عنوان : اسلام و روحانيت ، دو سد بزرگ در مقابل نفوذ استعمار
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 28 مهر 1357
تاریخ قمری : 17 ذي القعده 1398
جلد : 4
متن :
[بسم الله الرحمن الرحيم ]
تلاش استعمار براي برداشتن دو سد اسلام و روحانيت
در اين ممالك [شرقي ]از حيث ثروتهايي كه اين مملكتها دارد و نفع اين قشر . . . كه دردنيا مطرح است و ساير معادني كه اين ممالك شرقي دارد، مثل . . . اين اطلاعات درروزنامه گروههايي كه در اينجا زندگي مي كنند، چطور ممكن است او را آرام كنند؟چطور ممكن است او را عقب بيندازند در اموري كه حياتي است ؟ اينها اطلاعات زياد درآن ذكر كرده اند و منتهي به اين شده اند كه يك قوه بسيار بزرگ در قبالشان هست كه مي تواند آن قوه جلوگيري [كند] از منافعشان كه در نظر دارند، چه منافع مادي ، چه معنوي باشد. و به اين ترتيب اين جمعيتها شايد براي اينكه آنها براي اينها باشند تا بتواننداستفاده هايي كه مي خواهند بكنند، بكنند و منتهي به اين شده است كه در اين ممالك اسلامي ، اسلام است اين قوه بزرگ و سد بزرگي كه در مقابل استعمار ممكن است بايستدو منافع آنها را به خطر بيندازد؛ و بعد از اصل ماهيت اسلام ، آنهايي كه مبلغين اسلام هستند - كه عبارت از روحانيون باشند - اين دو قوه را اينها تشخيص دادند به اينكه اگراسلام به اين معنايي كه دارد و روحانيون اسلام به اين معنايي كه بايد باشند، اين دو قوه سركار باشد، مجال نمي دهند به مستعمرين و اجانب كه استفاده هايي كه مي خواهندبكنند، و اين نظري كه دارند، عبارت از اين است كه اين ممالك را عقب نگه دارند ومنافعشان را از اين ممالك ببرند و تحميل كنند آن عمالي كه دارند. اين دو قوه در نظرآنها دو قوه فكوري است كه بايد اينها شكسته بشود. اين دو قوه از دست شرق گرفته بشود تا اينها راحت كارهايشان را انجام بدهند. رضاشاه ، مامور اجراي استعمار
در زمان خود ما؛ يعني از آن وقتي كه من ياد دارم و شماها آن وقت نبوديد و اگر بعض از آن طبقه بودند، بچه بودند آن وقتها، جوان بودند آن [وقتها]؛ رضاشاه كه آمد سر كار،اين دو معنا را مامور بود كه اجرا بكند؛ يعني اسلام را بشكند در نظر حتي خود مسلمين ، وروحانيت را هم خرد كند و بشكند و اين دوتا سدي كه در نظر اجانب بود از سر راه بردارد. آمد رضاشاه و شروع كرد به كار، و تمام مجالس ديني را تعطيل كرد. يكوقت مي ديديد كه يك مجلس خطابه ، يك مجلس موعظه مي خواست در سرتاسر ايران بپابشود، برايشان امكان نداشت و هيچ ممكن نبود در علن يك همچو كاري بكنند. نصف شب ، قبل از صبح ، گاهي به [طور] قاچاقي يك همچو كاري مي شد. آن وقت هم مامورين ، همان وقت هم مراقب بودند و گاهي مي ريختند و مي بردند. تمام مظاهراسلامي را اين آدم اينطور مي خواست محو بكند.
سركوب روحانيت توسط رضاخان
از اين طرف با روحانيون آن كرد كه نمي توانم من براي شما تشريح كنم كه اين باعلماي اسلام چه كرد؛ و خصوصا با آنهايي كه يك نحوه موثريتي داشتند مثل مثلامرحوم مدرس كه يك شخصي بود كه ايستاده بود در قبالش ؛ چه كرد با او، و بالاخره هم او را كشتند؛ و گروههايي از علما [را] از بلاد آوردند تهران ، و مثلا مرحوم آقازاده كه يك شخص بسيار نافذي در خراسان بود، ايشان را اسير كردند و آوردند به تهران ، كه شخصي كه به او مي گفتند "سلطان خراسان "، آوردندش به تهران ؛ و من خودم ايشان راديدم كه در يك منزلي كه آنجا تحت نظر بود، بيرون يك صندلي گذاشته بودند براي اينكه مثلا كسالت داشت آنجا نشسته بود؛ و اين را براي من نقل كرده اند كه ايشان را با سربرهنه و چند تا سرباز و سپاهي همراه او مي بردندش براي عدليه آن وقت ، براي اينكه محاكمه اش كنند، با همين وضع ، پياده از توي خيابان ايشان را مي بردند كه در آنجا مثلادادستاني او را استنطاق كند؛ و علماي آذربايجان همه شان را گرفتند، دو نفر شخصيت بزرگشان كه مرحوم حاجي صادق آقا و مرحوم انگجي بود[ند] و آوردند و مدتها دريك دهي در كردستان ، ظاهرا آنجاها، آنها را نگه داشتند و آنجا بودند. علماي اصفهان را همين طور اذيتها كردند؛ و به حوزه ها به قدري فشار آوردند اينها كه در درسي كه مثلايك عده اي بودند كه خود من درس مي گفتم آن وقت براي يك عده اي ، مثلا چندين نفري ؛ يك روز كه من رفتم ، يك نفر بود؛ گفتند كه اينها همه بين الطلوعين ازحجره هايشان فرار كردند به سوي باغها؛ و آخر سر از باغها دوباره با يك لباسي ، بايك طوري كه معلوم نشوند، مي آيند توي حجره هايشان . مي ريختند در مدارس وطلبه ها را، اهل علم را از مدارس مي گرفتند و مي بردند كه عمامه بايد نداشته باشيد! بايدنظام وظيفه برويد! هزار جور بساط درست مي كردند.
تهمت كهنه پرستي به تعاليم اسلام
مامور بود اين آدم كه آن معنايي را كه اينها ادراك كرده بودند كه بايد اين دو تا قوه شكسته بشود، بايد اسلام و آنهايي كه علماي اسلامند و مبلغين اسلامند، اينها بايدشكسته بشوند، آن با آن فرم رفتار كرد. بعد كم كم اينها ديدند كه آنطور خيلي مثلا موثرنيست ، راه ديگر را پيش گرفتند: آنكه اسلام را يك جوري معرفي كنند به ملتها، به خارج و داخل كه در نظر مردم سبك بشود، يك مطلب خرافي باشد، يك مطلب كهنه باشد. ومشغول تبليغات شدند در خارج و داخل كه اسلام بله ، اگر هم يك چيزي بوده است مال هزار و چهارصد سال پيش از اين بوده است . آن وقت يكوقتي بوده است كه اين عربها،مثلا اشخاص وحشي بوده اند، اين هم يك تعليماتي براي آنها و در آن وقت يك چيزي بوده است ؛ اما حالا كه تمدن پيدا شده است و نمي دانم چه پيدا شده است ، ديگر اسلام كهنه شده است و به درد نمي خورد. تعليمات اسلام تعليماتي است كه مخالف با اين ترقيات است ، مخالف با آزادي است ؛ مردم ديگر در اسلام آزاد نيستند، زنها در اسلام اصلا آزادي ندارند؛ و تعليمات در اسلام ممنوع است ، نبايد هيچ يك از اين آثار تجددباشد. اگر اسلام پيدا بشود، ديگر شما طياره هم نبايد سوار بشويد، ديگر شما مدرسه هم نبايد برويد، ديگر زنهايتان از خانه شان هم نبايد بيرون بيايند! از اين حرفها، طولاني و به طور وسيع ، در دنيا پخش كرده اند. تهمت ارتجاع به روحانيت
از آن طرف هم علماي اسلام را كه دنبال اين بود[ند] كه اسلام را ترويج بكنند - اينهارا هم اتهامات بر آنها زدند [كه ]: اينها يك مردمي هستند كهنه پرست ، اينها يك مردمي هستند كه دربار يا قوه هاي سرمايه دار اينها را گماشته اند اينجا. براي اينكه مردم را خواب كنند و سرمايه دارها كارهايشان را انجام بدهند. اينها مردم را همه اش دعوت مي كنند به اينكه ساكت باشيد، هركس به شما ظلم كرد، ساكت باشيد. هر كه مال شما را برد، حرف نزنيد؛ و اينها يك دسته هستند كه مردم را خواب كرده اند و مي كنند، آرام مي كنند كه وقتي كه آن اشخاصي كه از خارج مي خواهند اموال اينها را ببرند آنها آسوده ببرند وديگر كسي حرفي نزند. خود آنهايي كه مي خواستند اموال شما را ببرند اين تبليغات رامي كردند. به جوري شد كه در يك زماني خود داخله ايران هم باور كرده بود اين مسائل را.
اغفال بعضيها عليه روحانيت در زمان رضاخان
در زمان رضاخان كه مردم هم ، يك طبقه ، البته يك طبقه از اشخاص مردم هم با علماآن [طور] رفتار مي كردند كه دستگاه مايل بود. به تبع او اينطور رفتار مي كردند؛ و زمان بعد هم كه تبليغات شروع شد، تبليغات به جور ديگر شروع شد. شايد [در] باور خودبعض از اشخاص ، بعض از طبقات ملت هم اين معاني منعكس شده بود كه نه ، اينها يك مردمي هستند كه مضر به حال جامعه هستند، بلكه پايشان را بالاتر مي گذاشتند و مي گفتندكه اصلا دين از اول كه پيدا شده ، افيون بوده است ؛ دين براي اين بوده است كه مردم راتخدير كند، اعصابشان را تخدير كند و آنها منافع خودشان را ببرند.
اين تبليغاتي بوده است كه ابتدايش از چند صد سال پيش از اين شروع شده است ،براي خاطر آن معنايي كه در نظرشان بوده است كه اين دو قوه ممكن است خطرناك براي اينها باشد تا اين زمانها كه ديگر اوج گرفته بود و روزنامه ها و مجلات [داخلي ] ومجلات خارجي و روزنامه هاي خارجي و اينها، به واسطه پولهاي زيادي كه خرج مي شد، اين تبليغات را مي كردند. فاسد بودن نظر مبلغان استعمار
اين محصل مطلبي بود كه تا كنون براي اسلام و روحانيت پيش آمده بود، لكن كساني كه از اسلام اطلاع دارند و قرآن را - كه سند اسلام است - مطالعه كرده اند و خود انبيايي كه سابق بوده اند و نبي اكرم را - كه نبي اسلام است - وضع سيره اش را ديدند، همان به طورسطحي هم وقتي كه مطلب را ديده باشند، مي فهمند شيطنت اينها را و اينكه نظر اينها يك نظر فاسدي بوده است .
نبرد پيامبر اسلام "ص " و ديگر انبياي الهي با قدرتمندان
شما وقتي كه خود پيغمبر اسلام را ملاحظه كنيد، اينطور نيست كه پيغمبر اسلام ، بلكه هيچ پيغمبري را يك قوه مثلا يك سلطنت ، يك قوه سرمايه داري روي كار آورده باشدو او مخالف با ملت ، ملت را خواب كرده است تا سرمايه دارها[مردم را غارت كنند]؛ ازاول ، انبيا كه قيام كرده اند، بر خلاف سلاطين قيام كرده اند. آن وقتي كه ابراهيم خليل ، كه از انبياي سلف است و دور دست به ماست ؛ ولي اخبارش به ما رسيده است و قرآن كريم اخبارش را، يك مقداري اش را نقل فرموده است ، ايشان قيام كرده است در مقابل سلاطين و آن بزرگهايي كه بت پرستي مي كردند و ظلم بر مردم مي كردند. حضرت موسي كه قيام كرده است با يك عصا، يك شبان بوده است . يك نفر بوده است كه شباني مي كرده است ، گوسفند مي چرانده است ؛ و اين آدم گوسفند چران با همان عصايش قيام كرده در مقابل فرعون و آن سلطان بزرگ مصر. پيغمبر اكرم در مكه كه متولد شدند وبودند در آنجا، ولو سلطان نبود در آن جاها، لكن سرمايه دارهاي بسيار بزرگ بودند واهل طائف و اهل حجاز، اينها مال التجاره هاي عظيم داشته اند، سرمايه هاي بزرگ داشته اند، باغداريهاي بزرگ داشته اند، و هيچ همچو چيزي نبوده است كه يكي از اين سرمايه دارها با حضرت رسول موافق باشند. اينها همه شان مخالف بودند و پيغمبر اكرم درمقابل اين سرمايه دارها استفاده از اين طبقه ضعيف و مستضعف مي كرد، آن مقداري كه در مكه مشغول تبليغات زيرزميني بود؛ اين دسته را، اين دسته اي كه پايين بودند ومستضعف بودند و از طبقه فقرا و مستمندان بودند، اينها را داشت جمع مي كرد دورخودش ؛ و بعد از اين هم كه وسايل جور شد و از مكه آمدند به مدينه ، مدينه هم كه آمدند آنها كه دور ايشان جمع شدند همين فقرا و مستضعفين بودند؛ و كم كم رسيد به اينكه يك دسته هم از آنهايي كه مثلا داراي طايفه و عشيره بودند آنها هم ملحق بشوند.
مخالفت مكاتب الهي با ديكتاتوري و قلدري
آن وقت قيام در مقابل سرمايه دارهاي بزرگ قريش ، مثل ابوسفيان و امثال او واهل طائف ، آنهايي كه داراي مال و منال بودند، قيام در مقابل آنها بود؛ نه به مجرد اينكه حالا چون مال دارند، به مجرد اينكه مالدارها هميشه تو سر ضعفا مي زنند، اموال ضعفا رامي خورند، ظلم بر ضعفا مي كنند. سلاطين از اولي كه اطلاع هست از حالشان تا حالا، اين سلاطين اشخاصي بودند كه در هر جا بودند، اشخاصي بودند كه با ديكتاتوري و با عرض مي كنم قلدري اموال مردم را، نواميس مردم را، همه چيز را به باد مي دادند. انبيا هم از اول كه آمدند در مقابل اينها آمدند؛ و اين سيره انبيا كه از اول اين جور نبوده است كه انبيا راسرمايه دارها تراشيده باشند. انبيا مقابل سرمايه دارها بودند، انبيا مخالف سرمايه داري بودند، نه اينكه سرمايه دار اينها را درست كرده براي اينكه ضعفا را نگذارند صدايشان درآيد. نخير، سرمايه دارها يك جور بودند، يك جمعيت بودند، و اين پيغمبرها با اين اشخاصي كه تبليغ مي كردند، اينها هم يك دسته بودند مخالف ؛ و حمله مي كردند به آنهاو تا اندازه اي كه مي توانستند آنها را مي كوبيدند. بنابراين ، اين منطق كه گفته بشود كه دين افيون است و انبيا خدمتگزار سرمايه دارها [هستند]، اين يك مطلب بسيار واضح البطلاني است . هر كس سطحي نگاه كند وضع انبيا را، لكن چه مي شود كرد؛ تبليغاتشان زياد است و دامنه تبليغات به قدري است كه ماها نمي توانيم ؛ نداريم ما وسايل . آنها همه وسايل را دارند، ما هيچ وسيله نداريم . راديو دست آنهاست ، تلويزيون دست آنهاست عرض مي كنم كه مطبوعات دست آنهاست ؛ همه چيز دست آنهاست ، مجلات داخلي وخارج[ي ] دست آنهاست ؛ سرمايه دارها، سرمايه هاي بزرگ دست آنهاست براي اينكه بدهند به اينها كه هر جور دلشان مي خواهد تبليغ بكنند؛ اما ما يك منطق داريم و يك قلم داريم و يك مقدار كاغذ داريم ؛ چيز ديگري دست ما نيست . ما ملت را مي خواهيم بيداركنيم ؛ بفهمانيم به اين ملت كه اينها با شما چه كردند، تا حالا، مذهب شما و دين شما را اين جوري خواستند به دنيا معرفي كنند.
تبليغات سوء در نشريات خارج
حالا هم گاهي وقتها گفته مي شود اين مسائل ، با اينكه حالا ديگر نبايد گفته بشود.حالايي كه مملكت ايران و عرض مي كنم روحانيين ايران و طبقات مختلف ايران درمقابل اين سرمايه دارهاي بزرگ و ممالك بزرگ و ابرقدرت ايستاده اند و دارند فريادمي زنند و آزادي مي خواهند و نمي دانم ، استقلال مي خواهند، حالا هم گاهي مي بيني كه در يك روزنامه اي در خارج ، از اين مسائل غير حقيقي گفته اند و مي گويند و تبليغات مي كنند.
و اما اين راجع به اصل خود روحانيت كه اساسش انبيا - عليهم السلام - بوده اند ودنبالش هم آنهايي كه دنبال انبيا بودند؛ و من حالا اگر براي شما بخواهم بگويم قيامهايي كه از طرف روحانيت بر ضد سلاطين همين ايران ما شده است چند تا بوده است و چند تااز آنها را خود من يادم هست ، اين ديگر الان من ، نه حال گفتنش را دارم ، نه وقت ديگرباقي مانده است .
اعلان جنگ پيامبران با ظلمه در قرآن
و اما راجع به اصل اسلام ؛ اين محتاج به اين است كه يك مطالعه سطحي از قرآن بشود. سند اسلام قرآن است . يك مطالعه اي از خود قرآن بشود، ببيند كه قرآن يك جايي از آن هست كه مردم را وادار بكند كه در مقابل اين سرمايه دارها، در مقابل اين سلاطين سكوت كنند؟ اين قرآن است كه حضرت موسي را دعوت مي كند كه ياالله ، پاشو برو اين فرعون را دعوت كن ، شايد قبول بكند. با او ملايم البته حرف بزن تا قبول كند(1) و اين خداست كه حضرت موسي را مامور مي كند كه برود با فرعون چيز [مبارزه ]كند. واين خداست كه در قرآن كريم حضرت رسول را وادار مي كند به مقاتله با اشخاص مشرك و آنهايي كه سرمايه دار بودند و آنهايي كه اعوجاج طريقه داشتند.
آيات قتال در قرآن
خوب ، آياتي كه در قتال وارد شده در قرآن ، در مقاتله و جنگ وارد شده ، يكي دوتانيست . آياتي كه در جنگ وارد شده و دستور به اينكه : برويد جنگ بكنيد، برويد قيام بكنيد، برويد اينها را سر جاي خودشان بنشانيد، با همه قتال بكنيد، با همه منحرفين قتال بكنيد، دستوري است كه حالا هم براي ما هست ؛ منتها حالا ما اسباب قتال به آن معنانداريم ؛ اما اسباب اين معنا كه ما ملتها را بيدار بكنيم ، ملتها را آشنا بكنيم به وضع اسلام ، به وضع مسلمين ، به وضع روحانيين ، خوب اين مطلب را ما مي توانيم حالا بكنيم ؛ يا كم كم هم شده است اين معني .
نمايش بد از اسلام
در هر صورت ، اينها مي خواستند كه اسلام را بد نمايش بدهند تا مسلمين را ازاسلام ، [سرد و] در اسلام سست بكنند؛ و روحانيين را بد جلوه بدهند تا اين طبقه را ازمردم جدا بكنند.
قرآن و روحانيت ، نقاط اتكاي مردم
وقتي بنا شد كه مردم روحانيت را كه او را هدايت مي كند، كنار بگذارند و قرآن را[كه ]كتاب ديني اش است ، كنار بگذارند؛ مردم نمي توانند ديگر كاري بكنند؛ و مردم وقتي مي توانند كه فعاليتهايي مقابل اين قلدرها بكنند كه مجتمع با هم باشند كه يك نقطه اتكا داشته باشند. هر كه علي حده ، علي حده نمي تواند كار را انجام بدهد، بايد نقطه اتكاداشته باشند؛ و در بين مسلمين قرآن نقطه اتكاست كه همه با هم مجتمع مي شوند در آن ؛روحانيت مورد اتكاست كه همه با هم مجتمع مي شوند در آن . الان كه ايران قيام كرده است بحمدالله ، الان هم نقطه اتكا همين روحانيين هستند و همين اسلام است . همه مردم الان فرياد اسلام مي زنند، همه مردم فرياد حكومت اسلامي مي زنند. ما با تجدد مخالف نيستيم ، با فساد مخالفيم
اين جور نيست كه اگر يك حكومت اسلامي پيدا بشود، ديگر زندگي مردم را به هم مي زند؛ و توپ و تانك و اين چيزها ديگر نمي خواهيم و ما مي خواهيم الاغ سواربشويم ؛ حرفهاي مفت است كه مي زنند. كجاي قرآن ، كجاي احكام قرآن ، كجاي احكامي كه خود روحانيون [دارند] يك همچو كلمه اي ازشان صادر شده است كه ما بامظاهر تجدد مخالفيم . ما با مظاهر انحرافات مخالفيم آقا. چيزهايي كه مظاهر تمدن بوده وقتي كه به دست اين مفسده جوها و اين استفاده گرها مي افتد، از آن صورتي كه داشته مسخش مي كنند. يك سينمايي كه ممكن است مربي يك طايفه اي ، مربي يك ملتي باشد، به يك صورتي درمي آورند كه بچه هاي ما را هرزه بار مي آورند؛ بچه هاي ما را بدبار مي آورند؛ بچه هاي ما را فاسد بار مي آورند. خوب ، ما با اين مخالفيم . ما با اصل سينما، اگر چيزهايي را كه انجام مي دهد، كارهايي را كه انجام مي دهد كارهايي باشد كه براي ملت مفيد است ، بچه ما را تربيت مي كند؛ رشد مي دهد؛ مخالف نيستيم .
مخالفت ما با مفاسد و دانشگاه استعماري
ما با اين مراكز فساد كه دارد طبقه جوان ما را از دست ما مي گيرد، كه در ايران مي بينيدكه در تهران چقدر مراكز فساد دارد، چقدر بچه ها و جوانهاي ما را اينها ترياكي كرده اند وعرض مي كنم كه بدتر، از اين مخدرات ديگر، مشروب خور، چقدر مشروب سازي درايران هست ، ما با اينها مخالف هستيم ، اينكه دارد ملتهاي ما را خراب مي كند؛ والا ما باكتاب مخالفيم ؟ ما با دانشگاه مخالفيم ؟ ما مي گوييم دانشگاه ما را به جوري دارندبارمي آورند كه نمي تواند آدم درست كند؛ نمي تواند يك نفر انساني كه در مقابل اجانب عرض اندام كند، درست كند. يك جور انگلي درست مي كنند اينها، دانشگاه ما دانشگاه استعماري است ؛ يعني به ترتيبي كه آنها مي خواهند، درست مي كنند؛ نمي گذارند جلوبروند. ما با اينها مخالفيم ؛ والا با دانشگاه [كي مخالفيم ؟]مخالفيم كه طبيب بايد در ايران باشد؟ ما مخالفيم كه مهندس بايد در ايران باشد؟ ما مخالفيم كه دانشمند بايد در ايران باشد؟ كي ما با اين چيزها مخالفيم ؟ ما مخالفيم كه يك دانشگاهي كه بايد مركز دانشباشد، بايد مركز تربيت باشد، بايد اين جوانهاي ما را چنان كند كه مستقل بشوند،آزادمنش بشوند، بتوانند مملكت خودشان را [اداره كنند]؟ يا راديوتان را تا باز مي كنند يارقص توي آن هست و غنا در آن هست - كه بچه هاي ما خراب مي شوند - و يا تعريف از"آريامهر(2)" مي شود!
ما با مظاهر عقب ماندگي مخالفيم
يك چيزي بياوريد [كه ] ما ببينيم شما يك تربيت و تعليم صحيح داريد. خوب ،نداريد شما. ما با راديويي كه فاسد كند بچه هايمان را مخالفيم ، نه با راديو مخالف باشيم .راديو را دست ما بدهيد كه ما اداره بكنيم ، ما خيلي هم با آن موافقيم ، ما راديو را بهتر ازشما اداره مي كنيم . شما تلويزيون داريد؛ ولي عكسهايي كه لابد در آن نشان داده مي شودكه گفته مي شود در آن نمي دانم عكسهايي است كه جوانهاي ما را ضايع دارد مي كند.يك نسلي را دارند خراب مي كنند. ما با اين مخالفيم ، نه با مظاهر تمدن . ما با مظاهرعقب ماندگي مخالفيم .
مخالفت روحانيون با شاه و غارتگران است
اينها مي خواهند ما را عقب نگه دارند، ما با اين مخالفيم . روحانيين اگر مخالفند، با اين چيزها مخالفند. كدام روحاني گفته است كه اگر راديو حرف صحيح بزند، اگر تعليمات صحيح بدهد، ما با آن مخالف هستيم ؟ كدام روحاني گفته است كه اگر تلويزيون تعليمات صحيح بكند و رشد بدهد ملتمان را، ما مخالفيم ؟ با اين چيزهايي كه دست اينها افتاده است ، مخالفيم . ما با اين سردمدارهايي كه مملكت ما را دارند ضايع مي كنند مخالفيم ، مابا اين شاه مخالفيم ، ما با اين و پدرش مخالفيم كه پدر اين ملت را درآوردند. تمام منافع شما را الان اينها از بين دارند مي برند و بردند.
آينده نامعلوم ايران ، بدون نفت
نفت نداريد بعد از چند وقت ديگر، به اينطوري كه دارند مي فروشند. زراعت را همكه به هم زدند؛ بازار براي امريكا درست كردند. اين نسل بعدي ، بعد از سي سال ديگراينها چه جور زندگي كنند در اين مملكت ؟ آخر ما بايد حفظ آن جهات را بكنيم . همين خودمان برويم تمام شد؟ والا من آدم هشتاد، نزديك هشتاد ساله ام يك سال ديگر،شش ماه ديگر هستم ؛ اما ما مسئول هستيم از طرف اسلام ، ما پيش ملت مسئوليم ؛ بايدمسائل را به مردم برسانيم ، بگوييم كه اينها دارند به سر اين ملت چه مي آورند.
ايجاد مزاحمت و فشار
وقتي مي گوييم كه بايد چه بشود، خوب اسباب اين مي شود كه فعاليتها بكنند كه مانتوانيم [كاري بكنيم ]، نه عراق بتوانيم بمانيم ، نه كويت ما را راه بدهند، نه سوريه تا حالااجازه توانستيم [بگيريم ]، يا نگفتيم به آنها، لكن نمي دهند آنها هم اين چيزها [رواديد]را. ممالك اسلامي را من ديدم نمي شود ما زندگي كنيم ؛ يعني نمي توانم من آن مقصدي كه دارم در ممالك اسلامي اجرا بكنم ؛ پا شدم آمدم اينجا. اينجا هم نمي بينم آنطوري كه بايد باشد.
نمي گذارند حرف حق ما به دنيا برسد
اينها(3) با تمام فعاليت دنبال اين هستند كه نگذارند يك حرف حقي به مردم برسد، به دنيا برسد؛ نگذارند درد دل اين ملت به دنيا برسد؛ نگذارند اين كشتاري كه اينها دارند هرروز مي كنند [خبرش به دنيا برسد]. شايد همين حالا مشغول باشند؟ من الان نمي دانم ؛ اماوضع جوري شده است كه هر روز اين مسائل هست . هرجا مي بينيد، هر وقت شماروزنامه ها را ببينيد كه حالا گاهي يك كلمه اش را مي نويسند، يا راديوهاي خارجي راببينيد كه آنها هم همه اش را نمي نويسند، باز هرجا نگاه مي كني ، مي بيني چند نفر كجاكشته شده ؛ چند نفر، يك مقداريش را خودشان مي گويند؛ بعد وقتي كه اطلاع به مامي دهند، مي گويند كه شما اين را ضرب در ده بكنيد! اين جور نيست كه ده نفر، صد نفركشته شده اند. هر روز اين مصيبت براي اينها باقي است . ملت خواهان آزادي و استقلال
خوب ، اين ملت چه مي خواهد كه اينقدر كشته مي دهد؟ اين ملت را از زبان خودش بشنويد. شما آن چيزهايي كه آنجا ضبط شده است از اين ملت ، ضبط شده است ، ضبطكرده اند، خوب بيايند دنيا از زبان خود ملت بشنوند كه اين ملت چه مي خواهد. چرااينقدر هياهو مي كند. اين ملت بهش آزادي داده اند و اينقدر داد مي زند؟ اين ملت "تمدن بزرگ " واردش كرده اند، [از] دروازه تمدن بزرگ و از تمدن بزرگ داد مي زند؟فريادش اين است كه شما تمدن بزرگ داريد درست مي كنيد و ما نمي خواهيم ؟! فريادش اين است كه شما آزادي داريد مي دهيد و "آزاد مردان " و "آزاد زنان " درست كرده ايد و مانمي خواهيم ؟ يا دارند فرياد مي زنند آقا، ما آزادي مي خواهيم ، ما استقلال مي خواهيم ،ما حكومت اسلام مي خواهيم ، ما حكومت عدل مي خواهيم ، ما مي خواهيم يك كسي ،يك حكومتي ، سر كار بيايد كه دزد نباشد؛ اقل مطلب ! اقل مطلب اينكه اين حكومت دزد نباشد، بيت المال مسلمين را نبرند در خارج ، چيز بخرند براي خودشان و براي عشيره شان ؛ در ممالك ديگر آنقدر چيزها نخرند؛ در بانكهاي خارجه نگذارند اين مال ملت را به اسم خودشان . ما يك همچو چيزي مي خواهيم . اين ملت دارد داد مي زند ماآزادي مي خواهيم ، اين آقا مي گويد ما آزادي داده ايم ! اگر داديد چه را مي خواهند؟ چه چيز را مي خواهند ديگر؟ اگر شما آزادي داديد اين همه كشتار آزادي است ؟ اين حكومت آشتي است كه شما درست كرديد كه ايران را به خون كشيديد؟! اين آشتي تان است ، جنگتان چه خواهد بود؟
لزوم پيوستن ايرانيان مقيم خارج به نهضت اسلامي
شما آقايان هم كه در خارج هستيد، موظفيد كه پيوند داشته باشيد با برادران ايراني .اين برادرها براي شما قيام كرده اند؛ يعني قيام آنها قيامي است كه اختصاص به خودشان ندارد، شما هم شريك آنها هستيد. اگر آنها موفق بشوند، توفيق شما هم هست . الان جوانهاي ما بسيارشان هستند كه نمي توانند برگردند به مملكت خودشان ولو اينكه يك كلمه ، بله يك كلمه اينجا حرف زده باشند. يا يكوقت شاه آمده باشد و اينها درد دلشان رااظهار كرده باشند، تظاهر كرده باشند، ديگر تا آخر اسمشان ثبت است ؛ نمي توانند بروندبه مملكت خودشان .
خواست مردم : حكومت عدل اسلامي
اين مردمي كه الان قيام كرده اند، از بچه دبستانش دارد كشته مي دهد تا دبيرستان و تادانشگاهش دارد كشته مي دهد، بازاري اش كشته مي دهد، روحاني اش كشته مي دهد،روحاني اش زجر مي كشد، بازاري اش زجر مي كشد، دانشگاهي اش زجر مي كشد و همه دارند فرياد مي زنند، هر روز تظاهر، هر روز تظاهر، و فرياد اينكه مرگ بر اين آدم ، مرگ بر سلطنت پهلوي ، اينها مي خواهند كه مملكتشان دست خودشان باشد و خودشان اداره بكنند. جوان دارند، دانشمند دارند، همه چيز دارند، لكن نمي گذارند. اينها مي خواهنداين طبقه اي كه نمي گذارند جلو برود مملكتشان ، نمي گذارند جوانهايشان درست تربيت بشود، اينها را كنار بگذارند. يك حكومت عدل اسلامي [مي خواهند] كه به درد مردم برسد؛ آن حكومتي كه وقتي كه حكومتش و حاكمش سركار مي آيد، مي گويد كه من مي ترسم ، خودش نان ، مثلا جو مي خورد، مي گويد: من مي ترسم كه در فلان شهر، دريمامه ، در كجا، يك كسي باشد كه نانش [از] همين جورها كمتر باشد و همين جورهاباشد. ما نمي توانيم البته مثل او؛ ولي ما مي خواهيم يك كسي باشد [كه ] دزد نباشد لااقل .
همراهي با ملت ايران
ما همه موظفيم كه هر قدر مي توانيم به برادرهاي ايراني مان كمك كنيم . شماهامي توانيد كه هر كدامتان چند نفر از آن اروپاييها را كه ملاقات مي كنيد، مسائلتان را طرح بكنيد كه اين ايراني ها كه حالا قيام كرده اند، اينها را دارند مي گويند، مطالبشان اين است .در مقابل اين مجلاتي كه برخلاف اين مسائل مي گويد، هروقت ديديد كه يك مجله اي برخلاف گفت ، اعتراض كنيد به آن كسي كه مجله را نوشته كه : مسئله اين نيست كه تونوشته اي . تاثير دارد. هر يك از شما اگر بتوانيد، ده نفر از اين اروپاييها را يا امريكايي ها رابتوانيد روشن كنيد، تبليغشان كنيد كه مسائل ما اينهاست . الان كه مخالفت دارد ملتايران ، نه اين است كه يك مردم وحشي هستند و ايستاده اند و نمي شود به اينها آزادي بدهند، و اگر آزادي بدهند همه را آتش مي زنند. به آنها بفهمانيد كه نه ، اينها را آتش زده اند كه فرياد مي زنند. اگر اينها جلوشان را نگيرند، فرياد مي زنند. فريادشان براي آن آتشي است كه به جان اينها افتاده است . اگر شماها هر كدامتان ده نفر را تبليغ كنيد، شماخيلي جمعيت تان در اروپا هست ، اگر چنانچه شما هر يكتان ده نفر را تبليغ كنيد يك موجي از آن پيدا مي شود.
لزوم تبليغات در جهت قيام همه جانبه مردم ايران
تبليغ كنيد آقا، شما الان موظفيد كه همان طوري كه ايراني ها دارند خون مي دهند،لااقل شما كلام بدهيد، لااقل شما تبليغات بكنيد. ننشينيد توي خانه تان كه ما حالا اينجاراحت هستيم و هي بشنويد كه چه شد، كجا كشته شد، كجا، شايد، خوب شما بايدمتاسف بشويد از اين كشته ها؛ بچه هشت ساله و ده ساله را كشتند؛ دختر بچه هشت ساله وده ساله را در دبستان ريختند و كشتند؛ اينها را بگوييد به اين رفقايي كه داريد. مي توانيدبنويسيد در مطبوعات اين جاها؛ هرجا كه هستيد منعكس كنيد. كساني اگر برخلاف اين مسائل يك چيزي نوشته اند؛ برويد سراغشان ، به آنها بگوييد كه اينطور نيست مسائل ،چرا شما اين جور مي نويسيد؟ مواخذه كنيد از آنها، بلكه ان شاءالله يك موج زيادتر ازاينكه پيدا شده ، پيدا بشود، و ان شاءالله مي شود اطمينان داد به شماها كه ملت ما پيش مي برد، براي اينكه حالا قيام ملي است ، قيام همه جانبه است . وقتي اين سيل ملت ، يك طرف راه افتاد؛ تانك نمي تواند جلويش را بگيرد؛ چنانكه نتوانست . امريكا هم نمي تواند جلوي آن را بگيرد. اين سيل خروشان ملت ، هر ملتي هرچه هم ملت ضعيف باشد، سي ميليون راه افتاده است به استثناي چند صد نفري كه نوكرهاي اجير ايشان هستند تا مال الاجارات زياد به آنها بدهد، اگر يك روز ندهد پدرش را درمي آورند، اين سيل راه افتاده الان ؛ و اين سيل خروشان را نه شوروي مي تواند جلويش را بگيرد، نه امريكا مي تواند. حق است اين ؛ اين دست خدا باشد و كسي نمي تواند جلويش را بگيرد.مطلب يك مطلب حق روشني است ؛ مي گويند: ما آزادي مي خواهيم . يك ملتيمي گويد، آزادي مي خواهيم ، كسي نمي تواند بگويد: نه . اينها هم آدمند، اينهانمي توانند، ولو خيلي مشكل است برايشان الان ؛ ولي نمي توانند، اينطوري كه در مقابل يك همچو منطق حقي همه اش سرنيزه باشد، حكومت نظامي نمي شود هميشه باشد، ولواينها يك روز هم بدون حكومت نظامي شايد نتوانند زندگي كنند، لكن نمي شود هميشه حكومت نظامي باشد.
موج حمايت ايجاد كنيد
در هر صورت ، شما مسائلتان را به اين خارجيها طرح كنيد. رفقا اگر داريد به آنهابگوييد، مدارس مي رويد، توي مدارس بگوييد؛ صحبت بكنيد برايشان ؛ بگوييدبرايشان ؛ صحبت كنيد. چند نفر را جمع كنيد، كم كم زياد مي شود؛ يك واعظ و خطيب مي شويد؛ برايشان بگوييد مسائل ايران را؛ وقتي گفتيد، يك موج در اينجا پيدا مي شود؛وقتي يك موج پيدا شد، مجله نويسها نمي توانند برخلافشان عمل كنند؛ خود اينهامقابلشان مي ايستند.
اين خدمتي است كه ماهايي كه در خارج هستيم حالا مي توانيم به ملت اسلام بكنيم .از خداي تبارك و تعالي توفيق همه و سلامت همه تان را خواستارم . ان شاءالله خدا همه تان را حفظ كند؛ موفق باشيد.
پانویس :
بزرگتر کوچکتر