عنوان : تشريح نقش و وظايف نيروهاي نظامي - انتظامي - محكوميت چماق داري به هر شكلي -كمال بزرگ انساني ؛ حق خواهي براي حق
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : صبح 4 اسفند 1359
تاریخ قمری : 17 ربيع الثاني 1401
جلد : 14
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
سخني با نيروهاي انتظامي
من امروز يك كلمه با شما آقايان و عزيزان كه از قرار مذكور از اطراف كشورآمده ايد و روساي كلانتري و رئيس شهرباني ، يك كلمه عرض مي كنم . و بعد براي مسائلي كه بايد همه در آن شركت داشته باشند بعض مطالب عرض مي كنم .
شما مي دانيد كه وضع شما و تمام عزيزاني كه در سرتاسر كشور براي نظم شهرهامشغول فعاليت هستند با زمان طاغوت فرق دارد. آن روز ملت به شهرباني نظر ديگرداشت ؛ و امروز ملت نظر مساعد، نظر برادري ، نظر دوستي و پشتيباني از شما مي كند. شماامروز قواي انتظامي مملكت اسلامي هستيد؛ و رهبر همه شما و همه ما وجود مبارك بقيه الله است . بايد ماها و شماها طوري رفتار كنيم كه رضايت آن بزرگوار را - كه رضايت خداست - به دست بياوريم . شما در سرتاسر كشور با تعهد بايد از داخل ، شهرها را حفظكنيد. امروز با شما ملت هم موافق هستند و پشتيبان شما هستند. و شما با پشتيباني ملت مي توانيد كه اين شرارت هايي كه گاهي در سطح شهرها مي شود جلويش را بگيريد بانصيحت ، و الا با قدرت . كساني كه بخواهند اخلال كنند در هر امري از امور - چه درسخنرانيهايي كه از طرف شخصيتها مي شود و چه در اجتماعات مطابق قانوني كه با اجازه وزير كشور اجتماعات حاصل مي شود - بايد شماها مواظب باشيد، و سپاه پاسداران همكه در شهرها هستند با شما هماهنگ باشند براي جلوگيري از اينكه در اين اجتماعات يك دسته اشرار وارد نشوند و بخواهند درگيري ايجاد كنند؛ و همين طور در خيابانها يك دسته اي از اشرار بخواهند درگيري ايجاد كنند و ناراحتي براي مردم . به حسب قاعده وقانون ، شما وظيفه داريد و سپاه پاسدارها هم كه در شهرها هستند وظيفه دارند كه با شماكمك كنند، و مردم هم از شما پشتيباني كنند كه اين طور شرارتها و اين طور درگيريهايي كه موجب تشتت قوا مي شود، موجب ضعف قوا مي شود، و با يك برنامه اي مشغول هستند براي شرارت ، انجام نگيرد. با قدرت ، قوه و با پشتيباني همه مردم از اين طور اموربايد جلوگيري بشود تا در يك سطح آرامي مردم مشغول به كارهايشان باشند. و بعضي ازاين اشرار كه مشغول ترور هستند يا مشغول انفجار بعضي جاها هستند بايد اطلاعات حاصل بشود و پيگيري بشود، و اينها معرفي بشوند به دادگاهها، و دادگاهها آنها رامجازات كند به آن مجازاتي كه اسلام براي آنها تعيين كرده است . و آن مجازات سختي است .
وحدت نيروهاي مسلح در حفظ جمهوري اسلامي
برادران من ! شما امروز برادر هستيد با اهالي مملكت . و كشور شما در معرض اين است كه كفار و اشرار بخواهند كه اين جمهوري اسلامي را به هم بزنند با اينكه - ان شاءالله -نمي توانند. لكن بايد شماها در داخل شهرها و ژاندارمري ، در بين شهرها و ارتش ، درسراسر مرزها با كمال توجه مراقب باشند؛ مراقب اشرار داخلي ، و مراقب اشرار خارجي .كشور مال همه شماها هست . امروز روزي نيست كه هر طايفه اي مثلا شهرباني ، براي خودش مستقلا در مقابل ژاندارمري بايستد؛ ژاندارمري در مقابل شهرباني ؛ ارتش درمقابل هر دو؛ و هر دو در مقابل اينها؛ و پاسداران و ساير قشرهاي مسلح در برابر اينها.امروز روزي است كه يك مقصد در كار است . و اين مقصد همه شماست . يك مطلوب در كار است . و آن مطلوب همه شماها هست . و او حفظ جمهوري اسلامي كه حفظاسلام است و حفظ كشور اسلامي . در يك همچو موقعيتي مقابله بعض گروهها، با بعضگروهها خصوصا گروههاي مسلح - نظامي و انتظامي - موجب فساد بزرگ مي شود، وموجب اين مي شود كه خداي نخواسته انسجام از بين رود، و با رفتن انسجام حتما آسيب خواهد واقع شد. شما همه موظفيد كه با هم و با ساير قواي مسلح همدم باشيد، هم نفس باشيد. خصوصا در اين موقع استثنايي كه همه ماها و همه شماها و همه افراد كشورموظف اند كه با هماهنگي جلو اجانب را و آنهايي كه مي خواهند باز آن مسائل سابق راپيش بياورند و كشور ما را برسانند و به آن حال اول خداي نخواسته و همه چيز ما را از بين ببرند.
بيمه كشور در سايه اتحاد همه قوا
و شما بايد بدانيد كه اگر خداي نخواسته اين جمهوري اسلامي شكست خورد،شكست براي همه مسلمين در همه اعصار است . اگر امروز جمهوري اسلامي مقاصدخودش را پيش برد و دست قدرتهاي بزرگ را از كشور خودش تا ابد قطع كرد و اين تفاله هايي كه مانده است از رژيم سابق آنها را به قبرستان فرستاد و جمهوري اسلامي راآن طوري كه خداي تبارك و تعالي امر و مقرر فرموده است مستقر كرد، اين معنا موجب اين مي شود كه كشورهاي اسلامي و خصوصا كشور شما بيمه بشود و هيچ كسي نتواندآسيب برساند. و اين امر در سايه اتحاد همه قواست . همه قواي مسلح بايد باهم متحدباشند. نبايد هر قوه اي گمان كند كه من خودم علي حده هستم امروز همه ما در اين موقع استثنايي بايد يك گروه را به حسب واقع تشكيل بدهيم . و آن گروه ضربت [است ] درمقابل ابرقدرتها.
و من اميدوارم كه شماها موفق باشيد به اينكه هر مقداريتان كه در داخل شهرها هست ،در داخل شهرها نظام را و انتظام را به طور كامل ايجاد كنيد. با قدرت كامل جلوگيري كنيداز نابسامانيها و از شرارتها. و هر كدام شما كه در جبهه ها هستند، كه در اين موقع استثنايي بايد هم ، همه قوا در جبهه ها باشد، آن مقداري كه مي شود باشند، آنها هم در آن جاهماهنگ باشند تا اينكه - ان شاءالله - به پيروزي برسيم ؛ به پيروزي نهايي كه سعادت همهملت است در دنيا و در آخرت . و آن چيزي كه من براي همه قواي مسلحه بايد عرض كنم همين معناست ، منتها نسبت به همه است . ما نبايد در مرزها كه مشغول هستيم و دوستان ما،عزيزان ما در آنجا دارند فداكاري مي كنند اين مسئله اصلش طرح بشود كه من سپاهي هستم ، و آن ژاندارمري هست ، و آن ارتشي هست ، و آن پاسبان هست . طرح اين مسئله اصلا در يك همچو موقع استثنايي يك طرح باطل است . و از قراري كه من شنيده ام ، ازهمين ستون پنجم اشخاصي هستند كه وارد مي شوند در مرزها و در بين افرادي كه درآنجا هستند، گروههايي كه در آنجا هستند، هر طايفه اي را از طايفه ديگر مي خواهند جداكنند. سپاه پاسداران را مي خواهند از ساير قوا جدا كنند، در بين آنها مي روند يك حرفهايي مي زنند از ارتش . و ارتش را مي خواهند از اينها جدا كنند، در بين ارتش مي روند يك صحبتهايي مي كنند به ضد سپاه پاسداران . در صورتي كه سپاه پاسداران وارتش و ژاندارمري و شهرباني همه باهم هستند. و بايد اعتنا نكنند به اين دسيسه هايي كه مشغول هستند براي به هم زدن اوضاع . اگر امروز در مرزهايي كه عزيزان ما مشغول فداكاري [هستند] يك همچو مسائلي در آنجا طرح بشود، كه مثلا پاسدارها چه مي كنندو اين مخالف با نظم ارتش است و به اينها بگويند ارتش چه خيالي دارد، و اينها رابخواهند مقابل هم قرار بدهند، بدانيد كه اين ضربه اي است كه اجانب به ما مي خواهندبزنند با دستهايي كه در داخل دارند و دستهايي كه در خارج دارند.
جوانهاي عزيز ما كه مشغول فداكاري هستيد و همه متعهد و فداكار براي اسلام هستيد، بدانيد كه كلمه افتراق بين شماها، بين قواي مسلحه و مقابل قرار دادن اين قوه با آن قوه ، اين همان طرح شيطاني قدرتهاي بزرگ است كه در داخل به دست اشخاص فاسد -كه مع الاسف نفوذ دارند در بسياري از جاها - دارد انجام مي گيرد. و اين طرح اگر انجام بگيرد، نه شما خداي نخواسته باقي خواهيد ماند و نه پاسدار و نه كشور. توجه بكنيد به اينكه اعتنا نكنيد به اين مسائل .
عدم دخالت قواي مسلح در امور سياسي
از اموري كه من براي همه قواي مسلح لازم مي دانم ؛ عدم دخالت در امور سياسياست . شماها يك مردم صحيح ، يك مردم صادق و صافدل هستيد؛ و بعضي از سياسيوني كه نفوذ پيدا كردند از طرف اجانب در بعضي از جاها يك مردم شيطاني هستند ومي خواهند با همان مسائل شما را وارد كنند و در سياستهاي شيطاني ، و افتراق بين شمابيندازند. شما خودتان را از اين امور كنار بكشيد، و ابدا گروه گرايي نكنيد. شما همه لشكرامام زمان هستيد و همه گروه واحد، و اين گروه واحد جند خدا [است و] لشكر امام زمان . ابدا اعتنا به مسائلي كه طرح مي شود در آنجا نكنيد. چنانچه شماها همه باهم متحدبشويد و هماهنگ ، و همه قوا باهم هماهنگ بشود و همين طور اسلحه ها در اختيار همه قواها قرار داده بشود و همه [كنار] هم جنگ بكنيد، در ارتش و ساير قوا اختلاف نباشد،پيروزي شما نزديك است .
محكوميت چماق داري به هر شكلي
و يك كلمه هم با كساني كه قلم دستشان است و بيان در اختيارشان . و آن اين است كه شما همه و همه ملت مي دانند كه همه ما بايد كوشش كنيم در اينكه وحدت ايجاد كنيم ؛در اينكه هماهنگي بين جناحها و گروهها ايجاد كنيم . من بايد عرض كنم كه بعض اززبانها از چماق بدتر است ! چماق كشي و چماق بازي از بدترين چيزهايي است كه درآخر سلطنت محمدرضا درست شد. از باب اينكه ضعيف شده بود، مي خواست با چماق خودش را تقويت كند. و بعد از انقلاب و در بين انقلاب باز همين چماقها، حتي در حوزه علميه قم هم به كار رفت و [در] خيابانها [ريختند] شيشه ها را شكستند، و خيال كردند باچماق مي شود يك چيزي پيدا كرد.
و حالا هم همين مسئله هست : لكن آن چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماقهاست كه فسادش صدها برابر چماقهاي ديگر است . آنهايي كه مي خواهند صحبت بكنند، وخصوصا در اين چند روز زياد هم هستند، بايد توجه بكنند به اينكه قبل از اينكه مي خواهند صحبت بكنند، بنشينند و با خودشان فكر بكنند ببينند كه اين زبان چماق است و مي خواهد به سر يك دسته ديگر كوبيده بشود، يا اينكه اين زبان زبان رحمت است وبراي وحدت ؟ چنانچه مالك نفس خودشان هستند - اين امر مهم كه مالكيت شخص برنفس خودش است ، حضرت موسي - سلام الله عليه - يك همچو ادعايي كرد، و او بحق بود، كه به خداي تبارك و تعالي عرض كرد كه من مالك هيچ كس نيستم الا مالك خودم و برادرم (1) - اين يك ادعاي بزرگي است كه شايسته پيغمبران است . ماها مالك خودمان نيستيم . مالك برادرهايمان هم نيستيم . مالك فرزندانمان هم نيستيم . مالك دوستانمان هم نيستيم . عمده مالكيت خودش است بر خودش . انسان وقتي مي خواهد صحبت بكند[بايد] زبان مملوك او باشد و او سلطنت بر زبان خودش داشته باشد؛ نه اينكه شيطان برنفس او و بر زبان او تسلط پيدا كند، و حرفها و چماقها و اسلحه هايي باشد كه از اسلحه صدام برنده تر است .
كمال بزرگ ؛ حق خواهي براي حق
بايد اشخاصي كه مي خواهند صحبت كنند ببينند كه آيا حق را مي خواهند براي حق ؟بزرگتر چيزي كه انسان اگر آن را داشته باشد كمال بزرگ دارد اين است كه حق را براي حق بخواهند. از حق خوشش بيايد براي اينكه حق است . و از باطل متنفر باشد براي اينكه باطل است . اگر حق به دست دشمنش هم اجرا شد، اين مالكيت را داشته باشد بر نفس خودش كه آن حق را تعريف كند. و اگر باطل از فرزندش يا دوستانش وجود پيدا كرد،اين مالكيت را داشته باشد كه از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر كند. كساني كه حق رابراي حق خواهند اندك اند، بسيار اندك . كساني كه باطل را براي باطل بودنش بغض برآن دارند و تنفر از آن دارند اندك اند، و بسيار اندك . انسان خودش هم نمي تواند بفهمدكه چه كاره است . انسان بايد يك كسي كه دشمن او هست پيش او برود ببيند قضاوت اونسبت به اين چه هست ، تا عيبهاي خودش را بتواند بفهمد. انسان نمي تواند از دوستان خودش تعليم بگيرد. انسان بايد از دشمنان خودش تعليم بگيرد. وقتي كه يك صحبتيمي كند ببيند دشمنها چه مي گويند؛ و تفكر كند كه عيبها را دشمنها مي فهمند. دوستها هرچه هم شما عيب داشته باشيد و ما عيب داشته باشيم ، براي اينكه حق را براي حق نمي خواهند و باطل را براي اينكه باطل است دشمن ندارند، به ما مي آيند و به شمامي آيند و مي گويند كه چه قدر خوب صحبت كردي و چه مقاله خوبي نوشتي ؛ چه مقاله كوبنده اي بود اين ؛ چه طور حريف خودت را منزوي كردي ؛ چه طور حرفهاي حريف خودت را ولو هم صحيح بود، باطل كردي ! دوستان انسان ، دشمنان واقعي انسان اند. ودشمنان انسان ، دوستان واقعي انسان اند. انسان بايد از كساني كه بر او خرده مي گيرند ازآنها ياد بگيرد. كساني كه از او تعريف مي كنند بداند كه اين زبان ؛ زبان تعريف ؛ خصوصادر يك اموري كه جاي انتقاد است تعريف مي كنند، اين همان زبان شيطاني است و آن هم تاييدش تاييد شيطاني است . گويندگان ما، نويسندگان ما، كساني كه در اين موقع مي خواهند صحبت بكنند، توجه داشته باشند كه آيا مالك خودشان هستند؟ مي توانندادعايي را كه حضرت موسي ، پيغمبر بزرگ كرد، آنها هم بكنند، كه اني لا املك الا نفسي واخي . (2) برادر او هم يك برادري بود كه پيغمبر بود. و چون پيغمبر بود، كلام حضرت موسي براي او كلامي بود كه اجرا مي شد. اما كسي كه به اين مقام نرسيده است بايدبگويد: اني لا املك نفسي و لا اخي . (3) نه بگويد: اني لا املك الا نفسي و اخي .
برادرهاي ما توجه داشته باشيد، در گفتار شما، در نوشته هاي شما، اگر خداي نخواسته يك تفرقه اي ايجاد بشود، يك سركوبي بخواهيد از دشمنان ، به خيال خودتان ، ازرقيبهاي خودتان بكنيد، و اين موجب بشود كه دلسردي براي ارتش حاصل بشود،دلسردي براي سپاه پاسداران ، دلسردي براي پاسبانان و شهرباني حاصل بشود، و يك قتلهايي واقع بشود به واسطه همين دلسردي ، شماها شريك هستيد در آن قتل ، راضي هستيد به آن قتل . در روايات هست كه اگر كسي در مشرق كشته بشود و مظلوم كشته بشودو يكي در مغرب به او راضي باشد، اين هم شريك قتل اوست . (4) توجه كنيد كه قلمهاي شما شريك خنجرهايي كه از پشت به ما مي زنند نباشد.
توجه كنيد كه زبانهاي شما، قلمهاي شما چماق نباشد، و با همان قلم بنويسيد كه چماق بد است ! توجه كنيد كه قلمهاي شما و زبانهاي شما مسلسل نباشد و به سينه اين جوانهاي ماوارد بشود، و آن وقت بگوييد كه به ما حمله شده است ! شما هم حمله كرديد. فقط صدام نيست ، شما هم شريك خواهيد بود. قبل از اينكه به نطقها برويد و قبل از اينكه مقاله هابخواهيد بنويسيد و قبل از اينكه تيترها را بخواهيد درشت بنويسيد، با خودتان خلوت كنيد و ببينيد كه براي چه اين كار را مي كنيد؟ مقصد شما چه است ؟ شما حق را براي حق مي خواهيد، يا حق را از رقباي خودتان نمي پذيريد؟ باطل را براي باطل از آن متنفرهستيد؟ يا باطل را از دوستان خودتان مي پذيريد؟ شما خودتان را امتحان كنيد. انسان يك موجود عجيب و غريبي است كه تا آخر عمر خودش نمي تواند خودش را بشناسد.انسان آن آخر عمر هم اگر بخواهد كشته بشود، به يك طور طاغوتي دلش مي خواهدكشته بشود! بعضي از اين كفار كه در صدر اسلام بودند وقتي مي خواسته اند سرش راببرند، مي گفته است به او، از قراري كه تاريخ مي گويد؟ كه گردن من را بلند ببر كه جز سرباشد، براي اينكه مي خواهم سر من بالاي نيزه كه مي رود از ساير سرها بلندتر باشد! اين مرض را انسان تا آخر عمرش دارد. شما گمان نكنيد كه تصفيه شدن و انسان شدن يك امري است آسان . اگر آن طوري كه شيخ (5) ما مي فرمود كه محال است ، محال است ، و اگربه آن شدت هم نباشد؟ مشكل است ؛ و از بزرگترين مشكلهاست براي انسان .
چه بسا انسان خيال مي كند كه دارد كار خوب مي كند، و كار بد مي كند، براي اينكه آن خصيصه اي كه در او هست حجاب است از اينكه بتواند تشخيص بدهد خوب را از بد.يك قضيه واقع مي شود؛ اين يك قضيه را وقتي كه انسان در گفتارها و نوشته ها وروزنامه ها ملاحظه مي كند، همين يك امر را يك دسته اي مي كوبند، و يك دسته ايترويج مي كنند! يك مسئله در كشور واقع مي شود؛ اين يك مسئله را يك جمعيتي تاييدمي كنند و توصيف مي كنند و قلمها به كار مي افتد كه اين كار خوبي است ؛ و يك دسته ديگر مقابل آنها مي ايستد و اين امر را محكوم مي كنند و قلمها و گفتارها به كار مي افتدبراي محكوم كردن او، چرا؟ براي اينكه اين كار به نفع فلان دسته بوده است و به ضررفلان دسته ؛ از دوستان حاصل شده است ، يا از رقيبان . اگر از دوستان حاصل شده است ،خوب است هر چه مي خواهد باشد. خوبي را براي دوستي مي خواهيم ؛ نه خوبي را براي خوبي . عدالت را براي عدالت نمي خواهيم ؛ عدالت را براي دوستان مي خواهيم .ديگراني كه در مقابل ما ايستاده اند و ما آنها را رقيب حساب مي كنيم . هر چه كار خوب ازآنها صادر بشود بد نمايش مي دهيم . قلمها به كار مي افتد و انتقادها پيش مي آيد. وقتي همين كار از دوستان ما پيدا مي شود، هر چه مي خواهد باشد، قلمهايتان به كار مي افتد و ازاو تاييد مي كنيد. پس عدل را براي عدل نمي خواهيد. حق را براي حق نمي خواهيد. حق را اگر كسي براي حق بخواهد، چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را بايد بخواهد ودوست داشته باشد و اظهار كند. و باطل را اگر از خودش هم صادر شده باشد بايدمبغوض او باشد و اقرار كند. آيا اينهايي كه بنا دارند صحبت بكنند، حق را براي حق مي خواهند و باطل را براي باطل نمي خواهند؟ يا حق را براي خودشان مي خواهند؛ وباطل هم اگر از خودشان يا دوستان خودشان صادر بشود حق جلوه مي دهند؟ و حق چنانچه از رقباي خيالي خودشان حاصل بشود، باطل جلوه مي دهند. انسان نمي تواند به اين زودي از شر خودش - كه از شر شيطان بالاتر است - فارغ بشود. لكن مي تواند قلم خودش را كنار بگذارد؛ مي تواند زبان خودش را كنار بگذارد؛ مي تواند قبل از اينكه مي خواهد صحبت بكند، ببيند كه روي چه مبادي صحبت مي كند، چه مبادي او را واداركرده است به اينكه صحبت بكند. اين مسئله اي است كه عمومي است ، در همه جاست ؛هر كاري صادر بشود از خودم اين خوب است ! ميزان من هستم هر كاري از من صادربشود، چون ميزان من هستم خوب است ! و هر كاري از رقيب من حاصل بشود بد است ،براي اينكه رقيب من است ! هر چه هم خوب باشد كار خوب رقيب ، بد است ؛ و كار بد منخوب ! اين يك مسئله و يك بيماري است در انسان كه معالجه او را با زحمت مي شودكرد. و بايد انسان پيش اشخاصي كه مي توانند معالجه كنند خودش را معالجه كند. پيش اطباي روح برود و خودش را معالجه كند. قبل از اينكه دست به قلم بزند و قبل از اينكه زبان باز كند، توجه به حال خودش بكند، و توجه به مسائل سياسي ، اجتماعي ، اموري كه الان ما مبتلا به آن هستيم ، ببيند كه آيا اين صحبت در سطح كشور يك تشنجي ايجادمي كند؟ چماق ايجاد مي كند، يا آرامش ايجاد مي كند؟ ببيند كه اين روزنامه و اين قلم ،آرامش در اين كشور كه الان لازم است ايجاد مي كند، يا تشنج ايجاد مي كند؟ چنانچه تشنج ايجاد كرد، اين روزنامه چماق است و آن گفتار چماق است . و اگر آرامش در مردم ايجاد كرد، اين رحمت است و اين مشكور است پيش خداي تبارك و تعالي .
ايجاد اختلاف و نفاق در كشور؛ بزرگترين معصيت
خدا را در نظر بگيريد اين گويندگان ، اي نويسندگان ، اي كاركنان مملكت ، اي كارمندان اداري و غير اداري ، و كشاورز و همه ! خدا را در نظر بگيريد، خدا حاضر است همه جا. زبان شما در محضر خداست . چشم شما در محضر خداست . همه قواي شما درمحضر خداست . در محضر خدا خدا را معصيت نكنيد. امروز در كشور ما؛ بزرگترمعصيت ؛ ايجاد اختلاف است ؛ ايجاد نفاق است . بزرگترين رحمت براي ما و تكليف براي ما ايجاد آرامش است و ايجاد رفاه است .
گويندگان ما، نويسندگان ما هرچند هم بسيار خوب باشند و بسيار متعهد باشند، لكن گمان نكنند كه از آن شرور باطني پاك شدند؛ از آن شيطان باطن پاك شدند. توجه كنندكه شيطان باطني انسان تا آخر هم همراه انسان هست . گاهي اين شيطان كاري مي كند كه انسان خودش را به هلاكت برساند كه رفيقش را به هلاكت برساند. شما اين قصه راشنيده ايد كه يك نفر بنده اي داشت و به او بسيار محبت كرد و بسيار تربيت كرد بعد گفت به او: من در مقابل اين همه محبت كه به تو دارم فقط يك خواهش از تو دارم ، آن اين است كه بيا بالاي پشت بام اين همسايه من كه رقيب من است سر من را ببر! انسان يكهمچو موجودي است كه حاضر است سرش را ببرد كه رقيبش از بين برود. اصطلاح ديرينه ما اين است كه "خرديزه "، كه يك قسم از خرهاي فضول است ، خودش را به چاه مي اندازد كه به صاحبش ضرر بزند! انسان يك همچو موجودي است . انسان يك همچوموجود پيچيده اي است . يك همچو موجودي است كه انبيا نتوانسته اند اين انسان را انسان كنند، الا بعض اشخاص . در هر جايي كه انبيا بودند، يك عده معدودي ، بسيار معدود، به تربيت انبيا آن تربيت والا را كه بايد حق انسان باشد قبول كردند و تربيت شدند، و الانتوانستند آنكه مي خواستند انجام بدهند. لكن مي توانيم ما كمتر بكنيم اين شيطنت ها را،مي توانيم . اين طور نيست كه ما مجبور باشيم ، و معاقب نباشيم از باب اينكه مجبور هستيم .نه ، ما مختاريم . با اختيار خودمان فساد ايجاد مي كنيم . با اختيار خودمان قلمهايمان را به كار مي اندازيم براي اينكه ديگران را بي آبرو كنيم . قلمهاي خودمان را و زبانهاي خودمان را به كار مي اندازيم براي اينكه حريفها را از ميدان بيرون كنيم . اينها همه مكايدي (6) است كه در خود انسان هست . انسان خيال مي كند كار خوب مي كند؛ و حال آنكه كار بد دارد مي كند. خيال مي كند براي خداست ؛ و حال آنكه براي شيطان است .
ان شاءالله خداوند تبارك و تعالي به همه ملتهاي اسلامي توفيق بدهد و آنها را تاييدكند براي اينكه از شر اجانب و از شر شياطين و خصوصا شيطان خودشان ، نجات پيداكنند. و خداوند تعالي كشورما را از شر شياطين و اجانب و از شر قلمها و قدمها و زبانهانگه دارد.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :
1- سوره مائده ، آيه 25: "قال رب اني لا املك الا نفسي واخي فافرق بيننا وبين القوم الفاسقين " موسي گفت :خدايا، من جز برخود و برادر خود، مالك نيستم ، تو ميان ما و اين قوم فاسق جدايي انداز. 2- "همانا من جز برخود و برادر خود مالك نيستم ".
3- همانا من نه برخود مالكم و نه بر برادرم . 4- بحار الانوار، ج 68، ص 239.
5- آقاي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي ، موسس حوزه علميه قم . 6- فريب ها، نيرنگ ها.
بزرگتر کوچکتر