارهايي بكنند، ما تمام ملت را بسيج مي كنيم ، ما تمام پاسداراني كه هستند بسيج مي كنيم ، ما تمام زن و مرد ايران را بسيج مي كنيم ، و ريشه آنهارا در مي آوريم . اينها بايد برگردند به ملت . و اگر مكتبي دارند هم ، اينكه برگشت به ملتكردند، از روي عقل ، از روي منطق ، صحبت بكنند. اينها را در راديو خواستند كه با ايشان صحبت بكنند، حاضر نشدند. اينها در مكتب شكست خورده اند، اينها يك دسته اشرارهستند؛ نه مكتب دارند. اينها اشرار هستند. بنابراين ، اشرار را ما بايد سر جاي خودشان بنشانيم و با آنها با خشونت رفتار كنيم ، لكن من باز مهلت دادم به آنها كه باز سر عقل بيايند، و برگردند به دامن ملت و با ملت همراهي كنند. اين مربوط به اين قضايا.
نقش معلم در جامعه
و اما معلم ، نقش معلم در جامعه ، نقش انبياست . انبيا هم معلم بشر هستند. نقش بسيارحساس و مهمي است ؛ و مسئوليت بسيار زياد دارد. نقش مهمي است كه همان نقش تربيت است كه "اخراج من الظلمات الي النور" آنهايي كه الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور(2) همين سمت معلمي است . خداي تبارك و تعالي اين سمت را به خودش نسبت مي دهد كه خداي تبارك و تعالي ولي مومنين است ؛ و آنها را از ظلمات اخراج مي كند به سوي نور. و معلم اول خداي تبارك و تعالي است كه اخراج مي كندمردم را از ظلمات به وسيله انبيا و به وسيله وحي مردم را دعوت مي كند به نورانيت ؛دعوت مي كند به كمال ؛ دعوت مي كند به عشق ، دعوت مي كند به محبت ؛ دعوت مي كندبه مراتب كمالي كه از براي انسان است . دنبال او انبيا هستند كه همان مكتب الهي را نشرمي دهند، و آنها هم شغلشان تعليم است ؛ معلمند، معلم بشرند. آنها هم شغلشان اين است كه مردم را تربيت كنند و انسان را تربيت كنند كه از مقام حيوانيت بالا برود و به مقام انسانيت برسد. انسان مقامهايي دارد كه مقام اولش همين مقام [است ] بعد از اينكه مراتبي را سير كرد همين مقام حيوانيت است ، يك حيواني است مثل ساير حيوانات ، بلكه خطرناكتر. خطر حيوانات به اندازه خطر انسان نيست . آنقدري كه انسان جنايت واردمي كند به همنوع خودش ، هيچ حيواني حتي سبع (3) هم ، آنقدر جنايت وارد نمي كند. اين چيزي است كه انسان است . اول مقامي است كه ، بعد از اينكه مراحلي را طي كرده ، به مرتبه حيوانيت رسيده . يك حيواني است كه هيچ افساري ندارد، يك حيواني است كه اگر رها كنند، خونخوارترين موجودات است .
هدف انبيا در تربيت انسانها
انبيا آمده اند اين انساني كه به اين مرحله رسيده است - و يك مرحله خطرناك است هم براي خودش و هم براي همنوع خودش - آنها را نجات بدهد و متوجه به نور بكند؛متوجه به مبادي نور بكند؛ آنها را از اخلاق فاسده ، از آن اخلاق ، و خويهاي حيواني بيرون بياورند، و به خويهاي انساني و به اخلاق انساني برسانند. از مقام حيوانيت بالا ببرد،به مقام انسانيت برساند؛ ماده را تابع عالم غيب بكند؛ عالم طبيعت را تابع عالم الهيت بكند. و بعد از او، معلميني كه در بشر هستند كه الان شما هم - ان شاءالله موفق باشيد - از آن طايفه هستيد.
شغل شما اخراج بچه ها و كودكهاست از ظلمتها به نور. تعليم و تربيت ، تعليم و تربيت انساني ؛ تعليم و تربيت اسلامي . آنها را از اخلاق فاسد نجات بدهيد. آنها را از اين آمال وآرزوهايي كه به واسطه او به فساد كشيده مي شوند حذر بدهيد. بچه ها را تربيت كنيد.
مسئوليت بزرگ معلمين
شما معلمين يك شغل بسيار شريف داريد كه همان شغل الله است ؛ همان شغل انبياست . و يك مسئوليت بسيار بزرگ داريد كه همان مسئوليت انبياست . منتها انبيا ازمسئوليت بيرون مي آيند، براي اينكه عمل مي كنند به آنچه فرموده اند، به آنچه مامورهستند؛ ماها هم بايد عمل بكنيم . اگر چنانچه خداي نخواسته بچه هايي از دامنهاي شما واز كلاسهاي شما بيرون بيايند كه برخلاف تربيتهاي انساني - اسلامي باشد، شما مسئول هستيد. مسئوليت بزرگ است . يك انسان درست ، ممكن است يك عالم را تربيت بكند.يك انسان غير سالم و يك انسان فاسد، عالم را به فساد مي كشد. فساد و صلاح ازدامنهاي شما و از تربيتهاي شما و از مدارسي كه شما در آنجا اشتغال داريد، از آنجاشروع مي شود.
لزوم مراقبت در تربيت فرزندان
براي خانمها يك مطلب بالاتر است . و آن مطلب ، تربيت اولاد است . شما گمان نكنيدكه اينها كه هميشه از مادر بودن و از اولاد داشتن و از تربيت اولاد داشتن ، اينها تكذيب مي كنند و مطلب را يك مطلب خيلي سستي مي گيرند و مطلب را يك مطلب بسيار پاييني مي گيرند اينها غرض صحيح دارند. اينها مي خواهند از اين دامن كه بچه خوب مي خواهددر آن تربيت بشود بچه ها را از اين دامنها دور كنند. بچه ها را از همان اول به پرورشگاههابفرستند، زيردست ديگران ، زيردست اجانب بچه ها را تربيت كنند. آنها مي خواهندانسان درست نشود. دامنهاي شما دامنهايي است كه انسان درست مي كند. اينهامي خواهند بچه هاي شما را از اينجا نگذارند با شما باشند و نگذارند انسان درست بشود.بچه هايي كه از دامن مادر جدا شده اند و در پرورشگاهها رفتند اينها چون پيش اجنبي هستند و محبت مادر نديده اند، عقده پيدا مي كنند. اين عقده ها منشاء همه مفاسدي است ،يا اكثر مفاسدي است ، كه در بشر حاصل مي شود. اين جنگهايي كه پيدا مي شود ازعقده هايي است كه در قلوب اين خونخوارها هست . اين دزديها، اين خيانتها، اينها اكثرااز عقده هايي است كه در انسان هست . بچه هاي شما را اگر از شما جدا كردند، به واسطه نداشتن محبت مادر، عقده پيدا مي كنند؛ به فساد كشيده مي شوند. مامورند اينها، ماموربودند اين دستگاه به اينكه بچه هاي ما را به فساد بكشند؛ از آن اول نگذارند در يك دامن محبت بزرگ بشود، تربيت بشود تا عقده پيدا بشود. بعد هم زيردست معلمهايي كه خودشان تعيين كردند، و بعد هم در دانشگاهي كه خودشان تاسيس كردند، از اين پايين تاآن بالا فساد؛ "اخراج من النور الي الظلمات "، نگذاشتن اينكه يك تربيت انساني پيدابشود.
دامن مادر؛ بزرگترين جايگاه تربيت فرزند
دامن مادر بزرگترين مدرسه اي است كه بچه در آنجا تربيت مي شود. آنچه كه بچه ازمادر مي شنود غير از آن چيزي است كه از معلم مي شنود. بچه از مادر بهتر مي شنود تا ازمعلم . در دامن مادر بهتر تربيت مي شود تا در جوار پدر؛ تا در جوار معلم . [اين ] يك وظيفه انساني است ، يك وظيفه الهي است ، يك امر شريف است ؛ انسان درست كردن است .
هراس رژيمهاي طاغوتي از انسانهاي واقعي
اينها، اينهايي كه مي خواهند انسان درست نشود، از انسان مي ترسند، اين رژيمها ازانسان مي ترسند. در هر رژيمي يك انسان اگر پيدا بشود، متحول مي كند كارها را. رضاشاه از مدرس مي ترسيد، آنقدري كه از مدرس مي ترسيد، از دزدهاي سرگردنه نمي ترسيد!از تفنگدارها نمي ترسيد. از مدرس مي ترسيد، كه مدرس مانع بود از اينكه يك كارهاي زشتي را انجام بدهد، و آخر مدرس را گرفت و كشت . اينها از روحاني مي ترسند، براي اينكه روحاني تربيت مي كند انسان را، و آنها نمي خواهند انسان پيدا بشود. اينهانمي خواهند انسان پيدا بشود، از اين جهت ، اينقدر تربيت اولاد را پيش مادر مبتذل كردند؛ و اينقدر تبليغات كردند كه حتي خود مادرها هم شايد باور كردند. مادرها، اين بچه هاي عزيز را، آنهايي كه تحت تاثير اينها واقع شدند، اين بچه هاي عزيز را به پرورشگاهها فرستادند و از دامنهاي خودشان جدا كردند، و در آنجا تربيتهاي شيطاني شدند.
موظفيم ما كه انسان درست كنيم . انسان است كه مي تواند جلوي مفاسد را بگيرد،انسان است كه به حال مستضعفين نظر دارد، انسان است كه از حال مستضعفين متاثرمي شود، پيغمبر اكرم است كه از حال مستضعفين متاثر است ؛ اميرالمومنين - سلام الله عليه - است كه از حال مستضعفين در رنج و عذاب است . اين رژيمها همه مستضعفين را زيربار مي خواهند بكشند و از آنها استثمار كنند. آنها دنبال اين نيستند كه براي مستضعفين كاري بكنند و نكردند. ديديد كه پنجاه سال ، پنجاه و چند سال ، كه ما شاهد قضايا بوديم ،براي مستضعفين كاري نكردند، باز زاغه نشينان در اطراف تهرانند. و ايندولت هم كه مي خواهد كاري بكند نمي تواند به اين زودي . اين دولت هم كه مي خواهديك خدمتي به مردم بكند نمي گذارند. اين اقشار نمي گذارند كه دولت توجه داشته باشدبه اين مسائل ، از بس غائله پيش مي آورند. هر روز يك غائله پيش مي آورند كه نبادامهلت پيدا بكند دولت و كارهاي اساسي انجام بدهد، و اساس اينها از بين برود. خواستيم كه مفسده نكنند؛ زحمت ايجاد نكنند و ما مي خواهيم كه اينها به فساد نكشند جوانهاي مارا. و من اميدوارم كه موفق نشوند، و به خود بيايند و به ملت برگردند و به سوي جامعه انساني بيايند.
خداوند شما همه را موفق كند. و من از زحمت شما، كه در اين هواي گرم آمديد اينجاو در اين اتاق گرم تشريف داريد، عذر مي خواهم . و من هم يكي از خدمتگزارهاي شماها هستم ؛ و اميدوارم خداوند اين خدمت را از ما قبول كند. سلام بر همه شما.
پانویس :
بزرگتر کوچکتر