عنوان : وصيت اخلاقي - عرفاني ، و اهميت نماز در ترقيات روحي
نوع : نامه
تاریخ شمسی : شب 27 آبان 1365
تاریخ قمری : 15 ربيع الاول 1407
جلد : 20
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله والصلاه والسلام علي رسول الله صلي الله عليه و آله
وصيتي است از پدري پير كه عمري را با بطالت و جهالت گذرانده ، و اكنون به سوي سراي جاويد مي رود با دست خالي از حسنات و نامه اي سياه از سيئات ، با اميد به مغفرت الله - و رجا به عفوالله است - به فرزندي جوان كه در كشاكش با مشكلات دهر، ومختار در انتخاب صراط مستقيم الهي - كه خداوند به لطف بي كران خود هدايتش فرمايد - يا خداي ناخواسته انتخاب راه ديگر - كه خداوند به رحمت خود از لغزشهامحفوظش فرمايد.
فرزندم ! كتابي را كه به تو هديه مي كنم شمه ايست از صلاه عارفين و سلوك معنوي اهل سلوك ؛ هر چند قلم مثل مني عاجز است از بيان اين سفرنامه . و اعتراف مي كنم كه آنچه نوشته ام از حد الفاظ و عباراتي چند بيرون نيست ، و خود تاكنون به بارقه اي از اين شمه دست نيافتم .
پسرم ! آنچه در اين معراج است غايه القصواي آمال اهل معرفت است كه دست ما ازآن كوتاه است "عنقا شكار كس نشود دام بازگير"(1) لكن از عنايات خداوند رحمان نبايدمايوس شويم كه او - جل و علا - دستگير ضعفا و معين فقرا است .
عزيزم ! كلام در سفر از خلق به حق ، و از كثرت به وحدت ، و از ناسوت به مافوقجبروت است ، تا حد فناي مطلق كه در سجده اول حاصل شود، و فناي از فناي كه پس ازصحو، (2) در سجده دوم حاصل گردد. و اين تمام قوس وجود است من الله و الي الله . ودر اين حال ، ساجد و مسجودي و عابد و معبودي در كار نيست : هو الاول و الاخر و الظاهروالباطن . (3)
پسرم ! آنچه در درجه اول به تو وصيت مي كنم آن است كه انكار مقامات اهل معرفت نكني ، كه اين شيوه جهال است ؛ و از معاشرت با منكرين مقامات اوليا بپرهيزي ، كه اينان قطاع طريق حق هستند.
فرزندم ! از خودخواهي و خودبيني به درآي كه اين ارث شيطان است ، كه به واسطه خودبيني و خودخواهي از امر خداي تعالي به خضوع براي ولي و صفي او - جل و علا -سر باز زد. و بدان كه تمام گرفتاريهاي بني آدم از اين ارث شيطاني است كه اصل اصول فتنه است ؛ و شايد آيه شريفه و قاتلوهم حتي لا تكون فتنه و يكون الدين لله (4) در بعض مراحل آن ،اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ريشه فتنه كه شيطان بزرگ و جنود آن كه در تمام اعماق قلوب انسان ها شاخه و ريشه دارد، باشد. و هركس براي رفع فتنه از درون و برون خويش بايد مجاهده نمايد. و اين جهاد است كه اگر به پيروزي رسيد همه چيز و همه كس اصلاح مي شود.
پسرم ! سعي كن كه به اين پيروزي دست يابي ، يا دست به بعض مراحل آن . همت كن و از هواهاي نفسانيه كه حد و حصر ندارد، بكاه ، و از خداي متعال - جل و علا - استمدادكن كه بي مدد او كس به جايي نرسد.
و نماز، اين معراج عارفان و سفر عاشقان ، راه وصول به اين مقصد است . و اگر توفيق يابي و يابيم به تحقق يك ركعت آن و مشاهده انوار مكنون در آن و اسرار مرموز آن ، ولوبه قدر طاقت خويش ، شمه اي از مقصد و مقصود اولياي خدا را استشمام نموديم ، ودورنمايي از صلاه معراج سيد انبيا و عرفا - عليه و عليهم و علي آله الصلاه و السلام - رامشاهده كرديم ؛ كه خداوند منان ما و شما را به اين نعمت بزرگ منت نهد. راه بس دوراست و بسيار خطرناك و محتاج به زاد و راحله فراوان ، و زاد مثل من يا هيچ يا بسيار اندك است ، مگر لطف دوست - جل و علا - شامل شود و دستگيري كند.
عزيزم ! از جواني به اندازه اي كه باقي است استفاده كن كه در پيري همه چيز از دست مي رود، حتي توجه به آخرت و خداي تعالي . از مكايد بزرگ شيطان و نفس اماره آن است كه جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پيري مي دهد تا جواني با غفلت ازدست برود، و به پيران وعده طول عمر مي دهد. و تا لحظه آخر با وعده هاي پوچ انسان رااز ذكر خدا و اخلاص براي او باز مي دارد تا مرگ برسد، و در آن حال ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، مي گيرد.
پس در جواني كه قدرت بيشتر داري به مجاهدت برخيز، و از غير دوست - جل و علا- بگريز، و پيوند خود را هر چه بيشتر - اگر پيوندي داري - محكم تر كن ؛ و اگر خداي نخواسته نداري ، تحصيل كن و در تقويتش همت گمار، كه هيچ موجودي جز او - جل وعلا - سزاوار پيوند نيست . و پيوند با اولياي او اگر براي پيوند به او نباشد، حيله شيطاني است كه از هر طريق سد راه حق كند. هيچ گاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر كه اولياي خلص چنين بودند و خود را لاشي ء(5) مي ديدند؛ و گاهي حسنات خود را ازسيئات مي شمردند. پسرم ! هرچه مقام معرفت بالا رود، احساس ناچيزي غير او - جل وعلا - بيشتر شود.
در نماز - اين مرقاه (6) وصول الي الله - پس از هر ستايش ، تكبيري وارد است ، چنانچه در دخول آن "تكبير" است كه اشاره به بزرگ تر بودن از ستايش است ، ولو اعظم آن كه نماز است . و پس از خروج ، تكبيرات است كه بزرگ تر بودن او را از توصيف ذات وصفات و افعال مي رساند. چه مي گويم ، كي توصيف كند! و چه توصيف كند! و كي راتوصيف ، و با چه زبان و چه بيان توصيف كند! كه تمام عالم ، از اعلي مراتب وجود تااسفل سافلين ، هيچ است و هر چه هست او است ؛ و هيچ از هستي مطلق چه تواند گفت . واگر نبود امر خداي تعالي و اجازه او - جل و علا - شايد هيچ يك از اوليا سخني از اونمي گفتند، در عين حال كه هر چه هست سخن از او است لاغير، و كس نتواند از ذكر اوسرپيچي كند كه هر ذكر، ذكر او است . و قضي ربك الا تعبدوا الا اياه (7)؛ و اياك نعبد و اياك نستعين (8)كه شايد از لسان حق خطاب به همه موجودات است : و ان من شي ء الا يسبح بحمده ولكن لاتفقهون تسبيحهم (9) اين نيز به لسان كثرت است ، وگرنه او حمد است و حامد است و محمود ان ربك يصلي (10)؛ الله نور السموات و الارض (11).
پسرم ! ما كه عاجز از شكر او و نعمت هاي بي منتهاي اوييم ، پس چه بهتر كه از خدمت به بندگان او غفلت نكنيم كه خدمت به آنان خدمت به حق است ؛ چه كه همه از اويند.هيچ گاه در خدمت به خلق الله خود را طلبكار مدان كه آنان به حق منت بر ما دارند، كه وسيله خدمت به او - جل و علا - هستند. و در خدمت به آنان دنبال كسب شهرت ومحبوبيت مباش كه اين خود حيله شيطان است كه ما را در كام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا آنچه براي آنان پرنفع تر است انتخاب كن ، نه آنچه براي خود يا دوستان خود؛ كه اين علامت صدق به پيشگاه مقدس او - جل و علا - است .
پسر عزيزم ! خداوند حاضر است و عالم محضر او است ، و صفحه نفس ماها يكي ازنامه هاي اعمالمان . سعي كن هر شغل و عمل كه تو را به او نزديك تر كند انتخاب كن كه آن رضاي او - جل و علا - است . در دل به من اشكال مكن كه اگر صادقي ، چرا خود چنين نيستي ؟! كه من خود مي دانم كه به هيچ يك از صفات اهل دل موصوف نيستم ، و خوفآن دارم كه اين قلم شكسته در خدمت ابليس و نفس خبيث باشد، و فردا از من مواخذه شود؛ لكن اصل مطالب حق است اگرچه به قلم مثل مني [است ] كه از خصلت هاي شيطاني دور نيستم . و به خداي تعالي در اين نفس هاي آخر پناه مي برم و از اولياي او -جل و علا - اميد دستگيري و شفاعت دارم .
بارالها! تو خود از اين پير ناتوان و احمد جوان دستگيري كن ، و عاقبت ما را ختم به خير فرما، و با رحمت واسعه خود ما را به بارگاه جلال و جمال خود راهي ده .
والسلام علي من اتبع الهدي
شب 15 ربيع المولود 1407
روح الله الموسوي الخميني
27/8/1365
پانویس :
1- ديوان حافظ: 172.عنقا شكار كس نشود دام بازگيركانجا هميشه باد بدست است دام را2- بيداري .
3- سوره حديد، آيه 3: "اوست اول و آخر و پيدا و نهان ".
4- سوره بقره ، آيه 193: "با آنان پيكار كنيد تا فتنه نباشد و دين از آن خدا گردد". 5- هيچ چيز.
6- چيزي كه آلت ترقي است ، نردبان . 7- سوره اسرا، آيه 23: "و پروردگار تو حكم فرموده كه جز او را نپرستيد".
8- سوره فاتحه ، آيه 5: "فقط تو را مي پرستيم و فقط از تو ياري مي طلبيم ".
9- سوره اسرا، آيه 44: "هيچ موجودي نيست جز آن كه او را به پاكي مي ستايد، ولي شما تسبيحشان را نمي فهميد".
10- بدرستي كه پروردگار تو نماز مي گذارد "مراد درود فرستادن است نظير آيه "ان الله و ملائكته يصلون علي النبي "است ". اصول كافي 1: 443 / 13.
11- سوره نور، آيه 35: "خدا نور آسمانها و زمين است ".
بزرگتر کوچکتر