عنوان : اسلام ، مكتب حركت و خروش عليه شاهان و سرمايه داران
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 30 مهر 1357
تاریخ قمری : 19 ذي القعده 1398
جلد : 4
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
بعضي آقايان مي گويند كه اگر تو امري داشته باشي ، ما در اطاعتش حاضريم . آقايان بدانند كه من امري ندارم . امر امر من نيست ؛ امري كه الان همه ما مبتلاي به آن هستيم وهمه ما بايد اطاعت كنيم ، امر خداست - كه بندگان او هستيم و نعمتهاي او را از آن استفاده مي كنيم .
آگاهي ملت ايران
ملت ايران ملت مستضعف است ؛ ملتي است كه مسلم است ؛ ملتي است كه موردعنايت خداست ؛ و ما بندگان خدا در هر جا باشيم ، بايد هر قدر كه مي توانيم به آنها كمك كنيم و مسئله ، مسئله امر و نهي و رهبري و غير رهبري نيست ؛ اصلا اينها . . . مطرح نيست كه يكي رهبر باشد و يكي فرمانبردار يا راهياب . الان همه اقشار ملت ما، از آن جوانها،بلكه آن بچه هاي دبستاني تا جوانهاي دانشگاهي و قشرهاي اهل علوم اسلامي و بازاري و زارع و همه ، مطالب را مي دانند؛ اين احتياج به اينكه كسي آنها را حالا ديگر راهنمايي كند، نيست .
دودمان پهلوي و اجانب ، اساس گرفتاري ايران
الان همه كس مي داند كه ابتلاي مسلمين ، ابتلاي ملت ايران ، ابتلاي ملت مسلمان ، ابتلاي مكتب اسلام چيست و گرفتاريهاي ما [از] كي هست ، و راه اينكه اين گرفتاريها رفع بشود تا حدودي پيش همه روشن است ان شاءالله . همه ما مي دانيم كه پنجاه سال بيشتر اين ملت ايران در تحت سيطره اين خاندان پهلوي بوده اند و اينها هر چهخواسته اند با اين ملت كرده اند و هر چه ظلم داشته اند كرده اند و آنها هم نوكر اجانب بوده اند. ابتدائا رضاخان نوكر انگليسها بود و او را آوردند روي كار و اخيرا هم اين پسرخلف ، نوكر امريكاست . خودش گفت : متفقين من را صلاح دانستند كه سر كار باشم !اعترافي بود كه خودش كرد و بعد مثل اينكه از كتابهاي او اين را، اين جمله را ديدندخيلي مفتضح است الغا كردند؛ ولي ايشان گفتند اين را.
ابتلاي ما اساسش اجانبند، و اين ابتلايي نيست كه تازه ما پيدا كرده باشيم ؛ اين خيلي تاريخ قديمي دارد كه از آن وقتي كه اينها راه پيدا كردند به ايران ، به شرق ، و مطالعات كردند در حال شرق ، از آن وقت اينها فهميدند كه يك لقمه چربي است شرق ، و داراي مخازن و معادن است و بايد اين را به هر طوري كه هست ، اين طعمه را به هر طوري كه هست ، بايد اينها ببرند و نگذارند كه مردم خود آن ديار استفاده از آن بكنند. وكارشناسانشان معادن ما را همه را مي دانند در كجا چه معدني هست . من در همدان بودم كه نقشه اي را يكي از اهل علم آنجا - كه بعد وارد در مسائل ديگر شده بود - آورد به من نشان داد كه يك نقشه بزرگي بود كه در آن ، آنطور كه او مي گفت اسم تمام دهات همدان در آن بود. و نقطه هاي زيادي در آن بود كه آن نقطه ها را من پرسيدم كه اينها چه هست ؟گفت كه اينها اين جاهايي است كه يك چيزي در آن هست ؛ زيرزمينش يك چيزي پيدامي شود، حالا نفت يا ساير چيزها، فلزات مثلا. ايشان اينطور گفت كه اين كارشناسان اينهاآمدند و نقشه برداري كردند و مواردي كه يك چيزي داشته است ، اينها ثبت كرده اند.اين انحصار به آنجا نداشت ، تمام بيابانهاي ايران را اينها با شتر رفته اند. آن وقتي كه وسيله شتر بوده است ، با شتر رفته اند و گرديده اند و همه اينها را پيدا كرده اند كه ما چه داريم كه مي توانند استفاده از آن بكنند و همه دارايي ما را آنها ثبت كرده اند.
اسلام و روحانيت ، سنگ راه استعمار
موانع را هم موفق شده اند كه در اين تقريبا دويست - سيصد سال ، موانع را هم از سرراه خودشان بردارند كه آن موانع ، يكي . . . اسلام است كه مانع مي دانند. دامن زدند دراين سالهاي متمادي كه اين سد را بشكنند. آنكه سد بزرگ است از براي منافعآنها، تشخيص دادند كه اسلام است كه نمي گذارد اجانب استفاده هاي خودشان را بكنند.و جديت كردند مبلغين آنها و كارشناسهاي آنها . . . ، مبلغين آنها تبليغ كردند بر ضد اسلام .اسلام را آنطوري كه اسلام هست ، معرفي نكردند. اسلام را گفتند مثل همه اديان . . . يك مخدري است . اصلا ديانت را مخدر حساب كرده اند كه اين يك افيوني است براي جامعه كه اين اسلام يا ساير اديان ، مردم را تخدير كند كه هر چه آنها ازشان مي برند،صدايشان درنيايد. اينطور اسلام را معرفي كرده اند؛ يعني مبلغين همين منفعت طلبها و اين نفتخوارها، مبلغين اينها، در اين زمانهاي طولاني دائما خواندند اين مطلب را[به گوش مردم ما]؛ جوانهاي بي اطلاع ما را از اسلام [دور كردند]؛ جوانهايي كه اصلا نمي دانندبسياري شان كه قرآن اصلا چيست ، محتواي قرآن چه هست ، قرآن به چه دعوت مي كند،قرآن برنامه اش در باب مسائل روز چه هست ؛ هيچ اطلاعي ندارند. فقط آنهايي كه وادارشدند به اينكه اسلام را يك جور ديگر نمايش بدهند؛ اينها به گوششان خورده ، بدون اينكه بفهمند چه هست مطلب و اساس مطلب چه هست ؛ ريشه مطلب چه هست . اينهاباورشان آمده است و گول خورده اند.
قرآن ، كتاب محرك
الان انسان مي بيند كه در خارج از ايران و گاهي هم در داخل بعض افراد پيدا مي شوندكه اينها همان انحرافاتي كه آنها دستي (1) درست كرده اند، نه اينكه يك مكتبي باشد، اين مكاتبي كه عرضه داشته اند به جوانهاي ما، نه اينكه يك مكتبي باشد، مكتبي علمي يايك مكتب سياسي باشد به آن معنايي كه مكتب حقيقي سياسي ، بلكه يك مكتبهاي درست كردني ، يك مكتبهايي كه درست كردند و دامن به آن زدند؛ براي اينكه مردم رامنحرف كنند از اسلام ، و ديدند كه اسلام اگر به آنطوري كه هست ، مردم آن را بشناسند؛راهي براي اين استفاده جوها و نفتخوارها، راهي براي آنها نيست . اسلام براي آنها هيچ راهي باقي نگذاشته است . اگر اينها قرآن را درست مطالعه كنند، قرآن يك كتاب مخدرنيست ؛ قرآن يك كتاب محرك است ؛ يك كتابي است كه اين اعرابي كه در آن وقت هيچ نمي دانستند، آنها را راه انداخت و امپراتوريهاي بزرگ را كه ظالم بودند، به زمين زدند اينها. اگر قرآن و تعليمات اسلام يك چيزي بود كه مخدر بود، عالمگير نبود كه امپراتوريها را به هم بزند. جنگهايي كه هميشه بين اسلام يا موسسين اسلام يا موسسين ساير مكتبهاي الهي و توحيدي بوده ، جنگ ما بين پيغمبرها و توده مردم با سلاطين بوده است . موسي - عليه السلام - عصاي شباني اش را بر مي دارد و راه مي افتد دنبال قصرفرعون . قصر فرعون را مي خواهد سرنگون بكند؛ نه [اينكه ] فرعون موسي را واداشته به اينكه مردم را تخدير كند كه فرعون ظلمش را بكند. او عصايش را برداشته و بساط ظلم اورا به هم زده است . پيغمبر اسلام - صلي الله عليه و آله - كه مبعوث شدند، ايشان هم [همين طور]. خوب آدم بايد حساب بكند، تاريخ را بايد ببينيد، حساب بايد بكنيد كه آياپيغمبر به نفع اين سرمايه دارهاي حجاز و طائف و آنجاها، مكه و آنجاها وارد عمل شده است و مردم را تخدير كرده كه اينها بخورند آنها را، يا نه ، اين مردم ضعيف مستضعف را، اين سر و پا برهنه ها را تحريك كرده بر ضد اين سرمايه دارها و جنگها كرده اند با اينهاتا اينها را شكست دادند و بعضي شان [را] هم آدم كردند.
اعلان جنگ اسلام با شاهان و سرمايه داران
.. . اين جوانهاي ما، همين طوري يك مطلبي وقتي كه مي شنوند، بدون اينكه تفكركنند، بدون اينكه ملاحظه كنند كه اينها چه مي گويند، مقصد اينكه اينها از مكتب مثلاكمونيست دارند تعريف مي كنند، مقصد چه هست ؟! . مقصد اينهاست كه مسلمانها واسلام را يك جوري به اين مسلمانها نمايش بدهند كه از اسلام برگردند اينها. نمايش بدهند كه اسلام براي اين بوده است كه اين اشراف و اعيان را سوار مردم كند و مردم هم حرف نزنند. خوب ، نخوانده اند قرآن را ببينند اسلام براي چه آمده . اين همه آيات قتال كه وارد شده ، اسلام قتال [و] اعلان جنگ كرده است با اين سرمايه دارها، با اين بزرگها، با اين شاهها، با اين سلاطين ؛ نه اين است كه با آنها همراهي كرده تا مردم رابخورند آنها. مبارزه پيشوايان اسلام با شاهان
علماي اسلام ، پيغمبر اسلام ، ائمه اسلام ، هميشه مخالفت با اين سلاطين عصرشان كرده اند. زمان آنها ديگر سلاطين بوده [اند]؛ اينهايي كه به اسم خلفا سلطنت مي كردند.حضرت موسي بن جعفر را پانزده سال يا ده سال در حبس نگه مي دارد آيا براي اينكه نماز مي خواند؟ . . . هارون و مامون خودشان نماز مي خواندند. امام جماعت هم بودند،امام جمعه هم بودند، براي اينكه نماز مي خواند . . . گرفتند ايشان را ؟! براي اينكه يك سيد، اولاد پيغمبري است يا امامي است ؟! براي اينهاست ؟ نه ، براي اين است كه حضرت موسي بن جعفر مخالف با رژيم بوده است ، با آن رژيم طاغوتي مخالف بوده . مخالفتش با رژيم ، اسباب گرفتاري اش بوده ، نه اينكه يك آدمي بوده است چون نمازمي خوانده ، گرفتند او را؛ چون آدم خوبي [بوده ]، چون كه پسر پيغمبر بوده . آنها پيغمبررا فرياد مي كردند در اذانشان و پيغمبر را ثنا مي كردند، لكن وقتي مخالف رژيم مي بيننداين آدم هست ، بايد بگيرند حبسش بكنند.
عالمان هميشه در سنگر
علماي ما از آن صدر اول تا حالا، در هر عصري قيام كردند و در تاريخ نشان مي دهدكه اينها [پيوسته ] قيامهايي كردند و زمين خوردند. در زمان ائمه ، اولاد ائمه قيام مي كردندو به تحريك خود ائمه بوده ؛ نه اين است كه ائمه اطلاع نداشتند. گاهي هم امام - عليه السلام - يك چيزي مي فرموده اند براي حفظ او يا براي جهات ديگر؛ اما به حسب واقع اينها همانها بودند و براي خاطر ائمه ، آنها قيام مي كردند. زيد براي آن قيام آنقدر ثنا از اوكردند. اگر زيد يك آدمي بود برخلاف كرده بود، ديگر ائمه - عليهم السلام - چراتعريف از او مي كردند؟ چرا تاسف مي خوردند اينقدر؟ ما در عصر خودمان چند تا قيام علما را سراغ داريم ؛ اين علمايي كه اينها مي گويند كه درباري هستند و علمايي كه ، عرض مي كنم كه چپيها و اين منحرفين مي گويند اينها جز درباريها هستند. خوب ، اينها مطالعه نكرده اند، سنشان هم اينقدر اقتضا نكرده ، گوششان [و چشمشان ] هم اينقدر باز نيست كه ببينند كه چند دفعه در زمان رضا شاه تا زمان محمدرضا شاه ، اين علماي اسلام قيامكرده اند بر ضد پهلوي - كه نفسها را در سينه ها حبس كرده بود - [كساني ] كه بلند شد[ند]و قيام كرد[ند]، يك دفعه علماي اصفهان بودند، يك دفعه علماي عرض مي كنم ،آذربايجان بودند، يك دفعه علماي مشهد بودند، [علماي ] قم بودند؛ كه اجتماع مي كردند و مخالفتشان را اعلام مي كردند.
جوسازي عليه اسلام و روحانيت
كي اينها درباري بودند؟ البته توي همه اقشار عالم چهار تا آدمي هم پيدا مي شود كه معوج و درباري باشد؛ توي ما هم همچو چيزي هست ؛ اما اين نيست كه اين مكتب يك مكتبي باشد براي اينكه تخدير بكند؛ يا آن كساني كه اين مكتب دستشان هست ، اينها جزاعوان ظلمه بودند و نورالسلطان بودند؟ خير، اين حرفها نبوده . اينها تبليغات است . شما راتبليغ كرده اند؛ يعني به دست خود . . . اين نفتخوارها اين تبليغات شده است كه فلان آقاانگليسي است ؛ مي خواهد بشكند اين را. خود انگليسي وا مي دارد به اينكه [چنين ]بگويند. چون مي داند خودش اينقدر پست است كه اگر يك كسي به او منتسب بشود، اين هم پست خواهد شد. اين ، نخير اين انگليسي است ، اين با امريكا روابطدارد، اين با چه در روابط است ! اينطوري ، هي يكي يكي ، يكي يكي را اينطور معرفي كرده اند. جوانهاي ما هم - آنهايي كه حسن نيت دارند - بازي خورده اند اينها. اينها از اين مكتبها بازي خورده اند. كلاه سرتان رفته آقا. خيال نكنيد اينها يك مكتبي است ؛ مكتب توحيد، مكتب است .
نگاهي به زندگي پيشوايان اسلامي و رهبران كمونيستي
شما به روساي اين مكاتب يك نظري بكنيد: ما وقتي نگاه مي كنيم به خود پيغمبر كه اين مكتب را آورده ، زندگي اش چه جوري است ؛ به اميرالمومنين كه خليفه صحيح پيغمبر است ، شما ببينيد چه جور زندگي اين داشته ؛ سلطان بوده ، سلطنتش تقريبا يك دامنه بسيار وسيع ، چندين مقابل ايران ، از حجاز گرفته تا برود افريقا و كذا، همه جاها رااين سلطنت داشته است ؛ آن وقت زندگي اش را ببينيم چه است ، كه روزش چه جوريمي گذشته ، شبش چه جوري مي گذشته ، چه جوري زندگي مي كرده ، چه وضعي داشته است ، عبادتش چه جور بوده ، توجهش به مردم چه جوري بوده ، با ضعفا چه جور بوده .غصه مي خورد كه مبادا من نان جو مي خورم ، مي ترسم كه يك نفري در سر حد كذا، دريمامه ، در كجا، يك وقتي كم داشته باشد، كم خوراك داشته باشد. اينها از بس كه مي خورند، اين روسايي كه شما بازي شان را مي خوريد، از بس كه مي خورند تخمه (2)دارند! آن رئيس ، رهبر چين ، وقتي كه وارد ايران مي شود، از روي كشته هاي ما ردمي شود؛ اين آدم دوست ، اين رهبر خلق ! از روي اين آدمها و كشته هاي ما رد مي شود.همين چند روز كه وارد ايران شد، مي داند چه است قضيه . شاه نتوانست او را از خيابانهاببرد براي اينكه فرياد مردم - كه مرده باد كذا - نمي گذاشت كه اين را ببرد. او هم مي دانست قصه چيست . با هليكوپتر اين را برداشتند بردند رساندند او را به محل خودش .يك همچو آدمي كه ادعايش اين است كه ما كمونيست كذا هستيم و با مردم كذا هستيم وبا توده كذا هستيم ، اين مردم را مي بيند فوج فوج اين آدم كشته ، مع ذلك مي آيد با اودست مي دهد و خواهرش هم دعوت مي كند به . . . آنجا كه قبلا بود و اين حرفها.
اينها بازي مي دهند شما را آقا! آن رئيس كمونيست را آن وقتي كه جنگ عمومي بود(3) خوب من يادم است - شما شايد يادتان نباشد - من يادم است كه متفقين وقتي روسايشان آمدند به ايران ، چرچيل با همان اتومبيل خودش آمد رفت آنجا، روزولت هم با يك ترتيب معمولي آمد؛ ولي استالين از آنجا كه بارش كردند، گاوش را هم آوردند كه مبادا يكوقتي يك شيري بخورد كه اشكالي داشته باشد! حتي گاوش را همراهش آوردند! در صورتي كه من خودم اين را ديگر ديدم ؛ اين مسموعاتي بود كه آن وقت معروف شد كه اينها گاوش را هم آوردند. من خودم اين را ديدم كه لشكر او؛ يعني [نيرو]هايي كه آنها فرستاده بودند، لشكرهاي آنها - از تقريبا بين راه خراسان تا خراسان وآن طرفها مال شوروي بود - من خودم در راه خراسان ديدم كه اينها براي يك سيگارمي آمدند گدايي مي كردند. آن وقت "قارداش " مي گفتند به آنها! برادر! برادر! چه برادري ؟ برادري كه با اين مكتب مي خواهد اين بيچاره ها را خواب كند و از آنها بخورد.
كمونيستي مخدر است ، نه قرآن . قرآن كه همه روسايش با آنهايي جنگ كردند كه ظالم بودند؛ و خود[پيشواي اسلام ] وقتي كه زندگي مي كند، يك زندگي عادلانه كه كمتراز مردم ، نه عادلانه ، دون مردم زندگي مي كند. اين مكتب مكتب است ، نه آن مكتبي كه خودش گاوش را همراهش مي آورد و شير گاوش را مي خواهد بخورد و مردم رامي خواهد ببلعد و ظلمش از همه [بيشتر است ]. چرتكه مي اندازد! آقاي لنين . . . گفته اندكه چرتكه مي انداخته است كه . . . يكي يكي افراد، هر كه به اندازه خرجش در مي آوردحق زندگي دارد؛ هر كه كسر دارد اين را بكشيد! بيندازيدش توي دريا! اين تز اوست ؛اين آدم دوست و اين خلق پرور، اين است ! اين چه كار دارد به آن مكتبي كه به ضعفا بيشتراز اغنيا، به بيچاره ها - آنهايي كه نمي توانند كار انجام بدهند - بيشتر از [توانمندان ] نظردارد، بيشتر از بزرگان نظر دارد. اداره مي خواهد بكند اينها را، از خرج [بيت المال ] به آنها بدهد و اداره شان بكند.
كمونيستهاي ساواكي
آقا، بازي تان مي دهند؛ (4) خدا مي داند بازي تان مي دهند. بازي شان دادند اينهابچه هاي ما را كه در خارج آمدند. آنهايي كه در ايران هستند كمونيست نيستند؛ آنها هم شما را بازي مي دهند. آنهايي كه در ايران هستند سازمان امنيتي [هستند]، خيلي هايشان هم اينجا همين طوري اند، اينها سازمان امنيتي اند. و لهذا در بهشت زهرا رفتند شعاركمونيست دادند، مردم مچ آنها را گرفتند و بيرونشان كردند كه شما از سازمان (5) آمديداينجا. توي دانشگاه مي خواهند بفرستند يك دسته از همين سازمانيها [را كه ] شعاركمونيستي بدهند. اينها كمونيست نيستند؛ اينها [را] سازمان امنيت درست كرده ؛ براي اينكه مردم را بترساند و بگويد اگر آريامهر برود، ديگر دنيا به هم مي خورد، كمونيستمي شود. نخير، ايشان بروند، ايران خيلي هم خوب مي شود؛ يعني مزاحمش رفته است وخودش مي تواند كار خودش را انجام بدهد.
غارت نفت و زدن پايگاه
حرف ملت ايران اين نيست كه حالا ما يك رهبر داريم و يك راهنما؛ همه رهبرند؛همه ، همه مي دانند [اين ] مطلب را. حرف مردم ايران اين است كه ما يك همچو رژيمي كه از اولش به ما آنقدر ظلم كرده و همه چيز ما را به يغما داده و نفت ما را به مجان - كاش مجان بود - نفت ما را مي دهد پايگاه براي [امريكا] درست مي كند؛ يعني عوض اينكه به ما يك چيزي بدهند، اسلحه مي دهند كه پايگاه درست كنند در ايران . هم نفت رامي خورند، هم پايگاه درست مي كنند براي خودشان ! اين مردم ايران صدايشان از بچه تابزرگ بلند است كه آقا، مرگ بر اين جور حكومتي كه پدر ما را درآورد. اينها فرياد دارندمي زنند كه ما آقا آزادي مي خواهيم . پنجاه سال هيچ چيز ما آزاد نبود: نه مطبوعاتمان آزاد بود، نه خطباي ما آزاد بودند، نه علماي ما آزاد بودند، نه دانشگاه ما دانشگاه بود،هيچ چيز نبود. ما آزادي مي خواهيم ؛ استقلال ما مي خواهيم . ما همه چيزمان نبايد بندديگران و انگل باشد. ما بايد مستقل ، خودمان اداره كنيم مملكت خودمان را. اينهادادشان براي اين است كه آزادي به دست بياورند.
فكاهيات كارتر!
آقاي كارتر - ديروز در روزنامه من خواندم ، پيشتر هم بود اين - آقاي كارتر مي گويندكه يك "دموكراسي تند" شاه داده است به مردم ! دموكراسي تند داده است كه مردم اينقدرداد مي زنند؛ يعني يك آزادي تندي داده كه مردم نمي توانند تحمل اين آزادي را بكنند!اينكه مي گويد . . . در روزنامه ديروز، يا اطلاعات ، يا كيهان بود همين منشاء است از براي اينكه مردم دارند با او مخالفت مي كنند. مخالفت چپ و راست با او براي همين معناست كه او يك آزادي تندي به مردم داده ! اين همه مردم مي گويند: آزادي به ما بده ؛ منطقشان اين است كه بابا آزادي به ما نده ! اينقدر آزادي كه بده ! اين آزادي كه آقا داده ماهمه مي گوييم كه نده ! آزادي اين است كه همه آقايان الان مي دانيد كه علماي ما، سياسيون ما، بازاري ما، الان يك دسته دختر، پسر، زن ، مرد، همه در حبسهاي اينهادارند به سر مي برند. چه گفتند كه اينطور شده ؟ يك كلمه گفته اند كه آقا مثلا بالاي چشمش ابرو [است ]. آزادي ما عبارت از اين [است ]! آن آزادي كه آقاي كارترمي فرمايند كه آزادي تندي داده و مملكت را مترقي [كرده ]؛ ترقي اجتماعي ، يك اجتماع مترقي شاه درست كرده و منشاء مخالفت مردم با او اين است كه مردم مي گويند ماترقي نمي خواهيم ! ما مي خواهيم الاغ سوار بشويم ! . . . آقاي كارتر، عقيده اش اين است [البته ] عقيده اش نيست ، حيله اين است . او خيال مي كند اين حيله ها را ديگر مردم مي پذيرند. آقاي كارتر بايد بداند كه ديگر اين حيله ها، بازيها را ديگر كسي نمي پسندد ازاو؛ ديگر مردم فهميده اند قضيه را.
همراهي و همدردي با مبارزان ايران
در هر صورت اين را من به همه آقاياني كه ملاقات كردم عرض كردم كه ماها همه مكلف هستيم ؛ يعني من طلبه كه اينجا نشسته ام ، آن آقا كه آنجا نشسته است ، شماها درهرجا هستيد و در هر صورتي كه هستيد، تكليف الان داريد؛ يعني تكليف داريد كه با اين قيامي كه ملت ايران الان كرده است ، با اين اشتراك داشته باشيد. شما در اروپا هستيدنمي توانيد كه ديگر [اينجا] ميداني نيست كه در جنگ برويد، [ايران ] ميدان است و[مردم ] مبارزه مي روند و كتك مي خورند و - عرض مي كنم كه - كشته مي دهند و خون مي دهند؛ اينجا اين جور نيست ؛ شما مي توانيد با تبليغاتتان ، شما هر يكي تان با ده نفر، بيست نفر از همين اروپاييها آشنايي داريد، رفاقت داريد، به آنها بگوييد مطلب را.اينها تبليغ كرده اند بر ضد ايران ، بر ضد اسلام . شما مطلب را بگوييد كه آقا دعواي ما برسر اين حرفها نيست كه به ما آزادي داده اند [و ما آن را] نمي خواهيم ؛ كه همه حرف مردم ايران اين است كه ما آزادي مي خواهيم و نداريم . به ما خيانت كرده اند. اموال ما رادارند مي دهند به امريكا؛ نفت ما را دارند مي دهند به امريكا. چنان هم نفت را مي دهندكه بعد از سي سال ديگر، به گفته شاه ما نفت نداريم ؛ نداريم آقا! كي اين "نداري " را براي ما آورده ؟ ايشان . ما نفتمان از بين مي رود؛ كي از بين برده ؟! . براي اينكه بي اندازه داردمي فرستد؛ از اندازه احتياجات مملكت زيادتر دارد مي فرستد، نه هيچ چيز به دست مملكت مي آيد، [نه نفتي باقي مي ماند]؛ مردم اين خيانتها را [مي بينند و] مي گويند: مانمي خواهيم اين خائنها را. مي گويند: اينها خيانتكارند، اين خائنها را نمي خواهيم . دادمردم اين است .
شما مردم كه اينجا هستيد، من طلبه اي كه اينجا نشسته ام ، شما آقايي كه آنجانشسته اي ، آن دانشگاهي و دانشكده اي ، آن دبيرستاني ، آن همه زن و مرد، اين كار از شمابر مي آيد كه هر كدام در هرجا كه هستيد، با آن عده اي كه تماس داريد، مسائل ايران راطرح كنيد. اگر چند هزار جمعيت اينجا كه ايراني هستند هر كدام به بيست نفر، به ده نفر كه بتواند؛ به مردم بگويند مطلبشان را، يك موجي در اينجا پيدا مي شود كه خدمت است .لازم نيست كه ما راه بيفتيم برويم ايران . از من هي مي پرسند بعضيها كه ما برويم آنجا؟نخير، اين كاري [كه ] شما مي توانيد اينجا بكنيد، اين هم خودش يك نقشي است كه شمادر اين مملكت كه هستيد، در فرانسه هستيد، در آلمان هستيد، در هر جا، امريكا، هر جا،هر كدامتان در آن مدرسه اي كه مي رويد، در آن موسسه اي كه مي رويد، وقتي ده نفر رامي بينيد بايستيد حرفتان را بزنيد به ايشان ؛ بايستيد، زبان آنها را كه مي دانيد، صحبت كه مي توانيد بكنيد، بايستيد صحبت كنيد با ايشان ؛ بگوييد كه ايران الان وضعش چه جوراست ؛ گرفتاري مردم چيست ؛ گرفتاري مردم زير سر آقاي كارتر و امثال اينهاست ؛ زيرسر شوروي [و امثال اينهاست ]؛ او گاز ما را دارد مي برد، و او نفت را مي برد؛ غارت دارند مي كنند. اينها را به مردم بگوييد. اگر چنانچه تبليغات تاثير دارد، شما بعد از اين مدت ، شايد يك مدت كوتاهي بتوانيد كه مطلبتان را به اين توده هاي مردم كه تبليغات آنها ممكن است آنها را معوج و منحرف كرده باشد، به اين توده هاي مردم مطلبتان راحالي كنيد. يك جمعيت زيادي مي توانند[مطلبتان را بشنوند و پشتيبان شما شوند]؛ اينهايك جمعيت زيادي [هستند]كه [وقتي ] پشتيبان شما شدند، [كمكتان مي كنند]؛ آنها همانسانند.
وقتي كه يك ملت مظلوم [را عمال شاه غارت كرد]، ايشان كه زراعت ما را به هم زد،نفتمان هم كه دارد مي رود، ما بعد از چند سال ديگر [كه ] نه زراعت داريم ، نه نفت داريم ، اين ملت چطور زندگي بكند؟ فرياد ملت ما اين است كه اين خائن بايد برود ومرگ بر اين سلطنت ! و ان شاءالله مي رود. وقتي ملت يك چيزي را خواست ، ان شاءالله انجام مي گيرد. شما مي توانيد تبليغ بكنيد، و يك ارزشي دارد اين كار شما و مسئوليد پيش خدا. خيال نكنيد كه ما حالا اينجا هستيم و الحمدلله راحت ! نخير، شما مسئوليد پيش خدا. هر كدامتان مسئوليد كه در هر جا كه هستيد، با آن كساني كه ملاقات مي كنيدحرفهايتان را بزنيد، حالا او از شما مي پذيرد يا نپذيرد كاري نداشته باشيد. شما اين تبليغتان را بكنيد و تبليغات تاثير دارد؛ كم كم يك موجي در اروپا پيدا مي شود [براي ]كمك [به ]ايراني ها، و روسايشان ممكن است يكوقتي مجبور بشوند كه آنها هم دست بردارند از ما.
خودسازي و آمادگي براي آينده
ان شاءالله خداوند شما، همه را توفيق بدهد، مويد باشيد. و همه تان براي ايران ، براي اسلام ، يك افراد شايسته بشويد جديت كنيد كه خدمتگزار بشويد به اين جمعيتي كه درراه شما، در راه مصالح كشور شما، دارند الان خون مي دهند، توي حبسها هستند از همه طبقات ؛ شما كمك كنيد به آنها و دعا هم به آنها بكنيد. و خودتان را هم ارزشدار بكنيدكه مثل اين هيات حاكمه و اينها، فردا نياييد آنجا، شما هم همين جور، وقتي پستي دستتان بيايد همان طور بشويد. غالبا ماها وقتي كه چيزي دستمان نيست ؛ بله ، خوب و چيز است !وقتي دستمان آمد ديگر اينطورها نيست ! نه ، جديت بايد بكنيد؛ خودتان مهذب كنيد وتمسك به اسلام بكنيد و اعمالتان را تطبيق بكنيد با احكام اسلام ؛ افراد شايسته اي بشويدكه بعدها ان شاءالله اميد است زود باشد آن وقت كه مقدرات مملكت دست خود اهل مملكت بيفتد و شماها هم وارد بشويد در مملكتتان و اداره كنيد مملكت خودتان را؛ ومن از اينكه منزل ما محقر است و آقايان [زيادند] و جا نمي شود، معذرت مي خواهم ولي خوب ، همين است بايد بسازيد ديگر.
پانویس :
بزرگتر کوچکتر