عنوان : پايداري در قبال مسئوليت - جريان گروهكها در كردستان
نوع : بيانات
تاریخ شمسی : 24 ارديبهشت 1358
تاریخ قمری : 17 جمادي الثاني 1399
جلد : 7
متن :
[بسم الله الرحمن الرحيم ]
مسئوليت خطير مرزباني
.. . [آيا] علاج اين است كه اشخاص مسئول كنار بروند؛ يا اشخاص مسئول بيشتر واردبشوند در تبليغات ؟ كساني كه به اسلام اعتقاد دارند، به كشور اعتقاد دارند . . . مي خواهنداين مملكت يك سر و ساماني پيدا كند، و از ايشان كار هم مي آيد، همه اشخاص در يك همچه موارد خطير بايد وارد بشوند در ميدان ؛ والا آن وقت كه آرام است اوضاع ، كه لزومي ندارد. . . . علاج اين نيست كه شما كنار برويد، چون افراد فكر مي كنند كه شما لازم است باشيد. علاج اين است مسائل را حل بكنيد.
من ديروز - ظاهرا ديروز بود - اين روساي اقتصاد و وزير دفاع و رئيس ژاندارمري وديگران خواستم ، آمدند اينجا. (1) و من به آنها اخطار كردم كه بايد اين سرحدات محفوظ بشود، كه ديگر از خارج سلاح وارد نكنند. اين به عهده ارتش است . ژاندارمري [هم ] بايد در همه اين موارد استعداد پيدا بكند، از قراري كه گفتند اينها دزد و بين راههاهستند! اينها اگر بشود، شماها مسئول هستيد. هر كدام مي توانيد كار بكنيد بمانيد؛ هر كدام نمي توانيد برويد سراغ كارتان ، كسي ديگر بيايد! اين را به همه شان گفته ام . و آنها [اظهار]كردند كه نه ، ما با كمال جديت اقدام خواهيم كرد و مي كنيم . منتها از ما هم خواستند كه يك تقويت روحي - از ارتش و ژاندارمري و شهرباني و اين قواي انتظاميه بكنيم ، كه من بنا دارم كه اين كار را بكنم . گريز از مسئوليت مخالف روحيه اسلام و انقلاب
در هر صورت ، بايد با همين رئيس ستاد و با رئيس ژاندارمري و اينها تفاهم كنيد ومسائل را آنطور كه مي خواهيد به آنها پيشنهاد بكنيد كه حل بشود. كنار رفتن در يك موقعي كه مملكت احتياج دارد، اين مخالف روح سربازي است . روح سربازي اين است كه آن روزي كه مملكت محتاج است بايد بيايد جلو. من هم - كه يك سربازم - همين طوراست ، شما هم كه يك سربازيد همين طور است ، آقايان هم همين طور. اگر بنا باشديكوقتي كه انقلابي پيدا شد، آقا بروند توي خانه شان بنشينند و مشغول مطالعه بشوند، من هم بروم توي خانه ام بنشينم و مشغول كار خودم بشوم ، و شما هم برويد كنار، هر كسي كنار برود، اين هم با روحيه انقلاب مخالف است ، هم مخالف اسلام است ، و هم مخالف روح سربازي است كه در همه ما بايد باشد.
در هر صورت ، حل قضايا به اين نيست كه شما بگوييد كه من ديگر نمي روم . براي اينكه اگر شما نرويد آنجا اصلاح مي شود؟ نه ، بدتر مي شود. حل قضايا اين است كه تا آن حدودي كه امكان براي شما هست خدمت بكنيد. آن حدودي كه امكان برايتان نيست ،خوب معذوريد. مثل همه عالم كه تا حدودي كه امكان دارد براي انسان خدمت بكند.اين مشكلات را هم - خوب - بايد با اينها صحبت كرد و حل كرد. ژاندارمري مي خواهدتقويت بشود؛ لشكر مي خواهد تقويت بشود - عرض بكنم كه - پادگانها هم تقويت بشوند. اينها هم كه من خواستمشان ، اينها قول دادند كه اين كار انجام بگيرد. منتها از من خواسته اند كه آنها را تقويت روحي بكنم در يك اعلام ، كه بنا دارم بكنم .
در هر صورت ، آنطوري كه قبل از اينكه آقايان بيايند به من اطلاع دادند كه آقايان گفته اند كه ايشان [ظهيرنژاد] يك فردي است كه به درد مي خورد، لايق است و ايشان نبايد كنار برود. نبايد اشخاصي كه از آنها كار مي آيد بگويند كه ما حالا كه يك قدري مثلا چطور است ، ما مي رويم كنار! خوب مي رويد كنار، مملكت خودتان را مي گذاريد ومي رويد كنار! ؟ خوب ، نمي شود . . . [تا وقتي ] كه جاي اين است كه بايد خدمت بكنيد، ازخدمت كنار برويد، اين با روح سربازي مخالف است . بايد آنجاهايي كه احتياج داردكشور، و ملت احتياج دارد و اسلام امر فرموده است - آنجاها - انسان بايد جلو برود. ولهذا، ما هيچكداممان الان حق نداريم كنار برويم . خوب ، من هم با اين سن پيرمردي ،ميل دارم كه بروم استراحت كنم ؛ اما الان تكليف اين نيست . من الان دائما مشغولم ،استراحتم هم كم است ، حالم هم خوب نيست ، لكن تكليف الان اينطور است . آقايان هم هر كدام دلشان مي خواهد، بروند استراحت كنند! استراحت بهتر است ! اما تكليفشان اين نيست . خوب ، آقا اينطور مجهز هستند، همه بايد اينطور باشيد.
در هر صورت امروز وقت اين است كه بايد مشكلات را نشست حل كرد؛ نه پشت به مشكلات كرد. حالا كه مشكل است من بايد بروم ؟! نه ، اين را ما نمي توانيم بگوييم .پيشنهاد را بايد بكنيد به همان آقاياني كه عرض كردم ؛ به ستاد ارتش است ؛ بايد برويدآنجا با آن [گفتگو كنيد]. علي اي حال ، آن مقداري كه از من است اين است كه به آنهاهم سفارش بكنم [كه ] كرده ام . آمده اند اينجا و به آنها همين طور صريح گفته ام كه هركدام نمي توانيد، برويد كنار؛ و هر كدام هستيد بايد كار بكنيد. و اگر چنانچه از اين به بعدما ببينيم كه باز اسلحه وارد مي شود از خارج ، يا در بين راه دزدي مي شود، آني است كه مربوط به ژاندارمري است ؛ شما كه رئيس ژاندارمري هستيد مسئول هستيد. آني كه مربوط به ارتش است ، شما كه رئيس ارتشيد مسئول هستيد. و اين را من به صراحت گفتم ؛و همين طور هم هست .
بازيگران پشت جبهه
ما امروز بايد همه مان با هم دست به هم بدهيم كه اين يك عده اي كه مخالف بانهضت هستند، مخالف با كشور هستند، مخالف با مصالح كشور هستند، اينها را عقب بزنيم . اينكه شما اول كلامتان مي گوييد كه همه اين گروهها موافقت كردند، اين را من نمي توانم قبول بكنم . اين گروه كمونيستها، اين گروه توده ايها، اينها پشت جبهه بودند؛هيچ وقت اينها در جبهه نمي آمدند نشان بدهند، كي از آنها كشته شده ؟ ما نشان مي دهيم ،ما قبرستانها از كشته داريم . اينها كشته هاي ماست . آنها نمي توانند نشان بدهند؛ براي اينكهآنها در مواقع جنگ عقب مي روند تا ديگران جنگ بكنند؛ همچه كه يك قدري [آرام ]شد، مي آيند جلو براي شلوغ كردن ، يا براي استفاده ! اينها اينطور هستند. اينها نيامدندپيش . . . . اينها از اول پيش نبوده اند؛ اينها از اول اصلا داخل در اين مسائل نبوده اند. حالاكه ديده اند يك قدري [پيشرفت ] است و ممكن است يك انتفاعاتي ببرند، حالا سردرآورده اند! براي اينكه چي بكنند! اين حزبها هم از اين قبيل اند. حزب "دمكرات "- نمي دانم - جبهه كذا! هيچ يك از اينها مردمي نيست . اين [ملتند] كه كار انجام داده اند.ملت قيام كرد؛ و همين طبقه سوم ؛ نه آن طبقه اوليها؛ طبقه اوليها سر جاي خودشان بوده اند؛ هيچ كاري نكردند. اين طبقه سوم كه همينها هستند، همينها. اينها اقدام كرده اند.كم كم ارتش فهميد كه بايد متصل به اينها بشود، آنها متصل شدند، . . . در ارتش همان طبقه . آن طبقه هاي اولي كه مالها را خوردند و فرار كردند آنها نبودند. اينها پيش بردند. وبايد حالا هم همين طور با دست اينها و با اين جمعيت پيش ببريم . مشكلات را هم بايد مابا اينها صحبت كنيم . هر مشكلي كه شما داريد مي رويد؛ من هم سفارش مي كنم مشكلات حل بشود. و شما هم سر خدمتتان باشيد؛ چنانچه ما هم سر خدمتمان هستيم .
[امام در جواب يكي از حاضران كه به جريان مرزهاي كشور اشاره كرده بود، فرمودند: ]
من قضيه مرز را با رئيس ستاد گفتم ، كه اين مرز را شماها بايد حفظ كنيد، ديگر واردنشوند.
پانویس :
بزرگتر کوچکتر