عنوان : تحولات روحي و دروني توده ها در انقلاب اسلامي - آذربايجان و توطئه گسترده مفسده جويان
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : صبح 12 دي 1358
تاریخ قمری : 13 صفر 1400
مکان : تهران ، حسينيه جماران
جلد : 11
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اهميت تحول دروني ملت ايران
اين تحولي كه در جوانهاي ما، در انسانها، آنهايي كه متعهد هستند پيدا شده است ،اهميتش بيشتر از آن تحولي است كه در مملكت پيدا شده است . تحولي كه در كشور پيداشد اين بود كه با همت شما جوانها، همه قشرها، زن و مرد، بزرگ و كوچك اين سد باطل را، سد شيطاني را شكستيد و شيطانها را از حريم اسلام بيرون كرديد. اين تحولي است كه در كشور پيدا شد و رژيم طاغوتي به رژيم اسلامي آن هم به همت همه برگشت . لكن اين چيزي كه بسيار مهم است و آن چيزي كه اجانب روي آن بيشتر كار مي كردند و كردند،آن انسانهاست . در سالهاي طولاني كه اخيرا پيوسته قوه پيدا كرد، اينها در صدد بودند كه اين انسانها را از آن حالي كه به حسب طبع خودشان و فطرت اسلامي خودشان هست برگردانند به يك حال ديگر، و نگذارند نيروي انساني اين كشور، بلكه نيروي انساني شرق پيش برود. با شيوه هاي مختلف ، در هر جا به يك شيوه خاصي و طرح خاصي انجام اين كار را مي خواستند بدهند كه جوانهاي ما از آن قدرت فعاله كه دارند برگردند به يك حال سستي و رخوت و بيتفاوتي . اين همه مراكز فحشا كه اينها درست كردند و دامن به آنها زدند، تبليغات كردند، روزنامه ها و مجلاتشان ، راديو و تلويزيونشان دامن زد به اين مراكز و به اين فساد، اينها همچو نبود كه بدون يك توطئه اي باشد. آنكه به نظر مي رسداين بود كه يك توطئه اي بود براي اينكه جوانها را وارد كنند به اين مراكز، و از آن قدرت فعاله اي كه دارند اينها را خلع سلاح كنند. شما مي دانيد كه خوب ، جوانها در آن غرورجواني كه دارند زود به دام يك مراكز فساد كشيده مي شوند. و باز با تجربه معلوم است كه اشخاصي كه عادت كردند به اينكه در اين مراكز بروند و مشغول باشند. اينها ديگرنمي توانند آن قوه فعاله اي كه بايد، داشته باشند. هروئين و ترياك و مواد مخدر ومشروبات يك باب است كه كساني كه عادي بشوند به اينها، ديگر از آنان كار نمي آيد.
ناتواني جوانان آلوده به فساد
شما اگر توجه كرده باشيد در همين جهاد سازندگي كه شما جوانها خداوند حفظتان كند وارد شديد، اگر شخصي باشد كه عادت به هروئين داشته باشد نمي تواند اينجا كاركند. آنهايي كه مي توانند فعاليت داشته باشند. آنهايي هستند كه از اين عادات بركنارباشند. آنهايي كه عادت كردند به اينكه در اين مراكزي كه براي به خيال خودشان تفريح ،به حسب واقع براي فاسد كردن جوانها درست كردند، آنهايي كه عادت كردند به آن ،نمي آيند دنبال اين كارها. اينهايي كه وارد شدند در جهاد سازندگي از همه قشرها، ازدكترها، از مهندسين ، از محصلين ، از بازرگانان هستند. همه قسمها، كارگرها، همه آمدند.اينها غير از آنهايي هستند كه آن عادات را دارند. البته در اين نهضت آن چيز مهمي كه بازاسلام دريافت ، اين بود كه جوانهاي بسياري از آن مراكز كشيده شدند به ميدان مبارزه رها كردند آنها را. همين ديروز پريروز بود. يك كسي گفت كه اين خيابان كجا و كجا كه يك مراكزي بود براي يك مسائلي ، الان هيچ در آن نيست .
اين نهضت براي اينكه اسلامي بود و براي خدا بود، خداي تبارك و تعالي كمك كرددر همه مراحلش ، كمك كرد در مراحل ابتدايي .
راجع به شكست دشمنتان ، اين تاييد خدا بود، و الا ماها كه اسلحه نداشتيم و اسلحه رابلد هم نبوديم چطور بايد مثلا [استفاده ] كرد. لكن يك تفنگ هم داشتيم ، نمي توانستيم كه تفنگ بيندازيم . ما تعليمات نظامي نداشتيم ، آنهايي كه تعليمات نظامي داشتند،خوب ، ابتدائا با آنها بودند. ملت ما بي تعليمات نظامي و بي ساز و برگ ، با قدرت ايمان به ميدان رفت و در مرحله اولي آنها را شكست داد، و اين نبود جز تاييد خداي تبارك وتعالي و قدرت اسلام . نيروي غيبي در انقلاب ايران
يعني آن تحولي كه در ملت پيدا شد كه از حال خوف برگشت به حال قدرت . از حال ضعف برگشت به حال قدرت . اين تحول ، تحول الهي بود. دست بشر امكان ندارد برايش كه بتواند در يك ملتي اين طور تحول ايجاد كند. هيچ امكان ندارد. اگر كسي بخواهد پاي خودش حساب كند، آدم جاهلي است يا آدم خودخواهي است . اين قدرت ، قدرت خدابود، كه از بچه كوچك تا پيرمرد و جوانها، همه ، زنها و مردها، همه با يك قدرتي ، با يك قوه اي ريختند در خيابانها و با دست خالي دشمن را، با همه جهازي كه داشت از صحنه بيرون كردند. و باز اين قدرت الهي بود كه آنها را يك رعبي در دلشان افكند كه نتوانستندحتي اين سلاحهايي كه دارند به كار بيندازند. و باز با قدرت الهي بود كه وقتي شماها به ميدان رفتيد، فوج فوج سربازها به شما متصل شدند. آنهايي كه بايد تحت فرمان آنهاباشند نبودند، فرمانده متصل شدند به شماها. اين يك تحول روحي بوده از براي ملت ما،كه فوق پيشبرد ما و فوق اين پيروزي است كه در ارواح شد. يعني غلبه كرد هر انساني برآن حالات نفسانيه اي كه داشت كه خوف داشت ، احتمال اينكه بشود مثلا ما يك همچوقدرتي را از بين ببريم ، اول نمي داد. بعد يكدفعه خدا خواست و متحول شد به يك موجودي كه مصمم ، و فرياد اينكه بايد ديگر اين جرثومه فساد نباشد. و يك تحول ديگري كه اميدواري براي انسان مي آورد، اين حس تعاون كه پيدا شده است در ملت .
شما را يك قدرت غيبي وادار كرده است كه برويد و مشغول بشويد به اين كارهايي كه براي ملتتان فايده دارد. يك قدرت غيبي ، ملائكه الله ، آنها شما را وادار كردند كه برويد و اين كارها را انجام بدهيد. شماها و همه جوانهاي ما كه در همه قطرهاي ملت وكشور دارند زحمت مي كشند، و گاهي از خارج مي آيند در ايران و زحمت مي كشند.اينها يك قدرت الهي است كه اينها را وادار كرده به اين كارها. اين يك امر بسيار مهمي است كه براي جوانهاي ما حاصل شده . حس تعاون ، همه احساس مي كنند كه يك وظيفه الهي است داريم انجام مي دهيم . همه با محبت و عشق عمل مي كنند. من گاهي وقتها درتلويزيون ديدم كه اين زنها، اين مردها، اين جوانها، اين بچه ها، توي اين بيابان مشغولهستند و معلوم است با يك اشتياقي مشغول اند. اينطور نيست كه يك امري تحميل به خودشان كرده باشند. يك امري است كه نفسشان كانه عاشق اين مطالب هست .
بارقه الهي در دل توده ها
و آن تحولي كه پيدا شده است كه جوانهاي ما فرياد مي زنند كه ما مستعديم براي شهادت ، كفن مي پوشند. اينها يك تحولاتي است كه بشر نمي تواند اين كارها را بكند.اينها كار خداست . من ديروز يك عقدي اينجا كردم بين يك جواني و يك دختري . آن دختر بعد كه مي خواست برود يك كاغذ داد به من . كاغذ را كه من خواندم ديدم كه خوب ، بعد از اينكه ، شما دعا كنيد كه اين جوانهاي ما چه ، چه ، چه ، آخرش نوشته "من عاشق شهادتم . يك دختري كه تازه ، ديروز من عقدش كردم مي نويسد، من عاشق شهادتم . و از اين قبيل زيادند. اينها يك تحول انساني است كه خدا ايجاد كرده در شما،قدرش را بدانيد چيزي كه از ناحيه خدا اهدا شده به شما.
و اين حس تعاوني كه شما الان احساس مي كنيد كه ميل داريد برويد كار بكنيد، ومي دانيد كه كشور ما الان محتاج به كار است . يعني كشور ما با تبليغات به اينجا رسيده . هي تبليغ كردند، هرچه بوده صرف تبليغ كردند. همه چيز ما را دادند به غير، و همه نيروهاي جواني ما را از بين بردند، و همه جا را خراب كردند الا تبليغات را. هي تبليغ كردند به اينكه به "تمدن بزرگ " ما مي خواهيم برسيم . بعد از مثلا همين به اين زودي ما در عرض ممالك پيشرفته ، جلو رفته ، چه شده ، مي رسيم ! ما با ژاپن سال ديگر. مثلا از اين حرفهايي كه اغفال مي خواستند بكنند كشور ما و جوانهاي ما را. و توجه نداشته باشند به اينكه داردبه سرشان چه مي آيد. من و شما باز اطلاع نداريم كه به سر ما چه آمده . مسائلي بوده است كه بين خود اين شخص با اجانب ، شايد اين را بروز هم ندادند به كسي . قراردادهايي كه اين رژيم كرده است ، رژيم فاسد كرده است ، و همه چيز ما را داده است . وابستگيهايي كه از همه جانبه پيدا كرده است كه ، ايران را وابسته كردند. از آن طرف بوق و كرنا، به اينكه مملكت چه و چه و چه ، از اين طرف همه چيزش را تهي كردند. و با تبليغات انسانها را همتهي كردند از آن واقعيتي كه بايد داشته باشند. و خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد، به داد اين كشور رسيد. اگر يك چند سال ديگر ادامه پيدا مي كرد اين خيانتها وجنايتها، ديگر معلوم نبود كه بشود اصلاحش كرد. خدا خواست . يك بارقه الهي بود. اين يك هديه الهي بود اين براي ملت ما كه خواست كه اين ملت را برگرداند از آن حالهايي كه داشت به يك حال ديگري ، بيدارشان كرد. يكدفعه ما ديديم سرتاسر كشور بيدارشدند، و همه هم ، آنهايي كه آن وقت از پاسبان مي ترسيدند حالا از تانك نترسيدند.آنهايي كه از باتوم مي ترسيدند از مسلسل ديگر نترسيدند. اينها يك مسائل غيبي است ،الهي است . دلهايتان را به آن مبداء قدرت متصل كنيد. گمان نكنيد كه ما خودمان چيزي هستيم . از اين وابستگيهاي دنيايي بيرون برويد و وابسته كنيد خودتان را به آن مبداءقدرت . قطره ها خودتان را به دريا برسانيد. ماها قطره ايم ، از قطره هم كمتر. اما اگر متصل بشويم به آن دريا، كار ازمان خيلي مي آيد. خدا با جماعتهاست . ايران بايد همه مشغول كار بشوند تا نجات پيدا بكنند. كشور خودتان را نجات بدهيد.
آذربايجان ، سنگر دليرمردان
من متاسف مي شوم از اينكه مي بينم در محيط آذربايجان كه محيطي بوده است كه هميشه طرفدار اسلام ، هميشه طرفدار استقلال كشور، يك اشخاصي پيدا بشوند، يك ريشه هاي فاسدي پيدا بشوند كه بخواهند بدنام كنند آذربايجان را. اين اهميت داشته باشد پيشتان . شما سرفراز در ايران و در دنيا بوديد. براي اينكه همه توطئه هايي كه واقع مي شد، مي شكستيد. شما در صف اول بوديد در مشروطه ، و در بعد از مشروطه در صف اول مجاهده بوديد. شما مجاهدين خيلي داريد. شما خياباني (1) داريد و ستارخان (2)داريد و باقرخان (3) داريد، و علما داريد. مرحوم آقاميرزا صادق آقا(4) از مجاهدين بود ومرحوم انگجي (5) كه اينها را از تبريز در زمان ما بود، كه شايد شماها خيليهايتان يادتان بيايد، اين ديگر در زمان ما بود كه اينها را گرفتند آوردند، تبعيد كردند در يكي ازشهرستانها و بعد هم مرحوم "آقاميرزا صادق آقا" آمد قم ، و ديگر نرفت به تبريز. تا همين جا فوت شد و قبرشان هم همين جاست . شما مردها داشتيد. مردهاي بزرگ داشتيد ازهمه طبقه . نگذاريد شما را آلوده كنند. و اين نشان الهي كه در پيشانيهاي آذربايجانيهاست اينها بكنند و به جاي او يك چيز ديگر بچسبانند.
الان اين مفسدين ، اين فاسدها در صدد اين اند كه هر جا يك بساطي درست كنند. درآذربايجان هم مشغول اند به اسم اسلام ، به اسم اينكه ما مسلمانيم ، به اسم اينكه ما چطورهستيم ، حمله مي كنند به معبد مسلمانها. جماعت مسلمانها را به كتك مي گيرند. اين بااسلام مي سازد؟ اين جز اين است كه در خارج گمان بكنند كه يك دسته اي ازآذربايجانيين دارند اين كار را مي كنند؟ در صورتي كه معلوم نيست اين طور باشد. يك دسته فاسد هستند. يك دسته هم اغفال كردند. يك دسته اشخاص فاسد اغفال كردنديك دسته جوانهاي ما را. اينها را از اين غفلت بيرون بياوريد. بسازيد اين جوانهاي خودتان را براي اسلام باشد. آبروي آذربايجان را حفظ بكنيد شماها. و خداوندان شاءالله شماها را حفظ كند و اين جهاد سازندگي شما ان شاءالله ايران را حفظ كند، ايران را خودكفا كند. با كار خودمان ، با دسترنج خودمان مملكت خودمان را از گير اجانب ، ازچنگال اجانب بيرون بياوريم . خودمان اداره كنيم كشور خودمان را. خداوند همه تان راحفظ كند و مويد باشيد.
پانویس :
1- شيخ محمد خياباني از روحانيون مبارز در عهد مشروطيت . او سرانجام همراه عده ديگري از روحانيون مبارزتوسط مستبدين به شهادت رسيد.
2- ستارخان (سردار ملي ) مبارز مشهور در عهد مشروطيت . او سرانجام به دست منورالفكرهاي فراماسونري مجروح وزمين گير شد.
3- باقرخان "سالار ملي " مبارز مشهور در عهد مشروطيت . او سرانجام به دست روشنفكراني كه مي خواستند نهضت مشروطه را به بيراهه بكشانند به شهادت رسيد.
4- آيت الله آقاميرزا صادق آقا، فقيه بزرگ و مرجع تقليد مردم آذربايجان در تبريز سكونت داشت . او به دستوررضاخان به قم تبعيد شد و تا پايان عمر در اين شهر به سر برد. وي به اتفاق عده ديگري از روحانيون تبريز عليه خودكامگيهاي رضاخان به مبارزه برخاست . 5- حاج ميرزا ابوالحسن انگجي "1282 - 1357 ه . ق . " از فقها و مراجع تقليد تبريز. وي به خاطر مخالفت بابرنامه هاي استبدادي رضاخان در سال 1353 ه . ق . دستگير و به سنندج و سپس به قم تبعيد شد. وي در تبريز درگذشت .
بزرگتر کوچکتر