عنوان : مسئوليت سنگين پاسداري
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 6 تير 1358
تاریخ قمری : 2 شعبان 1399
جلد : 8
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسداري از عدالت
همان طوري كه انقلاب اسلامي ما وجهه هاي مختلف دارد: انقلاب براي برانداختن رژيم فاسد، و انقلاب براي بپا داشتن رژيم حق ، و اميد است كه انقلاب براي ساختن انسان و يك مملكت انساني [باشد] پاسداران هم بايد پاسداري شان به طرز و شكل انقلاب باشد. تا آن وقتي كه انقلاب براي شكستن سد رژيم بود، پاسداران پاسداران آن انقلاب بودند؛ يعني آن جهت انقلابي ، بايد قيام كنند، و كردند و فرياد زدند و مقابله كردند با همه جنود ابليسي . و بحمدالله در اين جهت انقلاب پيروز شديد. لكن انقلاب يك جهتش پيروز [شد] آن هم نه تمام پيروز. بيشتر اين سد از بين رفته است . ريشه هاي مختصري هم مانده است كه اميد است از بين برود. انقلاب براي تحقق حكومت عدل وجمهوري اسلامي كه قدم بعد است ، پاسدارها هم بايد در اين معنا پاسداري كنند. و همه بايد پاسداري بكنند. همه پاسدار اسلام و حكومت حق بايد باشيد. در اينجا پاسداري اين است كه ؛ اين حكومت ، حكومت "عدل " باشد، و "پاسداري از عدالت " باشد. پاسداري از عدالت اين است كه ؛ پاسدار خودش موصوف به عدالت باشد تا بتواند پاسداري ازعدالت كند. اگر خداي نخواسته يك پاسداري ، يك گروهي ، در جامعه ما موصوف به عدالت نيستند و همان طوري كه دستگاه سابق دستگاه تعدي و ظلم و تجاوز به مردم بود،اين گروه يا اين پاسدار يا اين جمعيت ، هركس باشد، اين هم تا آن اندازه كه دستش مي رسد همان كارهاي رژيم سابق را بكند، اين پاسدار نمي تواند باشد. اگر فرض كنيد كهماها مدعي هستيم پاسدار اسلام هستيم و در اين انقلاب ، اين جهت انقلاب كه برقراري حكومت عدل اسلامي است ، اگر بنا باشد ما مدعي پاسداري هستيم از انقلاب - [در]آنجايي كه خراب كردن و زدن و كشتن و كشته شدن بود درست آمديم و به انقلابمان وفادار بوديم - اما در اين مرحله ، كه مرحله سازندگي يك حكومت عدل اسلامي است ،ما خداي نخواسته پاسداري مان از يك همچو حكومت عدل اسلامي به طور صحيح نباشد، يعني خودمان در اين مرحله انقلابي نباشيم ، در اين مرحله خودمان را نساخته باشيم كه موصوف به عدالت باشيم ، تا پاسدار عدالت باشيم ، پاسدار يك حكومت عادلانه ، چنانچه اگر حكومت ما هم يك حكومت عدل نبود، نمي توانيم بگوييم كه اين جهت انقلاب ما تحقق پيدا كرده است كه جهت حكومت عدل اسلامي بود. يا اگر فرض كنيد كه در ادارات ما، در بازار ما، در ساير جاهاي ديگري كه اين افراد ايراني ، نشيمن دارند و مشغول به كارهاي خودشان هستند، اگر اينها هم آن عدل اسلامي كه بايد باشدمراعات نكنند، باز افراد انقلابي اسلامي نيستند.
قيام به وظايف پاسداري
پاسدار، چه شماها كه با اسم پاسداري مشغول خدمت هستيد چه ساير قشرها، كه يكي اش هم قشر روحانيت است كه آنها هم پاسدار هستند ولو اين لفظ پاسدار بر آنهاحالا اطلاق نمي شود، لكن به حسب واقع پاسدار از اسلام هستند؛ اگر اين جمعيت آنطوري كه بايد اين وجهه از انقلاب را، كه انقلاب آمدن يك رژيم عادل به جاي يك رژيم فاسد، اگر در اين مرحله كه آمدن يك رژيم ، نشستن يك رژيم به جاي يك رژيم فاسد [است ] مراعات نكنند آن جهت انقلابي را، مراعات نكنند آن عدالت اسلامي را -كه عدالت اسلامي از خود انسان شروع مي شود تا همه جا: عدالت در خود انسان ، عدالت با رفيق ، عدالت با همسايه ، عدالت با هم محله ، عدالت با همشهري ، عدالت با هم استاني ،عدالت با هم مملكتي ، عدالت با همسايه هاي كشورهايي كه با ما هستند، عدالت با همه بشر، اگر اين معنا حاصل نشود، نه حكومت اسلامي است ، نه پاسدارش پاسدار اسلام . بهمجرد اينكه من ادعا كنم كه پاسدار اسلام هستم ، از باب اينكه يك نفر طلبه هستم و طلبه شغلش پاسداري است ، مجرد اين تا يك نمونه اي نداشته باشد، نشانه و علامتي نداشته باشد، اين ادعاست ، ادعايي كه بر فرض اينكه من بتوانم اين ادعا را به مردم جا بزنم ، پيش خدا واضح است كه درست نيست . كوشش كنيد كه در اين مرحله دوم ، كه ما الان هستيم ،و بعد هم مرحله هاي ديگر هست ، پاسدار باشيد. شماها كه الان پاسداري كرديد تا حالا- و خداوند همه تان را تاييد كند - كوشش كنيد كه در اين مرحله دوم ، كه مرحله حكومت عدل است ، رژيم عادلانه است ، رژيم اسلام است ، جمهوري اسلامي است ، در اين مرحله به وظايف پاسداري در اين مرحله قيام كنيد. پاسداري در اين مرحله اين است كه از عدالت پاسداري كنيد؛ از حكومت عدل پاسداري كنيد. اگر خداي نخواسته ، فرض كنيد يك نفر جوان مسماي به "پاسدار" به رفيقش ، به منزل يك كسي ، به خانه يك كسي ،به مال يك كسي ، تعدي بكند، آن از پاسداري خودش همين طوري مخلوع است . لكن شماها جديت كنيد، كه او را يا هدايت كنيد؛ يا از صف خودتان كنارش بزنيد؛ كه ممكن است يك كار خلاف از يك نفر در يك جمعيت بر خلاف تحقق پيدا بكند، و همه جمعيت به او آلوده بشود، بگويند پاسدارها اينطور هستند. يكوقت بود مي گفتند كه فلان آدم اينطوري است ، يكوقت است مي گويند پاسدارها اين جوري اند. كوشش كنيد كه مبادا يك همچو مطلبي پيدا بشود كه گفته بشود كه پاسدارها فلان جور هستند. اين خيلي كوشش لازم دارد.
مسئوليت سنگين پاسداران اسلام
چنانچه ما هم ، آقايان هم ، بايد كوشش كنند به اينكه گفته نشود روحانيون اين جورهستند؛ آخوندها اين جورند. امروز همه چشمها به اين كشور دوخته است . و بيشتر چشم آنها كه مي خواهند مناقشه كنند؛ مي خواهند اشكال تراشي كنند؛ مي خواهند اين نهضت ما را يك نهضت صحيح ندانند. چشمها الان [به ] اين مطلب دوخته شده است . مناقشه مي كنند؛ مي نويسند در روزنامه هاي خارج ، زياد مي نويسند. اينجا در روزنامه ها شايد بااشاره و اين چيزها باشد؛ اما آنجاها با صراحت مي نويسند. بايد ما بهانه به دست آنهاندهيم . آنها خلاف مي نويسند؛ لكن اگر ما يك قدم خلاف برداريم ، بهانه به دست آنهامي آيد و يك كار را هزار كار نمايش مي دهند.
تكليف : امروز براي شما پاسدارها و ما هم كه مدعي پاسداري هستيم ، تكليف زياداست . مشكل است . ببينيد از اين تكليف الهي چطور امتحان خودتان را مي دهيد. حالا كه پاسدار هستيد، حالا كه داراي اسلحه هستيد، حالايي كه قدرتمند هستيد، ببينيد كه با اين اسلحه خودتان ، با اين قدرت خودتان ، چه جور با مردم رفتار مي كنيد؛ چه جور بابرادرانتان ، كه همه كشور است ، همه مردم است ، با آنها رفتار مي كنيد. رفتار، رفتارعادلانه است ، و آنطور كه اسلام مي خواهد، تا بشويد پاسدار اسلام و انقلاب اسلامي ! ياخداي نخواسته از بعضي اشخاص برخلاف باشد، تا بشود پاسدار جنود شيطان و ازپاسداري اسلام مخلوع باشد و خدا او را قبول نكند به پاسداري .
خداوند همه شما را و همه ما را و همه ملت ما را به وظايف خودمان آشنا كند. و همه ان شاءالله خدمتگزار باشيم به اين ملت و به اين كشور.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :
بزرگتر کوچکتر